Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
احسان‌نامه avatar

احسان‌نامه

برگزیده‌ها، خوانده‌ها و نوشته‌های یک احسان رضایی. اینجا یادداشت‌ها، مقالات و داستان‌هایم را در معرض دل و دیده شما می‌گذارم، خبر کتاب‌ها و کارهایم را می‌دهم و از کتابهایی که خوانده‌ام می‌گویم، شاید قبول طبع مردم صاحب‌نظر شود
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
Текшерилбеген
Ишенимдүүлүк
Ишенимсиз
Орду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаApr 14, 2016
TGlistке кошулган дата
Dec 25, 2024

Telegram каналы احسان‌نامه статистикасы

Катталгандар

7 888

24 саат
2
0%Жума
13
0.2%Ай
63
0.8%

Цитация индекси

0

Эскерүүлөр1Каналдарда бөлүштү0Каналдарда эскерүүлөр1

1 посттун орточо көрүүлөрү

956

12 саат1 1790%24 саат956
47.5%
48 саат2 042
15%

Катышуу (ER)

5.3%

Кайра посттошту97Комментарийлер0Реакциялар0

Көрүүлөр боюнча катышуу (ERR)

16.25%

24 саат
6.8%
Жума
0.05%
Ай
11.73%

1 жарнама посттун орточо көрүүлөрү

956

1 саат32133.58%1 – 4 саат64167.05%4 - 24 саат86590.48%
Биздин ботту каналыңызга кошуп, анын аудиториясынын жынысын билүү.
Акыркы 24 саатта бардык посттор
0
Динамика
1

"احسان‌نامه" тобундагы акыркы жазуулар

Кайра бөлүшүлгөн:
ترجمان علوم انسانى avatar
ترجمان علوم انسانى
🎯 ضدکتابخانه چیست؟
— کتاب جدید بخرید، حتی اگر کلی کتاب نخوانده دارید

🔴 ویدئوی کوتاهی از اومبرتو اکو به جا مانده است که در آن، نویسندۀ مشهور ایتالیایی، پشت به دوربین، در کنار کتابخانۀ عظیم شخصی‌اش راه می‌رود. تمام دیوارهای خانۀ بزرگ او، تا سقف، پر از کتاب است. بعد در طول مصاحبه‌ای دربارۀ کتاب‌هایش می‌گوید: کسانی که کتابخانۀ مرا می‌بینند، دو دسته می‌شوند: یک‌دسته بازدیدکنندگانی هستند که می‌گویند «وای! چقدر کتاب دارید! چندتا از آن‌ها را خوانده‌اید؟» و بقیه، که اقلیت بسیار کوچکی هستند، می‌دانند که این کتاب‌ها نشان‌دهندۀ چیزهایی که من می‌دانم نیست، بلکه بحثی است دربارۀ آینده.

🔴 اکو با این دسته‌بندی به یکی از پرچالش‌ترین بحث‌ها میان «آدم‌های کتابی» و بقیه اشاره می‌کند: اینکه آیا فقط باید کتاب‌هایی را بخریم که قصد داریم آن‌ها را بخوانیم؟

🔴 نسیم نیکولاس طالب، در کتاب مشهور خود، قوی سیاه، مفهومی را معرفی می‌کند که برای فهم این موقعیت به ما کمک می‌کند: «ضدکتابخانه». طالب می‌گوید ضدکتابخانه مجموعۀ کتاب‌هایی است که خریده‌اید اما نخوانده‌اید. اگر در مسیر یادگیری و دانشوری قدم بردارید، هر چقدر جلوتر می‌روید، ضدکتابخانۀ شما هم بزرگتر خواهد شد. در این نگاه، کتاب‌هایی که خوانده‌اید به مراتب بی‌ارزش‌تر از کتاب‌هایی هستند که هنوز نخوانده‌اید. ضدکتابخانۀ شما بهترین انگیزه‌بخش ادامۀ مسیر یادگیری است.

🔴 مفهوم «ضدکتابخانه» به موضوع گسترده‌تری در تحقیقات روان‌شناختی اشاره می‌کند که می‌گوید تصور فرد از میزان نادانسته‌هایش، نشانۀ دقیقی از روحیه و رویکرد علمی اوست. هرچقدر فرد دانش گسترده، انتقادی و موشکافانه‌تری داشته باشد، بهتر می‌داند که «چقدر نمی‌داند».

🔴 در عصر مصرف‌گرایی، کتاب خریدن هم می‌تواند مثل خریدن بسیاری چیزهای دیگر که واقعاً نیازی به آن‌ها نداریم، به رفتاری بی‌معنا تبدیل شود. بااین‌حال، مصرف‌گراییِ کتابی فواید خاص خودش را هم دارد. فوایدی که از قضا، از مدت‌ها پیش از دوران تولید انبوه، شناخته‌شده بودند. مفهوم ژاپنی تسوندوکو اشاره به وضعیتی دارد که در آن فرد در نزدیکی خودش، مقدار زیادی کتابِ نخوانده نگه می‌دارد، در حالی که می‌داند به این زودی فرصت و موقعیتی برای خواندن آن‌ها نخواهد داشت. اما صرف حضور آن‌ها باعث فروتنی و اشتیاق فرد به دانستن می‌شود.

🔴 این حالتی است که خیلی‌ها هنگام حضور در کتابخانه‌های بزرگ احساس می‌کنند. تحقیقی در این باره می‌گوید: صرف حضور در کنار قفسه‌های تمام‌نشدنی کتاب، شوق خواندن را در دل بسیاری از افراد زنده می‌کند.

🔴 علاوه‌برآن، بسیاری از کتاب‌ها، مثل دایره‌المعارف‌ها یا لغت‌نامه‌ها اصلاً به این منظور طراحی نشده‌اند که خواننده از ابتدا یا انتهای آن‌ها را بخواند. آن‌ها راهنماهایی برای تحقیق هستند که به وقت نیاز به آن‌ها مراجعه می‌کنید. کتاب خریدن هم چنین چیزی است. وقتی می‌خواهید کتابی بخرید، شاید بهتر باشد به جای اینکه از خودتان بپرسید: «آیا وقت می‌کنم آن را بخوانم؟» از خودتان بپرسید: «دلت می‌خواهد آن را بخوانی؟»

📌 آنچه خواندید خلاصه و مروری است بر این چند مطلب: Umberto Eco’s Antilibrary: Why Unread Books Are More Valuable to Our Lives than Read Ones نوشتۀ ماریا پوپوا، منتشر شده در وبسایت مارجینالیان؛ All Those Books You’ve Bought but Haven’t Read? There’s a Word for That، نوشتۀ کوین میمز، منتشر شده در نیویورک تایمز و گزارشی از تحقیقی در دانشگاه پنسیوانیا دربارۀ آثار روان‌شناختی حضور در کتابخانه، با عنوان The psychology behind the well-being benefits of libraries، منتشر شده در وب‌سایت دانشگاه پنسیلوانیا.

