23.04.202507:35
سیاست اقتصادی روسیه یکی از وسائل اساسی برای نفوذ روسیه در کشورهای هممرز و همسایه بود و شرحی که از نویسندۀ آن زمان است این مطلب را روشن میکند: «تاریخ سلطنت مظفرالدینشاه جذب آرام آرام نظامی، مالی و بازرگانی سرزمین قدیمی ایران بهوسیلۀ روسیه بود و همسایههای دیگر ایران، انگلستان و عثمانی ظاهراً در کنار ایستاده و نظاره میکردند و هیچ اقدامی برای نجات این کشور نمیکردند». نتیجه معلوم بود، «روسیه کشوری ورشکستۀ ضعیف شرقی را بهعنوان همسایه بر تصرّف آن ترجیح میداد». روسیه در نتیجۀ تجربه به این سر پی برده بود که ادارۀ یک کشور شرقی از طریق سلطان ظاهری که ضعیف، فاسد و جیرهخوار باشد این حسن را دارد که ظاهراً به تمامیت ارضی و قوانین احترام گذاشته شده، حساسیت و رقابت دیگران را تحریک نکرده، اختلاف بینالمللی را به حدّ اقل تقلیل داده و حدّ اکثر قدرت را با حدّ اقل مسئولیت ایجاد میکند.
اگر باید از زبان یک نفر روسی شنید که اقتصاد فقط از وسائل دیپلماسی روسیه بود، دستورالعملی که Lamsdorff به وزیر مختار روسیه در ایران در ۱۹۰۴ داده است بهترین نمونه است:
«هدفی را که ما تعقیب میکنیم در ارتباط طویلالمدت با ایران، میتوان چنین بیان کرد: حفظ تمامیت و عدم تجاوز به سرزمین شاه با عدم درخواست توسعۀ ارضی برای خودمان و اجازه ندادن به کشور دیگری که بر آن تسلط یابد و سپس با آرامی و بدون کار بردن زور ایران را تحت نفوذ خود درآوریم. بدون اینکه دخالتی در استقلال ظاهری آن کشور یا سازمانهای داخلی آن بکنیم، یا به زبان دیگر کار ما آن است که از نظر سیاسی ایران را مفید و مطیع خودمان کرده، ولی قدرت آن به حدی باشد که بهعنوان وسیلۀ اقتصادی در دست ما بوده و قسمت عمدۀ بازار آن را در اختیار داشته باشیم تا سرمایهها و بازرگانان روسی از آن استفاده کنند. این رابطۀ نزدیک و نتیجۀ سیاسی و اقتصادی خاص آن وقتی تحصیل شود، اساس محکمی خواهد بود که بر آن پایه میتوان فعالیتهای مفید انجام دهیم.
[روابط بازرگانی روس و ایران ۱۸۲۸ - ۱۹۱۴، مِروین ل. اِنتنر، ترجمۀ دکتر احمد توکلی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ۸۰-۸۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
اگر باید از زبان یک نفر روسی شنید که اقتصاد فقط از وسائل دیپلماسی روسیه بود، دستورالعملی که Lamsdorff به وزیر مختار روسیه در ایران در ۱۹۰۴ داده است بهترین نمونه است:
«هدفی را که ما تعقیب میکنیم در ارتباط طویلالمدت با ایران، میتوان چنین بیان کرد: حفظ تمامیت و عدم تجاوز به سرزمین شاه با عدم درخواست توسعۀ ارضی برای خودمان و اجازه ندادن به کشور دیگری که بر آن تسلط یابد و سپس با آرامی و بدون کار بردن زور ایران را تحت نفوذ خود درآوریم. بدون اینکه دخالتی در استقلال ظاهری آن کشور یا سازمانهای داخلی آن بکنیم، یا به زبان دیگر کار ما آن است که از نظر سیاسی ایران را مفید و مطیع خودمان کرده، ولی قدرت آن به حدی باشد که بهعنوان وسیلۀ اقتصادی در دست ما بوده و قسمت عمدۀ بازار آن را در اختیار داشته باشیم تا سرمایهها و بازرگانان روسی از آن استفاده کنند. این رابطۀ نزدیک و نتیجۀ سیاسی و اقتصادی خاص آن وقتی تحصیل شود، اساس محکمی خواهد بود که بر آن پایه میتوان فعالیتهای مفید انجام دهیم.
[روابط بازرگانی روس و ایران ۱۸۲۸ - ۱۹۱۴، مِروین ل. اِنتنر، ترجمۀ دکتر احمد توکلی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ۸۰-۸۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
20.04.202507:57
گسترش زبان فارسی
پس از آنکه زبان دری یا پارسی زبان نوشتار شد، نه تنها سخنوران خراسان چون رودکی سمرقندی و بوشکور بلخی و مسعود مروزی و بوعلی سینای بخارایی و بوریحان بیرونی خوارزمی و منجیک ترمذی و سنایی غزنوی و خواجه عبدالله انصاری هروی و فردوسی طوسی و خیام نیشابوری و منوچهری دامغانی به این زبان نوشتند، بلکه نیز سخنوران جاهای دیگر چون فرخی سیستانی و غضایری رازی و بوسلیک گرگانی و جمالالدین اصفهانی و قطران تبریزی و خاقانی شروانی و نظامی گنجوی و مسعود سعد لاهوری و باباطاهر همدانی و سعدی شیرازی و صدها سخنور دیگر از هر گوشه و کنار این سرزمین. به خاطر این گسترش زبان فارسی است که رستم لارجانی حدود سال ۴۰۰ هجری برای فرمانروایان همدان شاهنامه میسراید و در زمان فرمانروایی خاندان کاکویه در اصفهان، ابنسینا دانشنامۀ علایی را به زبان فارسی تألیف میکند و کمی بعد فخرالدین اسعد گرگانی ویس و رامین را میسراید. و باز به خاطر گسترش زبان فارسی است که اسدی طوسی، در نیمۀ نخستین سدۀ پنجم، از طوس راه میافتد و به دربار جستانیان طارم (سرزمین میان قزوین و زنجان و گیلان) میرود و شاهان آنجا را به زبان فارسی میستاید و سپس از آنجا به دربار شیبانیان در نخجوان میرود و برای امیر آنجا گرشاسپنامه را میسراید و میبیند که اهل ادب آنجا مجلس شاهنامهخوانی دارند یا شاعر همزمان او، قطران تبریزی همۀ امیران آذربایجان و اران را به فارسی مدیحه میسراید و یا عنصرالمعالی در همان زمانها از گرگان به گنجه میرود و در آنجا با امیر ابوالاسوار شدّادی به فارسی سخن میگوید. پیداست که زبان فارسی نمیتوانست در فاصلۀ یکی دو قرن به عنوان زبان نوشتار همۀ سرزمین ایران را بگیرد، اگر پیش از آن قرنها به عنوان زبان گفتار در سراسر ایران رواج نمیداشت.
زبان فارسی یا دری حدود دو هزار و پانصد سال پیشینه دارد که از آن حدود هزار سال نخستین زبان گفتار در جنوب غربی ایران و سپس حدود هزار و پانصد سال زبان گفتار و حدود هزار و صد سال اخیر آن زبان نوشتار در بخش بزرگ سرزمینهای فلات ایران بوده است و روزگاری به عنوان زبان فرهنگ و ادب، به کشورهای دیگر نفوذ کرده است.
[گل رنجهای کهن: برگزیدۀ مقالات دربارۀ شاهنامۀ فردوسی، دکتر جلال خالقی مطلق، به کوشش علی دهباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۴۰۶- ۴۰۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
پس از آنکه زبان دری یا پارسی زبان نوشتار شد، نه تنها سخنوران خراسان چون رودکی سمرقندی و بوشکور بلخی و مسعود مروزی و بوعلی سینای بخارایی و بوریحان بیرونی خوارزمی و منجیک ترمذی و سنایی غزنوی و خواجه عبدالله انصاری هروی و فردوسی طوسی و خیام نیشابوری و منوچهری دامغانی به این زبان نوشتند، بلکه نیز سخنوران جاهای دیگر چون فرخی سیستانی و غضایری رازی و بوسلیک گرگانی و جمالالدین اصفهانی و قطران تبریزی و خاقانی شروانی و نظامی گنجوی و مسعود سعد لاهوری و باباطاهر همدانی و سعدی شیرازی و صدها سخنور دیگر از هر گوشه و کنار این سرزمین. به خاطر این گسترش زبان فارسی است که رستم لارجانی حدود سال ۴۰۰ هجری برای فرمانروایان همدان شاهنامه میسراید و در زمان فرمانروایی خاندان کاکویه در اصفهان، ابنسینا دانشنامۀ علایی را به زبان فارسی تألیف میکند و کمی بعد فخرالدین اسعد گرگانی ویس و رامین را میسراید. و باز به خاطر گسترش زبان فارسی است که اسدی طوسی، در نیمۀ نخستین سدۀ پنجم، از طوس راه میافتد و به دربار جستانیان طارم (سرزمین میان قزوین و زنجان و گیلان) میرود و شاهان آنجا را به زبان فارسی میستاید و سپس از آنجا به دربار شیبانیان در نخجوان میرود و برای امیر آنجا گرشاسپنامه را میسراید و میبیند که اهل ادب آنجا مجلس شاهنامهخوانی دارند یا شاعر همزمان او، قطران تبریزی همۀ امیران آذربایجان و اران را به فارسی مدیحه میسراید و یا عنصرالمعالی در همان زمانها از گرگان به گنجه میرود و در آنجا با امیر ابوالاسوار شدّادی به فارسی سخن میگوید. پیداست که زبان فارسی نمیتوانست در فاصلۀ یکی دو قرن به عنوان زبان نوشتار همۀ سرزمین ایران را بگیرد، اگر پیش از آن قرنها به عنوان زبان گفتار در سراسر ایران رواج نمیداشت.
زبان فارسی یا دری حدود دو هزار و پانصد سال پیشینه دارد که از آن حدود هزار سال نخستین زبان گفتار در جنوب غربی ایران و سپس حدود هزار و پانصد سال زبان گفتار و حدود هزار و صد سال اخیر آن زبان نوشتار در بخش بزرگ سرزمینهای فلات ایران بوده است و روزگاری به عنوان زبان فرهنگ و ادب، به کشورهای دیگر نفوذ کرده است.
[گل رنجهای کهن: برگزیدۀ مقالات دربارۀ شاهنامۀ فردوسی، دکتر جلال خالقی مطلق، به کوشش علی دهباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۴۰۶- ۴۰۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


17.04.202510:03
با دریغ دکتر شیرین مهدوی، پژوهشگر تاریخ دورۀ قاجار درگذشت.
شیرین مهدوی فرزند ابراهیم مهدوی، از رجال سیاسی ایران، بود. او دکترای خود را از دانشگاه علوم اقتصادی و سیاسی لندن دریافت کرد و سالها در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران و دانشگاه یوتا در امریکا به تدریس پرداخت.
مهمترین پژوهش علمی دکتر مهدوی، رسالۀ دکتری اوست که تحقیقی است در زندگی حاج محمدحسن امینالضرب. این پژوهش بعدتر به زبان انگلیسی به چاپ رسید و ترجمۀ آن نیز با عنوان زندگینامۀ حاج محمدحسن کمپانی امین دارالضرب در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.
از دیگر آثار او میتوان به کتاب اسناد امینالضرب: مکاتبات اصغر مهدوی و شیرین مهدوی اشاره کرد که با مقدمۀ زندهیاد ایرج افشار و همکاری نادر مطّلبی کاشانی به چاپ رسیده است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت دکتر شیرین مهدوی را به خانوادۀ محترم ایشان، جامعۀ دانشگاهی و دوستداران و پاسداران تاریخ و فرهنگ ایران تسلیت میگوید. یاد و نام ایشان در خاطر مردم حقشناس ایران زنده و ماندگار خواهد ماند.
