Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
بیان آزادی avatar
بیان آزادی
بیان آزادی avatar
بیان آزادی
10.05.202508:18
حوثی‌های یمن، مشکل یا راه حل؟
✍️احمد فعال
در دو نگاه افراطی، یکی به تقدیس مبارزان حوثی می‌پردازد، که مثلاً علیه جهان سلطه و زورگویی‌های کشورهای غربی مقاومت می‌کنند، و یک نگاه دیگر حوثی‌ها را مشتی وحشی و بدوی‌های ترویست می‌نامد که فقط از روی عقده‌های عقب‌ماندگی علیه دنیای مدرن سر به آشوب برداشته‌اند. متأسفانه این دو نگاه، دو نگاه رایج و با اغراض‌های سیاسی و ایدئولوژیک هستند. بر اساس همین نگاه می‌توان، جمعیت گرسنگان و پابرهنه‌ها و ستمدیدگانی که گرد پیامبران جمع شدند، و یا موالی و ستمدیدگانی که در تمام جنبش‌های شعوبی (ملی) علیه خلفای اعراب جنگیدند، همه را مشتی تروریست‌های وحشی و عقب‌مانده تصور کرد، که از فرط عقدهای عقب‌ماندگی و حقارت و حسادت در برابر اشراف قبایل، قصد داشتند تا نظام تکثرگرایی دینی و قبایلی را به سود یک نظام تک خدایی از هم فروبپاشند. در یک نگاه، حوثی‌های یمن بخشی از مشکل در نظام روبط بین‌المل هستند، و در نگاه دیگر راه‌حلی برای مقاومت علیه نظام سلطه جهانی. اما واقعیت چیست؟
🎋تا آنجا که نویسنده این یادداشت می‌فهمد، هر دو نگاه مغرضانه و ایدئولوژیک هستند. یک نگاه مسحور در دنیای توسعه یافته و مدرن است، که جهان را عرصه رویارویی و کشمکش دو نیروی مدرن، با نیروهای عقب‌مانده و ضدمدرن می‌داند، و نگاه دیگر، نگاهی است که دنیای توسعه‌یافته و فرهنگ و تمدن آن را، عرصه کفر و الحاد و جاهلیت مدرن می‌شناسد. واقعیت این است که:
1- تروریسم و بنیادگرایی محصول تضادها، تبعیض‌ها و نابرابری‌ها میان جهان فقیر و غنی است. شاید در گذشته‌های بسیار دور به دلیل عدم آگاهی جامعه‌های فقیر و عقب‌مانده، درکی از وضعیت نابرابر و تبعیض‌آمیز با جهان توسعه‌یافته وجود نداشت. نه تنها این، بلکه تضادها و تبعیض‌ها را امر محتوم بشریت می‌پنداشتند. عده‌ای برای آقایی و سروری آفریده شده‌اند، و عده‌ای دیگر برای بندگی و بردگی. عده‌ای از ذات طلا هستند، و عده‌ای از ذات آهن. لیکن امروز به یمن انفجار و انتشار اطلاعات، انقلابی در سطح آگاهی‌های جامعه‌های توسعه‌نیافته و عقب‌مانده رخ داده است، که در دورترین نقاط کور جهان، در پَسِ ده کوره‌ها، هیچ حادثه‌ای و هیچ تغییر و تحولی از چشم‌ها دور نمی‌ماند. یک دختر و پسر فقرزده 14 ساله با چهره کپک زده، از مصرف دختران و پسران هم سن و سال خود در کشورهای پیشرفته، که از همه مواهب طبیعی و تکنیکی برخوردار و متمتّع هستند، آگاه است. این وضیعتی که در جهان امروز وجود دارد دیگر قابل تحمل نیست. به قول آلوین تافلر در دنیای امروز به وضعیتی از "همه یا هیچ" رسیده‌ایم. با این تفاوت که سخن تافلر هنوز پس از نیم قرن شنیده نشد.
2- تروریسم و بنیادگرایی محصول جهل و نادانی است. جماعتی که به آگاهی‌های لازم نسبت به وضعیت طبقاتی و نکبتبار دست یافته‌اند، اما هیچ درکی از وضعیت خود برای برون رفت از فقر و فلاکت ندارند.
3- تروریسم و بنیادگرایی چون درکی از راه‌‍حل‌ها ندارد، به وظیفه‌گرایی اخلاقی بسنده می‌کنند. ارزش هر چیز در ذات رفتاری است که انجام می‌دهند. نوعی ذات‌گرایی انتزاعی، بدون سنجش پیامدهای یک ایده و یک رفتار: "ما مأمور به وظیفه هستیم نه مأمور به نتیجه"، این کل شاکله فکری و اخلاقی ترویسم و بنیادگرایی است. دست به خشونت‌های کور می‌زنند، و هیچ اندیشه‌ای نسبت به پیامد رفتارهای خود در سر ندارند. به این ترتیب ترویسم وبنیادگرایی به تقدیس مرگ می‌پردازد، و نام آن را شهادت می‌گذارد. به همین دلیل به آسانی فریب می‌خورند و دستخوش دنیای فانتزی خود می‌شوند. کافی است چند نفر در مقام دانای کل، به فریب آنان بپردازند.
4- برای درک تروریسم و بنیادگرایی به خصوص آنچه امروز در وضعیت حوثی‌های یمن می‌بینیم، باید به دنیای آنان نزدیک شد. درد و شادی‌های آنان را در همان وضعیت فلاکت‌باری که هستند، نه فقط با دیدگان، بلکه با پوست و گوشت و استخوان خود لمس کرد و چشید. آنان قربانیان تبعیض و نادانی هستند. قربانیانی که با قربانی شدنشان مدام قربانی می‌گیرند. مرگ سویه متضاد زندگی نیست، خودِ زندگی است. وقتی مرز میان مرگ و زندگی از میان می‌رود، راه‌حل‌ها به بخشی از مشکل تبدیل می‌شوند. حوثی‌های یمن هم محصول مشکلی هستند که جهان غنی علیه جهان فقیر به وجود آورد، و هم محصول مشکلی هستند که در دنیای نادانی راه‌حل پنداشته می‌شوند.
✅ برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به کانال بیان آزادی بپیوندید
https://t.me/BayaneAzadiM/1300
🔶۱۰ درصد ثروتمندان جهان مسئول دو سوم گرمایش زمین‌اند

نتیجه یک مطالعه جدید که توسط دانشگاه صنعتی زوریخ انجام شده، نشان می‌دهد ده درصد ثروتمندترین افراد جهان از سال ۱۹۹۰ تاکنون حدود دو سوم گرمایش زمین را که منشأ انسانی دارد، ایجاد کرده‌اند. در این مطالعه برای نخستین بار رابطه میان ثروت شخصی و تشدید پدیده‌های اقلیمی بررسی شده است. سارا شونگارت، پژوهشگر این دانشگاه به خبرگزاری فرانسه گفت: «ردپای زیست‌محیطی ثروتمندترین‌ها مستقیماً با تأثیرات اقلیمی مرتبط است.»

نتایج این مطالعه که در نشریه علمی معتبر "نیچر" منتشر شده، نشان می‌دهد که یک درصد ثروتمندترین جمعیت جهان، ۲۶ برابر بیشتر از میانگین جهانی در افزایش موج‌های گرمایی که "هر صد سال یکبار" رخ می‌دهند، نقش دارند. تأثیر این گروه در چین و آمریکا به‌ویژه چشمگیر است، به‌طوری که انتشار گازهای گلخانه‌ای از سوی این گروه در این دو کشور، باعث دو تا سه برابر شدن موج‌های گرما می‌شود.

@bayane_azadi
@dw_farsi
04.05.202520:21
♈️ نسخه عجیب و راهبرد تقدیمی حوزه علمیه قم به دولت در خصوص سیاست خارجی‼️

توضیح کانال بیان آزادی:
الگوی راهبردی پیشرفت اسلامی و ایرانی. در دوره دولت احمدی نژاد نطفه بست، هدف این الگو بسط تمدن ایرانی /اسلامی در مقیاس جهان با هدف ظهور امام زمان بود. کل دستورالعمل این الگو محو سیاست های توسعه گرایی بود که آن را نسخه غربی می دانند. در فرصت توضیح خواهیم داد که پیشروان این الگو، با نگاه تسخیر و مدیریت جهان این طرز فکر را ارائه داده اند. درک آنها هم از پیشرفت مدل شوروی سابق است که با دستیابی به تکنیک بر و بحر را زیر نگین خود در بیاورند

@bayane_azadi
15.04.202518:40
ترامپ، فرصتی برای بازگشت از بیراهه !
دکتر اسفندیارخدایی

🌿جمهوری اسلامی به نقطه‌ای رسیده که باید بین آرمانگرایی و واقع‌گرایی، یکی را انتخاب کند. تصمیم‌گیری برای جمهوری اسلامی در موضوعات مهم همواره سخت بوده است. هنوز در موضوع ماهواره تصمیم مشخصی نگرفته‌ایم. تصمیم نهایی در موضوع حجاب در هاله‌ای از ابهام است. در موضوع هدفمندی یارانه‌ها هم همینطور. در سیاست خارجی نیز مشخص نکرده‌ایم که به دنبال سازگاری با واقعیت‌ها هستیم یا آرمانهایی همچون نابودی آمریکا و اسرائیل و شرق و غرب. اگر در پایان جنگ هشت‌ساله با عراق به درستی تصمیم به پایان جنگ گرفتیم، از آن به عنوان شکست تلخ یا جام زهر یاد می‌کنیم. اما سازگاری با طبیعت شکست نیست، بلکه پیروزی بر توهمات ایدئولوژیک را باید جشن گرفت.

🌿اکنون زمان شکستن نفس و پذیرش اشتباهات گذشته است. رمز ماندگاری آمریکا و تمدن غرب در شکست‌پذیری و انعطاف است. آمریکا وقتی توانست ویتنام را فتح کند که آرمان‌گرایی را کنار گذاشت و واقعیت ویتنام را پذیرفت و عقب نشست. امروز ویتنام یکی از مهمترین متحدان آمریکا در شرق آسیاست. آمریکا در افغانستان شکست خورد و آن را پذیرفت و با طالبان مذاکره کرد و رفت و باید زودتر می‌رفت. رمزماندگاری آمریکا در شکست‌پذیری و انعطاف است. اما داعش و القاعده هنوز شکست را نپذیرفته‌اند و اگر روزگاری بپذیرند و با دنیا کنار بیاید، طبیعت به آنها حق ادامه حیات خواهد داد.

🌿وقتی که جاده می‌پیچید ما هم باید بپیچیم، وگرنه به دره سقوط می‌کنیم. قرار نیست دنیا خود را با ما سازگار کند، بلکه ما باید با دنیا کنار بیاییم. خیلی خوب می‌شود اگر کوهها و دره‌ها را برای جمهوری اسلامی فرش کنند که خاری در پایش فرو نرود. اما واقعیت آن است که دنیا پر از سنگ و خار است و جمهوری اسلامی باید با پوشیدن کفش با دنیا کنار بیاید.

🌿کنار آمدن با موضوع حجاب مسئله دردناکی برای نظام بود، گرچه هیچ‌وقت در این زمینه تصمیم مشخصی گرفته نشد و نخواهد شد. اما بطور کلی کنار آمدن با خواست و رای مردم یک پیروزی است نه شکست. در موضوع سیاست خارجی نیز جمهوری اسلامی همواره بین واقع‌گرایی و توهمات آرمانگرایی ایدئولوژیک سرگردان بوده است. اکنون به لطف ترامپ وقت آن است که تصمیمات دردناکی گرفته شود. بلکه کنار آمدن با واقعیت بین‌الملل نشانه بلوغ و ماندگاری جمهوری اسلامی است و باید جشن گرفته شود.

