Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
کانون زنان ایرانی avatar
کانون زنان ایرانی
کانون زنان ایرانی avatar
کانون زنان ایرانی
پوستر مرد محور نمایشگاه کتاب تهران

مریم نصر


در پوستر امسال نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران تصویر زنی را می‌بینیم که نوزادش را در آغوش گرفته، پیش پای مردی کتاب در دست نشسته و به او نگاه می‌کند.
اگر به غرفه کودکان نمایشگاه کتاب سربزنید حتماً دیده‌اید که اغلب مادرها برای بچه‌ها کتاب می‌خرند و آنقدر که اطرافم می‌بینم بیشتر همان‌ها برای بچه‌ها کتاب می‌خوانند.

سخت بود برای اهل فرهنگ و کتاب که در پوستر بزرگترین رویداد کتابی کشور، تصویر کمتر مردمحوری از نسبت کتاب با خانواده نشان می‌دادند؟
نمی‌شد جای چنین نقش تحقیرآمیزی، مادری را درحال کتاب خواندن برای فرزندش ترسیم می‌کردند؟
چرا زن جای کتاب کودکی در آغوش دارد؟

@neocritic :منبع
17.04.202512:29
سرزمین دیگری نیست

سازندگان: باسل ادرا، حمدان بلال، یووال ابراهام، راشل سور/برنده اسکار ٢٠٢۵

نگین همایونی

کانون زنان ایرانی

ما چمن داریم. وجود داره
کوه داریم. وجود داره
مرغداری داریم. وجود داره
خونه داریم. وجود داره
سنگ داریم. وجود داره
اینها را دختر کوچکی می‌‌‌‌گوید که در حال رفتن به مدرسه است، دور و برش را نگاه می‌کند، و هر آنچه آنجاست، که در زمینِ آنهاست؛ که متعلق به آنهاست را ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نام می‌برد. حتی خانه‌‌‌‌‌ای که هر روز ویران می‌شود. این شعر یک مشق است برای مقاومت، برای از یاد نبردن برای ماندن.
“سرزمین دیگری نیست” روایت رنج هر روزه مردمانی‌ست که به امید زنده‌اند و مقاومت، بزرگترین بخش روزمره‌گیشان است. یک روایت انسانی از تراژدی طولانی مدت به وسعت یک تاریخ. باسل جوان بیست و چند ساله اهل مسافر یطا در کرانه باختری، کنشگر و ژورنالیست فلسطینی راوی لحظه‌های این استقامتِ هر روزه است. یک رنجِ آرام و کشدار. از بدو تولد که ارتش حکم به خروج آنها داده، بارها و دفعه‌ها با مردمش طعم شکست را چشیده ولی به پیروزی باور دارد. در خانواده‌ای که همه کنشگر و مبارزند. قصه غصه‌شان را از ابتدا می‌گوید، از وقتی پنج ساله است. با تصاویر آرشیوی که همه توسط خود آنها ثبت شده. فیلم انگار در ورطه تکرارِ وقایع است. تکراری که درد روزهای مردمان آنجاست. هر هفته خانه‌ای را خراب می‌کنند و مردم را آواره غارها و زیرزمین‌ها تا وادارشان کنند از آنجا بروند، برای تصاحب باقیمانده زمین‌هاشان. دادگاهی که بیست و دو سال طول می‌کشد تا بهشان حکم کند از زمین‌‌هاشان بروند. و هویت این روستای باستانی نابود شود. هنگام تماشای فیلم همین تکرار، همین کشندگی آرام بی‌صدا، گریبانت را می‌گیرد. باسل فیلمبرداری جدی و ثبت وقایع و مدارک جرم و جنایت وخشونت شهرک‌نشینان و ارتش اسراییل را از تابستان ۲۰۱۹ آغاز می‌کند. به گفته خودش وقتی که پایان شروع می‌شود. یکسال بعد یووال خبرنگار مستقل اسراییلیِ ضد سیاستهای اسراییل، برای نوشتن گزارش علیه تخریب و تبعید به مسافر یطا وارد می‌شود و این آغاز دوستی و همکاری آنان است. از همان ابتدا همه با آغوش باز می‌پذیرندش، آنها آماده‌اند دست یاری هر کس را بفشارند. از این پس فیلم در خلال نشان دادن و بازگویی آنچه ارتش اسراییل بر اهالی روا می‌دارد به رابطه بین باسل و یووال می‌پردازد؛ به عنوان دو جوان که فاصله چندانِ مکانی با هم ندارند؛ اما یکی در پی مبارزه هر روزه برای حق حیات و داشتن خانه است و دیگری هر آنچه که باسل به ناحق از او گرفته شده است را دارد.
فیلم  با توجه به امکانات و شرایطِ ساخت انسجام خوبی دارد. هر کس در نقش واقعی خودش است و به همین علت حس صحنه‌ها به خوبی منتقل می‌شود. لرزشهای دوربین هنگام تخریب یا دویدن اضطراب و دلهره را کاملا انتقال می‌دهند. استفاده حداقلی از موسیقی و به جای آن صدای محیط، بولدوزرها و صدای گریه کودکان یا سکوتهای طولانی از خلا‌های تصویری کاسته و به بار عاطفی صحنه‌ها کمک کرده است. گاهی از ریتم می‌افتد که بیشتر در گفتگوهای دو نفره باسل و یووال است. مشخصا این گفتگوها در فیلم گنجانده شده تا نزدیکی و در عین حال تفاوت دنیای این دو جوان نشان داده شود اما بعضا پس‌زننده است. در جاهایی بازخورد یووال به گونه‌ایست که دیالوگها مصنوعی و شاید تحمیلی به‌نظر می‌رسند. انگار او از دنیای بغل دست خود که پا به آن گذاشته بی‌خبر است. جوریکه گویی بیرون گود است؛ البته که او بیرون است ولی برای کسی‌که دغدغه‌مند کمک به مردم زیر ظلم فلسطین است و خودش دو سال به آنجا رفت و آمد دارد و همه چیز را می‌داند زیادی در برخی موارد ناآگاه به‌نظر می‌رسد.”تو که حقوق خوانده‌ای نمی‌توانی کار کنی؟!” یا “به‌خاطر پول نمی‌تونی ازدواج کنی؟ پس به‌خاطر چی؟!” و باسل باید توضیح دهد که “این خاک ثبات ندارد.” تا برسند به این جمله که اگر دولتِ دموکراتیک تشکیل شود هر مجوزی صادر می‌شود و باسل هم می‌تواند به یووال سر بزند. از این دست حرفها که تحمیلی و کمی مصنوعی به‌نظر می‌رسد. گرچه که حضور دو فیلمساز فلسطینی و دو فیلمساز اسراییلی فیلم را تبدیل به پروژه‌ای نمادین کرده که قرار است فراتر از مرزهای سیاسی باشد؛ و خشونت را نه به عنوان امری تصادفی بلکه به مثابه حذف سیستماتیک فلسطینیان نشان می‌دهد.
ادامه را در لینک زیر ببینید:

https://ir-women.com/20774
31.03.202513:45
تحلیلی جامعه شناختی

سمانه کوهستانی*

کانون زنان ایرانی
با ورود هوش مصنوعی به زندگی روزمره و  تصمیم گیری های اجتماعی مسائل مرتبط با تبعیضهای  نهادینه شده در این تکنولوژی بیش از پیش حائز اهمیت  میشوند. در این بین تبعیض جنسیتی به شدت مورد  توجه قرار گرفته است زیرا هوش مصنوعی به دلیل  استفاده از داده های تاریخی و اجتماعی ممکن است.  به طور ناخواسته نابرابریهای جنسیتی را بازتولید و  تشدید کند. 
برای درک چگونگی بازتولید تبعیض جنسیتی در  سیستم های هوش مصنوعی ابتدا باید به ساختار  اجتماعی و فرهنگی تولید این تکنولوژی ها توجه کنیم.  بسیاری از الگوریتمهای هوش مصنوعی با داده هایی  آموزش میبینند که به شکلی پنهان حامل کلیشه ها و  نابرابری های جنسیتی‌اند وقتی سیستم های هوش  مصنوعی از این داده ها استفاده میکنند به بازتاب این  سوگیری ها در تصمیم گیریهای خود ادامه میدهند. بر این اساس هوش مصنوعی نه تنها از تبعیضهای  موجود در داده های تاریخی تأثیر می پذیرد بلکه این  تبعیض ها را در لایه های مختلف تصمیم گیری های  اجتماعی نیز بازتولید میکند. 
مصادیق تبعیض جنسیتی در هوش مصنوعی 
▪ سوگیری داده ها 
داده های استفاده شده برای آموزش هوش مصنوعی  غالباً از ساختارهای جامعه ای نشات میگیرند که در  آنها تبعیض جنسیتی نهادینه شده وجود دارد. برای  مثال اگر الگوریتم های استخدامی هوش مصنوعی با  داده های مربوط به گذشته ای آموزش ببینند که در آن  مردان بیشتر در پستهای مدیریتی حضور داشته اند  احتمال زیادی وجود دارد که این الگوریتم ها نیز تمایل  بیشتری به انتخاب مردان نشان دهند. این مسئله  میتواند باعث تداوم نابرابریهای شغلی بین زنان و  مردان شود.
▪ کلیشه های جنسیتی در دستیارهای هوش مصنوعی
دستیارهای صوتی هوش مصنوعی، همچون الکسا و سیری اغلب با صدای زنانه و رفتاری مطیعانه طراحی شده اند. این ویژگیها میتواند تصویری کلیشه ای از زنان به عنوان موجودات مطیع و خدمت گزار را در اذهان عمومی تقویت .کند این کلیشه در بلندمدت میتوانند تأثیری عمیق بر رفتارها و انتظارات اجتماعی از زنان داشته باشند.
ادامه مطلب را در لینک بخوانید:

https://ir-women.com/20747
آیا برای پایان دادن به آپارتاید جنسیتی اقدام خواهید کرد، یا در تاریخ به‌خاطر سکوت‌تان یاد خواهید شد

بنیاد ملاله یوسفزی از جهان بار دیگر خواسته است که «آپارتاید جنسیتی» را در افغانستان زیر اداره طالبان به‌عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت بشناسد.

در بیانیه این نهاد خطاب به جهان آمده است: «آیا برای پایان دادن به آپارتاید جنسیتی اقدام خواهید کرد، یا در تاریخ به‌خاطر سکوت‌تان یاد خواهید شد؟»

این بنیاد همچنان از دنیا خواسته است که طالبان را در برابر رفتارشان پاسخگو بسازند.

در بیانیه این بنیاد آمده است که دختران افغانستان چهار سال است که از تحصیل محروم شده‌اند، نه به دلیل جنگ یا بحران، بلکه فقط به این دلیل که دختر هستند.

بنیاد ملاله اضافه کرده است که با سازمان‌های بومی که با وجود ممنوعیت آموزش متوسطه، همچنان زمینه تحصیل را برای دختران فراهم می‌کنند، همکاری دارد و از آن‌ها حمایت می‌کند.

شایان ذکر است که محرومیت زنان و دختران از آموزش و تحصیل با واکنش‌های گسترده جهانی مواجه شده است.

با آن هم طالبان تروریست همچنان به نقض حقوق و آزادی‌های زنان و دختران ادامه داده‌اند و از ستمگری دست بردار نیستند.
منبع:nrfnews
26.04.202514:01
چند تصویر نزدیک از زنان خانه دار


ترانه بنی یعقوب

کانون زنان ایرانی

کار خانگی بی صدا، بی مزد و بی مرخصی

نور کم‌رمق صبح، آرام از لای پرده رد شده و روی سرامیک‌های سفید خانه سایه روشن انداخته. چشم‌هایش را با سنگینی باز می‌کند و پیش از هر چیز می‌داند: روزی دیگر، درست مثل دیروز، پیشرویش قرار دارد.
بی‌حال، با کمی تردید، وارد هال می‌شود. نگاهش که روی میز می‌افتد، تصویر آشنایی را می‌بیند؛ شش لیوان نیم‌خورده ردیف شده‌اند. توی یکی شیر،دیگری نوشابه و یکی آبمیوه. بشقابی پراز پوست تخمه و پوست میوه در سویی دیگر. زرورق‌های شکلات این‌جا و آن‌جا پراکنده اند.
از خودش می‌پرسد چرا هنوز به این صحنه‌ها عادت نکرده و بی‌آن‌که پاسخی بیابد، تند و بی‌صدا لیوان ها‌ را جمع می‌کند و به آشپزخانه می‌برد.
آشپزخانه هم همان‌قدر به‌هم‌ریخته‌ است. ماشین لباسشویی پر از لباس چرک است، سینک پر از ظرف نشسته.
مثل همیشه، انگار از پیش برنامه‌ریزی شده، کتری را پر می‌کند. تخم مرغ ها را توی آب می گذارد. کتری هنوز قل نزده، نان تست را در دستگاه می‌گذارد.مربای توت ‌فرنگی، پنیر و کره و گردو را روی میز می چیند.
می‌خواهد بچه‌ها را بیدار کند، اما یادش می‌افتد باید فکر ناهار هم باشد. درِ یخچال را باز می‌کند؛ چند شاخه کرفس گوشه‌ای افتاده‌اند. با خودش می‌گوید خورش کرفس بد نیست… ولی پسرش دوست ندارد.
چشمش به هویج‌ها می‌افتد. شاید هویج‌پلو بهتر باشد، بچه‌ها این را بیشتر دوست دارند البته با گوشت قلقلی.یک بسته گوشت چرخ‌کرده بیرون می‌گذارد تا یخش باز شود.
کتری سوت می‌زند. باید چای دم کند. بعد برود سراغ اتاق بچه‌ها. پا که به اتاق می‌گذارد، آهی از نهادش بلند می‌شود. اسباب‌بازی‌ها، کتاب‌ها، لباس‌ها، همه پخش و پلاست. ولی حالا وقت فکر کردن به آن‌ها نیست. بایدصبحانه را بچیند.
یک روز معمولی برای همه
 