@AfsharFoundation
شیرین مهدوی فرزند ابراهیم مهدوی، از رجال سیاسی ایران، بود. او دکترای خود را از دانشگاه علوم اقتصادی و سیاسی لندن دریافت کرد و سالها در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران و دانشگاه یوتا در امریکا به تدریس پرداخت.
مهمترین پژوهش علمی دکتر مهدوی، رسالۀ دکتری اوست که تحقیقی است در زندگی حاج محمدحسن امینالضرب. این پژوهش بعدتر به زبان انگلیسی به چاپ رسید و ترجمۀ آن نیز با عنوان زندگینامۀ حاج محمدحسن کمپانی امین دارالضرب در سال ۱۳۹۶ منتشر شد.
از دیگر آثار او میتوان به کتاب اسناد امینالضرب: مکاتبات اصغر مهدوی و شیرین مهدوی اشاره کرد که با مقدمۀ زندهیاد ایرج افشار و همکاری نادر مطّلبی کاشانی به چاپ رسیده است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت دکتر شیرین مهدوی را به خانوادۀ محترم ایشان، جامعۀ دانشگاهی و دوستداران و پاسداران تاریخ و فرهنگ ایران تسلیت میگوید. یاد و نام ایشان در خاطر مردم حقشناس ایران زنده و ماندگار خواهد ماند.
@AfsharFoundation
14.04.202509:53
بیست و پنجم فروردینماه روز بزرگداشت عطّار نیشابوری
سلطان محمود و خارکش
مگر محمود میشد با سپاهی
ز هامون تا به گردون پایگاهی
سپه میراند هر سویی شتابان
که تا صیدی بیابد در بیابان
خمیدهپشت پیری دید غمناک
برهنه پا و سر با رویِ پُرخاک
دِرمنه میکشید و آه میکرد
میان خار خود را راه میکرد
شه آمد پیش و گفتش ای گرامی
زبان بگشای با من تا چه نامی
چنین گفت او که من محمودنامم
چو همنام توام این خود تمامم
شهش گفتا که ماندم در شکی من
تو یک محمود باشیّ و یکی من
تو یک محمود و من محمود دیگر
کجا باشیم ما هر دو برابر
جوابش داد پیر و گفت ای شاه
همی چون هر دو برخیزیم از راه
رویم اوّل دو گز زینجا فروتر
شویم آنگه به محمودی برابر
برابر گر نیام با تو که خُردم
برابر گردم آن ساعت که مردم
عطّار
[فرائد الادب، عبدالعظیم قریب گرکانی، به کوشش دکتر ناصر رحیمی و محمدرسول دریاگشت، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ص ۶۱۱-۶۱۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سلطان محمود و خارکش
مگر محمود میشد با سپاهی
ز هامون تا به گردون پایگاهی
سپه میراند هر سویی شتابان
که تا صیدی بیابد در بیابان
خمیدهپشت پیری دید غمناک
برهنه پا و سر با رویِ پُرخاک
دِرمنه میکشید و آه میکرد
میان خار خود را راه میکرد
شه آمد پیش و گفتش ای گرامی
زبان بگشای با من تا چه نامی
چنین گفت او که من محمودنامم
چو همنام توام این خود تمامم
شهش گفتا که ماندم در شکی من
تو یک محمود باشیّ و یکی من
تو یک محمود و من محمود دیگر
کجا باشیم ما هر دو برابر
جوابش داد پیر و گفت ای شاه
همی چون هر دو برخیزیم از راه
رویم اوّل دو گز زینجا فروتر
شویم آنگه به محمودی برابر
برابر گر نیام با تو که خُردم
برابر گردم آن ساعت که مردم
عطّار
[فرائد الادب، عبدالعظیم قریب گرکانی، به کوشش دکتر ناصر رحیمی و محمدرسول دریاگشت، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ص ۶۱۱-۶۱۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
09.04.202506:02
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار
عشق به ایران، کتاب و تحقیقات ایرانشناسی و طبیعتگردی، رشتههایی بود که منوچهر ستوده و ایرج افشار را به هم پیوند داد و دوستی استوار و دیرپایی میانشان پدید آورد. دلبستگی عمیق ایشان به آموختن و تجربهاندوزی و تکمیل مطالعات، موجبات سفرهایی متعدّد به گوشه و کنار ایران و جهان را برایشان فراهم کرد و از همین رهگذر هر گاه از یکدیگر دور افتادند با نوشتن نامه از حال هم باخبر شدند.
این کتاب مجموعۀ نامههایی است که از این مردان فرهنگ و ادب به یکدیگر باقی مانده است. باب نامهنگاری میان این دو از آغاز دههٔ سی مفتوح بود و تقریباً تا اواخر ایّام عمرشان ادامه داشت. فایدهٔ اصلی این کتاب در درجهٔ اوّل تصویری روشن است که از قلب اوضاع و مسائل فرهنگی ایران به دست میدهد. نیز از خلال این نامهها به بسیاری از خلقیات شخصی و مراودات فرهنگی ستوده و افشار و عدّهای از دوستان ایشان پی میبریم و اینها همه برای تکمیل تاریخ ایرانشناسی سودمند تواند بود.
[نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار، به کوشش محمد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از بیستم فروردین تا دوم اردیبهشتماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار
عشق به ایران، کتاب و تحقیقات ایرانشناسی و طبیعتگردی، رشتههایی بود که منوچهر ستوده و ایرج افشار را به هم پیوند داد و دوستی استوار و دیرپایی میانشان پدید آورد. دلبستگی عمیق ایشان به آموختن و تجربهاندوزی و تکمیل مطالعات، موجبات سفرهایی متعدّد به گوشه و کنار ایران و جهان را برایشان فراهم کرد و از همین رهگذر هر گاه از یکدیگر دور افتادند با نوشتن نامه از حال هم باخبر شدند.
این کتاب مجموعۀ نامههایی است که از این مردان فرهنگ و ادب به یکدیگر باقی مانده است. باب نامهنگاری میان این دو از آغاز دههٔ سی مفتوح بود و تقریباً تا اواخر ایّام عمرشان ادامه داشت. فایدهٔ اصلی این کتاب در درجهٔ اوّل تصویری روشن است که از قلب اوضاع و مسائل فرهنگی ایران به دست میدهد. نیز از خلال این نامهها به بسیاری از خلقیات شخصی و مراودات فرهنگی ستوده و افشار و عدّهای از دوستان ایشان پی میبریم و اینها همه برای تکمیل تاریخ ایرانشناسی سودمند تواند بود.
[نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار، به کوشش محمد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از بیستم فروردین تا دوم اردیبهشتماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


06.04.202505:53
عید است و از سبزه زمی، چون گنبدِ خضرا بود
گاهِ نشاط و خرّمی، وقت می و مینا بود
عید آمد و نوروز شد، شامِ غم از نو روز شد
کارِ جهان فیروز شد، خرّم در و صحرا بود
وه وه چه عیدی محترم، کو یادگارستی ز جم
در نزدِ شاهان عجم، هر رتبه را دارا بود
روزی چنین عشرتفزا، فصلی بدینسان دلگشا
کآفاق از روح و صفا، چون جنّتالمأوی بود
در خانه بنشستن چرا؟ بر روی در بستن چرا؟
خاطر ز غم خستن چرا؟ کاین کار بس بیجا بود
یکدم به صحرا شو روان بگذر به صحن بوستان
بنگر گلِ سوری چسان؟ از رخ چمنپیرا بود
بشکفته گل در باغ بین خرّم هوایِ راغ بین
بلبل به جایِ زاغ بین در نغمه و غوغا بود ...
[دیوان اشعار شعاع شیرازی به انضمام مراسلات، تصحیح و تحقیق دکتر محمّدهادی خالقزاده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۵۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
گاهِ نشاط و خرّمی، وقت می و مینا بود
عید آمد و نوروز شد، شامِ غم از نو روز شد
کارِ جهان فیروز شد، خرّم در و صحرا بود
وه وه چه عیدی محترم، کو یادگارستی ز جم
در نزدِ شاهان عجم، هر رتبه را دارا بود
روزی چنین عشرتفزا، فصلی بدینسان دلگشا
کآفاق از روح و صفا، چون جنّتالمأوی بود
در خانه بنشستن چرا؟ بر روی در بستن چرا؟
خاطر ز غم خستن چرا؟ کاین کار بس بیجا بود
یکدم به صحرا شو روان بگذر به صحن بوستان
بنگر گلِ سوری چسان؟ از رخ چمنپیرا بود
بشکفته گل در باغ بین خرّم هوایِ راغ بین
بلبل به جایِ زاغ بین در نغمه و غوغا بود ...
[دیوان اشعار شعاع شیرازی به انضمام مراسلات، تصحیح و تحقیق دکتر محمّدهادی خالقزاده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۵۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
21.04.202510:44
یکم اردیبهشتماه سالروز درگذشت سهراب سپهری
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار
کفتری میخورَد آب
یا که در بیشۀ دور
سیرهای پر میشوید
یا در آبادی
کوزهای پر میگردد
آب را گل نکنیم
شاید این آبِ روان
میرود پای سپیداری
تا فروشوید اندوهِ دلی
دستِ درویشی شاید
نانِ خشکیده فروبرده در آب
زنِ زیبایی آمد لبِ رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالادست
چه صفایی دارند
چشمههاشان جوشان
گاوهاشان شیرافشان باد
من ندیدم دهشان
بیگمان پای چپرهاشان جاپای خداست
ماهتاب آنجا
میکند روشنْ پهنای کلام
بیگمان
در دهِ بالادست
چینهها کوتاه است
مردمش میدانند
که شقایق چه گلیست
بیگمان آنجا آبی، آبیست
غنچهای میشکفد
اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد
کوچهباغش پرِ موسیقی باد
مردمانِ سرِ رود
آب را میفهمند
گِل نکردندش، ما نیز
آب را گل نکنیم
سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷- ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹)
شاعری توانا و صاحب سبک و صمیمی (متمایل به هنرِ شرقِ دور، همراهِ زبانی ساده و شعری طبیعتگرا) و نقاش. از آثار شعری اوست: مرگ رنگ، زندگی خوابها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، حجم سبز، ما هیچ، ما نگاه، هشت کتاب.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار
کفتری میخورَد آب
یا که در بیشۀ دور
سیرهای پر میشوید
یا در آبادی
کوزهای پر میگردد
آب را گل نکنیم
شاید این آبِ روان
میرود پای سپیداری
تا فروشوید اندوهِ دلی
دستِ درویشی شاید
نانِ خشکیده فروبرده در آب
زنِ زیبایی آمد لبِ رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالادست
چه صفایی دارند
چشمههاشان جوشان
گاوهاشان شیرافشان باد
من ندیدم دهشان
بیگمان پای چپرهاشان جاپای خداست
ماهتاب آنجا
میکند روشنْ پهنای کلام
بیگمان
در دهِ بالادست
چینهها کوتاه است
مردمش میدانند
که شقایق چه گلیست
بیگمان آنجا آبی، آبیست
غنچهای میشکفد
اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد
کوچهباغش پرِ موسیقی باد
مردمانِ سرِ رود
آب را میفهمند
گِل نکردندش، ما نیز
آب را گل نکنیم
سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷- ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹)
شاعری توانا و صاحب سبک و صمیمی (متمایل به هنرِ شرقِ دور، همراهِ زبانی ساده و شعری طبیعتگرا) و نقاش. از آثار شعری اوست: مرگ رنگ، زندگی خوابها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، حجم سبز، ما هیچ، ما نگاه، هشت کتاب.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


19.04.202515:28
کشور ایران لیاقت ذاتی دارد و ملّت ایرانی قابل زندگی است. پس باید به آینده امیدوار بود. زمان حال چون پلی است که گذشته را به آینده پیوند میدهد. در کنار این پل پرتگاه ژرفی از مشکلات و مصائب دیده میشود. مردان و زنان امروز باید این پل را با مهارت و استحکام بسازند که قافلۀ آیندگان با سلامت از آن بگذرد. هان ای متفکّرین، ای نویسندگان و ای سیاستمداران شما که معماران این ساختمان هستید، بیایید دست به دست هم بدهیم، طرح صحیح بریزیم و بنایی محکم برپا کنیم. بنایی که از حوادث روزگار در امان ماند.
