Кайра бөлүшүлгөн:
Retaggio,

14.04.202517:48
🇲🇨 𝐅𝗂𝗋𝗌𝗍 𝖬𝖺𝗄𝖾 𝐒𝐔💰𝐑𝐄 𝗒𝗈𝗎 #𝚬𝗑𝗂𝗌𝗍 𝗂𝗇 𝗆𝗒 𝒲𝗈𝗋𝗅𝖽, ㅤ🐆ㅤ 𝗍𝗁𝖾𝗇 𝗍𝖾𝗅𝗅 #me 𝗒𝗈𝗎𝗋 𝚶𝐩𝐢𝐧𝐢𝐨𝐧.
14.04.202514:07
چقدر قشنگ
Кайра бөлүшүлгөн:
𝖦𝗋𝖺𝗒 𝖧𝗈𝗋𝗂𝗓𝗈𝗇︎

12.04.202505:12
Под изорванной вуалью опустошения я не живу — я просто существую. Каждый вдох ощущается как взятый взаймы, каждый миг — это мрачное эхо того, что когда-то было. Мир за этой вуалью говорит отдалёнными тонами — недостижимый, равнодушный. Я ношу на себе руины мечт, как вторую кожу, сшитую из молчания и скорби. Надежда стала призраком, за которым я больше не гонюсь, и всё же — я продолжаю, не по воле, а по жестокой настойчивости самого существования.
Кайра бөлүшүлгөн:
𝛭𝛦𝛤

10.04.202509:05
این چنل با ... پرستیدنی شده !
فور بزنید تکمیل کنم .
Кайра бөлүшүлгөн:
Серый

25.03.202519:58
فور کنید
به چنلاتون سر بزنم
هرچی پست یا چلنج جدید گذاشتید فور کنم
نداشتین هم فور کنید تبلیغ کنم
20.03.202509:54
Кайра бөлүшүлгөн:
Retaggio,

14.04.202517:48
ㅤㅤ. ㅤ🇲🇨ㅤ 𝐅𝐨𝐫𝐰𝐚𝐫𝐝.
این پیام + پست ، رو فور کنید .
این پیام + پست ، رو فور کنید .
🇲🇨جوین چنلاتون میشم و داخل فولدر قرار میدم .
🇲🇨الماس چنلتون رو فور میزنم . (ماندگاری 24h)
Кайра бөлүшүлгөн:
` Sinnꤕr

14.04.202514:07
- با من و قلبم چیکار کردۍ نعناع؟!
- قسم میخورم دیگہ تنهات نمیزارم، نہ تا وقتی کہ ریتم نفس ڪشیدنم بستہ شده بہ عطر نعناع تو!.
- اره نـعـنـاع تـو قـلـبِ مـنـي، چـیـزۍ کـہ هـیـچـکـس نـیـسـت!..
Кайра бөлүшүлгөн:
𝖲𝗇𝗈𝗐𝖿𝗅𝖺𝗄𝖾

12.04.202505:12
فور ڪنید؛
با توجه به وایب چنلتون یک دیالوگ از
فیکشن تهکوک تقدیمتون کنم.
با توجه به وایب چنلتون یک دیالوگ از
فیکشن تهکوک تقدیمتون کنم.
جوین باشید چک میشه.
09.04.202515:17
@m_22gh
20.03.202509:53
سال نوتون مبارک
14.04.202514:09
Infp
11.04.202518:55
Wow
09.04.202509:43
چقدر قشنگه
21.03.202511:18
چقدر قشنگ
20.03.202507:41
چقدر قشنگ
Кайра бөлүшүлгөн:
𝖵ᦅ𝗅ν𝖾𝗋

14.04.202514:09
فور کنین و تایپ mbti دقیقتون رو ذکر کنین تا جمله زیر رو کامل کنم:
من همیشه...
و بگم اگه افسرده بشید دلیلش چی میتونه باشه.
جوین باشید لطفا.
Кайра бөлүшүлгөн:
𝖣︎𝗂e̲𝖿︎ꤌ𝗅︎𝗅︎𝖾.