بچه‌ها و همسرش دور میز نشسته‌اند، نان تست‌شده را با مربا و کره می‌خورند.با لذت و بی خیال. شیره مربا از گوشه‌های نان شره می کند روی میز و رومیزی زرد رنگش.چند لکه زشت این ور و آن ور. چشم‌هایش را برای چند ثانیه می‌بندد. بعد، آرام، تغذیه مدرسه بچه‌ها را آماده می‌کند.
منتظر می‌ماند تا آن‌ها بروند… تا بتواند لحظه‌ای در سکوت، گوشه‌ای بنشیند و چایش را بنوشد. پیش از آن، ظرف‌ها را می‌شوید و ماشین لباسشویی را روشن می‌کند.
یک‌باره سرش گیج می‌رود. یادش می‌آید چیزی نخورده، چای توی ماگ همیشگی اش یخ کرده. ولی این سرگیجه فقط از گرسنگی نیست. یک حس سنگینی هم ته دلش نشسته؛ چیزی شبیه اندوه، بی‌حوصلگی، کرختی و فرسودگی …
دنیا یک‌باره دورتر، مبهم‌تر و دست‌نیافتنی‌تر می‌شود.با خودش زمزمه می‌کند: «آدم همین‌طوری دیوونه می‌شه؟ بی‌صدا، بی‌خبر… همین‌جوری؟»
خودش را از بیرون نگاه می‌کند؛ زنی که هیچوقت تصورش را نداشت.
راحتی که وجود ندارد
این تصویر آشناست، برای خیلی از زن‌ها. زنانی که هر روز بی‌وقفه کار می‌کنند، بدون آن‌که کارشان به چشم بیاید یا حساب شود. زنانی که از آن‌ها انتظار می‌رود همیشه خوشحال باشند از «خانه‌ماندن»؛ از «راحتی»‌ای که واقعاً وجود ندارد.
الهه خانه داری را کاری فرسایشی، پرتکرار و بی فایده می‌داند: «این‌که در چرخه‌ای بی‌پایان گیر بیفتی. نه می‌تونی ازش بیرون بیایی، نه سرعتشو کم کنی. جالبه که این کار مدام تکرار می‌شه و هیچ‌کس هم نمی‌بینه. شوهرم از راه می‌رسه می‌گه: مگه چی‌کارکردی؟ ظرفا و لباس ها  رو که ماشین شسته، غذا درست کردنم که کاری نداره… توضیح هم فایده نداره. فقط چند ساعت بعد، همه‌چی دوباره بهم می‌ریزه.»
سارا، سال‌هاست خانه‌داری می‌کند. قبلاً شاغل بوده، اما بعد از به دنیا آمدن دخترش، خانه دار شد.
«یه وقتایی دلم می‌خواد فقط تنها باشم، کاری نکنم. حتی وقتی تنها می‌شم، غذای ساده می‌خورم مثلاً یه تخم‌مرغ تا ظرفی کثیف نشه.نمی‌دونم تا کی باید فقط بشورم، بسابم، بپزم… حداقل وقتی کار می‌کردم و حقوق می‌گرفتم، حس مفید بودن داشتم. الان انگار هیچ‌کس نمی‌بینه چه‌قدر کار می‌کنم.»
مونا اما نگاهش متفاوت‌تر است. با خودش کنار آمده، از اینکه مدیر خانه است حس خوبی دارد:«مردها نمی‌تونن چندتا کار رو هم‌زمان مدیریت کنن. اینکه مرد بیرون کار کنه، زن خونه، یه تعادل درست می‌کنه. البته منم قبول دارم کار خونه آسون نیست، ولی می‌دونم اگه من نباشم، همه‌چی به‌هم می‌ریزه. با اینکه خودم انتخاب کردم خونه‌دار باشم، ولی با بیمه و حقوق گرفتن برای زن های خانه‌دار کاملاً موافقم.»

