04.02.202504:05
گفتوگوی نهانی من و شازده
آنقدری شجاع و البته خوششانس نیستم که اگر روزی خلبان شوم، سر از بیابانی دربیاورم که شازدهای با موهای بلوند و اندامی ظریف و بلورین و البته کلهای پر از سؤال، کودک درونم را به چالش بکشد اما اگر امروز ببینمش حتماً به او خواهم گفت: «راست گفتی شازده کوچولو، ما آدمبزرگها خیلی خیلی عجیبیم. تو هم اگر به سن ما برسی، همین قدر عجیب خواهی شد.»
چرا؟ همهاش تقصیر خودمان نیست. روزگار عجیبمان میکند، درگیریها، مشغلهها، نگرانیها. دیگر وقت و حال احوالی نمیماند که با خودمان تنها شویم و بفهمیم از دنیا چه میخواهیم.
روزمره بغلمان میکند و آن حس دمشمار خیامگونه را ازمان میگیرد و آنجاست که فیل توی شکم بوآ را کلاه میبینیم و تمام چراغهای توی سرمان خاموش میشود؛ همان چراغهایی که در کودکی چلچراغ بود و ذات پرسندهمان را اقناع میکرد.
هعییی... شازده جان، روی سیارکت جا هست تا باهم غروب را تماشا کنیم؟
شما به شازده چه خواهید گفت؟
راضیه بهرامی | ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
آنقدری شجاع و البته خوششانس نیستم که اگر روزی خلبان شوم، سر از بیابانی دربیاورم که شازدهای با موهای بلوند و اندامی ظریف و بلورین و البته کلهای پر از سؤال، کودک درونم را به چالش بکشد اما اگر امروز ببینمش حتماً به او خواهم گفت: «راست گفتی شازده کوچولو، ما آدمبزرگها خیلی خیلی عجیبیم. تو هم اگر به سن ما برسی، همین قدر عجیب خواهی شد.»
چرا؟ همهاش تقصیر خودمان نیست. روزگار عجیبمان میکند، درگیریها، مشغلهها، نگرانیها. دیگر وقت و حال احوالی نمیماند که با خودمان تنها شویم و بفهمیم از دنیا چه میخواهیم.
روزمره بغلمان میکند و آن حس دمشمار خیامگونه را ازمان میگیرد و آنجاست که فیل توی شکم بوآ را کلاه میبینیم و تمام چراغهای توی سرمان خاموش میشود؛ همان چراغهایی که در کودکی چلچراغ بود و ذات پرسندهمان را اقناع میکرد.
هعییی... شازده جان، روی سیارکت جا هست تا باهم غروب را تماشا کنیم؟
شما به شازده چه خواهید گفت؟
راضیه بهرامی | ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook


04.02.202504:05
ساعت ۹ شب میبینمتون.👆
26.01.202510:07
چرا پنهان میشویم؟
امروز پیام مهرآمیز تشکری از یک دوست دریافت کردم که اولش بسیار جا خوردم و نزدیک بود بلاکش کنم. چرا؟ چون نام پروفایلش مردانه بود و هیچ عکسی هم نداشت. شم زنانهام اینطور مواقع هشدار میدهد و دعوتم میکند به نادیده گرفتن و بیمحلی و اگر لازم شد، برخورد شدید لفظی. البته نه خیلی شدید، فقط در حدی که مزاحم بترسد و دُمش را بگذارد روی کولش و دیگر فکر مزاحمت هم به ذهنش نرسد.
شاید فقط چند ثانیه گذشت که بلافاصله فرستنده را شناختم فقط تعجب کردم که چرا اسم خودش روی پروفایلش نیست. اینکه اسم شوهر یا فرزند را نشانهای از حضور مجازی و هویت دیجیتالمان کنیم، برایم قابل هضم نیست. قصاوتشان نمیکنم، حتماً معذوریتهایی دارند اما باز هم دلیل کارشان را نمیفهمم.
خودسانسوری؟
محافظهکاری شدید؟
توهم توطئه؟
یا تن دادن به سنتها و قوانین غلط و بیاساس؟
ایراد از کجاست؟ اصلاً ایرادی هست؟ نمیدانم. فکرم به جایی نمیرسد.
راضیه بهرامی | ۷ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
امروز پیام مهرآمیز تشکری از یک دوست دریافت کردم که اولش بسیار جا خوردم و نزدیک بود بلاکش کنم. چرا؟ چون نام پروفایلش مردانه بود و هیچ عکسی هم نداشت. شم زنانهام اینطور مواقع هشدار میدهد و دعوتم میکند به نادیده گرفتن و بیمحلی و اگر لازم شد، برخورد شدید لفظی. البته نه خیلی شدید، فقط در حدی که مزاحم بترسد و دُمش را بگذارد روی کولش و دیگر فکر مزاحمت هم به ذهنش نرسد.
