
توابین | سید مصطفی موسوی
ناشناس (تمجیدی اگر یافتید، در دل نگهدارید)
https://t.me/harfmanbot?start=109344751
سفارش تبلیغات✅️
@Tavabintab
https://t.me/harfmanbot?start=109344751
سفارش تبلیغات✅️
@Tavabintab
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированныйДоверенность
Не провернныйРасположениеІран
ЯзыкДругой
Дата создания каналаЛист 18, 2024
Добавлено на TGlist
Лист 18, 2024Последние публикации в группе "توابین | سید مصطفی موسوی"
20.04.202516:52
سه چیز است که باید زود جلویش را گرفت؛ درد و قرض و آتش!
#کتاب شوهر آهو خانم
#کتاب شوهر آهو خانم
20.04.202514:48
گفته بود: خانم اجازه می دهید شما را دوست داشته باشم؟
گفتم: اختیار دارید،
و توی دلم گفتم:
دوست داشتن که اجازه نمیخواهد..
#کتاب سمفونی مردگان
گفتم: اختیار دارید،
و توی دلم گفتم:
دوست داشتن که اجازه نمیخواهد..
#کتاب سمفونی مردگان
20.04.202513:48
بهش میگن منطقه محروم ولی من سعی کردم عکسهای کارتپستالی بگیرم تا قشنگیهاش رو هم نشون بدم..
تصاویر سفرنامه زابل | بهار۰۴
تصاویر سفرنامه زابل | بهار۰۴








+1
20.04.202506:41
میگفت هزینهای که مردم برای لاغر کردنشون میدن، میشه باهاش همه گرسنهها رو سیر کرد..
19.04.202521:51
- ملالی نیست جز دوری شما


19.04.202518:52
- خسرانِ شخصیت، بدترین خسرانهاست
19.04.202512:46
ای که انکار کنی عالم درویشان را
تو ندانی که چه سودا و سر است ایشان را
گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست
که به شمشیر میسر نشود سلطان را
طلب منصب فانی نکند صاحب عقل
عاقل آن است که اندیشه کند پایان را
جمع کردند و نهادند و به حسرت رفتند
وین چه دارد که به حسرت بگذارد آن را
آن به در میرود از باغ به دلتنگی و داغ
وین به بازوی فرح میشکند زندان را
دستگاهی نه که تشویش قیامت باشد
مرغ آبیست چه اندیشه کند طوفان را
جان بیگانه ستاند ملکالموت به زجر
زجر حاجت نبود عاشق جان افشان را
چشم همت نه به دنیا که به عقبی نبود
عارف عاشق شوریدهٔ سرگردان را
در ازل بود که پیمان محبت بستند
نشکند مرد اگرش سر برود پیمان را
عاشقی سوختهٔ بی سر و سامان دیدم
گفتم ای یار مکن در سر فکرت جان را
نفسی سرد برآورد و ضعیف از سر درد
گفت بگذار من بی سر و بی سامان را
پند دلبند تو در گوش من آید هیهات
من که بر درد حریصم چه کنم درمان را
سعدیا عمر عزیز است به غفلت مگذار
وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
جناب سعدی رحمهالله
تو ندانی که چه سودا و سر است ایشان را
گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست
که به شمشیر میسر نشود سلطان را
طلب منصب فانی نکند صاحب عقل
عاقل آن است که اندیشه کند پایان را
جمع کردند و نهادند و به حسرت رفتند
وین چه دارد که به حسرت بگذارد آن را
آن به در میرود از باغ به دلتنگی و داغ
وین به بازوی فرح میشکند زندان را
دستگاهی نه که تشویش قیامت باشد
مرغ آبیست چه اندیشه کند طوفان را
جان بیگانه ستاند ملکالموت به زجر
زجر حاجت نبود عاشق جان افشان را
چشم همت نه به دنیا که به عقبی نبود
عارف عاشق شوریدهٔ سرگردان را
در ازل بود که پیمان محبت بستند
نشکند مرد اگرش سر برود پیمان را
عاشقی سوختهٔ بی سر و سامان دیدم
گفتم ای یار مکن در سر فکرت جان را
نفسی سرد برآورد و ضعیف از سر درد
گفت بگذار من بی سر و بی سامان را
پند دلبند تو در گوش من آید هیهات
من که بر درد حریصم چه کنم درمان را
سعدیا عمر عزیز است به غفلت مگذار
وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
جناب سعدی رحمهالله
19.04.202510:44
واقعا گاهی وقتها تو زندگی و خانواده، صرفاً یه اتفاق افتاده! کسی مقصر نیست عزیز من! الان فقط باید درستش کنیم وقت دعوا نیست..
