Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
«جزیره پرنس ادوارد» avatar

«جزیره پرنس ادوارد»

کپی نکنید؛ فوروارد یا انتشار با نام بلوط لطفا.
@balootamman

جواب چالش‌ها
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированный
Доверенность
Не провернный
Расположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаNov 18, 2023
Добавлено на TGlist
Apr 08, 2025

Статистика Телеграм-канала «جزیره پرنس ادوارد»

Подписчиков

804

24 часа00%Неделя00%Месяц00%

Индекс цитирования

0

Упоминаний0Репостов на каналах0Упоминаний на каналах0

Среднее охват одного поста

0

12 часов860%24 часа00%48 часов00%

Вовлеченность (ER)

0%

Репостов0Комментариев0Реакций0

Вовлеченность по охвату (ERR)

0%

24 часа0%Неделя0%Месяц0%

Охват одного рекламного поста

0

1 час00%1 – 4 часа00%4 - 24 часа00%
Подключите нашего бота к каналу и узнайте пол аудитории этого канала.
Всего постов за 24 часа
2
Динамика
1

Последние публикации в группе "«جزیره پرنس ادوارد»"

به نبودنت خو گرفته‌ام عزیز دلم. نخست دلتنگی بود و اکنون لحظه‌ای با لبخند خیره شدن به گوشه‌ای که تو دیگر آنجا ننشسته‌ای.
تو می‌گفتی چیزی که راحت ترک می‌شود سیگار است؛ بعد همزمان یک نخ پس از نخ قبلی آتش می‌زدی و به رو به خیره میشدی تا شب از راه برسد. دروغ می‌گفتی! سالها که نه اما ماه‌هاست که گذاشته‌ام کنار. مادر دیگر وقت شستن لباس‌هایم، آن تیشرت کوتاه مشکی همیشگی را بو نمی‌کشد. همان تیشرتی که به خاطرش یک شیشه‌ ادکلن خارجی زنانه تمام شد و به گوشه‌ی کمد افتاد. همینقدر راحت! فکر می‌کنی ترک کرده‌ام. درست هم فکر می‌کنی اما لب‌هایم همیشه مسیرشان جدا از ذهنم بود. ذهنم روزگار خوشش، غمش و بیداری‌های جانکاهش به کام‌های عمیق گذرانده شد. شاید به یاد نیاوری اما من، به خوبی فیلم روزگار دورم را در کنج عزلت قلبم پنهان کرده‌ام. من با آن لیلا را ساختم. از لیلا نوشتم و سر به دامان لیلا گریستم. من با آن چشم‌ بستم، خوابیدم. و چه خواب پر دردی بود که سینه‌ام نفس را پس میزد و چشم‌هایم سرخ میشدند از سرفه‌های پیاپی و مرگ تدریجی در پی ترک شدن از دوست و کشیدن‌های پی دی پی رنج. به هر حال آسان نبود. دست‌هایم شاید فراموش کنند اما اگر روزی دوباره نگاهت را به چشم‌هایت دوختی خواهی دید که دیوار‌های جوارح مغزم هنوز جیغ می‌کشند.
post.reposted:
آریا‌م avatar
آریا‌م
که نازت برگه‌ی جعلی‌ست، که مُهر گشته به دامانت.
«من رو بغل بگیر و اجازه نده از وطن دورتر از این شم.»
تو هیچگاه برای من دلتنگ نشدی؛ لااقل این را به خوبی می‌‌دانم. بند کفش‌هایم را می‌بندم و از تو بیشتر دور می‌شوم. هر وقت خواستی به دنبالم بیا، من در آغوش سرزمین‌های دور و در جوار تنهایی سکونت دارم.
«روزی خواهد رسید که با وجود تمام رنج‌ها، سبکبال و سرخوش و صادق خواهیم بود.»

نامه‌ی کامو به ماریا؛ ۲۶ فوریه ۱۹۵۰
مدتیست که از پنجره‌ام دور بوده‌ام. پنجره‌ی معروف. همان چهارچوب متوسط شیشه‌ای که می‌گفتم پشتش هیچ جیز جالبی جز یک دیوار نیست و اما من به آن گره خورده‌ام. فکر می‌کنم برای همین چیزهای کوچک باشد که قدرت فکرم را از دست داده‌ام. حواسم آنقدر پرت می‌شود که نمی‌دانم اصلا اسمم چه بود، نمی‌دانم برای چه نفس می‌کشم و به کجا می‌روم و اصلا از کجا آمده‌ام اما می‌دانم که هنوز تو را بیش از هر کس و هر چیزی دوست دارم.
«و تو را به یاد دارم با لبخند‌های شیرینی که بوی انار میداد و دامنی که قصه‌ای داشت از باغی پر از گل.»
لیلا! اینروزها بسیار خوابت را می‌بینم. سر خودم را گول میزنم. می‌خندم و چشم‌هایم براق‌تر از هر وقتی می‌شوند چرا که یک نفر یکروز برایم نوشته بود رویای کسی را می‌بینی که به تو فکر می‌کند اما مادر یکبار می‌گفت آدم‌ها وقتی خیلی دلتنگ می‌شوند خواب می‌بینند؛ خواب کسی که بیش از هر کسی دوستش دارند.
پارت دوم.

