24.04.202507:25
🔺کدام صدا، کدام سیما؟
چندی پیش برای تقاضای وام به یکی از بانک ها رفتم. در فرم های متعددی که جلویم گذاشته بودند، علاوه بر دین چند بار از مذهب مشتری هم پرسش شده بود.
این همان بانکی بود که اخیرا فهرست مشتریان خاص و متمول آن منتشر شد.
به همین خاطر دشوار نبود که ذهنم به سوی انگاره های اقتصاد سیاسی و مفهوم سرمایەی بوردیو برود.
بودجەی امسال صدا و سیما 35 هزار میلیارد تومان است. با این پول می توان 35 بیمارستان 350 تختی مجهز ساخت. به ازای هر استان یک بیمارستان.
در یک بازەی زمانی پنج سالە با همین پول می توان دستکم ده نیروگاه برق ساخت و کشور را از گرداب خاموشی ها نجات داد.
در عوض البته صدا و سیما تعطیل می شود! چه اتفاقی می افتد؟ هیچ! دهها و صدها و هزاران مجرای اطلاع رسانی بدون هزینه کار آن را انجام می دهند.
علیرغم این بودجەی هنگفت هم اکنون هم در غیاب مخاطب، این ارگان عظیم عملا تعطیل است و کاری انجام نمی دهد.
اما سوگمندانه این اتفاق نمی افتد! صدا و سیما بخش مهم نظام تبعیض و انحصارات موجود در ساحت های اقتصاد و سیاست و نگهبان آن است.
می فرمایند اتفاق اخیر، سهوی و مغایر با مشی اصلی رسانه است.
اگر راست می گویید، حداقل در کانال های استانی نظیر سنندج و مهاباد با اکثریت سنی، فقط یک روز صدا و سیمای مردم باشید.
نمی توانید! چون سهل است؛ در کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و ...بلکه در تمام ایران نماینده و مدافع اقلیتی کوچک هستید.
برای راستی آزمایی می توان آزمونی ساده برگزار کرد.
صدا و سیما یک بار بگوید: فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی، جامی، رودکی، ابن سینا، رازی، طبری، بلعمی، بیهقی و دهها و صدها نام پرآوازەی ایران قرون میانه، ایرانیانی سنی مذهب بودند و خلفای اربعه را می ستودند!
از دید مدیران و سیاست گزاران آن، ایران در لحظەی تاریخی 1360 منجمد شده است:
امت حزب الله می رزمد و خبری از اینترنت، کانال های ماهوارەای، شبکه های اجتماعی و استارلینک نیست!
نظام سیاسی از چنان فرادستی رشک برانگیز و غیرقابل تصوری بر ساحت های اجتماعی و حتی شخصی برخوردار است که روسیەی عهد شوروی و چین دوران انقلاب فرهنگی حتی خواب آن را هم نمی دیدند.
شوربختانه واقعیت چیز دیگری است و اینها خواب و خیالی سرخوشانه بیش نیست. ملت هشتاد و پنج میلیونی به راه خود می رود و اعتنایی به اخبار و تولیدات این بنگاه عظیم بانگ و رنگ ندارد.
درد اصلی البته همین زمان پریشی است. نمی شود در پنجاه سال قبل ماند و برای امروز نسخه پیچید. آنهم در عصر تغییرات و تحولات شتابان امروز که 50 سال در آن عملا معادل 500 سال است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
چندی پیش برای تقاضای وام به یکی از بانک ها رفتم. در فرم های متعددی که جلویم گذاشته بودند، علاوه بر دین چند بار از مذهب مشتری هم پرسش شده بود.
این همان بانکی بود که اخیرا فهرست مشتریان خاص و متمول آن منتشر شد.
به همین خاطر دشوار نبود که ذهنم به سوی انگاره های اقتصاد سیاسی و مفهوم سرمایەی بوردیو برود.
بودجەی امسال صدا و سیما 35 هزار میلیارد تومان است. با این پول می توان 35 بیمارستان 350 تختی مجهز ساخت. به ازای هر استان یک بیمارستان.
در یک بازەی زمانی پنج سالە با همین پول می توان دستکم ده نیروگاه برق ساخت و کشور را از گرداب خاموشی ها نجات داد.
در عوض البته صدا و سیما تعطیل می شود! چه اتفاقی می افتد؟ هیچ! دهها و صدها و هزاران مجرای اطلاع رسانی بدون هزینه کار آن را انجام می دهند.
علیرغم این بودجەی هنگفت هم اکنون هم در غیاب مخاطب، این ارگان عظیم عملا تعطیل است و کاری انجام نمی دهد.
اما سوگمندانه این اتفاق نمی افتد! صدا و سیما بخش مهم نظام تبعیض و انحصارات موجود در ساحت های اقتصاد و سیاست و نگهبان آن است.
می فرمایند اتفاق اخیر، سهوی و مغایر با مشی اصلی رسانه است.
اگر راست می گویید، حداقل در کانال های استانی نظیر سنندج و مهاباد با اکثریت سنی، فقط یک روز صدا و سیمای مردم باشید.
نمی توانید! چون سهل است؛ در کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و ...بلکه در تمام ایران نماینده و مدافع اقلیتی کوچک هستید.
برای راستی آزمایی می توان آزمونی ساده برگزار کرد.
صدا و سیما یک بار بگوید: فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی، جامی، رودکی، ابن سینا، رازی، طبری، بلعمی، بیهقی و دهها و صدها نام پرآوازەی ایران قرون میانه، ایرانیانی سنی مذهب بودند و خلفای اربعه را می ستودند!
از دید مدیران و سیاست گزاران آن، ایران در لحظەی تاریخی 1360 منجمد شده است:
امت حزب الله می رزمد و خبری از اینترنت، کانال های ماهوارەای، شبکه های اجتماعی و استارلینک نیست!
نظام سیاسی از چنان فرادستی رشک برانگیز و غیرقابل تصوری بر ساحت های اجتماعی و حتی شخصی برخوردار است که روسیەی عهد شوروی و چین دوران انقلاب فرهنگی حتی خواب آن را هم نمی دیدند.
شوربختانه واقعیت چیز دیگری است و اینها خواب و خیالی سرخوشانه بیش نیست. ملت هشتاد و پنج میلیونی به راه خود می رود و اعتنایی به اخبار و تولیدات این بنگاه عظیم بانگ و رنگ ندارد.
درد اصلی البته همین زمان پریشی است. نمی شود در پنجاه سال قبل ماند و برای امروز نسخه پیچید. آنهم در عصر تغییرات و تحولات شتابان امروز که 50 سال در آن عملا معادل 500 سال است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
21.04.202511:34
🔺وداع با پاپ پاکدست و پیراستە!
در روزگاری که زندگی رهبران مذهبی در گوشه و کنار جهان به استعارەای از " کاهنان معبد آمون " تبدیل شده، پاپ فرانسیس استثنایی خلاف قاعده بود.
یک پیشوای مذهبی بغایت فروتن با تواضعی راستین و نه از جنس دروغ، که در ساده زیستی نمونه وارش نمود می یافت.
پاپ فقید بیش از هر چیز خوش داشت صدا و سیمای فقرا باشد و کلیسا را از خانەی ثروتمندان به ماوای بی نوایان تبدیل کند.
در عصر سرمایه داری افسارگسیخته که ارزش ذاتی هر پدیده بسته به بهای آن و کشش احتمالی سود و زیانش است، فرانسیس در نقش یک منتقد جدی نئولیبرالیسم قد علم کرد.
مدافع پرشور محیط زیست، عدالت آموزشی و درمانی و تامین نیازها و ملزومات اولیەی حیاتی برای تمام انسان ها بخشی از دستور کار پاپ لاتین تبار بود.
از این رو نامش بیش از اسلاف خود با عدالت، همدلی با فقرا، اصلاحات مذهبی و صلح طلبی گره خورد.
همین امر دایرەی محبوبیت وی را فراتر از صدها میلیون پیرو کاتولیکش برد و حتی به جهان غیرمسیحی هم رسوخ کرده بود.
فرانسیس پس از قرن ها نخستین غیر اروپایی بود که به رهبری کلیسای واتیکان رسید.
ساده زیستی و پرهیز از خدم و حشم و تلاش برای اصلاحات بنیادی در نهاد کلیسا و تبدیل شدن به صدای فقرا به نحوی به تعلقات یسوعی وی باز می گشت.
این رهیافت مترقی و متفاوت اما دارای وجه ممیزەی مشخصی با آموزه های الهیات رهایی بخش بود.
کلیسایی که خاستگاهش از قضا زادگاه فرانسیس است و از طریق تلفیق مسیحیت و مارکسیسم در جایی چپ تر از مرکز می ایستد.
پاپ فقید بیشتر اصلاح طلبی مدنی بود. در مسائل شخصی محافظه کار و دین دار و حامی تعالیم سنتی کلیسا و در مسائل اجتماعی لیبرال منش و تا اندازەای رادیکال.
فرانسیس همچنین صدای صلح بود. در این راه به گفتگوهای مذهبی ایمان داشت و برای نخستین بار پس از هزار سال کوشید شکاف پدید آمده با کلیسای ارتدوکس را کم کند.
همچنین در برابر اسلام هراسی رایج این روزهای اروپا; که می رود جایگزین یهودستیزی پیشین شود، بارها ایستاد.
پاپ با صدایی بلند انتساب خشونت ذاتی به اسلام را رد می کرد و تا جایی پیش می رفت که بگوید با این سیاق می توان کاتولیسیسم را هم منادی خشونت دانست.
همانطور که در ابتدای این مقال گفته شد پاپ پاکدست و ساده زیست بود و این وجهی مهم برای ارزیابی صداقت پیشوایان مذهبی در جهان امروز است.
درست است که دیری است که دستگاه پاپی اقتدار سیاسی ندارد و روشنگری و پیامدهایش؛ از جمله ظهور دولت های ملی، بند ناف آن را از قدرت بریده است.
اما در عصر جهانی شدن که از جهتی به معنای کاستن از اهمیت دولت ها و افزایش نقش سرمایەی بین المللی و انفتاح نئولیبرالیسم است، نمی توان از مخاطرەی آلودن مجدد به ثروت و ارزش های ذاتی آن نظیر منطق سود و زیان و بازاری شدن هر چیز گذشت.
در همین خاورمیانەی فلک زده، نئولیبرالیسم و روندهای آن در پیوند با استبداد سیاسی عملا به سرمایه داری رفاقتی ترجمه شده است.
رفقای روحانی در این نظم اقتصادی بعضا جایگاهی والا دارند و اغلب سهم شیر می برند.
نهادها و مراکز مذهبی بیش از پیش لاکچری و ثروتمند محور و به پول های آلوده وابسته می شوند.
چنین نیست که مانند گذشته فقط از رابطەی بازاریان محافظه کار و بورژوازی سنتی با روحانیت سخن گفت.
سرمایه داری رفاقتی فراتر از رابطەی پبش گفته و یک رهیافت اقتصاد سیاسی تازه است.
مقصود تکیه بر این مهم است که در عصر جدید تنها نمی توان به گسیختن پیوند دین و دولت جهت رستگاری اولی و بهبود عملکرد دومی امیدوار بود.
بلکه مذهب مدنی را باید از دام نهادها و کارتل های اقتصادی بخش خصوصی هم رها نمود.
وقتی دولت نئولیبرال در ساحت اقتصاد، تصدی گریش را کم می کند، بخش های اقتصادی خصوصی فربه پدید می آید.
نام این بخش در سرمایه داری های رفاقتی اقتصاد خصولتی است که به آسانی به کمین نهادهای اجتماعی می نشیند و خوش دارد که با نهاد مذهب وارد داد و ستدی برد - برد شود.
سلوک فرانسیس در این زمینه درس آموز است. کلیسا متعلق به فقراست و دین نه مامور ماله کشی کسب و کار ثروتمندان بلکه وکیل مدافع نداران و فرودستان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
در روزگاری که زندگی رهبران مذهبی در گوشه و کنار جهان به استعارەای از " کاهنان معبد آمون " تبدیل شده، پاپ فرانسیس استثنایی خلاف قاعده بود.
یک پیشوای مذهبی بغایت فروتن با تواضعی راستین و نه از جنس دروغ، که در ساده زیستی نمونه وارش نمود می یافت.
پاپ فقید بیش از هر چیز خوش داشت صدا و سیمای فقرا باشد و کلیسا را از خانەی ثروتمندان به ماوای بی نوایان تبدیل کند.
در عصر سرمایه داری افسارگسیخته که ارزش ذاتی هر پدیده بسته به بهای آن و کشش احتمالی سود و زیانش است، فرانسیس در نقش یک منتقد جدی نئولیبرالیسم قد علم کرد.
مدافع پرشور محیط زیست، عدالت آموزشی و درمانی و تامین نیازها و ملزومات اولیەی حیاتی برای تمام انسان ها بخشی از دستور کار پاپ لاتین تبار بود.
از این رو نامش بیش از اسلاف خود با عدالت، همدلی با فقرا، اصلاحات مذهبی و صلح طلبی گره خورد.
همین امر دایرەی محبوبیت وی را فراتر از صدها میلیون پیرو کاتولیکش برد و حتی به جهان غیرمسیحی هم رسوخ کرده بود.
فرانسیس پس از قرن ها نخستین غیر اروپایی بود که به رهبری کلیسای واتیکان رسید.
ساده زیستی و پرهیز از خدم و حشم و تلاش برای اصلاحات بنیادی در نهاد کلیسا و تبدیل شدن به صدای فقرا به نحوی به تعلقات یسوعی وی باز می گشت.
این رهیافت مترقی و متفاوت اما دارای وجه ممیزەی مشخصی با آموزه های الهیات رهایی بخش بود.
کلیسایی که خاستگاهش از قضا زادگاه فرانسیس است و از طریق تلفیق مسیحیت و مارکسیسم در جایی چپ تر از مرکز می ایستد.
پاپ فقید بیشتر اصلاح طلبی مدنی بود. در مسائل شخصی محافظه کار و دین دار و حامی تعالیم سنتی کلیسا و در مسائل اجتماعی لیبرال منش و تا اندازەای رادیکال.
فرانسیس همچنین صدای صلح بود. در این راه به گفتگوهای مذهبی ایمان داشت و برای نخستین بار پس از هزار سال کوشید شکاف پدید آمده با کلیسای ارتدوکس را کم کند.
همچنین در برابر اسلام هراسی رایج این روزهای اروپا; که می رود جایگزین یهودستیزی پیشین شود، بارها ایستاد.
پاپ با صدایی بلند انتساب خشونت ذاتی به اسلام را رد می کرد و تا جایی پیش می رفت که بگوید با این سیاق می توان کاتولیسیسم را هم منادی خشونت دانست.
همانطور که در ابتدای این مقال گفته شد پاپ پاکدست و ساده زیست بود و این وجهی مهم برای ارزیابی صداقت پیشوایان مذهبی در جهان امروز است.
درست است که دیری است که دستگاه پاپی اقتدار سیاسی ندارد و روشنگری و پیامدهایش؛ از جمله ظهور دولت های ملی، بند ناف آن را از قدرت بریده است.
اما در عصر جهانی شدن که از جهتی به معنای کاستن از اهمیت دولت ها و افزایش نقش سرمایەی بین المللی و انفتاح نئولیبرالیسم است، نمی توان از مخاطرەی آلودن مجدد به ثروت و ارزش های ذاتی آن نظیر منطق سود و زیان و بازاری شدن هر چیز گذشت.
در همین خاورمیانەی فلک زده، نئولیبرالیسم و روندهای آن در پیوند با استبداد سیاسی عملا به سرمایه داری رفاقتی ترجمه شده است.
رفقای روحانی در این نظم اقتصادی بعضا جایگاهی والا دارند و اغلب سهم شیر می برند.
نهادها و مراکز مذهبی بیش از پیش لاکچری و ثروتمند محور و به پول های آلوده وابسته می شوند.
چنین نیست که مانند گذشته فقط از رابطەی بازاریان محافظه کار و بورژوازی سنتی با روحانیت سخن گفت.
سرمایه داری رفاقتی فراتر از رابطەی پبش گفته و یک رهیافت اقتصاد سیاسی تازه است.
مقصود تکیه بر این مهم است که در عصر جدید تنها نمی توان به گسیختن پیوند دین و دولت جهت رستگاری اولی و بهبود عملکرد دومی امیدوار بود.
بلکه مذهب مدنی را باید از دام نهادها و کارتل های اقتصادی بخش خصوصی هم رها نمود.
وقتی دولت نئولیبرال در ساحت اقتصاد، تصدی گریش را کم می کند، بخش های اقتصادی خصوصی فربه پدید می آید.
نام این بخش در سرمایه داری های رفاقتی اقتصاد خصولتی است که به آسانی به کمین نهادهای اجتماعی می نشیند و خوش دارد که با نهاد مذهب وارد داد و ستدی برد - برد شود.
سلوک فرانسیس در این زمینه درس آموز است. کلیسا متعلق به فقراست و دین نه مامور ماله کشی کسب و کار ثروتمندان بلکه وکیل مدافع نداران و فرودستان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


17.04.202516:32
🔺نیم قرن از عصر اوین گذشت!
درست 50 سال از خلق این تصویر گذشت؛ اعدام فراقضایی بیژن جزنی و 8 نفر دیگر در تپه های اوین در روزی چون امروز.
نام اوین که در تناقضی غریب در کردی به معنای عشق است، در ایران مدرن با سرکوب و شکنجه آمیخته است.
اوین نماد تکامل نهاد زندان و حتی تولد مفهوم زندان به معنای فوکویی آن در ایران معاصر است.
قبل از اوین هم در ایران زندان و سیاهچال و کیفر و شکنجه وجود داشت، اما زایش زندان در معنای نظارت و مراقبت دائم و تسخیر جان و جسم و تخیل زندانی به تمامی مدیون آغاز عصر اوین از ابتدای سال 1350 است.
زندان میزان الحرارەی نظام سیاسی از حیث پایبندی به حاکمیت قانون، امنیت مخالفان و پاسداشت آزادی های مصرح در قانون است.
شوربختانه نام اوین از این حیث زیبندەی هیچ نظام سیاسی نیست.
بدتر از آن این نام با دو فراز تاریخی تلخ گره خورده است؛ انتقام از زندانیان در فروردین 54 و تابستان 67 به دلیل آنچه که در خارج می گذشت و از اساس ارتباطی با داخل نداشت.
دشوار می توان در پروندەی زندان بە دولتی حتی نظام های دمکراتیک نمرەی قبولی داد.
مثال گوانتانامو و زندان فرودگاه بغداد هنوز حاضر است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
درست 50 سال از خلق این تصویر گذشت؛ اعدام فراقضایی بیژن جزنی و 8 نفر دیگر در تپه های اوین در روزی چون امروز.
نام اوین که در تناقضی غریب در کردی به معنای عشق است، در ایران مدرن با سرکوب و شکنجه آمیخته است.
اوین نماد تکامل نهاد زندان و حتی تولد مفهوم زندان به معنای فوکویی آن در ایران معاصر است.
قبل از اوین هم در ایران زندان و سیاهچال و کیفر و شکنجه وجود داشت، اما زایش زندان در معنای نظارت و مراقبت دائم و تسخیر جان و جسم و تخیل زندانی به تمامی مدیون آغاز عصر اوین از ابتدای سال 1350 است.