🌿بابت توهمات و بلندپروازی‌های ایدئولوژیک بسیار هزینه داده‌ایم و به نتیجه نرسیدیم. پس از تجاوز عراق، عاقلانه و شجاعانه جنگیدیم و دشمن را از خاک خود بیرون کردیم و دنیا ما را تحسین کرد. می‌توانستیم با تضمین سازمان ملل و عربستان، غرامت بگیریم و پیروز میدان باشیم، اما روزی که به دنبال آرمان "راه قدس از کربلا می‌گذرد" رفتیم، دنیا مقابل ما ایستاد و مجبورمان کرد جام زهر را بنوشیم. صدها هزار شهید و یک تریلیون دلار خسارت مالی، هزینه ناچیزی بود که می‌توانستیم از آن درس بزرگ واقع‌گرایی و کنار آمدن با طبیعت را بگیریم.

🌿اگر با واقعیت و طبیعت قدرت کنار نیاییم محکوم به نابودی هستیم. امثال داعش و القاعده محکوم به نابودی هستند. حماس و حزب‌الله و جمهوری اسلامی و حشدالشعبی و یمن نباید همان راه نیستی را در پیش بگیرند. منظور این نیست که تسلیم شویم. راه سومی جز تسلیم و تقابل مستقیم وجود دارد و آن راه این است که از تجربیات خودمان و کشورهای دیگر و انبوه تجربیات تاریخی درس بگیریم. ژاپن، چین، ویتنام، آلمان، قطر، ترکیه و سایر کشورهای جهان در مقابل آمریکا تسلیم نشده‌اند اما راه کنار آمدن را آموخته‌اند.

🌿امروز چین روزانه صدها سرباز آمریکایی را می‌کشد و هر هفته چندین کارخانه آمریکا را به آتش می‌کشد! بدون آنکه تیری شلیک کرده باشد، از طریق اقتصاد. وقتی که متخصصان آمریکایی و اروپایی در شرکتهای چینی استخدام می‌شود مثل آن است که آنها را کشته و وقتی که شرکتها و کارخانه‌های غربی سرمایه‌های خود را به چین منتقل می‌کنند مثل آن است که چین آنها را منفجر کرده بلکه بطور مسالم‌آمیز به خدمت خود درآورده.
🌿وقتی که صبحانه یک کودک عربستانی و قطری و اماراتی دو برابر صبحانه کودک آمریکایی است و امکانات پزشکی و آموزشی و ورزشی آنها بهتر از آمریکایی‌هاست، چگونه می‌گویید آنها برده آمریکا هستند. وقتی که عربستان با موازنه واقع‌گرایانه هم از چین امتیاز می‌گیرد و هم از آمریکا و روسیه و ایران، چرا می‌گویید عربستان گاو شیرده آمریکاست. می‌گویید این سخن ترامپ است؟از کی سخن ترامپ برای شما حجت است؟ آیا سخنان دیگر ترامپ را هم قبول دارید یا حجاب ایدئولوژیک جلوی چشم شما را گرفته که فقط آنچه که که به نفع آرمانهای خودتان است را می‌بینید؟

🌿امروز ترامپ فرصتی است برای بیدار شدن و بازگشت از بیراهه توهمات و بلندپروازی های ایدئولوژیک یک اقلیت که خود را نماینده مردم می‌خوانند.
@bayane_azadi
13.04.202514:49
نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی), [Apr 12, 2025 at 18:07]
چه‌ها که نشد!

عملیات 7 اکتبر حماس، بهانۀ نابودی نوارغزه شد. زمینۀ عقب‌نشینی حزب‌الله از جنوب رودخانۀ لیطانی و خلع سلاح آتی آن را فراهم کرد. باعث سقوط حکومت خاندان اسد در سوریه شد. حشدالشعبی را به سمت ادغام در ارتش عراق سوق داد. منابع حیاتی و تسلیحاتی حوثی‌ها را نابود کرد و جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره با نمایندگان ترامپ در مسقط کشاند.
آن عملیات واقعاً چه جای شادی و پایکوبی از طرف "ارزشی‌ها" داشت؟ آیا نظرشان این است که هیچکدام از این قضایا ربطی به آن عملیات ندارد؟ و یا اینکه همۀ این موارد دروغ است؟ یا اینکه همۀ اینها نوعی پیروزی است؟
حداقل آنها که به صرف تحلیلِ پیامدهای آن عملیات مرا آماج تهمت و توهین و تهدید قرار دادند، یک کلمه پاسخ دهند!

#احمد_زیدآبادی

@bayane_azadi
https://t.me/ahmadzeidabad/4695
11.03.202519:23
مذاکره، گفتگو و مباحثه؟
احمد فعال
تقسیم‌بندی دوست عزیزمان آقای حسین شیخی درباره تفاوت مذاکره کردن (discussion) و گفتگو کردن (negotiation) خوب و درست است. اصطلاح سومی هم وجود دارد که موسوم به بحث کردن (argument, debate) است. موضوع و هدف بحث کردن هم با مذاکره و گفتگو فرق دارند. موضوع بحث کردن، استدلال کردن و حجت آوردن، و هدف آن ناظر به اثبات و رد حجت‌هاست. هر سه، در یک وجه مشترک هستند، و آن محاوره کردن (conversation) است. از یک دید دیگر می‌توان این سه حوزه را فهم کرد. مذاکره، حوزه سخت محاوره، و گفتگو حوزه نرم محاوره، و بحث و یا مناظره حوزه متوسط محاوره است. با این وجود بحث و مناظره می‌تواند از حوزه مذاکره سخت‌تر، و می‌تواند از حوزه گفتگو نرم‌تر باشد، در صورتی که طرفین به شرایط و اصولی تن بدهند و یا ندهند.
شاید همین حوزه سخت مذاکره است که گفته می‌شود، طرفین بر اساس وزن خود با یکدیگر مذاکره می‌کنند. اگر وزن را قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی بدانیم، به ترتیبی که دوست ما می‌گوید: «زيرا در مذاكره اصلآ قرار هم نيست كه منافع و امتيازات لزومآ بطور برابر توزيع شوند ، قرار ، چنانكه آمد ، اصولآ [بر] توزيع منافع و امتيازات ، برابر وزن و قدرت طرف‌هاست و در واقع همين وزن و قدرت طرف‌هاست كه در عين حال منافع شان در مذاكرات را هم ضمانت مى كند . بدين سان هر طرفى مى تواند در مذاكره مشاركت كند و برابر وزن خود ، سهم خود را بخواهد و عنداللزوم آنرا به طرف‌هاى ديگر تحميل كند». قاعده این است که هیچ مذاکره‌ای میان قوی و ضعیف، و اصولا هیچ مذاکره‌ای در سطح بین‌الملل صورت نگیرد. چون روشن است، در موازنه قدرت، طرف قوی به میزانی که قوی‌تر است، تا جایی که نسبت به ضعیف، از قدرت مطلقه برخوردار باشد، به همان میزان منافع و امتیازات غیرقابل وصفی را بر طرف ضعیف‌تر تحمیل خواهد کرد. این حرف از یک جهت درست است، و از یک جهت غلط. از این حیث اگر صرفاً روابط بین‌الملل براساس موازنه قدرت باشد، حتماً طرف قوی امتیازات و منافع بیشتری را بر طرف ضعیف تحمیل می‌کند. چنانچه نگارنده همین سطور در مقاله‌ای با عنوان "قواعد فلسفی قرارداد" نوشته است: «بنا به اینکه دولت سازمان یافته‌ترین و پیچیده‌ترین شکل قدرت است، روابط میان دولت‌ها براساس موازنه قوا صورت مي‌گیرد... منافع ملی یک رشته منافعی است که دولت‌ها در روابط قوا برای یکدیگر تعریف مي‌کنند. منافع ملی، منافع هر دولتی است، به میزانی که در موازنه قوا بدست مي‌آورد. منافع ملی، حدود حوزه اقتدار و اختیار دولت‌ها در داخل و خارج از کشور است. مثلا منافع ملی آمریکا از مرزهای کشور خود شروع مي‌شود تا آبهای خلیج فارس امتداد پیدا مي‌کند. ناوهای دریایی و قدرت مانور هواپیماهای جنگی، حدود منافع ملی آمریکا را تعیین مي‌کنند. حوزه نفوذ ایران در بعضی از کشورهای خاورمیانه، برد موشکهای دوربرد بالستیک و نیروهای نیابتی، حوزه اقتدار و در نتیجه منافع ملی دولت ایران را تعیین مي‌کنند. این منافع منافع ملت‌ها نیست، منافع دولت‌هاست. زیرا با مقتضیات تعریف خود از سیاست خارجی و داخلی، هماهنگ است. استفاده از مفهوم منافع ملی برای هر دولت، تا آنجاست که تأمین کننده نیازهای او، و متناسب با سیاست‌های خارجی و داخلی اوست. از این نظر، حتی وجود یک دولت خارجی مي‌تواند بخشی از منافع ملی دولت دیگر تلقی شود. اما این منافع، صرفآ منافع دولت است، و هیچ نسبتی با منافع ملی ندارد. با این وجود دولت قوی‌تر مي‌تواند مازاد این منافع را به سود ملت خود انتقال دهد. به عنوان مثال روابط دولت ایران و چین هر یک بخشی از آن چیزی است که در گفتمان "سیاست قدرت"، منافع ملی یکدیگر تلقی مي‌شوند. در این میان دولت چین، چون قدرت برتر محسوب مي‌شود، مازاد منافع حاصل از رابطه اقتصادی و سیاسی با ایران را به درون کشور و در سود ملت خود انتقال مي‌دهد. اما دولت ایران جز بهره‌برداری سیاسی از حق وتوی چین و حمایت‌های سیاسی و احیاناً خرید قاچاقی کالاهای تحریم شده، و فراخ کردن دست دولت، مازادی از این منافع نمي‌برد، تا در سود ملت انتقال دهد. به عکس، مي‌توان شمار کثیری از این زیان‌ها را در مناسبات تجاری و سرمایه گذاری‌های غلط، فهرست کرد».
لیکن می‌توان وجه دیگری برای وزن سیاسی در مذاکره بیرون از حوزه قدرت جستجو کرد. و آن فعال کردن توانایی‌های کشور در بدست آوردن مشروعیت داخلی و مشروعیت بین‌المللی است. و این مشروعیت‌ها جز از راه تغییر رویکرد سیاسی از ستیزه‌جویی به عادی‌سازی، تغییر رویکرد اقتصادی از اقتصاد مقاومتی به توسعه‌محوری، و تغییر رویکرد سیاست داخلی به این حقیقت که ایران به یکسان در همه زمینه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی به همه ایرانیان تعلق دارد، ممکن نیست. 21 اسفند ماه 1403
https://t.me/bayane_azadi/3640
09.05.202508:57
:
ترامپ، حوثی‌ها و بازی بزرگ: وقتی آمریکا به «سازش با شورشیان» تن می‌دهد
نویسنده: حمید آصفی
در دنیای سیاست، همیشه آنچه اعلام می‌شود مهم نیست؛ آنچه پنهان مانده، بازی را تعیین می‌کند. وقتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور بازگشته آمریکا، با ادبیاتی غافلگیرانه از توافق آتش‌بس با حوثی‌های یمن پرده برمی‌دارد، نه تنها توازن قدرت در دریای سرخ دستخوش تحول می‌شود، بلکه مفهومی عمیق‌تر از عقب‌نشینی تاکتیکی واشنگتن در برابر نیروهای نیابتی محور مقاومت آشکار می‌گردد.
در شرایطی که نتانیاهو درگیر باتلاق غزه است و ریاض بین دوگانه عادی‌سازی یا حفظ پرستیژ اسلامی معلق مانده، ترامپ پیش از سفر به خاورمیانه، وعده‌ی اعلام خبری مهم را می‌دهد. اما چه چیز می‌تواند مهم‌تر از توافق با گروهی باشد که نه دولت رسمی دارد و نه در فهرست دوستان آمریکا جای می‌گیرد؟ پاسخ روشن است: تغییر ریل استراتژیک ایالات متحده در منطقه، از تقابل نظامی به مهار توافقی.
اعلام آتش‌بس میان آمریکا و انصارالله یمن – آن هم در میانه حملاتی که حوثی‌ها آشکارا به بن‌گوریون و دریای سرخ انجام می‌دهند – فقط یک توافق امنیتی نیست؛ این سندی است از به‌رسمیت‌شناختن قدرت بازیگری حوثی‌ها، آن هم توسط بازیگر بزرگی چون واشنگتن.
همان حوثی‌هایی که تا دیروز هدف بمباران‌ها بودند، امروز به واسطه‌ی نقش مؤثرشان در ایجاد ناامنی برای منافع دریایی آمریکا، به میز مذاکره کشیده شدند. این چرخش از توپ و تانک به تفاهم و توافق، بی‌تردید نشانه‌ای از فرسایش راهبردهای جنگ‌محور آمریکا در منطقه است.
شاید مهم‌ترین بُعد ماجرا، نه توافق خود، بلکه حذف اسرائیل از آن باشد. آن‌گونه که منابع دیپلماتیک عمان اعلام کرده‌اند، این توافق صرفاً به توقف حملات دوجانبه میان آمریکا و یمن در دریای سرخ محدود شده و نامی از توقف حملات به اسرائیل در آن نیامده است.
اگر چنین باشد – و قرائن نیز این را تایید می‌کند – ترامپ در اقدامی کاملاً محاسبه‌شده، نتانیاهو را دور زده و بدون لحاظ کردن امنیت تل‌آویو، به مصالحه‌ای موضعی با حوثی‌ها تن داده است. پیامی آشکار برای تل‌آویو که «واشنگتن دیگر چک سفید امضا برای هیچ‌کس صادر نمی‌کند»؛ حتی اگر نام آن اسرائیل باشد.
اما چرا ترامپ به چنین توافقی تن می‌دهد؟ پاسخ شاید در غزه نهفته است. جنگ فرسایشی در این باریکه، پاشنه آشیلی برای مشروعیت تل‌آویو و معضلی برای سیاست‌گذاران کاخ سفید است. هر نوع عادی‌سازی روابط با عربستان یا پیشرفت مذاکرات با ایران، بدون توقف خون‌ریزی در غزه، بی‌معناست. به همین دلیل، آتش‌بس با حوثی‌ها را باید نه پایان یک درگیری محلی، بلکه پیش‌درآمدی بر توافقی بزرگ‌تر و چندلایه دانست؛ توافقی که هم عادی‌سازی را تسهیل کند و هم راه را برای گفت‌وگوهای راهبردی با ایران باز نماید.
از نگاه ژئوپلیتیک، هر توافقی با حوثی‌ها بدون هماهنگی – یا حداقل چراغ سبز – از سوی تهران ممکن نیست. ایران به‌عنوان پشتیبان اصلی حوثی‌ها، نقشی انکارناپذیر در این بازی ایفا کرده و اگرچه مستقیماً وارد مذاکرات نشده، اما نشانه‌های متعددی از میانجی‌گری غیررسمی و هدایت‌گری از پشت پرده وجود دارد.
در واقع، توافق عمان را باید «مذاکره‌ای سه‌جانبه با دو صندلی» دانست: ویتکاف از سوی واشنگتن، نمایندگان حوثی از صنعا، و تهران در سایه.
این نخستین بار نیست که ترامپ تلاش می‌کند از یک توافق محدود، تصویری از پیروزی استراتژیک بسازد. پیش‌تر هم در مذاکرات کره شمالی، او کوشید تا دیدار با کیم جونگ اون را دستاوردی تاریخی جلوه دهد، در حالی که به‌سختی می‌شد آن را حتی پیش‌رفت تلقی کرد.
این بار نیز به نظر می‌رسد ترامپ با آگاهی از بحران‌های داخلی، ناکامی در مهار محور مقاومت، و فشارهای جهانی بر تل‌آویو، تصمیم گرفته با کنار گذاشتن اسرائیل، وارد فاز جدیدی از توافق‌سازی نمایشی شود.
ترامپ اعلام کرده که پیش از سفر به عربستان، قطر و شاید اسرائیل، خبر مهمی را فاش خواهد کرد. تحلیل محتوای گفتار و زمان‌بندی‌ها سه احتمال عمده را برجسته می‌سازد:
اعلام آتش‌بس در غزه: اگر چنین خبری اعلام شود، آتش‌بس با حوثی‌ها، گام اول برای آرام‌سازی جبهه جنوب و مهار بحران در نوار غزه بوده است.
پیشرفت در عادی‌سازی عربستان – اسرائیل: بدون توقف جنگ، ریاض نمی‌تواند گام رسمی به سوی توافق ابراهیم بردارد. آتش‌بس در یمن و سپس غزه، محمل لازم برای این نمایش سیاسی خواهد بود.
تحولی در مذاکرات با ایران: در صورت وجود توافق اولیه یا پیش‌رفت در مذاکرات پیش رو در عمان، ترامپ می‌کوشد با برجسته‌سازی نقش خود، جایگاه جهانی آمریکا را تقویت کند.