دکتر محمود افشار
[آینده: سال سوم (مهر ۱۳۲۳- اسفند ۱۳۲۴)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۸ (شمارۀ اول، مهرماه ۱۳۲۳)]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دکتر محمود افشار
[آینده: سال سوم (مهر ۱۳۲۳- اسفند ۱۳۲۴)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۸ (شمارۀ اول، مهرماه ۱۳۲۳)]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
16.04.202508:30
بیست و هفتم فروردینماه سالروز درگذشت احمد اقتداری، منتخب بیست و یکمین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
بحرین
ناصر خسرو که به بحرین سفر کرده است، جزیرۀ منامه، پایتخت امروزی بحرین را دیده و آن را «اُوال» نامیده است. مرحوم سید محمد محیط طباطبایی، «اُوال» را مرکب از «او» و «آل» به معنای آب و آل، چون چنگال دانسته است و «منامه» را از ریشۀ نوم و به معنای محل خواب نمیداند، بلکه آن را تحریفی از مینو و میان آب میداند. در بحرین دو دسته مردم زندگی میکنند؛ یک گروه بحرینی یعنی عربتبارهای ساکن بحرین و یک گروه بحرانی یعنی ایرانیتبارهای ساکن بحرین. بحرین به معنای دو دریا نیست و ریشه در بهر و بهره با هاء هوز و زبان فارسی دارد. چون سرزمین پر نعمت و باغ و بوستان بوده و در دورۀ ساسانی مرزبان عربستان، سپهبد نیمروز ایرانی ساسانی در اینجا ساکن بوده و دارای بهر و باغ و بوستان و املاک بوده است. در دوران ساسانی، بحرین بری و بحرین بحری بر روی هم ایالت «میش ماهیگ» نام داشته و مستقیماً با دربار تیسفون مربوط بوده است.
به نقل از:
«ریشۀ اعلام جغرافیایی خلیج فارس و دریای عمان بر اساس فقهاللغۀ ایرانی»، دکتر احمد اقتداری، فصلنامۀ تخصصی مطالعات خلیج فارس، سال چهارم/ شمارۀ اوّل (پیاپی ۱۳)، تابستان ۱۳۹۷، ص ۸.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بحرین
ناصر خسرو که به بحرین سفر کرده است، جزیرۀ منامه، پایتخت امروزی بحرین را دیده و آن را «اُوال» نامیده است. مرحوم سید محمد محیط طباطبایی، «اُوال» را مرکب از «او» و «آل» به معنای آب و آل، چون چنگال دانسته است و «منامه» را از ریشۀ نوم و به معنای محل خواب نمیداند، بلکه آن را تحریفی از مینو و میان آب میداند. در بحرین دو دسته مردم زندگی میکنند؛ یک گروه بحرینی یعنی عربتبارهای ساکن بحرین و یک گروه بحرانی یعنی ایرانیتبارهای ساکن بحرین. بحرین به معنای دو دریا نیست و ریشه در بهر و بهره با هاء هوز و زبان فارسی دارد. چون سرزمین پر نعمت و باغ و بوستان بوده و در دورۀ ساسانی مرزبان عربستان، سپهبد نیمروز ایرانی ساسانی در اینجا ساکن بوده و دارای بهر و باغ و بوستان و املاک بوده است. در دوران ساسانی، بحرین بری و بحرین بحری بر روی هم ایالت «میش ماهیگ» نام داشته و مستقیماً با دربار تیسفون مربوط بوده است.
به نقل از:
«ریشۀ اعلام جغرافیایی خلیج فارس و دریای عمان بر اساس فقهاللغۀ ایرانی»، دکتر احمد اقتداری، فصلنامۀ تخصصی مطالعات خلیج فارس، سال چهارم/ شمارۀ اوّل (پیاپی ۱۳)، تابستان ۱۳۹۷، ص ۸.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


13.04.202505:26
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار (جلد یازدهم)
در این مجلد، ابتدا شرحی کامل از سفر دوم ناصرالدّینشاه به ارض اقدس آمده است. در ادامه و پس از بازگشت به دارالخلافه، مطابق روال معمول روزنامههای خاطرات، ذکر وقایع روزانه و نیز سفرهای کوتاه برای شکار و تفرّج به اطراف و اکناف شهر تهران پی گرفته شده است. همچنین توصیفاتی از برگزاری مراسم شبیهخوانی در تکیۀ دولتی تهران و اجرای مراسم تحویل سال و اتفاقات مربوط به این مراسم ملی ارائه گردیده است.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار از شعبان ۱۳۰۰ تا جمادیالثانی ۱۳۰۱ق. به انضمام سفرنامۀ دوم خراسان (جلد یازدهم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از بیست و چهارم فروردین تا ششم اردیبهشت، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار (جلد یازدهم)
در این مجلد، ابتدا شرحی کامل از سفر دوم ناصرالدّینشاه به ارض اقدس آمده است. در ادامه و پس از بازگشت به دارالخلافه، مطابق روال معمول روزنامههای خاطرات، ذکر وقایع روزانه و نیز سفرهای کوتاه برای شکار و تفرّج به اطراف و اکناف شهر تهران پی گرفته شده است. همچنین توصیفاتی از برگزاری مراسم شبیهخوانی در تکیۀ دولتی تهران و اجرای مراسم تحویل سال و اتفاقات مربوط به این مراسم ملی ارائه گردیده است.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار از شعبان ۱۳۰۰ تا جمادیالثانی ۱۳۰۱ق. به انضمام سفرنامۀ دوم خراسان (جلد یازدهم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از بیست و چهارم فروردین تا ششم اردیبهشت، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
09.04.202505:15
بیستم فروردینماه سالروز درگذشت منوچهر ستوده، از واقفان بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
در مدت شصت سال که با ستوده بودهام چند صفت او برجستهتر است: یکی خاکی بودن اوست. به تجمّل و تعیّن اعتنایی ندارد. دیگر بیابانی بودن اوست یعنی طبیعتدوستی و به هر سنب و سوراخی سر کشیدن و به دیدۀ تیز در رنگهای کوه و کویر و بیابان و کازه و ماهور و تالاب نگریستن. یکی دیگر نظر کردن و دل بستن به آداب و رسوم بومی و ملی و یکی را با دیگری سنجیدن و همه را در حافظه نگاه داشتن و به موقع به یاد آوردن. یکی دیگر بیاعتنا بودن به فلک، هیچ صاحب کبکبه و دبدبهای پیش او ارزشی ندارد. یکی دیگر مسلط بودن بر اعصاب خویش و به اندازه و معتدل خوردن آنچه خوردنی است.
گواه مراتب علمی او کتابهای بیمانند از آستارا تا استارباد، آثار تاریخی ورارود و خوارزم، چند فرهنگ لغوی محلی، چاپ چندین متن جغرافیایی و تاریخی است. او نخستین ایرانی است که نخستین فرهنگ گویشی را به چاپ رسانید و راه را به دیگران نمود. در کتیبهشناسی و خواندن آنچه مخصوصاً به خط کوفی است باز پیشگام بود. نسبت به تواریخ محلی اهمیت بسیار قائل است و در این زمینه چندین متن کمنام یا گمنام را چاپ کرده است.
ستوده مرد سفر است، سفر بی آرایه و بی پیرایه. جای خواب برای او مهم نیست. بیشتر به دلش میچسبد که خانه روستایی باشد. از زلم و زیمبو بیزار است. ساده زندگی میکند. تا روزی که پاها سستی نگرفته بود بیشتر بر زمین مینشست. هر کجا که باشد باشد.
با کوه و در کوه زندگی برایش دلچسبتر است. پنجاه سال است که تابستانها را در کوشک لورا میگذراند. سی سال است که تهران خستهکننده را رها کرده و به گوشۀ جنگلی نزدیک چالوس پناه برده است. باغی ساخته و مرکباتی بار آورده و آن را برای نشر کتب تاریخی مرتبط به ایران بزرگ وقف کرده است.
ایرج افشار
«ستوده مرد سفر بی آرایه و پیرایه»، بخارا، سال پانزدهم، شمارۀ ۹۳، خرداد – تیر ۱۳۹۲، ص ۳۱۴-۳۱۵.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در مدت شصت سال که با ستوده بودهام چند صفت او برجستهتر است: یکی خاکی بودن اوست. به تجمّل و تعیّن اعتنایی ندارد. دیگر بیابانی بودن اوست یعنی طبیعتدوستی و به هر سنب و سوراخی سر کشیدن و به دیدۀ تیز در رنگهای کوه و کویر و بیابان و کازه و ماهور و تالاب نگریستن. یکی دیگر نظر کردن و دل بستن به آداب و رسوم بومی و ملی و یکی را با دیگری سنجیدن و همه را در حافظه نگاه داشتن و به موقع به یاد آوردن. یکی دیگر بیاعتنا بودن به فلک، هیچ صاحب کبکبه و دبدبهای پیش او ارزشی ندارد. یکی دیگر مسلط بودن بر اعصاب خویش و به اندازه و معتدل خوردن آنچه خوردنی است.
گواه مراتب علمی او کتابهای بیمانند از آستارا تا استارباد، آثار تاریخی ورارود و خوارزم، چند فرهنگ لغوی محلی، چاپ چندین متن جغرافیایی و تاریخی است. او نخستین ایرانی است که نخستین فرهنگ گویشی را به چاپ رسانید و راه را به دیگران نمود. در کتیبهشناسی و خواندن آنچه مخصوصاً به خط کوفی است باز پیشگام بود. نسبت به تواریخ محلی اهمیت بسیار قائل است و در این زمینه چندین متن کمنام یا گمنام را چاپ کرده است.
ستوده مرد سفر است، سفر بی آرایه و بی پیرایه. جای خواب برای او مهم نیست. بیشتر به دلش میچسبد که خانه روستایی باشد. از زلم و زیمبو بیزار است. ساده زندگی میکند. تا روزی که پاها سستی نگرفته بود بیشتر بر زمین مینشست. هر کجا که باشد باشد.
با کوه و در کوه زندگی برایش دلچسبتر است. پنجاه سال است که تابستانها را در کوشک لورا میگذراند. سی سال است که تهران خستهکننده را رها کرده و به گوشۀ جنگلی نزدیک چالوس پناه برده است. باغی ساخته و مرکباتی بار آورده و آن را برای نشر کتب تاریخی مرتبط به ایران بزرگ وقف کرده است.
ایرج افشار
«ستوده مرد سفر بی آرایه و پیرایه»، بخارا، سال پانزدهم، شمارۀ ۹۳، خرداد – تیر ۱۳۹۲، ص ۳۱۴-۳۱۵.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
05.04.202505:18
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
تفسیر نجف
در این کتاب متن مصحح ترجمه و تفسیری کهن از قرآن به چاپ رسیده که به اعتبار محل نگهداری نسخۀ منحصربهفرد و ناقص آن، «تفسیر نجف» نامیده شده است.
