15.04.202512:49
🔷آنها هم معلم بودند
🔹شکنجه دانش آموزان روستای کرجو توسط معلم تازه کار، نقل و نبات رسانه ها شده و هر کسی از زاویه و دید خود به چرایی و تحلیل این اتفاق تلخ پرداخته است اما در این میان به ساحت و جایگاه معلمان بی حرمتی های فراوان رفته و از دایره انصاف خارج گردیده است، اینکه چرا خطای فردی که هنوز یکسال است در کلاس درس حاضر شده به پای صنفی دلسوز، زحمتکش و بی ادعا نوشته می شود جای سوال و تاسف است معلمانی که با کمترین دستمزد و مزایا در کلاس درس حاضر می شوند و در حق دانش آموزانشان ایثارها و از خودگذشتگی ها روا می دارند و افسوس روایتگری نیست که این مهربانی ها را به نمایش بگذارد اما خطایی اینگونه از یک فرد را که قطعا مستوجب مجازات است را اینگونه به پای تمامی معلمان و سیاه نمودن چهره آنان می کنند، سخن بسیار است اما در میانه این حوادث تلخ بد نیست یادی کنیم از ایثارگرانی که نمونه خراوارها آزادگی، آزاد اندیشی، مهربانی و درس زندگانی بودند و هزاران معلم گمنامی که درس عشق و انسانیت دادند.
🔹حمید کنگو زهی معلم سیستانی که فداکارانه زیر آوار ماند تا شاگردانش را از حادثهای دلخراش نجات دهد.
🔹اکبر عابدی معلمی که در جریان آتش سوزی، خود سوخت تا دانشآموزانش را نجات دهد.
🔹کاظم صفرزاده که در لرستان جان خود را در سیلاب از دست داد تا دانشآموزش زنده بماند
🔹محسن خشخاشی بروجردی که با چاقوی ناجوانمردانهی شاگردش در کلاس درس مظلومانه به شهادت رسید.
🔹حسن امیدزاده که در گیلان برای نجات دانشآموزانش از آتش، زیبایی و جوانی چهرهاش را هدیه کرد.
🔹حمیده دانش که در مشهد غرق شد تا دانشآموزش را نجات داده و درس ایثار را به دیگر دانشآموزانش بیاموزد.
🔹محمود واعظی نسب که در اردو برای نجات دانشآموزان از سقوط تیر دروازه، خود را سپر بلا کرد.
🔹امیر صادقی معلم مشکینشهری که برای نجات دانشآموزان از ریزش سقف مدرسهی کانکسیاش در زیر آوار ماند.
🔹محمدعلی محمدیان که موی خود را تراشید تا شاگرد بیمارش غم به چهره نیاورد.
🔹سعید حاجی زاده که یکی از کلیه هایش را به یک دانش آموز نیازمند کلیه هدیه کرد.
🔹علی بهاری که بخشی از کبدش را به دانشآموزش اهدا کرد.
🔹معصومه خوشکام که بعد از عمل دیسک کمرش با تخت در کلاس حاضر شد تا فداکاریاش را کامل کند.
🔹احسان موسوی و ثریا مطهرزاده دو معلم که تمام دارایی خود را برای درمان دانشآموزشان هزینه کردند.
🔹زهرا آرامش همه داشتههای 23 سال خدمتش در حوزه آموزش را برای آزادی جوانی 22 ساله اهدا کرد.
🔹ادهم مظفری برای نجات جان دانش آموزانش گرفتار سیلاب گردید تا نامش برای همیشه ماندگار بماند
🔹توفیق بنفشی خود را بە سیلاب بهاری سپرد کە قبل از رسیدن بە کلاس درس دانشآمورانِ تنگیوریاش در حکایت ماهیهای رودخانە سیروان شریک شود.
✍افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
مریوان خبر👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADxFUQSvHD8Irv3d0g
🔹شکنجه دانش آموزان روستای کرجو توسط معلم تازه کار، نقل و نبات رسانه ها شده و هر کسی از زاویه و دید خود به چرایی و تحلیل این اتفاق تلخ پرداخته است اما در این میان به ساحت و جایگاه معلمان بی حرمتی های فراوان رفته و از دایره انصاف خارج گردیده است، اینکه چرا خطای فردی که هنوز یکسال است در کلاس درس حاضر شده به پای صنفی دلسوز، زحمتکش و بی ادعا نوشته می شود جای سوال و تاسف است معلمانی که با کمترین دستمزد و مزایا در کلاس درس حاضر می شوند و در حق دانش آموزانشان ایثارها و از خودگذشتگی ها روا می دارند و افسوس روایتگری نیست که این مهربانی ها را به نمایش بگذارد اما خطایی اینگونه از یک فرد را که قطعا مستوجب مجازات است را اینگونه به پای تمامی معلمان و سیاه نمودن چهره آنان می کنند، سخن بسیار است اما در میانه این حوادث تلخ بد نیست یادی کنیم از ایثارگرانی که نمونه خراوارها آزادگی، آزاد اندیشی، مهربانی و درس زندگانی بودند و هزاران معلم گمنامی که درس عشق و انسانیت دادند.
🔹حمید کنگو زهی معلم سیستانی که فداکارانه زیر آوار ماند تا شاگردانش را از حادثهای دلخراش نجات دهد.
🔹اکبر عابدی معلمی که در جریان آتش سوزی، خود سوخت تا دانشآموزانش را نجات دهد.
🔹کاظم صفرزاده که در لرستان جان خود را در سیلاب از دست داد تا دانشآموزش زنده بماند
🔹محسن خشخاشی بروجردی که با چاقوی ناجوانمردانهی شاگردش در کلاس درس مظلومانه به شهادت رسید.
