Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Лачен пише
Лачен пише
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Лачен пише
Лачен пише
داستانکده | رمان | داستان avatar
داستانکده | رمان | داستان
داستانکده | رمان | داستان avatar
داستانکده | رمان | داستان
06.05.202515:36
گذشت دوباره اومدیم باز هم کردمش دیگه اسنپ گرفت رفت پنج شب اونجا بودیم هر شب میکردمش
نوشته: رضا

🔹#پایان

🫦💦@dastane_Hott 📖
06.05.202512:04
ه به تو بدمش همه آبتو توش بریزی من سکوت کرده بودم و فقط تند تند توی این کــــوس خوشگل و تنگ تلنبه میزدم و اون فقط حرف میزد برام آبم اومد و ریختمش توی کــــوسش گفت جونم فدای کیر مردم بشم علی جونم؟ بهت حال داد؟ گفتم خیلی عزیزم خیلی حال داد گفت از الان دیگه ماله خودته هر چقدر دلت بخواد می تونی باهاش حال کنی اون شب خیلی باهام حرف زد که واقعا دوستم داره و حتی خودش به بابام گفته که منو دوست داره و…هر دوشون رو نمی خواستم از دست بدم اما لذت ســــکس با مرضیه بیشتر بود واقعا هیچ وقت فکرشو نمی کردم که انقدر مرضیه رو دوست داشته باشم.با مرضیه ازدواج کردم و به رابطه ام با صدیقه ادامه دادم تا اینکه دخترم فروغ به دنیا اومد…دیگه حاضر نبودم چیزی یا کسی زندگیمو تهدید کنه واقعا زندگیمو دوست داشتم واسه همین رابطمو با صدیقه قطع کردم و الانم صاحب یه دوقلو پسر شدیم و مرضیه بهترین و دوست داشتنی ترین زن دنیاست برام.
نوشته: علی

🔹#پایان

🫦💦@dastane_Hott 📖
کافیه فقط یبار ثبتنام کنی حس دو‌برابر شدن پولتو در سایت بین المللی pISHBINi بچشی♥️

🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ از طریق رمز ارز
💲🔢❎بونوس برای هر بار شارژ رمز ارز
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ ریالی

🏆 با ثبت هر شرط، هر روز احتمال برنده شدن جک پات ورزشی را خواهید داشت🏆

📣لینک ثبتنام و دریافت جوایز ثبتنام
کن جوایز (برندگان صدمیلیونی)دریافت کن👇
www.pishbini.com
www.pishbini.com
کانال اخبار و دریافت #بونوس 16r
https://t.me/+mXRdnL3pEOsyMDE0
Удалено05.05.202522:21
Удалено05.05.202521:31
بعد از اولین سکسمون وقتی داشت لباساش و میپوشید یهو یه چیزی ذهنمو بهم ریخت..که چجوری ینفر برای بار اول اینقدر پوزیشن آسانسوری رو خوب اجرا کرد میخواستم کات کنم باهاش که اینجارو نشونم داد و فهمیدم از اینجا یاد گرفته:
@SexologiHot
05.05.202506:33
.
👅🔥#آنال

از همون دوران نوجوونی تو شهرستان کـونم تو چشم بود و رشد غیرعادی و گلابی شکل اندامم چشم خیلیا رو روی من کشید. شهرمون خلوت و پر از کوچه های تاریک بود و کم پیش میومد که تو کوچه ها ول بچرخم و دستی روی کـونم نکشن. اون اوایل برام عادی نبود اما حس لذت از اسپنک و قبولی در کـونی کم کم منو شیفته خودش کرد. تا بخودم اومدم تو دبیرستان بودم و کـونم نماد لذتم شده بود. تا فرصتی پیش میومد جاهایی میرفتم که انگشتم کنن یا در کـونم بزنن. عجیب کـونم میخارید و خیس شدن کـسم به شلاق روی کـونم یا انگشت شدن سوراخم وابسته بود. تو دبیرستانمون با بچه ها لـز و سـکـس کمی داشتیم و تا فرصتی میشد خم میشدم و در کـونم با دستای دوستام سرخ میشد. بالاخره کنکور دادم و راهی تهران شدم. دوری از خانواده دستمو برای شیطنت و لذت بیشتر از کـونم بازتر کرد. تا بخودم اومدم یکی از استادا که دنبال یه دختر شهرستانی و خارش دار بود، رد منو زد ‌و اولین بار تو کلاس و بعد رفتن بچه ها به شوخی در کـونم زد و منتظر واکنشم شد. سکوت و بعدم خم شدنم به سمت جلو به بهونه برداشتن برگه هام، چراغ سبزی بود که دومین اسپنکو روی کـونم حس کنم. لبخندی زدم و از کلاس زدم بیرون و سمت خونه راهی شدم. کـسم خیس و خیستر میشد اما سوراخ کـونم بیشتر از همه سوراخام تپش داشت. فرداش به بهونه سوالی، راهی اتاق استاد شدم و منتظر شدم خلوت بشه، نگاهمون به هم گره خورد و دکتر، رک گفت ناراحت شدی؟ گفتم نه اما میخواستم رک بهتون بگم من فقط از این رابطه اسپنک و انگشت شدن میخوام و بیشتر از اون رو نه دوست دارم و نه نیاز دارم. در اتاقو بستم و روی میز استاد خم شدم، شـهـوت و جـنـدگی توی سلول به سلولم فوران زده بود، اما از طرفی از این ترس داشتم که استادم زیادتر بخواد و من نخوام. از همون روی مانتو دستی روی کـونم کشید و اولین اسپنکو زد، دومیو زد و سومی، تا ناله ای کردم و اسپنک زدن تبدیل به نوازش و مالش کـونم شد. اروم دست استاد سطح کـونمو نوازش میداد و قربون صدقم میشد. کـسم خیس و پستونام سفت، اما سوراخ کـونم بیشتر از همه تپش داشت. اروم پاشدم و از اینکه حد و حدود منو رعایت کرده، تشکر کردم و گفتم لطفا همیشه در همین حد باشه. تا مدتی، گه گاهی تو انتهای کلاسا یا اتاق استاد، یا دستی روی کـونم می کشید یا انگشتم میکرد یا روی میزش اسپنک میزد و نوازشم می کرد. دیگه این مدل ارضـام نمیکرد و دنبال حسای جدیدترین بودم. اون روز تا در اتاقشو بستم برخلاف همیشه که با مانتو روی میز خم میشدم تا اسپنک بزنه، دکمه های مانتومو باز کردم و اونو کنار زدم و شلوار جینمو تا زیر شورتم پایین کشیدم و با همون شورت روی میزش خم شدم تا اسپنک بزنه و کـونمو بماله. بدون اصرار به پایین کشیدن شورتم، چند اسپنک زد و اروم از روی شورت کـونمو مالید. لذتی دوچندانو داشتم تجربه می کردم و یه فاحشگی درونی لذت لخت شدنو بیشتر میکرد. بعد نوازش شلوارمو بالا کشیدم و خودمو مرتب کردم و زدم بیرون تا برم خونه و تو حموم مثل همیشه به یاد کارایی که باهام کرده خودارضـایی کنم. از لمس کـونم و یه اسپنک ساده توی رابطم با استاد به اسپنک روی شورت و مالش کـونم رسیده بودم. واقعا توی این رابطه تبحر داشت و صبورانه منتظر بود تا خودم پله پله خودمو در اختیارش بذارم. روزی که شورتمو پایین کشیدم و روی میزش خم شدم، اول همه کـونمو بوسید، با هر بوسه دیوونه تر میشدم، تا زبونشو روی سوراخ کـونم غلتوند ‌و منو به جنون جنسی رسوند. دیگه تسلیم تسلیم شده بود، لیس میزد و سوراخ کـونمو غرق لذت و مستی کرده بود. دانشجوی دخترش که بشدت کـونی بود،حالا آماده کـون دادن بود، تف و گرمای لباشو روی سوراخ کـونم بیشتر و بیشتر حس می کردم، تا اینکه سر کـیـر دکتر سوراخمو لمس کرد، با مهارت فشار میداد و اگرچه اون روز فقط در حد سر کـیـرش فقط فرو شد، اما نقطه آغاز کـون دادن من به استادم شد.
نوشته: ؟؟؟

