Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
استاد دکتر محمدعلی موحّد avatar
استاد دکتر محمدعلی موحّد
استاد دکتر محمدعلی موحّد avatar
استاد دکتر محمدعلی موحّد
دیدار نوروزی با استاد موحد نازنین
با همراهی استاد مصطفی ملکیان
پنج‌شنبه ۱۴۰۴/۰۱/۲۱
❤️✨
05.03.202506:24
🔹بازنمایی ژنریک حقیقت
فردوسی چگونه از تاریخ می‌گوید؟
✍سینا جهاندیده

رفتار ادبیات و بطور کلی هنر با حقیقت، پیچیده و رازانگیز است. مورخان بسیاری در دام بازنمایی ادبیات از حقیقت افتاده‌اند. ادبیات هرگز نمی‌تواند به طور مستقیم یک سند تاریخی باشد. مورخان ادبیات با فرض ادبیات به‌مثابه‌ی تاریخ به نتایج گمراه کننده رسیده‌اند. ادبیات همیشه مسلح به ابزارهایی است که واقعیت را به نفع هنر و رتوریک تغییر می‌دهد. به تعبیر دقیق‌تر ادبیات بازنمایی زیبایی‌شناختی از واقعیت است. یکی از دوربین‌های بازنمایی حقیقت در ادبیات «ژانر» است. ادبیات با مقوله‌ی ژانر با واقعیت مواجه می‌شود. بنابراین به تعبیر کانت می‌توان گفت ادبیات ما را  با پدیدارها مواجه می‌کند نه با حقیقت‌های فی‌نفسه و رخدادهای تاریخی.  ادبیات هرگز نمی‌تواند از چشم انداز خالی باشد. هر ادبیاتی مسلح به ایدئولوژی است. ادبیات هم در مقام تولید با ایدئولوژی رابطه دارد هم در مقام دریافت.
   بارها از شاهنامه به‌مثابه‌ی یک سندی هویتی برای ایرانیان گفته‌اند بی‌تردید این حکم از وجهی کاملا درست است. اما در این حکم چیز بزرگی از یاد رفته است. فردوسی با مقوله‌ی چشم‌انداز آفرینی به نام «ژانر»،  ادبیات تولید می‌کند. بنابراین تاریخ حماسه‌سرایی در ایران از یک نظر تاریخ ظهور و سقوط ژانر حماسه نیز هست. اگر از این وجه به شاهنامه نگاه کنیم شاید کمتر دچار تعصبات ناسیونالیستی شویم. شاهنامه فردوسی قله‌ی ژانر حماسه در ایران است. ژانر حماسه زیبایی‌شناسی ویژه‌ای دارد. زیبای‌ شناسی حماسه از نظر هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی قابل مقایسه با ژانرهای دیگر نیست. بسیاری از ادبیاتی‌ها فراموش می‌کنند که رتوریک و زیبایی‌شناسی صرفا رتوریک و زیبایی شناسی نیست. به همین دلیل استعاراتی که حماسه تولید می‌کند با استعارات که قصیده می‌سازد تفاوت ماهوی دارند. بنابراین هر محققی که درباره‌ی رتوریک و زیبای‌ شناسی حماسه تحقیق می‌کند باید بداند که  «دیگری» حماسه همان «دیگری» غزل و قصیده نیست. حماسه با استعاره‌ای به نام «دشمن» درگیر است. از این رو استعارات حماسه نمی‌تواند در برابر دشمن و دوست بی‌تفاوت باشد. برای اینکه در این زمینه ادله‌ای بیاورم از تحقیقات استاد اعظم محمد علی موحد کمک می‌گیرم. فردوسی جنگ قادسیه را چگونه گزارش کرده است؟ نسبت گزارش فردوسی با تاریخ چیست؟ آیا فردوسی تاریخ را بازنمایی کرده است یا اینکه تاریخ را از چشم ژانر حماسه دیده است؟ بهتر است ابتدا درباره‌ی جنگ قادسیه و مرگ رستم فرخ زاد چیزهایی بدانیم و بعد گزارش فردوسی را مرور کنیم:

«در قادسیه ایرانیان در کنار نهر عتیق اردو زده بودند و چنان نبود که آب در دسترس نداشته باشند؛ و سعد وقاص، که از بیماری عرق النساء رنج می‌برد قادر نبود شخصا در میدان کارزار بیاید و با کسی درآویزد. او از بالای یک بلندی (به روایت طبری، از فراز قصری) صحنه‌ی جنگ را در زیر چشم داشت و جابه جایی لشکریان را تماشا می‌کرد. رستم نیز شخصا در زورآزمایی‌های تن به تن شرکت نداشت و قاتل او نه سعد، بلکه هلال بن علقه بود. از مجموع روایت‌های مورخان چنین بر می‌آید که در قادسیه مدتی در حدود چهار ماه سپاه دو طرف در برابر هم موضع گرفته بودند و جنگ عملا سه یا چهار روز بیشتر طول نکشید. بامدادان نخست یکه سواران از دو سو در میدان می‌آمدند و مبارز می‌طلبیدند و پس از ساعتی آتش جنگ فروزان‌تر می‌گشت و جنگ تن به تن به جنگ مغلوبه می.انجامید و سواره و پیاده در هم می‌آویختند. در روزهای اول جنگ قادسیه هر دو طرف تقریباً برابر بودند و با همه تلفات سنگینی که متحمل می‌شدند، مقاومت شدید می‌نمودند. روز آخر عرب‌ها حیله‌ای به کار زدند، یعنی گروه‌هایی از سپاهیان خود را شب هنگام در تاریکی به پشت جبهه منتقل کردند و بامدادان که هوا روشن شد، آن‌ها را به اردوگاه بازگرداندند و چنین وانمود کردند که قوای تازه نفس از مدینه به کمکشان آمده است. قضا را این تدبیر با ورود عده‌ای کمک واقعی که نه از مدینه بلکه از شام می‌آمدند همزمان گردید. فرارسیدن این عده هفتصد نفری به سرکردگی برادر زاده سعد وقاص، که خبر موفقیت در جبهه سوریه و فتح دمشق را با خود داشتند، موجب تقویت روحیه عرب‌ها گردید و سرنوشت جنگ را در آخرین روز تغییر داد».
( به نقل از : محمدعلی موحد، در کشاکش دین و دولت / ۱۳۹۸: صص ۱۱۲ -- ۱۱۳).
@tabarshenasi_ketab
📌 انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد منتشر کرد:


📝 عنوان مقاله:
«خاک مادرزادی»: نگاهی به کتابِ «مبالغۀ مستعار» دربارۀ جزایر سه گانۀ ایرانی


✏️ نویسندگان:

👤 دکتر ستار عزیزی
«عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی‌سینا همدان»

👤 دکتر موسی کرمی
«دانش‌آموخته دکتری حقوق بین‌الملل دانشگاه قم»


🗓 تاریخ انتشار در تالار گفتگوی انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد: ۱۴۰۳/۱۱/۹


✅ جهت مطالعه کامل مقاله، به این «پیوند» مراجعه کنید.


#️⃣ #تالارگفتگو #مقاله

🆔 @unstudies
20.03.202509:18
زِ کویِ یار می آید نسیمِ بادِ نوروزی
از این باد اَر مدد خواهی چراغِ دل برافروزی

شجریان- حافظ
11.02.202515:12
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زآن سخن‌ها عالَمی را سوختند

عالَمی را یک سخن ویران کند
روبَهانِ مرده را شیران کند

جان‌ها در اصل خود عیسی‌دم‌اند
یک زمان زخم‌اند و گاهی مرهم‌اند

(مثنوی معنوی، دفتر اول، تصحیح استاد موحد)

نوشته‌ها و گفته‌هایی هستند که ما را در تاریکیِ ظن و سرگردانیِ وهم فرو می‌برند و گفتارها و نوشتارهایی هم هستند که ما را از تاریکی‌ها می‌رهانند و میهمان آفتاب‌مان می‌کنند.
و باز نوشته‌هایی هستند که رازهای روح آدمی را بر آفتاب می‌افکنند و بر زوایا و خفایای درون نور و روشنایی می‌‌پاشند، و به آبادی و آزادی جان‌ها می‌کوشند. از آن سو کم نیستند نوشته‌هایی که گویی جز ابهام آفرینی و  ظلمت‌افزایی و ویران‌گری هنری و صنعتی ندارند.
بنابراين شاید بتوان گفت که در جهانِ انسانی سخن و نگاهِ خنثی و بی‌اثر نداریم؛ یا زخم می‌زنند و می‌خراشند، یا مرهم می‌نهند و می‌نوازند.

اهل باطن برآنند که جانِ و جهانِ ما دائم و نو نو در حال زایش و جوانه زدن هستند. و صد البته هر نوزاد و جوانه‌ای نیاز به حِرز و جان‌پناه و مراقبت دارد. اگر مراقب نباشیم صَرصَر نگاه‌ها و نظرهای نامؤمن و ایمنی‌گسل خرابی و ویرانی به بار خواهد آورد، و نوزاد نوپای دل و جانِ ما اسیر دیوانِ بدخواهی و اهریمن‌خویی خواهد شد.
تاریک‌اندیشان البته خصمِ نورِ وجودند. به عبارت دیگر خُفّاشانی هستند که چشمِ دیدن نور و روشنایی را ندارند و با همه‌ی وجود می‌کوشند هرچه را که از جنس نور و سُرور است، خاموش کنند.
اما مولانا که خود از زُمره‌ی نوریان است، می‌گوید بسوی نومیدی نباید رفت، زیرا ظلمت‌پرستان گرچه شاید چند روزی جولانی کنند و های و هویی راه اندازند؛ اما:

هر که بر شمعِ خدا آرد پُفو
شمع کَی میرد؟ بسوزد پوزِ او

چون تو خفّاشان بسی بینند خواب
کاین جهان مانَد یتیم از آفتاب

موج‌های تیزِ دریاهای روح
هست صد چندان که بُد طوفانِ نوح

ای بُریده آن لب و حلق و دهان
که کند تُف سوی مَه یا آسمان!

