5-پرداخت غرامت به کمپانی در دستور کار بود
این ادعا که کسانی مطرح کردهاند که مصدق قصد پرداخت غرامت نداشت، دروغی آشکار است. ماده 2 و 3 "قانون خلع ید" در مورد پرداخت غرامت بود. اما مسئله غرامت هیچگاه حل نشد. چرا؟ چون طرف انگلیسی "غرامت عدمالنفع" مطالبه میکرد. یعنی ایران تا سال 1993 (14 سال بعد از انقلاب 57) ملزم به پرداخت سود مفروض کمپانی باشد. یعنی هم غرامت برای تأسیسات و دارایی میخواست و هم سودی را مطالبه میکرد که در صورت اجرای قرارداد 1933 تا سال 1993 میتوانست به دست آورد. مصدق پیشنهاد آمریکا برای "غرامت مقطوع" را پذیرفت. اما انگلیس نپذیرفت چون طراحی برای کودتا در جریان بود.
6-توهم ۲۰ درصد سود از عواید فعالیتهای کمپانی در جهان
دروغ دیگر در این سالها این است که ملی شدن نفت ایران سبب شد تا ایران 20 درصد عواید فعالیتهای کمپانی در سرتاسر جهان را از دست بدهد. در بند ب ماده 10 قرارداد 1933 تنها از پرداخت "20 درصد سود قابل پرداخت به سهامداران عادی شرکت، مازاد بر 671250 لیره به ایران" سخن رفتهبود، نه پرداخت 20 درصد عواید فعالیتهای کمپانی در جهان. میدانیم که سهامداران عادی تنها 24 درصد از کل سهامداران بودند، چرا که 51 درصد سهام متعلق به دولت انگلیس بود و 25 درصد به شرکت نفت برمه تعلق داشت. بعلاوه، "سود قابل پرداخت به سهامداران عادی" تابع قانون روز انگلیس و تصمیم هیات مدیره کمپانی بود و مثلا در دوره جنگ دوم صفر بود. این در حالی است که در فصل دهم امتیاز دارسی 1901 آمدهبود: "شرکت و تمام شرکتهایی که تأسیس خواهند شد مکلف خواهند بود که از منافع خالص سالیانه خود صدی شانزده به دولت علیه سال به سال کارسازی نمایند." میبینید که تفاوت فاحش است.
7-انگلیس با هدف کودتا همه تلاش ها برای حل مسئله نفت را خنثی میکرد
تبلیغات مخالفان مصدق که بر محور "پیرمرد لجوج" در داخل و“Doctor no” در خارج قرار داشت، مبنای برخورد مخالفان جدید با ملی کردن صنعت نفت طی سالهای اخیر نیز بودهاست. مصدق در سفر به آمریکا طی 20 روز با جورج مکگی، معاون وزارت خارجه آمریکا، به توافقی رسید که مورد حمایت دولت آمریکا بود و آچسن، وزیرخارجه آمریکا، آنرا در 4 نوامبر 1951 به پاریس برد و به آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلیس، ارائه کرد. اما ایدن فورا طرح را رد کرد و به آچسن گفت انگلیس ترجیح میدهد منتظر جانشین مصدق بماند. (G. Mcghee, Envoy to the Middle World, pp. 388-404) پیشنهاد بانک جهانی که در ژانویه 1951 مطرح شد، به تفصیل در کتاب ارزنده نیکلاس گرجستانی، کارشناس سابق بانک جهانی، (A Head of Their Time, chapter 7) بر مبنای اسناد بانک جهانی بررسی شدهاست. مطابق این اسناد، پیشنهاد بانک که توسط دو تن از مدیران کمپانی (اسنو و گس) ارائه شده و حاوی دو نکته کلیدی بود: بازگشت تکنیسینهای انگلیسی (و نه ترکیبی از تکنیسینهای اروپایی و آمریکایی) به ایران و امضای توافق توسط دولت ایران و شرکت سابق نفت که مغایر صریح قانون ملی کردن صنعت نفت بود، به جایی نرسید. پیشنهاد دیگری که به مصدق داده شد، پیشنهاد چرچیل-ترومن در اوت 1952 بود. برغم مغایرت این پیشنهاد با قانون ملی کردن نفت، مصدق حاضر به مذکره بر مبنای آن شد. اما اصرار انگلیس بر غرامت عدمالنفع دلیل اصلی شکست این تلاش بود. در جریان مذاکرات، مصدق احاله موضوع غرامت به دیوان بینالمللی دادگستری، و حکمیت بر اساس هر قانون ملی کردن و پرداخت غرامت در هر نقطه جهان، از جمله در انگلیس، به انتخاب انگلیس به عنوان مبنای کار هیات حکمیت را پذیرفت. او همچنین پیشنهاد غرامت مقطوع آمریکا (500 میلیون دلار یا 30 میلیون تن نفت و فراورده) را پذیرفت، اما انگلیس هیچ پیشنهاد متقابلی را نپذیرفت و نهایتا در 27 فوریه 53 از آمریکا خواست مذاکره با مصدق را متوقف کند.
* * *
کسانی که طی سالهای اخیر مصدق را به خاطر ملی کردن نفت هدف حمله قرار دادهاند، یا معنای واقعی ملیشدن نفت و شرایط عینی جامعه ایران و جهان در آن دوره را نمیدانند یا به عمد مسکوت میگذارند. این در حالی است که امروزه، مثلا هیچ آمریکایی یا هیچ هندی را نمییابیم که از جرج واشنگتن و توماس جفرسون یا نهرو و گاندی به خاطر مبارزه برای استقلال آمریکا و هند انتقاد کند و معتقد باشد که بهتر بود آمریکا و هند مستقل نمیشدند. تصور برخی نیز که معتقدند مصدق باید از ملی کردن صنعت نفت کوتاه میآمد تا مثلا اقتصاد آزاد شکل میگرفت، وهمی بیش نیست.