زندان میزان الحرارەی نظام سیاسی از حیث پایبندی به حاکمیت قانون، امنیت مخالفان و پاسداشت آزادی های مصرح در قانون است.
شوربختانه نام اوین از این حیث زیبندەی هیچ نظام سیاسی نیست.
بدتر از آن این نام با دو فراز تاریخی تلخ گره خورده است؛ انتقام از زندانیان در فروردین 54 و تابستان 67 به دلیل آنچه که در خارج می گذشت و از اساس ارتباطی با داخل نداشت.
دشوار می توان در پروندەی زندان بە دولتی حتی نظام های دمکراتیک نمرەی قبولی داد.
مثال گوانتانامو و زندان فرودگاه بغداد هنوز حاضر است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


11.04.202513:23
🔺مدل لیبی، یا عراق و شوروی؟
مذاکرات ایران و آمریکا رخدادی حساس است و فرجام آن نقشی مهم در آیندەی ایران دارد.
تیم ترامپ و نتانیاهو از مدل لیبی یعنی برچیدن برنامەی هستەای در قبال لغو تحریم ها می گویند.
تندروهای داخلی دانسته و ندانسته به ره عراق می روند؛ انعطاف ناپذیری و پذیرش ریسک مواجهەی نظامی و تاکید بر فرم مذاکره بجای دستور کار آن.
9 ژانویەی 1991، 18 روز قبل از جنگ، عراق و آمریکا در آخرین فرصت دیپلماسی در ژنو رودروی هم نشستند.
بیکر خواهان خروج فوری عراق از کویت شد. طارق عزیز اما آن را به پایان اشغال گری اسرائیل گره زد.
دیدار بی نتیجه ماند و ناقوس جنگ به صدا در آمد.
همان زمان محافل ضد آمریکایی تهران با اشاره به نیم خیز شدن عزیز در مقابل بلند شدن بیکر جهت مصافحه، عزت نفس عراق را می ستودند!
در میانەی جنگ مدل ها، احتمالا مدل مطلوب ترامپ، الگوی مهار شوروی طی مرحلەی آخر جنگ سرد و به زانو درآوردن نهایی آنست.
هرچند نیم نگاهی به دو الگوی دیگر هم دارد.
شاید وظیفەی مبرم ایران این باشد که در وهلەی اول در تلەی عراق نیفتد. اجتناب از تلەی لیبی و شوروی به لحاظ اهمیت در مراتب بعدی قرار دارد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
مذاکرات ایران و آمریکا رخدادی حساس است و فرجام آن نقشی مهم در آیندەی ایران دارد.
تیم ترامپ و نتانیاهو از مدل لیبی یعنی برچیدن برنامەی هستەای در قبال لغو تحریم ها می گویند.
تندروهای داخلی دانسته و ندانسته به ره عراق می روند؛ انعطاف ناپذیری و پذیرش ریسک مواجهەی نظامی و تاکید بر فرم مذاکره بجای دستور کار آن.
9 ژانویەی 1991، 18 روز قبل از جنگ، عراق و آمریکا در آخرین فرصت دیپلماسی در ژنو رودروی هم نشستند.
بیکر خواهان خروج فوری عراق از کویت شد. طارق عزیز اما آن را به پایان اشغال گری اسرائیل گره زد.
دیدار بی نتیجه ماند و ناقوس جنگ به صدا در آمد.
همان زمان محافل ضد آمریکایی تهران با اشاره به نیم خیز شدن عزیز در مقابل بلند شدن بیکر جهت مصافحه، عزت نفس عراق را می ستودند!
در میانەی جنگ مدل ها، احتمالا مدل مطلوب ترامپ، الگوی مهار شوروی طی مرحلەی آخر جنگ سرد و به زانو درآوردن نهایی آنست.
هرچند نیم نگاهی به دو الگوی دیگر هم دارد.
شاید وظیفەی مبرم ایران این باشد که در وهلەی اول در تلەی عراق نیفتد. اجتناب از تلەی لیبی و شوروی به لحاظ اهمیت در مراتب بعدی قرار دارد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
07.04.202520:20
🔺حیوان چموش درونمان را رام کنیم!
به سیاق کودک درون، هر یک از ما حیوانی در کانون هستی مان داریم به نام ناسیونالیسم!
ناسیونالیسم مانند گرگاس ( سگ گرگی) است. یک حیوان نیمه وحشی - نیمه اهلی که تربیتش به اهداف و استعداد صاحبانش بستگی دارد.
اگر آدمهای خوب - در اینجا مقصود مکانیسم های نهادی و هنجارهای دمکراتیک - نباشند، آدمهای بد به اندازەی کافی هستند که نیمەی وحشی آن را بیدار سازند.
ناسیونالیسم مدنی و به تعبیر هابرماس ملی گرایی مبتنی بر قانون اساسی نیمەی اهلی گرگاس است.
خوانش های مبتنی بر خون و خاک و زبان و فرهنگ هم مستعد لغزیدن به دامن توحشند.
800 نفر از اهالی فرهنگ و قلم و بعضا؛ از سرآمدان آن، بیانیەای در خصوص رخدادهای ارومیه و حواشی آن نوشته اند.
متن در توصیف تنش نوروزی بغایت متوازن و راهگشا و حتی ستودنی است. در مرحلەی تجویز اما قدری مبهم است.
مشخصا جایی که می گوید حقوق ایرانیان در چارچوب حقوق شهروندی قابل احصاست، بی تردید حرف درستی است.
اما مشروط به آنکه بهای اعطای شهروندی راستین، دست شستن از سایر تعلق های جمعی نظیر هویت های مذهبی، قومی، فرهنگی و زبانی نباشد.
شاید اشتباه می کنم ولی به تلویح و تصریح چنین اشاره و اماره هایی در بیانیه دیده می شود. اگر چنین باشد به سختی می توان از فضیلت آن بر پان ترکیسم و کردیت هویت طلب افراطی سخن گفت.
فرضا من یک شهروند درجە سوم ساکن استان آذربایجان غربی هستم - در قیاس با شهروندان درجە دوی استان کردستان - و طبیعی است از یک سیاست شهروندی دمکراتیک که برابری راستین را در بر داشته باشد، با جان و دل استقبال کنم.
روشن است که ضمانت و توفیق چنین سیاستی در بازتوزیع حقیقی قدرت نهفته است.
به گونه ای که شهروندی از اسارت مذهب آزاد و صرفا به شمارەی ملی اشخاص مرتبط شود.
اما اگر در قبال این هبه، باقی تعلقات جمعی ام گرفته شود، تنها بخشی از هویتم از کف نمی رود.
بلکه دوباره در بازی قدرت مغبون و دچار فرودستی جدیدی می شوم.
ازاین رو جدایی دین از دستگاه دولتی نباید به بهای انحصاری دیگر بدست آید.
ما هر یک در بهترین وضعیت، صاحب بخشی از حقیقت هستیم و حق نداریم روایت خود از جهان را یگانه و تردید ناپذیر بدانیم.
مای جمعی ایرانی باید چون چتری ملی بالای سر همەی وفاداری های فروملی قرار گیرد.
اما در ذیل آن باید تنوع و تکثر را پاس داشت و دچار وسوسەهای فریبای ژنریک سازی نشد.
تردیدی نیست که برای مردم سالاری و پاسداشت سیاست کرامت و شهروندی برابر، چارجوبی ملی لازم است و ایران این چارچوب است.
برای پر کردن محتوای آن هم می توان به ناسیونالیسم راست بی مدارای ترامپ و پوتین و مودی - نیمەی وحشی گرگاس - نظر داشت و هم در میانه ایستاد و دچار وسوسەهای چپ و راست نشد.
در زمان هایی نه چندان دور چپ های ایرانی برای به اصطلاح پرولتریزه شدن - درک طبقەی کارگر با گوشت و پوست و خون - به کارگری و بیگاری می رفتند.
این الگوی دراماتیک اکنون هم قابل کاربست است! روشنفکران مرکزنشین قدری بیایند در کردستان و بلوچستان زندگی کنند و عینیت را از نزدیک ببینند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
به سیاق کودک درون، هر یک از ما حیوانی در کانون هستی مان داریم به نام ناسیونالیسم!
ناسیونالیسم مانند گرگاس ( سگ گرگی) است. یک حیوان نیمه وحشی - نیمه اهلی که تربیتش به اهداف و استعداد صاحبانش بستگی دارد.
اگر آدمهای خوب - در اینجا مقصود مکانیسم های نهادی و هنجارهای دمکراتیک - نباشند، آدمهای بد به اندازەی کافی هستند که نیمەی وحشی آن را بیدار سازند.
ناسیونالیسم مدنی و به تعبیر هابرماس ملی گرایی مبتنی بر قانون اساسی نیمەی اهلی گرگاس است.
خوانش های مبتنی بر خون و خاک و زبان و فرهنگ هم مستعد لغزیدن به دامن توحشند.
800 نفر از اهالی فرهنگ و قلم و بعضا؛ از سرآمدان آن، بیانیەای در خصوص رخدادهای ارومیه و حواشی آن نوشته اند.
متن در توصیف تنش نوروزی بغایت متوازن و راهگشا و حتی ستودنی است. در مرحلەی تجویز اما قدری مبهم است.
مشخصا جایی که می گوید حقوق ایرانیان در چارچوب حقوق شهروندی قابل احصاست، بی تردید حرف درستی است.
اما مشروط به آنکه بهای اعطای شهروندی راستین، دست شستن از سایر تعلق های جمعی نظیر هویت های مذهبی، قومی، فرهنگی و زبانی نباشد.
شاید اشتباه می کنم ولی به تلویح و تصریح چنین اشاره و اماره هایی در بیانیه دیده می شود. اگر چنین باشد به سختی می توان از فضیلت آن بر پان ترکیسم و کردیت هویت طلب افراطی سخن گفت.
فرضا من یک شهروند درجە سوم ساکن استان آذربایجان غربی هستم - در قیاس با شهروندان درجە دوی استان کردستان - و طبیعی است از یک سیاست شهروندی دمکراتیک که برابری راستین را در بر داشته باشد، با جان و دل استقبال کنم.
روشن است که ضمانت و توفیق چنین سیاستی در بازتوزیع حقیقی قدرت نهفته است.
به گونه ای که شهروندی از اسارت مذهب آزاد و صرفا به شمارەی ملی اشخاص مرتبط شود.
اما اگر در قبال این هبه، باقی تعلقات جمعی ام گرفته شود، تنها بخشی از هویتم از کف نمی رود.
بلکه دوباره در بازی قدرت مغبون و دچار فرودستی جدیدی می شوم.
ازاین رو جدایی دین از دستگاه دولتی نباید به بهای انحصاری دیگر بدست آید.
ما هر یک در بهترین وضعیت، صاحب بخشی از حقیقت هستیم و حق نداریم روایت خود از جهان را یگانه و تردید ناپذیر بدانیم.
مای جمعی ایرانی باید چون چتری ملی بالای سر همەی وفاداری های فروملی قرار گیرد.
اما در ذیل آن باید تنوع و تکثر را پاس داشت و دچار وسوسەهای فریبای ژنریک سازی نشد.
تردیدی نیست که برای مردم سالاری و پاسداشت سیاست کرامت و شهروندی برابر، چارجوبی ملی لازم است و ایران این چارچوب است.
برای پر کردن محتوای آن هم می توان به ناسیونالیسم راست بی مدارای ترامپ و پوتین و مودی - نیمەی وحشی گرگاس - نظر داشت و هم در میانه ایستاد و دچار وسوسەهای چپ و راست نشد.
در زمان هایی نه چندان دور چپ های ایرانی برای به اصطلاح پرولتریزه شدن - درک طبقەی کارگر با گوشت و پوست و خون - به کارگری و بیگاری می رفتند.
این الگوی دراماتیک اکنون هم قابل کاربست است! روشنفکران مرکزنشین قدری بیایند در کردستان و بلوچستان زندگی کنند و عینیت را از نزدیک ببینند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
31.03.202520:25
🔺لاریجانی و بازی جوجه!
صحبت های امشب علی لاریجانی در تلویزیون نشان داد که بر خلاف گمانه زنی ها در زمان کنونی هیچ مذاکرەای چه مستقیم و چه غیر مستقیم میان ایران و آمریکا وجود ندارد.
آنچه که عیان است این است که طرفبن از طریق رسانه ها در حال نوعی گفتگو با چاشنی تهدید علیه یکدیگر هستند.
هدف اصلی هم ظاهرا استمزاج و ارزیابی طرف مقابل است تا از میزان آمادگی آن برای ورود به یک گفتگوی جدی مطمئن شوند.
اشکال کار این جاست که این خط و نشان کشیدن ها در یک زمان بسیار کوتاه و بل فشرده و در بستر بی اعتمادی مفرط انجام می شود.
آستانەی گریز هستەای ایران به چند هفته و شاید چند روز رسیده است. در طرف دیگر آمریکا ضرب الاجلی دو ماهه برای ایران تعیین کرده که به سرعت در حال اتمام است.
مهلت منقضی شدن مکانیسم ماشه هم تنها شش ماه است.
مسالەی اصلی این است که پیوست اعمالی سیاست اعلامی پیشگفته چیست؟ آیا این دو سباست بر هم منطبقند و یا سمت و سوهایی جدا دارند؟
کسی به طور قطع جواب این سوال را نمی داند و بازی پیش بینی به سهولت گذشته نیست.
دستکم صعوبت آن به اندازەی روانکاوی عمیق شخص ترامپ است.
مسلم است که;
هر دو طرف جنگ نمی خواهند اما روشن است که تمایل ایران در این زمینه شدیدتر و واضح تر است.
هر دو طرف خواهان توافق اند، اما با تفاسیر متفاوت و حتی جهان بینی و ابزارهای مفهومی کاملا متضاد.
ایران طالب توافقی محدود است، اما آمریکا به نسخەای نزدیک به تسلیم می اندیشد.
این تبصره را هم باید افزود که گرچه ترامپ به دلایل روان شناختی و ذوقی مشتاق توافق است، اما تیم او و متحدان اسرائیلی اش اهداف بلندپروازانەتری در سر می پرورانند.
این وضعیت امکان تصادم را بیشتر می کند.
فایننشال تایمز آن را به بازی جوجه تشبیه کرده است:
دو راننده به سمت هم در یک امتداد با سرعت زیاد حرکت میکنند و یکی باید از مسیر خارج شود وگرنه هر دو با هم برخورد و کشته میشوند. در حالتی که یکی از رانندهها خود را از مسیر خارج کند، آن راننده بازنده است و او را به خاطر ترسو بودن «جوجه» خطاب میکنند؛ و رانندهای که در مسیر باقیمانده بود برنده اعلام میشود.
بدترین حالت این است که هیچ کدام از جاده خارج نشوند و بهترین حالت هم زمانی اتفاق می افتد که هر دو همزمان متوقف شوند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
صحبت های امشب علی لاریجانی در تلویزیون نشان داد که بر خلاف گمانه زنی ها در زمان کنونی هیچ مذاکرەای چه مستقیم و چه غیر مستقیم میان ایران و آمریکا وجود ندارد.
آنچه که عیان است این است که طرفبن از طریق رسانه ها در حال نوعی گفتگو با چاشنی تهدید علیه یکدیگر هستند.
هدف اصلی هم ظاهرا استمزاج و ارزیابی طرف مقابل است تا از میزان آمادگی آن برای ورود به یک گفتگوی جدی مطمئن شوند.
اشکال کار این جاست که این خط و نشان کشیدن ها در یک زمان بسیار کوتاه و بل فشرده و در بستر بی اعتمادی مفرط انجام می شود.
آستانەی گریز هستەای ایران به چند هفته و شاید چند روز رسیده است. در طرف دیگر آمریکا ضرب الاجلی دو ماهه برای ایران تعیین کرده که به سرعت در حال اتمام است.
مهلت منقضی شدن مکانیسم ماشه هم تنها شش ماه است.
مسالەی اصلی این است که پیوست اعمالی سیاست اعلامی پیشگفته چیست؟ آیا این دو سباست بر هم منطبقند و یا سمت و سوهایی جدا دارند؟
کسی به طور قطع جواب این سوال را نمی داند و بازی پیش بینی به سهولت گذشته نیست.
دستکم صعوبت آن به اندازەی روانکاوی عمیق شخص ترامپ است.
مسلم است که;
هر دو طرف جنگ نمی خواهند اما روشن است که تمایل ایران در این زمینه شدیدتر و واضح تر است.
هر دو طرف خواهان توافق اند، اما با تفاسیر متفاوت و حتی جهان بینی و ابزارهای مفهومی کاملا متضاد.
ایران طالب توافقی محدود است، اما آمریکا به نسخەای نزدیک به تسلیم می اندیشد.
این تبصره را هم باید افزود که گرچه ترامپ به دلایل روان شناختی و ذوقی مشتاق توافق است، اما تیم او و متحدان اسرائیلی اش اهداف بلندپروازانەتری در سر می پرورانند.
این وضعیت امکان تصادم را بیشتر می کند.
فایننشال تایمز آن را به بازی جوجه تشبیه کرده است:
دو راننده به سمت هم در یک امتداد با سرعت زیاد حرکت میکنند و یکی باید از مسیر خارج شود وگرنه هر دو با هم برخورد و کشته میشوند. در حالتی که یکی از رانندهها خود را از مسیر خارج کند، آن راننده بازنده است و او را به خاطر ترسو بودن «جوجه» خطاب میکنند؛ و رانندهای که در مسیر باقیمانده بود برنده اعلام میشود.
بدترین حالت این است که هیچ کدام از جاده خارج نشوند و بهترین حالت هم زمانی اتفاق می افتد که هر دو همزمان متوقف شوند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
23.04.202519:53
🔺کیهان: از رحمان فرامرزی تا حسین شریعتمداری
شریعتمداری امروز باز خواهان بستن تنگەی هرمز و خروج ایران از ان پی تی شد.
مدیر کیهان دلیل این موضع شاذ را پشتیبانی از محور مقاومت و مقابله با ترفند آمریکا جهت القای شکاف میان ایران و آن خواند.
چند دهه است که تفسیر مواضع رادیکال کیهان و خط شکنی های آن به یکی از دلمشغولی های مفسران و روزنامه نگاران و اهالی سیاست بدل شده است.
غالبا این تلقی وجود دارد که هرچه کیهان و مدیر مسئول از هفت دولت آزاد آن می نویسند، موضع راستین نظام، یا دستکم بخش تندروی آنست.
برخی ها هم در جایگاه واقعی مدیر این روزنامه در بلوک قدرت تشکیک و اهتمام به مواضع وی را مبالغه آمیز می دانند.
با این وجود تردیدی نیست که خود وی شخصا تلاش می کند که منش و روش خویش و تراوشات قلم پرخاشگرش را برند اصلی انقلاب و نظام بداند.
گرچه نام کیهان در چند دهه ی اخیر به طور عمده با نام "برادر حسین" گره خورده، اما جالب است بدانید که وی وارث مطبوعەای باسابقه و معتبر و دارای لشکری از روزنامه نگاران بنام و البته خوشنام است!
اگر از رحمان هاتفی سردبیر توده ای و البته محبوب کیهان در دهەی پنجاە بگذریم که پس از انقلاب در زندان سرنوشتی غم انگیز یافت می توان گفت که شریعتمداری بر جای عبدالرحمن فرامرزی نشسته است.
فرامرزی نامی درخشان در سیاست و روزنامه نگاری ایران قبل از انقلاب است.
