
عجم علــوی
نوشتههای مهدی مولایی
صفحه اینستاگرام
http://instagram.com/m_molaie110
پیوند ناشناس
https://t.me/HarfinoBot?start=91947cd36971765
برای همکاریها و امور مهم
@mahdimola110
صفحه اینستاگرام
http://instagram.com/m_molaie110
پیوند ناشناس
https://t.me/HarfinoBot?start=91947cd36971765
برای همکاریها و امور مهم
@mahdimola110
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированныйДоверенность
Не провернныйРасположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаDec 17, 2022
Добавлено на TGlist
Feb 17, 2025Последние публикации в группе "عجم علــوی"
16.04.202516:12
_ من دانشجوام. نمیتونم هزینه رو یکجا پرداخت کنم. میشه در دو قسط بدم؟
_الان پول ندارم میشه ثبتنام کنم و چند روز بعد هزینه رو پرداخت کنم؟
_میشه الان فقط یهمقدار از هزینه رو بدم و بعدا بقیه رو بدم؟
معلومه که میشه. معلومه که میشه. هزینه کارگاه نسبت به سال گذشته هیچ افزایشی نداشته تا شرکتکردن براتون سادهتر باشه. دوستانی هم که کارگاه «نویسندگی خلاق» رو شرکت کرده بودن میتونن با هزینه کمتری ثبتنام کنن. اگه واقعا علاقمند به نویسندگی هستی و دوستداری بنویسی و تمایل داری که تو کارگاه شرکت کنی، پس لطفا بخاطر وضعیت مالی، خودتو محروم نکن. ما که این حرفها رو با هم نداریم. اینجا هم دنبال کاسبی نیستیم. خواهرها و برادرهای همیم. من بهتون اعتماد کامل دارم. پس تا ظرفیت هست، به ادمین پیامبده و شرایطتو بگو و یهجوری با همدیگه کنار بیاید. نگرانش نباش. اینجا هیچکس بخاطر هزینه و این مسائل، از علاقه خودش دستنمیکشه. باشه؟
_الان پول ندارم میشه ثبتنام کنم و چند روز بعد هزینه رو پرداخت کنم؟
_میشه الان فقط یهمقدار از هزینه رو بدم و بعدا بقیه رو بدم؟
معلومه که میشه. معلومه که میشه. هزینه کارگاه نسبت به سال گذشته هیچ افزایشی نداشته تا شرکتکردن براتون سادهتر باشه. دوستانی هم که کارگاه «نویسندگی خلاق» رو شرکت کرده بودن میتونن با هزینه کمتری ثبتنام کنن. اگه واقعا علاقمند به نویسندگی هستی و دوستداری بنویسی و تمایل داری که تو کارگاه شرکت کنی، پس لطفا بخاطر وضعیت مالی، خودتو محروم نکن. ما که این حرفها رو با هم نداریم. اینجا هم دنبال کاسبی نیستیم. خواهرها و برادرهای همیم. من بهتون اعتماد کامل دارم. پس تا ظرفیت هست، به ادمین پیامبده و شرایطتو بگو و یهجوری با همدیگه کنار بیاید. نگرانش نباش. اینجا هیچکس بخاطر هزینه و این مسائل، از علاقه خودش دستنمیکشه. باشه؟
16.04.202515:13
🔴 آغاز ثبتنام کارگاه نویسندگی مقدماتی!
❗️«ظرفیت محدود»
پنج جلسه با سرفصلهای
نویسندگی در فضایمجازی
نویسندگی آئینی
نویسندگی مطبوعاتی
روایتنگاری
نویسندگی با هوش مصنوعی
ارائه تمرینهای کاربردی.
امکان مباحثه جمعی پیرامون متنهای هنرآموزان.
امکان معرفی به مطبوعات.
🗓آغاز دوره: هفته دوم اردیبهشت ماه
کسب اطلاعات و ثبت نام:
🌐 @kargaah1
❗️«ظرفیت محدود»
پنج جلسه با سرفصلهای
نویسندگی در فضایمجازی
نویسندگی آئینی
نویسندگی مطبوعاتی
روایتنگاری
نویسندگی با هوش مصنوعی
ارائه تمرینهای کاربردی.
امکان مباحثه جمعی پیرامون متنهای هنرآموزان.