Рекорды

08.04.202523:59
804Подписчиков
13.01.202523:59
0Индекс цитирования
12.04.202523:59
86Охват одного поста
19.04.202513:29
0Охват рекламного поста
19.04.202513:29
0.00%ER
14.01.202523:59
0.00%ERR

Развитие

Подписчиков
Индекс цитирования
Охват 1 поста
Охват рекламного поста
ER
ERR
FEB '25MAR '25APR '25

Популярные публикации «جزیره پرنس ادوارد»

03.04.202509:32
تو هیچگاه برای من دلتنگ نشدی؛ لااقل این را به خوبی می‌‌دانم. بند کفش‌هایم را می‌بندم و از تو بیشتر دور می‌شوم. هر وقت خواستی به دنبالم بیا، من در آغوش سرزمین‌های دور و در جوار تنهایی سکونت دارم.
07.04.202521:49
به نبودنت خو گرفته‌ام عزیز دلم. نخست دلتنگی بود و اکنون لحظه‌ای با لبخند خیره شدن به گوشه‌ای که تو دیگر آنجا ننشسته‌ای.
03.04.202509:35
«من رو بغل بگیر و اجازه نده از وطن دورتر از این شم.»
28.03.202523:21
لیلا! اینروزها بسیار خوابت را می‌بینم. سر خودم را گول میزنم. می‌خندم و چشم‌هایم براق‌تر از هر وقتی می‌شوند چرا که یک نفر یکروز برایم نوشته بود رویای کسی را می‌بینی که به تو فکر می‌کند اما مادر یکبار می‌گفت آدم‌ها وقتی خیلی دلتنگ می‌شوند خواب می‌بینند؛ خواب کسی که بیش از هر کسی دوستش دارند.
post.reposted:
آریا‌م avatar
آریا‌م
06.04.202515:38
که نازت برگه‌ی جعلی‌ست، که مُهر گشته به دامانت.
31.03.202521:15
«روزی خواهد رسید که با وجود تمام رنج‌ها، سبکبال و سرخوش و صادق خواهیم بود.»

نامه‌ی کامو به ماریا؛ ۲۶ فوریه ۱۹۵۰
28.03.202523:26
«و تو را به یاد دارم با لبخند‌های شیرینی که بوی انار میداد و دامنی که قصه‌ای داشت از باغی پر از گل.»
07.04.202521:40
تو می‌گفتی چیزی که راحت ترک می‌شود سیگار است؛ بعد همزمان یک نخ پس از نخ قبلی آتش می‌زدی و به رو به خیره میشدی تا شب از راه برسد. دروغ می‌گفتی! سالها که نه اما ماه‌هاست که گذاشته‌ام کنار. مادر دیگر وقت شستن لباس‌هایم، آن تیشرت کوتاه مشکی همیشگی را بو نمی‌کشد. همان تیشرتی که به خاطرش یک شیشه‌ ادکلن خارجی زنانه تمام شد و به گوشه‌ی کمد افتاد. همینقدر راحت! فکر می‌کنی ترک کرده‌ام. درست هم فکر می‌کنی اما لب‌هایم همیشه مسیرشان جدا از ذهنم بود. ذهنم روزگار خوشش، غمش و بیداری‌های جانکاهش به کام‌های عمیق گذرانده شد. شاید به یاد نیاوری اما من، به خوبی فیلم روزگار دورم را در کنج عزلت قلبم پنهان کرده‌ام. من با آن لیلا را ساختم. از لیلا نوشتم و سر به دامان لیلا گریستم. من با آن چشم‌ بستم، خوابیدم. و چه خواب پر دردی بود که سینه‌ام نفس را پس میزد و چشم‌هایم سرخ میشدند از سرفه‌های پیاپی و مرگ تدریجی در پی ترک شدن از دوست و کشیدن‌های پی دی پی رنج. به هر حال آسان نبود. دست‌هایم شاید فراموش کنند اما اگر روزی دوباره نگاهت را به چشم‌هایت دوختی خواهی دید که دیوار‌های جوارح مغزم هنوز جیغ می‌کشند.
28.03.202523:37
مدتیست که از پنجره‌ام دور بوده‌ام. پنجره‌ی معروف. همان چهارچوب متوسط شیشه‌ای که می‌گفتم پشتش هیچ جیز جالبی جز یک دیوار نیست و اما من به آن گره خورده‌ام. فکر می‌کنم برای همین چیزهای کوچک باشد که قدرت فکرم را از دست داده‌ام. حواسم آنقدر پرت می‌شود که نمی‌دانم اصلا اسمم چه بود، نمی‌دانم برای چه نفس می‌کشم و به کجا می‌روم و اصلا از کجا آمده‌ام اما می‌دانم که هنوز تو را بیش از هر کس و هر چیزی دوست دارم.
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.