تُف به رویَش باز گردد بی شکی
تُف سوی گردون نیابد مسلکی

تا قیامت تُف بر او بارد ز رب
همچو تَبَّت بر روانِ بولهب

(مثنوی معنوی، دفتر ششم)
@golhaymarefat
28.01.202512:36
در مرقومه‌ای، اثر گران‌سنگِ حضرت استاد محمدعلی موحد در خصوص جزایر سه گانۀ ایران، کتاب مستطاب «مبالغۀ مستعار...» معرفی شده است.
گامی است بسیار کوچک برای میهن عزیزمان و پاسداشت آن استاد کم مانندِ ژرف اندیش هیاهوپرهیز.

👇
🟡چراغِ افروخته، چشم بازار کتاب را روشن کرد

▫️«چراغ افروخته» که شامل «خرده‌روایت‌هایی از احوال استاد دکتر محمدعلی موحد» است، به‌روایت و قلمِ سعید رضادوست با مقدمۀ مصطفی ملکیان، توسط نشر تَگ راهی بازار نشر گردید.

▫️دکتر محمدعلی موحد، حقوقدان، مولوی‌شناس، مورخ و ادیبی بزرگ و پرآوازه است که در عرصۀ ملی و بین‌المللی چهره‌ای معتبر به‌شمار می‌آید. «خواب آشفتۀ نفت»، «در هوای حق و عدالت»، «تصحیح مثنوی معنوی»، «تصحیح و تعلیق مقالات شمس تبریزی» و «ترجمه و تعلیق سفرنامۀ ابن بطوطه» بخشی از آثار این استاد بزرگ می‌باشد که جوایز متعدد و معتبر بین‌المللی و ملی را از آنِ خویش ساخته است.

▫️سعید رضادوست، (حقوقدان، پژوهشگر و نویسنده) سال‌ها در محضر استاد محمدعلی موحد زانو زده و با توجه به مراودات ویژه‌اش با ایشان، روایت‌هایی مستقیم و دسته اول را از احوال و زندگی محمدعلی موحد در کتاب خویش به‌دست داده است. این خرده‌روایت‌ها، تکه‌هایی مهم از تاریخ و فرهنگ معاصر ایران به‌شمار می‌روند که ثبت آن‌ها به عقیدۀ متخصصان موجب نگاهداری بخشی مهم از حافظۀ حقوقی، فرهنگی و ادبی ایران طی سدۀ اخیر شده است.

@movahed1302
11.02.202506:25
امیر بزرگ «قُرطی» که امیرالامرای چین است ما را در خانه خود مهمان کرد و دعوتی ترتیب داد که آنرا «طُوی»می‌نامند و بزرگان شهر در آن حضور داشتند. در این مهمانی آشپز های مسلمان دعوت کرده بودند که گوسپندها را ذبح کرده غذاها را پختند. سه روز در ضیافت او بسر بردیم هنگام خداحافظی پسر خود را به اتفاق ما به خلیج فرستاد و ما سوار کشتی شبیه حَرّاقه شدیم و پسر امیر در کشتی دیگری نشست، مطربان و موسیقی‌دانان نیز با او بودند و به چینی و عربی و فارسی آواز می‌خواندند. امیرزاده آوازهای فارسی را خیلی دوست می‌داشت و آنان شعری به فارسی می‌خواندند، چند بار به فرمان امیرزاده آن شعر را تکرار کردند چنانکه من از دهان‌شان فرا گرفتم و آن آهنگ عجیبی داشت و چنین بود:

تا دل به محنت داده‌ام
در بحر فکر افتاده‌ام
چون در نماز اِستاده‌ام
گویی به محراب اندری

سفرنامه ابن بطوطه، جلد دوم، ترجمهٔ دکتر محمدعلی موحد، صفحهٔ ۳۰۵.

@movahed1302
مبالغه‌ی مستعار
اثر استاد محمدعلی موحد
این ترک‌های متفکر فارسی‌اندیش:
محمدعلی موحد (زادهٔ ۲ خرداد ۱۳۰۲)
@tabarshenasi_ketab
شعر سعدی در چین
17.01.202511:20
رمزگشایی از مقالات پر رمز و راز شمس تبریزی
از نظرگاه استاد محمدعلی موحد
(با توجه به کتاب جواهرالقرآن غزالی)
@moliyanbook
Показано 1 - 12 из 12
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.