
Реальний Київ | Украина

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Україна Online: Новини | Політика

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Nairaland Pulse | News

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Україна Online: Новини | Політика

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Nairaland Pulse | News

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Україна Online: Новини | Політика

موّاج
نو رسیده به بلاد کفر.
دانشجوی حفاظت محیط زیست و تنوع زیستی.
پر از زانوهای خاکی، بالای پوتینهای استوار.
دانشجوی حفاظت محیط زیست و تنوع زیستی.
پر از زانوهای خاکی، بالای پوتینهای استوار.
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
ТекшерилбегенИшенимдүүлүк
ИшенимсизОрду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаБер 15, 2023
TGlistке кошулган дата
Бер 11, 2025Тиркелген топ

موّاج 🌊
38
Рекорддор
08.05.202523:59
729Катталгандар10.03.202523:59
0Цитация индекси11.03.202523:59
3781 посттун көрүүлөрү10.05.202516:51
1411 жарнама посттун көрүүлөрү02.05.202523:59
25.00%ER11.03.202523:59
56.17%ERRӨнүгүү
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
14.05.202522:26
خرگوشمون، واقعا من و خواهرم رو دوست داشت. به معنای واقعی کلمه تو بغلمون احساس آرامش میکرد و ساعتها رو تخت کنارمون میخوابید. وقتی بیدار میشد، تمام انگشتامون رو دونه دونه و به ترتیب لیس میزد.
صدای قدمها و ساعت از سرکار اومدن خواهرم رو میشناخت و موقع اومدنش هیجان زده میشد.
اگه چند وقت حواسم بهش نبود، میومد پشت در اتاقم یا به سمتم میدویید.
و دوسمون داشت! من مطمئنم دوسمون داشت چونکه یه بار بردمش دامپزشکی و یه دارویی رو به سراسر تنش میزدن که اذیتش میکرد. من و یه آقایی با هم نگهش داشته بودیم. دست آقاهه رو گاز میگرفت، ولی دست منو لیس میزد! ما انگشت به دهن بودیم که تو این وسط از کجا میفهمی دستها کدوم به کدومن؟
بینهایت مظلوم، بینهایت بغلی، بینهایت درمون سردرد، بینهایت گرم و نرم و خیلی خیلی خیلی مهربون. تا ابد عاشقت میمونم مامان جونم. تو تنها موجودی هستی که کاملا مطمئنم تا ابد قراره عاشقش بمونم.
و بله، جنازه خرگوشی که امروز دیدیم دقیقا همرنگ خرگوش خونگیمون بود. معلومه که الان دارم گریه میکنم.
صدای قدمها و ساعت از سرکار اومدن خواهرم رو میشناخت و موقع اومدنش هیجان زده میشد.
اگه چند وقت حواسم بهش نبود، میومد پشت در اتاقم یا به سمتم میدویید.
و دوسمون داشت! من مطمئنم دوسمون داشت چونکه یه بار بردمش دامپزشکی و یه دارویی رو به سراسر تنش میزدن که اذیتش میکرد. من و یه آقایی با هم نگهش داشته بودیم. دست آقاهه رو گاز میگرفت، ولی دست منو لیس میزد! ما انگشت به دهن بودیم که تو این وسط از کجا میفهمی دستها کدوم به کدومن؟
بینهایت مظلوم، بینهایت بغلی، بینهایت درمون سردرد، بینهایت گرم و نرم و خیلی خیلی خیلی مهربون. تا ابد عاشقت میمونم مامان جونم. تو تنها موجودی هستی که کاملا مطمئنم تا ابد قراره عاشقش بمونم.