مؤلف ناشناختۀ تفسیر نجف، احتمالاً در قرن ششم هجری در شرق خراسان بزرگ میزیسته است. وی با نثری ساده و روان ترجمهای آزاد از سه سورۀ آل عمران، نساء و مائده به دست داده که به لحاظ ترکیبها و ساختارهای نحوی خاص و ویژگیهای آوایی حائز اهمیت است.
[تفسیر نجف: بخشی از ترجمه و تفسیری کهن از قرآن کریم، تصحیح و تحقیق، امیرحسین آقامحمدی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از شانزدهم تا سیام فروردین، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تفسیر نجف
در این کتاب متن مصحح ترجمه و تفسیری کهن از قرآن به چاپ رسیده که به اعتبار محل نگهداری نسخۀ منحصربهفرد و ناقص آن، «تفسیر نجف» نامیده شده است.
مؤلف ناشناختۀ تفسیر نجف، احتمالاً در قرن ششم هجری در شرق خراسان بزرگ میزیسته است. وی با نثری ساده و روان ترجمهای آزاد از سه سورۀ آل عمران، نساء و مائده به دست داده که به لحاظ ترکیبها و ساختارهای نحوی خاص و ویژگیهای آوایی حائز اهمیت است.
[تفسیر نجف: بخشی از ترجمه و تفسیری کهن از قرآن کریم، تصحیح و تحقیق، امیرحسین آقامحمدی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از شانزدهم تا سیام فروردین، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
21.04.202508:02
یکم اردیبهشتماه سالروز درگذشت محمدتقی بهار (ملکالشعراء)
ز نوک خامۀ مژگان و اشکِ سرخ به درد
سجلّ حال نویسم به دفترِ رخِ زرد
ز جمعِ آدمیان دور ماند هر فردی
که نامِ خویش به دیوانِ عشق ثبت نکرد
مریز خاک به سر ناصحا، که ننشیند
ز خاکِ کوی تو بر دامنِ حقیقت گرد
بپوش کسوتِ مردی که بر صحیفۀ دهر
هماره ثبت بوَد نامِ خانوادۀ مرد
«بهار» با همگان عهد آشتی بستهست
که گفتهاند بوَد صلح به ز جنگ و نبرد
ملکالشعراء بهار
ایران، س۳، ش۴۴۱، ۱۸ شعبان ۱۳۳۷ھ، ص۴
[اشعار شاعران قاجاری در نشریّات آن عصر، جلد دوم [استخر - ایران نوین]، تدوین و تحقیق دکتر رقیّه فراهانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۱۱۷]
ملکالشعراء بهار (۱۲۶۵-۱۳۳۰) از قصیدهسرایان بزرگ شعر فارسی، مدیحهسرای وطن و آزادی و تصنیفسرایی موفق بود. او روزنامه و مجلۀ نوبهار و نیز مجلۀ دانشکده را بنیاد نهاد و استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران بود. از آثار شعری او میتوان به منظومۀ چهار خطابه، منظومۀ کارنامۀ زندان، نغمۀ کلک بهار و دیوان اشعار اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ز نوک خامۀ مژگان و اشکِ سرخ به درد
سجلّ حال نویسم به دفترِ رخِ زرد
ز جمعِ آدمیان دور ماند هر فردی
که نامِ خویش به دیوانِ عشق ثبت نکرد
مریز خاک به سر ناصحا، که ننشیند
ز خاکِ کوی تو بر دامنِ حقیقت گرد
بپوش کسوتِ مردی که بر صحیفۀ دهر
هماره ثبت بوَد نامِ خانوادۀ مرد
«بهار» با همگان عهد آشتی بستهست
که گفتهاند بوَد صلح به ز جنگ و نبرد
ملکالشعراء بهار
ایران، س۳، ش۴۴۱، ۱۸ شعبان ۱۳۳۷ھ، ص۴
[اشعار شاعران قاجاری در نشریّات آن عصر، جلد دوم [استخر - ایران نوین]، تدوین و تحقیق دکتر رقیّه فراهانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۱۱۷]
ملکالشعراء بهار (۱۲۶۵-۱۳۳۰) از قصیدهسرایان بزرگ شعر فارسی، مدیحهسرای وطن و آزادی و تصنیفسرایی موفق بود. او روزنامه و مجلۀ نوبهار و نیز مجلۀ دانشکده را بنیاد نهاد و استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران بود. از آثار شعری او میتوان به منظومۀ چهار خطابه، منظومۀ کارنامۀ زندان، نغمۀ کلک بهار و دیوان اشعار اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


19.04.202506:53
نظامی گنجهای به چاپ دوم رسید.
این کتاب تکنگاریِ نویسنده دربارۀ نظامی گنجهای، بزرگترین سرایندۀ منظومههای عاشقانۀ فارسی، است که در نُه بخش تدوین یافته: «زندگینامه»، «آثار»، «معلومات و تجربیات»، «اخلاق و بینش»، «ویژگیهای زبان»، «شیوۀ بیان»، «نظامی و سرایندگان پیش از او»، «تأثیر نظامی بر آثار پس از خود»، و «دستنویسها، چاپها، تفسیرها، پژوهشها و ترجمهها».
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۴]
علاقهمندان میتوانند از سیام فروردین تا دهم اردیبهشت، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
این کتاب تکنگاریِ نویسنده دربارۀ نظامی گنجهای، بزرگترین سرایندۀ منظومههای عاشقانۀ فارسی، است که در نُه بخش تدوین یافته: «زندگینامه»، «آثار»، «معلومات و تجربیات»، «اخلاق و بینش»، «ویژگیهای زبان»، «شیوۀ بیان»، «نظامی و سرایندگان پیش از او»، «تأثیر نظامی بر آثار پس از خود»، و «دستنویسها، چاپها، تفسیرها، پژوهشها و ترجمهها».
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۴]
علاقهمندان میتوانند از سیام فروردین تا دهم اردیبهشت، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
15.04.202507:44
نادرشاه
نادر بیگفتوگو باید یکی از نوابغ نظامی و نجاتبخش ایران در یکی از پرمخاطرهترین ادوار تاریخ آن به شمار آید. او به دورانی قدرت را به دست گرفت که ضعف و فساد صفویان متأخر و کارگزاران غالباً بیکفایت و جاهل و فرومایۀ آنها، سبب شده بود تا همسایگان ایران باز بر قسمتهایی از این سرزمین مستولی شوند. سیاستهای خشن مذهبی و خونریزیهای نخستین شاهان صفوی، که به مهاجرت خیلی از ایرانیها به ماوراءالنهر و عثمانی و بینالنهرین و شمال و جنوب قفقاز انجامید، نه تنها بیشتر مسلمانان و حکومتهای اطراف را از ایران رمانیده بود، بلکه زمینهای شد تا همواره فرصتی بجویند برای مقابله با ایرانیان و تجزیۀ ایران. در اواخر این عهد، اروپا دامنۀ کوششهای خود را همه جا میگسترانید و روسیه در تکاپوی استیلا بر سرزمینهای وسیع اطراف دریای سیاه و شمال غرب دریای مازندران و سراسر قفقاز بود. ازبکان جنگجو از شمال، ناراضیان تیموریان هند و افغانان از شرق، عثمانیان از غرب و شمال غربی، همه گویی برای محو صفویان و تجزیۀ ایران دست اتحاد به یکدیگر داده بودند. اما پیروزیهای شگفت نظامی نادر آرزوهای اینان را بر باد داد. نادر به سبب پیروزیهای بزرگ و جلوگیری از تجزیۀ ایران، یقیناً سزاوارتر از هر کس به پادشاهی بود.
اینکه برخی محققان نسب حقیر نادر را سبب بیاقبالی به او و شکست سیاسیاش دانستهاند، ابداً وجهی ندارد؛ چه غالب فرمانروایان ایران پس از اسلام، که مورد اقبال مردم هم بودهاند از یعقوب رویگرزاده و بوئیان ماهیرگیرنسب تا سلسلههای ترک و ترکمان، هیچیک نسب عالی نداشتند و خود به ضرب تیغ نسب و حسب ساختند. نظامیگری و سیاستمداری و کشورداری محتاج نسب نیست؛ نیازمند خرد و تدبیر و دلیری و اطلاع از آیین ملکداری است. اینها اوصاف دیوانسالاران و وزیران خردمند و باکفایتی است که در مهمترین ادوار تاریخ ایران، دست و بازوی سیاسی فرمانروایان به شمار میرفتند؛ و نادر از این نیز محروم بود.
[تاریخ مختصر ایران در عصر اسلامی، دکتر سید صادق سجادی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۵۳۷-۵۳۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نادر بیگفتوگو باید یکی از نوابغ نظامی و نجاتبخش ایران در یکی از پرمخاطرهترین ادوار تاریخ آن به شمار آید. او به دورانی قدرت را به دست گرفت که ضعف و فساد صفویان متأخر و کارگزاران غالباً بیکفایت و جاهل و فرومایۀ آنها، سبب شده بود تا همسایگان ایران باز بر قسمتهایی از این سرزمین مستولی شوند. سیاستهای خشن مذهبی و خونریزیهای نخستین شاهان صفوی، که به مهاجرت خیلی از ایرانیها به ماوراءالنهر و عثمانی و بینالنهرین و شمال و جنوب قفقاز انجامید، نه تنها بیشتر مسلمانان و حکومتهای اطراف را از ایران رمانیده بود، بلکه زمینهای شد تا همواره فرصتی بجویند برای مقابله با ایرانیان و تجزیۀ ایران. در اواخر این عهد، اروپا دامنۀ کوششهای خود را همه جا میگسترانید و روسیه در تکاپوی استیلا بر سرزمینهای وسیع اطراف دریای سیاه و شمال غرب دریای مازندران و سراسر قفقاز بود. ازبکان جنگجو از شمال، ناراضیان تیموریان هند و افغانان از شرق، عثمانیان از غرب و شمال غربی، همه گویی برای محو صفویان و تجزیۀ ایران دست اتحاد به یکدیگر داده بودند. اما پیروزیهای شگفت نظامی نادر آرزوهای اینان را بر باد داد. نادر به سبب پیروزیهای بزرگ و جلوگیری از تجزیۀ ایران، یقیناً سزاوارتر از هر کس به پادشاهی بود.
اینکه برخی محققان نسب حقیر نادر را سبب بیاقبالی به او و شکست سیاسیاش دانستهاند، ابداً وجهی ندارد؛ چه غالب فرمانروایان ایران پس از اسلام، که مورد اقبال مردم هم بودهاند از یعقوب رویگرزاده و بوئیان ماهیرگیرنسب تا سلسلههای ترک و ترکمان، هیچیک نسب عالی نداشتند و خود به ضرب تیغ نسب و حسب ساختند. نظامیگری و سیاستمداری و کشورداری محتاج نسب نیست؛ نیازمند خرد و تدبیر و دلیری و اطلاع از آیین ملکداری است. اینها اوصاف دیوانسالاران و وزیران خردمند و باکفایتی است که در مهمترین ادوار تاریخ ایران، دست و بازوی سیاسی فرمانروایان به شمار میرفتند؛ و نادر از این نیز محروم بود.