شاید فقط چند ثانیه گذشت که بلافاصله فرستنده را شناختم فقط تعجب کردم که چرا اسم خودش روی پروفایلش نیست. اینکه اسم شوهر یا فرزند را نشانهای از حضور مجازی و هویت دیجیتالمان کنیم، برایم قابل هضم نیست. قصاوتشان نمیکنم، حتماً معذوریتهایی دارند اما باز هم دلیل کارشان را نمیفهمم.
خودسانسوری؟
محافظهکاری شدید؟
توهم توطئه؟
یا تن دادن به سنتها و قوانین غلط و بیاساس؟
ایراد از کجاست؟ اصلاً ایرادی هست؟ نمیدانم. فکرم به جایی نمیرسد.
راضیه بهرامی | ۷ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
19.01.202508:58
یواشکیهای کتابخوانی
به نظر من کتاب خریدن و کتاب خواندن دو لذت جداگانهاند و گاهی خریدن کتاب بیشتر میچسبد. این خوشی سالم و روحافزا بهمدد رواج خرید آنلاین، راحتتر هم شده و فقط با چند کلیک امکانپذیر میشود.
یکی از عادات خرید من، گشت زدن در فروشگاههای آنلاین کتاب و اضافه کردن کتابهای موردعلاقهام به سبد خرید است. به سبد اضافه میکنم و بهشان سر میزنم، انگار قرار است فرار کنند و نباشند.😅 حذف میکنم، اضافه میکنم، قیمتها را مقایسه میکنم و به انتظار یافتن بیشترین تخفیف، کمین میکنم.
شوق خرید کتاب ولو نسخهٔ الکترونیک و اضافه شدنش به کتابخانهٔ دیجیتال همیشههمراهم یا روزشماری برای رسیدن بستههای پستی کتاب، یکی از شیرینترین تجربههای جهان برای یک کتابباز است.
بهغیراز کتاب، مخلفات مطالعه مثل انواع بوکمارک هم برایم جذاب است و وقتی چیزی چشمم را میگیرد در پوشهای به نام «دلبرکان» ذخیرهاش میکنم تا بهموقع و سر حوصله بروم سر وقتش. هر کسی بهنحوی به زندگی وصل میشود؛ من هم اینطوری.
شما هم از این یواشکیهای کتابی دارید؟
راضیه بهرامی | ۳۰ دی ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
به نظر من کتاب خریدن و کتاب خواندن دو لذت جداگانهاند و گاهی خریدن کتاب بیشتر میچسبد. این خوشی سالم و روحافزا بهمدد رواج خرید آنلاین، راحتتر هم شده و فقط با چند کلیک امکانپذیر میشود.
یکی از عادات خرید من، گشت زدن در فروشگاههای آنلاین کتاب و اضافه کردن کتابهای موردعلاقهام به سبد خرید است. به سبد اضافه میکنم و بهشان سر میزنم، انگار قرار است فرار کنند و نباشند.😅 حذف میکنم، اضافه میکنم، قیمتها را مقایسه میکنم و به انتظار یافتن بیشترین تخفیف، کمین میکنم.
شوق خرید کتاب ولو نسخهٔ الکترونیک و اضافه شدنش به کتابخانهٔ دیجیتال همیشههمراهم یا روزشماری برای رسیدن بستههای پستی کتاب، یکی از شیرینترین تجربههای جهان برای یک کتابباز است.
بهغیراز کتاب، مخلفات مطالعه مثل انواع بوکمارک هم برایم جذاب است و وقتی چیزی چشمم را میگیرد در پوشهای به نام «دلبرکان» ذخیرهاش میکنم تا بهموقع و سر حوصله بروم سر وقتش. هر کسی بهنحوی به زندگی وصل میشود؛ من هم اینطوری.
شما هم از این یواشکیهای کتابی دارید؟
راضیه بهرامی | ۳۰ دی ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
18.01.202510:02
اینایی که تو آگهی استخدامیشون مینویسند «شرکت معتبر» چهار ستون بدن آدم رو به لرزه در میارند. تصور من از این شرکتها یه جایی مثل هلدینگ ریزآبادیه که مدیر عاملش مالکه و رئیس منابع انسانیش سمیرا.