امکان معرفی به مطبوعات.
🗓آغاز دوره: هفته دوم اردیبهشت ماه
کسب اطلاعات و ثبت نام:
🌐 @kargaah1


14.04.202519:09
پرده اول: شجاع قبیله بود؛ بزرگجثه و قد بلند. با شانههایی پهن و ریشهایی پرپشت. با موهایی به تمامه سیاه و شلال شده بر شانهها. دستمالی به سر میبست و موهایش را از زیر دستمال روی چهره میریخت. سوار بر اسب و نقاب زده بر چهره از غبارهای بسیار حجاز، از میانه شهر میگذشت و همهی عرب به احترامش سر خم میکرد. پهلوان قبیله بود. شیر! نامش شیر بود. یعنی نامش حمزه بود که در عربی به معنی شیر است. انگار اما این نام برای هیبت او کافی نبود. مردم کنیهاش را هم شیر گذاشته بودند. حمزه اسدالله! اهل شکار بود. قوت اندکی در توبره مرکباش میگذاشت و کمان به شانه حمایل میکرد و نیزه بر رکاب میزد و از شهر خارج میشد. صبح فردا آهویی و مرالی بر شانه انداخته از سوی صحرا وارد شهر میشد. صبح آن روز که وارد شهر شد، به رسم هربار مستقیم سوی کعبه رفت. برای احترام و شاید برای تبرک شکار گرم روز. به محمد هم سری میزد. برادرزادهاش بود. داعیه نبوت کرده بود. گرچه شیر به آیین او نبود اما برخلاف همه شهر، احترام او را داشت و عزیزش میداشت. محمد آن روز، توی خودش بود و حرف نمیزد. بیحوصلگی از وجناتش پیدا بود. شیر که پیگیر ماجرا شد، گفت «چیزی نیست حمزه...چیزی نیست.». کنیزکی لقزبان ناگهان از کنار حوض میان حیاط گفت:« حمزه نبودی ببینی که امروز پای کوه صفا ابوجهل چه دشنامها و تمسخرها حواله برادرزادهات کرد». حمزه دیگر هیچ نگفت. آهوی سپید خونآلوده را کنار دیوار گذاشت که غلامان و کنیزان پوست و گوشتش را سوا کنند. و اسبش را هی کرد... محمد لبخند به لب رو به کنیزک گفت:«نباید چیزی به او میگفتی».
پرده دوم: عادت اشراف و بزرگان قریش است که در میانه روز، در گرماکش آفتاب حجاز، سایهبانی کوچک و خنک در کناره مسجدالحرام و نزدیکی کعبه برپا کنند و در گعدههای چند نفره، دور هم به گفتگو و سرگرمی و قمار بنشینند. با غلامانی به خدمت. و با خوردنیها و آشامیدنیهای لذیذ. و عوام از دور بیآنکه جرئت نزدیک شدن داشته باشند، به سرانگشت اشاره به یکدیگر نشانشان دهند و حسرت ببرند. اشرافاند و قدرتمندان و ملّاکان مکه. مشغول قهقهه و تاس ریختناند؛ مست انگار. سوارهای سوی سایهبان میآید. منقّب. به نزدیکای گعده اشراف که میرسد به جستی پایین میپرد. نیازی به کنار زدن نقاب نیست. قامت و تنومندیاش و چشمان نافذش و کمان حمایل بر شانهاش، همگی داد میزنند که حمزه است. به ابروانی در هم کشیده. شیر اما نقابش را کنار میزند. کمان از پهلو میگیرد، بالای سر میبرد و به تمام قوت بر فرق سر ابوجهل میکوبد. گعده از هم میپاشد و هیاهو به جمع اشراف میافتد. خون از سر ابوجهل شتک میزند به لباسهای جماعت. « منم حمزه! من بر آیین محمد درآمدم. پس هرچه به او بگویید به من گفتهاید. و این سزای کسی است که صدا بر محمد بلند کند»
پرده سوم: شیر در جمع کفتارها بر زمین افتاده. در میانه احد. به ناجوانمردی از قفا او را زدهاند. خنجر به سینهاش زده و جگرش را بیرون کشیدهاند. هلهله در اردوی اشراف به پاست. پیکر در تف آفتاب حجاز بر خاک است. اشراف در اردوگاه باز در سایهبانی نشستهاند. قهقهه میزنند و تاس میریزند. مست انگار. جنگ که تمام میشود، محمد بالای سر میایستد. طوری که سایهاش بر پیکر او باشد. محمد میگوید که خواهر حمزه نزدیک است که به قتلگاه او برسد. روی پیکرش را بپوشانید. و اطراف او نوحه کنید و اشک بریزید. که یل قبیله ما را ناجوانمردانه انداختند. نیکو یاوری برای ما بود. حمزه اسدالله!