#حمیدآصفی

@bayane_azadi

https://t.me/hamidasefichannel2
06.05.202521:46
ترامپ، سیاست تصویری و دشواری تحلیل در عصر بی‌ثباتی رفتاری
در سنت کلاسیک تحلیل سیاسی، رفتار دولت‌ها معمولاً تابعی از ساختار، منافع ملی و توازن قوا تلقی می‌شد. این رویکرد که زمانی برای تحلیل رفتار روسای جمهور ایالات متحده کارآمد بود، در دوران دونالد ترامپ با چالش‌های جدی مواجه شده است. ظهور ترامپ به‌عنوان چهره‌ای که سیاست را نه از دریچه نهادها، بلکه از زاویه تصویر، روایت و روانشناسی فردی می‌بیند، نظم تحلیلی گذشته را به هم ریخته است. در چنین شرایطی، تحلیل‌گر ناچار است علاوه بر عوامل ساختاری، به شخصیت‌نگاری عمیق، فهم منطق رسانه‌ای و تکنیک‌های چانه‌زنی فردی نیز توجه کند؛ وگرنه هر تحلیل، بدل به عکس‌العملی زودگذر به یک توییت، خواهد شد.
یکی از بنیادی‌ترین ویژگی‌های ترامپ، گسست او از الگوی کلاسیک سیاست‌ورزی است. او نه محصول حزب جمهوری‌خواه است، نه خود را به چارچوب‌های سنتی واشنگتن وفادار می‌داند. ترامپ بیش از آن‌که یک سیاست‌مدار باشد، یک «پرفورمر» است: بازیگری که عرصه قدرت را با صحنه نمایش اشتباه نمی‌گیرد، بلکه آگاهانه آن را به صحنه‌ای برای تولید روایت‌های پیروزمندانه تبدیل می‌کند. تحلیل او با ابزارهای سنتی ممکن نیست، چون اصولاً ترامپ رفتاری قابل پیش‌بینی ندارد؛ او در پی «تثبیت رفتار» نیست، بلکه در تلاش برای «ساختن تصویر» است—حتی اگر این تصویر، تناقض‌آمیز، ناپایدار و پوچ باشد.
در این چارچوب، سیاست خارجی آمریکا، به‌ویژه در قبال ایران، دیگر بر اساس دکترین‌های مستقر و خط‌مشی‌های پایدار سنجیده نمی‌شود. آنچه اهمیت دارد، نحوه بازتاب این سیاست‌ها در افکار عمومی داخلی و رسانه‌های بین‌المللی است. به عبارت دیگر، «ظاهر» جای «ماهیت» را گرفته و «برد رسانه‌ای» از «برد استراتژیک» مهم‌تر شده است. ترامپ با سیاست به‌مثابه صحنه برخورد می‌کند و با هر حرکتش می‌کوشد تعریفی جدید از قدرت، موفقیت و سازش ارائه دهد—تعریفی که لزوماً با واقعیت انطباق ندارد.
برای درک بهتر، باید به چند محور اصلی در رفتار ترامپ توجه کرد:
نخست آن‌که، او از تهدید و فشار برای رسیدن به توافق استفاده می‌کند، اما هیچ‌گاه به‌صورت جدی به‌دنبال جنگ نیست. این تناقض آشکار در رفتار او، بخشی از نمایش قدرت است، نه لزوماً استراتژی پایدار. دوم، اولویت او رسیدن به توافق است، اما توافقی که بتواند آن را به‌عنوان پیروزی رسانه‌ای بفروشد. و سوم، او درگیر گذشته تاریخی روابط آمریکا با کشورها نیست؛ بلکه به دنبال تصویری است که در دوربین‌ها ماندگار شود.
دونالد ترامپ یک بازیگر کلاسیک نیست؛ او قواعد دیپلماسی سنتی را نمی‌پذیرد و به‌جای گفت‌وگوهای مرحله‌به‌مرحله، عاشق ضرب‌الاجل، معامله‌گری سریع و نمایش است. چرا تهران هیچ‌گاه ابتکار ارتباط مستقیم را با کاخ سفید در پیش نگرفت؟ چرا از واسطه‌های ناکارآمد منطقه‌ای عبور نکرد؟ در برابر دونالد ترامپ، که هر لحظه ممکن است همه معادلات را برهم بزند، دیپلماسی کند و محافظه‌کارانه تهران عملاً به یک امتیاز رایگان بدل شده است.
سیاست خارجی در دوران ترامپ، فهم همین «رفتار بدون ثبات» است.شناخت چندلایه‌ای از رفتار و تصویرسازی، و پذیرش این واقعیت است که در جهان ترامپی، سیاست بیشتر شبیه سینماست تا علم.
در این رابطه ،تحلیل گر برجسته، آقای صابر گل عنبری ، در متنی با عنوان «ترامپ و دشواری تحلیل» به درستی به این چالش اشاره می‌کند،مخاطبین محترم را  به خواندن مقاله ایشان در کانال تلگرامی‌شان ارجاع می‌دهم:
https://t.me/Sgolanbari
...

@bayane_azadi

https://t.me/hamidasefichannel2
04.05.202520:10
🔸چهارده سال گذشت و

(اکثر نتایج ترکاشوند در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر به کرسی نشست)

✍️امیر ترکاشوند، ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

@bayane_azadi
از مهر ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۸۸ سرسختانه مشغول تحقیق پیرامون وضعیت پوشیدگی مردم در عصر پیامبر بودم؛ حاصل را در اختیار شماری از محققان و برخی مراکز پژوهشی قرار دادم و متأثر از نظرات دریافتی، تحقیق را در زمستان ۸۹ به پایان رساندم و سرانجام در چنین روزی (۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰) به یاد مرتضی مطهری که با نوشتن کتاب "مسئله حجاب" خط‌شکنی کرد، فایل کتاب و نسخه‌هایی تکثیر شده از آن را اندک اندک در اختیار پژوهشگران قرار دادم و چون برق و باد دست به دست شد.

امروز ۱۴ سال از آن روز می‌گذرد و در این مدت نگاه متولیان نیز دستخوش تحول و تغییر شده و با این‌که در آن روز، فاصله میان نتایج تحقیق اینجانب با برداشت رسمی بسیار زیاد بود ولی اینک این فاصله به حداقلی‌ترین مقدار ممکن رسیده و قرائت قانونی به نتایج کتاب بسیار نزدیک شده است!

