25.04.202515:10
25.04.202515:06
Dn-
تعداد پستها کمه، لطف کنید از اینجا سین بزنید.
تعداد پستها کمه، لطف کنید از اینجا سین بزنید.
Кайра бөлүшүлгөн:
داستان نويسـِ مارسي



25.04.202515:03
تو ارام جاى قلب منى،
آرمان دارم كه تورا بار ديگرى ببوسم اى ياقوت سرخ منِ پرستيدنى ام ،
از زندگى ام ميخواهم كه تورا هميشه برايم نگه دارد، تو سهم من از اين جهان كذايى هستى گر تمام جهان را صاحب ميبوده ام تو را برميداشتم و جهان را به حالش رها ميكردم، انچه را كه تو دارى را گر زرگر شناس در زر بگردد نيست!
چوى تو را بوييدم عطر گلِ ليلوم در نظر ندارم.
چون تو دارم، همه دارم، ديگر هم هيچ نباشد.
آرمان دارم كه تورا بار ديگرى ببوسم اى ياقوت سرخ منِ پرستيدنى ام ،
از زندگى ام ميخواهم كه تورا هميشه برايم نگه دارد، تو سهم من از اين جهان كذايى هستى گر تمام جهان را صاحب ميبوده ام تو را برميداشتم و جهان را به حالش رها ميكردم، انچه را كه تو دارى را گر زرگر شناس در زر بگردد نيست!
چوى تو را بوييدم عطر گلِ ليلوم در نظر ندارم.
چون تو دارم، همه دارم، ديگر هم هيچ نباشد.
24.04.202507:50
—
Кайра бөлүшүлгөн:
داستان نويسـِ مارسي

23.04.202517:55
واسه تکتک لحظههایی که
میتونستی مثل خودشون جواب بدی
دل بشکنی و بهشون بدی کنی، ولی
نکردی، به خودت افتخار کن بقیه
فکر کردن سکوت کردی چون جوابی
نداشتی، اما تو سکوت کردی چون
نمیتونی مثل اون آدما باشی
بحث، بحثِ اصالت و ریشهست.
میتونستی مثل خودشون جواب بدی
دل بشکنی و بهشون بدی کنی، ولی
نکردی، به خودت افتخار کن بقیه
فکر کردن سکوت کردی چون جوابی
نداشتی، اما تو سکوت کردی چون
نمیتونی مثل اون آدما باشی
بحث، بحثِ اصالت و ریشهست.
25.04.202515:10
—