🔹حسن امیدزاده که در گیلان برای نجات دانشآموزانش از آتش، زیبایی و جوانی چهرهاش را هدیه کرد.
🔹حمیده دانش که در مشهد غرق شد تا دانشآموزش را نجات داده و درس ایثار را به دیگر دانشآموزانش بیاموزد.
🔹محمود واعظی نسب که در اردو برای نجات دانشآموزان از سقوط تیر دروازه، خود را سپر بلا کرد.
🔹امیر صادقی معلم مشکینشهری که برای نجات دانشآموزان از ریزش سقف مدرسهی کانکسیاش در زیر آوار ماند.
🔹محمدعلی محمدیان که موی خود را تراشید تا شاگرد بیمارش غم به چهره نیاورد.
🔹سعید حاجی زاده که یکی از کلیه هایش را به یک دانش آموز نیازمند کلیه هدیه کرد.
🔹علی بهاری که بخشی از کبدش را به دانشآموزش اهدا کرد.
🔹معصومه خوشکام که بعد از عمل دیسک کمرش با تخت در کلاس حاضر شد تا فداکاریاش را کامل کند.
🔹احسان موسوی و ثریا مطهرزاده دو معلم که تمام دارایی خود را برای درمان دانشآموزشان هزینه کردند.
🔹زهرا آرامش همه داشتههای 23 سال خدمتش در حوزه آموزش را برای آزادی جوانی 22 ساله اهدا کرد.
🔹ادهم مظفری برای نجات جان دانش آموزانش گرفتار سیلاب گردید تا نامش برای همیشه ماندگار بماند
🔹توفیق بنفشی خود را بە سیلاب بهاری سپرد کە قبل از رسیدن بە کلاس درس دانشآمورانِ تنگیوریاش در حکایت ماهیهای رودخانە سیروان شریک شود.
✍افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
مریوان خبر👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADxFUQSvHD8Irv3d0g
29.07.202409:43
24.07.202422:41
بترسید از مرگ آخرین اسماعیل هایمان
در تاریخ جهانگشا پس از آن غارتها در ماوراءالنهر یکی از گریختگان به خراسان حال بخارا را از او پرسیدند. او گفت: آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند، تاریخ از این غارتها زیاد به خود دیده، گاه در مقیاس بزرگ و گاه محلی و کوچک اما همه آنها رفته اند، یعنی دلبستگی بدان خاک نداشته اند یا جرات ماندن در آن خاک را نداشته و پس از غارت رهایش کرده اند و اما آن سرزمین دوباره جان گرفته است
اما اینک زاگرس و بلوط های هزاران ساله اش، این اولین ساکنان نوار کوهستانی با هجومی قومی مواجه اند که همینجا بوده اند و از ریشه می کنند، می سوزانند و می برند اما متاسفانه نمی روند، آنها ریشه هایشان را گم کرده اند عینک جهل و منفعت و فرصت طلبی آنها را کور کرده و در کنار غفلت و بی تفاوتی ناظران تیشه به ریشه خود می زنند و زاگرس و بلوطهایش را به نابودی میکشانند و میمانند و هرسال میسوزانند و هرسال نابود میکنند و فقط خدا میداند سالانه جان چه جوانانی برای مقابل با آتش جهل آنها به خطر می افتد چه جوانانی، به قول براهنی بسیاریشان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشردهاند آنها از همه چیز خود گذشته اند تا بلوط زنده بماند نسلی که هدفش نه نان است و نه نام، تنها به زاگرس و بلوط و کبک و سنجاب و روح سرکش اش می اندیشد و در این راه در میان شعله های آتش عاشقانه میرقصد و از جان باختن هم باکی ندارد، آنها از مرگ نمیترسند اما ما باید از مرگ شان بترسیم و شرم کنیم و بمیریم
باید ترسید از این جانبازی ها و مشق عشق ها از مرگ شریف ها و امیدها و مختارها و اسماعیل ها، اینها آخرین نسلی هستند که برای بلوط جان می دهند، بترسید از مرگ آخرین اسماعیل هایمان، بترسید از مرگ آخرین نماد استقامت و ریشه هایمان، بترسید از کویر شدن زاگرس، از عریان شدن کوهها این پشت و پناهایمان، بترسید از فنا شدن روح وجانمان
هیهات از روزی که نه بلوطی بماند برای مقاومت و ماندنمان و نه اسماعیلی برای قربانی شدن و آسودگی ما
✍افراسیاب جمالی 3 مرداد 1403
@afrasiabjamali
در تاریخ جهانگشا پس از آن غارتها در ماوراءالنهر یکی از گریختگان به خراسان حال بخارا را از او پرسیدند. او گفت: آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند، تاریخ از این غارتها زیاد به خود دیده، گاه در مقیاس بزرگ و گاه محلی و کوچک اما همه آنها رفته اند، یعنی دلبستگی بدان خاک نداشته اند یا جرات ماندن در آن خاک را نداشته و پس از غارت رهایش کرده اند و اما آن سرزمین دوباره جان گرفته است