کنگره‌ها تَرَک برداشت!
برای پی بردن به عمق این پیروزی کافی است نگاهی فقط به دو فقره از نتایج کتاب و مقایسه آن دو با بندهای مشابه در لایحه حجاب و عفاف که شرعاً مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفته، بیندازیم (به اشکالات مهمی که بر این لایحه وارد است فعلا نمی‌پردازم):

فقره اول- مانتو و واجب نبودنِ آن
فقره دوم- افزایش اندام جایز الکشف

در سال‌هایی که سرگرم پژوهش در موضوع بودم، مطابق قرائت مشهور:
اولاً- استفاده از مانتو/روپوش شرعاً لازم بود
ثانیا- مواضع جایزالکشف شرعاً محدود به دو عضو "وجه و کفین" بود

ولی اینجانب بر اساس یافته‌های پژوهشی‌ام در عصر پیامبر:
اولاً- پوشش مانتو را غیر واجب شمردم (مردم آن زمان همچو امروز نبودند که چند جامه‌ی زیر و رو داشته باشند و چیزی همچو مانتو/روپوش که بر روی جامه‌های زیرین پوشیده شود رایج نبود و همین‌که اندام پوشیده می‌شد مورد رضایت شرع بود).
ثانیاً- قائل به جایزالکشف بودن هفت موضع (وجه و کفین و قدمین و گردن و ساعد و ساق و مو) در آن عصر شدم و نمایان شدن‌شان را موجب گناه نیافتم


اینک پس از گذشتِ سال‌های پر از چالش و پژوهش، می‌بینیم که در لایحه حجاب و عفاف که شرعاً به تأیید شورای نگهبان رسیده:

اولاً- وجوب و لزوم مانتو حذف شده و مطابق تبصره ۱ ماده ۴۸ آن قانون همین که زنان اندام خود را بپوشانند کفایت می‌کند.
شگفت آن‌که بیش از نیمی از چالش گشت‌های ارشاد در سال‌های گذشته، به همین مانتو (و کوتاهی و بلندی آن یا بسته و باز بودن دکمه‌هایش) برمی‌گشت

ثانیاً- آن دو عضوِ جایزالکشف به پنج و نیم عضو افزایش یافت زیرا:
الف- سه عضوِ "قدم و ساعد و گردن" به وجه و کفین افزوده شد
ب- و "خصوص مو" نیز از موضوعیت افتاد و به صِرف قرار داشتن پارچه‌ای بر روی سر (همچو سرانداز زنان مسلمان پاکستانی) بسنده شد

این تغییر فتوا و قانون، به ما می‌گوید که لایحه حجاب در فقره مانتو ۱۰۰٪ و در فقره اندام جایزالکشف ۷۸٪ و بطور میانگین با ۸۹٪ از نتایج کتاب موافق و همراه شده است!
کاش به تعبیر یکی از اعضای هیئت دولت، همان سال ۱۳۸۹ به کتاب توجه می‌شد تا شاهد رخدادهای تأسف‌بار بعدی (به ویژه وقایع تلخ ۱۴۰۱) نمی‌بودیم


تبصره ۱ [ماده ۴۸ قانون حجاب]- بدپوششی در مورد زنان عبارت است از پوشیدن لباسی که قسمتی از بدن پایین‌تر از گردن یا بالاتر از مچ پا یا بالاتر از ساعدِ دست‌ها دیده شود..

ماده ۵۰ [تعریف کشف حجاب و از موضوعیت افتادن عین مو]– هر زنی .. چادر یا مقنعه یا روسری یا شال و امثال آنها بر سر نداشته باشد..


در این ۱۴ سال چند کتاب در نقد کتابم منتشر شد که در زیر به ۴ مورد که نشر رسمی و مکتوب یافت اشاره کرده و خوانندگان را به مطالعه آن‌ها توصیه می‌کنم:

۱- نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر اسلام (سیدمحمدمهدی دزفولی)
۲- حجاب در آیات و روایات: نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (حسین سوزنچی)
۳- حجاب در صدر اسلام؛ بررسی و نقد نظرات امیرحسین ترکاشوند (محمّدرضا شاه‌سنائی)
۴- پوشش زنان در زمان پیامبر؛ جلد اول از مجموعه سه جلدیِ حجاب پژوهی (مرکز تحقیقات زن و خانواده، ویراستاران علمی: مجید دهقان محمد عشایری منفرد)

در این مدت همچنین بارها به مناظره دعوت شدم اما فقط ۵ دعوت که در دانشکده‌های الهیات یا مؤسسات حوزوی برگزار شد را پذیرفتم تا از موج‌سازی‌های نابهنگام جلوگیری نمایم:
۱- دانشکده الهیات دانشگاه تهران
۲- مؤسسه حوزوی فهیم. قم
۳- دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد
۴- اردوی آموزشی دانشگاه فرهنگیان. مشهد
۵- پژوهشگاهِ نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها. تهران

توجه
شماره حساب زیر، در پی درخواستِ خوانندگانی که در این سال‌ها خواهان واریز وجه به حساب نویسنده کتاب بودند اعلام می‌شود:
5892101186804551
یا
IR040150000001177303167211


لطفا این پُست را به مناسبت ۱۴ سالگی کتاب برای دوستان‌تان بازنشر کنید
@baznegari
14.04.202516:06
توافق احتمالى ايران و امريكا و
اثرات آن بر سياست و اقتصاد ايران (۱)

✍️ حسين شيخى

چنانكه از اظهارات استيون ويتكاف نماينده ترامب در گفتگوهاى مقدماتى و عباس عراقچى وزير امور خارجه ايران در همه مراحل گفتگوهاى روز شنبه گذشته بر مى آيد ، امريكا بر برنامه هسته اى ايران و ضمانت هاى عينى براى دست نيافتن ايران به تسليحات هسته اى و ايران نير - در عين حال كه مى خواهد مذاكرات صرفآ به مساله هسته اى منحصر و محدود باشد - بر برداشته شدن تحريم هاى اقتصادى متمركز بوده اند ؛ و اين در شرايطى است كه برداشته شدن تحريم هاى اقتصادى به هر اندازه مورد توافق و وجوهى كه از اين راه براى ايران همچون معادل ضمانت هاى عينى براى دست نيافتن ايران به سلاح هسته اى آزاد خواهند شد ، خواه ناخواه و حتمآ در مراحل بعدى مذاكرات با لزوم تعديل در سياست هاى منطقه اى ايران ربط پيدا مى كند .

در واقع يكى از انتقادات اصلى ترامپ از دولت بايدن طى مبارزات انتخاباتى و تا همين حالا در باره ايران ، به تامين مالى حماس و حزب الله و ديگر گروه هاى محور مقاومت توسط ايران از محل آزاد سازى همين وجوه از سوى دولت بايدن بوده است و روشن است كه براى ترامپ كه اكنون خود رييس جمهور امريكاست ، هرگز امكان تامين مالى اين گروه ها از راه آزاد سازى وجوه ايران قابل پذيرش نيست ؛ از اين رو در حاليكه ترامپ بر مهار نظامى و ديپلماتيك اين گروه ها در يك مشاركت تنگانگ با اسراييل ، به شدت و بطور گسترده متمركز است ، على الاصول نمى تواند به برنامه تامين مالى آنها از راه آزادسازى وجوه ايران بى توجه باشد و با آن كنار بيايد .
در نتيجه در برداشتن تحريم ها و آزادسازى وجوه ايران ، هم در اندازه و هم در مصارف اين وجوه ، نهايت سخت گيرى را خواهد داشت ، بطوريكه به اين اطمينان برسد كه هيچ بخشى از اين وجوه به تامين مالى اين گروه ها - از نظر امريكا تروريسم - منحرف نمى شود ؛ اما نظارت و كنترل بر مصارف اين وجوه كار آسانى نيست ، در حقيقت اين كار تنها در قالب يك برنامه اقتصادى مشترك با امريكا ممكن است و اتفاقآ اكنون كه مذاكرات ايران و امريكا در جريان است ، فرصت خوبى براى اين تغييرات بنيادين و البته ناگزير است .
آقاى دكتر محمود سريع القلم در باره تشكيل يك 'كنسرسيوم' براى چنين مشاركت هايى به درستى مى گويند " من ایده‌ی سرمایه‌گذاری کنسرسیوم غربی با مشارکت امریکایی‌ها را در صنعت انرژی ایران مطرح کردم. ما می‌توانیم دهه‌ها با امریکا درباره‌ی اختلافات سیاسی‌مان جدال کنیم و به جایی هم نرسیم اما جهان به سمت یک فضای اقتصادی دارد حرکت می‌کند. ما باید گره‌های سیاسی را به مسائل اقتصادی پیوند بزنیم ."
با اين حال اگر بخواهيم به اين ايده در قالب اين يادداشت نگاه كنيم ، مساله از صرف مشاركت امريكايى ها ( و ديگر مشاركت كنندگان ، از نظر سريع القلم حتى چين و مالزى) در صنعت انرژى هم فراتر مى رود و كل اقتصاد ايران را در بر مى گيرد تا اهداف امنيتى خود در منع تامين مالى گروه هاى موسوم به محور مقاومت را پوشش دهد .
بنابراين برداشتن تحريم ها از اين نظر كه با سياست هاى منطقه اى كنونى ايران ربطى وثيق پيدا مى كند ، به خودى خود امرى بغايت بيچيده است ؛ لزوم حل و فصل فورى مساله هسته اى ايران از نظر امريكا و متحدان آن ، اساسآ به هماهنگى و هم پوشانى زمانى تدارك ضمانت هاى عينى براى دست نيافتن ايران به سلاح هسته اى از يك سو و برداشتن تحريم ها ، چه از نظر آمادگى براى پارادايم شيفت هاى بزرگ و چه از نظر تداركات زيرساختى چنين پارايم شيفتى از سوى ديگر مجال چندانى نمى دهد و از اين رو هر گونه انتظار براى هم عنان كردن اين دو را بيهوده مى كند .

@bayane_azadi
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀حیوانات و پرندگان به حمایت ما انسانها احتیاج دارند. توجه داشته باشیم ما انسان ها با توسعه شهرها و آلودگی به تخریب طبیعت دست زده و عرصه حیات را بر حیوانات و پرندگان تنگ کرده ایم. از این نظر است که انسان دِن و بدهی بزرگی از حیوانات بر گردن دارند. با حمایت های خود از حیوانات و پرندگان اندکی از دِین و بدهی خود را به طبیعت ادا کنیم🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

🆔 bayand_azadi
10.03.202515:52
در باره مذاكرات ؛
✍️ حسین شیخی

يك - مذاكره به طور كلى و به ويژه در حوزه هاى سياسى و اقتصادى با صرف گفتگو متفاوت است ؛ نسبت گفتگو و مذاكره ، نسبت عام و خاص است . گفتگو ، اگر ناظر به امور معرفتى است ، موضوع اش حقيقت و كشف حقيقت است ؛ اگر موضوع اش حوزه هاى خانوادگى ، مدنى و اجتماعى به معناى خاص است ، ناظر به تبادلات و انتقالات فرهنگى ، آداب و رسوم و سنن ، روش كسب تحصيل دانش ها و مهارت ها براى تمهيد و تسهيل زندگى اجتماعى است و …. . گفتگو ، با اينكه مذاكره نيست ، گاه مقدمه و تمهيد كننده مذاكره هم هست ؛ زيرا در اين مرحله اطراف گفتگو مى كوشند به تفاهماتى دست بيابند كه مذاكره را آسان و اهداف مذاكره را دست يافتنى تر كند . با اين حال گفتگو مذاكره نيست و از همين روست كه اصحاب تجربه هايى از اين دست مى دانند كه در اين مرحله گفتگوهاى مقدماتى ، معمولآ اطراف گفتگو عند اللزوم و براى مديريت انتظارات و توقعات طرف ديگر ، به او يادآور مى شوند كه اين مذاكره نيست “this is not negotiation ”.
خوب چرا اينها گفتگوست و مذاكره نيست ؟ زيرا مذاكره ناظر به 'حوزه منافع' است ؛ بدين معنا كه سنخ اين گفتگوها مثل گفتگوهاى علمى ناظر به كشف حقيقت نيست ، حتى سنخ گفتگوهاى حقوقى هم نيست ؛ مذاكرات ، گفتگوهايى سياسى اند ، بدين معنا كه ناظر به حوزه منافع اطراف گفتگو هستند و در اين حوزه ، اطراف گفتگو مى كوشند در قالب قواعد حقوقى موجود ، سهم درخور وزن و قدرت سياسى و اجتماعى و يا اقتصادى و تجارى خود را به چنگ بياورند . در اينجا نسبت ها لزومآ و در همه شرايط برابر نيستند ، اگر وزن و قدرت اطراف گفتگو برابر باشند ، اين نسب ها برابر و گر نه اين نسبت ها ضرورتآ نابرابر هستند ؛ بدون آنكه چنين نابرابرى هايى لزومآ غير حقوقى و يا ناحق باشند .

