17.04.202502:47
قابل شما رو نداره
09.04.202512:32
میبینیشون
09.04.202512:00
https://t.me/soobinacademy/28383
اینو از کجا بخونیم؟
اینو از کجا بخونیم؟
09.04.202511:41
تهبینمو تو چنلت ندیدم


09.04.202511:34
نگاهش مثل دریاییه که توش غرق میشم، بی هیچ امیدی به نجات. هر لبخندی که از لباش می پره، موجی میشه که من رو به ساحل آرزوهای دور و دستنیافتنی میکوبونه. صدای خندش، ملودي که فقط برای گوشای من نواخته میشه، اما من هیچوقت شانس شنیدنش رو ندارم.
عشق من بهش، یه رازِ پنهان تو قلبمِ، یه آتیش خاموش که فقط من رو از گرمای سوزانش باخبر میکنه. هر روز با نگاه کردن بهش، بیشتر و بیشتر عاشق میشم، ولی این عشق، یه پرندهی اسیر تو قفسِ سکوتِ منِ.
میدونم که احساسم، یه آرزوی محاله، یه رویا که هیچوقت به واقعیت تبدیل نمیشه. اما چطور میشه از عشقی که تمام وجودم رو پر کرده دست بکشم؟ چطور میشه از نگاهی که تمام دنیام رو عوض کرده چشم بپوشونم؟
شاید روزی برسه که بتونم این عشق رو تو قلبم دفن کنم، اما تا اون روز، هرلحظه رو با این عشق یکطرفه، تلخ و شیرین، زندگی میکنم. احساسات من، قصهی یه عشق خاموشه، که آروم آروم میسوزه و خاکستر میشه.
05.04.202521:53
ببین چقد تخم گذاشته از استرس که تا پیامو فرستاده بلاکت کرده😂
17.04.202502:03
Check ✅
09.04.202512:31
شاهکار لونا رو نخوندی؟؟؟؟
09.04.202511:55
چوی بلال پیوی کوفتی رو سین بزن کارت دارم
09.04.202511:38
خودت فور کن دیگه من کورم
09.04.202511:24
ترک خوردم
05.04.202521:51
صلوات بفرستین مامانش گوشیشو گرفت
17.04.202501:56
بیدارین؟
09.04.202512:31
https://t.me/soobinacademy/28396
ننگ بر من
ننگ بر من
09.04.202511:43
دهنتو سرویس میکنم وایسا
09.04.202511:34
Кайра бөлүшүлгөн:
「𝗙𝗮𝗻𝗙𝗶𝗰 𝗧𝘄𝗲𝗲𝘁」

09.04.202511:23
﹙#دیالوگ﹚
دیدن اون منظره، یونجون رو وادار کرد سؤالی که ذهنش رو تسخیر کرده بود، بپرسه.
+ اگه یه روز دیگه نبودم، من رو با چی به یاد میاری؟
سوبین درحالیکه جرعهای دیگه از نوشیدنیاش رو مینوشید، لبهاش رو از هم فاصله داد.
- دریا…
مکثی کرد.
- تو چی؟
+ همهچی…
سطح چشمهاش کمی نمناک شده بودن.
+ من حتی تو آینه هم تو رو میبینم.
╰► #Yeonbin : #TheDayILostYou ˒
╎ 💭 ֹ ִ @FanficTweet ִ ֹ ★ ִ
دیدن اون منظره، یونجون رو وادار کرد سؤالی که ذهنش رو تسخیر کرده بود، بپرسه.
+ اگه یه روز دیگه نبودم، من رو با چی به یاد میاری؟
سوبین درحالیکه جرعهای دیگه از نوشیدنیاش رو مینوشید، لبهاش رو از هم فاصله داد.
- دریا…
مکثی کرد.
- تو چی؟
+ همهچی…
سطح چشمهاش کمی نمناک شده بودن.
+ من حتی تو آینه هم تو رو میبینم.
╰► #Yeonbin : #TheDayILostYou ˒
╎ 💭 ֹ ִ @FanficTweet ִ ֹ ★ ִ
05.04.202521:50
ماشالله تیم هستینا
09.04.202513:11
خدافظ
09.04.202512:00
-
09.04.202511:42
خودت فور کن دیگه من کورم
09.04.202511:34
دیدین چیشد؟ چوی یبار از چنل من حمایت کرد
05.04.202521:53
فردا ریاضی داشت
05.04.202521:50
وا همین؟ دوتا فحش داد تخلیه شد رفت؟ پس دعوا چی میشه
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 127
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.