#پایان

🫦💦@dastane_Hott 📖
06.05.202515:36
.
👅🔥#دوست_دختر

سلام دوستان اولین داستانم هست اسمم مستعار علی هست یه پسر نه خوش قیافه نه بد قیافه ولی شیرین زبون بریم سر داستان:
من تو کرمان زندگی میکنم تازه برنامه روبیکا اومده همه استفاده میکردن منم نصب کردم رفیقام چند تا گپ زده بودن منم عضو شدم توی گپ دختر هم بود که رفیقام یکی یکی تور میکردن برای خودشون ولی من زیاد محل به دختر نمیدادم که بعدش رفیقام میگفتن با یکی اوکی شو از این حرفا که بالاخره رفتم پی وی یه دختر باهاش چت کردم فهمیدم دختره یزدی هسته معلوم نبود یزدی بود یا نه چون با دیدارمون فهمیدم لهجه یزدی نداره بیشتر به افغانیا می خورد که وسطای داستان میفهمید سر چه جریانی خدمت شما عرض کنم باهم حرف زدیم و از این کـسشعرا با چت کردنمون رومون تو رو هم باز شده بود حرفای سـکـسی میزدیم یا سـکـس چت میکردیم برام عکس لختی میفرستاد توی عکس سینه هاش سوخته که گفت تو بچگی سوخته دختره 15 سالش بود من 21سال سر یه مسائل بهم زدیم که کـیـرش کردم بعد چند وقت با رفیقم رفتم سرکار کمکش میدادم یه رفیق دیگه اش هم اومده بود که تو گپ هم بود بحث دوست دختر اومد و از از این کـسشعرا که رفیقم گفت رلت رفته با این رفیقت رل زده ولی برای من اکس محسوب میشد من خندیدم و بعد الکی گفتم من اینو کردم که اونا مسخرم کردن منم عکس سینه هاشو نشونشون دادم اینم مدرک که سینه هاش سوخته به رفیق رفیقم گفتم ازش عکس بخواه اگه اینجوری نبود تف کن تو صورتم که جلو رو خودم پیامش داد با هزار تا التماس عکس فرستاد تا بازش کرد به به همون حرف من شد که اینا گفتن دمت گرم چون الکی گفته بودم من کردمش میخواستن منو گیر بندازن که چه جوری رفتم یزد برگشتم این رفیقم نفهمیده من یک ماه قبل این جریان رفته بودم یزد یکی از اشناهامون مریض بود فقط رسوندمش و برگشتم اینو براشون بهونه کردم رفیقم باور نمیکرد که زنگ زد داداش کوچیک ترم پرسید گفت اره رفته بوده یزد یه شبه برگشت باورشون شد اون روز گذشت  که من زورم گرفت با خودم گفتم اینو باید بکنم که گذشت بعد چند وقت یکی از خانواده مون مریض شد باید ازمایشاتش رو میبردم یزد که راهی میشدم به دو تا از رفیقام گفتم اونا گفتن ما هم میاییم خلاصه ساعت یک ظهر حرکت کردیم چند جا وایسادیم ساعت هشت رسیدم رفتیم چند جا گردش مخصوصا امیر چخماق میگن فکر کنم فکر به دختره افتاد که بزار بهش پیام بدم ببینم میاد یا نه پیامش دادم اولش خودشو زد به اون راه که مثلا منو نمیشناسه که از به حساب خودش شناخت بعد گفت کارم داری بهش گفتم اومدم یزد دوست داشتی همو ببینیم
اول بار گفت نه و فلان علیه که بعدش گفت شب ساعت یک میتونه بیاد چون ما هم با اتوبوس رفته بودیم ماشین نبود دیگه گفتم ما خونه میگیریم دوست داشتی بیا گفت خبرت میدم خونه گرفتیم من دو تا گوشی داشتم یه گوشی و کارت ملی رفیقم گرو گذاشتیم خلاصه شام خوردیم ساعت یک زنگ زد گفت من میام اما پول کرایه ندارم بدم گفتم من میدم اسنپ گرفت و اومد کرایه اسنپ دادم رفتیم داخل خونه احوالپرسی کردم و چون تو گپ بود رفیقام هم بودن با اونا هم رفیق بود احوالپرسی کردن بعد یک ساعت کـسشعر گفتن چشمک به رفیقام زدم که یعنی میخوام حرکتی بزنم اونا سریع گرفتن جریان چیه رفتم در اتاق دختره رو صدا زدم اسمش دلسا بود اومد بردمش رو تخت نشستیم بعد بهش گفتم تو با رفیقم اوکی شدی اون گفت تو ولم کردی کـسشعر دخترونه گفتم من میخوامت و از این حرفا منو هول داد فرصت خوبی بود بغلش کردم لبام گذاشتم رو لباش اول نمیزاشت بعد همراهی کردم خوابوندمش روی تخت منم روش خوابیدم چطوری اون کاملا زیرم بود دستم گذاشتم رو سینه هاش چون باهاش لب میگرفتم نمیتونست حرف بزنه با دستش دستمو گرفت دستشو هول دادم دوباره سینه هاشو میمالیدم کـیـرم راست شده بود کـیـرم گرمای کـسشو حس میکرد بلند شدم رفتم در قفل کردم که رفیقام ازم سوژه نگیرن پسرا میدونن رفیقا چه جوری دنبال سوژه میگردن خلاصه در حال برگشت شلوارم در اوردم اول خجالت میکشد رفتم کنارش دراز کشیدم مالوندمش دستشو گرفتم بردم سمت کـیـرم که بماله داشت میمالید از روی شورت داشت کـیـرم پاره میشد شورتمو در اوردم کـیـرمو میمالید بعدش هودیشو در اوردم با سوتینش دیدم بله همونه سینه هاش سوخته شلوارش هم درآورد شورتش هم همینجور یه کـس و کـون سفید جلوم افتاده بود داشتم دیونه میشدم گفتم بخوره نخورد گفت بدش میاد پاهاش باز کردم تف کردم سر کـیـرم رو میخواستم بکنمش تا نزدیک کـسش کردم دست گذاشت جلوش گفت هنوز که دختره به پشت خوابوندمش کـونش قمبل کرد کـیـرم مالوندم بهش سر کـیـرم فشار دادم یکم با سختی رفت ولی از نظر داستان هایی که خونده بودم فهمیدم قبلا داده یکم درد داشت براش ولی شـهـوت وجودمو گرفته حرفشو گوش نمیکردم تند تند تلمبه میزدم بعد از 15 دقیقه آبم اومد سریع دوروبرم نگاه کردم چیزی نبود آبم تمیز کنم سریع سوتینش برداشتم کـیـرم تمیز کردم لباساش پوشید رفتیم بیرون نشستیم نیم ساعت
06.05.202512:04
.
👅🔥#زندایی