@tarjomaanweb
🔹صف امضای کتابهای عادل فردوسی‌پور (ترجمۀ «هنر شفاف اندیشیدن» ، «هنر خوب زندگی کردن» و «پیگیر اخبار نباشید» هر سه از رولف دوبلی، «فوتبال علیه دشمن» سایمون کوپر و «مارادونا» گیم بالاگه) در نمایشگاه کتاب، جمعه ۱۹ اردیبهشت (+) @ehsanname
📔 دیوان حافظ تصحیح دکتر رشید عیوضی را بسیاری از پژوهشگران، بهترین تصحیح موجود از حافظ می‌دانند. این دیوان سال ۸۵ منتشر شد و به خاطر تجدید چاپ نشدن، در بازار نایاب‌فروشی قیمتهای عجیبی پیدا کرد (تا ۱۵ میلیون تومان هم گفته می‌شد). امسال و بعد از مدتها، نشر امیرکبیر، این تصحیح ارزشمند را دوباره منتشر کرده است. امیدوارم سایر ناشرهای دولتی هم به گنجینه‌شان سر بزنند و کتابهای مفید را دوباره راهی بازار کنند. مهمترین نقش ناشرهای دولتی می‌تواند همین تعدیل قیمت باشد @ehsanname
✅ خانۀ آهوها
@ehsanname
ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، نان آشنایی در تاریخ ادبیات فارسی است. این حاکم معروفِ طوس در نیمه اول قرن چهارم، دستور جمع‏‌آوری روایات پراکنده از حماسه‏‌های ایرانی را داد و «شاهنامه»ای به نثر فراهم کرد که بعدها منبعِ کار فردوسی در سرودن «شاهنامه» معروفش شد. از شاهنامه ابومنصوری فقط بخش مقدمه‏‌اش باقی مانده، آن هم به این دلیل که در برخی نسخه‌‏های قدیمی شاهنامه فردوسی به عنوان مقدمه آمده است. علاوه بر این مقدمه، گزارش‌های دیگری هم از ابومنصور بن عبدالرزاق، در دست است که بر اساس آن، زندگی و زمانه‏‌اش را می‏‌شناسیم (نگاه کنید به: دانشنامه بزرگ اسلامی، جلد ۶، صفحه ۲۵۷۵). در این منابع، نشانه‌‏هایی از گرایش ابومنصور به تشیع دیده می‌شود. در کتاب «عیون اخبار الرضا» نوشته شیخ صدوق هم دو خبر درباره این سپهسالار طوسی هست (باب ۶۹، خبرهای ۲ و ۱۱). زمان نگارش این کتاب، فاصله کمی با قتل ابومنصور دارد (قتل ابومنصور در ۳۵۰ قمری اتفاق افتاد و نگارش «عیون اخبار الرضا» را ۳۶۶ قمری تخمین زده‌‏اند) و همین، به ارزش این روایت‏ها اضافه می‏‌کند. این دو خبر، دربارۀ ارادت ابومنصور به امام هشتم(ع) و اجابت دعایش برای داشتن فرزند در کنار مزار امام است. اما در یکی از این خبرها، داستانی هم درباره پناه آوردن آهوها می‏‌خوانیم. روایت چنین است:
@ehsanname
"ابوالفضل محمّد بن احمد بن اسماعیلِ سلیطی گفت: از حاکم رازی، یارِ ابی‏‌جعفرِ عُتبی شنیدم که می‏‌گفت: مرا ابوجعفر عُتبی به رسالت فرستاد نزدِ ابی‏‌منصور بن عبدالرزّاق. چون روزِ پنجشنبه شد، از او اذن خواستم در زیارتِ امام رضا(ع)، گفت: حدیثی با تو گویم از کارِ این مشهد. من در جوانی تعرّض می‏‌کردم بر اهلِ این مشهد و راه بر زوّارِ آن می‏‌بستم. روزی برای صید آنجا رفتم، آهویی را دیدم و [سگ] تازی خود را پی او فرستادم. تازی او را تعقیب می‏‌کرد تا آهو به داخل مشهد پناه برد و تازی در مقابل آن ایستاد و نزدیک نمی‏‌رفت و من آنچه می‏‌کردم که نزدیک شود، نمی‏‌شد. چون آهو از جای خود حرکت می‏‌کرد تازی آن را دنبال می‏‌کرد، تا آهو داخل صحن گردید و تازی در همان موضع ایستاد. چون به دیوار می‌‏رسید، می‏‌ایستاد. آهو در حجره‏‌ای داخل شد و من [به دنبالش] داخل شدم و ندیدم. از [همراهم] ابونصر [مقرّی] پرسیدم آهویی که داخل شد کجا رفت؟ گفت ندیدم. جایی که آهو در شده بود، در شدم، پشک و اثر بولِ آهو دیدم و او را نیافتم. با خدا عهد کردم [دیگر] متعرّضِ زوّار نشوم مگر برای خیر. پس از آن هر وقت مرا مشکلی می‏‌آمد به زیارت حضرت می‏‌رفتم و دعا و زاری می‏‌کردم و از خدا حاجت خود می‏‌خواستم و خداوند مرحمت می‏‌فرمود. از خدا خواستم به من پسری عنایت فرماید، دعایم مستجاب شد. چون به بلوغ رسید او را کشتند. باز به مشهد رفته و از خدا پسری خواستم و خدا دوم‌بار عنایت کرد. و تا حال حاجتی از خدا نخواسته‏‌ام جز این‏که عطا فرموده، و این همان است که برای من از برکت این مرقد مطهر - خداوند بر ساکنش درود فرستد- به ظهور رسیده."
➖ترجمه از محمدصالح بن محمدباقر قزوینی، دانشمند عصر صفوی قرن یازدهم، تصحیحِ لاجوردی، ۱۳۸۹، جلد دوم، صفحه ۵۶۳ و ۵۶۴
@ehsanname
🔸از ویژگی‌های تاریخی جالب خلیج پارسی، یکی هم اینکه شمار محوطه‌های باستانی در کرانه‌های جنوبی خلیج فارس که آثار ساسانی از آنها به دست آمده است، از تعداد محوطه‌های مشابه در شمال خلیح فارس بیشتر است. (منبع +) @ehsanname
❗️ظاهراً ترجمۀ اسم اخوان‌ثالث سابقه دارد و در برخی مقالات دانشگاهی، در بخش چکیدۀ انگلیسی، آقای شاعر را Third Brotherhood هم ترجمه کرده‌اند @ehsanname
❗اخوان سوم؟! چون «سومین حماسه‌سرای معاصر» بوده؟ طرف برداشته اسم خاص (اخوان ثالث) را ترجمه کرده و برای ترجمه‌اش منطق هم جور کرده. فقط نمی‌دانم چرا به نظرش «اخوان» نیاز به ترجمه نداشته؟! ... انصافا اینترنت فارسی، هیچوقت تازگی خود را از دست نمی‌دهد @ehsanname
📚هر سال در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب، بحثهایی مطرح می‌شود که آی! چه نشسته‌اید؟ نمایشگاه کتاب دارد به کتابفروشی‌های محلی آسیب می‌زند؛ نمایشگاه باید محل نمایش و ارایه کتاب باشد نه فروشگاه بزرگ؛ اصلا کجای دنیا در نمایشگاه کتاب می‌فروشند؟... و امثال این حرفها. حتی برخی ناشران معروف هم از سر علاقه به کتابفروشی ها (ضمن دادن تخفیف در سایت خودشان، در همین ایام نمایشگاه!) در نمایشگاه شرکت نمی‌کنند. این مطالب قشنگ اما علیرغم ظاهر جذابشان، نسبتی با مسائل بازار نشر ما ندارند (گو اینکه بسیاری از نمایشگاه کتابهای کشورهای مختلف هم، با وجود مسائل متفاوت، باز بخش یا زمان فروش دارند). دوست عزیز، حسین جاوید، در کانال تلگرامی @Virastaar به این حرفها جوابهایی داده که برای پرهیز از مکررگویی، بخش اصلی همان‌ها را اینجا نقل می‌کنم.

👈 «نمایشگاه بد است و ضربه به کتاب‌فروش محلی است.»

ما در کشورمان بیست و چند هزار ناشر (واقعی و اسمی) داریم و کمتر از دو هزار کتاب‌فروش که تازه فقط حدود هزار تای آن‌ها فعالانه کتاب می‌فروشند و بقیه یا خیلی کوچک‌اند (مثلاً، مغازه‌ای با جواز کتاب‌فروشی در طبقه‌ی منفی دوی فلان پاساژ در شهرستان که دخل اصلی‌اش از کپی گرفتن و نوشت‌افزارفروشی است)، یا آن‌قدر بزرگ‌اند که کتاب شده حاشیه‌ی کارشان و بیشتر بازی‌فروش و دکوری‌فروش و لوکس‌فروش و... هستند. بدیهی است که همه‌ی ناشرها راهی به قفسه‌ی کتاب‌فروشی‌ها ندارند؛ از این بدتر، حتی همه‌ی کتاب‌های ناشران متوسط و بزرگ هم در کتاب‌فروشی‌ها نیست. کتاب‌فروش فقط کالاهای پرفروش را می‌آورد (منطق اقتصاد همین است)، پس بدیهی است که بخش عمده‌ای از ناشرها و کتاب‌ها از قفسه‌ها دورند و نمایشگاه کتاب فرصت مناسبی است برای اینکه همه‌ی ناشرها و کتاب‌ها امکان عرضه بیابند.
امسال کتاب‌فروش‌ها را از نمایشگاه مجازی حذف کردند و این عزیزان اعتراض خیلی شدید داشتند که چرا این اتفاق افتاده و ما هم باید باشیم. حتی بعضی تهدید کردند که با نیسان جلوی خانه‌ی کتاب تحصن می‌کنند! دقت بفرمایید، خود کتاب‌فروش‌ها کمپین راه انداختند که جزئی از نمایشگاه کتاب باشند و با تخفیف «در محلی که باید برای نمایش کتاب باشد، نه فروشگاه» کتاب بفروشند! پس بحث سر بد بودن فروش نمایشگاهی نیست، سر این است که پولش به جیب کی برود! نمی‌شود من خودم ساندویچی بزنم و هر روز هم راجع به مضرات سوسیس و کالباس یادداشت بنویسم که!