18.04.202518:58
چرا گلولهها میگذرند
و نادیدهام میگیرند؟
#فیلم صیاد
و نادیدهام میگیرند؟
#فیلم صیاد
18.04.202509:43
میگفت بودنت بوی نون سنگکِ تازهٔ صبحِ جمعه رو میده،
بوی چوب سوختهٔ وسط جنگل،
بودنت صدای بارون روی شیروونی چوبی میده،
صدای خندهٔ بچه واسه خوشحالی کارنامه،
میگفت بودنت بوی وانیل و شکلات داغ میده وسط یه روز سرد زمستون،
بوی کولر آبی همراه یه کاسه آلوچهٔ نمکزده وسط گرمای تابستون،
میگفت وقتی هستی انگار آدم سرِ ثانیه آخر چراغ قرمزو رد میکنه،
انگار ثانیه آخری که غذا بسوزه یادش میاد که زیر گازو خاموش کنه،
انگار بابات میخواسته مچتو بگیره و در رفتی،
میگفت وقتی هستی همون حسی رو داره که بعد از ده ساعت کار میای خونه و لش میکنی رو تخت،
همون حسی که جای رد کش جورابتو میخارونی،
همون حسی که بچه یه ساله بدقلق، دستاشو وا میکنه که بپره بغلت.
میگفت یهجوری بودنت خوبه انگار صدای سرخ شدن سیبزمینی میده وسط روغن زیاد،
صدای جیغ نوجوونی رو میده که کنکور قبول شده،
صدای خنده دوتا دوست صمیمی رو میده که صورتشون سرخ شده،
بودنت صدای معلم دبیرستانمو میده که میگه «تو نه پشتسریت»،
صدای کارمند بانکو میده وقتی زنگزده بگه تو قرعهکشی برنده شدی،
میگفت دوستداشتنت یهجوری خوبه انگار از خواب میپری ولی هنوز کلی تایم داری بخوابی،
حس روزی که رییست فردا رو تعطیل میکنه،
یهجوری خوبه انگار وسط دعوا جوابای خوب به موقع یادت اومده،
انگار وقتی بیپول بودی صدای پیامک واریز شنیدی،
انگار یکی نشسته واست روز تولدت با پیانو آهنگ تولدت مبارک نواخته،
انگار کیف پول و مدارکتو گم کردی و یکی زنگ زده گفته پیدا شده،
بودنت یهجور خوبه انگار فروشنده بهت کلی تخفیف داده،
انگار رفتی رو ترازو و رسیدی به وزن ایدهآل،
انگار حاجتی که از امام رضا میخواستی رو بهت داده!
انگار اونم همینقدر که دوسش داری، دوسِت داره...
بوی چوب سوختهٔ وسط جنگل،
بودنت صدای بارون روی شیروونی چوبی میده،
صدای خندهٔ بچه واسه خوشحالی کارنامه،
میگفت بودنت بوی وانیل و شکلات داغ میده وسط یه روز سرد زمستون،
بوی کولر آبی همراه یه کاسه آلوچهٔ نمکزده وسط گرمای تابستون،
میگفت وقتی هستی انگار آدم سرِ ثانیه آخر چراغ قرمزو رد میکنه،
انگار ثانیه آخری که غذا بسوزه یادش میاد که زیر گازو خاموش کنه،
انگار بابات میخواسته مچتو بگیره و در رفتی،
میگفت وقتی هستی همون حسی رو داره که بعد از ده ساعت کار میای خونه و لش میکنی رو تخت،
همون حسی که جای رد کش جورابتو میخارونی،
همون حسی که بچه یه ساله بدقلق، دستاشو وا میکنه که بپره بغلت.