اما اینک زاگرس و بلوط های هزاران ساله اش، این اولین ساکنان نوار کوهستانی با هجومی قومی مواجه اند که همینجا بوده اند و از ریشه می کنند، می سوزانند و می برند اما متاسفانه نمی روند، آنها ریشه هایشان را گم کرده اند عینک جهل و منفعت و فرصت طلبی آنها را کور کرده و در کنار غفلت و بی تفاوتی ناظران تیشه به ریشه خود می زنند و زاگرس و بلوطهایش را به نابودی میکشانند و میمانند و هرسال میسوزانند و هرسال نابود میکنند و فقط خدا میداند سالانه جان چه جوانانی برای مقابل با آتش جهل آنها به خطر می افتد چه جوانانی، به قول براهنی بسیاریشان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشردهاند آنها از همه چیز خود گذشته اند تا بلوط زنده بماند نسلی که هدفش نه نان است و نه نام، تنها به زاگرس و بلوط و کبک و سنجاب و روح سرکش اش می اندیشد و در این راه در میان شعله های آتش عاشقانه میرقصد و از جان باختن هم باکی ندارد، آنها از مرگ نمیترسند اما ما باید از مرگ شان بترسیم و شرم کنیم و بمیریم
باید ترسید از این جانبازی ها و مشق عشق ها از مرگ شریف ها و امیدها و مختارها و اسماعیل ها، اینها آخرین نسلی هستند که برای بلوط جان می دهند، بترسید از مرگ آخرین اسماعیل هایمان، بترسید از مرگ آخرین نماد استقامت و ریشه هایمان، بترسید از کویر شدن زاگرس، از عریان شدن کوهها این پشت و پناهایمان، بترسید از فنا شدن روح وجانمان
هیهات از روزی که نه بلوطی بماند برای مقاومت و ماندنمان و نه اسماعیلی برای قربانی شدن و آسودگی ما
✍افراسیاب جمالی 3 مرداد 1403
@afrasiabjamali
Кайра бөлүшүлгөн:
دەگاو ڕواری

10.09.202421:52
💢کودکان و قربانی شدن
💢امروز در شلوغی های خرید لوازم تحریر جلوی دستفروشهای دخانیات خانمی با دو تا بچه قد و نیم قد جلویم راه میرفتند نمیدونم دختر بچه بهانه چه چیزی میگرفت شاید مدادتراش یا جامدادی و یا دفتر نقاشی، و اون خانم که حیفم می آید مادرم نامش نهم چنان سیلی محکمی بر دهان دختربچه زد و موهایش را چند بار کشید که انگار دخترک بیچاره مرتکب قتل شده دخترکی حدود کلاس سوم موهای خرمایی شلخته و لباسی مندرس و کهنه و قیافه ای رنجور و تکیده انگار غمی صدساله برچهره اش نشسته بود و آن زن با صدای بلند چندبار تکرار کرد توله سگ ... و دخترک با صدایی از ته دل چنان گریه و زاری می کرد که آسمان هم در خود فرو رفت از وصف حالم میگذرم ولی واقعا وقتی ظرفیت و توان نگهداری و تربیت یک انسان را نداریم چرا بچه دار می شویم اصلا چرا ازدواج میکنیم چرا فکر میکنیم هرکسی صلاحیت داشتن فرزند و تربیتش را دارد، چرا بخاطر کمبودها و عقده ها و لذت های آنی انسانی بیگناه را به دنیا می آوریم ما که از برآوردن ابتدایی ترین نیاز یک انسان عاجزیم چرا کودکان را قربانی می کنیم تا دیگران قبول کنند مردیم، زنیم، مقطوع النسل نیستیم واقعا چرا؟ وقتی نمیتوانیم زندگی خودمان را سروسامان دهیم وقتی نمیتوانیم دو نفر زیر یک سقف آسوده زندگی کنیم وقتی نمیتوانیم مدیریت زندگی و رابطه با حتی یک نفر را هم بکنیم چرا اجازه میدهم کودکی در میانه فقر، ناامیدی، خشونت، یاس، ابتذال متولد و قربانی گردد.
✍افراسیاب جمالی
#دەگاو_ڕواری
@dagarwari
💢امروز در شلوغی های خرید لوازم تحریر جلوی دستفروشهای دخانیات خانمی با دو تا بچه قد و نیم قد جلویم راه میرفتند نمیدونم دختر بچه بهانه چه چیزی میگرفت شاید مدادتراش یا جامدادی و یا دفتر نقاشی، و اون خانم که حیفم می آید مادرم نامش نهم چنان سیلی محکمی بر دهان دختربچه زد و موهایش را چند بار کشید که انگار دخترک بیچاره مرتکب قتل شده دخترکی حدود کلاس سوم موهای خرمایی شلخته و لباسی مندرس و کهنه و قیافه ای رنجور و تکیده انگار غمی صدساله برچهره اش نشسته بود و آن زن با صدای بلند چندبار تکرار کرد توله سگ ... و دخترک با صدایی از ته دل چنان گریه و زاری می کرد که آسمان هم در خود فرو رفت از وصف حالم میگذرم ولی واقعا وقتی ظرفیت و توان نگهداری و تربیت یک انسان را نداریم چرا بچه دار می شویم اصلا چرا ازدواج میکنیم چرا فکر میکنیم هرکسی صلاحیت داشتن فرزند و تربیتش را دارد، چرا بخاطر کمبودها و عقده ها و لذت های آنی انسانی بیگناه را به دنیا می آوریم ما که از برآوردن ابتدایی ترین نیاز یک انسان عاجزیم چرا کودکان را قربانی می کنیم تا دیگران قبول کنند مردیم، زنیم، مقطوع النسل نیستیم واقعا چرا؟ وقتی نمیتوانیم زندگی خودمان را سروسامان دهیم وقتی نمیتوانیم دو نفر زیر یک سقف آسوده زندگی کنیم وقتی نمیتوانیم مدیریت زندگی و رابطه با حتی یک نفر را هم بکنیم چرا اجازه میدهم کودکی در میانه فقر، ناامیدی، خشونت، یاس، ابتذال متولد و قربانی گردد.