👈 «نمایشگاه به فروش کتاب‌فروش‌ها آسیب می‌زند و بازار را راکد می‌کند.»

مقطعی بله، ولی به‌طور کلی نه. از سال ۱۳۶۶ تا حالا نمایشگاه کتاب برگزار شده؛ تعداد کتاب‌فروشی‌ها در این نزدیک به چهل سال بیشتر شده یا کمتر؟ این‌همه کتاب‌فروشی بزرگ و مجلل در بهترین پاساژها و مکان‌های تجاری شهر چطور شکل گرفته؟ اگر بنا بود نمایشگاه به کتاب‌فروشی‌ها آسیب اساسی بزند، الان نباید یک‌ کتاب‌فروشی هم در‌ کشور باقی می‌ماند! خیلی از ماها در‌ همین نمایشگاه کتاب عاشق کتاب و مطالعه شدیم و مشتری ثابت کتاب‌فروشی‌ها در طول سال. کتاب که خانه نیست برویم یک بار بخریم و یک عمر در آن زندگی کنیم! هر روز آثار جدید منتشر می‌شود و بازار متنوع‌تر و پویاتر از آن است که یک نفر بتواند همه‌ی نیازهایش را در نمایشگاه برطرف کند.

👈 «نمایشگاه باعث تعطیل شدن کتاب‌فروشی‌هاست.»

بیش از نیمی از رستوران‌ها و کافه‌ها در سال اول فعالیتشان ورشکسته می‌شوند؛ تقصیر کیست؟ بازار شرایط خودش را دارد و تعطیلی کتاب‌فروشی‌ها ــ که خیلی هم تلخ است ــ از تغییر نسل، تغییر میزان مطالعه، تغییر ابزارهای سرگرمی، تورم بسیار بالای اماکن تجاری، رونق فروش مجازی و… ناشی می‌شود. پیچیدن شغل کتاب‌فروشی در هاله‌ی تقدس باعث نمی‌شود که از قوانین بازار مصون بماند. کتاب‌فروشی هم مثل هر کسب‌وکار دیگری در خطر زیان‌دهی و ورشکستگی است. آن‌هایی که خلاق‌تر و توانمندترند قطعاً باقی می‌مانند و شعبه هم اضافه می‌کنند. بسته شدن کتاب‌فروشی‌ها تقصیر ما مردم نیست و حتی حذف کامل نمایشگاه کتاب هم در روند آن تأثیری ندارد.
@Virastaar
@ehsanname
🔸امروز نشر هرمس از کتابهایی رونمایی کرد که با هوش مصنوعی ترجمه شده و سپس سه نوبت ویرایش شده‌اند. گزارش سخنان ارایه‌شده در این رونمایی، نشان می‌دهد که هوش مصنوعی هنوز برای ترجمۀ خوب و خواندنی به زبان فارسی مناسب نیست (مطابق آمار محمود قلی‌پور، سرویراستار این کتابها: «هوش مصنوعی در ترجمه متون فلسفی حدود ۷۵ درصد نیاز به اصلاح دارد، در متون تاریخی ۶۸ درصد نیاز به بازنویسی و در متون ادبی بالای ۸۲ درصد نتوانسته انتقال صحیح حس داشته باشد.») اما حتما در زمان کوتاهی، این وضعیت تغییر خواهد کرد و صنعت نشر فارسی باید برای آن روز، آمادگی داشته باشد. از این جهت، اقدام نشر هرمس، گام بسیار مهمی است. @ehsanname
📊 یک‌کم آمار: ۱۶ درصد از کتابهایی که درخواست صدور مجوز می‌دهند، گرفتار ممیزی می‌شوند. سالانه ۱۴۰هزار عنوان کتاب (اعم از چاپ اول و تجدید چاپ) شامل ۶۴میلیون صفحه، درخواست مجوز می‌دهند. ۱۶ درصد این آمار می‌شود سالی ۲۲هزار و ۴۰۰ عنوان کتاب.
@ehsanname
➖منبع: اظهارات محمدعلی مرادیان، مدیر سابق اداره کتاب ارشاد در برنامه تلویزیونی «کتابفروشی قلم» (شبکه افق) ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
أيها الحزن! ألم تؤلمك ركبتيك من الجثو فوق صدورنا؟!

آهای غم! خودت زانوهایت درد نیامد از این‌همه نشستن روی سینه‌های ما؟!

#امین_معلوف
سعدی جهان شادمانه ای دارد، ولی او هم گاهی خسته و غمگین می‌شود. و اتفاقا غم این آدم‌ها چقدر عمیق است. مثل آنجایی که سعدی دارد با خودش حرف می‌زند و از دست خودش شاکی است:

نه تو را بگفتم ای دل که سر وفا ندارد؟
به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت


@ehsanname
➖احسان رضایی: دهه ۱۹۶۰، درست زمانی که جریان رمان نو فرانسوی‎ها، تمام ویژگی‎های جذاب رمان کلاسیک را به چالش کشیده بود، ناگهان چهار جوان اسپانیولی‎زبان از گوشه‎ای از دنیا که ‎کسی فکرش را نمی‎کرد ظاهر شدند، سنت قصه‎گویی را احیا کردند و آبروی داستان را خریدند. گابریل گارسیا (گابو) مارکز، ماریو وارگاس یوسا، کارلوس فوئنتس و خولیو کورتاسار نام این چهار جوان بود. اتحاد این مربع جادویی خیلی پایدار نماند و خیلی زود، میان دو ضلع اصلی یعنی یوسا و مارکز فاصله افتاد. اختلافات سیاسی البته بی‎تاثیر نبود؛ مارکز دوست صمیمی فیدل کاسترو و یک چپ دوآتشه شد و در مقابل، یوسا به دفاع از اقتصاد آزاد، جناح چپ را ترک کرد و در زمره صریح‌ترین منتقدان کاسترو درآمد. اختلاف این دو نفر تا درگیری فیزیکی هم پیش رفت. در مارس ۱۹۷۶ و در جریان یک نمایش فیلم در مکزیکوسیتی، یوسا مشت محکمی زیر چشم مارکز کاشت (مطابق شایعات، دعوا سر مسایل عاطفی و ناموسی بوده). دوستداران آثار یوسا و مارکز هم، رقابت و جنگی پنهانی دارند که در آن هر گروه نویسنده محبوب خودش را بزرگتر و برتر می‎داند. اگر شما هنوز در این دعوا موضع مشخصی ندارید، برای شروع، دانستن این نکات به دردتان می‌خورد.
@ehsanname
🔸طرفداران گابو: مارکز اگرچه مبدع سبک «رئالیسم جادویی» نیست، اما بهترین نماینده آن است. مارکز قصه‎گوی قهاری است، اما در نظر او بیشتر از خود قصه نحوه بیان قصه اهمیت دارد. او نمایندۀ مکتب فرانسوی رمان است و در داستان‎هایش حتی پیش‌پاافتاده‎ترین امور را هم به نحوی بیان می‎کند که شکوه پیدا می‎کند. برخلاف یوسا که باید از اول یک سوژه پرجذابیت را آماده داشته باشد، مارکز با هر سوژه ساده‎ای می‎تواند داستان بنویسد. همه داستان‎های یوسا رئالیستی و مبتنی بر تجربیات شخصی خودش و اطرافیانش هستند که طبیعتا این تجربیات محدودیت دارد و برای همین گروهبان لیتومای رمان «مرگ در آند» در یک داستان کوتاه و رمان دیگر او هم حاضر می‎شود.
🔹طرفداران یوسا: یوسا نمایندۀ مکتب انگلیسی رمان است که در آن اصالت با ذات داستان است. جز در اولین رمانش، یعنی «شهر و سگ‎ها» (در ایران با دو اسم «عصر قهرمان» و «سال‎های سگی» ترجمه شده) که تکنیک پیچیده‎ای دارد و گاهی تشخیص ۸ راوی مختلف آن سخت می‎شود، یوسا دیگر هیچ‎وقت داستان را فدای تکنیک نکرد. او به جای رئالیسم جادویی و سایر مکتب‎ها به رمان تخت اهمیت می‎دهد. درحالی‌که آثار مارکز ساختار پیچیده‎ای دارد و معمولا کسی که برای اولین بار آثار او را بخواند، نمی‎تواند توالی زمان را پیدا کند. در آثار مارکز، زمان مرتب تغییر می‎کند.
@ehsanname
🔸طرفداران گابو: مارکز نویسنده متعهدی است. او درباره مشکلات مردم ستمدیده آمریکای لاتین می‎نویسد و علیه دیکتاتورها. فقط دربارۀ دیکتاتوری آلنده در شیلی دو کتاب نوشته: «پاییز پدرسالار» و «ماجرای اقامت پنهانی میگل لیتین در شیلی». هیچ‎ نویسنده دیگری این‎همه با دیکتاتورها درنیفتاده که مارکز. در عوض، همه قهرمان‎های داستان‎های یوسا از محله میافلورس می‎آیند که محلۀ اعیان‎نشین لیما، پایتخت پرو است. یوسا خودش از خانواده‎ای اشرافی آمده و طبیعتا هیچ وقت هم با فقرا همنشینی نداشته.
🔹طرفداران یوسا: برخلاف این ادعا، یوسا (جز در «سور بز» و «روزگار سخت») همیشه دربارۀ پرو و مردمش نوشته و در داستان‎هایش همواره این سوال اساسی دنبال می‎شود که انحطاط پرو از کی شروع شد؟ یوسا فقط دو رمان درباره دیکتاتورها نوشته: در «گفتگو در کاتدرال» غیرمستقیم شرایط شکل‎گیری دیکتاتوری اودریا در پرو را بررسی کرده و در «سور بز» دیکتاتوری تروخیو در جمهوری دومینیکن را مستقیم‎تر هدف گرفته.
@ehsanname
🔸طرفداران گابو: یوسا در رمان‎هایش اطلاعات فراوانی در مورد تاریخ، فرهنگ و اساطیر پرو به خواننده می‎دهد که باعث می‎شود بعضی صفحات رمان را بشود راحت ورق زد و نخواند، بدون این‎که داستان آسیبی ببیند. اوج این ماجرا در رمان «مردی که حرف می‎زند» است که درباره قبیله‎ای از سرخپوست‎های بومی آمازون است و اغلب به عنوان کتاب درسی در دانشکده‎های انسان‎شناسی استفاده می‎شود.
🔹طرفداران یوسا: یوسا استاد شخصیت‎پردازی است. در رمان‎های او حتی کم‎اثرترین شخصیت‎های داستان هم طوری معرفی می‎شوند که می‎شود برای هر کدامشان یک داستان کامل نوشت. (کاری که الان سال‎هاست در دانشکده هنر دانشگاه ملی لیما انجام می‎شود.) اما مارکز در شخصیت‎پردازی چندان قوی نیست و آدم‎های داستان‎های او بیشتر از آن که کاراکتر باشند، تیپ هستند. در واقع مارکز بیشتر سمبول‎ (نماد)پردازی می‎کند. مثلا برادران رمدیوس خوشگله در «صدسال تنهایی» در کل رمان خواب هستند و فقط یک بار یکی‎شان بلند می‎شود و می‎گوید «چهارشنبه بود» و دوباره می‎خوابد. حالا این‎که این برادرها چه نقشی در داستان دارند و نماد چه گروهی از جامعه هستند، معلوم نیست.
@ehsanname
نسحۀ کامل این مطلب را اینجا بخوانید
➖«ادبیات خوراک جان‌های ناخرسند و عاصی است، پناهگاه کسانی است که به آنچه دارند خرسند نیستند.» ماریو وارکاس یوسا، اخرین پادشاه رمان در ۸۹سالگی درگذشت. او از دسته نویسندگانی بود که تعهد اجتماعی برایش اهمیت و موضوعیت داشت. رمان‌هایش همگی تم سیاسی دارند و به به رنج قارۀ لاتین می‌پردازند. یکی از آخرین آثارش، رمان «روزگار سخت» (که در ۸۲سالگی نوشت) ماجرای کودتای امریکایی ۱۹۵۴ در گواتمالاست. معروفترین رمان‌هایش دربارۀ دیکتاتورهاست: «گفت‌وگو در كاتدرال» به دیکتاتوری اودریا در پرو پرداخته و «سور بز» دیکتاتوری تروخیو در جمهوری دومینیکن را تصویر می‌کند. حتی داستان عاشقانه «دختری از پرو» سرشار از وقایع سیاسی و تاریخ است. اگر تا به حال چیزی از یوسا نخوانده‌اید، برای شروع همین عاشقانه («دختری از پرو») را پیشنهاد می‌کنم، جایی که می‌توانید قدرت و مهارت نویسندگی یوسا را ببینید که نگاهش به قصۀ نامکرر عشق چقدر متفاوت است و در داستان‌گویی استادی تمام دارد @ehsanname
Кайра бөлүшүлгөн:
ترجمان علوم انسانى avatar
ترجمان علوم انسانى
🎯 آیا کتاب‌‌خواندن نوعی بیماری است؟

🔴 این روزها اگر ببینیم کسی در حال کتاب‌خواندن است تحسینش می‌کنیم. اما همیشه این‌طور نبوده است. در بیشتر تاریخ کتاب‌خواندن کاری خطرناک به حساب می‌آمده است و آدم‌هایی که کتاب دستشان می‌گرفتند مشکوک یا حتی ترسناک به نظر می‌رسیدند.

🔴 سقراط فکر می‌کرد کتاب‌خواندن برای اکثر افراد موجب سردرگمی اخلاقی می‌شود. او برای اشاره به متون مکتوب از کلمۀ «فارماکُن» استفاده می‌کرد. لفظی که هم به‌معنای دارو بود، هم به معنای زهر.

🔴 مناندر، نمایشنامه‌نویس رومی، توصیه‌اش این بود که زن‌ها نباید به کتاب نزدیک شوند. چرا که زنان احساسات قوی و تفکر ضعیفی دارند و کتاب‌ها آن‌ها را مسموم و پریشان می‌کند. منع زنان از خواندن و نوشتن در فرهنگ پدرمآبانۀ آن روزگار بسیار رایج بود.

🔴 توماس مور، صدراعظم مشهور انگلستان، نیز از مخالفان سرسخت کتاب‌خوانی بود. مور می‌گفت کتاب «طاعونی مسری» است که ذهن انسان‌ها را آلوده می‌کند.

🔴 در قرون جدید که رمان، به‌عنوان یک گونۀ ادبی مدرن، رواج پیدا کرد، کتاب‌هراسی نیز ابعاد تازه‌ای به خودش گرفت. ساموئل جانسون می‌گفت رمان‌های رمانتیک، ذهن خواننده را درگیر جزئیات زندگی دیگران می‌کند، بدون آنکه به آن‌ها نشان دهد کار درست چیست. روسو نیز معتقد بود به محض آنکه یک دختر رمانی را باز کند و صفحه‌ای از آن را بخواند، «هبوط» خواهد کرد.

🔴خودکشی چند جوان بعد از انتشار رمان جنجالی گوته، رنج‌های ورتر جوان، این ترس را بیشتر کرد. بااین‌حال علاقۀ مردم به خواندن دم به دم افزایش می‌یافت.