سلام دوستان من بابک ۱۷سالم هست اهل کرج تقریبا لاغر هستم وبدن ورزشکاری دارم ولی سایز بزرگ تقریبا ۲۰سانت و کلفت کلا خیلی حــــشری هستم چند باری کون پسر و دختر کردم ولی بیشترشون لاپای چون هیچ کس طاقتشو نداشت توشی بکونم داستان از اینجا شروع شدچند روز پیش ۲تا خاله هام و مادر بزرگ و زن دایی قرار شد برن مشهد و اصرار داشتن منم باهشون برم که هم یه مرد باشون باشه هم واسه خرید کمکشون کنه خلاصه با قطار رفتیم پدر بزرگ من یه سویت کوچک تو مشهد خریده چون سالی ۲و ۳بارمیرن مشهد زیارت کلیدشو به فامیل واشنا هم میده که میرن زیارت جا داشته باشن خلاصه سوار قطار شدیم و رفتیم همش زن دایم دید میزدم یعنی واقعا شاه کــــص تقریبا ۲۸ساله قد بلند سفید چَشم ابی نمیدونم دایم چطوری اینو راضی کرده بود زنش بشه یه دختر بچه ۱ساله هم داشت خلاسه رسیدم مشهد رفتیم تو خونه پدر بزرگ البته اتاق نداشت فقط یه سالن کوچیک وحموم دستشوی روز دوم بود که زن دای بچه خودشو خواهر کوچیک منو و دختر کوچیک اون خالمو برد پارک .مادربزرگ ومامانم خاله رفتن حرم منم تنها بودم چندتا فیلم سوپر دیدم و رفتم حموم هم یه دوش بگیرم و هم بجقم بد جور حــــشری بودم همش تو نخ زندای بودم از بس خوشگل بود تو خونه هم با لباس راحتی میگشت این چاک سینها و کــــون کــــصوش انداندخته بود بیرون دیگه بد جور حــــشری میشدم رفتم دوش گرفتم جق زدم بیاد زن دای میخواستم بیام بیرون دیدم صدا بچه ها میادفهمیدم زن دایی و بچه ها از پارک امدن بیرون منم چون کسی قبلش خونه نبود لباس تو حال در اوردم و رفتم تو حموم منم دیگه مجبور شدم با شورت بیام بیرون حوله اندختم دور گردنم امدم بیرون زندای داشت لباس بچه ها را در میاورد سلام کردم گفتم کی امدین گفت الان یه نگاهی سر تا پامن کرد حس کردم خوشش امده از بدنم مخصوصا که کــــیرم حتی خوابشم از تو شورت پیدا بود چقدر بزرگه منم از فرصت استفاده کردم و لباس نپوشدم با بچه کوچیکا مشغول بازی و شوخی شدم زن دایم چند باری زیر چشمی دید میزد خلاصه فهمیدم اره یجورایی خوشش امده ولی نمی دوسنتم چطوری شروع کنم خلاصه نیم ساعتی لختی با بچه ها بازی کردم گهگاهی با زن دای حرف میزدم در مورد بچه ها و کاری از پیش نبردم و نتونستم سر صحبت ســــکسی باز کنم اونم چیزی نمیگفت دیگه نزدیک بود مامان اینا بیان لباسو پوشیدم رفتم بیرون یه ساقی پیدا کردم یکم گل گرفتم کشیدم همش تو نخ زندای بودم دیگه یجورایی فهمیدم که بدش نمیاد بکونمش ۲روز دیگه گذشت با زن دایی دیگه شوخیو شروع کردم چند باری سر به سرش گذاشتم خدایش اونم مهربون و با معرفت تو دوراهی گیر کرده بودم خدایا دوست داره به من بده یا ن اگه دوست داره چرا چیزی نمیگه خودمم جراعت نداشتم چیزی بگم بهش چون اگه قبول نمیکرد به گوش مامانم یا دایم مرسید خلاص بودم ابروم میرفت شبش رفتیم شهر بازی بچه ها را یکم سوار کردیم بازی کردن من خاله و زندایم رفتیم سوار کشتی شدیم من زن دایم نشست بین منو خاله کشتی راه افتاد همه جیق می زدنن زندایم جیق میزد هم ترسیده بود هم هیجان داشت یهو دیدم دستمو گرفت از ترس و یکم کشید طرف خودش منم دیدم موقعیت خوبی دسم بردم سمت شکمش دو دستی دستمو گرفته بود منم دسمتو چسیونمدم به شکمش بعدشم پشت دستم اورم پایین سمت کــــوصش و گه داشتم همنطوری که کشتی میرفت میومد منم پشت دسمو فشار میدادم به کــــصش انقدر جیق میزد که اگه هم فهمیده بود دیگه تو اون موقعیت هیچی نمیگفت سرعت کشتیه کم شد دست منو ول کرد ولی من دستم هنوز رو پاش بود و فشار میدادم گفت خیلی ترسیدم دیگه سوار نمیشم یکم پشت دستم قشنگ رو کــــصش بود دیگه سرعت کشتیه کم شد دستم بر داشتم خاله جونم نبیننه ولی زندایی دیگه فهمیده بود حسابی با پشت دست به کــــصش و روناش میمالیدم ولی اصلا به رو خودش نیاورد بازم دنبال موقعیت بودم یجورایی بمالمش که دیگه نشد رفتم سویت ساعت ۱شب رسیدم خونه مامانم و مادر بزرگ خواب بودن مادیگه چراغ روشن نکردیم با همون شب خواب و نور کم لباس عوض کردیم رختخوابا پهن کردیم واسه خوابیدن چون اتاق نداشت هم تو سالن میخوابیدم یطرف سالن مبل بود یطرف رختخواب پهن میکردیم تقریبا جاش کوچیک بود همه بغل دست هم به ردیف میخوابیدیم مادربزرگ و مامان بالا میخوابیدن .بعدش خالم با دختر کوچکش تقریبا ۵سالشه میخوابیدن .کنارش زندایم ودختر کوچکش و اخر سالن خواهر ۹ ساله من اخرین نفرم من بودم نزدیک در بودچون سویتش کوچیک بود منم تو این چند شب تو این فکر بودم که موقع خواب دستمالیش کنم و لی خوب بین من و زندایی خواهرم میخوابید .همون شب خواهرم حالش بد شد و مسموم شده بود بیرون کوبیده خورده بودیم وبهش نساخت قبل اینکه بیایم خونه یکم اورد بالا .نیم ساعتی بود که دیگه خوابیدم دیدم خواهرم بازم حالش بده بردمش تو حیاط یکم دیگه اورد بالا یه اب به دست روش زدم بردمش ۱۰ دقیقه ای تو کوچه یه تابش دادم
Удалено06.05.202522:17
کافیه فقط یبار ثبتنام کنی حس دو‌برابر شدن پولتو بچشی ♥️
میتونی با دوستات بازی کنی و برنده بشی🙂‍↕️💕
خسته شدم بس اینور اونور سایت دیدم کلی تحقیق کردم سایت #پیشبینی از هر لحاظ اوکی و تایید شدس کلی بازی کازینویی داره و کلی اپشن شرطبندی 💸💴

💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ از طریق رمز ارز
💲🔢❎بونوس برای هر بار شارژ رمز ارز
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ ریالی

📣لینک ثبتنام و دریافت جوایز ثبتنام 👇
www.pishbini.com
www.pishbini.com
کانال اخبار و دریافت #بونوس 15a
https://t.me/+mXRdnL3pEOsyMDE0
Удалено05.05.202522:21
05.05.202518:37
.
👅🔥#دوست_پسر

سلام اسم من فرنازه ۲۳ سالمه و میخوام جریان سـکـسم رو با سجاد براتون بگم یکسال پیش تو مجازی من با یه پسری آشنا شدم به اسم سجاد و باهم چت میکردیم اون از من کوچیکتر بود و خیلی خوشگل و خوشتیپ بود اون زمان من رل داشتم و با رلم رابطمون خوب بودم ولی کم کم به سجاد علاقمند شدم و اونم اینو میدونست اروم اروم باهاش در حدی اوکی شدم که شبا باهم سـکـس چت میکردیم و برای هم نود میفرستادیم و خیلی برای من لذت بخش بود و از اعماق وجودم دلم میخواست بهش بدم اینم بگم که اون میدونست من رل دارم و مشکلی نداشت و من همش از رلم پنهان کاری میکردم بعد از ۶ الی ۷ ماه سـکـس چت کردن سجاد بهم گفت فرناز من واقعا دلم میخواد باهات سـکـسو تجربه کنم پس کی واقعی مال من میشی منم یکم جا خوردم اخه باهم قرار گذاشته بودیم فقط مجازی با هم باشیم ولی ته دلم واقعا میخواستم که با اون باشم یه روز با اصرار زیاد اون راضی شدم ک باهاش برم بیرون و همو ببینیم منم حسابی به خودم رسیدم و یه شلوار جین جذب پوشیدم و رفتم کافه منتظرش شدم اونم اومد وای چه پسری یه پیرهن سفید کبریتی و موهای خوش حالت تا همو دیدیم جا خوردیم و یکم زبونمون گرفت واسه صحبت کردن یکم گذشت سفارشمون دادیم و با هم گرم صحبت شدیم بهم گفت فرناز تو خیلی خوشگل تر از عکساتی منم‌گفتم توام همینطور دستشو گذاشت رو دستم منم بهش لبخند زدم دستشو کرد تو جیبش و یه جعبه بهم داد گفت این هدیه اولین دیدارمون من خیلی معذب شده بودم چون چیزی نبرده بودم کلی تشکر کردم و بازش کردم وای یه گردنبند ون کلیف که خیلی دوس داشتم اشک تو چشام جمع شد و ناخود اگاه بغلش کردم اونم پیشونیمو بوسید و بهم گفت ک دوسم داره کلی حرف زدیم و موقع رفتن شد گف بذار برسونمت گفتم اخه زحمتت میشه وگفت نه نمیشه اینطوری خلاصه سوار ماشینش شدم یه ۲۰۷ سفید یکم اهنگ گذاشتیم و چرخیدیم پشت چراغ قرمز دستشو گذاشت رو پام و اروم فشار داد منم نگاش کردم و بی اختیار لباشو بوسیدم اونم همراهیم کرد دست کشید تو صورتم گفت فرناز میشه ببرمت خونمون من امشب تنهام منم با سر تکون دادن بهش تایید کردم خلاصه نفهمیدم چطور رسیدیم تا خونشون منو برد بالا درو که بست چسبید بهم و شروع کرد بوسیدن لبام منم گردنشو نوازش میکردم دقیقا مثل سـکـس چتمون داشت پیش میرفت منو برد تو اتاقش هلم داد رو تخت و مانتوم رو در اورد منم یه نیم تنه تنم بود افتاد رو تنم و همه جامو میبوسید خیلی هورنی شده بودم و فقط ناله میکردم و اسمشو صدا میزدم تیشرتش در اوردم و تن گرمشو لمس میکردم دکمه شلوارمو باز کرد و کشیدش پایین یه ست لباس زیر قرمز داشتم چشماش برق و زد و گفت این همونه ک  عکسشو میدادی با سر تایید کردم درش اورد از خجالت پاهامو بستم سر زانوهامو بوسید و بازشون کرد باورم نمیشد من با رلمم اینو تجربه نکردم سرشو برد بین پاهام و شروع کرد به خوردن کـصم تختو از لذت چنگ میزدم‌ نفسای گرم مردونش زیر شکمم پخش میشد از لذت داشت اشکم در میومد سرشو فشار میدادم بخودم آه میکشیدم و اون یه جون اروم میگفت و ادامه میداد کشیدمش بالا و شروع کردیم لبای همو خوردن مست مست بودم دست کشیدم بین پاهاش وای قامت کـیـرشو لمس کردم نمیتونم توصیف کنم چقدر لذت بخش  بود با دستم زیپشو باز کردم دستمو بردم تو شلوارش و شروع کردم مالیدن کـیـر کلفتش رو ابرا بودم گفتم‌میخام بخورم برات سجاد شلوارشو کشید پایین دراز کشید رو تخت آه یه شرت مشگی پاش بود قامت کـیـرش مشخص بود از روش اوف شرتشو کشیدم پایین کـیـر جذابشو تو دستم‌ماساژ میدادم سرمو هل داد سمتش کـیـر خوش عطرشو کردم تو دهنم و باتمام وجودم میخوردم هنوز طعمشو یادمه حسابی واسش سـاک زدم باعشق و شـهـوت ،اروم منو کشید بالا و شروع کرد بوسیدن لبام و اروم با کـونم بازی میکرد گفت میخام بکنمت فرناز منم از شـهـوت صدام در نمیومد منو اورد زیرش به شکم دراز کشیدم رو تختش بالشتشو بغل کردم که عطر مردونشو میداد اوف کـونمو آروم با روان کننده چرب کرد کـیـر داغشو گذاشت روش آروم میکردش تو و قربون صدقم میرفت منم جیغ میزدم از درد و لذت آه شروع کرد به عقب جلو کردن و شونهامو دست میکشید جفتمون تو ابرا بودیم شدت ضرباتش بیشتر کرد و من التماسش میکردم اروم تر یهو کـیـرشو در اورد گذاشت رو کـونم و آب گرمشو خالی کرد رو کمرم افتاد رو تنم و گفت بالاخره کردمت فرناز.
نوشته: فرناز

