خرافات و نیازهای عاطفی
وقتی با افرادی که عقاید خرافی دارند بحث میکنید، به نظر میرسد که مشکل صرفاً ضعف در استدلال منطقی نیست، بلکه ریشههای عمیقتری در روانشناسی، جامعهشناسی و حتی ساختار مغز انسان دارد. در واقع، خرافات اغلب نه به دلیل ناتوانی در تفکر منطقی، بلکه به دلیل نیازهای عاطفی، اجتماعی و شناختی خاصی شکل میگیرند و حفظ میشوند. در ادامه به بررسی عمیقتر این موضوع با مثالهای مختلف، نظریهها و منابع معتبر میپردازیم:
چرا بحث با افراد دارای عقاید خرافی صرفاً بحث ضعف استدلال نیست؟
نقش هیجانات و احساسات: خرافات اغلب با احساسات قوی مانند ترس، اضطراب، امید و ناامیدی گره خوردهاند. برای مثال، فردی که به شگون بد شکستن آینه اعتقاد دارد، ممکن است این باور را به دلیل تجربهای منفی پس از شکستن آینه در گذشته (حتی تصادفی) یا به دلیل انتقال این باور از نسلی به نسل دیگر پذیرفته باشد. در این حالت، احساس ترس از وقوع اتفاق بد، قویتر از هر استدلال منطقی مبنی بر عدم وجود رابطه علّی بین شکستن آینه و بدشانسی عمل میکند.
نظریه ارزیابی شناختی (Cognitive Appraisal Theory
این نظریه بیان میکند که احساسات ما ناشی از ارزیابی شناختی ما از رویدادها هستند. اگر فرد شکستن آینه را به عنوان یک پیشبینی کننده بدشانسی ارزیابی کند، احساس ترس و اضطراب در او ایجاد میشود و این احساس، باور خرافی را تقویت میکند. (Lazarus, R. S. (1991). Emotion and adaptation. Oxford University Press.)
نیاز به کنترل و پیشبینیپذیری: در مواجهه با عدم قطعیت و رویدادهای غیرقابل پیشبینی، خرافات میتوانند حس کنترل و آرامش کاذب ایجاد کنند. برای مثال، استفاده از طلسم یا انجام یک مراسم خاص قبل از یک امتحان مهم، ممکن است به فرد احساس آمادگی و کنترل بر نتیجه را بدهد، حتی اگر هیچ ارتباط منطقی بین این عمل و موفقیت وجود نداشته باشد.
نظریه کنترل ادراکشده (Perceived Control Theory): این نظریه بیان میکند که افراد برای حفظ سلامت روان خود نیاز به احساس کنترل بر زندگیشان دارند. خرافات میتوانند این حس کنترل را در شرایط نامطمئن فراهم کنند. (Thompson, S. C. (1981). Will it hurt less if I can control it? A meta-analytic review of the effect of perceived control on pain. Psychological Bulletin, 90(1), 89–101.)
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Discourseees
╚══════.🍃.═