🔴 با افزایش سواد عمومی و ارزان‌شدن کتاب‌، آدم‌های بیشتر و بیشتری توانستند لذت این «طاعون» را بچشند و دیگر هیچ‌وقت آن را کنار نگذاشتند. کتاب‌ها بر تاریخ غلبه کردند، همانطور که بر ما غلبه می‌کنند و تجربه‌ای ورای کنترلمان می‌آفرینند. به همین خاطر است که دوستشان داریم و به همین خاطر است که هراس‌آورند.

📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «کتاب‌ها خطرناک‌اند» این مطلب در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۹۴ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ فرانک فوردی است و علیرضا شفیعی‌نسب آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید.

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:

B2n.ir/g26737

@tarjomaanweb

Рекорддор

10.05.202510:22
7.9KКатталгандар
17.03.202523:59
100Цитация индекси
06.05.202512:53
6.7K1 посттун көрүүлөрү
06.05.202512:32
6.7K1 жарнама посттун көрүүлөрү
25.03.202523:59
7.31%ER
05.05.202512:32
85.45%ERR
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
JAN '25FEB '25MAR '25APR '25MAY '25

احسان‌نامه популярдуу жазуулары

Кайра бөлүшүлгөн:
ترجمان علوم انسانى avatar
ترجمان علوم انسانى
10.05.202514:45
🎯 ضدکتابخانه چیست؟
— کتاب جدید بخرید، حتی اگر کلی کتاب نخوانده دارید

🔴 ویدئوی کوتاهی از اومبرتو اکو به جا مانده است که در آن، نویسندۀ مشهور ایتالیایی، پشت به دوربین، در کنار کتابخانۀ عظیم شخصی‌اش راه می‌رود. تمام دیوارهای خانۀ بزرگ او، تا سقف، پر از کتاب است. بعد در طول مصاحبه‌ای دربارۀ کتاب‌هایش می‌گوید: کسانی که کتابخانۀ مرا می‌بینند، دو دسته می‌شوند: یک‌دسته بازدیدکنندگانی هستند که می‌گویند «وای! چقدر کتاب دارید! چندتا از آن‌ها را خوانده‌اید؟» و بقیه، که اقلیت بسیار کوچکی هستند، می‌دانند که این کتاب‌ها نشان‌دهندۀ چیزهایی که من می‌دانم نیست، بلکه بحثی است دربارۀ آینده.

🔴 اکو با این دسته‌بندی به یکی از پرچالش‌ترین بحث‌ها میان «آدم‌های کتابی» و بقیه اشاره می‌کند: اینکه آیا فقط باید کتاب‌هایی را بخریم که قصد داریم آن‌ها را بخوانیم؟

🔴 نسیم نیکولاس طالب، در کتاب مشهور خود، قوی سیاه، مفهومی را معرفی می‌کند که برای فهم این موقعیت به ما کمک می‌کند: «ضدکتابخانه». طالب می‌گوید ضدکتابخانه مجموعۀ کتاب‌هایی است که خریده‌اید اما نخوانده‌اید. اگر در مسیر یادگیری و دانشوری قدم بردارید، هر چقدر جلوتر می‌روید، ضدکتابخانۀ شما هم بزرگتر خواهد شد. در این نگاه، کتاب‌هایی که خوانده‌اید به مراتب بی‌ارزش‌تر از کتاب‌هایی هستند که هنوز نخوانده‌اید. ضدکتابخانۀ شما بهترین انگیزه‌بخش ادامۀ مسیر یادگیری است.

🔴 مفهوم «ضدکتابخانه» به موضوع گسترده‌تری در تحقیقات روان‌شناختی اشاره می‌کند که می‌گوید تصور فرد از میزان نادانسته‌هایش، نشانۀ دقیقی از روحیه و رویکرد علمی اوست. هرچقدر فرد دانش گسترده، انتقادی و موشکافانه‌تری داشته باشد، بهتر می‌داند که «چقدر نمی‌داند».

🔴 در عصر مصرف‌گرایی، کتاب خریدن هم می‌تواند مثل خریدن بسیاری چیزهای دیگر که واقعاً نیازی به آن‌ها نداریم، به رفتاری بی‌معنا تبدیل شود. بااین‌حال، مصرف‌گراییِ کتابی فواید خاص خودش را هم دارد. فوایدی که از قضا، از مدت‌ها پیش از دوران تولید انبوه، شناخته‌شده بودند. مفهوم ژاپنی تسوندوکو اشاره به وضعیتی دارد که در آن فرد در نزدیکی خودش، مقدار زیادی کتابِ نخوانده نگه می‌دارد، در حالی که می‌داند به این زودی فرصت و موقعیتی برای خواندن آن‌ها نخواهد داشت. اما صرف حضور آن‌ها باعث فروتنی و اشتیاق فرد به دانستن می‌شود.

🔴 این حالتی است که خیلی‌ها هنگام حضور در کتابخانه‌های بزرگ احساس می‌کنند. تحقیقی در این باره می‌گوید: صرف حضور در کنار قفسه‌های تمام‌نشدنی کتاب، شوق خواندن را در دل بسیاری از افراد زنده می‌کند.

🔴 علاوه‌برآن، بسیاری از کتاب‌ها، مثل دایره‌المعارف‌ها یا لغت‌نامه‌ها اصلاً به این منظور طراحی نشده‌اند که خواننده از ابتدا یا انتهای آن‌ها را بخواند. آن‌ها راهنماهایی برای تحقیق هستند که به وقت نیاز به آن‌ها مراجعه می‌کنید. کتاب خریدن هم چنین چیزی است. وقتی می‌خواهید کتابی بخرید، شاید بهتر باشد به جای اینکه از خودتان بپرسید: «آیا وقت می‌کنم آن را بخوانم؟» از خودتان بپرسید: «دلت می‌خواهد آن را بخوانی؟»

📌 آنچه خواندید خلاصه و مروری است بر این چند مطلب: Umberto Eco’s Antilibrary: Why Unread Books Are More Valuable to Our Lives than Read Ones نوشتۀ ماریا پوپوا، منتشر شده در وبسایت مارجینالیان؛ All Those Books You’ve Bought but Haven’t Read? There’s a Word for That، نوشتۀ کوین میمز، منتشر شده در نیویورک تایمز و گزارشی از تحقیقی در دانشگاه پنسیوانیا دربارۀ آثار روان‌شناختی حضور در کتابخانه، با عنوان The psychology behind the well-being benefits of libraries، منتشر شده در وب‌سایت دانشگاه پنسیلوانیا.

@tarjomaanweb
Кайра бөлүшүлгөн:
ترجمان علوم انسانى avatar
ترجمان علوم انسانى
13.04.202508:49
🎯 آیا کتاب‌‌خواندن نوعی بیماری است؟

🔴 این روزها اگر ببینیم کسی در حال کتاب‌خواندن است تحسینش می‌کنیم. اما همیشه این‌طور نبوده است. در بیشتر تاریخ کتاب‌خواندن کاری خطرناک به حساب می‌آمده است و آدم‌هایی که کتاب دستشان می‌گرفتند مشکوک یا حتی ترسناک به نظر می‌رسیدند.

🔴 سقراط فکر می‌کرد کتاب‌خواندن برای اکثر افراد موجب سردرگمی اخلاقی می‌شود. او برای اشاره به متون مکتوب از کلمۀ «فارماکُن» استفاده می‌کرد. لفظی که هم به‌معنای دارو بود، هم به معنای زهر.

🔴 مناندر، نمایشنامه‌نویس رومی، توصیه‌اش این بود که زن‌ها نباید به کتاب نزدیک شوند. چرا که زنان احساسات قوی و تفکر ضعیفی دارند و کتاب‌ها آن‌ها را مسموم و پریشان می‌کند. منع زنان از خواندن و نوشتن در فرهنگ پدرمآبانۀ آن روزگار بسیار رایج بود.

🔴 توماس مور، صدراعظم مشهور انگلستان، نیز از مخالفان سرسخت کتاب‌خوانی بود. مور می‌گفت کتاب «طاعونی مسری» است که ذهن انسان‌ها را آلوده می‌کند.

🔴 در قرون جدید که رمان، به‌عنوان یک گونۀ ادبی مدرن، رواج پیدا کرد، کتاب‌هراسی نیز ابعاد تازه‌ای به خودش گرفت. ساموئل جانسون می‌گفت رمان‌های رمانتیک، ذهن خواننده را درگیر جزئیات زندگی دیگران می‌کند، بدون آنکه به آن‌ها نشان دهد کار درست چیست. روسو نیز معتقد بود به محض آنکه یک دختر رمانی را باز کند و صفحه‌ای از آن را بخواند، «هبوط» خواهد کرد.