25.04.202515:05
دیگر برایت شعرهایم را نمیخوانم
دیگر در این تنهاییِ با هم نمیمانم
دیگر نمیخواهم به هر قیمت شده ، باشی
از اینکه بی حد عاشقت بودم پشیمانم
باران اگر روزی به همراه تو معنا داشت
حالا خودم تنهای تنها زیر بارانم
دیگر نمیخواهم دروغانه بتابی ، نه
تاریکیام را دوست دارم ماه تابانم
عشقی که میگفتی نمیمیرد به مو بند است
حد دوام آوردنش را هم نمیدانم
با هر دروغت ضربهای بر باورم میخورد
از لطف تو بدبین و غمگین و پریشانم
بی اعتمادم کردهای ، از عشق میترسم
جوری شده از سایه ی خود هم گریزانم
من جانِ خود را پای عشق تو هدر دادم
بعد از تو شاید مرگ باشد راه درمانم
باور ندارم حرف هایت را ، نگاهت را
با جمله ی "من دوستت دارم" نرنجانم
حمیدرضا گلشن
Кайра бөлүшүлгөн:
آشویتس وی
25.04.202515:03
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب میشود.نگاه کن که چگونه به خاطرت آب میشوم.نشستهای و نگاه میکنی که چگونه از دوری تو با آن قطرههای آب دریا میشوم.
نگاهم کن که چگونه به خاطرت رودخانه میشوم.از غم زیاد درونم دگر نمیدانم چه کنم که تو مرا ببینی.برایت یخ میشوم سردت میشود پسم میزنی برایت باران میشوم چتر میگیری بر روی سرت و از ترس خیس نشدن فرار میکنی برایت رود آب میشوم از ترس غرق نشدن در کنارم نمیشینی و حرف نمیزنی.
بخاطرت ماهها به خدایی که میپرستی التماس کردم که بتوانم حتی شده است یک لحظه دیگر در تمام حالتهایی که میشود ببینمت.
دگر در فکر آن هستم که آب شوم و به خانهات بیایم تو مرا بنوشی آنگاه میتوانم دیگر پیشت باشم تا غم درون وجودم فروکش کند.
هم اکنون انقدر دلتنگت هستم که غم درونم دارد باعث میشود تا نابود و خشک شوم و از بین بروم ولی با این وجود با تمام کمال درد و ناپدید شدنی که به خاطر تو باشد را میپذیرم که فقط بتوانم یک لحظه دیگر ببینمت.
اکنون به خاطر دیدن تو هر روز باران میشوم و میبارم؛رود و دریا و رودخانه میشوم و از همه جا میگذرم تا شاید تو را در کناری بیابم؛ قطره آبی در لوله میشوم تا شاید سر از خانه تو درآورم؛قطره آبی در کشاورزی میشوم تا تو را میان میوهها و گلهای زیبا بیابم ولی دریغ از یک نشونی از تو هر روز نامیدتر میشوم. ولی امیدوارم تو را قبل از تمام شدن عمرم بیابم ای غم درون من.
نگاهم کن که چگونه به خاطرت رودخانه میشوم.از غم زیاد درونم دگر نمیدانم چه کنم که تو مرا ببینی.برایت یخ میشوم سردت میشود پسم میزنی برایت باران میشوم چتر میگیری بر روی سرت و از ترس خیس نشدن فرار میکنی برایت رود آب میشوم از ترس غرق نشدن در کنارم نمیشینی و حرف نمیزنی.
بخاطرت ماهها به خدایی که میپرستی التماس کردم که بتوانم حتی شده است یک لحظه دیگر در تمام حالتهایی که میشود ببینمت.
دگر در فکر آن هستم که آب شوم و به خانهات بیایم تو مرا بنوشی آنگاه میتوانم دیگر پیشت باشم تا غم درون وجودم فروکش کند.
هم اکنون انقدر دلتنگت هستم که غم درونم دارد باعث میشود تا نابود و خشک شوم و از بین بروم ولی با این وجود با تمام کمال درد و ناپدید شدنی که به خاطر تو باشد را میپذیرم که فقط بتوانم یک لحظه دیگر ببینمت.
اکنون به خاطر دیدن تو هر روز باران میشوم و میبارم؛رود و دریا و رودخانه میشوم و از همه جا میگذرم تا شاید تو را در کناری بیابم؛ قطره آبی در لوله میشوم تا شاید سر از خانه تو درآورم؛قطره آبی در کشاورزی میشوم تا تو را میان میوهها و گلهای زیبا بیابم ولی دریغ از یک نشونی از تو هر روز نامیدتر میشوم. ولی امیدوارم تو را قبل از تمام شدن عمرم بیابم ای غم درون من.
23.04.202518:06
اینارو چک کنید
Кайра бөлүшүлгөн:
داستان نويسـِ مارسي

23.04.202517:55
تو ارام جاى قلب منى،
آرمان دارم كه تورا بار ديگرى ببوسم اى ياقوت سرخ منِ پرستيدنى ام ،
از زندگى ام ميخواهم كه تورا هميشه برايم نگه دارد، تو سهم من از اين جهان كذايى هستى گر تمام جهان را صاحب ميبوده ام تو را برميداشتم و جهان را به حالش رها ميكردم، انچه را كه تو دارى را گر زرگر شناس در زر بگردد نيست!
چوى تو را بوييدم عطر گلِ ليلوم در نظر ندارم.
چون تو دارم، همه دارم، ديگر هم هيچ نباشد.
آرمان دارم كه تورا بار ديگرى ببوسم اى ياقوت سرخ منِ پرستيدنى ام ،
از زندگى ام ميخواهم كه تورا هميشه برايم نگه دارد، تو سهم من از اين جهان كذايى هستى گر تمام جهان را صاحب ميبوده ام تو را برميداشتم و جهان را به حالش رها ميكردم، انچه را كه تو دارى را گر زرگر شناس در زر بگردد نيست!
چوى تو را بوييدم عطر گلِ ليلوم در نظر ندارم.
چون تو دارم، همه دارم، ديگر هم هيچ نباشد.
25.04.202515:09
—
Кайра бөлүшүлгөн:
forgotten")



25.04.202515:05
جناب کیم جوری خوشگله که نمیزاره از رو زانوهامون بلند شیم 🛐🛐🍸
#v
#v
25.04.202515:03
St-
23.04.202517:55
𖢦 𝗅 𝗄︎𝗂𝗌𝗌 𝗒𝗈𝗎𝗋 𝗐𝖺𝗂𝗌𝗍 𝖺𝗇︎𝖽 𝖾𝖺𝗌𝖾 𝗒𝗈𝗎𝗋 𝗆︎𝗂𝗇︎𝖽 .ㅤㅤ
Кайра бөлүшүлгөн:
ㅤᰭ 𝔇𝗂𝖼𝗍𝖺𝗍꤀𝗋