دو - از اين رو اگر مذاكره اى ضرورت يافته باشد و عدول از آن براى موجوديت يك شخص يا يك گروه يا يك كشور مخاطره آميز باشد ، نمى توان به صرف اين دليل كه طرف ديگر در پى زياده خواهى است و يا قصد تحميل خواسته ها و شرايط خود را دارد يا …. ، از ورود به آن مذاكره خوددارى كرد ؛ زيرا اين اساسآ به معناى سوء تفاهم در باره اصل مفهوم مذاكره است ؛ زيرا در مذاكره اصلآ قرار هم نيست كه منافع و امتيازات لزومآ بطور برابر توزيع شوند ، قرار ، چنانكه آمد ، اصولآ بر توزيع منافع و امتيازات ، برابر وزن و قدرت طرف هاست و در واقع همين وزن و قدرت طرف هاست كه در عين حال منافع شان در مذاكرات را هم ضمانت مى كند . بدين سان هر طرفى مى تواند در مذاكره مشاركت كند و برابر وزن خود ، سهم خود را بخواهد و عنداللزوم آنرا به طرف هاى ديگر تحميل كند . پرهيز و امتناع از يك مذاكره ضرورت يافته نه تنها موجب حقانيتى نيست كه تنها به اين تلقى شكل مى دهد كه در واقع اين طرف امتناع كننده است كه زياده خواهى مى كند ، زيرا بطور مفروض و بلحاظ سياسى بديهى ، وزن و قدرت طرف ها ، به خودى خود ، ضامن سهم آنها و دستيابى به اين سهم است.
٤٠٣/١٢/١٩

@bayane_azadi
08.05.202519:09
‍ ‍ ‍ ‍🌎«جامعه‌شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی‌ است»

‍ اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در شاخه‌های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده‌است. با انتشار آن در کانال‌های مختلف، به ترویج بینش جامعه‌شناختی یاری برسانیم
.

♻️پنجشنبه 1404/2/18♻️


🌺〰〰〰〰〰〰〰〰🍃

✍سعید معدنی
✅هفت اقلیم
@Saeed_Maadani

✍کاوه فرهادی
✅انسان‌شناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیست‌بوم‌داری
🆔@kaveh_farhadi

✍مسعود زمانی مقدم
✅نوشته‌ها، مقاله‌ها و دوره‌های آموزشی
🆔@masoudzamanimoghadam

✍عادل سجودی
✅جستاری در جامعه شناسی
🆔@GILsociologist

✍مسعود زمانی مقدم
✅روش تحقیق کیفی
🆔@qualitative_methodology

✍فریبا نظری
✅جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی
🆔@Sociologyofsocialgroups

✍احمد فعال (بیان آزادی)
✅تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔@bayane_azadi

✍بی‌تا مدنی
✅فمینیسم با رویکرد تفسیری‌پرگمتیستی
🆔@sociology_of_sport

✍فاطمه كبيرنتاج
✅گاه نوشت- فاطمه كبيرنتاج
🆔@fatemehkabirnataj

✍سودابه حیدری
✅رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔@Radio_Log

✍مصلح فتاح پور
✅تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔@Analysisisocialproblems

✍محمدحسن علایی
✅آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه‌شناختی
🆔@sociologicalperspectives

✍علی نوری
✅خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔@iranian_familyy

✍ح.ا. تنهایی
✅جامعه‌شناسی تفسیری‌پرگمتیستی، نظری و درمانی
🆔@hatanhai

✍آرش احدی مطلق
✅جامعه شناسی و اخلاق
🆔@Sociology_of_Ethics

🌺〰〰〰〰〰〰〰〰🍃


✳️To join us, click here:

♻️
@madanibita
♻️
@Mohamadzeinaliuna
♻️
@dr_shirinvalipouri
06.05.202519:49
گفتگوی محمد مالجو (اقتصاددان و پژوهشگر تاریخ اجتماعی) و ابراهیم توفیق (پژوهشگر جامعه‌شناسی تاریخی) دربارۀ کتاب‌های «کوچ در پی کار و نان» و «خیز خام» شنیدنی و آموزنده است.
این دو کتاب بخشی از پروژۀ مطالعاتی مالجو است که بر مقطعی از دهۀ ۱۳۲۰ و برآمدن سیاست‌های مساعدتی در ایران متمرکز است. ایشان با کاویدن تاریخی آن دوره و به‌ویژه گسترش راه‌ها و امکان تحرک جمعیتی، کوچ گستردۀ بیکاران و مستمندان از بخش‌های شمال غربی کشور به پایتخت را موجب گونه‌ای از فاعلیت مستمندترین گروه جمعیتی و تأثیر آن‌ها بر دیوان‌سالاری و تأسیس یا تغییر اقدامات رفاهی در آن مقطع می‌داند که در اواخر دهۀ ۱۳۲۰ یک لحظۀ گذرای تاریخی را موجب می‌شود که ایشان از آن باعنوان «لحظۀ رزم‌آرا» یاد می‌کند؛ یک لحظۀ تغییر در طراحی سیاست‌های رفاهی در ایران و تأسیس یک میثاق رفاه عمومی، که البته تداومی ندارد.
اما توفیق این مقطع را نه لحظۀ تأسیس سیاست اجتماعی بلکه در وهلۀ اول ادامۀ سیاست‌های سرزمینی تمرکزگرای دولت می‌داند و توضیح می‌دهد که دیوان‌سالاری این گروه از مستمندان را به‌عنوان نشانه‌های عقب‌ماندگی و در نتیجه ابژه‌های «جمع‌آوری» می‌دانسته است.
@Omidi_Reza
02.05.202510:26
دشمنان چپ‌گرایی (قسمت دوم)
احمد فعال
🔹در عصر استعمار، جریان مرکانتی لیست‌ها از قرن شانزدهم تا نوزدهم که با تکنولوژی ضعیف جهان را غارت کردند، گویاست که اینها همه، اسلاف نولیبرال‌ها و نظام سرمایه‌داری امروز هستند، که بدون هیچ مقاومتی چنان بلایی بر سر جهان سوم آوردند که فون میزس یکی از پدران ایدئولوژی لیبرالیسم و کاپیتالیسم می‌گوید: «دیدگاه‌های هدایتگر استعماری این بود که نژاد سفید از قدرت مقهور کننده خود بر اعضای نژادهای دیگر نهایت استفاده را ببرد. اروپایی‌ها مجهز به همه سلاح‌ها و ابزارهای کمکی که تمدن اروپایی در اختیارشان گذاشته بود، به راه افتادند تا ملت‌های ضعیف‌تر را مطیع خود کنند، دارایی‌هایشان را به یغما برند و خودشان را به بردگی کشند. همواره کوشیده‌اند انگیزه‌های راستین سیاست استعماری را با این بهانه پنهان کنند و خوش‌نما جلوه دهند که هدف هیچ نیست، مگر این که این اقوام وحشی نیز از برکات تمدن اروپایی بهره‌مند شوند ... تاریخ سیاست‌های استعماری بیش از هر فصل دیگری از تاریخ غرق خون است. چه خون‌ها که بیهوده و بی‌هدف جاری شد، چه مناطقی که ویران شد و چه اقوامي ‌که نابود و ریشه‌کن شدند، که به هیچ‌وجه نمي‌توان اینها را قشنگ جلوه داد و توجیه کرد».
🔸یک نکته هم اضافه کنم، جریان چپ‌گرایی با نقد قدرت سیاسی است که اعتبار انسانی، اخلاقی و دموکراتیک خود را حفظ می‌کند
🔹در مقاله دفاع از چپ‌گرایی به تفصیل توضیح دادم، فضای امکانی عمل چپ‌گرایی جامعه است. هر جریان چپ‌گرایی که بخواهد در فضای امکانی قدرت سیاسی و با هدف تصرف قدرت سیاسی عمل کند، رسالت اخلاقی، انسانی و دموکراتیک خود را از دست داده، و بجای نقد قدرت به برده قدرت سیاسی تبدیل می‌شود، و جامعه را هم با خود تباه می‌کند. سالیان دوری است که از زمان پدید آمدن مکتب انتقادی فرانکفورت ، چپ‌ها دریافتند که رسالت آنها نقد سیاسی و فرهنگی است، تنها از این راه است که نظام‌های سیاسی و لو در قالب سرمایه‌داری ملتزم به رعایت حدود بشری می‌شوند. امروز چپ‌هایی که در تدارک تصرف قدرت سیاسی و تشکیل حکومت کمونیستی و مارکسیستی‌اند، بسیار اندک هستند. جریان چپ تنها وجه انتقادی و عدالت‌خواهی خود را حفظ کرده است، چنانچه بعید می‌دانم هیچ روشنفکری دینی وجود داشته باشد، که به حکومت دینی معتقد باشد. نمی‌توان دستاوردهای اندیشه‌های لیبرالیستی را دستکم در وضع نظام حقوقی، کاملاً انکار کرد. لیکن بدون چپ‌گرایی و مقاومت جنبش‌های چپ‌گرا، جز سود و تخریب هیچ حدودی برای ملاحظات اخلاقی، ملاحظات عادلانه و ملاحظات دموکراتیک وجود ندارد. تنها با ملاط سوسیالیستی و چپ‌گرایی است که همین نظام‌های سرمایه‌داری قابل تحمل هستند.
🔸جریانات چپ‌گرایی اصیل که وسوسه تصرف قدرت را در سر ندارند، باید اشتباهات خود را عادلانه و منصفانه نقد کنند، و تحمل خود را نسبت به فحش و فضاحت‌ها و نفرت‌افکنی‌ها افزایش دهند. چپ مارکسیستی و کمونیستی نقش منفی‌ای در ایده آزادی‌خواهی- به خصوص بعد از انقلاب 1357 - داشت. چپ استالینی در ادوار مختلف مرتکب خیانت شدند. چپ مذهبی و چپ ملی، اکثراً آزادیخواه‌تر از چپ مارکسیستی و کمونیستی بودند، اقلیتی از آنها مانند چپ مارکسیستی و کمونیستی نقش منفی داشتند. تجربه بازسازی استبداد بعد از انقلاب 1357 آزادی و دموکراسی را به مسئله اصلی جریان چپ تبدیل کرد، و این توفیق بزرگی برای چپ بود. امر مهم این است که نقدهای لیبرال‌های ملی که فضیلت "در استقلال زیستن" را پاس می‌دارند، قابل احترام است. لیکن دشمنان چپ‌گرایی که با جعل و دروغ و هتاکی کوشش دارند جریان چپ را به چپ استالینی وابسته به شوروی سابق محدود کنند، تا راحت‌تر چپ را به باد فحاشی بگیرند، همچنان مانند اسلا‌م‌ستیزان که سعی می‌کنند اسلام را به اسلام طالبانی و بنیادگرایی تقلیل دهند، تا با خیالی آسوده به نفرت‌پراکنی مشغول شوند، به مطالعه بیشتر، دانش فراگیرتر و منصفانه‌تر دعوت می‌کنیم. درست و نادرست، هر چیز در خود آن چیز است. عکس‌العمل شدن بدترین آفت شناخت است. روشن است جمهوری اسلامی بدترین حکمرانی را به نمایش گذاشته است. بزرگترین آفت شناخت این است که تمام ارزش‌هایی که این نظام از محتوا خالی و به نفع خود مصادره کرده، وارونه این ارزش‌ها را به ارزش تبدیل کنیم: کاری که دشمنان چپ‌گرایی می‌کنند.
✅ برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به کانال بیان آزادی بپیوندید
https://t.me/bayane_azadi
14.04.202516:06
توافق احتمالى ايران و امريكا و
اثرات آن بر سياست و اقتصاد ايران (۲)
✍️ حسين شيخى

از اين رو اقبال به مشاركت هاى اقتصادى بين المللى در قالب كنسرسيومى از شركاى مورد اعتماد و كارآمد ، از نظر انطباق با واقعيات سياست و امنيت بين المللى براى ضمانت هاى اقتصادى در قبال هر گونه امتياز دهى در موضوع برنامه هسته اى براى ايران ، مى تواند گزينه قابل قبولى باشد .