#پایان

🫦💦@dastane_Hott 📖
🅰️🅰️🅰️🅰️🅰️🅰️🅰️🅰️

کافیه فقط یبار ثبتنام کنی حس دو‌برابر شدن پولتو در سایت بین المللی pISHBINi بچشی
♥️

🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ از طریق رمز ارز
💲🔢❎بونوس برای هر بار شارژ رمز ارز
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ ریالی
🏆 با ثبت هر شرط، هر روز احتمال برنده شدن جک پات ورزشی را خواهید داشت🏆

📣لینک ثبتنام و دریافت جوایز ثبتنام
کن جوایز (برندگان صدمیلیونی)دریافت کن👇
www.pishbini.com
www.pishbini.com
کانال اخبار و دریافت #بونوس 15R
https://t.me/+mXRdnL3pEOsyMDE0
06.05.202515:35
کافیه فقط یبار ثبتنام کنی حس دو‌برابر شدن پولتو در سایت بین المللی pISHBINi بچشی♥️

🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ از طریق رمز ارز
💲🔢❎بونوس برای هر بار شارژ رمز ارز
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ ریالی

🏆 با ثبت هر شرط، هر روز احتمال برنده شدن جک پات ورزشی را خواهید داشت🏆

📣لینک ثبتنام و دریافت جوایز ثبتنام
کن جوایز (برندگان صدمیلیونی)دریافت کن👇
www.pishbini.com
www.pishbini.com
کانال اخبار و دریافت #بونوس 16g
https://t.me/+mXRdnL3pEOsyMDE0
06.05.202512:04
.
👅🔥#دخترعمو