🚬🍷🩸😏🔪
اگه معتبری اسمت رو بنویس دیگه، از چی میترسی؟
#غرغرانهها
@razminabook
🚬🍷🩸😏🔪
اگه معتبری اسمت رو بنویس دیگه، از چی میترسی؟
#غرغرانهها
@razminabook


04.02.202504:05
✨📚 فردا شب میبینمتون.👆
31.01.202513:16
یعنی اگه یه نفر یه چاقو رو تا دسته فرو کنه تو کلیهم، دردش کمتر از وقتیه که ازم بپرسه چقدر حقوق میگیری؟
بهغیراز سه جا، نیازی به دونستن درآمد آدمها نیست:
۱. مشاورهٔ شغلی
۲. ازدواج
۳. اخذ مالیات
نپرسیم دیگه. باشه؟
#غرغرانهها
@razminabook
بهغیراز سه جا، نیازی به دونستن درآمد آدمها نیست:
۱. مشاورهٔ شغلی
۲. ازدواج
۳. اخذ مالیات
نپرسیم دیگه. باشه؟
#غرغرانهها
@razminabook
24.01.202519:16
تو فقط بنویس
وقتی کسی دربارهٔ شغلم میپرسد میگویم نویسندهام و اگر باز هم پاپی شود و دقیقتر بپرسد میگویم مرورنویس کتاب و علاقهمند به کپیرایتینگ. به اینجا که میرسد چهرهٔ فرد پُرسنده شبیه علامت سؤال میشود و باز هم باید برایش توضیح بدهم. قانع نمیشود، بیخود سر تکان میدهد و یک «آها»ی الکی میگوید، از همان تائیدات میانتُهی، محضِ دلخوشکنک.
ماجرا وقتی پیچیدهتر میشود که بعد از سر در نیاوردن از شغلم، میرود سراغ رشتهام و وقتی میفهمد حقوق خواندهام، تمام گُنگی و گیجی حاصل از شنیدن پاسخ پرسش قبلی از چهرهاش محو میشود، چشمانش برق میزند و میگوید چرا وکیل نمیشوی. باور کلیشهای و غالب اکثر آدمها از یک حقوقخوانده، فردی است کتشلواری (گاهی کتدامنی) که با کیف چرمی بزرگی به راهروپیمایی در دادگاه مشغول است، با موکلهای پولدار بیدرد دمخور است، قرارهایش را در باشگاه گلف و تنیس میگذارد و خلاصه در پول شنا میکند. باوری مضحک و عبث.
قبلاً هم نوشته بودم که وکالت تنها یکی از انتخابهای یک دانشآموختهٔ حقوق است و واقعیت این شغل با آنچه در فیلم و سریالها (چه داخلی، چه خارجی) میبینیم متفاوت است. ضمن اینکه ممکن است آدمها در مقطعی از زندگی انتخابی داشته باشند و در مقطعی دیگر، انتخابی متفاوت و قرار نیست همیشه روی خطی صاف و ازپیشتعیینشده حرکت کنند. باید به آدمها و اول از همه به خودمان اجازهٔ آزمونوخطا و امتحان بدهیم تا دقیقاً دریابیم چه میخواهیم و کجا میخواهیم برویم.
چه بسیار آرزوها و ایدهها که از ترس قضاوت، از تشویش یافتن پاسخ برای سؤالهای ناگهانی و از اضطراب طرد و نادیده گرفته شدن و نه شنیدن انداختیم تهِ تهِ کشوی ذهنمان و هیچوقت سراغش را نگرفتیم.
هعیییی...
راضیه بهرامی | ۵ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
وقتی کسی دربارهٔ شغلم میپرسد میگویم نویسندهام و اگر باز هم پاپی شود و دقیقتر بپرسد میگویم مرورنویس کتاب و علاقهمند به کپیرایتینگ. به اینجا که میرسد چهرهٔ فرد پُرسنده شبیه علامت سؤال میشود و باز هم باید برایش توضیح بدهم. قانع نمیشود، بیخود سر تکان میدهد و یک «آها»ی الکی میگوید، از همان تائیدات میانتُهی، محضِ دلخوشکنک.
ماجرا وقتی پیچیدهتر میشود که بعد از سر در نیاوردن از شغلم، میرود سراغ رشتهام و وقتی میفهمد حقوق خواندهام، تمام گُنگی و گیجی حاصل از شنیدن پاسخ پرسش قبلی از چهرهاش محو میشود، چشمانش برق میزند و میگوید چرا وکیل نمیشوی. باور کلیشهای و غالب اکثر آدمها از یک حقوقخوانده، فردی است کتشلواری (گاهی کتدامنی) که با کیف چرمی بزرگی به راهروپیمایی در دادگاه مشغول است، با موکلهای پولدار بیدرد دمخور است، قرارهایش را در باشگاه گلف و تنیس میگذارد و خلاصه در پول شنا میکند. باوری مضحک و عبث.