در عين حال كه ايران خود نيز ، اكنون و بعد از اين همه تجربه در باره انواع بحران هاى اقتصادى اجتماعى و زيست محيطى ، به ترجيح معادلات اقتصادی‌ تكنولوژيك بر معادلات صرفآ سياسى استراتژيك ، با توجه به تغيير مبانى قدرت سياسى در جامعه هاى جديد ، نياز عاجل دارد و اساسآ به نظر مى رسد كه اين به نفع ایران هم هست که در يك پارادايم شيف بنيادين ، ازين پس به جاى معادلات سياسى استراتژيك ، حكمرانى خود را بر معادلات اقتصادی‌ تكنولوژيك استوار كند و از اين راه و نيز از راه عادى سازى مناسبات سياست خارجى و همکاری هاى تجاری و اقتصادى در قالب پروژه‌های مشترک و همكارى هاى بين المللى و بهره‌برداری از امکانات فراوان بين المللى در قالب مشاركت با شركاى بين المللى - از نظر اقتصادى تكنولوژيك - مطمئن و كارآمد ، احياى درآمدهاى ناشى از نفت و گاز خود از اين راه و بنابراين رشد و توسعه‌ی كشور را ممكن کند و از اين راه بر بحران هايى كه از هر سو و در همه زمينه ها ايران را در بر گرفته اند فائق آيد .

٢٥ فروردين ٤٠٤

@bayane_azadi
17.03.202507:43
🔸 توسعه به مثابه شادی: حلقۀ مفقودۀ پیشرفت و سلامت در ایران

🔹مصطفی سیدمیررمضانی

🔹منبع: نشریه اجتماعی نهضت آزادی ایران- شماره دوم

@Nehzatazadiiran

📌توسعه پایدار و سلامت روان دو مفهوم به‌ظاهر جدا، اما در عمل کاملاً مرتبط‌اند.

📌مفهوم توسعه در ایران غالباً به رشد اقتصادی محدود شده است، در حالی که غفلت از جنبه‌های دیگر عواقب ناگواری به دنبال دارد؛ بدتر اینکه در همین حوزه نیز کامیابی چندانی حاصل نشده است.

📌سلامت از دیدگاه سازمان بهداشت جهانی (WHO) تنها به نبود بیماری محدود نمی‌شود. این سازمان سلامت را به‌عنوان رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی تعریف کرده است. این تعریف گواه آن است که بدون نیل جامعه به سطح مطلوب سلامت، بستر مناسبی برای توسعه پایدار ایجاد نخواهد شد.

📌کمبود سرمایه‌گذاری در آموزش، بهداشت و زیرساخت‌های اجتماعی نیز از دیگر موانع توسعه پایدار در ایران به شمار می‌روند.

📌مطالعه‌ای که توسط دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده، نشان داده که افزایش ۱۰ درصدی نرخ بیکاری با افزایش ۵ درصدی اختلالات روانی در جامعه مرتبط بوده است. این آمار زنگ خطری برای عموم مردم به‌ویژه سیاست‌گذاران است.

📌توسعه پایدار و سلامت روان دو روی یک سکه‌اند. جامعه‌ای که از سلامت روانی مطلوبی برخوردار است، بستر مناسبی برای توسعه پایدار فراهم می‌کند و برعکس، توسعه پایدار نیز می‌تواند تأثیر بسزایی در بهبود سلامت روان مردم داشته باشد

@bayane_azadi
@Nehzatazadiiran

📎متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
https://telegra.ph/NAI-03-09-9
09.03.202513:35
نامه ترامپ به رهبر ايران
و موقعيت سياسى روسيه در ايران ؛

✍️ حسین شیخی
پيشتر ترامپ به پوتين به تلويح نشان داده بود كه برگ ايران براى روسيه ديگر سوخته است . از نظر ترامپ قوى ترين و شايد تنها برگى كه روسيه در برابر امريكا دارد چين است ؛ امريكا از پوتين مى خواهد در شرايطى كه چين به تنهايى نمى تواند اقتصاد و سياست روسيه را از محاق و انزوا نجات دهد ، در ازاء دريافت پاره اى امتيازات در جنگ اكراين و خروج نسبتآ آبرومندانه از آن و رفع تدريجى و متناسب پاره اى تحريم ها و بازگشت دوباره به جى ٨ ، اكنون جى ٧ ، از چين فاصله بگيرد ، و در باره ايران هم ، دست كم همان نقشى را بر عهده بگيرد كه در سوريه در واپسين روزهاى رژيم اسد داشت و اگر مايل باشد مى تواند نيز در ترغيب تهران به ترك مواضع اش بكوشد . بنظر مى رسد كه پوتين علاوه بر چين ، مى خواسته است كه با ارائه پيشنهاد يك نقش ميانجى گرايانه به امريكا در باره ايران ، اين مناقشه را تا حصول نتيجه دلخواه در باره اكراين ، از راه ترغيب پنهانى تهران به مقاومت به درازا بكشاند .
اين در حالى است كه بنظر مى رسد كه امريكا - و نيز البته اروپا ، نظر به موقعيت ايران و شناختى كه از مقاصد پوتين دارند و نيز با توجه به ارزيابى شان از محدوديت فرصت ، چنانكه از مواضع اخيرشان پيداست ، و بالاخره با توجه به گستره موضوعات مورد نظرشان در مذاكره كه ناگزير است بالاخره مذاكراتى مستقيم باشند ، نمى توانند اجازه دهند كه كار به ميان دارى پوتين سنجاق شود ؛
نامه مستقيم ترامپ به رهبر ايران علاوه بر دلالت هاى اصلى اش ، ناظر به از كار انداختن ماشين سياسى روسيه در ايران هم هست .

٤٠٣/١٢/١٨

@bayane_azadi
08.05.202517:22
گفتمان چپ: بایسته‌ها و درس‌های تاریخی

سعید رهنما

ایران بیش از هر زمان دیگر آبستن حوادث بزرگ‌ است. اما در این میان متأسفانه چپ سوسیالیستی در وضعیتِ امروزیِ خود، جز در پاره‌ای شعارها و اطلاع‌رسانی‌ها، چندان نقشی در این تحولات نخواهد داشت. در سال‌های طولانی پس از انقلاب بهمن ۵۷، بخشی از چپ ایده‌ی سوسیالیسم را به‌تمامی کنار گذاشت و حتی گاه ضدِّ چپ شد، بخشی با تعدیل نظریه‌های قبلی خود نوعی چپِ میانه، سوسیال‌دموکرات و لیبرال را با اشاراتی کم‌رنگ به سوسیالیسم پی‌گیری کرد، بخشی دیگر به‌طور انفرادی به فعالیت‌های نظری در عرصه‌ی پیشبردِ تفکر مارکسیستی و سوسیالیستی ادامه داد.. پاره‌ی دیگر جریاناتی هستند که با تکرار همان نظریه‌ها و باورهای اولیه‌ی خود مبتنی بر امکان گذارِ انقلابی بلافاصله به سوسیالیسم در ایران راه خود را ادامه داده‌اند. تکیه‌ی نوشته‌ی حاضر بر ارزیابی برنامه‌های این دسته از جریانات است. لازم‌ به اشاره است که هدف نوشته‌ی حاضر نه ایرادگیریِ مخرب، بلکه طرحِ نقد سازنده و جلب توجه به نکات و سؤالاتی است که به باور من قابل تأمل‌اند. در نوشته‌ی جداگانه‌ای به ارزیابی انتقادی برنامه‌های دیگر بخش‌های چپ ازجمله حزب چپ و جریان‌های سوسیال‌دموکرات و لیبرال چپ پرداخته خواهد شد.

باید بین هدف‌ها/آرمان‌های نهاییِ رهایی انسان یا گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم — که کماکان برحق و پابرجاست و بیش از هر زمان دیگری قابل‌درک و ستایش است — و استراتژی/تاکتیک‌های رسیدن به آن‌ها تفاوت قائل شد. هدف‌های کلی و آرمان‌ها برای چپ سوسیالیستی همان است که بوده، و مادام که بشریت به آن‌ها دست نیافته، کماکان برقرار خواهند بود. اما نحوه‌ی رسیدن به آن آرمان‌هاست که با توجه به شرایط واقعی و متغیر باید به زیر سؤال کشیده شوند.


@bayane_azadi

https://pecritique.com/
2025/05/02/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%86%D9%BE-%D8%A7%D9%86%D9%82/
06.05.202514:31
نیاز به سیاست اقتصادی ضدفاشیستی

ایزابلا وبر؛ اقتصاددان آلمانی، تصویری از آخرین نظرسنجی دربارۀ گرایش مردم آلمان به احزاب سیاسی منتشر کرده که نشان می‌دهد برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم، حزب راست افراطی در نظرسنجی‌ها در رتبۀ اول قرار گرفته است. او توضیح داده که آلمان به یک سیاست اقتصادی ضد فاشیستی نیاز فوری دارد اما برعکس، دستورکار دولت جدید ائتلافی این است: شیر باز بودجه برای امور نظامی و ریاضت اقتصادی برای سایر امور.

وبر در فوریۀ ۲۰۲۵؛ پس از انتخابات آلمان، یادداشتی نوشت با عنوان «برای شکست راست افراطی باید یک سیاست اقتصادی ضدفاشیستی اتخاذ کنیم». در این یادداشت او دلیل شکست ائتلاف حاکم در انتخابات را جزم‌اندیشی بازار آزاد در مقابله با بحران انرژی ناشی از جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ می‌داند. از نظر او اقتصاددانان بازار آزاد مدعی بودند که بازار کاملاً توان مدیریت بحران انرژی را دارد و نیازی به مداخلۀ دولت نیست و اقتصاد با رکود مواجه نخواهد شد. آن‌ها با اعمال قانون مالی سختگیرانه دست دولت را بستند و آلمان وارد رکود اقتصادی شد و بحران اقتصادی به سقوط دولت منجر شد. بخش‌هایی از یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

کاهش اعتماد به دولت، بحث مهاجران، کاهش دستمزدهای واقعی، و بحران اقتصادی مداوم حزب راست افراطی را تقویت کرد. ۳۷ درصد رأی‌دهندگان به راست افراطی وضعیت اقتصادی خود را ضعیف ارزیابی کرده‌اند. ۸۵ درصد رأی‌دهندگان به این حزب معتقدند که اوضاع در آلمان عادلانه نیست و ۹۶ درصد آن‌ها وضعیت اقتصادی را ضعیف ارزیابی کرده‌اند. حزب راست افراطی توانسته خود را به‌عنوان جایگزین وضع موجود برای کسانی که نگران اوضاع اقتصادی هستند معرفی کند. نتیجۀ انتخابات تعجب‌آور نیست و نظرسنجی‌های سال‌های اخیر هم این تحولات را نشان می‌داد. اولین رشد راست افراطی در نظرسنجی‌ها تا سطح ۱۵ درصد در سال ۲۰۲۲ و همزمان با شوک قیمت انرژی بود. دومین افزایش به سطح ۲۰ درصد هم در پاییز ۲۰۲۲ و در نتیجۀ عمیق‌تر شدن شوک قیمت‌ها و تلاش دولت برای تحمیل هزینه‌های بحران به مردم از طریق مالیات بنزین رخ داد. در آخرین نظرسنجی پیش از انتخابات نیز رأی‌دهندگان به راست افراطی بر نقش محوری تورم تأکید داشتند و سه‌چهارم آن‌ها اظهار کرده بودند که به‌دلیل بالارفتن قیمت‌ها توان پرداخت قبوض خود را ندارند و نمی‌توانند سطح زندگی خود را حفظ کنند.

