مقدس و نامقدس ماهیت دین ؛ میرچا الیاده، ترجمه بهزاد سالکی
ص 6: انسان غربی در مقابل بسیاری از جلوه ها و مظاهر امر قدسی به نوعی احساس ناباوری و عدم انس می کند. او پذیرش این واقعیت را مشکل می یابد که برای بسیاری از افراد بشر، امر قدسی فی المثل می تواند در سنگ یا درخت، تجلی پیدا کند.
ص6: برای کسانی که تجربه دینی دارند سراسر طبیعت این قدرت و توانایی را دارد که خود را همچون قداست کیهانی آشکار سازد . کیهان در تمامیتش می تواند به یک تجلی و ظهور تبدیل گردد.
ص8: قدسی و عرفی، دو نحوه بودن در جهان و دو موقعیت هستی شناسانه اند که انسان در طی تاریخ خود تقبل کرده است.
ص18: مکان های ویژه و ممتازی وجود دارند که کیفاً متفاوت از همه مکان های دیگرند؛ مانند محل تولد انسان یا صحنه های خاطره انگیز نخستین ماجرای عاشقانه او، یا مکان هایی که در اولین شهر بیگانه از آنها دیدار کرده بوده است. حتی برای رک ترین انسان غیر دینی، همه این مکان ها هنوز کیفیتی استثنایی و یگانه دارند. آن ها « مکان های مقدس» حیات و دنیای شخصی او هستند.
-ص 20: هرمکان مقدسی دلالت بر ظهور و تجلی امر قدسی دارد و متضمن رسوخ و سریان قدسی است که به جدا سازی و انفکاک منطقه ای از محیط کیهانی مجاور منتهی می شود و آن را کیفاً از مکان های دیگر متفاوت می گرداند.
-ص 33: [ از نظر ایرانی ها ] سرزمین ایران( ایرانویچ) مرکز و قلب جهان است. همانطور که قلب در مرکز بدن است، ایران زمین از تمامی کشورهای دیگر ارجمندتر است . زیرا در وسط جهان واقع شده است. به همین دلیل است که شیز « اورشلیم » ایرانیان ( چون در مرکز جهان جا داشت) محل آغازین قدرت پادشاهی و در همان حال زادگاه زرتشت بود.
-ص 49: خانه عالمی است که انسان با تقلید از آفرینش مثالی خدایان، یعنی آفرینش جهان، برای خود بنا می کند. بنای هر خانه ای وبازگشایی هر سکونتگاه جدیدی تا حدی به معنای آغازی نو و حیاتی تازه است و هر آغازی، آغاز نخستین را تکرار می کند، یعنی آن زمانی را که عالم نخست چشم به جهان گشود.
- ص 61: شرکت جستن در اعیاد مذهبی دال بر فرا رفتن از استمرار زمان عادی و عینیت یافتن دوباره زمان اساطیری است که به واسطه آن مراسم جشن و سرور، دوباره واقعیت پذیرفته است. از این رو زمان مقدس به گونه ای نا محدود بازگشتنی و تکرار پذیر است. از یک لحاظ می توان گفت که زمان اساطیری « نمی گذرد» و استمراری برگشت ناپذیر نیست.
-ص 86: اسطوره، روایت گر تاریخ مقدس است؛ یعنی رویدادی ازلی که در آغاز زمان، در عهد ازل، اتفاق افتاده است. لیکن روایت تاریخ مقدس مساوی با آشکار شدن یک راز است. زیرا شخصیت های اسطوره موجودات بشری نیستند. آنان خدایان یا قهرمانان فرهنگ هستند و به این دلیل افعال آنان قوام بخش اسرار است. اگر آنان بر انسان آشکار نشوند، او نمی تواند افعال شان را بشناسد. بنابراین اسطوره ، تاریخ آن چیزی است که در زمان ازل رخ داده و بازگویی آن چیزی است که خدایان یا موجودات نیمه الهی در آغاز زمان انجام داده بودند. بیان و روایت اسطوره ، اعلام آن چیزی است که در آغاز اتفاق افتاده است. اسطوره همین که روایت گردید- یعنی انکشاف پیدا کرد- به واقعیتی قطعی تبدیل می گردد. اسطوره حقیقتی را بنا می کند که تام و مطلق است.
-ص 95: انسان دینی دو نوع زمان را تجربه می کند؛ زمان مقدس و زمان عرفی. یکی استمرار و دیرند گذرا و محدود است و دیگری « توالی آنات ازلی» ادواری که طی اعیاد و جشن های آیینی که تقویم مقدس را می سازند، بازیافتنی است.
-ص 103: هگل، ایدئولوژی یهودی- مسیحی را می پذیرد و آن را به تاریخ جهانی در تمامیت آن اطلاق می کند. روح کلی مستمرا خود را در رویدادهای تاریخی و تنها در رویدادهای تاریخی ظاهر می سازد. از این رو تمامی تاریخ به صحنه تجلی اراده الهی تبدیل می گردد. هر چیزی که در تاریخ رخ داده ، باید همان گونه که رخ داده است رخ می داد. زیرا روح کلی این گونه اراده کرده بوده است.
- ص 153: از دیدگاه انسان دینی، جهان « حیات دارد» و « سخن می گوید» . صرف حیات داشتن کیهان دلیل قداست آن است، زیرا کیهان را خدایان آفریده اند و خدایان از راه حیات کیهانی خود را به انسان ها نشان می دهند.
-ص 165: از دیدگاه انسان های غیر دینی جوامع نوین، کیهان نامفهوم ، بی جنبش و گنگ گردیده است. کیهان نه حامل پیامی است و نه رازی در بر دارد.