قبلاً هم نوشته بودم که وکالت تنها یکی از انتخابهای یک دانشآموختهٔ حقوق است و واقعیت این شغل با آنچه در فیلم و سریالها (چه داخلی، چه خارجی) میبینیم متفاوت است. ضمن اینکه ممکن است آدمها در مقطعی از زندگی انتخابی داشته باشند و در مقطعی دیگر، انتخابی متفاوت و قرار نیست همیشه روی خطی صاف و ازپیشتعیینشده حرکت کنند. باید به آدمها و اول از همه به خودمان اجازهٔ آزمونوخطا و امتحان بدهیم تا دقیقاً دریابیم چه میخواهیم و کجا میخواهیم برویم.
چه بسیار آرزوها و ایدهها که از ترس قضاوت، از تشویش یافتن پاسخ برای سؤالهای ناگهانی و از اضطراب طرد و نادیده گرفته شدن و نه شنیدن انداختیم تهِ تهِ کشوی ذهنمان و هیچوقت سراغش را نگرفتیم.
هعیییی...
راضیه بهرامی | ۵ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
20.01.202512:06
بازی روزگار غدّار
یکی از حقایق مسلم زندگی، پیری است، پیری خودمان، والدینمان و دیگر کسانی که دوستشان داریم، حقیقتی که هر چقدر بخواهی از دستش بگریزی، به تعویقش بیندازی یا خودت را بزنی به آن راه، باز هم از گوشهوکنار زندگی و جایی که انتظارش را نداری، میآید جلوی چشمت.
پیرمرد یا پیرزنی خمیدهقامت و پریشانحال و هذیانگو در مطب دکتر، سالخوردهای تنها و غرق فکر روی نیمکت پارک، چروکهای ریز خزنده دور چشمهای پدر و مادر و سپیدی موهایشان، همه خبر میدهند که پیری نزدیک است و باید برایش آماده بشی و از حالا، از همین اکنونی که فکر میکنی «حالا کو تا اون موقع؟» مهیای اقتضائات و پیچیدگیهای آن برهه از زندگی باشی؛ هم برای خودت هم برای عزیزانت.
یکی از دعاهای قدیمیها این بود: «الهی پیر باعزت و برخوردار شی.» عزیز، برخوردار. برخوردار از مهر، توجه، احترام، اعتبار. هیچ کدام اینها اتفاقی نیست، حاصل یک عمر است، نتیجهٔ کوششی مدام.
باید کوشید.
کاشت.
و بهموقع منتظر ثمرهاش بود.
کاشتنیها چیست؟
محبت
عشق
و اگر عقل حسابگر را هم دخیل کنیم، پول.
باید دست به کار کاشتن شوم.
راضیه بهرامی | ۱ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
یکی از حقایق مسلم زندگی، پیری است، پیری خودمان، والدینمان و دیگر کسانی که دوستشان داریم، حقیقتی که هر چقدر بخواهی از دستش بگریزی، به تعویقش بیندازی یا خودت را بزنی به آن راه، باز هم از گوشهوکنار زندگی و جایی که انتظارش را نداری، میآید جلوی چشمت.
پیرمرد یا پیرزنی خمیدهقامت و پریشانحال و هذیانگو در مطب دکتر، سالخوردهای تنها و غرق فکر روی نیمکت پارک، چروکهای ریز خزنده دور چشمهای پدر و مادر و سپیدی موهایشان، همه خبر میدهند که پیری نزدیک است و باید برایش آماده بشی و از حالا، از همین اکنونی که فکر میکنی «حالا کو تا اون موقع؟» مهیای اقتضائات و پیچیدگیهای آن برهه از زندگی باشی؛ هم برای خودت هم برای عزیزانت.
یکی از دعاهای قدیمیها این بود: «الهی پیر باعزت و برخوردار شی.» عزیز، برخوردار. برخوردار از مهر، توجه، احترام، اعتبار. هیچ کدام اینها اتفاقی نیست، حاصل یک عمر است، نتیجهٔ کوششی مدام.
باید کوشید.
کاشت.
و بهموقع منتظر ثمرهاش بود.
کاشتنیها چیست؟
محبت
عشق
و اگر عقل حسابگر را هم دخیل کنیم، پول.
باید دست به کار کاشتن شوم.
راضیه بهرامی | ۱ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
post.media.noAccess
19.01.202506:53
🔵📚✨ امشب ساعت ۹ از لینک پینشده وارد شوید.👆
post.reposted:
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز

17.01.202516:23
سرسختیهای یک مهندس طراح که هرگز تسلیم نمیشود👍
04.02.202504:05
نشست در حال برگزاری است. از لینک پینشده وارد بشید.👆
31.01.202506:12
مهمترین پیام قسمت آخر سریال زخم کاری:
هر وقت حامله شدید، خیلی رکوراست و دور از قرتیبازیها و سورپرایزهای ادایی به شوهرتون بگید چون ممکنه خیلی دیر بشه.