از دورۀ فوردیسم جوامع سرمایه‌داری بر پایۀ یک قرارداد اجتماعی بنا شده‌اند؛ مردم سخت کار کنند تا به اندازۀ کافی دستمزد بگیرند برای تأمین زندگی. اما وقتی مردم سخت کار می‌کنند، ولی قیمت کالاهای ضروری سر به فلک می‌کشد، کارگران احساس می‌کنند به آن‌ها خیانت شده است. این ناامیدی زمانی بیشتر می‌شود که بازارهای سهام به بالاترین رکوردهای خود می‌رسند و سود شرکت‌ها به بالاترین سطح.

آنچه مورد نیاز است سیاست اقتصادی ضدفاشیستی است که راه‌حلی برای فرسایش اقتصادی-اجتماعی ارائه کند و بتواند ترس مردم را از آینده کاهش دهد. ما به جایگزینی مشخص و دموکرتیک برای وضع موجود نیاز داریم. اما چشم‌انداز اقتصادی فاجعه‌بار است، زیرا مرتس به ریاضت اقتصادی متعهد است و این امر صنعت آلمان را در برابر شوک‌های اقتصادی آسیب‌پذیر می‌کند. تشدید بحران اقلیم و یا سیاست تعرفه‌ای ترامپ هم می‌تواند وضعیت را بدتر کند. هرچند مرتس در این انتخابات از وضعیت بد اقتصادی سود برد اما چرخش نئولیبرالی او می‌تواند به فروپاشی حزب دموکرات‌مسیحی در انتخابات بعدی منجر شود. راست افراطی هم به‌دنبال همین است و اطمینان دارد که سیاست‌های حزب دموکرات‌مسیحی بحران اقتصادی را حل نخواهد کرد.

من باور دارم که سیاست‌های نئولیبرالی به کاهش بیشتر استانداردهای زندگی و فرسایش بافت اجتماعی منجر می‌شود و یک تهدید واقعی این است که در انتخابات ۲۰۲۹، راست افراطی بخشی از دولت آلمان شود. ازاین‌رو مهم است که جامعۀ مدنی، اتحادیه‌های کارگری، و نیروهای مترقی در مقابل بنیادگرایی بازار بایستند. ترقی‌خواهان باید به سیاست اقلیمی جدید، سیاست صنعتی پایدار، مالیات عادلانه، و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های عمومی بپردازند. ترمز بدهی دولت باید اصلاح شود، اما نه اینکه هزینه‌های نظامی افزایش یابد درحالی‌که پل‌ها و بیمارستان‌ها و مدارس فرسوده می‌شوند. این تنها به نفع راست افراطی است.

نتیجۀ این انتخابات نه‌تنها برای آلمان، بلکه باید هشداری برای جوامع دموکراتیک باشد. ما باید بنیادگرایی بازار را کنار بگذاریم و شجاعت طراحی اقتصادی را داشته باشیم که در خدمت نیازهای مردم باشد؛ نه به‌عنوان یک اثر جانبی بلکه به‌عنوان یک هدف اصلی.

پی‌نوشت ۱. از ایزابلا وبر کتاب «چین چگونه از شوک‌درمانی گریخت؟» به فارسی ترجمه شده است.
پی‌نوشت ۲. چکیده‌ای از مقالۀ سوانک و بتز دربارۀ روند افزایشی رأی راست افراطی در کشورهای اروپایی را می‌توانید اینجا بخوانید.

@omidi_reza
16.04.202520:30
پایان نشنیدن

✍️ احمد فعال
🔶 قصد داشتم درباره یادداشت آقای دکتر اسفندیار خدایی در باب آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی متن کوتاهی بنویسم، لیکن بعضی از رسانه‌های فارسی زبان در خارج از کشور، از زمانی که احتمال عادی‌سازی روابط ایران و آمریکا به مشامشان رسیده است، بنا به مأموریتی که بر عهده دارند، با پخش، و چه عرض کنم بمباران اخبار منفی و برجسته کردن قسم‌های منفی اخباری که از هر دو طرف مذاکره کننده به طور طبیعی ماهیت دوگانه‌ای دارد، چنان به سنگ‌اندازی مشغول شده‌اند، که اگر کسی نداند فکر می‌کند، به همین نزدیکی یک جنگ و بیچارگی بزرگی گریبانگیر دولت و ملت ایران می‌شود. به طوری در جایی شنیدم، وقتی یک ایرانی قصد داشت از انگلیس به ایران سفر کند، تحت تأثیر همین رسانه‌ها، از هر طرف به او زنگ می‌زدند، مگر دیوانه‌ای که توی این شرایط به ایران می‌روی.

🔹روشن است که هم ترامپ و تیم ایشان، و هم طرف ایرانی ضمن مثبت ارزیابی کردن مذاکرات، دندان برای یکدیگر تیز می‌کنند. این طبیعت مذاکرات بر اصول موازنه قدرت است. این رسانه‌ها وقتی اخبار عادی شدن روابط ایران و آمریکا و حتی احتمال سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران به گوششان رسید، به دلیل اینکه تمام رویاهای آنها ممکن است پنبه شود، چنان برآشفته و عصبانی شده‌اند، که با پخش قسم منفی اخبار مذاکرات و حواشی آن، کوشش دارند تا مخاطبان خود را فریب، و تا آنجایی هم که از دستشان بربیاید با ترساندن و تحریک هر دو طرف، از امکان نزدیک شدن ایران و آمریکا پرهیز شود. به طرف آمریکایی وانمود می‌کنند، مذاکره با جمهوری اسلامی بی‌فایده است، و طرف ایرانی را با مکرر القاء این مسئله که از روی ترس تن مذاکره داده است، تحریک می‌کنند.

🔹شگفتی و یا طنز ماجرا اینجاست، که پیش از انتخابات آمریکا، این رسانه‌ها با کمک نیروهای سیاسی اپوزسیون که چشم به انتظار تحریم و یا حمله نظامی به ایران دوخته بودند، در مدح و ثنای ترامپ به عنوان یک منجی آخرالزمانی – و به تعبیر یکی از مجریان که ترامپ را "رئیس جمهوری محبوب دلها می‌نامید" - چنان تبلیغ می‌کردند، که بعضی از تحلیل‌گران حتی تمام شدن کار جمهوری اسلامی را تا پایان خرداد ماه امسال خیلی دیر می‌دانستند. اکنون حقیقتاً نمی‌دانیم آینده این مذاکرات به کجا می‌رسد. اما مسئله دو نوع رویکرد و دو نوع تبلیغات است. یک رویکرد که عموماً برنامه‌ای و وسوسه‌ای برای کسب قدرت و دولت در سر ندارد، و تنها به مسائل میهنی فکر می‌کند، هر نوع عادی‌سازی میان ایران و آمریکا و رفع تحریم‌ها و تهدیدها را به نفع ایران و مردم ایران می‌داند، چون عادی‌سازی رابطه ایران و آمریکا، میان‌تهی کردن ایدئولوژی آمریکاستیزی است، و ناگزیز نظام راهی جز تغییرات ساختاری معطوف به حل مسائل داخل کشور ندارد، و این به نفع طبقه متوسط و به نفع هرنوع تغییر و تحولات آینده ایران است. این رویکرد به حکمرانان می‌گوید، اگرچه مذاکره کردن از روی ترس و ضعف است، و راه‌حلی جز تسلیم شدن ندارد، لیکن وقتی بقاء حکمرانی با مصالح مردم گره می‌خورد، ترس و تسلیم علامت خردمندی است. رویکرد دوم، با توجه به اینکه تصرف قدرت و دولت را در سر می‌پروراند، به فاکتور وضعیت معیشت مردم در تحریم و تهدید، و احیانا نابودی کشور بر اثر حمله نظامی، فکرنمی‌کند. از این رو تمام تبلیغات خود را معطوف به جلوگیری از عادی‌سازی رابطه ایران و آمریکا می‌کند.
🔹🔸این حقیقت را درک می‌کنیم که هر رژیمی بنا به مقتضیات و مصالح خودش عمل می‌کند، و فاصله از این گوش به آن گوش "در" کردنِ سخنانی از این دست، به فاصله چند ثانیه بیش نیست. به خصوص برای کسانی که به تأملات و دوراندیشی عادت نکرده‌اند، و تصمیمات را آناناً موکول به لحظات پایانی کرده‌اند. امروز بعد از 45 سال زمان از این گوش به آن گوش در کردن و نشنیدن به پایان رسیده است. از این نظر، موقعیت سنجی نیروهای اجتماعی و رویکردها، به بخشی از مقتضیات و مصالح رژیم تبدیل شده است، اگر سخن خیرخواهان کشور را گوش ندهند، بدخواهان تصمیم خودشان را گرفته‌اند. اکنون با توجه و تمرکز روی این دو رویکرد و نوع تبلیغات آنها، مسئولیت متوجه حکمرانان جمهوری اسلانی است تا خرد و بی‌خردی خود را در انتخاب و نزدیک شدن به یکی از این دو رویکرد به محک بگذارند. 27 فروردین 1404

https://t.me/bayane_azadi
13.04.202514:52
🌎 جلسه‌ی نخست میان دو طرف تعیین کننده است

💠 هیچ عاملی حتا اسرائیل نمی‌تواند مانع ایران شود اگر...

(پیش بینی و پیشنهاد پیرامون مذاکرات ایران و آمریکا)

✒️ محمود سریع‌القلم


الان دستور کار ارتدوکس اسراییل این است که بین ایران و امریکا در دوران ترامپ مذاکره‌ای صورت نگیرد و اگر هم مذاکره‌ای انجام شد، شکست بخورد.

توجه به اقتصاد، می‌تواند فضای سیاسی و روانی میان ایران و امریکا را نه تنها متحول کند، که در حد پارادایم‌شیفت تغییر دهد.

آینده‌ی ایران در گرو درآمد است. وقتی پول نباشد، بهداشت، آموزش، امنیت، حمل‌ونقل و فرهنگ آسیب جدی خواهد دید. کشور باید فکر کند چگونه درآمد حاصل از صنعت انرژی و نفت خود را احیا کند.

ما باید مسائل سیاست خارجی، امنیت ملی و هسته‌ای را به مسائل اقتصادی گره بزنیم. به همین دلیل است که من ایده‌ی سرمایه‌گذاری کنسرسیوم با مشارکت غربی ها، امریکایی‌ها، چین و حتی مالزی را در صنعت انرژی ایران مطرح کردم. ما ممکن است دهه‌ها با امریکا درباره‌ی اختلافات سیاسی‌مان جدال کنیم و به جایی هم نرسیم اما جهان به سمت یک فضای اقتصادی دارد حرکت می‌کند. ما باید گره‌های سیاسی را به مسائل اقتصادی پیوند بزنیم.

اگر تصمیم به مذاکره باشد، تیم مذاکره‌کننده واجد اهمیت نیست. حتا افرادی کاملاً بوروکرات می‌توانند روبه‌روی طرف امریکایی بنشینند؛ به شرط این‌که دستور کار داشته باشند؛ و اگر دستور کار مشخص باشد، نتیجه خواهند گرفت.