با فرامرزی، کیهان ارج و نام و اعتبار پیدا کرد و با فاصلەی زیاد روزنامەی قدیمی و پبشکسوت؛ اطلاعات را پشت سر گذاشت.
فرامرزی مسلمانی سنی و از اهالی استان هرمزگان فعلی بود. با معیارهای امروز نشستن فردی سنی مذهب در جایگاه سردبیر مهم ترین روزنامەی کشور، ناممکن و بل باورنکردنی است.
امروزه طیف تندرو و وابستگان به جبهەی پایداری شریعتمداری را سلطان قلم می نامندː
نامی بی مسما و عنوانی فاقد محتوا!
بی مجامله اما سلطان مطبوعات ایران، فرامرزی بود که صرف وجود نامش در نشریه ای تیراژ آن را به چند صد هزار نسخه می رساند.
وی استاد دانشگاه، وکیل، سیاستمدار و نویسندەای چیرەدست بود کە هرگز قلمش را نفروخت.
در دعوای شاه و مصدق، آشکارا شاهی بود، اما بارها مورد غضب پهلوی قرار گرفت و ممنوع القلم گردید.
فرامرزی وطن پرستی دوآتشه و ملی گرایی متعصب بود. همانطور که اشاره شد با نگاه امروز این مساله عجیب است. اهل سنت و ایران گرایی پرشور و سازش ناپذیر!؟
اکنون که هویت ملی در کمند مذهب رسمی گرفتار آمده، این معادله بغایت آشفته و بغرنج می نماید! اما در عصر فرامرزی اینگونه نبود.
جالب این جاست که فرامرزی که زمین تا آسمان با شریعتمداری متفاوت بود، اشتراکی غریب با نامبرده دارد.
او هم طرفدار آرمان فلسطین بود، البته هواداری بی غل و غش و از صمیم قلب و بدون رانت و فحش و اجبار.
شاید فلسطین گرایی برای وی که هرگز الفتی با اندیشەی چپ نداشت، بازتابی از سنی بودنش بود.
اول مرداد 1339 شاه ایران در کاخ گلستان در نخستین مصاحبه اش با رسانه های داخلی حاضر شد.
حاضرین و از جمله مسعودی مدیر اطلاعات با زبانی سرشار از تملق و تشریفات سوالاتی بی خطر و خاصیت پرسیدند.
فرامرزی بی مداهنه برخاست و پرسید:
راست است که ایران شاهنشاهی اسرائیل را به رسمیت شناخته است؟
شاه گفت: ایران سالهاست که اسرائیل را به صورت دوفاکتو و نه دوژوره به رسمیت می شناسد.
روز دوم مرداد، ناصر رهبر کاریزماتیک مصر در برابر سیل جمعیت در اسکندریه سخنرانی می کرد.
فردی کاغذی به دستش رساند. تلگراف محرمانەی سفیر مصر در ایران بود.
ناصر پس از خواندن آن گفت: چون شاه ایران عامل استعمار است و اسرائیل را به رسمیت می شناسد، از این لحظه به روابطمان با ایران خاتمه می دهیم.
رابطه قطع شد و بحرانی بزرگ پدید آمد. شاه بر فرامرزی خشم گرفت و قلمش را ستاند.
فرامرزی اما از پای نایستاد. در سال های بعد و در روزنامه های دیگر در دفاع از فلسطین نوشت.
موضعی که مطلقا خوشایند حکومت نبود و وی را در مقام روزنامه نگاری نزدیک به دولت در معرض فشار و ناراحتی قرار می داد.
شاید استقلال عمل او و امثال وی از جایگاه شان به عنوان روزنامه نگاری اصیل و صاحب قلمانی دارای ارج و اعتبار ناشی می شد.
روزنامه ای که فرامرزی سردبیرش بود، آنقدر فروش و تیراژ داشت که وابسته به اعانه و بودجه و آگاهی دولتی نباشد.
طبعا خبری هم از اراضی دماوند و سفره های رنگین سیاست و اقتصاد نبود.
امروز عصر غول ها در همەی عرصه ها به سر آمده، از سیاست گرفته تا ادبیات و از هنر و سینما گرفته تا روزنامه نگاری و فرهنگ و اقتصاد.
بخشی از این هبوط به منطق رایج اکنون بر می گردد: هر چیزی را می شود خرید: از سربازی گرفته تا مدارک دانشگاهی و از وکالت و وزارت تا شان و منزلت اجتماعی.
طبعا قلم هم جزو کالاهای خریدنی است، با نرخ های متفاوت و بیان های گوناگون!
کیهان فرامرزی و هاتفی خواننده پسند و فروختنی بود، اما خریدنی نه!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
شریعتمداری امروز باز خواهان بستن تنگەی هرمز و خروج ایران از ان پی تی شد.
مدیر کیهان دلیل این موضع شاذ را پشتیبانی از محور مقاومت و مقابله با ترفند آمریکا جهت القای شکاف میان ایران و آن خواند.
چند دهه است که تفسیر مواضع رادیکال کیهان و خط شکنی های آن به یکی از دلمشغولی های مفسران و روزنامه نگاران و اهالی سیاست بدل شده است.
غالبا این تلقی وجود دارد که هرچه کیهان و مدیر مسئول از هفت دولت آزاد آن می نویسند، موضع راستین نظام، یا دستکم بخش تندروی آنست.
برخی ها هم در جایگاه واقعی مدیر این روزنامه در بلوک قدرت تشکیک و اهتمام به مواضع وی را مبالغه آمیز می دانند.
با این وجود تردیدی نیست که خود وی شخصا تلاش می کند که منش و روش خویش و تراوشات قلم پرخاشگرش را برند اصلی انقلاب و نظام بداند.
گرچه نام کیهان در چند دهه ی اخیر به طور عمده با نام "برادر حسین" گره خورده، اما جالب است بدانید که وی وارث مطبوعەای باسابقه و معتبر و دارای لشکری از روزنامه نگاران بنام و البته خوشنام است!
اگر از رحمان هاتفی سردبیر توده ای و البته محبوب کیهان در دهەی پنجاە بگذریم که پس از انقلاب در زندان سرنوشتی غم انگیز یافت می توان گفت که شریعتمداری بر جای عبدالرحمن فرامرزی نشسته است.
فرامرزی نامی درخشان در سیاست و روزنامه نگاری ایران قبل از انقلاب است.
با فرامرزی، کیهان ارج و نام و اعتبار پیدا کرد و با فاصلەی زیاد روزنامەی قدیمی و پبشکسوت؛ اطلاعات را پشت سر گذاشت.
فرامرزی مسلمانی سنی و از اهالی استان هرمزگان فعلی بود. با معیارهای امروز نشستن فردی سنی مذهب در جایگاه سردبیر مهم ترین روزنامەی کشور، ناممکن و بل باورنکردنی است.
امروزه طیف تندرو و وابستگان به جبهەی پایداری شریعتمداری را سلطان قلم می نامندː
نامی بی مسما و عنوانی فاقد محتوا!
بی مجامله اما سلطان مطبوعات ایران، فرامرزی بود که صرف وجود نامش در نشریه ای تیراژ آن را به چند صد هزار نسخه می رساند.
وی استاد دانشگاه، وکیل، سیاستمدار و نویسندەای چیرەدست بود کە هرگز قلمش را نفروخت.
در دعوای شاه و مصدق، آشکارا شاهی بود، اما بارها مورد غضب پهلوی قرار گرفت و ممنوع القلم گردید.
فرامرزی وطن پرستی دوآتشه و ملی گرایی متعصب بود. همانطور که اشاره شد با نگاه امروز این مساله عجیب است. اهل سنت و ایران گرایی پرشور و سازش ناپذیر!؟
اکنون که هویت ملی در کمند مذهب رسمی گرفتار آمده، این معادله بغایت آشفته و بغرنج می نماید! اما در عصر فرامرزی اینگونه نبود.
جالب این جاست که فرامرزی که زمین تا آسمان با شریعتمداری متفاوت بود، اشتراکی غریب با نامبرده دارد.
او هم طرفدار آرمان فلسطین بود، البته هواداری بی غل و غش و از صمیم قلب و بدون رانت و فحش و اجبار.
شاید فلسطین گرایی برای وی که هرگز الفتی با اندیشەی چپ نداشت، بازتابی از سنی بودنش بود.
اول مرداد 1339 شاه ایران در کاخ گلستان در نخستین مصاحبه اش با رسانه های داخلی حاضر شد.
حاضرین و از جمله مسعودی مدیر اطلاعات با زبانی سرشار از تملق و تشریفات سوالاتی بی خطر و خاصیت پرسیدند.
فرامرزی بی مداهنه برخاست و پرسید:
راست است که ایران شاهنشاهی اسرائیل را به رسمیت شناخته است؟
شاه گفت: ایران سالهاست که اسرائیل را به صورت دوفاکتو و نه دوژوره به رسمیت می شناسد.
روز دوم مرداد، ناصر رهبر کاریزماتیک مصر در برابر سیل جمعیت در اسکندریه سخنرانی می کرد.
فردی کاغذی به دستش رساند. تلگراف محرمانەی سفیر مصر در ایران بود.
ناصر پس از خواندن آن گفت: چون شاه ایران عامل استعمار است و اسرائیل را به رسمیت می شناسد، از این لحظه به روابطمان با ایران خاتمه می دهیم.
رابطه قطع شد و بحرانی بزرگ پدید آمد. شاه بر فرامرزی خشم گرفت و قلمش را ستاند.
فرامرزی اما از پای نایستاد. در سال های بعد و در روزنامه های دیگر در دفاع از فلسطین نوشت.
موضعی که مطلقا خوشایند حکومت نبود و وی را در مقام روزنامه نگاری نزدیک به دولت در معرض فشار و ناراحتی قرار می داد.
شاید استقلال عمل او و امثال وی از جایگاه شان به عنوان روزنامه نگاری اصیل و صاحب قلمانی دارای ارج و اعتبار ناشی می شد.
روزنامه ای که فرامرزی سردبیرش بود، آنقدر فروش و تیراژ داشت که وابسته به اعانه و بودجه و آگاهی دولتی نباشد.
طبعا خبری هم از اراضی دماوند و سفره های رنگین سیاست و اقتصاد نبود.
امروز عصر غول ها در همەی عرصه ها به سر آمده، از سیاست گرفته تا ادبیات و از هنر و سینما گرفته تا روزنامه نگاری و فرهنگ و اقتصاد.
بخشی از این هبوط به منطق رایج اکنون بر می گردد: هر چیزی را می شود خرید: از سربازی گرفته تا مدارک دانشگاهی و از وکالت و وزارت تا شان و منزلت اجتماعی.
طبعا قلم هم جزو کالاهای خریدنی است، با نرخ های متفاوت و بیان های گوناگون!
کیهان فرامرزی و هاتفی خواننده پسند و فروختنی بود، اما خریدنی نه!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
20.04.202506:51
🔺رەآورد 1358: از حادثەی نقدە تا اشغال سفارت!
31 فروردین سالروز حادثەی نقده است. رخدادی نادر، بی سابقه و البته قابل اجتناب در تاریخ دور و دراز و سرشار از دوستی و برادری کردها و ترک ها در شمال غرب ایران.
حمیدرضا جلایی پور که پس از جنگ نقده فرماندار آن شد در کتاب در تکاپوی جامعەی مدنی، مشاهدات و تحلیل های خود را در مورد آن بیان کرده است:
از جمله دربارەی امام جمعەی سابق ارومیه که حادثه ی نقده به نقطه عطف سرنوشت ساز حیات سیاسی اش تبدیل و موفقیت های بعدیش را تضمین کرد.( بنگرید به تصویر پایین)
حادثەی نقده که از اشتباهی غم انگیز - عمدتا ناشی از بی درایتی و روشنفکر زدگی نیروهای سیاسی- آغاز شد، بیشتر معلول وضعیت بی دولتی و هرج و مرج پس از انقلاب 1357 بود.
انقلابی مردمی و درونزا که در سال های 58 و 59 در راه و بیراهه های قابل اجتناب افتاد.
ساواکی های هنوز در کمین و عناصر ضداجتماعی فرصت را قاپیدند و شهر سرشار از مودت و مدارا، لحظەای کوتاە به آزمایشگاه اتحاد اوباش و نخبگان تبدیل شد.
سوگمندانه تبعات این حادثه از اصل آن که از سوی مردم به کلی فراموش شده، پایدارتر و درازدامن تر بود!
عمدتا به خاطر طمع و آزمندی های سیاسی مرسوم در ایران و اینکه به نوعی نان برخی در این بود که نگذارند در زباله دان تاریخ مدفون شود.
از این نظر، جنگ نقده شبیه اشغال سفارت آمریکا در شش ماه بعد بود. رخدادی که انقلاب را از مسیر اصلی خود منحرف و با حذف دیگر نیروهای اجتماعی، قدرت را در دست جناحی قبضه نمود و وضعیت نامطلوب امروز را رقم زد.
نقده هم همینطور شد. نیمی از جمعیت استان از گردونه حذف و راه برای بلوکی باز شد که توسعه نیافتگی استان، خشک شدن دریاچەی ارومیه و انفجار امر قومی و به حاشیه راندن امر ملی بخشی از کارنامه شان است.
شاید بدانید که در دهەی 50 استان آذریایجان غربی بجای آنکه در قعر جدول توسعه باشد، درست در میانەی آن قرار داشت.
این دو حادثەی بدشگون در اشل هایی بزرگ و کوچک تقدیرهایی شوم برای ایران رقم زدند.
هرگونه بهبودخواهی مستلزم عبور از میراث و روایت های سیاسی شده و عبرت از یدآموزی هایشان است.
همچنین گذر از میراث داران و کاسبان و کسانی که دهه هاست از محل آن نان می خورند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
31 فروردین سالروز حادثەی نقده است. رخدادی نادر، بی سابقه و البته قابل اجتناب در تاریخ دور و دراز و سرشار از دوستی و برادری کردها و ترک ها در شمال غرب ایران.
حمیدرضا جلایی پور که پس از جنگ نقده فرماندار آن شد در کتاب در تکاپوی جامعەی مدنی، مشاهدات و تحلیل های خود را در مورد آن بیان کرده است:
از جمله دربارەی امام جمعەی سابق ارومیه که حادثه ی نقده به نقطه عطف سرنوشت ساز حیات سیاسی اش تبدیل و موفقیت های بعدیش را تضمین کرد.( بنگرید به تصویر پایین)
حادثەی نقده که از اشتباهی غم انگیز - عمدتا ناشی از بی درایتی و روشنفکر زدگی نیروهای سیاسی- آغاز شد، بیشتر معلول وضعیت بی دولتی و هرج و مرج پس از انقلاب 1357 بود.
انقلابی مردمی و درونزا که در سال های 58 و 59 در راه و بیراهه های قابل اجتناب افتاد.
ساواکی های هنوز در کمین و عناصر ضداجتماعی فرصت را قاپیدند و شهر سرشار از مودت و مدارا، لحظەای کوتاە به آزمایشگاه اتحاد اوباش و نخبگان تبدیل شد.
سوگمندانه تبعات این حادثه از اصل آن که از سوی مردم به کلی فراموش شده، پایدارتر و درازدامن تر بود!
عمدتا به خاطر طمع و آزمندی های سیاسی مرسوم در ایران و اینکه به نوعی نان برخی در این بود که نگذارند در زباله دان تاریخ مدفون شود.
از این نظر، جنگ نقده شبیه اشغال سفارت آمریکا در شش ماه بعد بود. رخدادی که انقلاب را از مسیر اصلی خود منحرف و با حذف دیگر نیروهای اجتماعی، قدرت را در دست جناحی قبضه نمود و وضعیت نامطلوب امروز را رقم زد.
نقده هم همینطور شد. نیمی از جمعیت استان از گردونه حذف و راه برای بلوکی باز شد که توسعه نیافتگی استان، خشک شدن دریاچەی ارومیه و انفجار امر قومی و به حاشیه راندن امر ملی بخشی از کارنامه شان است.
شاید بدانید که در دهەی 50 استان آذریایجان غربی بجای آنکه در قعر جدول توسعه باشد، درست در میانەی آن قرار داشت.
این دو حادثەی بدشگون در اشل هایی بزرگ و کوچک تقدیرهایی شوم برای ایران رقم زدند.
هرگونه بهبودخواهی مستلزم عبور از میراث و روایت های سیاسی شده و عبرت از یدآموزی هایشان است.
همچنین گذر از میراث داران و کاسبان و کسانی که دهه هاست از محل آن نان می خورند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
17.04.202512:27
🔺عمان زیباترین جای جهان!
مسقط پایتخت عمان شاید زیباترین نقطەی جهان باشد. از فاصلەی دور رشتەهای انبوه تخته سنگ با لبه های مضرس و به شکل پرتگاه و بریدگی های تیره گون از دریا برآمده است....
سطور بالا نوشتەی جرج کرزن دیپلمات و وزیر خارجەی بعدی بریتانیاست که به هنگام بازدیدش از ایران و سواحل خلیج فارس در سال 1889 اینگونه مسحور جذابیت های طبیعی مسقط روستایی و بادیه ای شده بود.
135 سال بعد عباس عراقچی وزیر خارجەی ایران به گونه ی دیگر به ستایش عمان می پردازد؛ این بار نه زیبایی های طبیعت و آفتاب و صخره های سنگی و دریای آن، بلکه جذابیت های سیاسی و ژئوپولتیک و اطمینان به نقش شایستەی آن به عنوان تتری معتمد جهت رد و بدل پیام با آمریکاست که چشم ایران را می گیرد.
در حالیکه ابهام و تناقض در مورد محل دور دوم گفتگوها هنوز ادامه دارد، عراقچی می گوید که منتظر طرف عمانی برای تعیین مکان هستیم!
و این به معنای آنست که هر جا که باشیم و از جمله رم، ما مهمان و عمان میزبانمان است!
ترامپ اولین نامه اش را از طریق امارات فرستاد، اما جمهوری اسلامی با فراست توپ را به برادران عمانی پاس داد و ابوظبی را کنار گذاشت.
عقد اخوت ایران و عمان اما دهه ها پیش و زمان پهلوی دوم بسته شد و تا به امروز دوام آورده است.
جمهوری اسلامی البته در دهەی اول حیاتش دو برادر رضاعی - نوشیده از شیرەی ایدئولوژی و انقلابی گری - داشت که آنها را کشورهای برادر سوریه و لیبی می نامید.
گرچه الجزایر هم گاه گاهی شامل این الطاف می شد، اما پس از تحولات سیاسی آغاز دهەی نود میلادی این کشور، رابطه اش را با آن از دست داد و سوریه به عنوان تنها دستاورد انقلاب 57 باقی ماند.
البته هر دوی این برادران مقهور انقلاب های خونین و مردمی شدند و زیر آوار تاریخ مدفون گشتند.
سلطان نشین عمان که میزبان مذاکرات ایران و آمریکا شده، کشوری کوچک است که تاج و تختش را به نحوی مدیون ایران است.
ایران پس از آنکه قرن نوزده و عمدەی قرن بیست را بر اثر عقب ماندن از گردونەی تحولات و پیشروی امپریالیسم اروپایی از دست داد، در دهەهای اخیر در نقش قدرت منطقه ای تنها دو مداخله در خارج مرزهایش داشته است:
عمان و سوریه و هر دو به قصد نجات تاج و تخت حاکمان آنها!
اولین مداخلە در عمان صورت گرفت.
