ㅤسـتارگـانِ مـرده؛
مـی‌خـواهــم در کهـکشان چشمانـت گـم شـوم، در آغــوشـت همـچون ستـاره‌ای بـسوزم و در قلبــت به جاودانـگی بپـیونـدم.
@xinwez_bot
@xinwez_bot
TGlist рейтинг
0
6.62
ТипАчык
Текшерүү
ТекшерилбегенИшенимдүүлүк
ИшенимсизОрду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаApr 20, 2024
TGlistке кошулган дата
Oct 12, 2024Катталгандар
1 658
24 саат
60.4%Жума
281.7%Ай
1227.9%
28.03.2025
0-
Цитация индекси
0
Эскерүүлөр1Каналдарда бөлүштү0Каналдарда эскерүүлөр1
28.03.2025
0-
1 посттун орточо көрүүлөрү
42
12 саат720%24 саат42
56%48 саат95
331.3%
28.03.2025
0-
Катышуу (ER)
1.05%
Кайра посттошту0Комментарийлер0Реакциялар1
28.03.2025
0%-
Көрүүлөр боюнча катышуу (ERR)
5.75%
24 саат0%Жума
0.32%Ай0%
28.03.2025
0%-
1 жарнама посттун орточо көрүүлөрү
65
1 саат1624.62%1 – 4 саат4061.54%4 - 24 саат3858.46%
28.03.2025
0-
Акыркы 24 саатта бардык посттор
45
Динамика
25
"ㅤسـتارگـانِ مـرده؛" тобундагы акыркы жазуулар
27.03.202515:53
پنج نفر دیگه رو داشته باشم ؟!
27.03.202515:01
27.03.202515:01
خوشحال میشم اینجا داشته باشمتون.
27.03.202515:00
@xdeadstass
27.03.202510:12
اولین پست .
27.03.202509:59
Кайра бөлүшүлгөн:
𝓜𝗂𝓵𝖺𝗇 : تـم تـلگرام
27.03.202509:59
⇢⠀𝗮𝗽𝗽𝗹𝘆 𝘵𝘩𝘦 𝘯𝘦𝘸 𝘵𝘩𝘦𝘮𝘦 : 𝗄𝗈𝗎𝗆𝖺𝗇 ៸⠀ ⌕
27.03.202509:58
@xvruio
27.03.202509:57
ISTJ
27.03.202509:57
زیبا نوشتی، مفهوم داخل متن به خوبی مشخص شده، خسته نباشی .
27.03.202509:56
ذهنی آشفته که هیچگاه مرهم‌این درد پیدا نشده؛ کتابخانه‌ای خاموش که کتابهایش در آتش سوخته‌اند.
Кайра бөлүшүлгөн:
𝘔𝘢𝘭𝘢𝘤𝘩𝘪𝘵𝘦 (New Post)
27.03.202509:54
می دانی چه سخت است؟
آنکه روزی تمام دنیایت را در نگاهش می جستی،
حال از تو آن قدر دور است،
که حتی سایه‌اش را هم دیگر به یاد نمی‌آوری.
گفتند زمان درمان هر دردی است،
اما نگفتند که زخمی که هر روز بیشتر باز می شود،
چگونه درمان می شود؟
تو رفتی،
و با خودت هزار قصه ای بردی که هرگز پایان نیافت.
من ماندم،
با خیالی از تو که هر شب بر پیکر خسته ام سایه می اندازد،
و خوابی که هرگز آرام نمی گیرد.
نه، گم کردن تو درد نبود،
بدست نیاوردن تو، مرگ بود.
یک مرگ آرام،
یک مرگ بی‌صدا،
که در تک تک نفس هایم جاری است.
در گوشه ای که سایه ها به رقص اند،
بر خاک سرد حسرت، زمان به خواب است.
چشم هایم خسته از راهی بی پایان،
دستی که نرسید، فریادی که خاموش ماند.
27.03.202509:54
زیبایی ؟!
27.03.202509:53
27.03.202509:52
ㅤسـتارگـانِ مـرده؛ каналындагы жарнама
Рекорддор
26.03.202516:45
1.7KКатталгандар15.02.202523:59
500Цитация индекси13.02.202501:04
8401 посттун көрүүлөрү07.03.202520:48
781 жарнама посттун көрүүлөрү24.01.202523:59
14.29%ER10.02.202523:59
24.26%ERRӨнүгүү
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
Кайра бөлүшүлгөн:
𝖵ᦅ𝗅ν𝖾𝗋
13.03.202518:18
لمسِ‌او؛
دست معشوقش رو به آرومی لمس کرد و در اون لحظه انگار قلب یخیِ در انتظارش ذوب شد. معلوم شد که این لمس چیزی بیشتر از یک برخورد ساده‌ی دو پوست به هم دیگس و این لمس تبدیل به پلی بین روح‌ها شد.
اون دنیای کاملی از احساسات رو حس کرد، جایی که هر احساسی مثل آتش شعله ور میشه. جایی سوزان، اما در عین حال جذاب که اون رو به سمت آغوش معشوقش هدایت می‌کنه.
اون قادر به مقاومت در مقابل این تماس درونی نبود. دوباره دستش رو دراز کرد و فهمید که لمس کردن عشقش یادآور شبی پر از ستاره‌های چشمک‌زنه. باد آور زمانیه که به نظر می‌رسید زمان از حرکت ایستاده و دنیای اطرافش تعادل خودش رو از دست داده.
فهمید لمس کردن بدنش مثل بارونیه که خیلی دوستش داشتن، مثل وقتیه که قطرات بارون روی صورتشون می‌باره و زمزمه‌ای از لرز روی پوستشون می‌شینه، اما قلبشون رو با نوری درخشان گرم می‌کنه.
هر لحظه با اون مثل رقص نور و سایه‌ست، مثل جایی که حتی در سرما میشه گرما رو درش پیدا کرد.
Кайра бөлүшүлгөн:
فـرماندهِ نعـناع
16.03.202510:52
او زخم هایی را التیام بخشید که نقشی در آنها نداشت چطور آن را میتوانم فراموش کنم ؟ از من میخواهید آن را رها کنم ؟ با اینکه آن دنبال نوری برای زندگی اش بود و من برای او مثل یک شمع سوختم اما فهمیدم که آن منتظر خورشیدی در زندگی اش بود
اما باز هم نمیتوانم آن را ترک بکنم او بخشی از وجود من است که دیگر رها کردنش برای من دشوار است او دلیلی برای ادامه ی زندگیِ من است و اگر او نباشد دیگر منی وجود ندارد .
اما باز هم نمیتوانم آن را ترک بکنم او بخشی از وجود من است که دیگر رها کردنش برای من دشوار است او دلیلی برای ادامه ی زندگیِ من است و اگر او نباشد دیگر منی وجود ندارد .
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.