و بله، جنازه خرگوشی که امروز دیدیم دقیقا همرنگ خرگوش خونگیمون بود. معلومه که الان دارم گریه میکنم.
14.05.202522:17
امروز خیلی غم داشت ولی. داشتیم راه میرفتیم که جنازه نسبتا سفره شدهی یه خرگوش رو دیدیم. مساله ولی این نبود. مساله این بود که دقیقه دو متر قبلش، یه خرگوش کیوت کوچولو رو دیدیم که دوان دوان دور شد و گفتیم عاو! چه زیبا! روزمون رو ساخت!
و دقیقا دو متر بعد، به فاصله دو ثانیه، جنازه و جسد!
اگر تصاویر رو کنار هم بذاری، میبینی که یه خرگوش بالا سر جنازه یه خرگوش دیگه بود، در حالی که یه کلاغ داشت از شکم سفره شده اون طفلک تغذیه میکرد! آخه تو که شاهد این صحنه بودی، تو چه قدر غم؟
و دقیقا دو متر بعد، به فاصله دو ثانیه، جنازه و جسد!
اگر تصاویر رو کنار هم بذاری، میبینی که یه خرگوش بالا سر جنازه یه خرگوش دیگه بود، در حالی که یه کلاغ داشت از شکم سفره شده اون طفلک تغذیه میکرد! آخه تو که شاهد این صحنه بودی، تو چه قدر غم؟
14.05.202518:33
مود: حالا که زندگی انقدر تلخه، منم لج میکنم و به جای پروپوزال نوشتن، عشق ابدی میبینم و به کثافت بودن اون دختره نگار فحش میدم.
14.05.202521:51
من تا اینجا، متوجه شدم مساله فقط پرزنت کردنه. یعنی از من میپرسن فلان تسک رو انجام دادی؟ میگم وای نه! هنوز وسطاشم!
بعد من از طرف میپرسم تو انجام دادی؟
میگه عارهه بابا! ببین؟
بعد میرم از جلو نگاه میکنم، میبینم داره با آرامش میگه: فقط اگه این قسمت و اون قسمت و اون یکی قسمت و اون یک یکی قسمت رو بنویسم تمومه.
بعد اینجاس که میبینی بنده حتی جلوتر از ایشونم!
بعد من از طرف میپرسم تو انجام دادی؟
میگه عارهه بابا! ببین؟
بعد میرم از جلو نگاه میکنم، میبینم داره با آرامش میگه: فقط اگه این قسمت و اون قسمت و اون یکی قسمت و اون یک یکی قسمت رو بنویسم تمومه.
بعد اینجاس که میبینی بنده حتی جلوتر از ایشونم!
14.05.202518:24
فشار ویزا، فشار مالی، نداشتن شغل و پرداخت شهریه دانشگاه، فشار پروپوزال و ارائه کلاس زبان دانشگاه، سر و کله زدن با آدمای جاکشِ اینجا، زبون سختشون که واقعا دیگه نه میفهمم نه میتونم حرفش بزنم! یعنی یادم نمیاد فریزر به انگلیسی میشه همون freezer،
همه اینا هیچی، دیشب خواب دیدم وسط جنگ هستیم و داعشیها دارن میبرنمون بهمون تجاوز کنن.
حالا بگید چرا؟ چون اینجا یه سری پهبادطوری رد میشه و منو میترسونه و یاد جنگ میندازه.
مهاجرت کافی نیست، باید یه چاقو فرو کنم تو تک تک اعضا و جوارحم و تمام خاطرات و ژنهای ایرانی بودنم رو از بین ببرم. ژنهای عزیز ولی دردناک.
خیلی از زندگی خسته و اسیرم.
آره گیرم که در حال انجام کار مورد علاقهت و خوندن رشته مورد علاقهت باشی ولی وقتی حتی یک نفر هم نیست که دوست خودت بدونی و بتونی سرتو بذاری رو پاش، زندگی اندازه گه سگ میارزه؟ نه والا.
#مهاجرت
همه اینا هیچی، دیشب خواب دیدم وسط جنگ هستیم و داعشیها دارن میبرنمون بهمون تجاوز کنن.
حالا بگید چرا؟ چون اینجا یه سری پهبادطوری رد میشه و منو میترسونه و یاد جنگ میندازه.
مهاجرت کافی نیست، باید یه چاقو فرو کنم تو تک تک اعضا و جوارحم و تمام خاطرات و ژنهای ایرانی بودنم رو از بین ببرم. ژنهای عزیز ولی دردناک.