جبهەی آزادیبخش ظفار سلطنت سلطان قابوس را تهدید می کرد و مداخلەی یگان های زبدەی ارتش شاهنشاهی ایران پس از چند سال نبرد، قابوس را نجات و چپ گرایان را شکست داد.
دومین مداخلەی از این دست، چهل سال بعد در سوریه صورت گرفت که فرجامی تراژیک یافت.
بشار اسد بر اثر کمک ایران و روسیه، گرچه سالی چند از سقوط محتوم گریخت.
ولی به خاطر تحولات پس از حملەی 7 اکتبر ورق برگشت و یکی از بدترین باخت های سیاست ایران در منطقه رقم خورد.
بماند که کشوری ویران و ورشکسته هم از خود بر جای گذاشت و از قضا امروز اعلام شد که قبل از سقوط در بروازهایی محرمانه( بخوانید مجرمانه) هواپیما هواپیما، دارایی های سوریەی مفلوک را به مسکو منتقل کرده است.
برعکس، عمان که امروز دریچەی دیپلماسی ایران و کم خطرترین خط تماس با جهان غربی برای آن شده، صاحب اقتصادی شکوفا و عنقریب در عداد ببرهای خلیج؛ اقتصادهای نوظهور منطقه مانند امارات و عربستان قرار می گیرد.
طرفه این جاست که این کشور نوظهو و تا این اواخر منزوی به مقصدی جذاب جهت مهاجرت سرآمدان و نیروی کار ماهر طبقەی متوسط ایران بدل شده است.
ممکن است برای خوانندگان جای تعجب باشد، اما همین مسقط که امروز گرانیگاه دیپلماسی و مرکز گفتگوهای مهم سیاسی شده، در گذشتەای نه چندان دور دهکده ای بود بسته که شب ها دروازهایش مقفول و شتربانان بد یمن با تاریکی هوا ناچار می شدند تا کلەی سحر پشت در به انتظار بنشینند!
نخستین اصلاح سلطان قابوس معمار اصلی دوستی با ایران در هر دو دورەی پهلوی و جمهوری اسلامی، پس از کودتای بدون خونریزی اش در سال 1970 برچیدن این قفل و کلون ها و تخت کردن ارگ ها و دروازه ها بود.
تصور کنید زمانی که ایران میزبان دهها پادشاه و رئیس جمهور و نخست وزیر در پرسپولیس بود، مسقط مثل دارالخلافەی طهران در عهد ناصری برج و بارو داشت و شب ها با قفل و کلون بسته می شد.
عمان البته همسایەای بی چشم و رو در نیامد. نیکی های ایران را در دوران عسرت و تنگدستی به طاق نسیان ننهاد و با همسایەی بزرگش جز از طریق دوستی درنیامد.
صد البته عاقبت مداخلەی ایران در عمان به عکس سوریه بخیر شد. شاید به این خاطر که ایران دهەی هفتاد گرچه مثل امروز قدرتی در منطقه بود، اما ترجیح می داد بجای خلاف جهت آب، کاملا در راستای آب شنا کند.
آب و جهت های آن در اینجا، استعاره ای برای نظام جهانی و زیر سیستم های آن در منطقه است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
مسقط پایتخت عمان شاید زیباترین نقطەی جهان باشد. از فاصلەی دور رشتەهای انبوه تخته سنگ با لبه های مضرس و به شکل پرتگاه و بریدگی های تیره گون از دریا برآمده است....
سطور بالا نوشتەی جرج کرزن دیپلمات و وزیر خارجەی بعدی بریتانیاست که به هنگام بازدیدش از ایران و سواحل خلیج فارس در سال 1889 اینگونه مسحور جذابیت های طبیعی مسقط روستایی و بادیه ای شده بود.
135 سال بعد عباس عراقچی وزیر خارجەی ایران به گونه ی دیگر به ستایش عمان می پردازد؛ این بار نه زیبایی های طبیعت و آفتاب و صخره های سنگی و دریای آن، بلکه جذابیت های سیاسی و ژئوپولتیک و اطمینان به نقش شایستەی آن به عنوان تتری معتمد جهت رد و بدل پیام با آمریکاست که چشم ایران را می گیرد.
در حالیکه ابهام و تناقض در مورد محل دور دوم گفتگوها هنوز ادامه دارد، عراقچی می گوید که منتظر طرف عمانی برای تعیین مکان هستیم!
و این به معنای آنست که هر جا که باشیم و از جمله رم، ما مهمان و عمان میزبانمان است!
ترامپ اولین نامه اش را از طریق امارات فرستاد، اما جمهوری اسلامی با فراست توپ را به برادران عمانی پاس داد و ابوظبی را کنار گذاشت.
عقد اخوت ایران و عمان اما دهه ها پیش و زمان پهلوی دوم بسته شد و تا به امروز دوام آورده است.
جمهوری اسلامی البته در دهەی اول حیاتش دو برادر رضاعی - نوشیده از شیرەی ایدئولوژی و انقلابی گری - داشت که آنها را کشورهای برادر سوریه و لیبی می نامید.
گرچه الجزایر هم گاه گاهی شامل این الطاف می شد، اما پس از تحولات سیاسی آغاز دهەی نود میلادی این کشور، رابطه اش را با آن از دست داد و سوریه به عنوان تنها دستاورد انقلاب 57 باقی ماند.
البته هر دوی این برادران مقهور انقلاب های خونین و مردمی شدند و زیر آوار تاریخ مدفون گشتند.
سلطان نشین عمان که میزبان مذاکرات ایران و آمریکا شده، کشوری کوچک است که تاج و تختش را به نحوی مدیون ایران است.
ایران پس از آنکه قرن نوزده و عمدەی قرن بیست را بر اثر عقب ماندن از گردونەی تحولات و پیشروی امپریالیسم اروپایی از دست داد، در دهەهای اخیر در نقش قدرت منطقه ای تنها دو مداخله در خارج مرزهایش داشته است:
عمان و سوریه و هر دو به قصد نجات تاج و تخت حاکمان آنها!
اولین مداخلە در عمان صورت گرفت.
جبهەی آزادیبخش ظفار سلطنت سلطان قابوس را تهدید می کرد و مداخلەی یگان های زبدەی ارتش شاهنشاهی ایران پس از چند سال نبرد، قابوس را نجات و چپ گرایان را شکست داد.
دومین مداخلەی از این دست، چهل سال بعد در سوریه صورت گرفت که فرجامی تراژیک یافت.
بشار اسد بر اثر کمک ایران و روسیه، گرچه سالی چند از سقوط محتوم گریخت.
ولی به خاطر تحولات پس از حملەی 7 اکتبر ورق برگشت و یکی از بدترین باخت های سیاست ایران در منطقه رقم خورد.
بماند که کشوری ویران و ورشکسته هم از خود بر جای گذاشت و از قضا امروز اعلام شد که قبل از سقوط در بروازهایی محرمانه( بخوانید مجرمانه) هواپیما هواپیما، دارایی های سوریەی مفلوک را به مسکو منتقل کرده است.
برعکس، عمان که امروز دریچەی دیپلماسی ایران و کم خطرترین خط تماس با جهان غربی برای آن شده، صاحب اقتصادی شکوفا و عنقریب در عداد ببرهای خلیج؛ اقتصادهای نوظهور منطقه مانند امارات و عربستان قرار می گیرد.
طرفه این جاست که این کشور نوظهو و تا این اواخر منزوی به مقصدی جذاب جهت مهاجرت سرآمدان و نیروی کار ماهر طبقەی متوسط ایران بدل شده است.
ممکن است برای خوانندگان جای تعجب باشد، اما همین مسقط که امروز گرانیگاه دیپلماسی و مرکز گفتگوهای مهم سیاسی شده، در گذشتەای نه چندان دور دهکده ای بود بسته که شب ها دروازهایش مقفول و شتربانان بد یمن با تاریکی هوا ناچار می شدند تا کلەی سحر پشت در به انتظار بنشینند!
نخستین اصلاح سلطان قابوس معمار اصلی دوستی با ایران در هر دو دورەی پهلوی و جمهوری اسلامی، پس از کودتای بدون خونریزی اش در سال 1970 برچیدن این قفل و کلون ها و تخت کردن ارگ ها و دروازه ها بود.
تصور کنید زمانی که ایران میزبان دهها پادشاه و رئیس جمهور و نخست وزیر در پرسپولیس بود، مسقط مثل دارالخلافەی طهران در عهد ناصری برج و بارو داشت و شب ها با قفل و کلون بسته می شد.
عمان البته همسایەای بی چشم و رو در نیامد. نیکی های ایران را در دوران عسرت و تنگدستی به طاق نسیان ننهاد و با همسایەی بزرگش جز از طریق دوستی درنیامد.
صد البته عاقبت مداخلەی ایران در عمان به عکس سوریه بخیر شد. شاید به این خاطر که ایران دهەی هفتاد گرچه مثل امروز قدرتی در منطقه بود، اما ترجیح می داد بجای خلاف جهت آب، کاملا در راستای آب شنا کند.
آب و جهت های آن در اینجا، استعاره ای برای نظام جهانی و زیر سیستم های آن در منطقه است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


10.04.202518:42
🔺نیم قرن قبل در ارومیه انتخابات چگونه بود؟
نتایج دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی در ارومیه در سال 1358 از لحاظ قومیت کاندیداها و درصد آرای آنها، کوچک ترین تفاوتی با دهەهای بعد و سالهای اخیر ندارد.
در دور اول انتخابات مجلس اول که با مشارکت آزادانەی احزاب و جریان های سیاسی در 24 اسفند 1358 برگزار شد، شش نفر واجد اکثریت آرا شدند و به دور دوم راه یافتند.
غلامرضا حسنی و سید علی اکبر قره باغی به ترتیب نفر اول و دوم و عبدالله سمیتقو و رحیم سیف قاضی؛ کاندیداهای حزب دمکرات کردستان با اختلافی ناچیز در ردەی بعدی قرار گرفتند.
علی حقیقت افشار و جعفر صمدی به ترتیب نامزدهای حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین خلق ، پنجم و ششم شدند.
دور دوم در 19 اردیبهشت 1359 برگزار و به دلیل منع حضور کاندیداهای کرد، حسنی، قره باغی و حقیقت افشار به مجلس راه یافتند.
آمار فوق از این حیث حائز اهمیت است که بی پایه بودن هر تحول دموگرافیک قابل اعتنا در این حوزه، غیر از کوچ طبیعی از روستا به شهر را خاطرنشان می سازد.
هراس افکنی جمعیت شناختی بە عنوان عنصر اصلی گفتمان های راست افراطی پدیدەای کاملا جدید در ایران و جهان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
نتایج دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی در ارومیه در سال 1358 از لحاظ قومیت کاندیداها و درصد آرای آنها، کوچک ترین تفاوتی با دهەهای بعد و سالهای اخیر ندارد.
در دور اول انتخابات مجلس اول که با مشارکت آزادانەی احزاب و جریان های سیاسی در 24 اسفند 1358 برگزار شد، شش نفر واجد اکثریت آرا شدند و به دور دوم راه یافتند.
غلامرضا حسنی و سید علی اکبر قره باغی به ترتیب نفر اول و دوم و عبدالله سمیتقو و رحیم سیف قاضی؛ کاندیداهای حزب دمکرات کردستان با اختلافی ناچیز در ردەی بعدی قرار گرفتند.
علی حقیقت افشار و جعفر صمدی به ترتیب نامزدهای حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین خلق ، پنجم و ششم شدند.
دور دوم در 19 اردیبهشت 1359 برگزار و به دلیل منع حضور کاندیداهای کرد، حسنی، قره باغی و حقیقت افشار به مجلس راه یافتند.
آمار فوق از این حیث حائز اهمیت است که بی پایه بودن هر تحول دموگرافیک قابل اعتنا در این حوزه، غیر از کوچ طبیعی از روستا به شهر را خاطرنشان می سازد.
هراس افکنی جمعیت شناختی بە عنوان عنصر اصلی گفتمان های راست افراطی پدیدەای کاملا جدید در ایران و جهان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
06.04.202520:50
🔺از قطب جنوب تا اختلال دوقطبی!
نمایندەی بوکان که حوزەی انتخابیه اش یکی از محروم ترین مناطق کشور است، بمب اتم می خواهد. حسین شریعتمداری که راست یا دروغ، به قلم نظام ملقب است، در بحبوحەی تلاش برای توفیق دیپلماسی، وعدەی ترور ترامپ را می دهد.
شهرام دبیری پس از بازگشت از قطب جنوب، می گوید او بوده که با تدبیر داهیانه اش، کابینه را از سد ستبر جبهەی پایداری عبور دادە است.
سخت است که سیاست ایران را بر مبنای دوگانه های راست و چپ، اصلاح طلب و اصول گرا و تندرو و میانه رو توضیح داد.
بجای آن بهتر است از مفهومی روان پزشکی بنام اختلال دو قطبی استفاده کرد. سرگردانی میان اقطاب افسردگی و شیدایی، تندروی و کندروی و مسابقەی تملق و ریا و دروغ گویی.
دلربایی از هستەی سخت قدرت به هر قیمت و پشت کردن به منطق و عقلانیت و اخلاق و مصلحت سکەی رایج این روزگار است.
گرچه مسافر قطب به نام دبیری پیوند خورد، اما بسیارند کسانی که میان قطبین در نوسانند و قطب نمای سیاست و جهت گیری شان را بر مبنای منویات قدرت و مصلحت شخصی در پیروی از آن تنظیم می کنند.
هرچه تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان تیزتر می شود، بر تعداد آپاراتچیک های مجلس و دولت افزوده می شود.
آپارتچیک اصطلاحی روسی برای وصف کادرهای بالای حزب و دیوان سالاران عالی مقام است.
کسانی که هیچ خلاقیت و تلاشی به خرج نمی دهند و مسئولیت ناپذیرند، فقط روز را به شب می رسانند و وانمود می کنند که کار می کنند و دستگاه متبوعشان تعطیل نیست.
آپارتچیک ها دست از شعارهای انقلابی بر نمی دارند، اما با شامه ای تیز آن را مظنه و مطابق آخرین ذائقەی رئیس بلافصل شان بیان می کنند.
همانگونه که گفته شد، نتیجەی نظارت ها و حذف های ساختاری، نوعی ژنریک سازی مدیران و مسئولان و نمایندگان است.
همه سخنی واحد می گویند، عملا کاری نمی کنند، در عوض تا می توانند فنون بقا را در میدان تنازع بر سر آن می آموزند.
این حقیقت تلخ دیگر قابل کتمان نیست که دوره به دوره از کیفیت مجلس کاسته و مانند شورای شهرها بیشتر به باری بر دوش نظام سیاسی تیدیل شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
نمایندەی بوکان که حوزەی انتخابیه اش یکی از محروم ترین مناطق کشور است، بمب اتم می خواهد. حسین شریعتمداری که راست یا دروغ، به قلم نظام ملقب است، در بحبوحەی تلاش برای توفیق دیپلماسی، وعدەی ترور ترامپ را می دهد.
شهرام دبیری پس از بازگشت از قطب جنوب، می گوید او بوده که با تدبیر داهیانه اش، کابینه را از سد ستبر جبهەی پایداری عبور دادە است.
سخت است که سیاست ایران را بر مبنای دوگانه های راست و چپ، اصلاح طلب و اصول گرا و تندرو و میانه رو توضیح داد.
بجای آن بهتر است از مفهومی روان پزشکی بنام اختلال دو قطبی استفاده کرد. سرگردانی میان اقطاب افسردگی و شیدایی، تندروی و کندروی و مسابقەی تملق و ریا و دروغ گویی.
دلربایی از هستەی سخت قدرت به هر قیمت و پشت کردن به منطق و عقلانیت و اخلاق و مصلحت سکەی رایج این روزگار است.
گرچه مسافر قطب به نام دبیری پیوند خورد، اما بسیارند کسانی که میان قطبین در نوسانند و قطب نمای سیاست و جهت گیری شان را بر مبنای منویات قدرت و مصلحت شخصی در پیروی از آن تنظیم می کنند.
هرچه تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان تیزتر می شود، بر تعداد آپاراتچیک های مجلس و دولت افزوده می شود.
آپارتچیک اصطلاحی روسی برای وصف کادرهای بالای حزب و دیوان سالاران عالی مقام است.
کسانی که هیچ خلاقیت و تلاشی به خرج نمی دهند و مسئولیت ناپذیرند، فقط روز را به شب می رسانند و وانمود می کنند که کار می کنند و دستگاه متبوعشان تعطیل نیست.
آپارتچیک ها دست از شعارهای انقلابی بر نمی دارند، اما با شامه ای تیز آن را مظنه و مطابق آخرین ذائقەی رئیس بلافصل شان بیان می کنند.
همانگونه که گفته شد، نتیجەی نظارت ها و حذف های ساختاری، نوعی ژنریک سازی مدیران و مسئولان و نمایندگان است.
همه سخنی واحد می گویند، عملا کاری نمی کنند، در عوض تا می توانند فنون بقا را در میدان تنازع بر سر آن می آموزند.
این حقیقت تلخ دیگر قابل کتمان نیست که دوره به دوره از کیفیت مجلس کاسته و مانند شورای شهرها بیشتر به باری بر دوش نظام سیاسی تیدیل شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


29.03.202518:48
🔺آخرین سنگر نجات آخرین دمکراسی خاورمیانه
امروز استانبول زیر پای صدها هزار معترض لرزید.
ساحل مال تپه که این جمعیت ملیونی را گرد آورده به طرزی نمادین بیانگر آیندەی دشوار ترکیه است: آخرین سنگر مقاومت برای جلوگیری از سقوط نهایی دمکراسی نیمه جان در قعر دریای خودکامگی.
مردم ترکیه ناچارند این نبرد سخت را به تنهایی پیش ببرند.
اردوغان با استفاده از فرصت وجود ترامپ، این تصمیم متهورانه را اتخاذ کرد.
اروپا هم به علت جنگ اوکراین، بحران های خاورمیانه و مزیت های ژئوپلتیک و استراتژیک ترکیه قادر نیست در کنار مردم بایستد.
تازه با ناز و کرشمەی آمریکایی ها برای ناتو، ارتش ترکیه قوی ترین نیروی نظامی این اتحادیه هم شده است.
اردوغان همەی این ها را به دقت محاسبه کرده بود، اما در مورد میزان واکنش مردم دچار اشتباه شد.
آیا وی موفق می شود که از این بحران جان سالم بدر برد؟
در این صورت دیکتاتوری کامل حاکم می شود.
اگر هم شکست بخورد، احتمالا دورەای از هرج و مرج و بی ثباتی در انتظار ترکیه خواهد بود.
سلطان در 20 سال گذشته، اینقدر نهادهای سیاسی و قانونی را شخصی کرده که رمقی به تن حکومت قانون نمانده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
امروز استانبول زیر پای صدها هزار معترض لرزید.
ساحل مال تپه که این جمعیت ملیونی را گرد آورده به طرزی نمادین بیانگر آیندەی دشوار ترکیه است: آخرین سنگر مقاومت برای جلوگیری از سقوط نهایی دمکراسی نیمه جان در قعر دریای خودکامگی.
مردم ترکیه ناچارند این نبرد سخت را به تنهایی پیش ببرند.
اردوغان با استفاده از فرصت وجود ترامپ، این تصمیم متهورانه را اتخاذ کرد.