ادامه مطلب را در لینک بخوانید:

https://ir-women.com/20796
#کار_خانگی
#اقتصاد_زنان@irwomen
#کانون_زنان_ایرانی
سرزمین دیگری نیست

ساخته: باسل ادرا، حمدان بلال، یووال ابراهام، راشل سور/برنده اسکار ٢٠٢۵
18.03.202520:09
لیلا خالد، مبارز فلسطینی در اثر خونریزی مغزی در بیمارستان بستری شد

کانون زنان ایرانی


ویجی پراشاد، روزنامه‌نگار، مورخ، مفسر و روشن‌فكر برجسته‌ی هندی، در شبکه‌ی ایکس (توییتر سابق) اعلام کرده که لیلا خالد، مبارز مشهور فلسطینی و از رهبران جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین، در روزهای اخیر در اثر خونریزی مغزی در بیمارستان بستری شده است.
در ۲۹ اوت سال ۱۹۶۹، لیلا خالد عضوی از گروهی بود که هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ پرواز شماره‌ی ۸۴۰ تی‌دبلیوای را که در مسیر رم به آتن در پرواز بود، ربودند و آن را در دمشق فرود آوردند. در طول این پرواز، خلبان هواپیما را مجبور کردند که از فراز حیفا بگذرد تا خالد بتواند محل تولدش را (که اجازه نداشت به آنجا بازگردد) ببیند. با وجود انفجاری که در هواپیما رخ داد، کسی در این واقعه صدمه ندید. پس از این هواپیماربایی، خالد برای مخفی‌سازی هویتش تحت چند عمل جراحی پلاستیک قرار گرفت.
در ۶ سپتامبر سال ۱۹۷۰، خالد و پاتریک آرگوئلو، از تابعین نیکاراگوئه، به ربودن پرواز شمارهٔ ۲۱۹ هواپیمایی ال‌عال که از آمستردام به مقصد نیویورک در حال پرواز بود، دست زدند. این رویداد بخشی از چند هواپیماربایی هم‌زمان بود که توسط جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین برنامه‌ریزی شده بود. آرگوئلو در این هواپیماربایی کشته و خالد دستگیر شد. خلبان هواپیما را به سمت فرودگاه هیث‌رو در لندن هدایت کرد و خالد در آنجا به پلیس تحویل داده شد.
در ۱ اکتبر همان سال، دولت انگلستان خالد را در یک برنامه‌ی تبادل زندانیان آزاد کرد. یک سال بعد، جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین هواپیماربایی را به عنوان یک روش تاکتیکی کنار گذاشت.
خود لیلا خالد، هدف از این هواپیماربایی‌ها را جلب توجه جهانیان به آن‌چه در فلسطین در حال وقوع است، اعلام کرده بود.

#لیلا_خالد
#فلسطین
#زنان_فلسطینی
#کانون_زنان_ایرانی
23.04.202521:27
بارتلمی توگو، سرود مهاجرت و رستگاری

ترجمه و تألیف: مهگان فرهنگ

کانون زنان ایرانی

یکی از مهم‌ترین مسائلی که مهاجران با آن روبرو هستند، پدیده بی‌مکانی است. مهاجران و پناهندگان که در جستجوی یک مکان امن یا بهبود شرایط زندگی خود هستند، همواره با تجربه‌ای از تغییر مکان روبرو می‌شوند. حتی در مواقعی که مهاجرت آنها به طور قانونی و با برنامه‌ریزی پیش می‌رود، همچنان با چالش‌های بسیاری روبرو هستند که احساس بی‌مکانی را برای آنها به همراه دارد. این تغییر مکان دائمی و عدم تعلق به یک مکان ثابت، به‌ویژه برای کسانی که در مسیر مهاجرت قرار دارند، می‌تواند به عنوان یکی از بارزترین ویژگی‌های زندگی آنها شناخته شود. برخی از هنرمندان به مقوله‌ی مهاجرت، معضلات و تجربیات آن‌ها پرداخته و می‌پردازند و در آثارشان تجربیات انسانی مهاجران را به شکلی نمادین و تأثیرگذار به تصویر می‌کشند.

