THE DAWN OF AWARENESS

گناهکاران در حال قضاوت گناهکاران برای گناه متفاوت مرتکب شدن

انسان‌ها به‌طور کلی نه دوست دارند بیندیشند و نه بر اساس اندیشه‌شان عمل کنند.

Die Menschen sind im allgemeinen nicht geneigt, zu denken, und noch weniger, nach ihrem Denken zu handeln.

دولت، قوانین، احزاب

دین، هنر، آموزش

باورهای مسلط جامعه که معمولاً منافع طبقهٔ حاکم را توجیه میکنند

زیربنای اقتصادی جامعه، ساختار روبنایی حقوقی و سیاسی را تعیین میکند و اشکال مشخصی از آگاهی اجتماعی را متناسب با آن شکل میدهد.

وسایل تولید، تکنولوژی، نیروی کار

روابط بین طبقات اجتماعی، مثلاً کارگران و سرمایهداران

فراموش کردن خاطرات دردناک.

نسبت دادن تمایلات خود به دیگران. مثلاً فردی که خیانت‌کار است، همسرش را متهم می‌کند.

توجیه منطقی برای رفتارهای غیرمنطقی. مثلاً پس از رد شدن در مصاحبه شغلی، معمولا میگوییم اصلاً آن شرکت خوب نبود

فردی که به همکارش حسادت می‌کند، به جای پرخاشگری که جزوی از خواسته نهاد است، سعی می‌کند با تلاش بیشتر خود را برتر نشان دهد. به عنوانی این رویکرد را میتوان تعادلی بین نهاد و فراخود خواند.

فرض کنید کودکی که در فروشگاه فریاد می‌زند: حالا این اسباب‌بازی را می‌خواهم! بدون توجه به قیمت یا وضعیت والدین، کاملاً تحت تسلط نهاد است.

تنبیه‌گر رفتارهای بد مثلاً پس از دروغ گفتن، فرد احساس گناه می‌کند.

پاداش‌دهنده رفتارهای "خوب". مثلاً پس از کمک به دیگران، احساس غرور می‌کند.

دانشجویی که علی‌رغم بیماری سخت، خود را مجبور به مطالعه می‌کند زیرا فراخودش می‌گوید: همیشه باید بهترین باشی!

مجازات اعدام به گناه آدم‌کشی، به مراتب وحشتناک‌تر از خود آدم‌کشی است.