«مهدی مولایی»
یادداشت منتشر شده در روزنامه جوان.
پرده دوم: عادت اشراف و بزرگان قریش است که در میانه روز، در گرماکش آفتاب حجاز، سایهبانی کوچک و خنک در کناره مسجدالحرام و نزدیکی کعبه برپا کنند و در گعدههای چند نفره، دور هم به گفتگو و سرگرمی و قمار بنشینند. با غلامانی به خدمت. و با خوردنیها و آشامیدنیهای لذیذ. و عوام از دور بیآنکه جرئت نزدیک شدن داشته باشند، به سرانگشت اشاره به یکدیگر نشانشان دهند و حسرت ببرند. اشرافاند و قدرتمندان و ملّاکان مکه. مشغول قهقهه و تاس ریختناند؛ مست انگار. سوارهای سوی سایهبان میآید. منقّب. به نزدیکای گعده اشراف که میرسد به جستی پایین میپرد. نیازی به کنار زدن نقاب نیست. قامت و تنومندیاش و چشمان نافذش و کمان حمایل بر شانهاش، همگی داد میزنند که حمزه است. به ابروانی در هم کشیده. شیر اما نقابش را کنار میزند. کمان از پهلو میگیرد، بالای سر میبرد و به تمام قوت بر فرق سر ابوجهل میکوبد. گعده از هم میپاشد و هیاهو به جمع اشراف میافتد. خون از سر ابوجهل شتک میزند به لباسهای جماعت. « منم حمزه! من بر آیین محمد درآمدم. پس هرچه به او بگویید به من گفتهاید. و این سزای کسی است که صدا بر محمد بلند کند»
پرده سوم: شیر در جمع کفتارها بر زمین افتاده. در میانه احد. به ناجوانمردی از قفا او را زدهاند. خنجر به سینهاش زده و جگرش را بیرون کشیدهاند. هلهله در اردوی اشراف به پاست. پیکر در تف آفتاب حجاز بر خاک است. اشراف در اردوگاه باز در سایهبانی نشستهاند. قهقهه میزنند و تاس میریزند. مست انگار. جنگ که تمام میشود، محمد بالای سر میایستد. طوری که سایهاش بر پیکر او باشد. محمد میگوید که خواهر حمزه نزدیک است که به قتلگاه او برسد. روی پیکرش را بپوشانید. و اطراف او نوحه کنید و اشک بریزید. که یل قبیله ما را ناجوانمردانه انداختند. نیکو یاوری برای ما بود. حمزه اسدالله!
«مهدی مولایی»
یادداشت منتشر شده در روزنامه جوان.
12.04.202504:36
هر شنبه به اذنالله تو «ستون شنبهها» مباحثی درباره امیرالمؤمنین علیهالسلام خواهیم داشت. شنبه اول؛ مذاکره به شیوه علی!