[تاریخ مختصر ایران در عصر اسلامی، دکتر سید صادق سجادی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۵۳۷-۵۳۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
12.04.202505:31
بیست و سوم فروردینماه سالروز درگذشت شاهرخ مسکوب
هویّت ایرانی و زبان فارسی
در مورد ملّتی که استقلال سیاسی ندارد و تحت تسلط خارجی است، تشکیل حکومت ملّی یعنی به دست گرفتن سرنوشت اجتماعی خود، یعنی پی افکندن و بنا کردن تاریخ خود؛ کاری که در ایران قرن چهارم هجری شد. دولتهای ملّی شکل میگیرند یا «صورتمند» میشوند. علت وجودی این حکومتها پیدایش «ملّیت ایرانی» بود؛ بنابراین از همان آغاز سعی کردند تا علّت وجودی و پایگاه حکومتی خود - ایرانی بودن - را تقویت کنند؛ «ایرانیت»، هویت و حسّ ملّی ایرانی بر دو شالوده و دو ستون عمده استوار بود: زبان و تاریخ. آنها برای اینکه صاحب اختیار زمان حال خود بشوند، باید زمان گذشته را بازمیشناختند و «زمام» آن را به دست میگرفتند و این کار را کردند. در مورد زبان، خاندانهایی مثل سامانیان، صفّاریان، بلعمیان، آل محتاج، آل سیمجور در خراسان و سیستان و ماوراءالنهر هم شروعکننده و هم تشویقکننده بودند. آنها از مردم دانا و سخندان، از شاعران و نویسندگان خواستند که به زبان فارسی بسرایند و بنویسند و به این ترتیب فارسینویسی شروع شد و امّا بعد که ترکان به حکومت رسیدند، در زمینۀ زبان و ادب، همان سیاست و روش پیشینیان یعنی سامانیان و دودمانهای ایرانی دیگر را ادامه دادند. سپاه و سپاهی به دست ترکان افتاد و در دست آنها باقی ماند، ولی دستگاه دیوانی و بسیاری از دیوانیان که فارسیزبان بودند به فرمانروایان تازه و ترکزبان پیوستند ... خلاصه نزدیکان پادشاه و صاحب مقامهای درباری و لشکری، ترکاند، اما نهتنها سپاهسالاران کدخدای فارسیزبان دارند، بلکه مراسم شاهانۀ نوروز و مهرگان و جشن سده برجاست و بزرگان لشکری و کشوری به یکسان در آن شرکت میکنند.
مهمتر از اینها رسمیّت زبان فارسی است. وقتی رسول خلیفۀ بغداد نامۀ او را به سلطان مسعود میدهد، نخست متن عربی و سپس ترجمۀ فارسی (نه ترکی) آن بهوسیلۀ بونصر مشکان خوانده میشود. سند و نوشته میان ترک و فارس یا حتّی خود ترکان به فارسی است؛ مثل عهدنامۀ مسعود و منوچهر قابوس، امیر گرگان و طبرستان، یا نامۀ سلطان مسعود به خان ترکستان، قدرخان، که متن این هردو در تاریخ بیهقی آمده است.
مقصود این است که بهطور کلّی سیاست فرهنگی ترکان غزنوی ادامۀ سیاست سامانی بود و سپس جانشینان آنها، سلجوقیان، نیز همان راه و رسم را دنبال کردند. جالب توجّه این است که در دورههای بعد نیز ترکان دیگری در سرزمینهای دیگر، یعنی گورکانیان هند و عثمانیان دوستدار زبان فارسی بودند و آن را در هندوستان و آسیای صغیر رواج دادند. در طی قرنها سلسلهها و فرمانروایان ترک وسیلۀ گسترش فرهنگ و ادب ایران و زبان فارسی بودند. زور آنها بر ما و فرهنگ ما بر آنها حکومت میکرد.
هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۲۹ - ۳۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هویّت ایرانی و زبان فارسی
در مورد ملّتی که استقلال سیاسی ندارد و تحت تسلط خارجی است، تشکیل حکومت ملّی یعنی به دست گرفتن سرنوشت اجتماعی خود، یعنی پی افکندن و بنا کردن تاریخ خود؛ کاری که در ایران قرن چهارم هجری شد. دولتهای ملّی شکل میگیرند یا «صورتمند» میشوند. علت وجودی این حکومتها پیدایش «ملّیت ایرانی» بود؛ بنابراین از همان آغاز سعی کردند تا علّت وجودی و پایگاه حکومتی خود - ایرانی بودن - را تقویت کنند؛ «ایرانیت»، هویت و حسّ ملّی ایرانی بر دو شالوده و دو ستون عمده استوار بود: زبان و تاریخ. آنها برای اینکه صاحب اختیار زمان حال خود بشوند، باید زمان گذشته را بازمیشناختند و «زمام» آن را به دست میگرفتند و این کار را کردند. در مورد زبان، خاندانهایی مثل سامانیان، صفّاریان، بلعمیان، آل محتاج، آل سیمجور در خراسان و سیستان و ماوراءالنهر هم شروعکننده و هم تشویقکننده بودند. آنها از مردم دانا و سخندان، از شاعران و نویسندگان خواستند که به زبان فارسی بسرایند و بنویسند و به این ترتیب فارسینویسی شروع شد و امّا بعد که ترکان به حکومت رسیدند، در زمینۀ زبان و ادب، همان سیاست و روش پیشینیان یعنی سامانیان و دودمانهای ایرانی دیگر را ادامه دادند. سپاه و سپاهی به دست ترکان افتاد و در دست آنها باقی ماند، ولی دستگاه دیوانی و بسیاری از دیوانیان که فارسیزبان بودند به فرمانروایان تازه و ترکزبان پیوستند ... خلاصه نزدیکان پادشاه و صاحب مقامهای درباری و لشکری، ترکاند، اما نهتنها سپاهسالاران کدخدای فارسیزبان دارند، بلکه مراسم شاهانۀ نوروز و مهرگان و جشن سده برجاست و بزرگان لشکری و کشوری به یکسان در آن شرکت میکنند.
مهمتر از اینها رسمیّت زبان فارسی است. وقتی رسول خلیفۀ بغداد نامۀ او را به سلطان مسعود میدهد، نخست متن عربی و سپس ترجمۀ فارسی (نه ترکی) آن بهوسیلۀ بونصر مشکان خوانده میشود. سند و نوشته میان ترک و فارس یا حتّی خود ترکان به فارسی است؛ مثل عهدنامۀ مسعود و منوچهر قابوس، امیر گرگان و طبرستان، یا نامۀ سلطان مسعود به خان ترکستان، قدرخان، که متن این هردو در تاریخ بیهقی آمده است.
مقصود این است که بهطور کلّی سیاست فرهنگی ترکان غزنوی ادامۀ سیاست سامانی بود و سپس جانشینان آنها، سلجوقیان، نیز همان راه و رسم را دنبال کردند. جالب توجّه این است که در دورههای بعد نیز ترکان دیگری در سرزمینهای دیگر، یعنی گورکانیان هند و عثمانیان دوستدار زبان فارسی بودند و آن را در هندوستان و آسیای صغیر رواج دادند. در طی قرنها سلسلهها و فرمانروایان ترک وسیلۀ گسترش فرهنگ و ادب ایران و زبان فارسی بودند. زور آنها بر ما و فرهنگ ما بر آنها حکومت میکرد.
هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۲۹ - ۳۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
08.04.202508:33
نوزدهم فروردینماه سالروز درگذشت صادق هدایت
کار اصلی هدایت داستاننویسی بود. در این زمینه آثار متعدد و جاندار و مردمپسندی دارد. چون بدبین و ناراحت و برخوردش با حوادث و اشخاص دقیق بود، ناچار بسیاری از آثار قلمش دقیق و در حدّ سخن است.
تنها به وصف آنچه میدید قناعت نمیکرد. تأثرات درونش را نیز به کار میبرد. او به خیام عشق میورزید. گویی میخواست که پیرو او و خیام عصر خود باشد. اما تا کجا پیروز آمد، سخنی است که باید از تلو آثارش بیرون کشید.
به سنن ملّی و مردان دلیر ایران، چو مازیار، احترام میگذاشت. اما به ظاهر و برای دوستان بی بند و بارش مرد دیگری بود. برای چنین کسانی سخن از زبان آنها میگفت. نمیخواست که آنها از کلامش برنجند. زندگی او در این شعر کلیم خلاصه شده بود:
طبعی بههم رسان که بسازی به عالمی
یا همّتی که از سر عالم توان گذشت
او به هر آیین که میزیست مرد. اکنون باید از آنچه به یادگار گذاشته و از این پس معرف او نزد آیندگان خواهد بود سخن گفت. مقصود امروز من نام بردن از آثاری است که وی دربارۀ ادبیات گذشته و فرهنگ عامیانۀ مردم ایران پرداخت و به جهان گذاشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، چاپ دوم ج ۱، ص ۹۳-۹۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
کار اصلی هدایت داستاننویسی بود. در این زمینه آثار متعدد و جاندار و مردمپسندی دارد. چون بدبین و ناراحت و برخوردش با حوادث و اشخاص دقیق بود، ناچار بسیاری از آثار قلمش دقیق و در حدّ سخن است.
تنها به وصف آنچه میدید قناعت نمیکرد. تأثرات درونش را نیز به کار میبرد. او به خیام عشق میورزید. گویی میخواست که پیرو او و خیام عصر خود باشد. اما تا کجا پیروز آمد، سخنی است که باید از تلو آثارش بیرون کشید.