خیلی از زندگی خسته و اسیرم.
آره گیرم که در حال انجام کار مورد علاقهت و خوندن رشته مورد علاقهت باشی ولی وقتی حتی یک نفر هم نیست که دوست خودت بدونی و بتونی سرتو بذاری رو پاش، زندگی اندازه گه سگ میارزه؟ نه والا.
#مهاجرت
01.05.202521:15
شب به خیر قشنگای مواج. شب همگی مخصوصا اونایی که امروز فروپاشی روانی داشتن یا یهو زدن زیر گریه با ترس و اضطراب رو تجربه کردن.
10.05.202508:28
از مملکتی که تو جنگلاش خرس و پلنگ زندگی میکنه، تو دشتهاش یوزپلنگ و تو کویرش مار و تو دریاش فک خزری، و تو خلیج فارسش اصلا نگم، اومدم جایی که ته داراییشون گوزنه!
چرا؟ آخوند! إی ذلیل شی آخوند.
چرا؟ آخوند! إی ذلیل شی آخوند.
14.05.202518:25
من فکر میکردم این فیلد تریپ، هم به خودم خیلی خوش میگذره هم تعدادمون اینجا _ تو موّاج _ زیاد میشه. اینجا داره با سر سقوط میکنه، منم که دارم برا خودم گریه میکنم.
17.05.202520:55
حس غربت میکنم. حس بیگانه بودن.
و شب همگی به خیر
و شب همگی به خیر
10.05.202511:27
پیدا کردم دوستان! جالبه بدونید اصلا اسم تیشرت تنوع زیستی بود!
اینستاگرام:
@raabgroup
تلگرام:
https://t.me/raabgroup
تیشرت طرح پیروز هم دارنT___T
دمشون گرم، کاری که دارن میکنن خیلی فراتر از تولید لباسه.
اینستاگرام:
@raabgroup
تلگرام:
https://t.me/raabgroup
تیشرت طرح پیروز هم دارنT___T
دمشون گرم، کاری که دارن میکنن خیلی فراتر از تولید لباسه.
10.05.202508:21
من از وقتی فهمیدم اینجا زنجیره غذاییشون تو گوزن متوقف میشه و هیچی ندارن که گوزنهاشون رو شکار کنه، خودم ریختم پشمام سوخته!
یعنی مثلا:
موش گندم میخوره، جغد موش میخوره، گوزن علف میخوره، إوا! هیچی نیست که گوزن رو بخوره!!!
خلاصه، گونههای جانوریشون در مقایسه با ایران به شدت محدودن و این واقعا برام عجیب، مسخره و دردناکه.
خدا هم مدیریت درست رو به چه سرزمینی داده! اونوقت ما اون همه گونهی خفن داریم، ولی هیچی به هیچی.
#خانم_اکولوژیست
یعنی مثلا:
موش گندم میخوره، جغد موش میخوره، گوزن علف میخوره، إوا! هیچی نیست که گوزن رو بخوره!!!
خلاصه، گونههای جانوریشون در مقایسه با ایران به شدت محدودن و این واقعا برام عجیب، مسخره و دردناکه.
خدا هم مدیریت درست رو به چه سرزمینی داده! اونوقت ما اون همه گونهی خفن داریم، ولی هیچی به هیچی.
#خانم_اکولوژیست
16.05.202513:30
این همه من محتوای فاخر گذاشتم براتون، آخرش شما به گوز بیریتیشها بیشتر از هر چیزی علاقه نشون دادید. این بود رسمش؟
16.05.202508:14
بوس به پیشونی پسرای مهم زندگیم.
10.05.202510:12
دیگر نَمیتانم.
16.05.202515:07
تو جلسه امروز، یه چیزی در مورد رنجهای کودکیم به تراپیستم گفتم. بعد خودم پشمام ریخت که چجوری در این ۲.۵ سال بهش اینو نگفته بودم.
گمونم اینجوریه. حتی گفتن بعضی چیزا انقدر دردناکه که صرفا برای ابرازش به امنترین و یاورترین آدم زندگیت، دو سال و نیم زمان نیاز داری.
گمونم اینجوریه. حتی گفتن بعضی چیزا انقدر دردناکه که صرفا برای ابرازش به امنترین و یاورترین آدم زندگیت، دو سال و نیم زمان نیاز داری.
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.