🔴خودکشی چند جوان بعد از انتشار رمان جنجالی گوته، رنج‌های ورتر جوان، این ترس را بیشتر کرد. بااین‌حال علاقۀ مردم به خواندن دم به دم افزایش می‌یافت.

🔴 با افزایش سواد عمومی و ارزان‌شدن کتاب‌، آدم‌های بیشتر و بیشتری توانستند لذت این «طاعون» را بچشند و دیگر هیچ‌وقت آن را کنار نگذاشتند. کتاب‌ها بر تاریخ غلبه کردند، همانطور که بر ما غلبه می‌کنند و تجربه‌ای ورای کنترلمان می‌آفرینند. به همین خاطر است که دوستشان داریم و به همین خاطر است که هراس‌آورند.

📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «کتاب‌ها خطرناک‌اند» این مطلب در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۹۴ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ فرانک فوردی است و علیرضا شفیعی‌نسب آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید.

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:

B2n.ir/g26737

@tarjomaanweb
➖«ادبیات خوراک جان‌های ناخرسند و عاصی است، پناهگاه کسانی است که به آنچه دارند خرسند نیستند.» ماریو وارکاس یوسا، اخرین پادشاه رمان در ۸۹سالگی درگذشت. او از دسته نویسندگانی بود که تعهد اجتماعی برایش اهمیت و موضوعیت داشت. رمان‌هایش همگی تم سیاسی دارند و به به رنج قارۀ لاتین می‌پردازند. یکی از آخرین آثارش، رمان «روزگار سخت» (که در ۸۲سالگی نوشت) ماجرای کودتای امریکایی ۱۹۵۴ در گواتمالاست. معروفترین رمان‌هایش دربارۀ دیکتاتورهاست: «گفت‌وگو در كاتدرال» به دیکتاتوری اودریا در پرو پرداخته و «سور بز» دیکتاتوری تروخیو در جمهوری دومینیکن را تصویر می‌کند. حتی داستان عاشقانه «دختری از پرو» سرشار از وقایع سیاسی و تاریخ است. اگر تا به حال چیزی از یوسا نخوانده‌اید، برای شروع همین عاشقانه («دختری از پرو») را پیشنهاد می‌کنم، جایی که می‌توانید قدرت و مهارت نویسندگی یوسا را ببینید که نگاهش به قصۀ نامکرر عشق چقدر متفاوت است و در داستان‌گویی استادی تمام دارد @ehsanname
📔 دیوان حافظ تصحیح دکتر رشید عیوضی را بسیاری از پژوهشگران، بهترین تصحیح موجود از حافظ می‌دانند. این دیوان سال ۸۵ منتشر شد و به خاطر تجدید چاپ نشدن، در بازار نایاب‌فروشی قیمتهای عجیبی پیدا کرد (تا ۱۵ میلیون تومان هم گفته می‌شد). امسال و بعد از مدتها، نشر امیرکبیر، این تصحیح ارزشمند را دوباره منتشر کرده است. امیدوارم سایر ناشرهای دولتی هم به گنجینه‌شان سر بزنند و کتابهای مفید را دوباره راهی بازار کنند. مهمترین نقش ناشرهای دولتی می‌تواند همین تعدیل قیمت باشد @ehsanname
27.04.202508:25
أيها الحزن! ألم تؤلمك ركبتيك من الجثو فوق صدورنا؟!

آهای غم! خودت زانوهایت درد نیامد از این‌همه نشستن روی سینه‌های ما؟!

#امین_معلوف
❗اخوان سوم؟! چون «سومین حماسه‌سرای معاصر» بوده؟ طرف برداشته اسم خاص (اخوان ثالث) را ترجمه کرده و برای ترجمه‌اش منطق هم جور کرده. فقط نمی‌دانم چرا به نظرش «اخوان» نیاز به ترجمه نداشته؟! ... انصافا اینترنت فارسی، هیچوقت تازگی خود را از دست نمی‌دهد @ehsanname
🔸امروز نشر هرمس از کتابهایی رونمایی کرد که با هوش مصنوعی ترجمه شده و سپس سه نوبت ویرایش شده‌اند. گزارش سخنان ارایه‌شده در این رونمایی، نشان می‌دهد که هوش مصنوعی هنوز برای ترجمۀ خوب و خواندنی به زبان فارسی مناسب نیست (مطابق آمار محمود قلی‌پور، سرویراستار این کتابها: «هوش مصنوعی در ترجمه متون فلسفی حدود ۷۵ درصد نیاز به اصلاح دارد، در متون تاریخی ۶۸ درصد نیاز به بازنویسی و در متون ادبی بالای ۸۲ درصد نتوانسته انتقال صحیح حس داشته باشد.») اما حتما در زمان کوتاهی، این وضعیت تغییر خواهد کرد و صنعت نشر فارسی باید برای آن روز، آمادگی داشته باشد. از این جهت، اقدام نشر هرمس، گام بسیار مهمی است. @ehsanname
07.05.202514:55
❗️ظاهراً ترجمۀ اسم اخوان‌ثالث سابقه دارد و در برخی مقالات دانشگاهی، در بخش چکیدۀ انگلیسی، آقای شاعر را Third Brotherhood هم ترجمه کرده‌اند @ehsanname
🔹صف امضای کتابهای عادل فردوسی‌پور (ترجمۀ «هنر شفاف اندیشیدن» ، «هنر خوب زندگی کردن» و «پیگیر اخبار نباشید» هر سه از رولف دوبلی، «فوتبال علیه دشمن» سایمون کوپر و «مارادونا» گیم بالاگه) در نمایشگاه کتاب، جمعه ۱۹ اردیبهشت (+) @ehsanname
🔸از ویژگی‌های تاریخی جالب خلیج پارسی، یکی هم اینکه شمار محوطه‌های باستانی در کرانه‌های جنوبی خلیج فارس که آثار ساسانی از آنها به دست آمده است، از تعداد محوطه‌های مشابه در شمال خلیح فارس بیشتر است. (منبع +) @ehsanname
09.05.202506:48
✅ خانۀ آهوها
@ehsanname
ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، نان آشنایی در تاریخ ادبیات فارسی است. این حاکم معروفِ طوس در نیمه اول قرن چهارم، دستور جمع‏‌آوری روایات پراکنده از حماسه‏‌های ایرانی را داد و «شاهنامه»ای به نثر فراهم کرد که بعدها منبعِ کار فردوسی در سرودن «شاهنامه» معروفش شد. از شاهنامه ابومنصوری فقط بخش مقدمه‏‌اش باقی مانده، آن هم به این دلیل که در برخی نسخه‌‏های قدیمی شاهنامه فردوسی به عنوان مقدمه آمده است. علاوه بر این مقدمه، گزارش‌های دیگری هم از ابومنصور بن عبدالرزاق، در دست است که بر اساس آن، زندگی و زمانه‏‌اش را می‏‌شناسیم (نگاه کنید به: دانشنامه بزرگ اسلامی، جلد ۶، صفحه ۲۵۷۵). در این منابع، نشانه‌‏هایی از گرایش ابومنصور به تشیع دیده می‌شود. در کتاب «عیون اخبار الرضا» نوشته شیخ صدوق هم دو خبر درباره این سپهسالار طوسی هست (باب ۶۹، خبرهای ۲ و ۱۱). زمان نگارش این کتاب، فاصله کمی با قتل ابومنصور دارد (قتل ابومنصور در ۳۵۰ قمری اتفاق افتاد و نگارش «عیون اخبار الرضا» را ۳۶۶ قمری تخمین زده‌‏اند) و همین، به ارزش این روایت‏ها اضافه می‏‌کند. این دو خبر، دربارۀ ارادت ابومنصور به امام هشتم(ع) و اجابت دعایش برای داشتن فرزند در کنار مزار امام است. اما در یکی از این خبرها، داستانی هم درباره پناه آوردن آهوها می‏‌خوانیم. روایت چنین است:
@ehsanname
"ابوالفضل محمّد بن احمد بن اسماعیلِ سلیطی گفت: از حاکم رازی، یارِ ابی‏‌جعفرِ عُتبی شنیدم که می‏‌گفت: مرا ابوجعفر عُتبی به رسالت فرستاد نزدِ ابی‏‌منصور بن عبدالرزّاق. چون روزِ پنجشنبه شد، از او اذن خواستم در زیارتِ امام رضا(ع)، گفت: حدیثی با تو گویم از کارِ این مشهد. من در جوانی تعرّض می‏‌کردم بر اهلِ این مشهد و راه بر زوّارِ آن می‏‌بستم. روزی برای صید آنجا رفتم، آهویی را دیدم و [سگ] تازی خود را پی او فرستادم. تازی او را تعقیب می‏‌کرد تا آهو به داخل مشهد پناه برد و تازی در مقابل آن ایستاد و نزدیک نمی‏‌رفت و من آنچه می‏‌کردم که نزدیک شود، نمی‏‌شد. چون آهو از جای خود حرکت می‏‌کرد تازی آن را دنبال می‏‌کرد، تا آهو داخل صحن گردید و تازی در همان موضع ایستاد. چون به دیوار می‌‏رسید، می‏‌ایستاد. آهو در حجره‏‌ای داخل شد و من [به دنبالش] داخل شدم و ندیدم. از [همراهم] ابونصر [مقرّی] پرسیدم آهویی که داخل شد کجا رفت؟ گفت ندیدم. جایی که آهو در شده بود، در شدم، پشک و اثر بولِ آهو دیدم و او را نیافتم. با خدا عهد کردم [دیگر] متعرّضِ زوّار نشوم مگر برای خیر. پس از آن هر وقت مرا مشکلی می‏‌آمد به زیارت حضرت می‏‌رفتم و دعا و زاری می‏‌کردم و از خدا حاجت خود می‏‌خواستم و خداوند مرحمت می‏‌فرمود. از خدا خواستم به من پسری عنایت فرماید، دعایم مستجاب شد. چون به بلوغ رسید او را کشتند. باز به مشهد رفته و از خدا پسری خواستم و خدا دوم‌بار عنایت کرد. و تا حال حاجتی از خدا نخواسته‏‌ام جز این‏که عطا فرموده، و این همان است که برای من از برکت این مرقد مطهر - خداوند بر ساکنش درود فرستد- به ظهور رسیده."
➖ترجمه از محمدصالح بن محمدباقر قزوینی، دانشمند عصر صفوی قرن یازدهم، تصحیحِ لاجوردی، ۱۳۸۹، جلد دوم، صفحه ۵۶۳ و ۵۶۴
@ehsanname
06.05.202513:33
📚هر سال در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب، بحثهایی مطرح می‌شود که آی! چه نشسته‌اید؟ نمایشگاه کتاب دارد به کتابفروشی‌های محلی آسیب می‌زند؛ نمایشگاه باید محل نمایش و ارایه کتاب باشد نه فروشگاه بزرگ؛ اصلا کجای دنیا در نمایشگاه کتاب می‌فروشند؟... و امثال این حرفها. حتی برخی ناشران معروف هم از سر علاقه به کتابفروشی ها (ضمن دادن تخفیف در سایت خودشان، در همین ایام نمایشگاه!) در نمایشگاه شرکت نمی‌کنند. این مطالب قشنگ اما علیرغم ظاهر جذابشان، نسبتی با مسائل بازار نشر ما ندارند (گو اینکه بسیاری از نمایشگاه کتابهای کشورهای مختلف هم، با وجود مسائل متفاوت، باز بخش یا زمان فروش دارند). دوست عزیز، حسین جاوید، در کانال تلگرامی @Virastaar به این حرفها جوابهایی داده که برای پرهیز از مکررگویی، بخش اصلی همان‌ها را اینجا نقل می‌کنم.