به سنن ملّی و مردان دلیر ایران، چو مازیار، احترام میگذاشت. اما به ظاهر و برای دوستان بی بند و بارش مرد دیگری بود. برای چنین کسانی سخن از زبان آنها میگفت. نمیخواست که آنها از کلامش برنجند. زندگی او در این شعر کلیم خلاصه شده بود:
طبعی بههم رسان که بسازی به عالمی
یا همّتی که از سر عالم توان گذشت
او به هر آیین که میزیست مرد. اکنون باید از آنچه به یادگار گذاشته و از این پس معرف او نزد آیندگان خواهد بود سخن گفت. مقصود امروز من نام بردن از آثاری است که وی دربارۀ ادبیات گذشته و فرهنگ عامیانۀ مردم ایران پرداخت و به جهان گذاشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، چاپ دوم ج ۱، ص ۹۳-۹۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
04.04.202508:28
پانزدهم فروردینماه سالروز درگذشت پروین اعتصامی
نوروز
سپیدهدم نسیمی روحپرور
وزید و کرد گیتی را معنبر
تو پنداری ز فروردین و خرداد
به باغ و راغ بد پیغامآور
به رخسار و به تن مشّاطهکردار
عروسان چمن را بست زیور
گرفت از پای بندِ سرو و شمشاد
سترد از چهره گردِ بید و عرعر
ز گوهرریزی ابرِ بهاری
بسیطِ خاک شد پر لؤلؤ تر
مبارکبادگویان درفکندند
درختان را به تارک سبز چادَر
نمانْد اندر چمن یک شاخ کان را
نپوشاندند رنگین حلّه در بر
ز بس بشکفت گوناگون شکوفه
هوا گردید مشکین و معطّر
بسی شد بر فراز شاخساران
زمرّد همسر یاقوتِ احمر
به تن پوشید گل استبرقِ سرخ
به سر بنهاد نرگس افسرِ زر
بهاری لعبتان آراسته چهر
به کردار پریرویانِ کشمر
چمن با سوسن و ریحان منقّش
زمین چون صُحفِ انگلیون مصوّر
در اوج آسمان خورشیدِ رخشان
گهی پیدا و دیگر گه مضمَّر
فلک از پستراییها مبرّا
جهان زآلودهکاریها مطهّر
پروین اعتصامی (۱۲۸۵- ۱۳۲۰)، فرزند میرزا یوسفخان آشتیانی (اعتصامالملک)، یکی از دو بانوی بزرگ شعر فارسی و احیاکنندۀ نوع ادبی مناظره است. اشعار پروین آمیزهای است از حکمت و اندرز در حدود سنّت و متمایل به اصلاحات اخلاقی با گامهایی در راه تجدّد به لحاظ فرم، همراه با طرحی تازه از مسائل اجتماعی و انسانی. دیوان اشعار او با دیباچۀ ملکالشعراء بهار نخستین بار در سال ۱۳۱۴ در تهران به چاپ رسید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نوروز
سپیدهدم نسیمی روحپرور
وزید و کرد گیتی را معنبر
تو پنداری ز فروردین و خرداد
به باغ و راغ بد پیغامآور
به رخسار و به تن مشّاطهکردار
عروسان چمن را بست زیور
گرفت از پای بندِ سرو و شمشاد
سترد از چهره گردِ بید و عرعر
ز گوهرریزی ابرِ بهاری
بسیطِ خاک شد پر لؤلؤ تر
مبارکبادگویان درفکندند
درختان را به تارک سبز چادَر
نمانْد اندر چمن یک شاخ کان را
نپوشاندند رنگین حلّه در بر
ز بس بشکفت گوناگون شکوفه
هوا گردید مشکین و معطّر
بسی شد بر فراز شاخساران
زمرّد همسر یاقوتِ احمر
به تن پوشید گل استبرقِ سرخ
به سر بنهاد نرگس افسرِ زر
بهاری لعبتان آراسته چهر
به کردار پریرویانِ کشمر
چمن با سوسن و ریحان منقّش
زمین چون صُحفِ انگلیون مصوّر
در اوج آسمان خورشیدِ رخشان
گهی پیدا و دیگر گه مضمَّر
فلک از پستراییها مبرّا
جهان زآلودهکاریها مطهّر
پروین اعتصامی (۱۲۸۵- ۱۳۲۰)، فرزند میرزا یوسفخان آشتیانی (اعتصامالملک)، یکی از دو بانوی بزرگ شعر فارسی و احیاکنندۀ نوع ادبی مناظره است. اشعار پروین آمیزهای است از حکمت و اندرز در حدود سنّت و متمایل به اصلاحات اخلاقی با گامهایی در راه تجدّد به لحاظ فرم، همراه با طرحی تازه از مسائل اجتماعی و انسانی. دیوان اشعار او با دیباچۀ ملکالشعراء بهار نخستین بار در سال ۱۳۱۴ در تهران به چاپ رسید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
21.04.202506:03
یکم اردیبهشتماه روز بزرگداشت سعدی
هر دم از عمر میرود نفسی
چون نگه میکنم نماند بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روز دریابی
خجل آن کس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل
باز دارد پیاده را ز سبیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت
وان دگر پخت همچنین هوسی
وین عمارت به سر نبرد کسی
یار ناپایدار دوست مدار
دوستی را نشاید این غدّار
نیک و بد چون همی بباید مرد
خنک آن کس که گوی نیکی برد
برگ عیشی به گور خویش فرست
کس نیارد ز پس ز پیش فرست
عمر برف است و آفتاب تموز
اندکی ماند و خواجه غرّه هنوز
ای تهیدست رفته در بازار
ترسمت پُر نیاوری دستار
هر که مزروع خود بخورد به خوید
وقت خرمنْش خوشه باید چید
از دیباچۀ گلستان
[کلّیات سعدی، به اهتمام محمّدعلی فروغی، با مقدّمهای از محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۱۱-۱۱۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هر دم از عمر میرود نفسی
چون نگه میکنم نماند بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روز دریابی
خجل آن کس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل
باز دارد پیاده را ز سبیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت
وان دگر پخت همچنین هوسی
وین عمارت به سر نبرد کسی
یار ناپایدار دوست مدار
دوستی را نشاید این غدّار
نیک و بد چون همی بباید مرد
خنک آن کس که گوی نیکی برد
برگ عیشی به گور خویش فرست
کس نیارد ز پس ز پیش فرست
عمر برف است و آفتاب تموز
اندکی ماند و خواجه غرّه هنوز
ای تهیدست رفته در بازار
ترسمت پُر نیاوری دستار
هر که مزروع خود بخورد به خوید
وقت خرمنْش خوشه باید چید
از دیباچۀ گلستان
[کلّیات سعدی، به اهتمام محمّدعلی فروغی، با مقدّمهای از محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۱۱-۱۱۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
19.04.202506:15
سیام فروردینماه زادروز محمّدتقی دانشپژوه
دانشپژوه در تمام سفرهای داخلی و خارجی خود یگانه همّش بر آن بوده است که به مجموعههای نسخ خطی دست بیابد و به فهرستبرداری آنها بپردازد. بیدلیل نیست که مستشرقان شوروی گفتهاند که دانشپژوه در قبال سؤال تنظیمکنندگان برنامۀ سفر خود در آن کشور گفته بوده است که من فقط سه چیز میخواهم: کتابخانه، مسجد و گورستان (البته روشن است که برای ثبت و ضبط کتابههای قبور قدیم). نتیجۀ کار بزرگ و نادرالمثال دانشپژوه آن است که فؤاد سزگین در تألیف معتبر و مهم خود به نام Geschichte des arabischen Schrifttums و نیز بریگل در تحریر روسی کتابشناسی مشهور Persian Literature; A Bio-bibliographical Survey تألیف استوری عالم فقید انگلیسی از فهارس دانشپژوه استفادۀ شایان بردهاند. آنچنانکه بیتردید میتوان گفت که اگر بیست و چند جلد فهرست دانشپژوه نبود، آن دو تألیف به کمال وضع موجود نرسیده بود.
مجموعۀ فهرستهای دانشپژوه منبع بزرگ و از مراجع اساس اخذ اطلاعات کتابشناسی اسلامی برای تمام کسانی است که در طول بیست سال اخیر در ایران و خارج از ایران به تحقیق در مباحث مختلف مربوط به فرهنگ ایران و اسلام پرداختهاند.
ارجاعاتی که در مقدمهها و مراجع و مصادر کتب منتشرشده در این مدت به آثار دانشپژوه و حتی راهنماییهای شفاهی او شده است گواهی است روشنتر بر این نکته.
دانشپژوه در تهیۀ فهارس خود برخلاف اکثر فهرستنویسان شرقی و علیالخصوص ایرانی سعی کرده است که فهارس و مراجع مغربی یعنی آثار شرقشناسان و آن هم در اکثر زبانها را ببیند و به دیدۀ نقد بنگرد.
خصوصیت دیگر فهرستهای دانشپژوه آن است که او در معرفی نسخهها از معرفی متن و تحقیق در احوال مؤلف و سنجش و بیان احتمالات غافل نمانده است، ولو آنکه مجبور شده باشد که چندین صفحه مطلب دربارۀ نسخهای منفرد اختصاص دهد که از حدّ یک فهرست معمولی خارج باشد. بعضی از آگاهان این کار او را بسیار میپسندند و بعضی از خردهگیران هم نمیپسندند.
اگر تا کنون در تاریخ کتابشناسی اسلامی تألیفات ابنالندیم و حاجی خلیفه و شیخ آقا بزرگ طهرانی از مآخذ اصلی و اولی بود، اینک فهرستهایی که دانشپژوه از نسخههای خطی و میکروفیلمها منتشر کرده است در کنار آن آثار برای همیشه و بهطور زوالناپذیر مرجع مسلّم در تحقیقات اسلامی و ایرانی خواهد بود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۷۰-۱۱۷۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دانشپژوه در تمام سفرهای داخلی و خارجی خود یگانه همّش بر آن بوده است که به مجموعههای نسخ خطی دست بیابد و به فهرستبرداری آنها بپردازد. بیدلیل نیست که مستشرقان شوروی گفتهاند که دانشپژوه در قبال سؤال تنظیمکنندگان برنامۀ سفر خود در آن کشور گفته بوده است که من فقط سه چیز میخواهم: کتابخانه، مسجد و گورستان (البته روشن است که برای ثبت و ضبط کتابههای قبور قدیم). نتیجۀ کار بزرگ و نادرالمثال دانشپژوه آن است که فؤاد سزگین در تألیف معتبر و مهم خود به نام Geschichte des arabischen Schrifttums و نیز بریگل در تحریر روسی کتابشناسی مشهور Persian Literature; A Bio-bibliographical Survey تألیف استوری عالم فقید انگلیسی از فهارس دانشپژوه استفادۀ شایان بردهاند. آنچنانکه بیتردید میتوان گفت که اگر بیست و چند جلد فهرست دانشپژوه نبود، آن دو تألیف به کمال وضع موجود نرسیده بود.
مجموعۀ فهرستهای دانشپژوه منبع بزرگ و از مراجع اساس اخذ اطلاعات کتابشناسی اسلامی برای تمام کسانی است که در طول بیست سال اخیر در ایران و خارج از ایران به تحقیق در مباحث مختلف مربوط به فرهنگ ایران و اسلام پرداختهاند.
ارجاعاتی که در مقدمهها و مراجع و مصادر کتب منتشرشده در این مدت به آثار دانشپژوه و حتی راهنماییهای شفاهی او شده است گواهی است روشنتر بر این نکته.
دانشپژوه در تهیۀ فهارس خود برخلاف اکثر فهرستنویسان شرقی و علیالخصوص ایرانی سعی کرده است که فهارس و مراجع مغربی یعنی آثار شرقشناسان و آن هم در اکثر زبانها را ببیند و به دیدۀ نقد بنگرد.
خصوصیت دیگر فهرستهای دانشپژوه آن است که او در معرفی نسخهها از معرفی متن و تحقیق در احوال مؤلف و سنجش و بیان احتمالات غافل نمانده است، ولو آنکه مجبور شده باشد که چندین صفحه مطلب دربارۀ نسخهای منفرد اختصاص دهد که از حدّ یک فهرست معمولی خارج باشد. بعضی از آگاهان این کار او را بسیار میپسندند و بعضی از خردهگیران هم نمیپسندند.
اگر تا کنون در تاریخ کتابشناسی اسلامی تألیفات ابنالندیم و حاجی خلیفه و شیخ آقا بزرگ طهرانی از مآخذ اصلی و اولی بود، اینک فهرستهایی که دانشپژوه از نسخههای خطی و میکروفیلمها منتشر کرده است در کنار آن آثار برای همیشه و بهطور زوالناپذیر مرجع مسلّم در تحقیقات اسلامی و ایرانی خواهد بود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۷۰-۱۱۷۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
14.04.202510:47
نگرشهای فرهنگی و علمی فروغی در نامههایش
در بررسی نامههای محمدعلی فروغی، میتوان به عمق تفکر و نگرشهای او در عرصۀ علم و فرهنگ پی برد. این نامهها نشاندهندۀ دغدغههای فرهنگی و آموزشی فروغی نیز هستند. در عرصۀ آموزش و فرهنگ، فروغی در نامههایش به وزیر معارف وقت (یحیی قراگوزلو) و دیگر مقامات فرهنگی از وضعیت آموزش و پرورش ایران و لزوم اصلاح آن سخن گفته است. او تأکید کرده است که باید روشهای آموزشی برای کودکان سادهتر و جذابتر شود و از فشارهای بیجا به معلمان پرهیز گردد. همچنین او بهطور ویژه بر ضرورت اصلاح خط فارسی و حمایت از صنایع دستی مانند قالیبافی تأکید کرده است.
نگاه به تاریخ و میراث فرهنگی: فروغی به حفظ میراث فرهنگی ایران نیز توجه داشته است. در نامهای به وزارت معارف، به لزوم تصحیح آثار بزرگان ادب فارسی مانند گلستان و بوستان سعدی اشاره کرده و نشان داده است که در دوران خانهنشینی نیز دغدغههای فرهنگی را پیگیری میکرده است. همچنین در مکاتباتی که به مؤلفان کتابها نوشته، به اهمیت گسترش علم و فرهنگ اشاره کرده و از آنها خواسته است تا با نگارش آثار خود، به گسترش دانش و پیشرفت فرهنگ کمک کنند.
