09.05.202523:26
یعنی چه حالی بوده وقتی این نوشته شده
09.05.202517:54
راستی
جایی، خبری هست هنوز؟
-اخوان
جایی، خبری هست هنوز؟
-اخوان
09.05.202507:29
ولی واقعا چه اهمیتی داره؟
03.04.202522:30
03.04.202520:39
ای آرزوی محال، امشب کجاستی؟
03.04.202512:03
09.05.202523:25
این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم!
یعنی تو باور می کنی؟
شمرده ای؟
کی شمرده است؟
جز سیاستمدارها
دیده ای کسی آدم بشمرد؟
باور نکن
نارنجی!
باور نکن
سبز آبی کبود من!
باور کن
همه ی دنیا فقط تویی
و برخی دوستان
بقیه هم تکراری اند
عباس معروفی
یعنی تو باور می کنی؟
شمرده ای؟
کی شمرده است؟
جز سیاستمدارها
دیده ای کسی آدم بشمرد؟
باور نکن
نارنجی!
باور نکن
سبز آبی کبود من!
باور کن
همه ی دنیا فقط تویی
و برخی دوستان
بقیه هم تکراری اند
عباس معروفی
09.05.202516:30
08.05.202521:57
یه پیشنهادی
اگر فیلمی میبینید، کتابی میخونید، سفری میرید، با آدم جدیدی حرف میزنید و تجربه های اینچنینی همون موقع راحبش حرف نزدید، همون موقع حرف زدن و نظر دادن راجبش پر از هیجانه
اگر اون اتفاق ارزشمند باشه قطعا یادتون میمونه، بعد میتونید وقتی فرو نشست راجبش حرف بزنید
اگر صبر کنید قضاوت دقیق تر خواهد بود
اگر فیلمی میبینید، کتابی میخونید، سفری میرید، با آدم جدیدی حرف میزنید و تجربه های اینچنینی همون موقع راحبش حرف نزدید، همون موقع حرف زدن و نظر دادن راجبش پر از هیجانه
اگر اون اتفاق ارزشمند باشه قطعا یادتون میمونه، بعد میتونید وقتی فرو نشست راجبش حرف بزنید
اگر صبر کنید قضاوت دقیق تر خواهد بود
03.04.202521:39
03.04.202518:33
ترکیب موسوی و شجریان=مراسمات ختم


03.04.202508:30
ابوسعید ابوالخیر
09.05.202521:48
فروغی بسطامی
09.05.202513:34
دستم را بگیر
دستی که جز نوشتن نام تو سوادی ندارد .
دستم را بگیر
پادشاهیِ اوقاتم با تو بود
که سرزمین من آزاد شد
سربازانم در پادگان های تو صلح را مشق کرده اند
بر نیزه های تو بود که گل سرخ و نیلوفر می رویید
و ژنرال ها چهار دست و پا به ماُمن خود خزیدند .
ای اسطورهُ شادی
که لبخندت پرچم پیروزی بر میهن گنگی است که در انبوهی برف فرو رفته است
لبخندت محمل امید هاست
و صبر و در قدمت شبنم صبحگاهی فرو می ریزد
تا آفتاب راهش را بیابد
مرگ به مرخصی اجباری می رود
و درختی در برگ کتابم می روید
که در تاریکی صبحگاه
پرندگانش به زمزمه بیدارم می کنند .
دستم را بگیر
تا به نیمکت کودکی برگردیم
به شادمانی بی عمق
که هر روزه مرا غرق می کرد .
شمس لنگرودی
کتاب رقص با گذرنامه جعلی
انتشارات نگاه
@taranom_ordibehesht
دستی که جز نوشتن نام تو سوادی ندارد .
دستم را بگیر
پادشاهیِ اوقاتم با تو بود
که سرزمین من آزاد شد
سربازانم در پادگان های تو صلح را مشق کرده اند
بر نیزه های تو بود که گل سرخ و نیلوفر می رویید
و ژنرال ها چهار دست و پا به ماُمن خود خزیدند .
ای اسطورهُ شادی
که لبخندت پرچم پیروزی بر میهن گنگی است که در انبوهی برف فرو رفته است
لبخندت محمل امید هاست
و صبر و در قدمت شبنم صبحگاهی فرو می ریزد
تا آفتاب راهش را بیابد
مرگ به مرخصی اجباری می رود
و درختی در برگ کتابم می روید
که در تاریکی صبحگاه
پرندگانش به زمزمه بیدارم می کنند .
دستم را بگیر
تا به نیمکت کودکی برگردیم
به شادمانی بی عمق
که هر روزه مرا غرق می کرد .
شمس لنگرودی
کتاب رقص با گذرنامه جعلی
انتشارات نگاه
@taranom_ordibehesht
04.04.202510:31
یعنی بقیه آدما، واسه این که قیافه کسی یادشون بمونه، اون فرد رو به یه شخصیت کارتنی تشبیه نمیکنن که یادشون بمونه؟
البته واسه ادم هایی که دورن و کمتر میبینمشون
البته واسه ادم هایی که دورن و کمتر میبینمشون


03.04.202521:36


03.04.202514:30
02.04.202522:42
کاش ای دل کور میگشتی
09.05.202521:32
تا نیمه.
همه چیز تا نیمه.
همه چیز تا نیمه.
09.05.202508:32
Кайра бөлүшүлгөн:
ذهن خش دار

03.04.202523:01
آه ای کاش این تن بسیار بسیار سخت ذوب میشدی، آب میشدی و خود را در شبنمی محو میساختی، یا کاش جاودان خدای استوار ننهاده بودی کیش قانون فرمان ششم خود را به آخشیج خودکشی خدایا !خدایا! چه فرساینده،بیات ،بی مزه، و ناسودمند مینمایند نزد من همه آیین کاربردهای این جهان !
تفو بر جهان باد، آه تفو، و این باغی است هرزه علف ناکشیده که میروید تا دانه دهد؛چیزهای تبهگن و ناخوشایند در طبیعت این باغ را سراسر تصاحب کرداند.
-هملت
تفو بر جهان باد، آه تفو، و این باغی است هرزه علف ناکشیده که میروید تا دانه دهد؛چیزهای تبهگن و ناخوشایند در طبیعت این باغ را سراسر تصاحب کرداند.
-هملت
03.04.202512:04
02.04.202519:20
ترجمه متن اولش:
https://t.me/nameless_031/10929
https://t.me/nameless_031/10929
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 32
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.