اسپویل کرده و از کردهٔ خود دلشادم.😏
یاه، یاه، یاه. (خندهٔ هیولایی خبیث در پسزمینه.)😈🩸
#مزهپرانی
@razminabook
هر وقت حامله شدید، خیلی رکوراست و دور از قرتیبازیها و سورپرایزهای ادایی به شوهرتون بگید چون ممکنه خیلی دیر بشه.
اسپویل کرده و از کردهٔ خود دلشادم.😏
یاه، یاه، یاه. (خندهٔ هیولایی خبیث در پسزمینه.)😈🩸
#مزهپرانی
@razminabook
19.01.202518:55
امروز ۳۵امین سالگرد پر کشیدن خوشصداترین بانوی موسیقی ایران بود.
کسی که نقش پررنگی تو اکثر خاطرات ما داره✨
روحش پر از نور🤍
#موزیک
I Am IMPOrtant🩷
دانلود اپلیکیشن ایمپو
@impo_app
کسی که نقش پررنگی تو اکثر خاطرات ما داره✨
روحش پر از نور🤍
#موزیک
I Am IMPOrtant🩷
دانلود اپلیکیشن ایمپو
@impo_app
18.01.202518:56
قفلی جدیدم🩸❤️🩹🔒
یه جایی توی قلبت هست که روزی خونهٔ من بود | به این زودی نگو دیره به این زودی نگو بدرود...
یه جایی توی قلبت هست که روزی خونهٔ من بود | به این زودی نگو دیره به این زودی نگو بدرود...
17.01.202514:23
همهٔ نگاهها به اوست
چند وقت پیش ویدئوی یک مصاحبهٔ قدیمی با دیوید اُگیلوی، پدر تبلیغات مدرن را دیدم. مردی با شهرت بینالمللی که ایدهها و آموزههایش در دنیای تبلیغات، تبدیل به مرجعی موثق برای مشتاقان یادگیری دربارهٔ این حوزه و فعالان آن شده است.
اُگیلوی جایی در این مصاحبه نظرش را دربارهٔ حضور سلبریتیها در تبلیغات میگوید و به ۳ دلیل برای ناکارآمدی ایدهٔ بهره بردن از حضور آنها اشاره میکند:
۱. مخاطب میداند که سلبریتی بابت حضورش در تبلیغات پول گرفته است و این امر باعث کاهش اعتماد به سلبریتی و زیر سؤال رفتن وجههاش میشود.
۲. سلبریتیها بسیار گراناند.
۳. مخاطب، سلبریتی را میبیند نه محصول را و بعدها فقط خاطرهٔ حضور سلبریتی را به یاد میآورد و محصول در سایهٔ او محو میشود.
بنابراین ایدهٔ همکاری با سلبریتیها از نظر اُگیلوی، محکوم به شکست و سبب هدررفت بودجهای کلان است. اما اگر این بهرهگیری با هوشمندی بیشتری همراه شود و برند و سلبریتی ارزشهای مشترکی داشته باشند چه؟
برای مثال چند روز پیش به ویدئوی تبلیغاتی عطر شَنِل با حضور نیکول کیدمن، بازیگر مشهور هالیوود برخوردم. ویدئویی که در سال ۲۰۰۴ و در دوران اوج محبوبیت این بازیگر ساخته شد و ۳ میلیون دلار دستمزد نصیب او کرد.
اگر در نظر داشته باشیم که عطر، بهعنوان یکی از عناصر هویتدهنده به شیوهی آراستگی یک فرد و بخشی از امضای شخصی حضور او در محافل اجتماعی است و میتواند به او جذابیت و اثری منحصربهفرد ببخشد، میتوان انتخاب کیدمن برای این تبلیغ را در زمان خودش، انتخابی مدبرانه به حساب آورد.
کیدمن در آن زمان، سیوچند ساله بود و در مرکز توجه اخبار هالیوود و بهتبع آنْ نمایندهای مناسب برای نشان دادن چهره و اندام ایدئال یک زن شیکپوش. قد بلند، موهای بلوند، کمر باریک، مقادیری عشوه و چه چیز کم است؟ آفرین! عطر، بوی خوش برای جذابیت بیشتر.
من آماری از میزان فروش آن مدل خاص عطر که نیکول کیدمن معرفش بود ندارم چون در دنیای تبلیغات آمار و اعداد تعیینکنندهی موفقیت یا عدم موفقیت یک تبلیغاند. اما بهنظر من و فارغ از میزان فروش، استراتژی حضور کیدمن در این تبلیغ و بهره از زیبایی و جذابیتهای او برای معرفی این محصول که خود بخشی از عوامل ظاهری اثرگذاری و نفوذ شخصی است، سنجیده و در راستای هدف این برند بوده است.