نگرش فرهنگی و علمی: فروغی به ترجمه و نگارش کتابها و تأثیر مجلات علمی و ادبی اهمیت زیادی میداد. او مجلۀ آینده به سردبیری دکتر محمود افشار را یکی از بهترین مجلات ایران میدانست و نامهای به سردبیر این مجله نوشته بود. علاوه بر این، نامههایی نیز به نویسندگان و مترجمان کتابها ارسال کرده و از زحمات آنها تشکر کرده بود. همچنین در مکاتباتش به ارزش کتابها و آثار علمی تأکید کرده و نشان داده است که در برابر نوآوریها و پژوهشهای جدید، نگرشی باز و استقبالکننده داشته است.
مطبوعات و ارتباطات بینالملی: فروغی در نامههای خود به اهمیت رسانهها و مطبوعات نیز پرداخته است. در یک نامه به وزیر مختار آلمان و دیگر مقامات، به انتقادهای برخی از روزنامههای خارجی از دولت ایران پاسخ داده و همچنین در نامهای به محمدرضا پهلوی دربارۀ مسائل مرتبط با مطبوعات و نقد در زمان جنگ جهانی دوم هشدار داده بود. او معتقد بود که مطبوعات باید مرز میان نقد و توهین را درک کنند و در شرایط بحرانی، انتقادات باید با احتیاط و دقت بیشتری مطرح شوند.
از دیگر نامههای مهم فروغی، مکاتباتش با محمدولی اسدی، نایبالتولیۀ آستان قدس رضوی و محمد قزوینی ایرانشناس برجسته است. نامههای فروغی به قزوینی نشاندهندۀ دوستی عمیق و احترام متقابل میان این دو شخصیت است. علاوه بر اینکه فروغی به قزوینی کمک کرده بود تا در اروپا به پژوهش بپردازد، در نامههایش از احساسات صمیمانه و دوستیهای دیرین سخن گفته است. در این نامهها، فروغی به دغدغههای فرهنگی، علمی و وضعیت اجتماعی کشور اشاره کرده و بر اهمیت پژوهشهای علمی و فرهنگی تأکید کرده است.
پاسخگویی به مسائل دینی و مذهبی: در نامهای به آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، به اعتراض شرعی ایشان نسبت به تغییرات ظاهری در لباس و کلاه شاه پاسخ داده بود و در نامههای دیگری به سید ابوالقاسم کاشانی از اهمیت رعایت اصول اخلاقی در جامعه و احترام به سنتهای دینی سخن گفته است.
https://irna.ir/xjSRNw
[نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در بررسی نامههای محمدعلی فروغی، میتوان به عمق تفکر و نگرشهای او در عرصۀ علم و فرهنگ پی برد. این نامهها نشاندهندۀ دغدغههای فرهنگی و آموزشی فروغی نیز هستند. در عرصۀ آموزش و فرهنگ، فروغی در نامههایش به وزیر معارف وقت (یحیی قراگوزلو) و دیگر مقامات فرهنگی از وضعیت آموزش و پرورش ایران و لزوم اصلاح آن سخن گفته است. او تأکید کرده است که باید روشهای آموزشی برای کودکان سادهتر و جذابتر شود و از فشارهای بیجا به معلمان پرهیز گردد. همچنین او بهطور ویژه بر ضرورت اصلاح خط فارسی و حمایت از صنایع دستی مانند قالیبافی تأکید کرده است.
نگاه به تاریخ و میراث فرهنگی: فروغی به حفظ میراث فرهنگی ایران نیز توجه داشته است. در نامهای به وزارت معارف، به لزوم تصحیح آثار بزرگان ادب فارسی مانند گلستان و بوستان سعدی اشاره کرده و نشان داده است که در دوران خانهنشینی نیز دغدغههای فرهنگی را پیگیری میکرده است. همچنین در مکاتباتی که به مؤلفان کتابها نوشته، به اهمیت گسترش علم و فرهنگ اشاره کرده و از آنها خواسته است تا با نگارش آثار خود، به گسترش دانش و پیشرفت فرهنگ کمک کنند.
نگرش فرهنگی و علمی: فروغی به ترجمه و نگارش کتابها و تأثیر مجلات علمی و ادبی اهمیت زیادی میداد. او مجلۀ آینده به سردبیری دکتر محمود افشار را یکی از بهترین مجلات ایران میدانست و نامهای به سردبیر این مجله نوشته بود. علاوه بر این، نامههایی نیز به نویسندگان و مترجمان کتابها ارسال کرده و از زحمات آنها تشکر کرده بود. همچنین در مکاتباتش به ارزش کتابها و آثار علمی تأکید کرده و نشان داده است که در برابر نوآوریها و پژوهشهای جدید، نگرشی باز و استقبالکننده داشته است.
مطبوعات و ارتباطات بینالملی: فروغی در نامههای خود به اهمیت رسانهها و مطبوعات نیز پرداخته است. در یک نامه به وزیر مختار آلمان و دیگر مقامات، به انتقادهای برخی از روزنامههای خارجی از دولت ایران پاسخ داده و همچنین در نامهای به محمدرضا پهلوی دربارۀ مسائل مرتبط با مطبوعات و نقد در زمان جنگ جهانی دوم هشدار داده بود. او معتقد بود که مطبوعات باید مرز میان نقد و توهین را درک کنند و در شرایط بحرانی، انتقادات باید با احتیاط و دقت بیشتری مطرح شوند.
از دیگر نامههای مهم فروغی، مکاتباتش با محمدولی اسدی، نایبالتولیۀ آستان قدس رضوی و محمد قزوینی ایرانشناس برجسته است. نامههای فروغی به قزوینی نشاندهندۀ دوستی عمیق و احترام متقابل میان این دو شخصیت است. علاوه بر اینکه فروغی به قزوینی کمک کرده بود تا در اروپا به پژوهش بپردازد، در نامههایش از احساسات صمیمانه و دوستیهای دیرین سخن گفته است. در این نامهها، فروغی به دغدغههای فرهنگی، علمی و وضعیت اجتماعی کشور اشاره کرده و بر اهمیت پژوهشهای علمی و فرهنگی تأکید کرده است.
پاسخگویی به مسائل دینی و مذهبی: در نامهای به آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، به اعتراض شرعی ایشان نسبت به تغییرات ظاهری در لباس و کلاه شاه پاسخ داده بود و در نامههای دیگری به سید ابوالقاسم کاشانی از اهمیت رعایت اصول اخلاقی در جامعه و احترام به سنتهای دینی سخن گفته است.
https://irna.ir/xjSRNw
[نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
10.04.202507:54
با دریغ علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، پژوهشگر، مترجم و استاد دانشگاه، درگذشت.
علیرضا ذکاوتی قراگوزلو (۱۳۲۲ - ۲۰ فروردین ۱۴۰۴) استاد دانشگاه آزاد همدان و عضو هیئت مؤلفان دائرةالمعارف تشیع بود و با بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و مرکز نشر دانشگاهی نیز همکاری علمی داشت.
زندهیاد ذکاوتی در ادب فارسی و عربی، عرفان، مذاهب و عقاید اسلامی و تاریخ اجتماعی ایران بعد از اسلام مطالعات پیوسته و گسترده داشت و تألیفات و ترجمههای پرشماری را از خود بر جای گذاشت.
او به سبب چاپ مقالات متعدد در نقد کتاب در سال ۱۳۷۷ به عنوان منتقد نمونه و در سال ۱۳۸۵ به عنوان منتقد پیشکسوت موفق به دریافت جایزه شد.
از آثار او میتوان به قرآنیات، قصههای عامیانۀ ایرانی، مجموعۀ خیال در سبک هندی، بدیعالزمان همدانی و مقاماتنویسی، زندگی و آثار جاحظ، عمر خیام، تصحیح اسکندرنامه و ترجمۀ تلبیس ابلیس، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری و تاریخ ادبی عرب (عصر جاهلی) اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار خدمات علمی شادروان علیرضا ذکاوتی قراگوزلو را ارج مینهد و درگذشت آن پژوهشگر فقید را به خانوادۀ ذکاوتی قراگوزلو، جامعۀ دانشگاهی و علمی کشور و مردم شریف ایران تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
@AfsharFoundation
علیرضا ذکاوتی قراگوزلو (۱۳۲۲ - ۲۰ فروردین ۱۴۰۴) استاد دانشگاه آزاد همدان و عضو هیئت مؤلفان دائرةالمعارف تشیع بود و با بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و مرکز نشر دانشگاهی نیز همکاری علمی داشت.
زندهیاد ذکاوتی در ادب فارسی و عربی، عرفان، مذاهب و عقاید اسلامی و تاریخ اجتماعی ایران بعد از اسلام مطالعات پیوسته و گسترده داشت و تألیفات و ترجمههای پرشماری را از خود بر جای گذاشت.
او به سبب چاپ مقالات متعدد در نقد کتاب در سال ۱۳۷۷ به عنوان منتقد نمونه و در سال ۱۳۸۵ به عنوان منتقد پیشکسوت موفق به دریافت جایزه شد.
از آثار او میتوان به قرآنیات، قصههای عامیانۀ ایرانی، مجموعۀ خیال در سبک هندی، بدیعالزمان همدانی و مقاماتنویسی، زندگی و آثار جاحظ، عمر خیام، تصحیح اسکندرنامه و ترجمۀ تلبیس ابلیس، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری و تاریخ ادبی عرب (عصر جاهلی) اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار خدمات علمی شادروان علیرضا ذکاوتی قراگوزلو را ارج مینهد و درگذشت آن پژوهشگر فقید را به خانوادۀ ذکاوتی قراگوزلو، جامعۀ دانشگاهی و علمی کشور و مردم شریف ایران تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
@AfsharFoundation
07.04.202505:46
خطر زرد
در سال ۱۹۰۵ به بهانۀ اختلافات سرحدی، عثمانیها به ناحیۀ غربی آذربایجان عسکر فرستاده و این تصرف غاصبانۀ آنها تا سال ۱۹۱۲ که مصادف با جنگ بالکان بود ادامه داشت. در این زمان کمیسیون مختلطی تمام سرحدات ایران و عثمانی را از خلیج فارس تا ارمنستان بهطور قطعی تعیین نمود. معهذا ترکها دست تعدی و تجاوز خود را نسبت به این نواحی کوتاه نکردند. موقع جنگ بینالملل به بهانۀ بودن قشون روس در ایران به آذربایجان حمله آورده و حتی تبریز را گرفتند، ولی مدت آن چندان نبود و بهزودی روسها آنها را بیرون کردند. سپس بهواسطۀ شکست و انقلاب روسیه قشون عثمانی وارد قفقاز شد و تا سواحل بحر خزر پیش آمد. در این موقع «دولتی» در نواحی تاتارنشین اینطرف جبال قفقاز، یعنی خانات سابق بادکوبه و شکی و شیروان و قرهباغ و گنجه و نخجوان از طرف ترکها تشکیل گردید. این دولت جدید در حقیقت مشتمل است بر نواحی که در ایام قدیم به اسم «اران» معروف بود و یکی از ایالات ایران را تشکیل میداد. البته در این وقت هم بهترین اسمی که لایق «دولت» جدید باشد همان اسم تاریخی و زیبای «اران» بود، اما چون ترکها نسبت به ایران و مخصوصاً این ایالت ایران و اشتراک زبان ارانیها با آذربایجانیان سوء نیت داشتند از همجواری با این ایالت ایران و اشتراک زبان ارانیها با آذربایجان سوء استفاده کرده و نام «آذربایجان» را سرقت نموده به مملکت جدید دادند.