https://www.javanonline.ir/005Pnb
https://www.javanonline.ir/005Pnb


09.04.202518:58
انسان حزباللهی، توی پازل مرد کلهزرد آمریکایی بازی نمیکند؛ آنها که با شیوه حکمرانی آیتالله خامنهای آشنایند، میدانند که او طی چهار دهه سکانداری و پیشبری انقلاب اسلامی در صعب و پیچیدهترین تقابلها، نشان داده که سیّاس، هوشمند و محتاط است و اساسا پا به میدانی که محتوم به شکست باشد، نمیگذارد. همه مردم، نظر رهبری درباره مذاکره با آمریکا را میدانند. آخرین بار هم، همین چند روز قبل در خطبهای که در فطر، سلاحبهدست برای امت خواندند، نظرشان را بیلکنت اعلام کردند. تجربه تاریخی زعامت آیتالله بر انقلاب اما بارها نشانداده که ایشان، نه تنها وارد بازی دشمن نمیشوند بلکه دیگران را وارد بازی خود میکنند. به اذعان کارشناسان، از محل مذاکره تا شیوه و سطح و موضوعات مورد گفتگو، حرکات و اظهارنظرهای سیاستمداران و سرداران نظامی ایران و تایید و تکذیبهای دیپلماتها همه نشان از یک میز منظم چیده شده توسط ایران دارد. آقا بارها فرمودند که سیاستخارجی ایران، در جایی فراتر از وزارتخارجه چیده میشود. در بازی رسانهای مرد کلهزرد آمریکایی برای بیاعتماد کردن مردم به سربازهای نظام نیفیتم. وظیفه امت، همواره اعتماد به پرچمدار جبهه حق است. گاه امت، بیخبر از طرح ولیّ خود، با اعتماد به او تا پشت کرانههای نیل هم میرود.محتاط و هوشمند و مستقل، پشت دست آقا بازی کنیم و چشم به افق بدوزیم و قدم لغزانیم.
تو را است معجزه در کف؛ ز ساحران مهراس!
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!
«مهدی مولایی»
تو را است معجزه در کف؛ ز ساحران مهراس!
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!
«مهدی مولایی»
20.03.202509:13
و فرمود (صلواتاللهعلیهوآله) که
«نوروز از نامهای علی است.»
«نوروز از نامهای علی است.»
19.03.202521:25
سلام بر او، به عدد زخمهای تنش در جنگها.
سلام بر او، به عدد هیزمهای انباشته بر درب خانه.
سلام بر او، به عدد سلامهای بیجواب از مردم.
سلام بر او، به عدد خیل سیاههٔ دشمنان.
سلام بر او، به عدد منبرهای لعنکننده او.
سلام بر او به عدد یتیمان شهر.
سلام بر او، به عدد، آههای شبانه در چاه.
به عدد زنان رقصیده بر خبر شهادتش.
و مردان شرابنوشیده در شادمانه وفاتش.
سلام بر او، هنگامی که در کعبه زاده شد؛ هنگامی که در کوفه به شهادت رسید؛ و هنگامی که از نجف زنده برانگیخته شود.
سلام بر او، به عدد هیزمهای انباشته بر درب خانه.
سلام بر او، به عدد سلامهای بیجواب از مردم.
سلام بر او، به عدد خیل سیاههٔ دشمنان.
سلام بر او، به عدد منبرهای لعنکننده او.
سلام بر او به عدد یتیمان شهر.
سلام بر او، به عدد، آههای شبانه در چاه.
به عدد زنان رقصیده بر خبر شهادتش.
و مردان شرابنوشیده در شادمانه وفاتش.
سلام بر او، هنگامی که در کعبه زاده شد؛ هنگامی که در کوفه به شهادت رسید؛ و هنگامی که از نجف زنده برانگیخته شود.
19.03.202520:42
شب را تا سحرگاه، بارها از خانه خارج شده و تاریکای آسمان کوفه را نگاه کرد. ماه را نظاره کرد. و درحالی که به اندرونی میرفت، زیرلب گفت که این همان شبی است که عیسی به آسمان رفت. و شبی که موسی وفات یافت. و شبی است که یوشع رحلت نمود. بهخدا قسم به من دروغ گفته نشده! نیمههای شب باز آسمان را دید. این بار لبخند بر لب و برق در چشم، لاحولولاقوه به لب، گفت خدایا پس مرا از آنان بگیر و شرّ نالایقی را بر آنان مسلط کن. او مستجاب الدعوه بود...