👈 «نمایشگاه بد است و ضربه به کتاب‌فروش محلی است.»

ما در کشورمان بیست و چند هزار ناشر (واقعی و اسمی) داریم و کمتر از دو هزار کتاب‌فروش که تازه فقط حدود هزار تای آن‌ها فعالانه کتاب می‌فروشند و بقیه یا خیلی کوچک‌اند (مثلاً، مغازه‌ای با جواز کتاب‌فروشی در طبقه‌ی منفی دوی فلان پاساژ در شهرستان که دخل اصلی‌اش از کپی گرفتن و نوشت‌افزارفروشی است)، یا آن‌قدر بزرگ‌اند که کتاب شده حاشیه‌ی کارشان و بیشتر بازی‌فروش و دکوری‌فروش و لوکس‌فروش و... هستند. بدیهی است که همه‌ی ناشرها راهی به قفسه‌ی کتاب‌فروشی‌ها ندارند؛ از این بدتر، حتی همه‌ی کتاب‌های ناشران متوسط و بزرگ هم در کتاب‌فروشی‌ها نیست. کتاب‌فروش فقط کالاهای پرفروش را می‌آورد (منطق اقتصاد همین است)، پس بدیهی است که بخش عمده‌ای از ناشرها و کتاب‌ها از قفسه‌ها دورند و نمایشگاه کتاب فرصت مناسبی است برای اینکه همه‌ی ناشرها و کتاب‌ها امکان عرضه بیابند.
امسال کتاب‌فروش‌ها را از نمایشگاه مجازی حذف کردند و این عزیزان اعتراض خیلی شدید داشتند که چرا این اتفاق افتاده و ما هم باید باشیم. حتی بعضی تهدید کردند که با نیسان جلوی خانه‌ی کتاب تحصن می‌کنند! دقت بفرمایید، خود کتاب‌فروش‌ها کمپین راه انداختند که جزئی از نمایشگاه کتاب باشند و با تخفیف «در محلی که باید برای نمایش کتاب باشد، نه فروشگاه» کتاب بفروشند! پس بحث سر بد بودن فروش نمایشگاهی نیست، سر این است که پولش به جیب کی برود! نمی‌شود من خودم ساندویچی بزنم و هر روز هم راجع به مضرات سوسیس و کالباس یادداشت بنویسم که!

👈 «نمایشگاه به فروش کتاب‌فروش‌ها آسیب می‌زند و بازار را راکد می‌کند.»

مقطعی بله، ولی به‌طور کلی نه. از سال ۱۳۶۶ تا حالا نمایشگاه کتاب برگزار شده؛ تعداد کتاب‌فروشی‌ها در این نزدیک به چهل سال بیشتر شده یا کمتر؟ این‌همه کتاب‌فروشی بزرگ و مجلل در بهترین پاساژها و مکان‌های تجاری شهر چطور شکل گرفته؟ اگر بنا بود نمایشگاه به کتاب‌فروشی‌ها آسیب اساسی بزند، الان نباید یک‌ کتاب‌فروشی هم در‌ کشور باقی می‌ماند! خیلی از ماها در‌ همین نمایشگاه کتاب عاشق کتاب و مطالعه شدیم و مشتری ثابت کتاب‌فروشی‌ها در طول سال. کتاب که خانه نیست برویم یک بار بخریم و یک عمر در آن زندگی کنیم! هر روز آثار جدید منتشر می‌شود و بازار متنوع‌تر و پویاتر از آن است که یک نفر بتواند همه‌ی نیازهایش را در نمایشگاه برطرف کند.

👈 «نمایشگاه باعث تعطیل شدن کتاب‌فروشی‌هاست.»