نظر شما چیست؟ تابهحال یک سلبریتی شما را به استفاده از یک محصول ترغیب کرده است؟
لینک ویدئوی مذکور👉👉
راضیه بهرامی | ۲۸ دی ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
چند وقت پیش ویدئوی یک مصاحبهٔ قدیمی با دیوید اُگیلوی، پدر تبلیغات مدرن را دیدم. مردی با شهرت بینالمللی که ایدهها و آموزههایش در دنیای تبلیغات، تبدیل به مرجعی موثق برای مشتاقان یادگیری دربارهٔ این حوزه و فعالان آن شده است.
اُگیلوی جایی در این مصاحبه نظرش را دربارهٔ حضور سلبریتیها در تبلیغات میگوید و به ۳ دلیل برای ناکارآمدی ایدهٔ بهره بردن از حضور آنها اشاره میکند:
۱. مخاطب میداند که سلبریتی بابت حضورش در تبلیغات پول گرفته است و این امر باعث کاهش اعتماد به سلبریتی و زیر سؤال رفتن وجههاش میشود.
۲. سلبریتیها بسیار گراناند.
۳. مخاطب، سلبریتی را میبیند نه محصول را و بعدها فقط خاطرهٔ حضور سلبریتی را به یاد میآورد و محصول در سایهٔ او محو میشود.
بنابراین ایدهٔ همکاری با سلبریتیها از نظر اُگیلوی، محکوم به شکست و سبب هدررفت بودجهای کلان است. اما اگر این بهرهگیری با هوشمندی بیشتری همراه شود و برند و سلبریتی ارزشهای مشترکی داشته باشند چه؟
برای مثال چند روز پیش به ویدئوی تبلیغاتی عطر شَنِل با حضور نیکول کیدمن، بازیگر مشهور هالیوود برخوردم. ویدئویی که در سال ۲۰۰۴ و در دوران اوج محبوبیت این بازیگر ساخته شد و ۳ میلیون دلار دستمزد نصیب او کرد.
اگر در نظر داشته باشیم که عطر، بهعنوان یکی از عناصر هویتدهنده به شیوهی آراستگی یک فرد و بخشی از امضای شخصی حضور او در محافل اجتماعی است و میتواند به او جذابیت و اثری منحصربهفرد ببخشد، میتوان انتخاب کیدمن برای این تبلیغ را در زمان خودش، انتخابی مدبرانه به حساب آورد.
کیدمن در آن زمان، سیوچند ساله بود و در مرکز توجه اخبار هالیوود و بهتبع آنْ نمایندهای مناسب برای نشان دادن چهره و اندام ایدئال یک زن شیکپوش. قد بلند، موهای بلوند، کمر باریک، مقادیری عشوه و چه چیز کم است؟ آفرین! عطر، بوی خوش برای جذابیت بیشتر.
من آماری از میزان فروش آن مدل خاص عطر که نیکول کیدمن معرفش بود ندارم چون در دنیای تبلیغات آمار و اعداد تعیینکنندهی موفقیت یا عدم موفقیت یک تبلیغاند. اما بهنظر من و فارغ از میزان فروش، استراتژی حضور کیدمن در این تبلیغ و بهره از زیبایی و جذابیتهای او برای معرفی این محصول که خود بخشی از عوامل ظاهری اثرگذاری و نفوذ شخصی است، سنجیده و در راستای هدف این برند بوده است.
نظر شما چیست؟ تابهحال یک سلبریتی شما را به استفاده از یک محصول ترغیب کرده است؟
لینک ویدئوی مذکور👉👉
راضیه بهرامی | ۲۸ دی ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
04.02.202504:05
تیغ بر رفتار
عصا قورتداده نیستم اما گاهی حجم جدیت و رسمی بودنم میزند بالا بهخصوص در اولین دیدار و این همیشه به نفعم نبوده و بازخورد منفی گرفتهام از بعضیها.
مثلاً یکبار که برای مصاحبهٔ کاری به شرکتی در حوزهٔ فناوری رفته بودم، با تمام وجود خودم را در سرزمین عجایبی دیدم که اصلاً جای من نبود. آدمهای آنجا همه خورهٔ تکنولوژی بودند، با کتانیهای رنگی میآمدند سر کار و همدیگر را به اسم کوچک صدا میزدند. هیچکداممان نه خوب بودیم نه بد فقط به کار هم نمیآمدیم و این نکته از همان جلسهٔ مصاحبه دستگیر هر دویمان شد.
رسمی بودن هم مولود خانواده و تربیت و اثر محیط و هم رشتهٔ تحصیلیام است، من حقوق خواندهام و دمخور بودن با کتابها و محتواها و آدمهای این رشته هم در ایجاد و قوت گرفتن این مدل رفتاری اثرگذار بوده است.