14.03.202509:10
مراسم کمی طول کشیده و چند دقیقهای از مغرب گذشته. آقا بلافاصله بعد از اتمام سخنرانی، بیفوت وقت، سر سجادهشان میروند و تکبیرةالاحرام میگویند. تا آقا حمد و سوره را میخواند، زود صفها هم مرتب میشود و همه قامت میبندند.در هر گوشه و کنار حسینیه نمازگزار ایستاده. نماز که تمام میشود، خادمان حسینیه دانشجوها را به سفره افطار دعوت میکنند. وسوسه به دلم میافتد که قرار است افطار امروز دانشجویان در سطح افطار دیدار چند روز قبل با کارگزاران نظام باشد یا تفاوت دارد. توی راهروهای حسینیه به سمت سفره، بوی غذا و سبزی تازه مشامها را پر میکند. حالا موضوع صحبت مهمانها،نه کُریخوانیهای فوتبالی، که مرور جملات آقاست. سر سفره که مینشینم و ظرف غذا را که باز میکنم، متعجب خیره میشوم. این دقیقاً همانی است که چند روز قبل اینجا از مسئولان ارشد نظام پذیرایی شد! بی کموکاست. لبخند به لب افطار کردن بچهها را تماشا میکنم. شهادت میدهم که من بر سر این سفره، تفاوتی بین دانشجوی ترماول و مقامات بلندپایه نظام ندیدم!
از حاشیهنگاری دیدار دانشجویان با رهبری
از حاشیهنگاری دیدار دانشجویان با رهبری
14.03.202501:34
دیدار دانشجوها، سراسر شور و هیجان بود و شوخی و کلکل و شعارهای بامزه. از شیرینترین دیدارهای هرسالهٔ رهبری. اگه حضور داشتین که نوش جونتون. ولی اگه حضور نداشتید، روایتی از حاشیههای این مراسم در سایت KHAMENEI.IR نوشتم که خوندنش کمک میکنه تو حال و هوای دیدار قرار بگیرید.
https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=59671
https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=59671


12.03.202516:33
دیدار دانشجویان همیشه حال و هوای متفاوتی نسبت به بقیه دیدارها داره؛ پرشور. پرنشاط. پرحماسه. پرتکبیر. پر سوتوکف. سراسر امید و شوخی و کلکل. روحمون تازه شد. من مرد هشتادوپنج سالهای را دیدم که سهساعت بهدهان روزه، پابهپای جوانهای بیستسالهاش آمد.


post.reposted:
تحلیل و تبیین

12.03.202515:58
🎤 #روایت | ضیافت باران
✍ روایتی از دیدار رمضانی مسئولان نظام با رهبر انقلاب
🔹️ دیدار رمضانی رهبر معظم انقلاب اسلامی با کارگزاران و مسئولان نظام، از آن دیدارهای مهم و راهبردی سالانه است که مسئولان را از همه طیفها و سلایق مختلف سیاسی دور هم جمع میکند؛ طبیعی است که برخی در این دیدار یاران و دوستان قدیمی خود را میبینند و شگفتزده و گرم مشغول خوش و بش و احوالپرسی میشوند.
🔹️ در محوطه بیرونی حسینیه امام خمینی، بازار روبوسی و خنده حسابی رونق گرفته. به زیر سقف حسینیه که وارد میشوی فضاسازی معنوی رمضانی توجهها را جلب میکند. پردهای فیروزهای در صدر مجلس؛ پارچههای اسلیمی فیروزهای بر کمر ستونها و کتیبههایی با اسماء الهی که بر جان دیوارهای حسینیه نصب شدهاند. و آیه پرمعنای «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» که درشت و زیبا بر کتیبهای آبی، پیشانیبند حسینیه شده. حسینیه تقریباًً تا نیمه پر شده و همچنان میهمانها به سمت صفهای میانی سرازیراند.
🔹️ دانه تسبیحها زیر انگشت مهمانها میلغزند به انتظار. صفها و صندلیها کاملاً پر شده؛ عقربههای ساعت، جمع شدن قرآنها و مرتب شدن کت و شلوارها، همگی نوید نزدیک شدن به شروع مراسم را میدهد. ناگهان همه با شعار «صلعلی محمد نایب مهدی آمد» برمیخیزند و با شعف دست به سینه میگذارند به احترام...
✍ روایتی از دیدار رمضانی مسئولان نظام با رهبر انقلاب
🔹️ دیدار رمضانی رهبر معظم انقلاب اسلامی با کارگزاران و مسئولان نظام، از آن دیدارهای مهم و راهبردی سالانه است که مسئولان را از همه طیفها و سلایق مختلف سیاسی دور هم جمع میکند؛ طبیعی است که برخی در این دیدار یاران و دوستان قدیمی خود را میبینند و شگفتزده و گرم مشغول خوش و بش و احوالپرسی میشوند.