در مرکز ژرژ پمپیدو در مالاگا اسپانیا، نمایشگاهی از هنرمندان برجسته دنیا از دسامبر ۲۰۲۳ شروع شده و تا ۲۸ مارس ۲۰۲۵ ادامه خواهد داشت و Place-ness نام دارد. در بخش‌های مختلف نمایشگاه می‌توان با آثار متفاوت و رویکردهای مختلف روبرو شد. اما در یکی از سالن‌ها دو صندلی بزرگ و حتی شاید بتوان گفت غول‌پیکر توجه همه را جلب می‌کند. روی یکی از صندلی‌ها چمدان‌ها و کوله‌بار سفر با رنگ‌های مختلف قرار دارد و زیر صندلی‌ها کفش‌هایی با فرم‌ها و رنگ‌های مختلف به چشم می‌خورد. قبل از اینکه عنوان و بیانیه خوانده شود، می‌توان فهمید که این اثر به مهاجرت و جابجایی اشاره دارد و شاید حتی به بی‌مکانی افرادی که مسافران و مهاجران هستند. مهاجران، حتی اگر با برنامه‌ریزی و مقصد مشخص سفر کنند، همواره در حال تغییر مکان و شرایط هستند. این اثر به شکلی غم‌انگیز و عمیق شرایط کسانی را به تصویر می‌کشد که در فرایند مهاجرت و تغییر مکان دائماً در جستجوی جایی برای خود هستند، جایی که احساس تعلق داشته باشند.

این اثر متعلق به هنرمند فرانسوی-کامرونی بارتلمی توگوو است که مهاجرت را به خوبی درک کرده است. توگوو، هنرمند فرانسوی-کامرونی، در آثار خود که شامل نقاشی، طراحی، مجسمه‌سازی، عکاسی، اجرا و نصب است، به بررسی روابط قدرت میان «شمال» و «جنوب» و همچنین مسائل پایدار و فوری مرزها، تبعید و جابجایی می‌پردازد.

نام «بارتلمی»«بارتهلمی» نیز نوشته می‌شود.

ادامه را در لینک بخوانید:

https://ir-women.com/20793
ویدا ربانی از زندان اوین آزاد شد

ویدا ربانی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی پس از تحمل ۳۲ ماه حبس با صدور حکم آزادی مشروط از زندان اوین آزاد شد. در متن توییتی که پرتو برهان‌پور وکیل او ساعاتی قبل منتشر کرده، آمده است: «ویدا ربانی، روزنامه‌نگار زندانی با صدور حکم آزادی مشروط امروز بیستم فروردین ماه از زندان اوین آزاد شد.»
یک بار دیگر فروشی نیستیم
به مناسبت روز سرزمین فلسطین* و تداوم نسل‌کشی اسرائیل در غزه

شاعر: سپیده جدیری

کانون زنان ایرانی


به سرنوشت چه کسی بازمی‌گردیم؟
ساعتی بر فراسوی غزه می‌کوبد
از فرسنگ‌های تنهایی تا غزه می‌کوبد

و من که از دردهای هستی
یک غم را کافی می‌دانم فقط یک غم
یک بار دیگر نگران چه هستم؟

یک بار دیگر شاهدم از فانوس دریایی
یک بار دیگر شاهدم چون سنگ‌های کودکانه بر آب‌های غزه می‌کوبم

یک بار دیگر غرورِ آسمانم
یک بار دیگر شکوهِ بی‌امانم
یک بار دیگر خوابم نبرده است
یک بار دیگر چو مرگ، بی‌کرانم
یک بار دیگر از بلندای قامتِ سرو
یک بار دیگر از صدای تمامیتِ درد
یک بار دیگر فروشی نیستیم
یک بار دیگر بر شما فرا می‌ایستیم
یک بار دیگر دمیدن
یک بار دیگر تمام‌قد، تمام‌غزه می‌کوبم.