چند وقتی است به این فکر میکنم که باید در لحن و گفتارم تجدیدنظر کنم ولی گاهی با خودم میگویم چرا؟ من اینطوریام و این خودش میتواند یک برگ برنده، وجه تمایز یا حتی یک مزیت رقابتی در دنیای نوشتن و تولید محتوا باشد.
شما چه فکر میکنید؟ لحنم نیاز به عمل جراحی دارد؟
راضیه بهرامی | ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
عصا قورتداده نیستم اما گاهی حجم جدیت و رسمی بودنم میزند بالا بهخصوص در اولین دیدار و این همیشه به نفعم نبوده و بازخورد منفی گرفتهام از بعضیها.
مثلاً یکبار که برای مصاحبهٔ کاری به شرکتی در حوزهٔ فناوری رفته بودم، با تمام وجود خودم را در سرزمین عجایبی دیدم که اصلاً جای من نبود. آدمهای آنجا همه خورهٔ تکنولوژی بودند، با کتانیهای رنگی میآمدند سر کار و همدیگر را به اسم کوچک صدا میزدند. هیچکداممان نه خوب بودیم نه بد فقط به کار هم نمیآمدیم و این نکته از همان جلسهٔ مصاحبه دستگیر هر دویمان شد.
رسمی بودن هم مولود خانواده و تربیت و اثر محیط و هم رشتهٔ تحصیلیام است، من حقوق خواندهام و دمخور بودن با کتابها و محتواها و آدمهای این رشته هم در ایجاد و قوت گرفتن این مدل رفتاری اثرگذار بوده است.
چند وقتی است به این فکر میکنم که باید در لحن و گفتارم تجدیدنظر کنم ولی گاهی با خودم میگویم چرا؟ من اینطوریام و این خودش میتواند یک برگ برنده، وجه تمایز یا حتی یک مزیت رقابتی در دنیای نوشتن و تولید محتوا باشد.
شما چه فکر میکنید؟ لحنم نیاز به عمل جراحی دارد؟
راضیه بهرامی | ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
post.media.noAccess
29.01.202512:15
وبینار حقوق و ادبیات
😼سخنران: مریم کشفی
چرا بیپیوند حقوق و ادبیات نه نویسنده میشویم، نه حقوقدان؟
⚖پاتوقی برای گپوگفت دربارهی مبانی حقوق و پیوند آن با ادبیات
دستامد حضور در این وبینار؟
پنجشنبه ۱۱ بهمن ۴۰۳
⏰ ۹ صبح
راه ورود به وبینار 👇
https://www.skyroom.online/ch/mimadabi/kashfi
⬅️روی گزینهی «مهمان» کلیک کنید.
کاری از: حلقهی ادبی میم
➡️ @maryamkashfi290
#حقوق_و_ادبیات
😼سخنران: مریم کشفی
چرا بیپیوند حقوق و ادبیات نه نویسنده میشویم، نه حقوقدان؟
⚖پاتوقی برای گپوگفت دربارهی مبانی حقوق و پیوند آن با ادبیات
دستامد حضور در این وبینار؟
پنجشنبه ۱۱ بهمن ۴۰۳
⏰ ۹ صبح
راه ورود به وبینار 👇
https://www.skyroom.online/ch/mimadabi/kashfi
⬅️روی گزینهی «مهمان» کلیک کنید.
کاری از: حلقهی ادبی میم
➡️ @maryamkashfi290
#حقوق_و_ادبیات


21.01.202505:30
❄️☕✨
19.01.202517:23
رأس ساعت ۹ از لینک پین شده وارد بشید.👆
18.01.202515:25
یه حلقهٔ طلایی
در ۱.۵ سال گذشته که نوشتن و خواندن برایم مهمتر شده و بهواسطهٔ امکان یادگیری برخط، فرصت فرا گرفتن بسیاری از مهارتهای مورد نیاز عصر جدید را داشتهام، اقبال دیگری نیز یافتهام و آن، آشنایی با دوستان همدغدغهای مثل خودم است. کسانی که هر چند ارتباطمان مجازی و از راه دور بوده اما بخشی مهم از سرمایههای معنوی من بوده و هستند.
اوج سعادتم آنجاست که رشتهٔ این دوستیها و آشناییها را کتاب و کلمه به هم گره زده و بههمین خاطر جنس این معاشرتها و حالوهوایش برایم محترم و عزیز و دلپذیر است. رفاقتی مبتنی بر کتاب، گپ زدن پیرامون آن و هر آنچه مربوط به دنیای نویسندگی است.