از 22 سالگیم با دختر خالم صدیقه که مطلقه بود ســــکس داشتم صدیقه یه دختر سفید و خوش اندام با موهای بور که واقعا ســــکس باهاش لذت بخش بود و با اینکه یک سال ازم بزرگتر بود اما می خواستیم که با هم ازدواج کنیم تا اینکه دختر عموم مرضیه شوهرش فوت کرد که تقریبا همسن و سال خودم بود بابام خیلی اصرار کرد که علی مرضیه رو بگیر که کلی دعوا کردم و گفتم که مگه من آدم نیستم؟ من اصلا از مرضیه خوشم نمیاد گفت تو حالا یه مدت با هم معاشرت کنید خوشت نیومد بگو نمی خوام… چون بخاطر مشکلات مادرم و زن عموم ما رفت و آمد کمی داشتیم اولین قرارمو با مرضیه توی یه کافه گذاشتم بخوام از مرضیه بگم یه دختر گندمی با قیافه معمولی مو مشکی بود که قیافه بامزه ای داشت خیلی دختر شوخی بود ازش خوشم اومد واسه همین بهش گفتم دفعه بعد کجا ببینمت گفت واقعا؟ میخوای بازم ببینیم؟ گفتم آره گفت هر جا بگی میام کجا بیام؟ گفتم بهت پیام میدم گفت باشه خداحافظی کردیم و رفت تا رفت بهش پیام دادم خیلی بهم خوش گذشت به تو چی؟ که بهم زنگ زد گفت پیامو دوست ندارم باهام حرف بزن گفتم بهت خوش گذشت؟ گفت با تو بودن همیشه برای من لذت بخشه علی جونم دوست دارم هر روز ببینمت میشه آیا؟ گفتم چرا که نه؟ تو بخوای هر روز میام گفت علی؟ گفتم جانم گفت خیلی میخوامت خندیدم گفتم من فعلا نظری ندارم گفت اینو درستش میکنم قول میدم و خندیدم و خداحافظی کردیم ظرف یه ماه تقریبا هر روز میدیدمش دیگه خیلی با هم صمیمی شده بودیم صداش، لحن حرف زدنش، موهاش، چشمای درشت و زیبایش مستم میکرد معلم ابتدایی بود و خودش خونه مستقل داشت یه بار همین جوری به شوخی گفتم یه شب دوست دارم بیام خونت مهمونت باشم شبم بمونم اولش جا خورد خودشو جمع کرد و با لبخند همیشگیش گفت قدمت به روی تخم چشام فردا شب خوبه؟گفتم شوخی کردم و گفت مرده و حرفش تو هم مرد منی حرفت حرف باشه فردا شب منتظرتم…فردا شب گل خریدم رفتم خونش اصلا یه مرضیه متفاوتی رو دیدم یه تاپ و شلوارک ست زرد پوشیده بود که خیلی بهش میومد تاپش تنگ بود و خط سینه اش مشخص بود و یه لک قهوه ای کمرنگ وسط خط سینه اش بود موهاشو خرگوشی بسته بود خیلی ناز شده بودم گل رو ازم گرفت و بغلم کرد و تشکر کرد بوی خیلی خوبی میداد منم بغلش کردم میخواست ولم کنه که نذاشتم و محکم تر بغلش کردم در گوشم گفت امشب وقت برای بغل کردن زیاده مرد من ممنون که به حرفت عمل کردی ولش کردم و لبهامو بوسید و رفت گلها رو گذاشت توی گلدون و گذاشت روی اوپن…و شیرینی و شربت آورد برام و با هم خوردیم میگفت بخور بازم بخور امشب از خوشحالی قندت نیفته گفتم مشخصه کی خوشحاله گفت آره خوشحالم مردی که دوستش دارم امشب پیشمه و از الان دیگه همه چیز تمام شدست و تو مرد من شدی گفتم خودت بریدی و دوختی؟ گفت تو مخالفی؟ چرا باید مخالف باشی؟ یه حوری بهشتی کنارته که حاضره برات بمیره تو فقط لب تر کن هیچ چیزی نیست که بخوای و این حوری نتونه برات فراهم کنه و ازش لب گرفتم گفت فقط همین؟بریم توی اتاق اینجا راحت نیستم گفت بغلم کن تا بریم و بغلش کردم و تند تند می بوسیدم گفت خیلی حال داد مرد من دوست نداری مرد من باشی؟گفتم چرا اما… گفت اما نداره فقط میگی چشم باشه؟ رفتیم توی اتاق و یه اهنگ گذاشت و کلی برام رقصید شلوارکش رو کشیده بود بالا و چون تنگم بود کــــوس و کونش دیوونم کرده بود بلند شدم بغلش کردم و به خودم می چسبوندمش و اونم کــــوــــسشو بهم فشار میداد و به کیرم میمالیدش دستشو روی کیرم گذاشت و گفت می تونی امشب مرد مرضیه باشی؟ گفتم آره گفت پس بریم و رفتیم روی تخت شلوار و شورتمو دراورد و گفت جونم فدای کــــیر مرد خودم بشم و شروع کرد خوردنش واقعا محشر می خورد بهش گفتم دوست دارم بذارم لای سینه هات کــــیرمو بکشم روی اون لک قهوه ای وسط سینه ات خیلی بهم حال داد و لذت بخش ترین ســــکس سینه عمرم با سینه های مرضیه بود کــــوسشو براش میمالیدم میگفت برام بخورش انگشتت رو دوتایی بکن توش علی علی علی تو رو خدا کــــیرتو بکن توش و کــــیرمو کردم توی کــــوسش باورم نمیشد که انقدر تنگ باشه و شروع کردم تلنبه زدن می گفت بکن مرد من بکن این کــــوس ماله خودته حق خودته دوست دارم این کــــوسو به تو بدم بکنش علی بکنش مرد من و منم تند تند تلنبه میزدم که آبم اومد و ریختم توی کــــوسش گفت جونم دوست دارم از الان کــــیرت توی کــــوسم ارــــضا بشه هر چی اب داری توی کــــوسم بریز آبتو می خوام کــــیرمو دراوردم از کــــوسش و شروع کرد خوردنش مکش میزد میگفت آبتو بده بخورم دلم آب کیر می خواد گفتم شوهرت میداد بخوری؟ گفت نه من آب کــــیر تو رو می خوام آب کــــیر تو رو مرد من گفتم من دوست دارم آبمو توی کوست بریزم گفت باشه بریز توی کوسم بریزش همون جا پاشو باز کردم کــــیرمو کردم توی کــــوسش و تلنبه میزدم میگفت این کــــوس حق خودته دوست دارم تا همیش
Удалено06.05.202522:17
05.05.202521:36
Удалено05.05.202522:21
05.05.202520:39
Удалено06.05.202522:17
.
با این ربات عکستو انیمه ای کن 👇🏼👇🏼👇🏼:

@Wall_RangiBot
Удалено05.05.202521:31
ضریب بالا همراه سود های باور نکردی فقط
🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
سانازهستم #ادمین با بازی وپیشبینی روزانه نزدیک 7 میلیون پول در میارم

کافیه فقط یبار ثبتنام کنی حس دو‌برابر شدن پولتو در سایت بین المللی pISHBINi بچشی
♥️

💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ از طریق رمز ارز
💲🔢❎بونوس باهرشارژ بهت میده
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ ریالی

📣لینک ثبتنام و دریافت جوایز ثبتنام
کن جوایز (برندگان صدمیلیونی)دریافت کنید
www.pishbini.com
www.pishbini.com
کانال اخبار و دریافت #بونوس 14a
https://t.me/+mXRdnL3pEOsyMDE0
06.05.202512:04
حالش تقریبا خوب شده بود گیج خوابم بود امدیم بخوابیم منم دیدم بهترین فرصته خواهرم خوابم جای خودم خودم خوابیدم جای اون یعنی بقل دست زن دایم تقرییا ساعت ۱نیم بود همه خواب ۱۰ دقیقه ای گذشت و مطمئن شدم همه خوابن داشتم تو نقشه میکشیدم گفتم این بهترین فرصت هست از دست بدم دیگه این موقعیت گیرم نمیاد کیرمم شق شق همه زیر پتو بودن چون کولر روشن بود حسابی یخچال کرده بود خونه را اروم اروم خودم بهش نزدیک کردم البته فاصله ای باهاش نداشتم تقریبا ۲۰ یا ۳۰ سانت هنوز نفهمیده بود من جابجا شدم با خواهرم یه پتو مسافرتی بزرگ که از خونه اورده بود انداخته بود رو خودشو دختر کوچکش اروم دستم چسبونم به کــــونش پشتش به من بود دیگه کلا عقل از سرم پریده بود فقط فکر این بودم که بکونمش اروم کــــونشو میمالیدم .یه تکون کوچیک خورد دستم بین کــــون و کــــوصش بود و اروم میمالیدم یکمیکم دستم فشار دادم بین پاهاش کامل رسیده بود به کــــصش که یه دفعه بازم تکون خورد دستمو کشدم عقب دیگه مطمئن شدم که بیدار شده .ولی برنگشت همون پشت به من بود منم خودمو اروم اروم چسبوندم بهش کیرم داشت شورتم پاره میکرو گذاشتم رو چاک کــــونش و هر لحظه بیشتر فشار میدادام دیگه صدای نفساش میشندیم تند شده فهمیدم حــــشری شده دیگه کلا زیر پتوش بودم چند دقیقه ای رو شلواری کردم و زن دایم حسابی حــــشری شده بود ولی هیچ تکونی نمیخورد کــــیرم از تو شلوارک و شورت در اوردم و اروم اروم شلوار زن دایی میکشیدم پایین بیدار بود ولی خوب من بازم مطمعن نبودم و با احتیاط میکشیدم پایین ۳و ۴ دقیقه ای طول کشید تا شلوار کشیدم پایین ولی شورت پاش بود کیرم گذاشتم لای پاش داغ داغ بود اروم عقب جلو میکردم کــــیرم از رو شورت می مالیدم به کــــصش چند دقیقه ای لاپای کردم و حواسمم به بقیه بود کسی بیدار نشه خودم کشیدم عقب و شورتو دادم پایین اینو دیگه سریع دادم پایین مثل شلوارش طولش ندادم دیگه تقریبا مطمعن شده بودم بیداره یه توف زدم به کــــیرم دوباره گذاشتمش لاپاش میمالیدم و گذاشتم دم سوراخ کــــونش که دیدم یه تکونی خورد و کــــونشو یکم چرخوند دیگه مطمئن شدم که بیداره و تنظیم کرده که بکونم تو کــــصش بیخال کــــونش شدم کــــیرم فرستادم سمت کــــوصش یجوری تنظیم کرده بود کی دوبار عقب جلو کردم که یدفع سرش رفت تو کــــصش انقدر داغ بود یه تقه زدم نصف بیشترش رفت تو دیگه کامل مطمئن شدم بیدار ولی هیچ حرف و حرکتی نمیکرد دستم انداختم دور شکمش و تا ته کردم تو کــــصش و پــــستوناشو اروم میمالیدم خیلی اروم تلمبه میزدم ۱۰ دقیقه ای گذشت که داشت آبم میومد خودستم درش بیارم که دیگه نشد همه آبمو توش خالی کردم کیرم هنوز نخوابیده بودم من همیشه عادت داشتم ۳بار جــــق میزدم پشت سرهم بدونه توقف باز شروع کردم تلمبه زدن تقریبا ۲۰دقیقه دیگه تلمبه زدم ولی خیلی اروم جوری که صدا نکنه کسی بیدار بشه بار دوم ابم ریختم توش چند تا بوس از پشت گردنش گرفتم و در گوشش گفتم مرسی مهسا خانوم خیلی حال داد و اروم شلوارم دادم بالا رفتم خواهرم گذاشتم سر جا خودش رفتم سر جام که بخوابم ساعت تقریبا ۴ شده بوده باورم نمیشد که ۱ساعت تموم داشتم زن دایی خوشگلمو می کردم .فرداش برگشتیم با قطار تهران و اصلا به روی خودش نیاورد که دیشب چی شده حتی یکم از قبلش باهاهم سردتر برخورد می کرد و چشم تو چشم باهم نمیشد منم اصلا به روش نیاوردم.ولی الان شمارشو از گوشی مامانم برداشتم و دنبال یه موقعیت هستم تو تل یا وات ساپ بهش پیام بدم ممنون که وقت گذاشتین
نوشته: بابک