اروپا هم به علت جنگ اوکراین، بحران های خاورمیانه و مزیت های ژئوپلتیک و استراتژیک ترکیه قادر نیست در کنار مردم بایستد.
تازه با ناز و کرشمەی آمریکایی ها برای ناتو، ارتش ترکیه قوی ترین نیروی نظامی این اتحادیه هم شده است.
اردوغان همەی این ها را به دقت محاسبه کرده بود، اما در مورد میزان واکنش مردم دچار اشتباه شد.
آیا وی موفق می شود که از این بحران جان سالم بدر برد؟
در این صورت دیکتاتوری کامل حاکم می شود.
اگر هم شکست بخورد، احتمالا دورەای از هرج و مرج و بی ثباتی در انتظار ترکیه خواهد بود.
سلطان در 20 سال گذشته، اینقدر نهادهای سیاسی و قانونی را شخصی کرده که رمقی به تن حکومت قانون نمانده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
22.04.202507:29
post.reposted:
ته بساط | سینا سعدینی

19.04.202514:50
به «شهریار شهیر شارنامه»
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
نمیبینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا
فروشند مفتاح مشکل گشایی
می صوفی افکن کجا میفروشند
که در تابم از دست زهد ریایی
جناب دکتر خدیو!
اندیشمند گرانقدر!
از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامة
آرشیو مطالب موزون کانال وزین شارنامه را به رسم سابق مطالعه می کردم. فقط میتوان گفت:
به پرویزن معرفت بیخته
به شهد عبارت بر آمیخته
دیر زمانی است مقیم «شارستان» معرفتِ آن «شهریار شهیر»یم. «شارنامه»، به جای آن که به تاریکی چاه و به باریکی راه لعنت فرستد، شمعی را روشن کرده و جمعی را انجمن کرده است. و از ایمان کسی نمی پرسد و همگان را نان معرفت میدهد. که آنکس به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان دکتر خدیو به نان ارزد.
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی / از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
یکی از مطالب نسبتا قدیمی در نقد قولی از عبدالکریم سروش بود که من هم با شما همدل و همداستانم و میکوشم از منظر خودم نقدم را ارائه کنم؛ این هم گفتنی است که بنده از شاگردان سروش هستم. لکن بر ایشان دو سه نقد مکتوب دارم و البته پاره ای افکار ناسازگار کتابت نشده. لکن سروش عزیز است و حقیقت عزیز تر از سروش. و نفی حکمت نباید کرد نه بهر دل عامی چند (توده ها) و نه خاصی چند (نخبه ها)!
نقد آن نویسنده ی چیره دست را خواندم و جز حیرتم نیفزود، که زنهار از این بلاغة، زنهار از این فصاحت.
قول سروش بدین قرار بود که انقلاب ۵۷ را انقلابی بدون تئوری خوانده بودند. من «احتمالا» بیش از یک بار این سخن را از ایشان شنیده باشم. سخن سروش اشکال مند است. شاید مهمترین تسهیل گر «نظریِ »انقلاب، مرحوم شریعتی باشد! شریعتی که در بلاغت و صنعت کلامی، دست کمی از سروش نداشت. ایضا مهندس مهدی بازرگان، که از نوع خود روند الهیاتی جامعه را انقلابیزه میکرد! ایشان «مومن آل هندسه» بود لکن در سال ۷۱ در رساله ی مشهور «آخرت و خدا (هدف بعثت انبیا)» نرگس مستانه سکولاریسم، علم و فضل شصت ساله او را یغما برد. این کتاب البته «تجربه نامه» است. زندگی بازرگان هم یک تجربه است. من به احترام نویسنده ی این رساله و به علت نوشتنش، کلاه از سربلند میکنم.
اما به نقدم به سروش بازگردم. انقلاب ها محصول دنیای مدرن اند و در دنیای مدرن بدون «تئوری» چرخ های روزگار نمی چرخد!
اما گفتنی است انقلاب ۵۷ انقلابی نه در خلأ تئوری بلکه در خلأ «روشنفکر» بود! اما نه روشنفکر به معنایی که در دست است. تعریفم را از روشنفکر بازسازی میکنم و نقاب از چهره ی آن برمیکشم.
برای تعریف روشنفکر معیار هایی آورده اند. اما در این مورد مشخص بر آنم که روشنفکر کسی است -که سوای از ویژگی هایی که برای آن عنوان شده-، از مقابله با «تفکر هژمونیک جامعه» نهراسد! مرحوم مصطفی رحیمی بود که در کنج عزلت ماند، و مرحوم غلامحسین صدیقی که شروطش مقبول نشد. البته من معتقدم، بختیار در سال ۵۶ بی اشتباه نبود. پس مراد از «روشنفکر» در این مقال و مجال به این مثابه است. به قول حافظ: خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای!
در پایان، مانند باستانی پاریزی -زمانی که هنوز جمالزاده را ملاقات نکرده بود و در مکاتبه و نامه نگاری بودند- به جمالزاده این بیت شعر را مینوشت که من برایتان مینویسم:
ما ندیده به تو دادیم دل و شاهد ماست / حسن پیغمبری و عشق اویس قرنی
ایام بکام باد.
شاگرد شما:
سینا سعدینی
۲۸ فروردین ۱۴۰۴
#سینا_سعدینی
#ته_بساط
#صلاح_الدین_خدیو
#شارنامه
@SadiniSina
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
نمیبینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا
فروشند مفتاح مشکل گشایی
می صوفی افکن کجا میفروشند
که در تابم از دست زهد ریایی
جناب دکتر خدیو!
اندیشمند گرانقدر!
از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامة
آرشیو مطالب موزون کانال وزین شارنامه را به رسم سابق مطالعه می کردم. فقط میتوان گفت:
به پرویزن معرفت بیخته
به شهد عبارت بر آمیخته
دیر زمانی است مقیم «شارستان» معرفتِ آن «شهریار شهیر»یم. «شارنامه»، به جای آن که به تاریکی چاه و به باریکی راه لعنت فرستد، شمعی را روشن کرده و جمعی را انجمن کرده است. و از ایمان کسی نمی پرسد و همگان را نان معرفت میدهد. که آنکس به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان دکتر خدیو به نان ارزد.
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی / از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
یکی از مطالب نسبتا قدیمی در نقد قولی از عبدالکریم سروش بود که من هم با شما همدل و همداستانم و میکوشم از منظر خودم نقدم را ارائه کنم؛ این هم گفتنی است که بنده از شاگردان سروش هستم. لکن بر ایشان دو سه نقد مکتوب دارم و البته پاره ای افکار ناسازگار کتابت نشده. لکن سروش عزیز است و حقیقت عزیز تر از سروش. و نفی حکمت نباید کرد نه بهر دل عامی چند (توده ها) و نه خاصی چند (نخبه ها)!
نقد آن نویسنده ی چیره دست را خواندم و جز حیرتم نیفزود، که زنهار از این بلاغة، زنهار از این فصاحت.
قول سروش بدین قرار بود که انقلاب ۵۷ را انقلابی بدون تئوری خوانده بودند. من «احتمالا» بیش از یک بار این سخن را از ایشان شنیده باشم. سخن سروش اشکال مند است. شاید مهمترین تسهیل گر «نظریِ »انقلاب، مرحوم شریعتی باشد! شریعتی که در بلاغت و صنعت کلامی، دست کمی از سروش نداشت. ایضا مهندس مهدی بازرگان، که از نوع خود روند الهیاتی جامعه را انقلابیزه میکرد! ایشان «مومن آل هندسه» بود لکن در سال ۷۱ در رساله ی مشهور «آخرت و خدا (هدف بعثت انبیا)» نرگس مستانه سکولاریسم، علم و فضل شصت ساله او را یغما برد. این کتاب البته «تجربه نامه» است. زندگی بازرگان هم یک تجربه است. من به احترام نویسنده ی این رساله و به علت نوشتنش، کلاه از سربلند میکنم.
اما به نقدم به سروش بازگردم. انقلاب ها محصول دنیای مدرن اند و در دنیای مدرن بدون «تئوری» چرخ های روزگار نمی چرخد!
اما گفتنی است انقلاب ۵۷ انقلابی نه در خلأ تئوری بلکه در خلأ «روشنفکر» بود! اما نه روشنفکر به معنایی که در دست است. تعریفم را از روشنفکر بازسازی میکنم و نقاب از چهره ی آن برمیکشم.
برای تعریف روشنفکر معیار هایی آورده اند. اما در این مورد مشخص بر آنم که روشنفکر کسی است -که سوای از ویژگی هایی که برای آن عنوان شده-، از مقابله با «تفکر هژمونیک جامعه» نهراسد! مرحوم مصطفی رحیمی بود که در کنج عزلت ماند، و مرحوم غلامحسین صدیقی که شروطش مقبول نشد. البته من معتقدم، بختیار در سال ۵۶ بی اشتباه نبود. پس مراد از «روشنفکر» در این مقال و مجال به این مثابه است. به قول حافظ: خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای!
در پایان، مانند باستانی پاریزی -زمانی که هنوز جمالزاده را ملاقات نکرده بود و در مکاتبه و نامه نگاری بودند- به جمالزاده این بیت شعر را مینوشت که من برایتان مینویسم:
ما ندیده به تو دادیم دل و شاهد ماست / حسن پیغمبری و عشق اویس قرنی
ایام بکام باد.
شاگرد شما:
سینا سعدینی
۲۸ فروردین ۱۴۰۴
#سینا_سعدینی
#ته_بساط
#صلاح_الدین_خدیو
#شارنامه
@SadiniSina


14.04.202520:00
🔺اقتراح پهلوی: کردستان شمالی ضمیمەی آذربایجان و بخش جنوبی به کرمانشاه ملحق شود!
این نامه که هنگام نخستین تقسیمات مدرن کشوری در سال 1316 نوشته شده، حاوی حقایقی جالب است.
در سال 1316 رضاشاه با تبدیل ایران به ده استان، سنگ بنای تقسیمات امروز را گذاشت.
از نامەی فرهنگستان چنین بر می آید که این نهاد جهت نام گزینی مناطق کردنشین مورد مشورت قرار گرفته است.
فرهنگستان در پاسخ می گوید که مراجعه به منابع تاریخی نشان می دهد که این ولایات [ اردلان به مرکزیت سنندج و مکری به مرکزیت مهاباد ] هرگز جز کردستان نامی نداشته اند.
در پایان پبشنهاد می کند کردستان شمالی به مرکزیت مهاباد ضمیمەی آذربایجان و کردستان جنوبی به مرکزیت سنندج به کرمانشاهان ملحق گردد.
مهاباد در کنار مراغه، بیجار، خوی و ارومیه، استان چهارم را به مرکزیت ارومیه تشکیل داد.
سنندج هم همراه با کرمانشاه، همدان و ایلام بخشی از استان پنجم به مرکزیت کرمانشاه گردید.
دو دهه بعد استان کردستان به مرکزیت سنندج تاسیس شد. اما وضعیت کردستان شمالی به همین منوال باقی ماند و پویایی های ناشی از آن محرک بخشی از ناترازی های امروز آذربایجان غربی گردید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
این نامه که هنگام نخستین تقسیمات مدرن کشوری در سال 1316 نوشته شده، حاوی حقایقی جالب است.
در سال 1316 رضاشاه با تبدیل ایران به ده استان، سنگ بنای تقسیمات امروز را گذاشت.
از نامەی فرهنگستان چنین بر می آید که این نهاد جهت نام گزینی مناطق کردنشین مورد مشورت قرار گرفته است.
فرهنگستان در پاسخ می گوید که مراجعه به منابع تاریخی نشان می دهد که این ولایات [ اردلان به مرکزیت سنندج و مکری به مرکزیت مهاباد ] هرگز جز کردستان نامی نداشته اند.
در پایان پبشنهاد می کند کردستان شمالی به مرکزیت مهاباد ضمیمەی آذربایجان و کردستان جنوبی به مرکزیت سنندج به کرمانشاهان ملحق گردد.
مهاباد در کنار مراغه، بیجار، خوی و ارومیه، استان چهارم را به مرکزیت ارومیه تشکیل داد.
سنندج هم همراه با کرمانشاه، همدان و ایلام بخشی از استان پنجم به مرکزیت کرمانشاه گردید.
دو دهه بعد استان کردستان به مرکزیت سنندج تاسیس شد. اما وضعیت کردستان شمالی به همین منوال باقی ماند و پویایی های ناشی از آن محرک بخشی از ناترازی های امروز آذربایجان غربی گردید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
08.04.202514:48
🔺"عصر ایران" علیه ایران؟
در روزهای گذشته سایت خبری - تحلیلی عصر ایران، گزارشی جهت دار، قومی و تفرقه برانگیز در مورد شهر ارومیه منتشر کرد.
ابن نوشته سرشار از ارقام نادرست و داده های تاریخی برگرفته از الگوی تاریخ نویسی جمهوری ترکیه بود که در تمام دنیا به جعل و تحریف و وارونه نویسی تاریخ شهره است.
نظر به اعتبار و اهمیت عصر ایران به عنوان رسانه ای پرمخاطب و معتبر بلافاصله با مسئولان آن تماس گرفتم و اشتباهشان را گوشزد کردم، اما متاسفانه نتیجەای نبخشید.
این رخداد از بسیاری جهات درس آموز و محل تامل است. در عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی، دروازه بانی سنتی خبری کارساز نیست و رسانه به آسانی می تواند طعمەی نفوذ و نردبان تفرقه افکنان و قوم گرایان افراطی شود.
ظهور پدیدەی ترامپ به عنوان نمود ملی گرایی و نژادپرستی افراطی تا حد زیادی وامدار روزنامه نگاری دیجیتال و شبکه های اجتماعی است.
نیک می دانیم در رسانه های چاپی کە تا قبل از انفلاب دیجیتال، جریان اصلی بودند، انتشار مطالب نژادپرستانه، نظریه های توطئه و دروغ های آشکار به آسانی امروز نبود.
محدودیت های فن آوری در کنار معدود بودن نسبی تریبون های سخن پراکنی و انتشار کلمه، به نوعی راست کیشی و استانداردسازی زبان و بیان انجامیده بود که به آسانی نمی شد از آن عدول نمود.
ناسیونالیسم افراطی در سراسر جهان از رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی رها از محدودیت و ویرایش برای نفرت پراکنی و نشر ایده های شرورانه بهره می برد.
زبان پیراسته ای که محصول سده ها روزنامه نگاری فاخر و حرفه ای بود، در معرض زوالی ویرانگر قرار گرفته است.
در اروپا، اسلام هراسی، ضدیت با مهاجران و پروپاگاندا علیه آزادی و دمکراسی عمدتا در استادیوم های فوتبال بیان و سپس توسط ترول های اینترنتی رله می شود.
خطر ترولیسم - اوباش گری اینترنتی - کمتر از تروریسم نیست. بلکه نوعی تروریسم مجازی است.
به فرض مثال دروغ شرم آور اقامت دائمی 650 هزار آوارەی عراقی در سال 1370 در ایران، به هیچ وجه در رسانه های چاپی ماقبل اینترنت امکان انتشار نداشت.
اما اکنون اوباش مجازی و ترولیست های قوم گرا با فراغ بال آن را می پراکنند و شوربختانه از فرط تکرار ممکن است اشباع و باورپذیر هم شود*
مساله این است که عجالتا هیچ امکانی برای دروازه بانی این حجم گسترده از اطلاعات مخدوش و موهن وجود ندارد.
شاید بتوان در آینده از رهگذر نوعی همکاری بین المللی و ابزارهایی چون هوش مصنوعی، به زردهای اینترنت لگام زد.
باید امیدوار بود که در این مسیر محتواهای نادرست، دروغ های عریان، مطالب نژادپرستانه و ضد همزیستی و همبستگی عمومی قبل از انتشار غربال شوند، بدون آنکه به اصل آزادی بیان صدمه ای وارد شود.
*شایان بیان است که در بهار 1370 صدها هزار آوارەی کرد راهی استان های غربی ایران شدند.
سطح زندگی آنان در آن زمان با داشتن خودروهای خارجی بسیار بالاتر از متوسط ایران بود و کمتر از یک ماه بعد با تشکیل دولت اقلیم کردستان به وطن خود بازگشته و به جرات حتی یک نفرشان هم در ایران نماند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
در روزهای گذشته سایت خبری - تحلیلی عصر ایران، گزارشی جهت دار، قومی و تفرقه برانگیز در مورد شهر ارومیه منتشر کرد.
ابن نوشته سرشار از ارقام نادرست و داده های تاریخی برگرفته از الگوی تاریخ نویسی جمهوری ترکیه بود که در تمام دنیا به جعل و تحریف و وارونه نویسی تاریخ شهره است.
نظر به اعتبار و اهمیت عصر ایران به عنوان رسانه ای پرمخاطب و معتبر بلافاصله با مسئولان آن تماس گرفتم و اشتباهشان را گوشزد کردم، اما متاسفانه نتیجەای نبخشید.
این رخداد از بسیاری جهات درس آموز و محل تامل است. در عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی، دروازه بانی سنتی خبری کارساز نیست و رسانه به آسانی می تواند طعمەی نفوذ و نردبان تفرقه افکنان و قوم گرایان افراطی شود.
ظهور پدیدەی ترامپ به عنوان نمود ملی گرایی و نژادپرستی افراطی تا حد زیادی وامدار روزنامه نگاری دیجیتال و شبکه های اجتماعی است.
نیک می دانیم در رسانه های چاپی کە تا قبل از انفلاب دیجیتال، جریان اصلی بودند، انتشار مطالب نژادپرستانه، نظریه های توطئه و دروغ های آشکار به آسانی امروز نبود.
محدودیت های فن آوری در کنار معدود بودن نسبی تریبون های سخن پراکنی و انتشار کلمه، به نوعی راست کیشی و استانداردسازی زبان و بیان انجامیده بود که به آسانی نمی شد از آن عدول نمود.
ناسیونالیسم افراطی در سراسر جهان از رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی رها از محدودیت و ویرایش برای نفرت پراکنی و نشر ایده های شرورانه بهره می برد.
زبان پیراسته ای که محصول سده ها روزنامه نگاری فاخر و حرفه ای بود، در معرض زوالی ویرانگر قرار گرفته است.
در اروپا، اسلام هراسی، ضدیت با مهاجران و پروپاگاندا علیه آزادی و دمکراسی عمدتا در استادیوم های فوتبال بیان و سپس توسط ترول های اینترنتی رله می شود.
خطر ترولیسم - اوباش گری اینترنتی - کمتر از تروریسم نیست. بلکه نوعی تروریسم مجازی است.
به فرض مثال دروغ شرم آور اقامت دائمی 650 هزار آوارەی عراقی در سال 1370 در ایران، به هیچ وجه در رسانه های چاپی ماقبل اینترنت امکان انتشار نداشت.
اما اکنون اوباش مجازی و ترولیست های قوم گرا با فراغ بال آن را می پراکنند و شوربختانه از فرط تکرار ممکن است اشباع و باورپذیر هم شود*
مساله این است که عجالتا هیچ امکانی برای دروازه بانی این حجم گسترده از اطلاعات مخدوش و موهن وجود ندارد.
شاید بتوان در آینده از رهگذر نوعی همکاری بین المللی و ابزارهایی چون هوش مصنوعی، به زردهای اینترنت لگام زد.
باید امیدوار بود که در این مسیر محتواهای نادرست، دروغ های عریان، مطالب نژادپرستانه و ضد همزیستی و همبستگی عمومی قبل از انتشار غربال شوند، بدون آنکه به اصل آزادی بیان صدمه ای وارد شود.