مخصوصاً لیتن، قنسول آلمان در تبریز، در مجلۀ آلمانی شرق جدید، منطبعۀ برلین راجع به همین موضوع مینویسد که سردار عثمانی فرمانده قوای قفقاز به او اظهار داشته بود: «آه! خوب اسمی پیدا کردیم!».
این نواحی هیچوقت به اسم آذربایجان موسوم نبوده و سابقۀ تاریخی ندارد. مخصوصاً موقعی که نویسندۀ این سطور در برلین بودم از علامۀ شهیر و مستشرق معروف آلمانی، مارکوارت، مؤلف کتاب ایرانشهر که اطلاعات تاریخی و جغرافیایی زیاد راجع به این قسمت آسیا دارد و متخصص و متبحر در فن است در اینخصوص تحقیقات کردم و ایشان هم گفتند هرگز آن نواحی به آذربایجان موسوم نبوده است.
مقصود عثمانیها پرواضح بود: غالب سیاستمداران بادکوبه و گنجه و سایر نواحی مسلماننشین آن طرف رود ارس را ترکها کاملاً به طرف خود متمایل نموده و عقاید ملی خود را در آنها تزریق کرده بودند. از طرف دیگر منتظر بودند که بهواسطۀ وحدت مذهب و وحدت زبان میانۀ قفقازیها و اهالی آذربایجان، همینکه اسم آذربایجان را هم قفقازیها قبول کنند کمکم یک سوء تفاهم تاریخی ایجاد خواهد شد، به نحوی که در آیندۀ دور یا نزدیکی وسائل تجزیۀ آذربایجان از ایران فراهم خواهد گردید.
خلاصه سیاستی را که عثمانیها نسبت به ارامنه تعقیب کرده و نظریات سوئی که طرفداران «اتحاد ترک» در بلعیدن نواحی ترکزبان دارند مضافاً به اینکه اسم عثمانی را نیز اخیراً به «ترکیه» تبدیل نموده و پایتخت خود را نیز از اسلامبول به آنقره انتقال دادهاند تا سیاستاً نزدیکتر به نواحی طمعکردهشده باشند و بهتر بتوانند تبلیغات شوم خود را ادامه دهند، خطر عظیمی را در برابر وحدت ملی و سیاسی ایران برانگیخته است. به عقیدۀ نگارنده خطر زرد بزرگترین خطرهای ملی است که تا کنون ایران را تهدید نموده و وحشتناکتر از خطر روس و انگلیس و دیگران است.
دکتر محمود افشار
[آینده: سال دوم (دی ۱۳۰۵ - اسفند ۱۳۰۶)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ۹۲۱ - ۹۲۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در سال ۱۹۰۵ به بهانۀ اختلافات سرحدی، عثمانیها به ناحیۀ غربی آذربایجان عسکر فرستاده و این تصرف غاصبانۀ آنها تا سال ۱۹۱۲ که مصادف با جنگ بالکان بود ادامه داشت. در این زمان کمیسیون مختلطی تمام سرحدات ایران و عثمانی را از خلیج فارس تا ارمنستان بهطور قطعی تعیین نمود. معهذا ترکها دست تعدی و تجاوز خود را نسبت به این نواحی کوتاه نکردند. موقع جنگ بینالملل به بهانۀ بودن قشون روس در ایران به آذربایجان حمله آورده و حتی تبریز را گرفتند، ولی مدت آن چندان نبود و بهزودی روسها آنها را بیرون کردند. سپس بهواسطۀ شکست و انقلاب روسیه قشون عثمانی وارد قفقاز شد و تا سواحل بحر خزر پیش آمد. در این موقع «دولتی» در نواحی تاتارنشین اینطرف جبال قفقاز، یعنی خانات سابق بادکوبه و شکی و شیروان و قرهباغ و گنجه و نخجوان از طرف ترکها تشکیل گردید. این دولت جدید در حقیقت مشتمل است بر نواحی که در ایام قدیم به اسم «اران» معروف بود و یکی از ایالات ایران را تشکیل میداد. البته در این وقت هم بهترین اسمی که لایق «دولت» جدید باشد همان اسم تاریخی و زیبای «اران» بود، اما چون ترکها نسبت به ایران و مخصوصاً این ایالت ایران و اشتراک زبان ارانیها با آذربایجانیان سوء نیت داشتند از همجواری با این ایالت ایران و اشتراک زبان ارانیها با آذربایجان سوء استفاده کرده و نام «آذربایجان» را سرقت نموده به مملکت جدید دادند.
مخصوصاً لیتن، قنسول آلمان در تبریز، در مجلۀ آلمانی شرق جدید، منطبعۀ برلین راجع به همین موضوع مینویسد که سردار عثمانی فرمانده قوای قفقاز به او اظهار داشته بود: «آه! خوب اسمی پیدا کردیم!».
این نواحی هیچوقت به اسم آذربایجان موسوم نبوده و سابقۀ تاریخی ندارد. مخصوصاً موقعی که نویسندۀ این سطور در برلین بودم از علامۀ شهیر و مستشرق معروف آلمانی، مارکوارت، مؤلف کتاب ایرانشهر که اطلاعات تاریخی و جغرافیایی زیاد راجع به این قسمت آسیا دارد و متخصص و متبحر در فن است در اینخصوص تحقیقات کردم و ایشان هم گفتند هرگز آن نواحی به آذربایجان موسوم نبوده است.
مقصود عثمانیها پرواضح بود: غالب سیاستمداران بادکوبه و گنجه و سایر نواحی مسلماننشین آن طرف رود ارس را ترکها کاملاً به طرف خود متمایل نموده و عقاید ملی خود را در آنها تزریق کرده بودند. از طرف دیگر منتظر بودند که بهواسطۀ وحدت مذهب و وحدت زبان میانۀ قفقازیها و اهالی آذربایجان، همینکه اسم آذربایجان را هم قفقازیها قبول کنند کمکم یک سوء تفاهم تاریخی ایجاد خواهد شد، به نحوی که در آیندۀ دور یا نزدیکی وسائل تجزیۀ آذربایجان از ایران فراهم خواهد گردید.
خلاصه سیاستی را که عثمانیها نسبت به ارامنه تعقیب کرده و نظریات سوئی که طرفداران «اتحاد ترک» در بلعیدن نواحی ترکزبان دارند مضافاً به اینکه اسم عثمانی را نیز اخیراً به «ترکیه» تبدیل نموده و پایتخت خود را نیز از اسلامبول به آنقره انتقال دادهاند تا سیاستاً نزدیکتر به نواحی طمعکردهشده باشند و بهتر بتوانند تبلیغات شوم خود را ادامه دهند، خطر عظیمی را در برابر وحدت ملی و سیاسی ایران برانگیخته است. به عقیدۀ نگارنده خطر زرد بزرگترین خطرهای ملی است که تا کنون ایران را تهدید نموده و وحشتناکتر از خطر روس و انگلیس و دیگران است.
دکتر محمود افشار
[آینده: سال دوم (دی ۱۳۰۵ - اسفند ۱۳۰۶)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ۹۲۱ - ۹۲۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
02.04.202507:24
سیزدهبدر
در پایان مراسم نوروز که بیشتر روزهایش صرف تفریح و آسایش و دید و بازدید میشود سیزدهمین روز که معمولاً مراسم آن در خارج از شهر انجام مییابد جنبۀ رمزی و تشریفات مربوط به نوروز را کامل میکند. این روزی است که سیزدهبدر نام دارد و با پایان آن مراسم نوروز در میان حداکثر شادی و نشاط پایان میگیرد. بشقاب سبزهای که در این روز... به خارج از شهر برده میشود و برای شگون به آب انداخته میشود در مدت دوازده روز تعطیلات عید در ضمن رشد خود همراه با دگرگونیهایی که در هوای روزهای بهار، غالباً اجتنابناپذیر است به پیران باتجربه فرصتی برای پیشبینی دوازده ماه آیندۀ سالی را که تازه آمده است به دست میدهد. هنوز در دهات و شهرها شاید کسانی هستند که از روی وضع هوای این دوازده روز از وضع بشقاب سبزه ماههای آینده را به اعتقاد خویش پیشگویی میکنند. این از آن روست که به اعتقاد عامه دوازده روز اول سال نمونۀ تمام دوازده ماه سال محسوب است و چون به روزهای عید تعلق دارند رمز روزهای آغاز خلقت به شمار میآیند و در واقع نفحۀ الهی در آنها میوزد.
در واقع سیزده متضمن فالی است که با آن و با خوش گذراندن آن مردم میکوشند در طی سالی که تازه به آن وارد شدهاند تمام دوازده ماه را بهسلامت، بهآسایش و بهشادخواری به سر برند و به ماوراء آن- سال بعدش- که روز سیزده نمایندۀ آن به شمار میآید برسند. اینکه این روز را با حداکثر شادی و خوشی به سر میبرند متضمن بیان این آرزوست که نحوست سیزده در سال جاری و در آنچه بعد از آن برای آنها پیش میآید دامان آنها را نگیرد و بدین گونه از نحوست سیزده برکنار بمانند.
[«نوروز و آیینهای وابسته به آن»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، نقش بر آب، تهران، سخن، ۱۳۷۶، ص ۴۵۱-۴۷۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در پایان مراسم نوروز که بیشتر روزهایش صرف تفریح و آسایش و دید و بازدید میشود سیزدهمین روز که معمولاً مراسم آن در خارج از شهر انجام مییابد جنبۀ رمزی و تشریفات مربوط به نوروز را کامل میکند. این روزی است که سیزدهبدر نام دارد و با پایان آن مراسم نوروز در میان حداکثر شادی و نشاط پایان میگیرد. بشقاب سبزهای که در این روز... به خارج از شهر برده میشود و برای شگون به آب انداخته میشود در مدت دوازده روز تعطیلات عید در ضمن رشد خود همراه با دگرگونیهایی که در هوای روزهای بهار، غالباً اجتنابناپذیر است به پیران باتجربه فرصتی برای پیشبینی دوازده ماه آیندۀ سالی را که تازه آمده است به دست میدهد. هنوز در دهات و شهرها شاید کسانی هستند که از روی وضع هوای این دوازده روز از وضع بشقاب سبزه ماههای آینده را به اعتقاد خویش پیشگویی میکنند. این از آن روست که به اعتقاد عامه دوازده روز اول سال نمونۀ تمام دوازده ماه سال محسوب است و چون به روزهای عید تعلق دارند رمز روزهای آغاز خلقت به شمار میآیند و در واقع نفحۀ الهی در آنها میوزد.
در واقع سیزده متضمن فالی است که با آن و با خوش گذراندن آن مردم میکوشند در طی سالی که تازه به آن وارد شدهاند تمام دوازده ماه را بهسلامت، بهآسایش و بهشادخواری به سر برند و به ماوراء آن- سال بعدش- که روز سیزده نمایندۀ آن به شمار میآید برسند. اینکه این روز را با حداکثر شادی و خوشی به سر میبرند متضمن بیان این آرزوست که نحوست سیزده در سال جاری و در آنچه بعد از آن برای آنها پیش میآید دامان آنها را نگیرد و بدین گونه از نحوست سیزده برکنار بمانند.
[«نوروز و آیینهای وابسته به آن»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، نقش بر آب، تهران، سخن، ۱۳۷۶، ص ۴۵۱-۴۷۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Показано 1 - 24 из 92
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.