🔷 چرا «رضا شاه» توانست و «خمینی» نتوانست؟
🔶 آیا «خمینی» باسوادتر بود یا «رضا شاه» یا «محمدرضا شاه»؟ آیا «لنین» و «استالین» و «مائو» و «کاسترو» باسوادتر بودند یا پیشینیانشان؟ آیا نوشتن کتاب در دین یا فلسفه یا عرفان یا «لقلهٔ زبان کردن» جملاتی از این یا آن فیلسوف یا صوفی یا عارف یا کتاب مقدس کسی را «متفکر» و «صاحب نظر» میکند؟ چرا بسیاری از به اصطلاح «روشنفکران» کتابخوانده و شاعر و فیلسوف و فقیه بسیار احمقتر از «نظامیان» «دولتبرافکن» (کودتاچی) اند؟ چرا «رضا شاه» و «آتاتورک» دست کم در روزگاری توانستهاند کشورهایی پرآشوب و از هم پاشیده را «جمع و جور» کنند و به سامان برسانند، اما کسانی دیگر کشورهایی پر از «ثروت» را به خاک سیاه نشاندهاند و از هم پاشاندهاند؟
پاسخش به نظر من این است: بسیاری از به اصطلاح «انقلابیها» و «روشنفکران» به معنای راسیتن کلمه «بیشعور»ند، نه «بیسواد»، و «خودپسند» و «متکبر» و در توهم «دانایی»اند، به دلیل همان چند کتابی که خواندهاند یا نوشتهاند! از همین رو قادر به «ساختن» نیستند و «ویران» میکنند. بازاری بیسواد و پولدار اگر بخواهد خانه یا کارخانه یا مغازه بسازد میداند که باید کار را به دست چه کسانی بدهد و از همین رو موفق میشود و سرمایهاش را به باد نمیدهد. او پولش را به نزدیکان و دوستان و رفیقان و مداحان و چاپلوسان و خویشاوندان و گدایان نمیدهد، به «کارگران» و «مهندسان» و «زحمتکشان» میدهد و از آنها «بهره» میبرد، یا حتی بگوییم، «بهرهکشی» میکند تا «بهترین خانه» یا «کارخانه» یا «مغازه» را بسازد، اما «رهبران انقلابی احمق» پول و سرمایهٔ کشوری را به پای مداحان و چاپلوسان و دزدان و غارتگران و اوباش میریزند تا همیشه بر کرسی «صدارت» بنشینند و تنها «مدح» بشنوند و «دشمنان» (ناقدان و ناراضیان و مخالفان)شان را نابود کنند، چون به «ثروت بادآوردهٔ» ملت به نام «دولت» متکیاند! آنها چیزی از جیب خودشان نمیدهند. از کیسهٔ «ملت» میبخشند! چون هیچگاه کار نکردهاند تا پولی به دست آورند! دست آخر هم وقتی میروند که همه چیز ته کشیده است!
بزرگترین خسارت «انقلابها»، و حکومتهایی که انقلابیها آنها را سرنگون میکنند، این است که با فرو ریختن سلسله مراتب اجتماعی کسانی از پلکان قدرت بالا میروند که هیچ صلاحیتی برای «ساختن» جامعه ندارند. اینکه کسی زندان رفته است یا تبعید شده است یا شکنجه شده است یا از کار بیکار شده است، دلیل نمیشود که فردای «انقلاب» بشود «وزیر» یا «رئیس». اگر رضا شاه یا آتاتورک در دورهای موفق میشوند، به این دلیل است که کار را به «کاردانان» میسپرند و بعد از نتایج آن برای شهرت خودشان بهره میبرند. و البته بعد برمیافتند چون باز به مداحان و چاپلوسان روی میآورند و میخواهند کار کاردانان را به پای خود بنویسند و سر آنان را زیر آب کنند، آن وقت سر خودشان هم به زیر آب میرود!
«انقلاب»ها شکست میخورند، چون «احمقها» به قدرت میرسند و به زور در قدرت میمانند. انقلابها هنگامی موفق میشوند که مردم همواره آمادهٔ «انقلاب» باشند، یعنی، بهسرعت و بهراحتی هرکس و ناکس بیخرد و ناتوان و فرومایه را از مصدر قدرت به زیر کشند. هیچ انقلابی به «یک بار» به انجام نمیرسد. «انقلاب» همیشگی و نسلی است. «انقلاب» هنگامی موفق میشود که «تغییر» در همهٔ ارکان جامعه به دست مردم آن جامعه ممکن باشد.
چهارشنبه، ۲۰ فروردین، ۱۴۰۴
@fallosafahmshk