*شایان بیان است که در بهار 1370 صدها هزار آوارەی کرد راهی استان های غربی ایران شدند.
سطح زندگی آنان در آن زمان با داشتن خودروهای خارجی بسیار بالاتر از متوسط ایران بود و کمتر از یک ماه بعد با تشکیل دولت اقلیم کردستان به وطن خود بازگشته و به جرات حتی یک نفرشان هم در ایران نماند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
05.04.202519:17
🔺از وستفالیا بە ایستفالیا: غزه غرق در خون
با انتشار این فیلم، دروغ دو هفته پیش اسرائیل دربارەی کشتار امدادگران رفح برملا شد
5 دستگاه آمبولانس و 1 خودروی آتش نشانی با چراغ های گردان برای کمک به مجروحان در حال حرکتند.
به یکباره سربازان اسرائیلی آتش گشودە و 15 سرنشین آنها را اعدام می کنند.
میزان کشنار در غزه به حدی رسیده که افکار عمومی عملا کرخت و اشباع شده.
آیا با جهان جدیدی مواجهیم؟ مقصر کیست؟
سادەترین پاسخ مقصر قلمداد کردن آمریکا به عنوان حامی اصلی اسرائیل است. اما این کافی نیست.
روسیه، چین، هند، ترکیه، برزیل و تمام قدرت های بزرگ و متوسط تازه هم گناهکارند.
چرا مانند عراق 1991 و یوگسلاوی 1999 اصل مداخلەی بشردوستانە فعال نمی شود؟
چون در مورد دولت وقت سوریه هم که با پشتگرمی حامیان خارجیش صدها هزار غیر نظامی را کشت نیز اعمال نشد!
قدرت های نوظهور بالا با مفاهیم غربی حقوق بشر، آزادی و دمکراسی که مبنای نظری مداخله در امور داخلی کشورها است، چندان سازگار نیستند.
این رویکرد وقتی با منطق ژئوپولتیک جهان غربی مماس می شود، نتیجەاش غزە است!
نظم وستفالیایی دارد ایستفالیایی - شرقی مآب - می شود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
با انتشار این فیلم، دروغ دو هفته پیش اسرائیل دربارەی کشتار امدادگران رفح برملا شد
5 دستگاه آمبولانس و 1 خودروی آتش نشانی با چراغ های گردان برای کمک به مجروحان در حال حرکتند.
به یکباره سربازان اسرائیلی آتش گشودە و 15 سرنشین آنها را اعدام می کنند.
میزان کشنار در غزه به حدی رسیده که افکار عمومی عملا کرخت و اشباع شده.
آیا با جهان جدیدی مواجهیم؟ مقصر کیست؟
سادەترین پاسخ مقصر قلمداد کردن آمریکا به عنوان حامی اصلی اسرائیل است. اما این کافی نیست.
روسیه، چین، هند، ترکیه، برزیل و تمام قدرت های بزرگ و متوسط تازه هم گناهکارند.
چرا مانند عراق 1991 و یوگسلاوی 1999 اصل مداخلەی بشردوستانە فعال نمی شود؟
چون در مورد دولت وقت سوریه هم که با پشتگرمی حامیان خارجیش صدها هزار غیر نظامی را کشت نیز اعمال نشد!
قدرت های نوظهور بالا با مفاهیم غربی حقوق بشر، آزادی و دمکراسی که مبنای نظری مداخله در امور داخلی کشورها است، چندان سازگار نیستند.
این رویکرد وقتی با منطق ژئوپولتیک جهان غربی مماس می شود، نتیجەاش غزە است!
نظم وستفالیایی دارد ایستفالیایی - شرقی مآب - می شود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
28.03.202510:54
🔺پاسخ ایران به نامەی ترامپ
سرانجام ایران دو هفته پس از دریافت نامەی ترامپ از طریق " پیام رسان های خارجی " پاسخ آن را داد.
می گویند سیاست خارجی ادامەی سیاست داخلی است، اما دستکم در این مورد اینطور نبود. در داخل "پیام رسان های خارجی" سرکوب و فیلتر می شوند تا فضایی بدون رقابت در اختیار نرم افزارهای مجازی داخلی قرار گیرد.
اما در سیاست خارجی، این کشورهای عمان، عراق، قطر و امارات هستند که به تناوب از مزایای انسداد روابط خارجی ایران بهره می برند!
رمزگشایی از محتوای پاسخ ایران محتاج تقلای چندانی نیست.
از لابلای متن و میان سطور سخنان مقامات ایران در روزهای اخیر و نیز مراسم امروز روز قدس، می توان حدس زد که ایران پیشنهاد ترامپ را به صورت کلی رد کرده است.
در عین حال باب گفتگو را به صورت کامل نبسته و امیدوار است که بر سر یک دستور کار تعدیل شده و محدود به مسالەی هستەای به مذاکره بپردازد.
استراتژی طرف ایرانی در حال حاضر بر ارزیابی اهداف واقعی آمریکایی ها استوار است؛ تهدیدات تیم ترامپ در روی آوردن به گزینەی نظامی چقدر جدی است؟
آیا دولت جدید آمریکا دنبال رژیم چنج است یا مهار به اصطلاح بلندپروازی های هسته ای و منطقە ای ایران؟
آمریکا در راستای برنامه های مذکور تا کجا پیش می رود و پویایی های منتج از شتاب و بی صبری ترامپ برای حل مسالەی ایران چه نقشی خواهد داشت؟
محاسبات دولت ایران بر مبنای بی اعتمادی کامل به طرف مقابل مبتنی است و بر این اساس به هیچ وجه آمادگی گفتگویی فراگیر را با آن ندارد.
پاشنەی آشیل این رویکرد البته مسالەی زمان است و طرف مقابل هم با درک کاهش تاب آوری اقتصادی ایران در حال بازی با کارت آن است.
به صورت مشخص ایران با دو مهلت دو ماهه و شش ماهه متداخل روبروست. اولی مهلت تعیین شده از سوی ترامپ است و دومی فرصت باقیمانده جهت منقضی شدن برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه.
لحن مقامات ایرانی در مراسم امروز و رزمایش های برگزار شده در روزهای اخیر نشان از آن داشت که تهران احتمال دست درازی نظامی را منتفی نمی داند.
در متطقه هم تحرکات نظامی به سطح بی سابقه ای رسیده است.
ایران برخی از مهم ترین اهرم های بازدارندگی خود در منطقه را از دست داده و در مقابل تهاجمی احتمالی، تنهاتر از گذشته است.
از چهار پایتخت تحت نفوذ ایران، بیروت و دمشق به نحوی از دست رفته اند و دست بر قضا صنعا امروز و مصادف با روز قدس تحت شدیدترین بمباران های آمریکا قرار داشت.
بمباران بی سابقەی یمن هم نوعی نشان دادن ضرب شست به ایران است و هم اقدامی جدی جهت تضعیف یکی از پایگاه های باقیماندەی محور مقاومت.
می ماند بغداد که اتفاقا انحلال حشد شعبی یکی از خواسته های نامەی ترامپ بوده و ایران امروز از زبان سفیرش در بغداد با آن مخالفت کرد.
مخلص کلام اینکه تهران کوشید با پاسخ مکتوب به نامەی نه چندان دیپلماتیک ترامپ، نگذارد روزنەی دیپلماسی به صورت کامل بسته شود.
هنوز معلوم نیست با اتفاقات امروز روند تحولات به سمت توافق می رود یا درگیری نظامی؟
از فحوای کلام مقامات ایرانی معلوم است که گزینەی دوم را جدی گرفته و می کوشند با بالا بردن هزینەی آن و تهدید کشورهای همسایه به درگیر شدن در تبعات آن، سایەی آن را دورتر کنند.
مطلوب تهران در نهایت رسیدن به یک توافق محدود هستەای با واشنگتن در ازای برخی معافیت های نفتی است.
ایران برای این مقصود روی شخصیت خودشیفتەی رئیس جمهور آمریکا و برخی پیام های متناقض میان همکارانش حساب کرده است.
در مقابل ویژگی های روان شناختی ناشکیبا و نفرت از ایران ترامپ هم وجود دارد که به علت صمیمیت بیش از حد با نتانیاهو ظرفیت فعال شدن دارند.
احنمالا متغیر کلیدی برای تعیین سمت و سوی نهایی این بازی، همین امر است: روان شناسی خاص ترامپ و اینکه در نهایت چه کسی قاپ او را می دزدد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
سرانجام ایران دو هفته پس از دریافت نامەی ترامپ از طریق " پیام رسان های خارجی " پاسخ آن را داد.
می گویند سیاست خارجی ادامەی سیاست داخلی است، اما دستکم در این مورد اینطور نبود. در داخل "پیام رسان های خارجی" سرکوب و فیلتر می شوند تا فضایی بدون رقابت در اختیار نرم افزارهای مجازی داخلی قرار گیرد.
اما در سیاست خارجی، این کشورهای عمان، عراق، قطر و امارات هستند که به تناوب از مزایای انسداد روابط خارجی ایران بهره می برند!
رمزگشایی از محتوای پاسخ ایران محتاج تقلای چندانی نیست.
از لابلای متن و میان سطور سخنان مقامات ایران در روزهای اخیر و نیز مراسم امروز روز قدس، می توان حدس زد که ایران پیشنهاد ترامپ را به صورت کلی رد کرده است.
در عین حال باب گفتگو را به صورت کامل نبسته و امیدوار است که بر سر یک دستور کار تعدیل شده و محدود به مسالەی هستەای به مذاکره بپردازد.
استراتژی طرف ایرانی در حال حاضر بر ارزیابی اهداف واقعی آمریکایی ها استوار است؛ تهدیدات تیم ترامپ در روی آوردن به گزینەی نظامی چقدر جدی است؟
آیا دولت جدید آمریکا دنبال رژیم چنج است یا مهار به اصطلاح بلندپروازی های هسته ای و منطقە ای ایران؟
آمریکا در راستای برنامه های مذکور تا کجا پیش می رود و پویایی های منتج از شتاب و بی صبری ترامپ برای حل مسالەی ایران چه نقشی خواهد داشت؟
محاسبات دولت ایران بر مبنای بی اعتمادی کامل به طرف مقابل مبتنی است و بر این اساس به هیچ وجه آمادگی گفتگویی فراگیر را با آن ندارد.
پاشنەی آشیل این رویکرد البته مسالەی زمان است و طرف مقابل هم با درک کاهش تاب آوری اقتصادی ایران در حال بازی با کارت آن است.
به صورت مشخص ایران با دو مهلت دو ماهه و شش ماهه متداخل روبروست. اولی مهلت تعیین شده از سوی ترامپ است و دومی فرصت باقیمانده جهت منقضی شدن برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه.
لحن مقامات ایرانی در مراسم امروز و رزمایش های برگزار شده در روزهای اخیر نشان از آن داشت که تهران احتمال دست درازی نظامی را منتفی نمی داند.
در متطقه هم تحرکات نظامی به سطح بی سابقه ای رسیده است.
ایران برخی از مهم ترین اهرم های بازدارندگی خود در منطقه را از دست داده و در مقابل تهاجمی احتمالی، تنهاتر از گذشته است.
از چهار پایتخت تحت نفوذ ایران، بیروت و دمشق به نحوی از دست رفته اند و دست بر قضا صنعا امروز و مصادف با روز قدس تحت شدیدترین بمباران های آمریکا قرار داشت.
بمباران بی سابقەی یمن هم نوعی نشان دادن ضرب شست به ایران است و هم اقدامی جدی جهت تضعیف یکی از پایگاه های باقیماندەی محور مقاومت.
می ماند بغداد که اتفاقا انحلال حشد شعبی یکی از خواسته های نامەی ترامپ بوده و ایران امروز از زبان سفیرش در بغداد با آن مخالفت کرد.
مخلص کلام اینکه تهران کوشید با پاسخ مکتوب به نامەی نه چندان دیپلماتیک ترامپ، نگذارد روزنەی دیپلماسی به صورت کامل بسته شود.
هنوز معلوم نیست با اتفاقات امروز روند تحولات به سمت توافق می رود یا درگیری نظامی؟
از فحوای کلام مقامات ایرانی معلوم است که گزینەی دوم را جدی گرفته و می کوشند با بالا بردن هزینەی آن و تهدید کشورهای همسایه به درگیر شدن در تبعات آن، سایەی آن را دورتر کنند.
مطلوب تهران در نهایت رسیدن به یک توافق محدود هستەای با واشنگتن در ازای برخی معافیت های نفتی است.
ایران برای این مقصود روی شخصیت خودشیفتەی رئیس جمهور آمریکا و برخی پیام های متناقض میان همکارانش حساب کرده است.
در مقابل ویژگی های روان شناختی ناشکیبا و نفرت از ایران ترامپ هم وجود دارد که به علت صمیمیت بیش از حد با نتانیاهو ظرفیت فعال شدن دارند.
احنمالا متغیر کلیدی برای تعیین سمت و سوی نهایی این بازی، همین امر است: روان شناسی خاص ترامپ و اینکه در نهایت چه کسی قاپ او را می دزدد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
22.04.202507:29
🔺جان برکفان ایل قره پاپاغ در مهاباد!
روزنامەی کردستان چاپ مهاباد شمارەی 45، 18 اردیبهشت 1325:
روز 16 اردیبهشت ساعت 6/30 عصر، جان برکفان ایل [ ترک ] قره پاپاغ جهت پاسداری از کردستان در میان استقبال پرشور وارد مهاباد شدند و از طرف ستاد مرکزی حزب [ دمکرات کردستان ] مورد پذیرایی قرار گرفتند
در همین صفحه آمده: روز 16 اردیبهشت یک فروند هواپیمای متعلق به دولت دوست و برادر آذربایجان ( نیروی هوایی کوچک فرقەی دمکرات آذربایجان پیشه وری که توسط افسران فارس فراری توده ای تاسیس شده بود) پس از گشتی بر فراز شهر به تبریز بازگشت.
در شمارەی قبل هم به مراسم افتتاح دفتر حزب دمکرات در میاندواب و اهتزاز پرچم کردستان در آن اشاره شده است.
در حالیکه که تفاسیر قومی عرصه را بر حقایق تاریخی تنگ کرده، مراجعه به اسناد و متون اصلی ، روشنگر است.
تاریخ ایران هیچ وقت شاهد ستیز قومی به معنای متعارف آن نبوده⁏ در شمال غرب متغیرهایی چون مذهب، ایدئولوژی - مثلا چپ - و شان طبقاتی و منزلت اجتماعی - فرضا پیوندهای فئودالیتەی کرد و ترک - همواره آرایشی پیچیده و اغلب متقاطع در روابط قومی خلق کرده که منافی جعلیات کنونی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
روزنامەی کردستان چاپ مهاباد شمارەی 45، 18 اردیبهشت 1325:
روز 16 اردیبهشت ساعت 6/30 عصر، جان برکفان ایل [ ترک ] قره پاپاغ جهت پاسداری از کردستان در میان استقبال پرشور وارد مهاباد شدند و از طرف ستاد مرکزی حزب [ دمکرات کردستان ] مورد پذیرایی قرار گرفتند
در همین صفحه آمده: روز 16 اردیبهشت یک فروند هواپیمای متعلق به دولت دوست و برادر آذربایجان ( نیروی هوایی کوچک فرقەی دمکرات آذربایجان پیشه وری که توسط افسران فارس فراری توده ای تاسیس شده بود) پس از گشتی بر فراز شهر به تبریز بازگشت.
در شمارەی قبل هم به مراسم افتتاح دفتر حزب دمکرات در میاندواب و اهتزاز پرچم کردستان در آن اشاره شده است.
در حالیکه که تفاسیر قومی عرصه را بر حقایق تاریخی تنگ کرده، مراجعه به اسناد و متون اصلی ، روشنگر است.
تاریخ ایران هیچ وقت شاهد ستیز قومی به معنای متعارف آن نبوده⁏ در شمال غرب متغیرهایی چون مذهب، ایدئولوژی - مثلا چپ - و شان طبقاتی و منزلت اجتماعی - فرضا پیوندهای فئودالیتەی کرد و ترک - همواره آرایشی پیچیده و اغلب متقاطع در روابط قومی خلق کرده که منافی جعلیات کنونی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
18.04.202518:49
🔺نگاهی به روندهای جمعیتی در تبریز، ارومیه، اردبیل و زنجان
تحولات جمعیتی شهرها و استان های ایران در بازه های زمانی معین، مدخلی مهم برای شناخت روندهای کلان در حوزه های سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ است.
در جریان رخدادهای نوروز ارومیه، بارها سخن از دگرگونی های جمعیتی متعمد و برنامه ریزی شده به میان آمد.
با نگاهی به آمار پایین بی پایه بودن هراس های جمعیتی مبتنی بر انگاره های قومیتی برملا می شود.
در حالیکه بردار جمعیتی ایران به صورت کلی به سوی پیری و قسمی انقراض است، برخی استان ها سهم بیشتری از این هبوط بردەاند.
متوسط نرخ زاد و ولد در تمام ایران حدود 1/7 است. این رقم در بلوچستان، خوزستان و خراسان جنوبی به دلایل فرهنگی قدری بالاتر است.
اما آنچه در تغییرات جمعیتی از رخدادهای حیاتی چون نرخ زاد و ولد و وفات مهم تر است، نرخ مهاجرت های بین استانی است.
سه استان ترک نشین اردبیل، آذربایجان شرقی و زنجان به ترتیب با رتبه های 29، 23 و 22 در صدر مناطق مهاجرفرست کشور قرار دارند.
اما نمرەی آذربایجان غربی 12 است، نشانەای از این امر که کردهای ساکن آن تمایل کم تری برای کوچ به استان های مهاجرپذیر مانند تهران، البرز، قم، بوشهر، هرمزگان، یزد، اصفهان و خراسان دارند.
بر عکس، الگوی مهاجرت کردهای مرکز و شمال آذربایجان غربی به گونه ای دیگر است.
مهاجرت در داخل شهرستان یعنی از روستا به شهر یا در داخل استان و به صورت شهر به شهر.
امری که موجب شده از سویی آذربایجان غربی مواجه با روند نسبی تخلیەی جمعیتی مشابه سه استان مورد اشاره نشود و از سوی دیگر نرخ جمعیت شهرنشین کردها به صورت تصاعدی بالا رود.
تنزل شهر تبریز از جایگاه دومین شهر بزرگ ایران به مدت یک قرن به ششمین شهر پرجمعیت کشور تا اندازەای مبین این روند افول است.
همچنین رشد منفی یا صفر شهرهای مهم خوی و مراغه در استان های آذربایجان غربی و شرقی جلوه ای دیگر از این تطور را نشان می دهد.
نگاهی به آمارهای برآورد جمعیتی سال 1400 نشان می دهد که دو شهر بوکان و مهاباد در استان آذربایجان غربی که در گذشته جمعیت به مراتب کم تری از مراغه و خوی داشتند، از آنها پیشی گرفته اند.
در این میان سازوکارهای حکمرانی و ساختارهای اداری در آذربایجان غربی که پیشینەی شکل گیری آنها به دوران پهلوی اول باز می گردد، دست نخوردە مانده است.
دوران پهلوی ها عمدتا مصادف با لحظەی تاریخی تولد بروکراسی مدرن و رژیم کارمندی مولود آن با محوریت عناصر فارسی/ترکی شیعه مذهب است.