🔹️ در محوطه بیرونی حسینیه امام خمینی، بازار روبوسی و خنده حسابی رونق گرفته. به زیر سقف حسینیه که وارد میشوی فضاسازی معنوی رمضانی توجهها را جلب میکند. پردهای فیروزهای در صدر مجلس؛ پارچههای اسلیمی فیروزهای بر کمر ستونها و کتیبههایی با اسماء الهی که بر جان دیوارهای حسینیه نصب شدهاند. و آیه پرمعنای «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» که درشت و زیبا بر کتیبهای آبی، پیشانیبند حسینیه شده. حسینیه تقریباًً تا نیمه پر شده و همچنان میهمانها به سمت صفهای میانی سرازیراند.
🔹️ دانه تسبیحها زیر انگشت مهمانها میلغزند به انتظار. صفها و صندلیها کاملاً پر شده؛ عقربههای ساعت، جمع شدن قرآنها و مرتب شدن کت و شلوارها، همگی نوید نزدیک شدن به شروع مراسم را میدهد. ناگهان همه با شعار «صلعلی محمد نایب مهدی آمد» برمیخیزند و با شعف دست به سینه میگذارند به احترام...
🔍 مطالعه متن کامل یادداشت:👇
khl.ink/f/59638


11.03.202509:45
الحمدلله چند روز قبل توفیق حضور تو «دیدار رمضانی رهبر انقلاب با مسئولان و کارگزاران نظام» رو داشتم؛ حالا بخشی از حاشیههای این دیدار شیرین و روایتدیدار رو نوشتم و میتونید تو سایت KHAMENEI.IR مطالعه کنید.
لینک یادداشت:
https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=59638
لینک یادداشت:
https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=59638


06.03.202514:44
و او هنوز انگار تنهاترین سردار تاریخ است. او هنوز در امتداد آن کوچه باریک مدینه؛ با گذر از زخم زهرآگین ساباط مدائن و جفای سرداران و اهلخانهاش حتی؛ قرنها پس از تحمیل صلحی سخت و زخم کلامهای یاران؛ و هنوز زیر تیرباران سهمگین پیکرش بر بلندای آن تپه مدنی به دست زنی بدکاره، باز تنهاترین سردار تاریخ است امروز. پروژه اخیرشان را با ویدیوهای رقص برهنه با آن مداحی شور که درباره او بود شروع کردند. چه یلی بهبه! بعد غاصبان و ترکهی بنیامیه در عربستان با میلیونها دلار هزینه برای ساخت بزرگترین تولید در تاریخ نمایش عربی، سریال رمضانی «معاویه» را در مدح دشمن او در سرتاسر جهان اسلام پخش کردند و همه نگاهها و جنجالها را به خود معطوف کردند تا خاک به چهره خورشید بپاشند و سگی را بزرگ کنند. حالا حرامزاده فارسیزبان دیگری را بلندگو به دست دادهاند تا بدکارگی و فحشای مادرش را جار بزند و نطفه آلودهاش را با توهین به معصوم غریب ما رسانهای کند. و عجبا که فوتبالیست بیغیرتی همسر ناپاکش را به پاس این جسارت، هدیه به او میکند. کینه سردار جمل را قرنهاست که بدکارهها به دل دارند و او هنوز زیر تیرباران فاحشههاست. پاکان عالم زیر بیرق سبز او ایستادهاند و اشرار و آلوده دامنان، در مقابل او. حسن هنوز میان معرکه ایستاده به رجزخوانی؛ و کوری چشم هر نمکبهحرام، بعد حیدر مرا حسن مولاست!
«مهدی مولایی»
«مهدی مولایی»
04.03.202504:49
از خلیفه امین عباسی تا پرزیدنت زلنسکی!
یادداشت منتشر شده صبح امروز روزنامه جوان.
https://www.javanonline.ir/005OVW
یادداشت منتشر شده صبح امروز روزنامه جوان.
https://www.javanonline.ir/005OVW


Рекорды
24.03.202523:59
7.5KПодписчиков17.10.202423:59
0Индекс цитирования23.02.202523:59
4.3KОхват одного поста11.04.202521:07
3.4KОхват рекламного поста24.02.202523:59
6.98%ER23.02.202523:59
58.72%ERRВойдите, чтобы разблокировать больше функциональности.