سکسادسیکسو
📌معادله اینست:
اگر نوشتن مساوی با سکس با کلمه است در صورتیکه به لذت نیانجامد تهی است ولی اگر تخاطبی ایجاد کند و پای مخاطب در میان باشد یک عشقبازی دوسویه است ولی اگر فقط از زاویه مولف نوشته شود یعنی سوژه اول شخص باشد در بهترین حالت چیزی جز خودارضایی نیست.
وقتی سیکسو سالها پیش زنان را به نوشتن از کس فرا میخواند یا کتی آکر با گذاشتن ویبراتور روی کلیتوریس میخواهد بنویسد! چه بازخوردهایی با چه بسامدی از دریافت حقیقی منعکس می کند؟
_در نگاه خواننده ی مذهبی، زنی سکس پریش جهان را حول اندام جنسی اش می بیند.
_در نگاه خواننده ی مرد، او از فقدان فالوس و اختلال اورگاسم رنج می برد و حالا رنج های سرکوب شده اش را اینگونه استفراغ می کند.
_در نگاه سیاستمداران، چقدر از سود روانی حاصل از یک سکس کامل و حس رضایت در افراد جامعه، محصول دستکاری حکومت آن جامعه است؟
_از نگاه فروید، انسان از چیزی که ندارد بیشتر سخن می گوید...
در فلسفه پیشافمنیستی مرد مدام سوژه و زن مدام ابژه است در مقاله خنده_مدوسا از هلن سیکسو، این ابژه با کله مدوسا این همانی دارد.خنده مدوسا ریشخندی ست که سیکسو نسبت به نظریه فروید دارد. او می گوید از کس علیه کیری نویسی بنویسید و با صدای بلند به مردسالاری بخندید.فروید می گوید زنان قاره سیاه هستند ولی زن از دیدگاه سیکسو هرگز نماد فقدان و اختگی نیست خنده برای او که چون لافورژه و برگسون می اندیشد راهی برای رسیدن به حقیقت است.او معتقد است که ادبیات مردسالارانه همواره در دام تقابل های دوتایی چون خورشید وماه، روز و شب، فاعل و مفعول افتاده بوده و هست. از این رو زن با هرچه انفعال ، تاریکی و ممنوعیت و پستی و مرد با هرچه فعالیت، فرهنگ و روشنایی و بلندی سروکار دارد.
ادبیات امروز راهی ندارد جز فاصله گرفتن از این دوآلیسم و یا تعریفی از نوعی زنانگی که بتواند خلق اثررا توجیه کند.
درست در قرن هجدهم که مساوی ست با سلطه کلیسا و اخلاق مذهبی بر جامعه؛ مارکی دوساد اینگونه در مقدمه کتاب فلسفه در اتاق خواب می نویسد:
این کتاب را به هوسرانان تمام دوران ها تقدیم می کنم طبیعت عیاش است و عیش طبیعی ست اخلاق مداران شما را ترسانده اند در حالیکه تنها از این راه طبیعی میتوانید در مقصدی که طبیعت برایتان در نظر گرفته قدم بگذارید. برای انهدام زندان اخلاق و دیوار مذهب بجنبید!
سیمون دوبوار در کتاب آیا باید ساد زاده می شديم می نویسد: آنچه تمنای اروتیک ساد را ارضا میکرد جنایت نبود ادبیات بود.
دولابرتون که خود نویسنده ای پورنوتوپیایی بود آنتی ژوستین را در مخالفت با آراء اهریمنی ساد نوشت ولیدر نهایت خود پیرو آن شد.
در آخرین آثار فروید آیینه کسی نیست جز ساد!
آدورنو و هورکهایمر در رساله ای به نام دیالتیک روشنگری فکرهای ساد را تحلیل کردند. حتی فمنیست هایی چون سوزان سانتاک آنجلا کارتر و مری سانتر مخالف سانسور عقاید ساد بودند و اعتقاد داشتند که وی با طرح مسائل جنسی فضای خلاقی را برای زنان مهیا می کرد.
حالا باز می توان از زبان منتقدان نان به نرخ روز خور گفت: ساد؟ همانی که نام سادیسم را از او برگرفته اند؟!
#سمیه_الماسی