در حالیکه انتظار می رفت، متناسب با تحولات یاد شده - بویژه در مرکز و شمال استان - بەروز و متحول شده و ظرفیت های لازم را برای مواجهه با آن فراهم آورند.
شوربختانه این نقصان باعث بروز گاه و بیگاه وضعیت های آنارشی و آشفتگی های روزمره می شود.
برای شناخت بهتر و ملموس موضوع مثالی از سیاست روزمره می زنم!
به آشفتگی کم سابقه در سیاست جهانی بنگرید: از ظهور ترامپ گرفته تا جنگ غزه و اوکراین و تضعیف اروپا و ظهور چین و ناکارامدی نهادهای فراملی چون سازمان ملل، شورای امنیت، اتحادیه ی اروپا و دیوان عالی بین المللی همه حاکی از یک حقیقتند:
این ساختارهای نمایندەی نظم غربی پس از جنگ جهانی دوم و اتحاد فراآتلانتیکی اند و لزوما بازتابی از جهان متلون امروز نیستند.
جهان غیرغربی با محوریت چین و هند و روسیه و ترکیه و برزیل با اقتصادهایی مهم تر از کشورهای اروپایی جای پای چندانی در نظام حقوقی موصوف ندارند.
وقتی ساختار حقیقی در دایرەی ساختار حقوقی جا نشود، طبعا تزاحم و اصطکاک پدید می آید.
ممکن است مقایسەی سیستم های کوچک و خرد فروملی با ساختارهای بزرگ مقیاس جهانی قدری فریبنده باشد، اما با اندکی تدقیق، منطق درونی همان است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
تحولات جمعیتی شهرها و استان های ایران در بازه های زمانی معین، مدخلی مهم برای شناخت روندهای کلان در حوزه های سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ است.
در جریان رخدادهای نوروز ارومیه، بارها سخن از دگرگونی های جمعیتی متعمد و برنامه ریزی شده به میان آمد.
با نگاهی به آمار پایین بی پایه بودن هراس های جمعیتی مبتنی بر انگاره های قومیتی برملا می شود.
در حالیکه بردار جمعیتی ایران به صورت کلی به سوی پیری و قسمی انقراض است، برخی استان ها سهم بیشتری از این هبوط بردەاند.
متوسط نرخ زاد و ولد در تمام ایران حدود 1/7 است. این رقم در بلوچستان، خوزستان و خراسان جنوبی به دلایل فرهنگی قدری بالاتر است.
اما آنچه در تغییرات جمعیتی از رخدادهای حیاتی چون نرخ زاد و ولد و وفات مهم تر است، نرخ مهاجرت های بین استانی است.
سه استان ترک نشین اردبیل، آذربایجان شرقی و زنجان به ترتیب با رتبه های 29، 23 و 22 در صدر مناطق مهاجرفرست کشور قرار دارند.
اما نمرەی آذربایجان غربی 12 است، نشانەای از این امر که کردهای ساکن آن تمایل کم تری برای کوچ به استان های مهاجرپذیر مانند تهران، البرز، قم، بوشهر، هرمزگان، یزد، اصفهان و خراسان دارند.
بر عکس، الگوی مهاجرت کردهای مرکز و شمال آذربایجان غربی به گونه ای دیگر است.
مهاجرت در داخل شهرستان یعنی از روستا به شهر یا در داخل استان و به صورت شهر به شهر.
امری که موجب شده از سویی آذربایجان غربی مواجه با روند نسبی تخلیەی جمعیتی مشابه سه استان مورد اشاره نشود و از سوی دیگر نرخ جمعیت شهرنشین کردها به صورت تصاعدی بالا رود.
تنزل شهر تبریز از جایگاه دومین شهر بزرگ ایران به مدت یک قرن به ششمین شهر پرجمعیت کشور تا اندازەای مبین این روند افول است.
همچنین رشد منفی یا صفر شهرهای مهم خوی و مراغه در استان های آذربایجان غربی و شرقی جلوه ای دیگر از این تطور را نشان می دهد.
نگاهی به آمارهای برآورد جمعیتی سال 1400 نشان می دهد که دو شهر بوکان و مهاباد در استان آذربایجان غربی که در گذشته جمعیت به مراتب کم تری از مراغه و خوی داشتند، از آنها پیشی گرفته اند.
در این میان سازوکارهای حکمرانی و ساختارهای اداری در آذربایجان غربی که پیشینەی شکل گیری آنها به دوران پهلوی اول باز می گردد، دست نخوردە مانده است.
دوران پهلوی ها عمدتا مصادف با لحظەی تاریخی تولد بروکراسی مدرن و رژیم کارمندی مولود آن با محوریت عناصر فارسی/ترکی شیعه مذهب است.
در حالیکه انتظار می رفت، متناسب با تحولات یاد شده - بویژه در مرکز و شمال استان - بەروز و متحول شده و ظرفیت های لازم را برای مواجهه با آن فراهم آورند.
شوربختانه این نقصان باعث بروز گاه و بیگاه وضعیت های آنارشی و آشفتگی های روزمره می شود.
برای شناخت بهتر و ملموس موضوع مثالی از سیاست روزمره می زنم!
به آشفتگی کم سابقه در سیاست جهانی بنگرید: از ظهور ترامپ گرفته تا جنگ غزه و اوکراین و تضعیف اروپا و ظهور چین و ناکارامدی نهادهای فراملی چون سازمان ملل، شورای امنیت، اتحادیه ی اروپا و دیوان عالی بین المللی همه حاکی از یک حقیقتند:
این ساختارهای نمایندەی نظم غربی پس از جنگ جهانی دوم و اتحاد فراآتلانتیکی اند و لزوما بازتابی از جهان متلون امروز نیستند.
جهان غیرغربی با محوریت چین و هند و روسیه و ترکیه و برزیل با اقتصادهایی مهم تر از کشورهای اروپایی جای پای چندانی در نظام حقوقی موصوف ندارند.
وقتی ساختار حقیقی در دایرەی ساختار حقوقی جا نشود، طبعا تزاحم و اصطکاک پدید می آید.
ممکن است مقایسەی سیستم های کوچک و خرد فروملی با ساختارهای بزرگ مقیاس جهانی قدری فریبنده باشد، اما با اندکی تدقیق، منطق درونی همان است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
12.04.202519:54
🔺امروز در مسقط چه گذشت؟
خیلی ها می پرسند که مذاکرات امروز چطور بود؟
وقتی از درون اطاق های بسته خبر نداریم ناچار باید از روی اظهارات طرفین گمانه زنی نماییم.
در کنار ابراز خوش بینی محتاطانەی ایران، بیانیەی کاخ سفید به نحوی افراطی امیدوار کننده بود.
واشنگتن این دور از گفتگوها را بسیار مثبت و سازنده خواند.
قید "بسیار " البته شک برانگیز و تا اندازه ای غیر حرفه ای است، آیا پیشرفت بزرگی بدست آمده یا پای خبط رسانه ای در میان است؟ با اینکه به لاقیدی مرسوم تیم ترامپ در سخن پراکنی بر می گردد.
آنچه به تردیدها دامن می زند، شنیدن اظهارات مشابه از سوی ترامپ بدون دستاوردهای عملی است.
مثلا در همین دو سه ماهی که بر سر کار آمده در چند پرونده مداخله کرده و هیچ کدام به صلح یا آتش بس پایدار منتهی نشده است.
بنگرید به وعده هایش برای برقراری یک شبەی صلح میان روسیه و اوکراین که عملا به " هیج " تبدیل شد.
یا ابتکارش جهت برقراری آتش بس در غزه و لبنان، که پس از مدتی وقفه در جنگ هر دو به مرحلەی فروپاشی رسیدند و جنگ از سر گرفته شد.
داستان ملاقات تماشایی و عاشقانه با کیم جونگ ایل در دورەی نخست ریاست جمهوری اش هم روشن است. تبی که زود سرد شد، در حالیکه دمای سیاست در شبه جزیره کره همچنان بالا و نزدیک نقطەی جوش است.
این سخن بدین معنا نیست که بدبینانه هیچ بختی برای توافق قائل نشد. ایران و آمریکا روی لبەی پرتگاە راه می روند و جایی برای اشتباه و فرصتی برای از دست دادن نمانده است.
با این وجود به طرزی دراماتیک در دو نقطەی متضاد قرار گرفته اند و رسیدن به نقطەی وسط آسان نیست.
بدتر از این، ایران دنبال بازی با کارت زمان و کش دادن گفتگوها مطابق منطق فنی آنهاست.
برعکس ترامپ خیلی عجله دارد و محتاج یک نمایش موفقیت است.
مضاف بر نیت و انگیزه و اهداف دو طرف، زمان به عنوان ظرف اصلی این پرونده تنگ، و پنجرەی دیپلماسی در حال بسته شدن است.
ایران در آستانەی تبدیل به قدرتی هسته ای است و کمتر از دو ماه برای آماده کردن مکانیسم ماشه مهلت مانده است.
این سخن بدین معناست که ایران و آمریکا نهایتا مهلتی شصت روزه جهت رسیدن به توافق دارند.
طبعا در این بازەی کوتاە نمی توان پروندەی چنین پیچیده و با ابعاد گوناگون را به سرمنزل مقصود رساند.
راه حل تهران برای این دشواره، توافقی موقت بر مبنای برجام است.
امری که ترامپ از آن گریزان است و اگر نبود، اساسا هفت سال قبل از برجام خارج نمی شد.
نکتەی دیگر این است که ترامپ تنها نیست و نتانیاهو و جناح تندرو دولت آمریکا به اصطلاح توافقات ناقص و ناقض منافع حداکثری اسرائیل را نمی پذیرند.
شاید سرنوشت این داستان به اتفاقات و متغیرهای غیر قابل پیش بینی و به ویژه خلق و خوی خاص ترامپ بستگی خواهد داشت.
ایران مایل است روی نیمەی تاجرماب و منفعت اندیش ترامپ کار کند و احیانا با مشوق های اقتصادی و سرمایه گذاری، سیاستش را از اسرائیل جدا نماید.
اسرائیل هم مصرانه در حال کار روی نیمەی دیوانە و خودشیفتەی رئیس جمهور آمریکاست.
در نهایت اما معلوم نیست ایران موفق می شود یا اسرائیل؟
پاسخ این پرسش ها در هفته ها و ماه های آینده روشن می شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
خیلی ها می پرسند که مذاکرات امروز چطور بود؟
وقتی از درون اطاق های بسته خبر نداریم ناچار باید از روی اظهارات طرفین گمانه زنی نماییم.
در کنار ابراز خوش بینی محتاطانەی ایران، بیانیەی کاخ سفید به نحوی افراطی امیدوار کننده بود.
واشنگتن این دور از گفتگوها را بسیار مثبت و سازنده خواند.
قید "بسیار " البته شک برانگیز و تا اندازه ای غیر حرفه ای است، آیا پیشرفت بزرگی بدست آمده یا پای خبط رسانه ای در میان است؟ با اینکه به لاقیدی مرسوم تیم ترامپ در سخن پراکنی بر می گردد.
آنچه به تردیدها دامن می زند، شنیدن اظهارات مشابه از سوی ترامپ بدون دستاوردهای عملی است.
مثلا در همین دو سه ماهی که بر سر کار آمده در چند پرونده مداخله کرده و هیچ کدام به صلح یا آتش بس پایدار منتهی نشده است.
بنگرید به وعده هایش برای برقراری یک شبەی صلح میان روسیه و اوکراین که عملا به " هیج " تبدیل شد.
یا ابتکارش جهت برقراری آتش بس در غزه و لبنان، که پس از مدتی وقفه در جنگ هر دو به مرحلەی فروپاشی رسیدند و جنگ از سر گرفته شد.
داستان ملاقات تماشایی و عاشقانه با کیم جونگ ایل در دورەی نخست ریاست جمهوری اش هم روشن است. تبی که زود سرد شد، در حالیکه دمای سیاست در شبه جزیره کره همچنان بالا و نزدیک نقطەی جوش است.
این سخن بدین معنا نیست که بدبینانه هیچ بختی برای توافق قائل نشد. ایران و آمریکا روی لبەی پرتگاە راه می روند و جایی برای اشتباه و فرصتی برای از دست دادن نمانده است.
با این وجود به طرزی دراماتیک در دو نقطەی متضاد قرار گرفته اند و رسیدن به نقطەی وسط آسان نیست.
بدتر از این، ایران دنبال بازی با کارت زمان و کش دادن گفتگوها مطابق منطق فنی آنهاست.
برعکس ترامپ خیلی عجله دارد و محتاج یک نمایش موفقیت است.
مضاف بر نیت و انگیزه و اهداف دو طرف، زمان به عنوان ظرف اصلی این پرونده تنگ، و پنجرەی دیپلماسی در حال بسته شدن است.
ایران در آستانەی تبدیل به قدرتی هسته ای است و کمتر از دو ماه برای آماده کردن مکانیسم ماشه مهلت مانده است.
این سخن بدین معناست که ایران و آمریکا نهایتا مهلتی شصت روزه جهت رسیدن به توافق دارند.
طبعا در این بازەی کوتاە نمی توان پروندەی چنین پیچیده و با ابعاد گوناگون را به سرمنزل مقصود رساند.
راه حل تهران برای این دشواره، توافقی موقت بر مبنای برجام است.
امری که ترامپ از آن گریزان است و اگر نبود، اساسا هفت سال قبل از برجام خارج نمی شد.
نکتەی دیگر این است که ترامپ تنها نیست و نتانیاهو و جناح تندرو دولت آمریکا به اصطلاح توافقات ناقص و ناقض منافع حداکثری اسرائیل را نمی پذیرند.
شاید سرنوشت این داستان به اتفاقات و متغیرهای غیر قابل پیش بینی و به ویژه خلق و خوی خاص ترامپ بستگی خواهد داشت.
ایران مایل است روی نیمەی تاجرماب و منفعت اندیش ترامپ کار کند و احیانا با مشوق های اقتصادی و سرمایه گذاری، سیاستش را از اسرائیل جدا نماید.
اسرائیل هم مصرانه در حال کار روی نیمەی دیوانە و خودشیفتەی رئیس جمهور آمریکاست.
در نهایت اما معلوم نیست ایران موفق می شود یا اسرائیل؟
پاسخ این پرسش ها در هفته ها و ماه های آینده روشن می شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
07.04.202521:25
🔺ترامپ و پرده ای تازه از راهبرد دیوانه نمایی
سر درآوردن از زبان آشفته و پرتناقض ترامپ کار ساده ای نیست.
چرا ترامپ گفت: در حال مذاکرەی مستقیم با ایران هستیم. امری که ایران آن را تکذیب می کند.
ترامپ حوصلەی مذاکرات طولانی و فرسایشی از نوع برجام را ندارد و دنبال نتیجه گیری سریع است.
احتمالا گفتگوهایی غیر مستقیم در جریان است و ترامپ مایل است با افشای آن، ایران را برای سرعت بخشیدن به آن تحت فشار بگذارد.
دلیل دوم احتمالا تلاش او برای کسب مشروعیت سیاسی قبل از هر درگیری احتمالی است.
ترامپ امشب مشخصا کوشید که چهره ای صلح طلب از خود به نمایش بگذارد. تا در صورت شکست گفتگوها توجیه لازم را برای درگیری با ایران داشته باشد.
این بازی روانی احتمالا از قبل با نتانیاهو هماهنگ شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
سر درآوردن از زبان آشفته و پرتناقض ترامپ کار ساده ای نیست.
چرا ترامپ گفت: در حال مذاکرەی مستقیم با ایران هستیم. امری که ایران آن را تکذیب می کند.
ترامپ حوصلەی مذاکرات طولانی و فرسایشی از نوع برجام را ندارد و دنبال نتیجه گیری سریع است.
احتمالا گفتگوهایی غیر مستقیم در جریان است و ترامپ مایل است با افشای آن، ایران را برای سرعت بخشیدن به آن تحت فشار بگذارد.
دلیل دوم احتمالا تلاش او برای کسب مشروعیت سیاسی قبل از هر درگیری احتمالی است.
ترامپ امشب مشخصا کوشید که چهره ای صلح طلب از خود به نمایش بگذارد. تا در صورت شکست گفتگوها توجیه لازم را برای درگیری با ایران داشته باشد.
این بازی روانی احتمالا از قبل با نتانیاهو هماهنگ شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
04.04.202520:00
🔺ایران امروز و درس های شهریور 1320
ترامپ بازیگری نامتعارف است که بخش مهمی از روندهای سنتی سیاست آمریکا را دگرگون کرده است.
با پوتین نرد عشق می بازد، اما متحدان اروپایی اش را تحقیر می کند. به چین هم چنگ و دندان نشان می دهد.
این وضعیت نامتعارف برای ایران که همزمان در کانون خصومت آمریکا و اروپا قرار دارد و بیش از پیش به پکن و مسکو متکی است، پیچیده و رهزن به نظر می رسد.
در این زمینه بازخوانی رخداد شهریور 1320 که ایران ناگهان در کانون سیاست جهانی قرار گرفت، خالی از لطف نیست.
در شهریور 1320 بر اثر مداخله خارجی، عملا ایران اشغال و استقلال آن از کف رفت.
معروف است که رضاشاه بر اثر سیاست آلمان خواهی قربانی تهاجم متفقین شد.این داوری خالی از خطا نیست.
آلمان نیمه نخست قرن بیست، بازیگری جدید و یک قدرت تازه نفس اروپایی بود که می کوشید نظم بین المللی را بر اساس اهداف خود، بازتعریف کند.
وضعیتی مشابه چین امروز که در پی جبران گذشته و عقب ماندگی هایش در قرون گذشته است، یا حتی آمریکای ترامپ که طلیعەی ظهور قدرت های جدید جهانی آزارش می دهد.
برخلاف باورهای رایج، رضاشاه که با وسواس مراقب حفظ استقلال کشور بود، همه تخم مرغ هایش را در سبد آلمان نگذاشته بود.
او البته حکومت مستبد آلمان و پیشرفت های خیره کنندەاش را می ستود، اما می دانست که روسیه و انگلیس و در مراتب بعدی آمریکا و فرانسه هم قدرت های درجه اولی هستند که نادیده گرفتنشان ناممکن است.
نوسازی ارتش رکن اصلی سیاست تامین امنیت رضاشاه بود و برای تجهیز نیروی زمینی عمدتا بە آلمان متکی بود.
همزمان با بریتانیا قراردادی برای مونتاژ هواپیماهای جنگنده در ایران بسته و ایتالیا هم گزینە وی برای تقویت نیروی دریایی نوپایش به شمار می رفت.
به عبارت دیگر در حالی که می کوشید از توان فنی آلمان برای صنعتی کردن اقتصاد استفاده کند، به موازات آن در پی قانع کردن بریتانیا برای انعقاد پیمانی دفاعی بود، تا ایران را از حمله احتمالی همسایەی بزرگ شمالی مصون دارد.
این سیاست با آغاز جنگ جهانی دوم با چالش های بغرنجی مواجه شد.
به موازات پیشروی آلمان نازی در شرق و مرکز اروپا، این کشور با روسیه شوروی توافقی ابتدایی برای تقسیم اروپای خاوری امضا کرد.
هیتلر با وجود روابط نسبتا نزدیکش با پهلوی داشت، برای پر کردن طمع شوروی و مهار زیاده خواهی آن در اروپا می کوشید استالین را مجاب کند، مسیر توسعه طلبی اش را بجای غرب در جنوب قرار دهد.