✍افراسیاب جمالی
#دەگاو_ڕواری
@dagarwari


29.07.202409:43
سیلی کجا و جنایت کجا؟
@afrasiabjamali
@afrasiabjamali
23.04.202420:39
امروز روز جهانی کتاب بود دوست داشتم چند نکتە را یادآوری نمایم:
با وجود تمام منابع و مراجعه جدید هنوز کتاب مهمترین منبع انتشار اطلاعات است.
با رشد شبکه های اجتماعی در زیست جهان در حال گذار ما کتاب هنوز در میان مان غریب است.
کتاب سازی و سفارشی نویسی و انتشار ماهیانه چندین جلد کتاب از سوی افراد نه تنها تولید علم نیست ،بلکه خسارت بزرگی به محیط زیست و قطع درختان بیشتر است.
کتاب خواندن محض و آمارهای آن لزوما نمی تواند منجر به توسعه شود.
آنهایی که دوستدار کتاب هستند همیشه توان خرید کتاب ندارند.
هنوز هیچ چیزی از جمله نسخه صوتی و دیجیتال نتوانسته جای لذت خواندن کتاب کاغذی را بگیرید.
گسترش صنعت چاپ در جامعه ما بیشتر صنعت است و عامل درآمدزایی اقتصادی و آورده آنچنانی برای دانش افزایی نداشته است.
با گسترش صنعت چاپ و سهولت آن خیلی ها توهم نویسنده و عالم و شاعر بودن گرفته اند.
تعداد تیراژ و نوبت چاپ نمی تواند لزوما نشان از تاثیرگذاری یک کتاب باشد.
خواندن کتاب و مطالعه نیاز به آگاهی از روش مطالعه و سامانمند بودن آن دارد و پراکنده خوانی نمی تواند منجر به تولید علم گردد.
به تعداد زیاد خواندن کتاب و حفظ طوطی وار اسامی و عناوین و نام نویسنده و کتاب نشان از آگاهی و بار علمی نیست و بیشتر اظهار فضل است.
غرور و تکبر و خودبزرگ بینی و توهم دانایی از خصوصیات انسان اهل مطالعه نیست و مگر آنکه کتاب خواندن برای خودنمایی بوده باشد.
علیرغم باور قدیمی هرکتابی ارزش خواندن ندارد حتی یکبار.
خواندن کتاب اگر با تفکر انتقادی و اندیشه ورزی همراه نباشد نتیجه آنچنانی دربرنخواهد داشت.
کتاب خواندن باید در رفتار و عمل انسان نمایان گردد وگرنه انبارداری محفوظات کاری درخور توجه نیست.
و کلام آخر ما در حال حاضر بیشتر از نوشتن و چاپ کتاب، نیاز به خواندن کتاب، مطالعه و اندیشیدن داریم.
✍افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
با وجود تمام منابع و مراجعه جدید هنوز کتاب مهمترین منبع انتشار اطلاعات است.
با رشد شبکه های اجتماعی در زیست جهان در حال گذار ما کتاب هنوز در میان مان غریب است.
کتاب سازی و سفارشی نویسی و انتشار ماهیانه چندین جلد کتاب از سوی افراد نه تنها تولید علم نیست ،بلکه خسارت بزرگی به محیط زیست و قطع درختان بیشتر است.
کتاب خواندن محض و آمارهای آن لزوما نمی تواند منجر به توسعه شود.
آنهایی که دوستدار کتاب هستند همیشه توان خرید کتاب ندارند.
هنوز هیچ چیزی از جمله نسخه صوتی و دیجیتال نتوانسته جای لذت خواندن کتاب کاغذی را بگیرید.
گسترش صنعت چاپ در جامعه ما بیشتر صنعت است و عامل درآمدزایی اقتصادی و آورده آنچنانی برای دانش افزایی نداشته است.
با گسترش صنعت چاپ و سهولت آن خیلی ها توهم نویسنده و عالم و شاعر بودن گرفته اند.
تعداد تیراژ و نوبت چاپ نمی تواند لزوما نشان از تاثیرگذاری یک کتاب باشد.
خواندن کتاب و مطالعه نیاز به آگاهی از روش مطالعه و سامانمند بودن آن دارد و پراکنده خوانی نمی تواند منجر به تولید علم گردد.
به تعداد زیاد خواندن کتاب و حفظ طوطی وار اسامی و عناوین و نام نویسنده و کتاب نشان از آگاهی و بار علمی نیست و بیشتر اظهار فضل است.
غرور و تکبر و خودبزرگ بینی و توهم دانایی از خصوصیات انسان اهل مطالعه نیست و مگر آنکه کتاب خواندن برای خودنمایی بوده باشد.
علیرغم باور قدیمی هرکتابی ارزش خواندن ندارد حتی یکبار.
خواندن کتاب اگر با تفکر انتقادی و اندیشه ورزی همراه نباشد نتیجه آنچنانی دربرنخواهد داشت.
کتاب خواندن باید در رفتار و عمل انسان نمایان گردد وگرنه انبارداری محفوظات کاری درخور توجه نیست.
و کلام آخر ما در حال حاضر بیشتر از نوشتن و چاپ کتاب، نیاز به خواندن کتاب، مطالعه و اندیشیدن داریم.
