Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Карап чыгуу

Николаевский Ванёк

Карап чыгуу

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Карап чыгуу

Труха⚡️Україна

Карап чыгуу

Николаевский Ванёк

Карап чыгуу

رادیو مسیر

این کانال تلگرامی پادکست رادیو مسیر است که علی بیغش منتشر می کند. پادکستی راجع به مدرنیته و صورت بندی های
جوامع مدرن از منظر جامعه شناختی

@AliBighash

TGlist рейтинг

ТипАчык

Текшерүү

Текшерилбеген

Ишенимдүүлүк

Ишенимсиз

Орду

ТилиБашка

Канал түзүлгөн датаDec 11, 2023

TGlistке кошулган дата

Mar 17, 2025

Мен каналдын ээсимин

Өзгөрүүлөр тарыхы

Telegram каналы رادیو مسیر статистикасы

Толугураак

Катталгандар

483

24 саат0-0.1%Жума

5-0.9%Ай

7-1.4%

Цитация индекси

0

Эскерүүлөр0Каналдарда бөлүштү0Каналдарда эскерүүлөр0

1 посттун орточо көрүүлөрү

0

12 саат00%24 саат00%48 саат00%

Катышуу (ER)

0%

Кайра посттошту0Комментарийлер0Реакциялар0

Көрүүлөр боюнча катышуу (ERR)

0%

24 саат0%Жума0%Ай0%

1 жарнама посттун орточо көрүүлөрү

0

1 саат00%1 – 4 саат00%4 - 24 саат00%

Толугураак

Биздин ботту каналыңызга кошуп, анын аудиториясынын жынысын билүү.

Акыркы 24 саатта бардык посттор

0

Динамика

"رادیو مسیر" тобундагы акыркы жазуулар

Бардык посттор

04.04.202513:18

بولوار کشاورز تهران

جمعه، ۱۵ فروردین ۱۴۰۴

#فضاهای_شهری
#بولوارکشاورز

https://t.me/RadioMassir1402

16.03.202515:00

مارکس، جامعه شناس آلمان (۶)

۴. عزم مارکس برای مطالعه اقتصاد سیاسی بعد از رویارویی اش با مشکلات اجتماعی آلمان، نه تنها با ترک فلسفه همراه نیست که خروجی آن کتابی فلسفی راجع به مهمترین فیلسوف آلمان است. این نکته نشان می دهد دوگانه هایی چون « نظریه/ تجربه» که اولی را به نظرورزی، و دومی را به پوزیتیویسم سطحی می کشاند، دست کم برای فهم مارکس دوگانه های باطلی هستند. نظریه و تجربه در هم تنیده اند.

درواقع علم بدون نظریه هرچه می تواند باشد جز علم. از کوزه ی «تجربه بدون نظریه» هر چه برون تراود، علم نمی تراود. علم توضیح روشمند، مفهوم پردازنه و نظری رابطه بین پدیده هاست.

۵. مطالعه اقتصاد سیاسی در کنار فلسفه و حقوق نشان می دهد، برای توضیح مناسبات اجتماعی در سطح کلان، یک شاخه علمی کفایت نمی کند. این درحالیست که در تخصص گرایی آکادمیک، بسیاری از جامعه شناسان‌ امروزی بخصوص در ایران، نه تنها سری به رشته های دیگر نمی زنند، بلکه جامعه شناسی را به مجمع الجزایری از شاخه های پراکنده (جامعه شناسی سیاسی، دین و...) تقسیم کرده اند که نتیجه اش چیزی جز فهم انتزاعی و جزیره ای از جامعه شناسی نیست‌.
#مارکس
https://t.me/RadioMassir1402

16.03.202509:29

مارکس،جامعه شناس آلمان (۵)

توضیح مارکس از علت رفتنش به سمت اقتصاد سیاسی حاوی نکات جامعه شناختی و روش شناختی مهمی برای جامعه شناسان ایرانیست:

۱. مارکس کاملا با ژورنالیسم روز و مسایل انضمامی اجتماعی و تاریخی آلمان درگیر بوده تا جایی که این مسائل جهت مطالعاتی مارکس را تغییر داده است.