14.04.202513:33
✅پــاڪسـازی
تعداد چنلایی که جوینم زیاده،
اگه اینجارو( چک/حمایت) میکنید
فور کنید از مابقی چنلا لفت بدم.
Кайра бөлүшүлгөн:
Серый

10.04.202520:43
جادوگر قاصدک های خاکستری اینجا هستم
🌱 فور کنید طبق وایبتون بهتون بگم نیاز به چه معجون جادویی دارید و بگم چرا نیازش دارید
جوین باش ابرک
07.04.202515:30
خیلی قشنگه
Кайра бөлүшүлгөн:
𝐕𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞

21.03.202511:18
زمستانِ چشمهایم زمانی به فرجام رسید که تو را رویت کردم.
به دوزخ و جنت ایمان نداشتم منتها آغوشت بهشتِ جانم و فراق از تو جهنمِ المبارم شد.
چشمانت روحم را گرم میکند، لبخندت یخبندانِ وجودم را مذاب میکند.
به افسون وثوق ندارم ولیکن طلسمِ دلچسبِ سخنهایت بر من غلبه کرده، اینک عابدِ سرزمینِ توام.
از شکست خوردن در برابرِ زندگانی به ستوه آمده بودم، چگونه است که باخت، مقابلِ تو آنقدر دلنشین است؟
آنجا بود که مطلع شدم، زمانِ زیادی است که در برابرِ تو کیش و مات شدهام.
تو آغازِ مجددِ حیاتِ من، تسکین دهنده ی رنج هایم، نوگلِ زندگانیام بعد از شتایی دیرینه هستی، خراشهایم با ظرافتِ تو شکوفه کردند.
پژواکِ تو وسیم ترین نغمه ی من است، از استماع کردنِ ندای تو زله نخواهم شد.
خواهانِ من باش که هستیام بی تو خموش است و من بی تو عاری از زندگیام.
Кайра бөлүшүлгөн:
یغماے بوسہ

20.03.202507:41
می دانم آشنای دیروز و غریبه ی امروزم ولی با همه ی غریبگی ام،هنوز آشنای هر روز رویایم هستی و این غریبگی برایم آشناست؛
میان همهمه باد های گیج بهاری خش خش یاد تو،زیر پاهای جانم شنیدنی است ولی چه قدر سخت است که مجبورم دست هایم را روی گوش هایم بگذارم تا نکند ضرباهنگ پای یادت،تنگ بلور قلب منتظرم را بلرزاند.
قدم میزنم در کوچه باغ های یادت و روی صندلی خاطره ها به نظارت ی افق های دور دست می نشینم.باد بهاری مرا یاد لحن یخ زده ی کلامت می اندازد و آن شب پر اصرار من و پر انکار تو!همان شب که بال بال میزدم برای تلاقی جرقه نگاهم باتو تا خرمن هر چه احساسم را به آتش بکشانی و در هوای نیاز خاکسترم کنی.آن شب که من پر پر میزدم تا با آرامش سکر آور نگاهت،آرامم کنی..ولی تو آن شب سنگ تر از همین صندلی سنگی شده بودی که رویش نشسته ام.انگار هر چه پنبه در دنیا بود در گوش تو جا شده بود که صدای تمنایم را نمی شنیدی.آن شب میخواستم تمام تنهایی هایم را با پونه ی آغوشت پیوند زنم و عطر مخملی هر چه عشق را به تن خسته جانم بپاشانم ولی تو آن شب با پیوند بیگانه بودی و حتی وقتی میخواستی با من از جدایی بگویی مثل همیشه با لبخند به بزم جدایی دعوتم میکردی.تو آن شب بر من و تمام پریشانی گیسو هایم خندیدی.خندیدی بر من و داغی که بر شقایق دلم گذاشته بودی.تو شمس گونه از لا به لای شب خاطره هایم پر کشیدی و من مولانا وار به انتظاری فرجامت چه تلخ نشستم.آن شب صدای«دوستت دارم»هایم به امتداد هفت آسمان میرسید ولی تو حاضر نشدی در یک قدمی من بایستی.
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 71
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.