✍افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
12.08.202406:18
💢وزیر و مشیر پیشکش، حداقل کولبران را نکشید
این دو نکته را تنها از باب ذوق زدگی ها و تملق و مدح و ثنا خوانی های اندکی عرض میکنم که گمان میکردند که کشتیبان را سیاستی دگر آمده است، کسانی همچون قسیم عثمانی ها که می پنداشتند این دولت مسعود است و سکاندارش پزشک سیاست و تدبیر
همه میدانستیم و میدانیم نه انتصاب وزیر کورد و اهل سنت شدنی است و نه صرف گماشتن چنین فردی با برچسب کورد و سنی خواهد توانست تغییری در وضع موجود حاصل نماید، سابقه حضور رمضانزاده ها، رحیمی ها و عبدالملکی ها در دولتهای گذشته واضح و روشن است، بدون شک کورد یا سنی، تورک یا شیعه بودن ملاکی برای شایستگی هیچ پستی نیست بلکه مساله حذف و به حاشیه راندن افراد به دلیل مذهب و زبان و قومیت خاص است، مساله شایسته سالاری است، مساله حقوق فرهنگی و سیاسی است مساله حضور در ساخت قدرت است، مساله تمرکززدایی و اعطای قدرت بیشتر به پیرامون است، مساله عدالت اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت است مساله پایان فساد، رانت، سهمیه و امتیازات فراقانونی و نورچشمی است، مساله پایان دادن به کولبری و فقر و بیکاری است، پایان دادن به تحریم و انحصار و سیاست خارجی بسته و مشکلات اقتصادی و معیشتی متاثر از آن است، مساله خرج نمودن منابع و سرمایه های این سرزمین برای ساکنان این سرزمین است
حال که وزیر و مشیر در این دولت مسعود شدنی نیست و با وجودن امکان چنین کاری تغییری حاصل نخواهد شد گماشتن استاندار و فرماندار هم دردی دوا نخواهد کرد حداقل حامیان و نیروهای مدافع ایشان از دولت و شخص پزشکیان بخواهند که به مساله کولبری خاتمه دهند، به کشتار کولبران پایان دهند،
آقای قسیم عثمانی یک بار هم برای کشته شدن کولبران در مجلس برافروخته شوید، احساساتی شوید، آمار کولبرانی که در مرزهای غربی کشور جان باخته اند را همچون یک گزارشگر در صحن مجلس یا پیش آقای پزشکیان بخوانید و بگویید اینها اعداد و ارقام حسابداری نیستند، آدمهایی هستند که به دلیل فساد و اختلاس و رانت و تبعیض و فقر تن به حقارت کولبری داده و برای تامین معاش فرزندانشان جان باخته اند بگویید مرگ هر کولبر یعنی گرفتن یک زندگی، یعنی یتیم نمودن صدها کودک، یعنی فروپاشی صدها خانواده، یعنی افزایش نوجوانان بی سرپرست و بزهکار، یعنی فقر و بدبختی بیشتر، یعنی بی سرپرست شدن صدها زن، یعنی ایجاد کینه و دشمنی بیشتر، یعنی تعمیق شکاف میان کوردها و دولت، یعنی فاصله گرفتن صدها خانواده و هزاران نفر داغدار از مشارکت سیاسی مضاعف بر ناامیدی از وعده های پزشکیان
✍افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
این دو نکته را تنها از باب ذوق زدگی ها و تملق و مدح و ثنا خوانی های اندکی عرض میکنم که گمان میکردند که کشتیبان را سیاستی دگر آمده است، کسانی همچون قسیم عثمانی ها که می پنداشتند این دولت مسعود است و سکاندارش پزشک سیاست و تدبیر
همه میدانستیم و میدانیم نه انتصاب وزیر کورد و اهل سنت شدنی است و نه صرف گماشتن چنین فردی با برچسب کورد و سنی خواهد توانست تغییری در وضع موجود حاصل نماید، سابقه حضور رمضانزاده ها، رحیمی ها و عبدالملکی ها در دولتهای گذشته واضح و روشن است، بدون شک کورد یا سنی، تورک یا شیعه بودن ملاکی برای شایستگی هیچ پستی نیست بلکه مساله حذف و به حاشیه راندن افراد به دلیل مذهب و زبان و قومیت خاص است، مساله شایسته سالاری است، مساله حقوق فرهنگی و سیاسی است مساله حضور در ساخت قدرت است، مساله تمرکززدایی و اعطای قدرت بیشتر به پیرامون است، مساله عدالت اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت است مساله پایان فساد، رانت، سهمیه و امتیازات فراقانونی و نورچشمی است، مساله پایان دادن به کولبری و فقر و بیکاری است، پایان دادن به تحریم و انحصار و سیاست خارجی بسته و مشکلات اقتصادی و معیشتی متاثر از آن است، مساله خرج نمودن منابع و سرمایه های این سرزمین برای ساکنان این سرزمین است
حال که وزیر و مشیر در این دولت مسعود شدنی نیست و با وجودن امکان چنین کاری تغییری حاصل نخواهد شد گماشتن استاندار و فرماندار هم دردی دوا نخواهد کرد حداقل حامیان و نیروهای مدافع ایشان از دولت و شخص پزشکیان بخواهند که به مساله کولبری خاتمه دهند، به کشتار کولبران پایان دهند،
آقای قسیم عثمانی یک بار هم برای کشته شدن کولبران در مجلس برافروخته شوید، احساساتی شوید، آمار کولبرانی که در مرزهای غربی کشور جان باخته اند را همچون یک گزارشگر در صحن مجلس یا پیش آقای پزشکیان بخوانید و بگویید اینها اعداد و ارقام حسابداری نیستند، آدمهایی هستند که به دلیل فساد و اختلاس و رانت و تبعیض و فقر تن به حقارت کولبری داده و برای تامین معاش فرزندانشان جان باخته اند بگویید مرگ هر کولبر یعنی گرفتن یک زندگی، یعنی یتیم نمودن صدها کودک، یعنی فروپاشی صدها خانواده، یعنی افزایش نوجوانان بی سرپرست و بزهکار، یعنی فقر و بدبختی بیشتر، یعنی بی سرپرست شدن صدها زن، یعنی ایجاد کینه و دشمنی بیشتر، یعنی تعمیق شکاف میان کوردها و دولت، یعنی فاصله گرفتن صدها خانواده و هزاران نفر داغدار از مشارکت سیاسی مضاعف بر ناامیدی از وعده های پزشکیان
✍افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
28.07.202411:40
انقلاب را زیستن، روایت بیم و امید
انقلاب را زیستن روایت نویسنده ای با پیشینه پژوهش در مورد انقلاب و ابعاد متفاوت و گاه نادیده شده آن است، آصف بیات نویسنده ایرانی ـ آمریکایی که کارش را با جنبش تهیدستان در ایران، کارگران و انقلاب 57و در ادامه زندگی همچون سیاست، انقلاب بدون انقلابیون و دهها مقاله ونوشتار دیگر در مورد انقلابها ادامه داده و مدت زمان در مصر و تونس و دیگر کشورهای خاورمیانه زیسته و مطالعه کرده است.