23.04.202517:55
⛓💥 𝂅 𝗊𝗎𝖾𝗅𝗅𝗂 𝖼𝗁𝖾 𝗇𝗈𝗇 𝗌𝗈𝗇𝗈 𝖺𝗅𝗅𝖺 𝗍𝗎𝖺 𝗉𝗈𝗋𝗍𝖺𝗍𝖺 𝖳𝗂 𝖿𝖺𝗋𝖺𝗇𝗇𝗈 𝗇𝗈𝗍𝖺𝗋𝖾 𝗂 𝗍𝗎𝗈𝗂 𝗉𝗎𝗇𝗍𝗂 𝖽𝖾𝖻𝗈𝗅𝗂
𝖯𝖾𝗋 𝗅𝗂𝖻𝖾𝗋𝖺𝗋𝖾 𝗂 𝗅𝗈𝗋𝗈 𝖼𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗌𝗌𝗂 !!
𝖯𝖾𝗋 𝗅𝗂𝖻𝖾𝗋𝖺𝗋𝖾 𝗂 𝗅𝗈𝗋𝗈 𝖼𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗌𝗌𝗂 !!
25.04.202515:06
Кайра бөлүшүлгөн:
وِدا؏



25.04.202515:05
—در سـکࢪِ عشق ںو جانانـم؛
لب سـرخ و چشمـانِ سوگـواࢪِ کهـربانشانت که زلالتر از سپیـدهدمان صبـح است دل هر عارفے را میرباید. آنوقت از من کافࢪ چه انتـظار است؟
خمـاریات چو پࢪدهای از غـم بر روی دل جای خوش کـرده. هࢪ لقمهای از بـزم ںو، حال طعمے مضنف و تلـخ دارد. ای الههٔ گلـگون پیکࢪ عالیماں، ای آنـکه درخشش مهـر در سپـهر چشمانـت به رقص در میآید، کنـون نادرست است؛ که چشمانـم در ایں خمـاری، تو را میجوید و نرگـسهای باغ خیـال را پرت میکنـد.
لب سـرخ و چشمـانِ سوگـواࢪِ کهـربانشانت که زلالتر از سپیـدهدمان صبـح است دل هر عارفے را میرباید. آنوقت از من کافࢪ چه انتـظار است؟
آن جـام شراب نیلگونے که از شوق نگاه دلربای لیلیام به کامم ࢪسیـد، چنان گردِ خمـاری بر جانم به یادگار گذاشتـه که گویے طلـوع گرما بخش چشمـانش، غروب کـرده و مں همچو غربتزدهای گـم شدهام در شبهای استـخوانسوزِ گیسوانش.زهـرهای که از باده ناب ںو به ساغـࢪ دلم ریختے، کنـون در گـرداب یأس غوطـهور شدهست. در ایں دیاࢪ بوران، به جانبـر کجایے که ایں دلتنگے را از مں بگیرد و صبح بهـار را دࢪ سینهام بجـوید؟
دلدار مں، تو تمام بهـشت را در یک جرعه از خیـال لبخندت جای دادی. اما چه زود جرعهٔ شیرین مں به پایان رسید و خماࢪ خیـال پوچے از لبخندت شـدم.
خمـاریات چو پࢪدهای از غـم بر روی دل جای خوش کـرده. هࢪ لقمهای از بـزم ںو، حال طعمے مضنف و تلـخ دارد. ای الههٔ گلـگون پیکࢪ عالیماں، ای آنـکه درخشش مهـر در سپـهر چشمانـت به رقص در میآید، کنـون نادرست است؛ که چشمانـم در ایں خمـاری، تو را میجوید و نرگـسهای باغ خیـال را پرت میکنـد.
Кайра бөлүшүлгөн:
𝒞ℎ𝑎𝑡𝑜𝑦𝑎𝑛𝑡

25.04.202515:04
محمود درویش خیلی قشنگ میگه
«همین مجازات تو را بس که من دیگر تو را آنطور که میدیدم، نمیبینم!»
«همین مجازات تو را بس که من دیگر تو را آنطور که میدیدم، نمیبینم!»
25.04.202515:03
23.04.202517:55
性 𝗅 𝗅𝗈v𝖾 𝗍𝗈 𝗆︎𝖺k𝖾 𝗒𝗈ꤣ 𝗌𝗂𝗀𝗁︎
23.04.202506:28
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 595
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.