۲. اما این درگیری، بدون درگیری نظری نبوده است؛ بلکه نشان دهنده رابطه دیالکتیکی نظریه و تجربه (دیتا) است. زیرا مارکس در زمان درگیری با این چالش ها، ذهنیت فلسفی خود را داشته و مسائل جدید تنها منجر به جرح و تعدیل نظریه های پیشینش شده است.

۳.مسائل روز جامعه آلمان از دزدی چوب تا اعتراض دهقانان و همینطور تجارت آزاد، مارکس را به سوی علمی وا می دارد که بومی آلمان نیست. مارکس می گفت: علم اقتصاد سیاسی، برای آلمان یک علم خارجی است.این مطلب نشان دهنده ی یک نکته بسیار در علوم اجتماعی است که کمتر بدان توجه می کنیم:

مسئله از بوم مؤلف می روید اما نظریه می تواند از بیرون از مرزها وارد شود. آن چیزی که اهمیت دارد، ایجاد رابطه ای دیالکتیکی و دو طرفه بین نظریه و دیتا برای فهم بهتر واقعیت است.
#مارکس
#جامعه_شناس_آلمان
https://t.me/RadioMassir1402

15.03.202519:57

مارکس،جامعه شناس آلمان (۴)

گرایش عمومی ما به سوی انتزاعی خواندن و کلیشه ای فهمیدن مارکس و بی توجهی به خاستگاه آثار مارکس است. به عنوان نمونه مدام می گوییم مارکس هگل را وارونه کرد، اما نمی دانیم چه شد که مارکس هگل را وارونه کرد؟!

مارکس در پیشگفتار «نقد اقتصاد سیاسی» به روشن ترین شکل، علت فاصله گرفتن از هگل و رفتن به سوی اقتصاد سیاسی را مسائل انضمامی جامعه آلمان می داند:

موضوع تحصیلات حرفه ای ام علم حقوق بود ولی همزمان فلسفه و تاریخ را نیز دنبال کردم. وقتی سردبیر روزنامه راینیشه تسایتونگ بود ناگزیر بودم در مباحثی چون مناقشه های مجلس محلی راین در پیوند با دزدی های چوب از جنگل ها و تقسیمات فرعی تملک زمین، جدال رسمی درباره وضع دهقانان موکار موسل و مناقشه های راجع به تجارت آزاد و تعرفه های حمایتی شرکت کنم و خودم را شرمنده یافتم.

زیرا ناگزیر بودم بپذیرم که مطالعات سابقم اجازه نمی دهد که داوری مستقلی... داشته باشم.... بنابراین.... نخستین اثرم برای حل مسأله ای که مرا به زحمت انداخته بود، بازنگری انتقادی فلسفه حق هگل بود که در سالنامه ای آلمانی_فرانسوی در پاریس انتشار یافت.
#مارکس
https://t.me/RadioMassir1402

15.03.202515:50

مارکس،جامعه شناس آلمان (۳)

فراسوی بومی گرایی و جهان وطنی

مارکس، جامعه شناس آلمان بود، اما نه آلمان منهای جهان‌. از این رو یکی از کلیدی ترین بخش های مطالعاتی مارکس و انگلس، علاوه بر آلمان، مطالعه انگلستان بود. اما این مطالعه اتفاقی و از سر تفنن نبود و پایه ای روش شناختی داشت.

مارکس می گفت همانطور که فیزیکدان ها پدیده های فیزیکی را در وضعیتی کاملا آزاد از تاثیرات خارجی و در شکل ناب خود مطالعه می کنند، اقتصاددانان نیز باید همین کار را انجام دهند. با این تفاوت که در تحلیل شکل های اقتصادی میکروسکوپ به کار نمی رود؛ بلکه نیروی «انتزاع» جایگزین هر دو می شود.