آنچه تعیین‌کننده خواهد بود، جلسه‌ی نخست میان دو طرف است، نه این‌که چه افرادی از طرف ایران در مذاکره باشند. در جلسه‌ی نخست که احتمالاً در حد بوروکرات‌ها باشد، نوعی از افکارسنجی و مشخص کردن دستور کار و روشن شدن اولویت‌های طرفین صورت خواهد گرفت که برای ادامه‌ی مسیر مذاکرات تعیین‌کننده خواهد بود.

به نفع ایران است که حکمرانی خود را از معادلات سیاسی‌ـ‌استراتژیک به سوی معادلات اقتصادی‌ـ‌فن‌آورانه ببرد. هم برای رشد و توسعه‌ی ایران مفید است و هم امکان بهره‌برداری ما از امکانات عظیم در دنیا را فراهم می‌کند.

اگر کشوری بخواهد به مسیر توسعه برود نیاز به شرکای قابل اتکا دارد. ایران می‌تواند با نرمالیزه کردن سیاست‌خارجی خود با کشورهای منطقه نیز همکاری تجاری و اقتصادی و فرهنگی و پروژه‌های مشترک انرژی داشته باشد. به‌لحاظ امنیتی نیز ایران هرقدر که خودش را به اقتصاد جهانی قفل کند، امنیتش بیش‌تر خواهد شد.

من ایده‌ی سرمایه‌گذاری کنسرسیوم غربی با مشارکت امریکایی‌ها را در صنعت انرژی ایران مطرح کردم. ما می‌توانیم دهه‌ها با امریکا درباره‌ی اختلافات سیاسی‌مان جدال کنیم و به جایی هم نرسیم اما جهان به سمت یک فضای اقتصادی دارد حرکت می‌کند. ما باید گره‌های سیاسی را به مسائل اقتصادی پیوند بزنیم.

اگر بخواهیم از لحاظ اندیشه‌ی سیاسی به دنیا بنگریم و بگوییم ما خواهان یک جهان مملو از عدالت هستیم، به هیچ جایی نخواهیم رسید. هیچ کشوری نمی‌تواند منافعش را بر اساس اندیشه‌ی سیاسی محاسبه کند. ما باید مسائل سیاست خارجی، امنیت ملی و هسته‌ای را به مسائل اقتصادی گره بزنیم.

البته این نیز گفته می‌شود که ترامپ اگر به توافق هسته‌ای با ایران رسید، آن‌را در سنای امریکا تصویب می‌کند و به صورت یک معاهده درمی‌آورد.
می‌دانید که برجام چنین وضعیتی نداشت. اوباما برجام را به سنا فرستاد و تنها چهار سناتور از صد سناتور سنا با آن موافق بودند. در حالی که به ۶۷ امضا برای تبدیل آن به معاهده نیاز بود.

من آن‌قدرها نسبت به مذاکرات و رفع‌تحریم‌ها بدبین نیستم. امریکایی‌ها حداکثر حرف‌شان را مطرح کرده‌اند اما قرار نیست عین آن چه که آن‌ها می‌گویند در نهایت به کرسی بنشیند. مگر در دور نخست ریاست‌جمهوری ترامپ، امریکایی‌ها چطور با چینی‌ها به توافق رسیدند؟ آیا همه‌ی خواسته‌هایی که طرح کرده بودند محقق شد؟
چینی‌ها در نهایت پذیرفتند پنجاه‌میلیارد دلار محصولات کشاورزی و نفت از امریکا بخرند.

آنچه ترامپ مطرح می‌کند، برآمده از ذهنیت تجاری و معامله‌گرایانه‌ی اوست و نه ذهنیت سنتی وزارت خارجه‌ی امریکا. او مثل تجارت، دست بالا را می‌گیرد تا در مذاکره تخفیف کم‌تری بدهد.
عجیب نیست که وقتی امریکا به صورت حداکثری خواسته‌های خود را طرح کرد، ایران هم به صورت حداکثری پاسخ داد و گفت اصلاً قصدی برای مذاکره ندارد. ایران هم قیمت را بالا برد.

در طناب‌کشی سیاست، این روندها عجیب نیست. البته ایران باید به این نکته توجه داشته باشد که مذاکرات تک‌موردی با آمریکا در دوران ترامپ ممکن نیست. ایران با توجه به شرایط دنیا و وضعیت داخلی، باید مذاکراتش با امریکا را در قالب یک بسته‌ی کامل انجام دهد.

من البته بیست سال است این حرف را درباره‌ی موضوع ایران و امریکا می‌زنم و می‌گویم مذاکرات تک‌موردی با امریکا، دوام ندارد.

متن کامل گفت‌وگو
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1664661
رئیس جمهوری خطاب به ترامپ: "اصلا قابل قبول نیست که ما به شما دستور میدهیم که اینجوری نکنید، اینجوری نکنید و اینجوری نکنید، ما اله میکنیم، اصلا من نمیام هر غلطی میخواهی بکنی بکن".
چند توضیح :
اول اینکه زلنسکی در مقام زیر دست آمریکا آمد مذاکره کرد. دوم زلنسکی به پشتوانه مالی و تسلیحاتی آمریکا جنگ کرد و از هر حیث وامدار آمریکاست. سوم ، در همان مذاکره بحث برانگیز میان ترامپ و زلنسکی، هم اغلب صاحب نظران توی خود آمریکا و هم نظرسنجی انجام شده در آمریکا مقصر را ترامپ دانستند. چهارم ، رو‌در رویی دو رئیس جمهور ایران و آمریکا خواب و خیال است، لذا لازم نیست ایشان از حالا بترسد که ترامپ با او اینجور برخورد کند. اگر مواجه ای باشد حداکثر حداکثر از طریق وزارت خارجه است. پنجم، اگر روزی بنا بر مواجه ترامپ و پزشکیان بود، حاضرم قسم بخورم که عمرا ترامپ جرات نمی کند اینجور با پزشکیان برخورد کند. ششم ، رئیس جمهور باید بداند، هر غلط بنا نیست متوجه ایشان باشد که با خیال راحت اینجور می گویند. این هر غلط متوجه مردم ایران است. رئیس جمهوری که نتواند فرق این دو را تشخیص دهد، صلاحیت و صداقت او در چیست؟

https://t.me/bayane_azadi
18.02.202516:29
آیا باید انقراض بشر را به تأخیر انداخت؟

🔸 دِرِک پارفیت، فیلسوف فقید، می‌گفت ما دو گزینه داریم. می‌توانیم با دقت از مواهب و ذخائر کره‌ی زمین پاسداری کنیم، در زیرساخت‌ها و انرژی‌های تجدیدپذیر سرمایه‌گذاری کنیم و منابع این سیاره را برای نسل‌های بعدی به ارث گذاریم. یا می‌توانیم این ذخائر را خالی کنیم و مصرف منابع را در کوتاه‌مدت چنان افزایش دهیم که گویی فردایی وجود ندارد. اگر سیاستِ حفظ منابع طبیعی را اتخاذ کنیم، سطح زندگی‌مان تا مدت‌ها ارتقا خواهد یافت. اگر سیاستِ اتمام منابع طبیعی‌ را در پیش بگیریم، سطح زندگیِ نسل کنونی اندکی بیش از حالت قبلی [اتخاذ سیاست حفظ منابع طبیعی] ارتقا خواهد یافت اما بعد از حدود ۳۰۰ سال سطح زندگیِ نسل‌های بعدی به شدت تنزل خواهد کرد و سپس برای مدتی نامعلوم در سطحی شبیه به سطح زندگیِ نسل کنونی راکد خواهد ماند.

🔸 وقتی این دو گزینه را به دانشجویانم ارائه می‌دهم، ۹۰ درصد از آنها سیاستِ حفظ منابع طبیعی را انتخاب می‌کنند. بسیاری از آنها نیز ادعا می‌کنند که انتخاب سیاستِ اتمام منابع طبیعی غیراخلاقی است. پارفیت با آنها موافق است اما توضیح دادن چنین قضاوت‌هایی را دشوار می‌داند. چه کسی از مصرف بی‌رویّه و اتمام منابع طبیعی آسیب می‌بیند؟ شاید بگوییم که این سیاست به آدم‌هایی که ۳۰۰ سال دیگر و بعد از آن به دنیا می‌آیند صدمه می‌زند. با وجود این، سیاست‌های اقتصادی صرفاً بر سطح زندگی تأثیر نمی‌گذارد؛ این سیاست‌ها بر این مسئله هم تأثیر می‌گذارد که چه کسانی وجود خواهند داشت. بسته به این که در سکوی نفتی کار کنیم یا در نیروگاه بادی، با اتوبوس رفت‌وآمد کنیم یا با خودروی شخصی، از عهده‌ی تأمین هزینه‌ی مهدکودک برآییم یا نه، با آدم‌های متفاوتی معاشرت می‌کنیم، دست به انتخاب‌های متفاوتی می‌زنیم و، در نهایت، فرزندانِ متفاوتی به دنیا می‌آوریم. این فرزندان هم به نوبه‌ی خود فرزندانی را به دنیا می‌آورند که اگر سیاستِ حفظ منابع طبیعی را اتخاذ کرده بودیم وجود نمی‌داشتند. اگر بر اساس همین منطق، تسلسل نسل‌ها را دنبال کنیم، سرانجام به جایی می‌رسیم که می‌توان گفت اگر سیاستِ حفظ منابع طبیعی را انتخاب کرده بودیم هیچ‌یک از کسانی که ۳۰۰ سال پس از اتخاذ سیاستِ اتمام منابع طبیعی به دنیا می‌آیند وجود نمی‌داشتند. بنابراین، اگر سیاستِ اتمام منابع طبیعی را برگزینیم، هیچ‌کسی وجود نخواهد داشت که بتواند بگوید «این انتخاب زندگی‌ام را بدتر کرد» ــ بدون چنین انتخابی، آنها اصلاً وجود نخواهند داشت! اما معلوم است که اتمام منابع طبیعی سیاستِ بدتری است. پارفیت این را «مشکل ناهمسانی» می‌نامد.

🔸 به احتمال زیاد ما با خطر انقراض قریب‌الوقوع مواجه نیستیم. اما فرزندان نوه‌های ما، مثل آخرین نسل مورد نظر مولگن، از بعضی از منابع معنابخش (تشکیل خانواده در جزایر مالدیو یا نواحی ساحلیِ بنگلادش، حفاظت از دیواره‌ی بزرگ مرجانی در اقیانوس آرام، اشتغال به شغل‌های خودکارشده) محروم خواهند بود. ما وظیفه داریم که منابعی فکری را برای آنها به جا بگذاریم تا بتوانند منابع معنابخش جدیدی را بیابند: ما موظف‌ایم که «تخیل اخلاقیِ» مورد نظر مولگن را برانگیزیم، آنچه را که جان استوارت میل «آزمایش‌ها در زندگی» می‌خواند روا بدانیم و فضای تأمل فلسفی را فراهم کنیم. این دو کتاب کارکردهای متفاوتی دارند. کتاب الیزابت فینرون-برنز ــ که باید در فهرست مطالعاتیِ دانشجویان قرار گیرد ــ به پرسش‌های دیرین اخلاق جمعیت‌محور، پاسخ‌های جدیدی می‌دهد. کتاب تیم مولگن مسئله‌ی جدید (و نسبتاً نامتعارفی) را مطرح می‌کند. ممکن است که خوانندگانِ این کتاب استدلال‌های او را بی‌عیب‌ونقص نشمارند و پاسخ‌هایش را بحث‌انگیز بدانند. اما به نظر می‌رسد که او به یک اندازه به دنبال متقاعد کردن و به فکر واداشتن خوانندگان است: دِین ما به آیندگان این است که استعداد کاوش خلاقانه در معنای زندگی را پرورش دهیم.

@NashrAasoo 💭
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 45
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.