کتاب انقلاب را زیستن اثر آصف بیات و ترجمه شیرین کریمی تلاشی است برای ارائه شیوهای متفاوت در اندیشیدن به انقلاب؛ و این تلاش فقط بر نخبگان، دولت و تغییر رژیم متمرکز نیست، بلکه بر معنای انقلاب نزد مردم عادی، تهیدستان، جوانان به حاشیه راندهشده، زنان و سایر گروههای فرودست در زندگی روزمرهشان تکیه دارد. بر اساس این رویکرد، کتاب بیش از آنکه به روایت وقایعی بپردازد که در سطوح بالا رخ میدهد، به روایت وقایعی میپردازد که در سطوح پایین جریان دارند؛ یعنی در جاهایی نظیر کارخانهها، مدارس، مزارع و خانوادهها و همچنین در مناسباتی اجتماعی که با سلسهمراتب قدیمی اداره میشود و نیز در ذهنیت مردم و رفتارهای زندگی روزمره. این پژوهش از یک سو بررسی میکند که انقلاب با روزمرگیهای مردم چه میکند و از سویی دیگر میپرسد که روزمرگیها با انقلاب چه میکند؟
کتابی با روشهای متفاوت و درهم آمیخته برای درک تحولات بهار عربی در مصر و تونس، روایت فقر و حاشیه نشینی، روایت فساد و تبعیض اقتصادی و اجتماعی، روایت غرور و نخوت الیت حاکم و اقلیت قدرتمند و ثروتمندی که دیوارهای بی تفاوتی و سلاح تحقیر برعلیه تهیدستان را همه جانبه به کار می برند، روایت سربرآوردن رادیکالیسم و اسلام سیاسی و منافع حزبی اخوان و النهضه و فاصله گرفتن مردم از آنان و حتی جوانان اخوان، روایت به حاشیه رانده شدگانی همچون زنان، جوانان، تهیدستان و اقلیت های جنسی که دنبال پس گرفتن نان، کرامت و آزادی بودند و دین را در مراتب بعدی دیده بودند، روایت نارضایتی و یاس و ناامیدی پس از انقلاب و تلاش دوباره برای انقلاب، روایت تغییرات جدی در زیست جهان مردم پس از انقلاب و دهها روایت خواندنی و جالب توجه از حوادث سیاسی در این کشور.
علیرغم تفاوتهای جدی در تمامی امور اما مطالعه این کتاب میتواند مسائل و تحولات سیاسی در دیگر کشورهای خاورمیانه و ایران تا حدودی روشن تر و قابل فهم تر نماید بهخصوص از ناکامی انقلاب در تغییرات سیاسی جدی از بالا و افقهای روشن از تغییرات جدی در زندگی روزمره، کتاب سراسر با آمار و داده و گزارش های میدانی نویسنده مستند شده و ماهیت بهار عربی را از زبان کوچه و خیابان، شهر و روستا و حاشیه نشین ها و افراد سرکوب و تحقیر شده روایت میکند روایتی واقعی و دسته اول که میتوان اولویت ها و درخواست ها، رویاها و آرزوها و افسوس و ناامیدی انقلابیون را به وضوح دید و مشاهده کرد که نه خبری از بیداری اسلامی است و نه منازعه برای بازگشت به خویشتن دینی و عصر سلف صالح، مساله بهار عربی زندگی و کرامت بود آنها برای زندگی به میدان آمده بودند و آنچه از دست رفته بود یک زندگی معمولی بود و اولین ثمره و نتیجه آن فروریختن ترس بود، ترس از استبداد هزارساله، ترس از نظام مردسالار، ترس از نظام اجتماعی دگم و پوسیده و اتفاقا اگر بهار عربی هیچ دستاوردی هم نداشته باشد همین فروریختن ترس و رهایی از ترس کافی بود تمام آن به حاشیه راندگان به خیابان آمدند، خیابان را تصرف کردند، تحریر و میدان های مصر و تونس آگورای زندگی شدند آگورای اعلام وجود زنان مصری و تونسی در مقابل نظم پوسیده مردسالار آگورای جوانان در مقابل پیرمردهای پوسیده سوار بر صندلی های قدرت، و آگورای تهیدستان در برابر نخوت و فساد و سرکوب قدرت عریان و نولیبرال، این ها شاید به تغییرات جدی در لایه ای فرازین قدرت نیانجامیده باشد اما زندگی آزاد شد و جامعه مصر و تونس دیگر هیچگاه به شرایط قبل از 2010 عقب نشینی نخواهد کرد جامعه ای دمکرات و سکولار و متکثر و صد البته پر از جنب و جوش و تضاد و تناقض که در آن مردم انسانیت خویش را باز پس گرفتند
افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
انقلاب را زیستن روایت نویسنده ای با پیشینه پژوهش در مورد انقلاب و ابعاد متفاوت و گاه نادیده شده آن است، آصف بیات نویسنده ایرانی ـ آمریکایی که کارش را با جنبش تهیدستان در ایران، کارگران و انقلاب 57و در ادامه زندگی همچون سیاست، انقلاب بدون انقلابیون و دهها مقاله ونوشتار دیگر در مورد انقلابها ادامه داده و مدت زمان در مصر و تونس و دیگر کشورهای خاورمیانه زیسته و مطالعه کرده است.
