میدونی، هرچیزی که گفته میشه در نهایت مجموعه ای از دانسته های تجربی و شنیداری یه آرتیسته؛ اساتید هم بلاخره یه زمانی مثل ما در جایگاه دانشجو بودن، چیز هایی که میشنویم و چیز هایی که خودمون به صورت تجربی به دستشون میاریم شاید چیزایی نباشن که هر لحظه به یاد داشته باشیم ولی تجربه ها پس ذهنمون میمونن؛ وقتی درموردشون حرف میزنیم کلمات از درونمون منشا میگیرن و این مطالعات، این دانشی که از گوشه و کنار دنیا جمع و انتقال داده میشه، این چیزیه که میتونه رودخونه رشدِ درون هر فرد رو جاری نگه داره؛ من این مقاله ای که گفتی رو مطالعه نکردم و واقعیتش تئوریم حتی ضعیف هم هستش < قطعا بهش میپردازم > ولی برام جالب بود که چطور تاثیری که دو تن از اساتیدم که به لحاظ تئوری قوی هستن روم گذاشتن همون تجربه رو به زبان دیگه بهم انتقال داد... شاید در نهایت ماهیت هنر یچیز واحد باشه که هرکس از دریچه چشم های خودش بهش نگاه میکنه، از زبان خودش تعریفش میکنه، و این تنوع دیدگاه و بیانه که هرروزه به هنر اضافه میکنه و قشنگش میکنه - خلاصه که مرسی برای وقتی که گذاشتی، احساسات و درک قشنگی رو بهم انتقال دادی