از آنجایی که انگلستان ناب ترین شکل سرمایه داری بود، به مارکس این اجازه را می داد که عناصر بنیادین سرمایه داری را از آن نمونه، انتزاع کند. از این رو انگلستان برخلاف آلمان، «آزمایشگاه مارکس» برای شناخت سرمایه داری بود. اما این ها همه در راستای مسئله او در آلمان بود. به همین علت با شعفی بسیار در پی گفتار ویراست دوم کاپیتال می نویسد: استقبال سریع محافل گسترده طبقه کارگر آلمان از چاپ سرمایه بهترین پاداش برای زحمات من است.

#مارکس

https://t.me/RadioMassir1402

14.03.202522:07

مارکس،‌جامعه شناس آلمان (۲)

مقدمه شناخت «مارکس جامعه شناس»، «جامعه شناسی مارکس» است. این به معنای قراردادن مارکس در سپهر تاریخ و شناخت اندیشه او در نسبت با زمینه اجتماعی اوست. فهمیدن مارکس بدون فهم تاریخ اروپا، به ویژه آلمان، ضد مارکسی ترین کار ممکن است.

درواقع خواندن مارکس «منهای تاریخ»، دعوت به رویارویی با «انتزاعیات مارکسی» به جای «مارکس انضمامی» است. مارکس در جغرافیا و تاریخ قرن نوزدهم اروپا خواندنی و فهمیدنی است. او فقط «جامعه شناسی آلمانی» نبود، بلکه «جامعه شناس آلمان» بود؛ عزیمتگاهش آلمان بود، همچنان که تسویه حسابش با آلمان بود. از این رو مهمترین تکست فلسفی مارکس، «ایدئولوژی آلمانی» نیز، نقد فلسفه آلمان است.

مارکس حتی زمانی که درباره انگلستان می نوشت، برای آلمان می نوشت. او مدام «اینجا» (آلمان) را با «آنجا» (بریتانیا) مقایسه می کرد. برای همین در پیشگفتار کتاب سرمایه می نویسد: آمارهای اجتماعی آلمان ... در مقایسه با انگلستان کاملا اسف بار است.... ما نه تنها از توسعه تولید سرمایه داری بلکه از نبود آن رنج می بریم... ما نه تنها از زندگان که از مردگان نیز در عذابیم».

#مارکس۲

https://t.me/RadioMassir1402

14.03.202516:07

مارکس،جامعه شناس آلمان

تاریخ قرن بیستم را میتوان در این دو عبارت خلاصه کرد: تاریخ سرکوب کمونیست ها و تاریخ سرکوب توسط کمونیست ها. نیمی از جهان زندان کمونیست ها بود و نیم دیگر کمونیست های زندانی. از این رو مواجهه با مارکس هم در این دو عبارت خلاصه می شد: تاریخ مارکسیست ها و آنتی مارکسیست ها.

این نوع مواجهه، با همه دستاوردهایش، ذاتی نبردهای سیاسی بود. مواجهه ای که مارکس را مشهور کرد، در قلب ها جای داد، اما از مغزها دور کرد. مواجهه ای که مارکس حزبی را سرپا نگهداشت تا مارکس اندیشمند را در غبار ایدئولوژی دفن کند.

امروز که ربع قرن از قرن ۲۱ می گذرد، ۱۴۲ امین سالمرگ مارکس است. اگر قرن ۲۰ ام، قرن مارکس خیابانی و مارکس سیاسی بود، اگر این قرن شکست هایش در اقتصاد را آشکار ساخت، قرن بیست و یکم، قرن احیا «مارکس جامعه شناس» است.

درواقع قرن بیست و یکم، دست مارکس را گرفت و از خیابان ها به کتابخانه ها برد. حال با مارکس مهمتری روبه رو هستیم؛ مارکس «دست نوشته های۱۸۴۴», مارکس «مسئله یهود»، مارکسی که «نقد فلسفه حق هگل» را نوشت. مارکس فکورتر، قابل فهم تر و قابل نقدتر؛ مارکس جامعه شناس تر.

#مارکس

https://t.me/RadioMassir1402