کمال همنشین هم کار خود را کرده و بهواسطهٔ همین انس و الفت بیریا و صمیمانه، ذهن و زبان و قلمم را نسبت به کلمات هوشیارتر و شوقم برای آموختن شاخههای مختلف نویسندگی را صدچندان کرده است.
این حلقهٔ طلایی معاشران و دوستان دور اما نزدیک ارزشمندترین ثروت جهان است برای من. بیش باد چنین حال و روزگاری.
🤲✨
راضیه بهرامی | ۲۸ دی ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
در ۱.۵ سال گذشته که نوشتن و خواندن برایم مهمتر شده و بهواسطهٔ امکان یادگیری برخط، فرصت فرا گرفتن بسیاری از مهارتهای مورد نیاز عصر جدید را داشتهام، اقبال دیگری نیز یافتهام و آن، آشنایی با دوستان همدغدغهای مثل خودم است. کسانی که هر چند ارتباطمان مجازی و از راه دور بوده اما بخشی مهم از سرمایههای معنوی من بوده و هستند.
اوج سعادتم آنجاست که رشتهٔ این دوستیها و آشناییها را کتاب و کلمه به هم گره زده و بههمین خاطر جنس این معاشرتها و حالوهوایش برایم محترم و عزیز و دلپذیر است. رفاقتی مبتنی بر کتاب، گپ زدن پیرامون آن و هر آنچه مربوط به دنیای نویسندگی است.
کمال همنشین هم کار خود را کرده و بهواسطهٔ همین انس و الفت بیریا و صمیمانه، ذهن و زبان و قلمم را نسبت به کلمات هوشیارتر و شوقم برای آموختن شاخههای مختلف نویسندگی را صدچندان کرده است.
این حلقهٔ طلایی معاشران و دوستان دور اما نزدیک ارزشمندترین ثروت جهان است برای من. بیش باد چنین حال و روزگاری.
🤲✨
راضیه بهرامی | ۲۸ دی ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
16.01.202510:39
خلوت محبوب من
حسوحال آخر هفته به دو دلیل برایم دوستداشتنی است:
میتوانم به بهانهی تعطیلات، کمی تنبلی کنم و سرعت زندگی را کم؛ و دیگر آنکه فرصتی دارم برای نوشتن و مرتب کردن برنامهها و تدوین نقشهٔ راه؛ راهی که بخشیش پیداست و بخش دیگرش هم بهمرور عیان خواهد شد.
اصلاً فکر اینکه آخر هفتهای هست و میتوان در آن با خود خلوت کرد از همان آغاز هفته برایم آرامشبخش است. کارها و فکرها و برنامههایی که ذهنم را درگیر میکنند مینویسم توی صفحات پنجشنبه و جمعهٔ سررسیدم تا با دقت و طمأنینهٔ بیشتری بروم سر وقتشان.
حالا که فکر میکنم میبینم حس عصرهای چهارشنبه هم برایم دوستداشتنی است چون وصل میشود به پنجشنبه و جمعه و جشن بیکران* پایان هفته.
زندگی با همین دلخوشیهای ساده دوستداشتنی و قابل تحملتر است، مگر نه؟
روز مورد علاقهٔ شما در هفته کدام است؟
*اشاره به کتاب پاریس جشن بیکران بهقلم ارنست همینگوی
راضیه بهرامی | ۲۷ دی ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
حسوحال آخر هفته به دو دلیل برایم دوستداشتنی است:
میتوانم به بهانهی تعطیلات، کمی تنبلی کنم و سرعت زندگی را کم؛ و دیگر آنکه فرصتی دارم برای نوشتن و مرتب کردن برنامهها و تدوین نقشهٔ راه؛ راهی که بخشیش پیداست و بخش دیگرش هم بهمرور عیان خواهد شد.
اصلاً فکر اینکه آخر هفتهای هست و میتوان در آن با خود خلوت کرد از همان آغاز هفته برایم آرامشبخش است. کارها و فکرها و برنامههایی که ذهنم را درگیر میکنند مینویسم توی صفحات پنجشنبه و جمعهٔ سررسیدم تا با دقت و طمأنینهٔ بیشتری بروم سر وقتشان.
حالا که فکر میکنم میبینم حس عصرهای چهارشنبه هم برایم دوستداشتنی است چون وصل میشود به پنجشنبه و جمعه و جشن بیکران* پایان هفته.
زندگی با همین دلخوشیهای ساده دوستداشتنی و قابل تحملتر است، مگر نه؟
روز مورد علاقهٔ شما در هفته کدام است؟
*اشاره به کتاب پاریس جشن بیکران بهقلم ارنست همینگوی
راضیه بهرامی | ۲۷ دی ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook
Показано 1 - 24 из 26
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.