بیش از نیمی از رستوران‌ها و کافه‌ها در سال اول فعالیتشان ورشکسته می‌شوند؛ تقصیر کیست؟ بازار شرایط خودش را دارد و تعطیلی کتاب‌فروشی‌ها ــ که خیلی هم تلخ است ــ از تغییر نسل، تغییر میزان مطالعه، تغییر ابزارهای سرگرمی، تورم بسیار بالای اماکن تجاری، رونق فروش مجازی و… ناشی می‌شود. پیچیدن شغل کتاب‌فروشی در هاله‌ی تقدس باعث نمی‌شود که از قوانین بازار مصون بماند. کتاب‌فروشی هم مثل هر کسب‌وکار دیگری در خطر زیان‌دهی و ورشکستگی است. آن‌هایی که خلاق‌تر و توانمندترند قطعاً باقی می‌مانند و شعبه هم اضافه می‌کنند. بسته شدن کتاب‌فروشی‌ها تقصیر ما مردم نیست و حتی حذف کامل نمایشگاه کتاب هم در روند آن تأثیری ندارد.
@Virastaar
@ehsanname
21.04.202516:58
سعدی جهان شادمانه ای دارد، ولی او هم گاهی خسته و غمگین می‌شود. و اتفاقا غم این آدم‌ها چقدر عمیق است. مثل آنجایی که سعدی دارد با خودش حرف می‌زند و از دست خودش شاکی است:

نه تو را بگفتم ای دل که سر وفا ندارد؟
به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت


@ehsanname
15.04.202513:03
➖احسان رضایی: دهه ۱۹۶۰، درست زمانی که جریان رمان نو فرانسوی‎ها، تمام ویژگی‎های جذاب رمان کلاسیک را به چالش کشیده بود، ناگهان چهار جوان اسپانیولی‎زبان از گوشه‎ای از دنیا که ‎کسی فکرش را نمی‎کرد ظاهر شدند، سنت قصه‎گویی را احیا کردند و آبروی داستان را خریدند. گابریل گارسیا (گابو) مارکز، ماریو وارگاس یوسا، کارلوس فوئنتس و خولیو کورتاسار نام این چهار جوان بود. اتحاد این مربع جادویی خیلی پایدار نماند و خیلی زود، میان دو ضلع اصلی یعنی یوسا و مارکز فاصله افتاد. اختلافات سیاسی البته بی‎تاثیر نبود؛ مارکز دوست صمیمی فیدل کاسترو و یک چپ دوآتشه شد و در مقابل، یوسا به دفاع از اقتصاد آزاد، جناح چپ را ترک کرد و در زمره صریح‌ترین منتقدان کاسترو درآمد. اختلاف این دو نفر تا درگیری فیزیکی هم پیش رفت. در مارس ۱۹۷۶ و در جریان یک نمایش فیلم در مکزیکوسیتی، یوسا مشت محکمی زیر چشم مارکز کاشت (مطابق شایعات، دعوا سر مسایل عاطفی و ناموسی بوده). دوستداران آثار یوسا و مارکز هم، رقابت و جنگی پنهانی دارند که در آن هر گروه نویسنده محبوب خودش را بزرگتر و برتر می‎داند. اگر شما هنوز در این دعوا موضع مشخصی ندارید، برای شروع، دانستن این نکات به دردتان می‌خورد.
@ehsanname
🔸طرفداران گابو: مارکز اگرچه مبدع سبک «رئالیسم جادویی» نیست، اما بهترین نماینده آن است. مارکز قصه‎گوی قهاری است، اما در نظر او بیشتر از خود قصه نحوه بیان قصه اهمیت دارد. او نمایندۀ مکتب فرانسوی رمان است و در داستان‎هایش حتی پیش‌پاافتاده‎ترین امور را هم به نحوی بیان می‎کند که شکوه پیدا می‎کند. برخلاف یوسا که باید از اول یک سوژه پرجذابیت را آماده داشته باشد، مارکز با هر سوژه ساده‎ای می‎تواند داستان بنویسد. همه داستان‎های یوسا رئالیستی و مبتنی بر تجربیات شخصی خودش و اطرافیانش هستند که طبیعتا این تجربیات محدودیت دارد و برای همین گروهبان لیتومای رمان «مرگ در آند» در یک داستان کوتاه و رمان دیگر او هم حاضر می‎شود.
🔹طرفداران یوسا: یوسا نمایندۀ مکتب انگلیسی رمان است که در آن اصالت با ذات داستان است. جز در اولین رمانش، یعنی «شهر و سگ‎ها» (در ایران با دو اسم «عصر قهرمان» و «سال‎های سگی» ترجمه شده) که تکنیک پیچیده‎ای دارد و گاهی تشخیص ۸ راوی مختلف آن سخت می‎شود، یوسا دیگر هیچ‎وقت داستان را فدای تکنیک نکرد. او به جای رئالیسم جادویی و سایر مکتب‎ها به رمان تخت اهمیت می‎دهد. درحالی‌که آثار مارکز ساختار پیچیده‎ای دارد و معمولا کسی که برای اولین بار آثار او را بخواند، نمی‎تواند توالی زمان را پیدا کند. در آثار مارکز، زمان مرتب تغییر می‎کند.
@ehsanname
🔸طرفداران گابو: مارکز نویسنده متعهدی است. او درباره مشکلات مردم ستمدیده آمریکای لاتین می‎نویسد و علیه دیکتاتورها. فقط دربارۀ دیکتاتوری آلنده در شیلی دو کتاب نوشته: «پاییز پدرسالار» و «ماجرای اقامت پنهانی میگل لیتین در شیلی». هیچ‎ نویسنده دیگری این‎همه با دیکتاتورها درنیفتاده که مارکز. در عوض، همه قهرمان‎های داستان‎های یوسا از محله میافلورس می‎آیند که محلۀ اعیان‎نشین لیما، پایتخت پرو است. یوسا خودش از خانواده‎ای اشرافی آمده و طبیعتا هیچ وقت هم با فقرا همنشینی نداشته.
🔹طرفداران یوسا: برخلاف این ادعا، یوسا (جز در «سور بز» و «روزگار سخت») همیشه دربارۀ پرو و مردمش نوشته و در داستان‎هایش همواره این سوال اساسی دنبال می‎شود که انحطاط پرو از کی شروع شد؟ یوسا فقط دو رمان درباره دیکتاتورها نوشته: در «گفتگو در کاتدرال» غیرمستقیم شرایط شکل‎گیری دیکتاتوری اودریا در پرو را بررسی کرده و در «سور بز» دیکتاتوری تروخیو در جمهوری دومینیکن را مستقیم‎تر هدف گرفته.
@ehsanname
🔸طرفداران گابو: یوسا در رمان‎هایش اطلاعات فراوانی در مورد تاریخ، فرهنگ و اساطیر پرو به خواننده می‎دهد که باعث می‎شود بعضی صفحات رمان را بشود راحت ورق زد و نخواند، بدون این‎که داستان آسیبی ببیند. اوج این ماجرا در رمان «مردی که حرف می‎زند» است که درباره قبیله‎ای از سرخپوست‎های بومی آمازون است و اغلب به عنوان کتاب درسی در دانشکده‎های انسان‎شناسی استفاده می‎شود.
🔹طرفداران یوسا: یوسا استاد شخصیت‎پردازی است. در رمان‎های او حتی کم‎اثرترین شخصیت‎های داستان هم طوری معرفی می‎شوند که می‎شود برای هر کدامشان یک داستان کامل نوشت. (کاری که الان سال‎هاست در دانشکده هنر دانشگاه ملی لیما انجام می‎شود.) اما مارکز در شخصیت‎پردازی چندان قوی نیست و آدم‎های داستان‎های او بیشتر از آن که کاراکتر باشند، تیپ هستند. در واقع مارکز بیشتر سمبول‎ (نماد)پردازی می‎کند. مثلا برادران رمدیوس خوشگله در «صدسال تنهایی» در کل رمان خواب هستند و فقط یک بار یکی‎شان بلند می‎شود و می‎گوید «چهارشنبه بود» و دوباره می‎خوابد. حالا این‎که این برادرها چه نقشی در داستان دارند و نماد چه گروهی از جامعه هستند، معلوم نیست.
@ehsanname
نسحۀ کامل این مطلب را اینجا بخوانید
04.05.202515:15
📊 یک‌کم آمار: ۱۶ درصد از کتابهایی که درخواست صدور مجوز می‌دهند، گرفتار ممیزی می‌شوند. سالانه ۱۴۰هزار عنوان کتاب (اعم از چاپ اول و تجدید چاپ) شامل ۶۴میلیون صفحه، درخواست مجوز می‌دهند. ۱۶ درصد این آمار می‌شود سالی ۲۲هزار و ۴۰۰ عنوان کتاب.
@ehsanname
➖منبع: اظهارات محمدعلی مرادیان، مدیر سابق اداره کتاب ارشاد در برنامه تلویزیونی «کتابفروشی قلم» (شبکه افق) ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.