کتاب انقلاب را زیستن اثر آصف بیات و ترجمه شیرین کریمی تلاشی است برای ارائه شیوهای متفاوت در اندیشیدن به انقلاب؛ و این تلاش فقط بر نخبگان، دولت و تغییر رژیم متمرکز نیست، بلکه بر معنای انقلاب نزد مردم عادی، تهیدستان، جوانان به حاشیه راندهشده، زنان و سایر گروههای فرودست در زندگی روزمرهشان تکیه دارد. بر اساس این رویکرد، کتاب بیش از آنکه به روایت وقایعی بپردازد که در سطوح بالا رخ میدهد، به روایت وقایعی میپردازد که در سطوح پایین جریان دارند؛ یعنی در جاهایی نظیر کارخانهها، مدارس، مزارع و خانوادهها و همچنین در مناسباتی اجتماعی که با سلسهمراتب قدیمی اداره میشود و نیز در ذهنیت مردم و رفتارهای زندگی روزمره. این پژوهش از یک سو بررسی میکند که انقلاب با روزمرگیهای مردم چه میکند و از سویی دیگر میپرسد که روزمرگیها با انقلاب چه میکند؟
کتابی با روشهای متفاوت و درهم آمیخته برای درک تحولات بهار عربی در مصر و تونس، روایت فقر و حاشیه نشینی، روایت فساد و تبعیض اقتصادی و اجتماعی، روایت غرور و نخوت الیت حاکم و اقلیت قدرتمند و ثروتمندی که دیوارهای بی تفاوتی و سلاح تحقیر برعلیه تهیدستان را همه جانبه به کار می برند، روایت سربرآوردن رادیکالیسم و اسلام سیاسی و منافع حزبی اخوان و النهضه و فاصله گرفتن مردم از آنان و حتی جوانان اخوان، روایت به حاشیه رانده شدگانی همچون زنان، جوانان، تهیدستان و اقلیت های جنسی که دنبال پس گرفتن نان، کرامت و آزادی بودند و دین را در مراتب بعدی دیده بودند، روایت نارضایتی و یاس و ناامیدی پس از انقلاب و تلاش دوباره برای انقلاب، روایت تغییرات جدی در زیست جهان مردم پس از انقلاب و دهها روایت خواندنی و جالب توجه از حوادث سیاسی در این کشور.
علیرغم تفاوتهای جدی در تمامی امور اما مطالعه این کتاب میتواند مسائل و تحولات سیاسی در دیگر کشورهای خاورمیانه و ایران تا حدودی روشن تر و قابل فهم تر نماید بهخصوص از ناکامی انقلاب در تغییرات سیاسی جدی از بالا و افقهای روشن از تغییرات جدی در زندگی روزمره، کتاب سراسر با آمار و داده و گزارش های میدانی نویسنده مستند شده و ماهیت بهار عربی را از زبان کوچه و خیابان، شهر و روستا و حاشیه نشین ها و افراد سرکوب و تحقیر شده روایت میکند روایتی واقعی و دسته اول که میتوان اولویت ها و درخواست ها، رویاها و آرزوها و افسوس و ناامیدی انقلابیون را به وضوح دید و مشاهده کرد که نه خبری از بیداری اسلامی است و نه منازعه برای بازگشت به خویشتن دینی و عصر سلف صالح، مساله بهار عربی زندگی و کرامت بود آنها برای زندگی به میدان آمده بودند و آنچه از دست رفته بود یک زندگی معمولی بود و اولین ثمره و نتیجه آن فروریختن ترس بود، ترس از استبداد هزارساله، ترس از نظام مردسالار، ترس از نظام اجتماعی دگم و پوسیده و اتفاقا اگر بهار عربی هیچ دستاوردی هم نداشته باشد همین فروریختن ترس و رهایی از ترس کافی بود تمام آن به حاشیه راندگان به خیابان آمدند، خیابان را تصرف کردند، تحریر و میدان های مصر و تونس آگورای زندگی شدند آگورای اعلام وجود زنان مصری و تونسی در مقابل نظم پوسیده مردسالار آگورای جوانان در مقابل پیرمردهای پوسیده سوار بر صندلی های قدرت، و آگورای تهیدستان در برابر نخوت و فساد و سرکوب قدرت عریان و نولیبرال، این ها شاید به تغییرات جدی در لایه ای فرازین قدرت نیانجامیده باشد اما زندگی آزاد شد و جامعه مصر و تونس دیگر هیچگاه به شرایط قبل از 2010 عقب نشینی نخواهد کرد جامعه ای دمکرات و سکولار و متکثر و صد البته پر از جنب و جوش و تضاد و تناقض که در آن مردم انسانیت خویش را باز پس گرفتند
افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
29.07.202409:43
سیلی کجا و جنایت کجا؟!