میگفت یهجوری بودنت خوبه انگار صدای سرخ شدن سیبزمینی میده وسط روغن زیاد،
صدای جیغ نوجوونی رو میده که کنکور قبول شده،
صدای خنده دوتا دوست صمیمی رو میده که صورتشون سرخ شده،
بودنت صدای معلم دبیرستانمو میده که میگه «تو نه پشتسریت»،
صدای کارمند بانکو میده وقتی زنگزده بگه تو قرعهکشی برنده شدی،
میگفت دوستداشتنت یهجوری خوبه انگار از خواب میپری ولی هنوز کلی تایم داری بخوابی،
حس روزی که رییست فردا رو تعطیل میکنه،
یهجوری خوبه انگار وسط دعوا جوابای خوب به موقع یادت اومده،
انگار وقتی بیپول بودی صدای پیامک واریز شنیدی،
انگار یکی نشسته واست روز تولدت با پیانو آهنگ تولدت مبارک نواخته،
انگار کیف پول و مدارکتو گم کردی و یکی زنگ زده گفته پیدا شده،
بودنت یهجور خوبه انگار فروشنده بهت کلی تخفیف داده،
انگار رفتی رو ترازو و رسیدی به وزن ایدهآل،
انگار حاجتی که از امام رضا میخواستی رو بهت داده!
انگار اونم همینقدر که دوسش داری، دوسِت داره...
17.04.202522:54
- دعا کنیم برای هم؟
هرکسی یه جوری گرفتاره دیگه..
هرکسی یه جوری گرفتاره دیگه..
17.04.202517:52
جوانی حتی اگر اواخرش باشد و چیزی به پایانش نمانده باشد ذاتش بزرگواری و بخشندگیست، حتی اگر بزرگواریاش در راه کج و خطا باشد
#کتاب نازنین / داستایوسکی
#کتاب نازنین / داستایوسکی
17.04.202516:10
اون يه سيم براي من هميشه نماز بوده.
يكي بود خانواده مذهبيي داشت
ماه رمضان خودش روزه ميگرفت و نماز ميخوند ولي زمان هاي ديگه نماز نميخوند
بهم گفت نماز خوندن سه بار در روز خيلي كار زمان بر و سختيه. من روزه ميگيرم ولي نماز سخته برام.
گفتم براي منم يه وقت هايي ممكنه سخت باشه ولي مثل يه رشته ارتباطي ميمونه. چون خيلي ادم بدي هستم و نميدونم دراينده ممكنه چقدر ادم بدي بشم ولي ميخوام هرچقدر هم كه بد باشم اين رشته ي نازك ارتباطو با خدا حفظ كنم.
اگه يه موقعي خواستم پرت بشم به اعماق بدي، بااين رشته بتونه از پرت شدن نجاتم بده
يااگه چيزي ازش خواستم حداقل نگه بهم تا حد سه بار وضو گرفتن و ٣٠ دقيقه وقت برام كنار نذاشتي؛ روت ميشه چيزي ازم بخواي؟
يكي بود خانواده مذهبيي داشت
ماه رمضان خودش روزه ميگرفت و نماز ميخوند ولي زمان هاي ديگه نماز نميخوند
بهم گفت نماز خوندن سه بار در روز خيلي كار زمان بر و سختيه. من روزه ميگيرم ولي نماز سخته برام.
گفتم براي منم يه وقت هايي ممكنه سخت باشه ولي مثل يه رشته ارتباطي ميمونه. چون خيلي ادم بدي هستم و نميدونم دراينده ممكنه چقدر ادم بدي بشم ولي ميخوام هرچقدر هم كه بد باشم اين رشته ي نازك ارتباطو با خدا حفظ كنم.
اگه يه موقعي خواستم پرت بشم به اعماق بدي، بااين رشته بتونه از پرت شدن نجاتم بده
يااگه چيزي ازش خواستم حداقل نگه بهم تا حد سه بار وضو گرفتن و ٣٠ دقيقه وقت برام كنار نذاشتي؛ روت ميشه چيزي ازم بخواي؟
16.04.202520:31
الهی شکر 🤍
15.04.202511:47
مامان بزرگ میگفت آدم همیشه باید یه سیم بین خودش و خدا نگهداره که اگه یه وقت گیر افتاد روش بشه بهش بگه سلام من فلانیام
#کتاب اعترافات هولناک لاکپشت مرده
#کتاب اعترافات هولناک لاکپشت مرده
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.