هیتلر می خواست با یک تیر دو نشان بزند: هم با سرگرم کردن شوروی در جنوب، حواس آن را از شرق اروپا پرت کند و هم آن را به جان امپراتوری انگلیس و منابع نفتی اش در خوزستان بیندازد.
شوروی هم که پس از مدتی فترت دوباره به جامه امپریالیسم بازگشته بود، بی میل نبود که بختش را در جنوب بیازماید.
در پاییز 1318 کم مانده بود ایران وجه المصالحه توافق آلمان و شوروی شود.
رادیو برلین که تا قبل از آن رویه ای دوستانه درباره ایران داشت، به یکباره رضاشاه را آماج حملات تبلیغاتی خود قرار داد.
همزمان روس ها با تهدید لفظی ایران بخش بزرگی از ارتش خود را در قفقاز و مرزهای جنوبی مستقر کردند.
تهدید شوروی نسبت به ایران و ترکیه تا جایی بالا گرفت که انگلیس و فرانسه در سطوح بالا برای مقابله با آن چاره اندیشی کردند.
در ادامه ترکیه توانست ضمن حفظ بی طرفی در قبال آلمان، یک پیمان دفاعی با انگلیس و فرانسه ببندد، کوشش های رضاشاه در این باره به جایی نرسید.
صد البته محاسبات فوق با تغییر برنامه هیتلر و حمله ناگهانی به شوروی به هم ریخت.
این بار ایران که تا پیش از آن با تهدید حمله قریب الوقوع شوروی با حمایت ضمنی آلمان روبرو بود، با خطر حمله شوروی و متحد جدید آن یعنی انگلیس روبرو شد.
بهانه هم حضور کارشناسان آلمانی بعنوان ستون پنجم بود.
متفقین با درخواست اخراج کارشناسان آلمانی که در بخش های حساس اقتصادی مشغول بودند، پهلوی را در تنگنا قرار دادند.
آنها با نقض حاکمیت ایران، این استدلال مشروع را نمی پذیرفتند که؛ اخراج آلمانی ها مستلزم نقض بی طرفی ایران در جنگ جاری است.
در واقع ایران بدنبال آن بود که با سیاست بیطرفی، استقلال کشور را حفظ کند، اما مانند جنگ جهانی اول در این زمینه ناموفق بود.
سرانجام کشور از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و شاه وادار به ترک قدرت شد.
همانگونه که اشاره شد، اگر آلمان به شوروی حمله نمی کرد، باز محتمل بود که استالین به ایران حمله و دستکم وارد نیمه شمالی کشور شود.
اما بخت با ترکیه یار بود و توانست از مهلکه بگریزد. چه هم ارتش آن بهتر از ایران آماده مقابله با روس ها بود و انتخاب های بین المللی آن هم بیشتر بود.
رضاشاه هم با دو عامل ارتش و پشتیبانی مردم می توانست، با چالش فوق روبرو شود.
اما زمان کافی برای تقویت ارتش نوپا در اختیار نداشت و با رویه استبدادی، از حمایت مردم هم برخوردار نبود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
ترامپ بازیگری نامتعارف است که بخش مهمی از روندهای سنتی سیاست آمریکا را دگرگون کرده است.
با پوتین نرد عشق می بازد، اما متحدان اروپایی اش را تحقیر می کند. به چین هم چنگ و دندان نشان می دهد.
این وضعیت نامتعارف برای ایران که همزمان در کانون خصومت آمریکا و اروپا قرار دارد و بیش از پیش به پکن و مسکو متکی است، پیچیده و رهزن به نظر می رسد.
در این زمینه بازخوانی رخداد شهریور 1320 که ایران ناگهان در کانون سیاست جهانی قرار گرفت، خالی از لطف نیست.
در شهریور 1320 بر اثر مداخله خارجی، عملا ایران اشغال و استقلال آن از کف رفت.
معروف است که رضاشاه بر اثر سیاست آلمان خواهی قربانی تهاجم متفقین شد.این داوری خالی از خطا نیست.
آلمان نیمه نخست قرن بیست، بازیگری جدید و یک قدرت تازه نفس اروپایی بود که می کوشید نظم بین المللی را بر اساس اهداف خود، بازتعریف کند.
وضعیتی مشابه چین امروز که در پی جبران گذشته و عقب ماندگی هایش در قرون گذشته است، یا حتی آمریکای ترامپ که طلیعەی ظهور قدرت های جدید جهانی آزارش می دهد.
برخلاف باورهای رایج، رضاشاه که با وسواس مراقب حفظ استقلال کشور بود، همه تخم مرغ هایش را در سبد آلمان نگذاشته بود.
او البته حکومت مستبد آلمان و پیشرفت های خیره کنندەاش را می ستود، اما می دانست که روسیه و انگلیس و در مراتب بعدی آمریکا و فرانسه هم قدرت های درجه اولی هستند که نادیده گرفتنشان ناممکن است.
نوسازی ارتش رکن اصلی سیاست تامین امنیت رضاشاه بود و برای تجهیز نیروی زمینی عمدتا بە آلمان متکی بود.
همزمان با بریتانیا قراردادی برای مونتاژ هواپیماهای جنگنده در ایران بسته و ایتالیا هم گزینە وی برای تقویت نیروی دریایی نوپایش به شمار می رفت.
به عبارت دیگر در حالی که می کوشید از توان فنی آلمان برای صنعتی کردن اقتصاد استفاده کند، به موازات آن در پی قانع کردن بریتانیا برای انعقاد پیمانی دفاعی بود، تا ایران را از حمله احتمالی همسایەی بزرگ شمالی مصون دارد.
این سیاست با آغاز جنگ جهانی دوم با چالش های بغرنجی مواجه شد.
به موازات پیشروی آلمان نازی در شرق و مرکز اروپا، این کشور با روسیه شوروی توافقی ابتدایی برای تقسیم اروپای خاوری امضا کرد.
هیتلر با وجود روابط نسبتا نزدیکش با پهلوی داشت، برای پر کردن طمع شوروی و مهار زیاده خواهی آن در اروپا می کوشید استالین را مجاب کند، مسیر توسعه طلبی اش را بجای غرب در جنوب قرار دهد.
هیتلر می خواست با یک تیر دو نشان بزند: هم با سرگرم کردن شوروی در جنوب، حواس آن را از شرق اروپا پرت کند و هم آن را به جان امپراتوری انگلیس و منابع نفتی اش در خوزستان بیندازد.
شوروی هم که پس از مدتی فترت دوباره به جامه امپریالیسم بازگشته بود، بی میل نبود که بختش را در جنوب بیازماید.
در پاییز 1318 کم مانده بود ایران وجه المصالحه توافق آلمان و شوروی شود.
رادیو برلین که تا قبل از آن رویه ای دوستانه درباره ایران داشت، به یکباره رضاشاه را آماج حملات تبلیغاتی خود قرار داد.
همزمان روس ها با تهدید لفظی ایران بخش بزرگی از ارتش خود را در قفقاز و مرزهای جنوبی مستقر کردند.
تهدید شوروی نسبت به ایران و ترکیه تا جایی بالا گرفت که انگلیس و فرانسه در سطوح بالا برای مقابله با آن چاره اندیشی کردند.
در ادامه ترکیه توانست ضمن حفظ بی طرفی در قبال آلمان، یک پیمان دفاعی با انگلیس و فرانسه ببندد، کوشش های رضاشاه در این باره به جایی نرسید.
صد البته محاسبات فوق با تغییر برنامه هیتلر و حمله ناگهانی به شوروی به هم ریخت.
این بار ایران که تا پیش از آن با تهدید حمله قریب الوقوع شوروی با حمایت ضمنی آلمان روبرو بود، با خطر حمله شوروی و متحد جدید آن یعنی انگلیس روبرو شد.
بهانه هم حضور کارشناسان آلمانی بعنوان ستون پنجم بود.
متفقین با درخواست اخراج کارشناسان آلمانی که در بخش های حساس اقتصادی مشغول بودند، پهلوی را در تنگنا قرار دادند.
آنها با نقض حاکمیت ایران، این استدلال مشروع را نمی پذیرفتند که؛ اخراج آلمانی ها مستلزم نقض بی طرفی ایران در جنگ جاری است.
در واقع ایران بدنبال آن بود که با سیاست بیطرفی، استقلال کشور را حفظ کند، اما مانند جنگ جهانی اول در این زمینه ناموفق بود.
سرانجام کشور از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و شاه وادار به ترک قدرت شد.
همانگونه که اشاره شد، اگر آلمان به شوروی حمله نمی کرد، باز محتمل بود که استالین به ایران حمله و دستکم وارد نیمه شمالی کشور شود.
اما بخت با ترکیه یار بود و توانست از مهلکه بگریزد. چه هم ارتش آن بهتر از ایران آماده مقابله با روس ها بود و انتخاب های بین المللی آن هم بیشتر بود.
رضاشاه هم با دو عامل ارتش و پشتیبانی مردم می توانست، با چالش فوق روبرو شود.
اما زمان کافی برای تقویت ارتش نوپا در اختیار نداشت و با رویه استبدادی، از حمایت مردم هم برخوردار نبود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
28.03.202506:00
🔴مصاحبه صلاحالدین خدیو با ایران فردا
🔷اردوغان در مسیر پوتین: بی اعتبار شدن نهاد قضایی و انتخابات در ترکیه
🔻به کوشش: روحالله سوری
@iranfardamag
1️⃣در اقدامی تاریخی ،اوجالان با خلع سلاح پ.ک.ک و واردشدن در یک فرآیند دموکراتیک مواففت کرده است. از نگاه شما چه انگیزه ها و دلایلی اوجالان را به این امر متمایل کرده است؟
🔸پیام اوجالان دو بخش بود. یک بخش دیدگاه جدیدی بود که درباره ی مسئلهی کرد و راهکارهای آن مطرح کرده بود. ایشان بوضوح ضمن نقد کمالیسم و ناسیونالیسم مبتنی بر خاک و خون ترکیه، از راهبرد جنگ رهایی بخش و دیدگاه سوسیالیستی پ.ک.ک هم انتقاد کرد.
حرف اصلی وی بازگویی دیدگاه های لیبرال در زمینه ی مهار و مدیریت تنش در جوامع چند قومی بود. امری که در میان رهبران کرد و ناسیونالیسم کلاسیک کرد تا حدی بی سابقه است.
در بخش دوم خواهان انحلال و خلع سلاح پ.ک.ک شد که به زعم وی یک سازمان کهنه و مخلوق شرایط جنگ سرد است.
این خواسته ها احتمالا محصول مذاکره با دولت ترکیه بر سر مواردی چون تعدیل قانون اساسی و اعطای حقوق بیشتر به کردها و انجام اصلاحات به قول خودش در جمهوری جدید ترکیه است.
2️⃣ دولت ترکیه دهه هاست که با پ.ک.ک درگیر جنگ و رقابت است، در مقطع کنونی اردوغان با خلع سلاح و انحلال این گروه دقیقا به دنبال چه اهدافی است؟ آیا می توان بین تحولات اخیر سوریه (سقوط بشار اسد) و توافق اردوغان با پ.ک.ک ارتباطی برقرار کرد؟
🔹هم با تحولات سوریه در ارتباط است، هم با تحولات داخلی ترکیه.
از دومی آغاز می کنم. اردوغان بدنبال بر هم زدن اتحاد عملی است که میان حزب جمهوریخواه خلق و حزب کردی برابری و دمکراسی یا دم پارتی وجود دارد.
آکپارتی دنبال تصفیه و انهدام اصلی ترین رقیب خود یعنی حزب ج ه پ است. اردوغان برای کاندیداتوری مجدد نیاز به تغییر قانون و ۵۷ رای دم پارتی در پارلمان دارد.
در واقع از طریق دادن برخی امتیازات به کردها می خواهد حکومت خود را مادام العمر کند و نهادهای سیاسی را بی اثر سازد.
مسئلهی دیگر او موجودیت خودمختار کردها در سوریه است. اردوغان دنبال تک خور کردن سوریه و گرفتن جای ایران و روسیه در آن است.
حملهی مستقیم به کردهای سوری، ریسک به خطر افتادن روابط به نسبت نزدیکش با ترامپ را در بر دارد.
از موضع نهایی ترامپ هم دربارهی خروج نیروهای آمریکایی از سوریه مطمئن نیست. در ضمن با هراس حمایت اسرائیل از کردها روبروست.
صلح با پ.ک.ک می تواند به تلطیف رابطهی تنش آمیز فعلی با کردهای سوریه بینجامد.
در یک چشم انداز بلندپروازانه تر بدنبال آن است مانند دوره ی عثمانی کردستانات ترکیه، عراق و سوریه را با خود همراه سازد.
3️⃣تحولات رخ داده در روابط کردهای ترکیه با دولت اردوغان چه تاثیری بر کردهای دیگر کشورهای خاورمیانه یعنی سوریه عراق و ایران خواهد گذاشت؟
🔸بستگی دارد روند آشتی به نتیجه برسد یا خیر. اگر ترکیه بتواند چالش پ.ک.ک را از سر راه بردارد، طبعا به معنی حذف یک مشکل مهم امنیتی در کشور خواهد بود. همانطور که گفته شد خود بخود گره کردستان سوریه هم باز خواهد شد.
در کردستان عراق هم ترکیه با جناح بارزانی ها روابطی نزدیک دارد. در صورت توفیق روند صلح، جناح طالبانی هم که به پ.ک.ک نزدیک هستند، در مدار آنکارا قرار می گیرند.
اما مسائل و روند حوادث همیشه مطابق امیال و آرزوها پیش نمی روند. باید منتظر تحولات و اتفاقات ریز و درشت در منطقه ماند و درصد توفیق روند آشتی را ارزیابی کرد.
به گمانم امور چندان هم وفق مراد نیست و جنگ چه در قندیل و چه سوریه علیرغم آتش بس یک طرفه ی پ.ک.ک متوقف نشده است.
قرار بود در نوروز پیامی ویدیوئی از طرف اوجالان پخش شود که انجام نشد....
🔹متن کامل:
https://cutt.ly/grpXs1vj
#ایران_فردا
#روحالله_سوری
#صلاحالدین_خدیو
#ترکیه #اردوغان #پوتین #اوجالان #پ_ک_ک
http://t.me/iranfardamag
@sharname1
🔷اردوغان در مسیر پوتین: بی اعتبار شدن نهاد قضایی و انتخابات در ترکیه
🔻به کوشش: روحالله سوری
@iranfardamag
1️⃣در اقدامی تاریخی ،اوجالان با خلع سلاح پ.ک.ک و واردشدن در یک فرآیند دموکراتیک مواففت کرده است. از نگاه شما چه انگیزه ها و دلایلی اوجالان را به این امر متمایل کرده است؟
🔸پیام اوجالان دو بخش بود. یک بخش دیدگاه جدیدی بود که درباره ی مسئلهی کرد و راهکارهای آن مطرح کرده بود. ایشان بوضوح ضمن نقد کمالیسم و ناسیونالیسم مبتنی بر خاک و خون ترکیه، از راهبرد جنگ رهایی بخش و دیدگاه سوسیالیستی پ.ک.ک هم انتقاد کرد.
حرف اصلی وی بازگویی دیدگاه های لیبرال در زمینه ی مهار و مدیریت تنش در جوامع چند قومی بود. امری که در میان رهبران کرد و ناسیونالیسم کلاسیک کرد تا حدی بی سابقه است.
در بخش دوم خواهان انحلال و خلع سلاح پ.ک.ک شد که به زعم وی یک سازمان کهنه و مخلوق شرایط جنگ سرد است.
این خواسته ها احتمالا محصول مذاکره با دولت ترکیه بر سر مواردی چون تعدیل قانون اساسی و اعطای حقوق بیشتر به کردها و انجام اصلاحات به قول خودش در جمهوری جدید ترکیه است.
2️⃣ دولت ترکیه دهه هاست که با پ.ک.ک درگیر جنگ و رقابت است، در مقطع کنونی اردوغان با خلع سلاح و انحلال این گروه دقیقا به دنبال چه اهدافی است؟ آیا می توان بین تحولات اخیر سوریه (سقوط بشار اسد) و توافق اردوغان با پ.ک.ک ارتباطی برقرار کرد؟
🔹هم با تحولات سوریه در ارتباط است، هم با تحولات داخلی ترکیه.
از دومی آغاز می کنم. اردوغان بدنبال بر هم زدن اتحاد عملی است که میان حزب جمهوریخواه خلق و حزب کردی برابری و دمکراسی یا دم پارتی وجود دارد.
آکپارتی دنبال تصفیه و انهدام اصلی ترین رقیب خود یعنی حزب ج ه پ است. اردوغان برای کاندیداتوری مجدد نیاز به تغییر قانون و ۵۷ رای دم پارتی در پارلمان دارد.
در واقع از طریق دادن برخی امتیازات به کردها می خواهد حکومت خود را مادام العمر کند و نهادهای سیاسی را بی اثر سازد.
مسئلهی دیگر او موجودیت خودمختار کردها در سوریه است. اردوغان دنبال تک خور کردن سوریه و گرفتن جای ایران و روسیه در آن است.
حملهی مستقیم به کردهای سوری، ریسک به خطر افتادن روابط به نسبت نزدیکش با ترامپ را در بر دارد.
از موضع نهایی ترامپ هم دربارهی خروج نیروهای آمریکایی از سوریه مطمئن نیست. در ضمن با هراس حمایت اسرائیل از کردها روبروست.
صلح با پ.ک.ک می تواند به تلطیف رابطهی تنش آمیز فعلی با کردهای سوریه بینجامد.
در یک چشم انداز بلندپروازانه تر بدنبال آن است مانند دوره ی عثمانی کردستانات ترکیه، عراق و سوریه را با خود همراه سازد.
3️⃣تحولات رخ داده در روابط کردهای ترکیه با دولت اردوغان چه تاثیری بر کردهای دیگر کشورهای خاورمیانه یعنی سوریه عراق و ایران خواهد گذاشت؟
🔸بستگی دارد روند آشتی به نتیجه برسد یا خیر. اگر ترکیه بتواند چالش پ.ک.ک را از سر راه بردارد، طبعا به معنی حذف یک مشکل مهم امنیتی در کشور خواهد بود. همانطور که گفته شد خود بخود گره کردستان سوریه هم باز خواهد شد.
در کردستان عراق هم ترکیه با جناح بارزانی ها روابطی نزدیک دارد. در صورت توفیق روند صلح، جناح طالبانی هم که به پ.ک.ک نزدیک هستند، در مدار آنکارا قرار می گیرند.
اما مسائل و روند حوادث همیشه مطابق امیال و آرزوها پیش نمی روند. باید منتظر تحولات و اتفاقات ریز و درشت در منطقه ماند و درصد توفیق روند آشتی را ارزیابی کرد.
به گمانم امور چندان هم وفق مراد نیست و جنگ چه در قندیل و چه سوریه علیرغم آتش بس یک طرفه ی پ.ک.ک متوقف نشده است.
قرار بود در نوروز پیامی ویدیوئی از طرف اوجالان پخش شود که انجام نشد....
🔹متن کامل:
https://cutt.ly/grpXs1vj
#ایران_فردا
#روحالله_سوری
#صلاحالدین_خدیو
#ترکیه #اردوغان #پوتین #اوجالان #پ_ک_ک
http://t.me/iranfardamag
@sharname1
Показано 1 - 24 из 69
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.