*سی‌ام مارس را فلسطینیان در هر گوشه‌ای از جهان، به عنوان «روز سرزمین» گرامی می‌دارند.
در چنین روزی در سال ۱۹۷۶، نیروهای رژیم آپارتاید اسرائیل، شش «شهروند» فلسطینی را تنها به دلیل شرکت در اعتراضات مسالمت‌آمیز علیه زمین‌دزدی بی امان شهرک‌نشینان استعمارگر، به قتل رساندند.
08.03.202512:25
این ویدیو به مناسبت هشت مارس، روزجهانی زنان در شبکه الجزیره نشر شده است.
#هشت_مارس
#پرونده_ویژه_هشت_مارس
#کانون_زنان_ایرانی
روایت تلخ مرگ فاطمه حسونا؛ قهرمان مستند ایرانی در حمله اسرائیل کشته شد

رضا معینی

فاطمه حسونا، فتوژورنالیست ۲۵ ساله‌ی فلسطینی، شخصیت اصلی مستند «روحت را در دست بگیر و قدم بزن»، ساخته‌ی سپیده فارسی، فیلم‌ساز خوش‌نام ایرانی بود. فاطمه که در «چشمان غزه» نام داده بودند، در بمباران شمال غزه به همراه ۹ عضو دیگر خانواده‌اش جان باخت.
یک روز پیش از کشته شدن این خبرنگار-عکاس، اعلام شد که فیلم سپیده فارسی در بخش ACID جشنواره فیلم کن برگزیده شده است.
پس از حمله‌ی حماس در ۷ اکتبر به اسرائیل، در حمله‌های ارتش اسرائیل به غزه، بیش از ۲۰۰ خبرنگار و پیشه‌کار رسانه‌ای کشته شدند. این میزان کشتار در تاریخ معاصر جهان بی‌سابقه است.
منبع: اینستاگرام نگارنده
زهره و زهرا دادرس با توقف اجرای حکم آزاد شدند

زهره دادرس و زهرا دادرس، فعالان حقوق زنان پس از پذیرفته شدن درخواست اعاده دادرسی پرونده‌ شان در دیوان عالی کشور، امروز یکشنبه ۱۷ فروردین‌ماه با توقف اجرای حکم حبس از زندان لاکان رشت آزاد شدند.

مادر این دو زندانی در صفحه شخصی خود اعلام کرد که دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی زهره و زهرا را پذیرفت و دستور توقف اجرای حکم صادر شد. او افزود که با ارجاع پرونده به دادگاه تجدیدنظر استان گیلان و تا زمان دادرسی مجدد، این افراد امروز از زندان لاکان رشت آزاد شدند.
27.03.202512:28
نامه‌ای به منصوره قدیری جاوید
منصوره! بغضی در گلویم مانده است

یاسمن آرنگ

کانون زنان ایرانی

 
منصورۀ عزیز،
 
مدتی است در خاک پناه گرفته‌ای، سرانجام ناهمسرت تو را به آرامش ابدی رساند. دیگر تنت کبود و صورتت سیاه نمی‌شود. دیگر نگران پسرت نیستی. حتی به صمیمی‌ترین دوستانت نمی‌گفتی که بر تو چه می‌گذرد. تو خبرنگار موفقی بودی و ناهمسرت، وکیل ناموفقی که گویا تو و بدن نازنینت باید تاوان این فاصله را می‌دادید.
 
بغضی در گلویم مانده است که آن روز، همسایه‌ها صدای فریادت را شنیدند، اما گفتند: «دعوای زن و شوهر را ابلهان باور کنند!» وقتی از جلوی اتاق پسرت رد شدی، یک‌باره با دمبل به سرت کوبید، روی زمین افتادی. سپس، روی تو نشست و دوباره با همان دمبل ضربه‌ای به سرت زد. وقتی دید سرت شکسته، به آشپزخانه رفت، کاردی برداشت و متوجه شد که تو روی تخت نشسته‌ای. در این هنگام، با چاقو دو ضربه به گردنت زد و تو برای همیشه خاموش شدی.
 
همسایه‌ها گزارش دادند که پس از مدتی، صدای درگیری قطع شد و ناهمسرت سعی داشت شبانه جسم نازنینت را از خانه بیرون ببرد. منصوره جان، تو خود صدای زنان بودی، خبرنگار و پژوهشگر، اما صدای مظلومیتت را کسی نشنید.
 