🔹#پایان

🫦💦@dastane_Hott 📖
06.05.202507:38
.
👅🔥#دبیرستان

سلام خدمت دوستان سعی میکنم داستان کوتاه بنویسم حامد هستم از بندرعباس ۳۷ سالمه داستان بر میگرده به دو روز پیش وقتی از سرکار میمومدم خونه تو مسیر یه دختر با لباس مدرسه دیدم جلو پا ترمز زدم ولی نگاه هم نکرد رفت جلوتر باز رفتم اینبار بهش گفتم اشکال نداره سوار بشی اول با لهنی تند ولی درب عقب ماشین باز کرد بلافاصله گفت کولر ماشین بیشتر کن بزن به طرف عقب چون الان بندرعباس واقعا گرمه حتی کولرها هم جواب نمیده ساعت تقریبا دو بود ماشین شیشه ها دودی پرده جلو ماشین هم زده بودم اسمش پرسیدم پرنیا ۱۸ سالش بود سر حرف باهاش باز کردم فهمیدم امتحان ظاهرا خراب کرده یکم شیشه پایین کشیدم نخ سیگار روشن کردم پرنیا خانم هم گفت یه نخ هم به من بده گفتم بیا جلو بشین از بین صندلی ها اومد جلو سیگار روشن کرد منم آروم آروم دور میزدم متوجه شد مسیر دور کردم ولی چیزی نگفت سیگار کشیدیم هرز گاهی دستم به پاهاش میخورد کم کم یخش باز شد گفتم اگر وقت داری بریم ساحل دور بزنیم قبول کرد سری انداختم ساحل سورو دستم روی پاش بود کم کم بردم بین پاهاش دیدم خیلی مقاومت نمیکنه پیش خودم گفتم اینو نکنم دیگه پریده دستم بردم تو شرتش اونم دستش گذاشت روی کیرم یهو گفت چی اینکه دسته بیل هست گفتم مگه طاقتش نداری پوزخندی زد آروم کصش می مالیدم کم کم خیس شد شلوارم کشیدم پایین گفتم بخور بدون مقدمه حرفه ای کامل شروع به خوردن کرد پاهام شل شده بود یکجای دور ایستادم صندلی دادم عقب گفتم پرنیا حالی اساسی بده امروز جبران میکنم برات یه لنگ کفشش در آورد با لنگ شلوارش صندلی دادم عقب کیرم که کامل خیس بود سرش خودش تنظیم کرد آروم گذاشت تو کونش دستهان حلقه کردم دور کمرمش اول آروم خوب که جا باز کرد محکم میکردم تو کونش مشخص بود از کون زیاد داده بهش گفتم برو صندلی عقب داگی شو رفتم پشتش محکم تلمبه میزدم گفتم داره آبم میات آروم گفت جون بریز تو کونم مال خودته جنده ام کردی تا قطره آخره خالی کردم تو کونش دستمال بهش دادم اومدم پست فرمون دیدم داره میگه کصم بمال ارضا بشم از اونجا حرکت کردم که مسیر دستم روی کصش بود تا ارضا شد بعدها فهمیدم پرده نداره
نوشته: حامد

#پایان

🫦💦@dastane_Hott 📖
Удалено05.05.202522:21
05.05.202520:58
Удалено06.05.202522:17
_سکس مقعدی ؟
نه مرررسی هزارتا عوارض غیرقابل درمان داره 🙀
_بیا اینجا کلی پوزیشن متنوع سکسی گذاشته هر شب یکیشو با عشقت اجرا کن دیگه ازت سکس مقعدی نخواد
👇👇
https://t.me/+TRoc8blNexNjZTUx
Удалено06.05.202522:17
کافیه فقط یبار ثبتنام کنی حس دو‌برابر شدن پولتو در سایت بین المللی pISHBINi بچشی♥️

🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ از طریق رمز ارز
💲🔢❎بونوس برای هر بار شارژ رمز ارز
💰🔢🔢❎بونوس اولین شارژ ریالی