از روز گذشته تاکنون فیلمی از سیلی زدن اردوغان به یک کودک به دلیل نبوسیدن دستش در رسانه ها و شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و همه در حال همدردی با این کودک و تقبیح آن مردک بیمار متوهم اند
نام اردوغان بدون شک در نظر من تداعی گر مفهوم جنایت و کشتار است و هرگاه نام وی را میشنوم ربوسکی، عفرین، شنگال، کوبانی، مخمور، گەوەر، شرناخ، و صدها نقطه از جنایاتش در قبال کُردها در ذهنم زنده می شوند یاد صدها جوان زندانی کورد می افتم که پس از مرگ زندانبانان اردوغان استخوان این جوانان را تحویل پدرانشان می دهند همچون علیرضا ارسلان که استخوانهای پسرش هاکان ارسلان را در کیسه تحویل وی دادند، و یا ارسال استخوانها و بقایای اجساد ییلماز اوزون، سیتی قاراتای، عگید ایپک توسط اداره پست به منزل والدین شان
از سیلی به کودک یک برکشیده خودی در شوی تلویزیونی و نخوت و عقده های سلطان برای بوسیدنش تا ریختن بمب شیمیایی بر سر کودکان عفرین و شنگال و کشتار وحشیانه آنها خیلی فرق است از یک سیلی تا کودکان سوخته در مواد بمبهای شیمیایی و کودکان خفته در خون خویش در عفرین جهان ها فرق است، سیلی پدرانه کجا و مرگ کودکان کوبانی و شنگال و مخمور زیر باران بمب و باروت کجا، یک سیلی کجا و قتل عام ربوسکی کجا، جوانانی که در شامگاه بازگشت به خانه بمباران هوایی و قتل عام شدند
برای جنایات جنگی اردوغان در کُردستان عراق و سوریه از جمله استفاده از سلاحهای شیمیایی، نسلکشی ایزدیها ، تاکتیکهای غیرانسانی محاصره و بمباران کاروانهای امدادی، کشتار کودکان و زنان و شهروندان عادی بارها تشکیل پرونده شد اما منافع غرب و شیادی حامیان تجارت حقوق بشر آنها را بایگانی نمود، اینک در ترکیه، سوریه و عراق هزاران مادر کُرد بر اثر جنایات اردوغان جگرشان سوخته است، هزاران انسان بیگناه از جمله کودکان کشته شده اند و هزاران کودک هم یتیم اما انگار نمایش اینگونە جنایت ها منفعتی برای رسانه ها ندارد و یا شاید کشت و کشتار و وحشی گری دولت اردوغان در این سالها آنقدر عادی بوده است که کسی با دیدنش هیجان زده نشده و ترند شبکه های اجتماعی نشده است.
✍افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali
از روز گذشته تاکنون فیلمی از سیلی زدن اردوغان به یک کودک به دلیل نبوسیدن دستش در رسانه ها و شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و همه در حال همدردی با این کودک و تقبیح آن مردک بیمار متوهم اند
نام اردوغان بدون شک در نظر من تداعی گر مفهوم جنایت و کشتار است و هرگاه نام وی را میشنوم ربوسکی، عفرین، شنگال، کوبانی، مخمور، گەوەر، شرناخ، و صدها نقطه از جنایاتش در قبال کُردها در ذهنم زنده می شوند یاد صدها جوان زندانی کورد می افتم که پس از مرگ زندانبانان اردوغان استخوان این جوانان را تحویل پدرانشان می دهند همچون علیرضا ارسلان که استخوانهای پسرش هاکان ارسلان را در کیسه تحویل وی دادند، و یا ارسال استخوانها و بقایای اجساد ییلماز اوزون، سیتی قاراتای، عگید ایپک توسط اداره پست به منزل والدین شان
از سیلی به کودک یک برکشیده خودی در شوی تلویزیونی و نخوت و عقده های سلطان برای بوسیدنش تا ریختن بمب شیمیایی بر سر کودکان عفرین و شنگال و کشتار وحشیانه آنها خیلی فرق است از یک سیلی تا کودکان سوخته در مواد بمبهای شیمیایی و کودکان خفته در خون خویش در عفرین جهان ها فرق است، سیلی پدرانه کجا و مرگ کودکان کوبانی و شنگال و مخمور زیر باران بمب و باروت کجا، یک سیلی کجا و قتل عام ربوسکی کجا، جوانانی که در شامگاه بازگشت به خانه بمباران هوایی و قتل عام شدند
برای جنایات جنگی اردوغان در کُردستان عراق و سوریه از جمله استفاده از سلاحهای شیمیایی، نسلکشی ایزدیها ، تاکتیکهای غیرانسانی محاصره و بمباران کاروانهای امدادی، کشتار کودکان و زنان و شهروندان عادی بارها تشکیل پرونده شد اما منافع غرب و شیادی حامیان تجارت حقوق بشر آنها را بایگانی نمود، اینک در ترکیه، سوریه و عراق هزاران مادر کُرد بر اثر جنایات اردوغان جگرشان سوخته است، هزاران انسان بیگناه از جمله کودکان کشته شده اند و هزاران کودک هم یتیم اما انگار نمایش اینگونە جنایت ها منفعتی برای رسانه ها ندارد و یا شاید کشت و کشتار و وحشی گری دولت اردوغان در این سالها آنقدر عادی بوده است که کسی با دیدنش هیجان زده نشده و ترند شبکه های اجتماعی نشده است.
✍افراسیاب جمالی
@afrasiabjamali


28.07.202411:39
انقلاب را زیستن
آصف بیات، ترجمه شیرین کریمی، نشر بیدگل
@afrasiabjamali
آصف بیات، ترجمه شیرین کریمی، نشر بیدگل
@afrasiabjamali
Көрсөтүлдү 1 - 10 ичинде 10
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.