عجیب نیست؟ آن‌هایی که از قانون بیشتر می‌دانند، راحت‌تر زنان را می‌کشند. پدر رومینا هم بعد از مشورت با وکیل، ارادهٔ محکمی برای کشتن او پیدا کرد. دوستی می‌گفت: «مردان تصور می‌کنند زنان از طرف خانواده و قانون حامی ندارند و هر بلایی بخواهند می‌توانند سرشان بیاورند.» و مگر دارند؟! مگر نبود همسر فاطمه برهی که سر او را کنار شط برید و بعد از سه ماه از زندان آزاد شد و با شخص دیگری ازدواج کرد؟
 
منصوره جان، بعد از تو زنان بسیاری به دست شوهر یا دیگر مردان خانواده‌شان کشته شدند. تنها در ۹ روز نخست اسفند جاری، ۶ زن به دست شوهرانشان به قتل رسیدند و لایحهٔ منع خشونت علیه زنان هنوز تصویب نشده است. هرچند سال یک‌بار از گنجه بیرون می‌آید، در دستور کار قرار می‌گیرد، تنها ایرادهایی به اسمش گرفته می‌شود و تغییری در نامش می‌دهند. سپس دوباره، به آن پستو برای خاک خوردن بازمی‌گردد. در این میان، زنانند که جان می‌دهند و در خاک می‌شوند. هنوز از قانون حمایتی—به هر اسمی—خبری نیست.
 
هنوز دیهٔ جان و اعضای تن زن از بیضهٔ چپ مرد کمتر است و ایران جزو نوزده کشوری است که قانونی برای حمایت از زنان در برابر خشونت ندارد.
 
اکنون ناهمسرت اعتراف کرده است که از کشتنت پشیمان نیست و خاطرنشان کرده که با قصد قبلی دست به این جنایت زده و پسرت از مجازات قاتلت گذشته است. وکیلت گفته قاتل تو، مردی بسیار باهوش و زیرک است و در دادگاه خود را به جنون زده است.
 
منصوره جان،
تنها ۵۱ سال زیستی، اما سن ما زنان در ایران را از روی شناسنامه نباید خواند؛ باید از زخم‌هایی که بر روان دردکشیده‌مان خورده، شمرد. می‌پرسند چرا میل به ازدواج در دختران به‌طور چشمگیری کاهش یافته است. چرا میانگین سنی ازدواج دختران ۵.۵ سال افزایش یافته، با آنکه تسهیلات ازدواج رو به افزایش است؟ چرا از آن‌سو، آمار طلاق نیز رو به فزونی است؟
 
وقتی مردان از مجازات بازدارنده مصون‌اند، زنان در کنارشان امنیت جانی ندارند و آمار خشونت خانگی و کشتار زنان به دست شریک زندگی‌شان، تکان‌دهنده است. این رشته سر دراز دارد منصوره جان
بخواب، خواهر
.آرام بگیر.
روحت شاد.
 
 
۲۴ اسفند سه
یاسمن آرنگ 
 
03.03.202522:10
فیلم انیمیشن ایرانی «در سایه سرو» برنده اسکار شد

فیلم انیمیشن کوتاه «در سایه سرو» ساخته حسین ملایمی و شیرین سوهانی، فیلمسازان ایرانی، برنده جایزه اسکار بهترین انیمیشن کوتاه شد.

ملایمی و سوهانی در سخنرانی هنگام دریافت جایزه اعلام کردند که ویزایشان در آخرین لحظات صادر شد و تنها سه ساعت پیش از آغاز مراسم به لس‌آنجلس رسیدند.
در سایه سرو، روایت کوتاهی از رابطه یک پدر و دختر در یک خانواده آسیب‌دیده از دوران جنگ است؛ خانواده‌ای که در منطقه‌ای دورافتاده در کنار خلیج فارس زندگی می‌کنند و پدر که در دوران جنگ ناخدا بوده، با آسیب‌های ناشی از مصائب جنگ ایران و عراق درگیر است. ورود یک نهنگ به گل نشسته، زندگی این پدر و دختر را دگرگون می‌کند.

این زوج هنری جوان ساکن تهران، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد «کارگردانی انیمیشن» از دانشگاه هنر تهران هستند و قبل‌‌تر به نشریه ورایتی گفته بودند که ساخت این فیلم بیش از شش سال طول کشیده و مراحل توسعه و تولید آن به‌طور کامل با تامین مالی شخصی انجام شده است.

این اولین جایزه اسکار در این رشته برای ایران است، سال گذشته هم انیمیشن به نام «یونیفرم ما» ساخته یگانه مقدم نامزد اسکار شده بود.
Көрсөтүлдү 1 - 16 ичинде 16
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.