🏆 با ثبت هر شرط، هر روز احتمال برنده شدن جک پات ورزشی را خواهید داشت🏆

📣لینک ثبتنام و دریافت جوایز ثبتنام
کن جوایز (برندگان صدمیلیونی)دریافت کن👇
www.pishbini.com
www.pishbini.com
کانال اخبار و دریافت #بونوس 15g
https://t.me/+mXRdnL3pEOsyMDE0
04.05.202519:33
.
👅🔥#شیمیل

سلام دوستان، اسم من محمد و 36 سال سن دارم، داستان زندگی من خیلی طولانی و اگه بخوام بگم واقعا میشه یک کتاب نوشت بابتش. من از بچگی که حدود کلاس 9 سالم بود متاسفانه به دلیل نبود آگاهی و ترس توسط 2 تا از بچه محلامون مورد تـجـاوز قرار گرفتم، البته اینو بگم که نه به زور ولی خوب من چون بچه بودم و آگاهی نداشتم مدام مورد سوء استفاده قرار میگرفتم. اگه بخوام خلاصه بگم من چندین بار رابطه با اونا داشتم تا اینکه با تغییر محل زندگی یک مدتی از رابطه به دور بودم. ولی خوب تا سن 18 سالگی حقیقتا به دلیل اینکه تو دامش افتاده بودم همش تمایل به دادن پیدا کردم. تمام این دوران به محض اینکه خونمون خالی میشد با هر وسیله ای خودم رو ارضـا میکردم، از خیار و بادمجون گرفته تا سوسیس و کـیـراکوف.
وقتی 18 سالم بود و تو دبیرستان بودم هم یکی از دوستان نزدیکم که اونم اسمش محمد بود مدام بهم پیشنهاد رابطه میداد و من مدام مقابله میکردم تا اینکه با پیشنهاد پول منو راضی کرد. من از خانواده ضعیفی بودم و هیچ وقت یادم نمیره سال 82 با پیشنهاد 5 هزار تومن قبول کردم که بهش بدم. اون منو اولین بار برد خونشون و من فقط بهش گفته بودم فقط بهت لاپایی میدم و اونم قبول کرد. تو اتاق خونشون منو خوابوند رو زمین و در عرض کمتر از 2 دقیقه کـیـرش رو گذاشت لای پامو آبش اومد، من حتی اجازه ندادم آبش رو روی بدنم بریزه. این ماجرا چندین بار تکرار شد و تا اینکه  یه روز به خودم اومدم دیدم خودم به محمد پیشنهاد ـسکـس میدادم، اونم سـکـسی که بهش میگفتم فقط باید منو بکنی و اینقدر براش سـاک میزدم که خودش باورش نمیشد. از اونجایی که زود انزال بود بهش میگفتم تورو خدا تاخیری بزن و منو ساعت ها بکن.خلاصه این رابطه اینقدر ادامه داشت تا اینکه اونا محلشون رو عوض کردن و فهمیدم ازدواج کرده.
منم همینجوری سنم می گذشت و دانشگاه رفتم، توی دانشگاه با دختر دوست میشدم و باهاشون هم رابطه برقرار میکردم ولی واقعا همیشه کـون دادن رو دوست داشتم. نمیدونم چه جوری بگم، انگار واقعا لذتی که توی دادن داشتم رو توی کردن دختر نداشتم.همه این داستان ها رو گفتم تا به اصل داستانم برسم که من واقعا تمایل به دادن پیدا کرده بودم ولی واقعا رابطه با پسر رو نمیخواستم، چون یه جورایی هنوز غرورم اجازه نمیداد به هرکس و ناکسی بدم. یه روز من از طریق اینستاگرام دیلدو 20 سانت با قطر 4 سانت سفارش داده بودم و اینقدر تو تنهایی هام خودم را این وسایل میکردم که سوراخ کـونم واقعا گشاد شده بود، درسته واقعا تو اون لحظه لذت بخش بود برام ولی همیشه تو ذهنم میگفتم کاش میشد به جای این دیلدو یه کـیـر واقعی بود  که منو میکرد، همیشه جز آرزوهام بود که یک رفیق خوشگل و خوش هیکل داشتم که با کـیـر سفید و کلفتش منو میکرد ولی واقعا پیدا نمیشد.یه روز که حـشـری شده بودم و داشتم تو سایتهای پورن میچرخیدم چشم خورد به یه شیمیل خارجی که با یه کـیـر کلفت داشت یک پسر رو میکرد، تو دلم ولوله ای به پا شد، پیش خودم هی میگفتم کاش من جای اون پسر زیر کـیـر میخوابیدم، کاش الان همزمان 3 تا شیمیل منو اینقدر میکردن تا بیهوش بشم، ولی خوب واقعا کسی نبود. تو اینستاگرام به کلی شیمیل پیام میدادم ولی همیشه ترس داشتم نکنه اینا همه دام باشه و برم تو قرار بعدش خفتم کنن و به جا یه شیمیل یه مرد کـیـری بیفته روم. تو ذهنم هزارتا فکر و خیال میومد، همش میگفتم اصلا گیریم رفتم پیش یک شیمیل نکنه وقتی که دارم بهش میدم اون ازم یواشکی فیلم برداری کنه و  بعدش بیاد ازم اخاذی کنه. خیلی روزای سختی بود خیلی فکر و خیال میکردم ولی باورتون نمیشه وقتی که حـشـری میشدم دست و پام مثل الان که دارم تایپ میکنم میلرزید، همش دوست داشتم کـون بدم، تا اینکه دل و زدم به دریا و با یک شیمیل که خونش توی ظفر بود قرار گذاشتم. رفتم یه کلاه نقاب دار گرفتم و رفتم تو خونش، در رو که باز کرد دیدم یه شیمیل با یه شنل مشکی و سوتین و سینه های سایز حدود 80 جلوم وایساده. قیافش بد نبود، خداییش قابل تحمل بود. بهم گفت برو تو اتاق لخت شو، من رفتم تو اتاق و لخت شدم، چند دقیقه نشستم رو تختش و اومد تو اتاق نشست کنارم بهم گفت اول پولو بزن، منم براش پول و زدم و دست گذاشت رو کـیـرم، وای خدا، نمیدونید چه حسی داشتم، هم ترس هم لذت، بهش گفتم رها (اسمش رها بود) من میخوام کلاه بذارم، گفت چرا مگه فتیش داری؟ گفتم آره، در صورتی که من فقط به خاطر اینکه ترس از فیلم برداری مخفی داشتم کلاه گذاشتم.خلاصه اون گفت هر جور راحتی، منم کلاه رو گذاشتم و اونم کـیـرم رو از شورتم در آورد بیرون، تا آورد بیرون گفت ایول چه کـیـری داری، اصلا به قیافت نمیخوره، منم واقعا از این تعریفش خوشم اومد، البته واقعا کـیـرم 17 سانتی هست و تا حدودی هم کلفت.
Показано 1 - 24 из 394
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.