Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) avatar
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) avatar
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
چرا یک گمرک یا یک اداره ساده مدیریت بندر هم نمی تواند کار خود را بدرستی انجام دهد و فاجعه خلق می شود؟(این گفتگو مربوط به ایام انتخابات ریاست جمهوری پیشین است).

http://t.me/mostafamehraeen
29.04.202501:11
خطاب به مردم عزیز ایران: چه کسی قرار است قدرت نظام سیاسی را محدود یا مهار کند؟

۱.می دانم همه سوگواریم، سوگوار زندگی های از میان رفته، سوگوار زندگی های بی آرزو، سوگوار بودن های فراموش شده، سوگوار زنده بودن های پر از رنج نتوانستن : ما می سوزیم تا ندانند که چگونه مرده ایم؛ ما بی هویت می میریم تا ندانند که چه کسی مرده است؛ ما شمرده نمی شویم تا کسی نداند ما "بیشماران" مرده ایم. اما ما محکوم به زیستن ایم که نفس زنده بودن انباشته از دنیایی گرفتاری است و این گونه زندگی می کوشد خود را بر مرگ برتری بخشد.

۲.باید از خود بپرسیم خصلت رادیکال و رهایی بخش و شادی آفرین و نهایتا دردناک و پر از آه و خون حوادثی چون دوم خرداد، ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱، و....که ما را در کنار هم به خیابان ها می آورد و ما را با هم متحد می ساخت تا آنجا که به هنگام هم آوازی دسته جمعی شعارهایمان ما را از خود بیخود می کرد، حالا به کجا رفته است؟ چه کسانی، چه چیزهایی، و چگونه فرآیندهایی خصلت قدرت آفرین و رهایی بخش این رخدادها را در ما کشتند و آن ها را تبدیل به نمونه هایی از شکست و نقصان و ناتوانی در اتحاد برای ما ساختند و به ما چنین القا نمودند که " قدرت حاکمان در قدرت از قدرت شما مردم بیشتر است" و شما هرگز نباید امید به رهایی و تجربه زندگی دگرگونه داشته باشید؟

۳. اکنون پرسش این است: چگونه می توان قدرت حاکمان را محدود یا مهار ساخت؟ چگونه می توان به حاکمان نشان داد که قدرت مردم همواره از شما بیشتر بوده و است و خواهد بود و اصولا قدرت چیزی نیست جز " قدرت مردم". اگر بپذیریم که قدرت حاصل برابری و اتحاد است، باید به زبان کانت بپذیریم که همه ما در تفکر و به کار گرفتن قدرت خرد خود در مهار قدرت هم برابریم و هم بیشمار: باید برابری و اتحاد در اندیشیدن به مهار قدرت را ممکن سازیم. نباید احساساتی شد.نباید درگیر امور جزیی شد. باید مستقیما به امر " عام و کلی" و درد همگانی پرداخت: چگونه می توان قدرت را مهار کرد؟ این پروژه همگانی و عمومی مردم ایران در زمانه فعلی است.آیا پاسخ قدرتی که به ما می گوید " فکر نکن، اطاعت کن" این است که به صورت انقلابی بگوییم " از تو اطاعت نمی کنم، و با عقل خودم می اندیشم" و تصور کنیم که این گونه قادر به مهار قدرت و رفتن به سوی آینده دیگریم؟

۴. شاید به زبان کانت عقلانی ترین پاسخ برای مهار قدرتی که می گوید " فکر نکن، اطاعت کن" آن است که به خود بگوییم " فکر کن، اطاعت کن". من با این شعار به قدرت می گویم که در عرصه عمومی و مسائل کلان جامعه دیگر به سان تو نمی اندیشم و با کاربرد آزادانه عقل و خرد خود در پی یافتن شیوه دیگر زیستنم، اما تا آن زمان در زندگی خصوصی خود که همچون بخشی از ادامه نظم موجود است اطاعت می کنم: اطاعت من فریبی است برای همنوایی ظاهری من با تو، اما اندیشیدن انتقادی من در حوزه عمومی و مسائل عام جامعه نقطه آغاز جدایی سهمگین من از توست: ما با ممکن ساختن اندیشه خود در فضای عمومی تمامی ضعف ها و بی عدالتی های موجود در نظم زندگی خود را می شناسیم و با شکل دادن به " خرد عمومی" و ایجاد اتحاد میان اذهان متکثر جامعه، " شب جهان" خود را از بین خواهیم برد: قدرت بداند ما مردمانی ساده دل هستیم، اما بدا به روزی که از شاعران و موسیقیدانان الهام بگیریم و با خواندن هماهنگ و هم آوای اشعار وطن پرستانه بسیج شویم و به قدرت نشان دهیم که هیچ قدرتی بزرگتر از قدرت مردم نیست: سوگ مرگ های آوار شده بر ما بهانه خشم ما نیست، بلکه بهانه ای است برای فهم بهتر حد و حدود فردیت و شخصیت ما و آنچه با ناتوانی خود در بهره گرفتن از قدرت خرد خود بر خود آوار ساخته ایم.عقل و خرد جمعی ما قدرت تو را مهار خواهد ساخت.

http://t.me/mostafamehraeen
Кайра бөлүшүлгөн:
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) avatar
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
26.04.202522:35
فایل سخنرانی با عنوان "بی تفاوتی اجتماعی در اندیشه سیاسی هانا آرنت" که در انجمن جامعه شناسی ارائه شده است.http://t.me/mostafamehraeen
05.05.202510:02
*دوست دارم دوستان عزیزی که تازه به این کانال یا صفحه اینستا گرام من پیوسته اند این فایل صوتی در خصوص ارزش ادبیات در زندگی امروز ما را بشنوند.چرایی این توصیه در متن آمده است*:

بازنشر فایل صوتی سخنرانی "در ستایش ادبیات" که در جلسه رونمایی از رمان "ماخونیک" ارائه شده است.اگر بدانیم که ما انسانها تنهاییم و نیازمند تکیه گاه،اگر بدانیم ما انسانها غریبه ایم و نیازمند آشنایی،اگر بدانیم ما گمشده های بسیار داریم و باید قصه گمشده های خود را بگوییم و بشنویم، اگر بدانیم ما نیازمند تولد دوباره و فهم آزادی هستیم، اگر بدانیم ما انسانها دور از یکدیگر افتاده ایم، اگر بدانیم کلمات در زندگی ما نقش رهایی بخش دارند،آنگاه پرسش این است که چرا ادبیات نخوانیم؟آنچه گفته شده پاسخی است به این پرسش.

http://t.me/mostafamehraeen
02.05.202500:28
۴. حالا با وقوع حادثه انفجار در بندرعباس با ظهور تعداد دیگری از زن- مادران داغدیده روبروییم که سرگردان در هوای نبود فرزندانشان روزگار را در ماتم تجربه می کنند. زنان در جنوب همواره چیزی در میانه غم و شادی را زیست می کنند: زندگی آنان بواسطه صرف زیستن در جنوب و سختی های زندگی در آن جغرافیا انباشته از غم است. اما آنها همواره شادند چون زنان جنوب در کانون پیوندهای اجتماعی و انسانی در استان های جنوب قرار دارند. آنها ستون خانواده اند. درجنوب زندگی بی وجود مادران بی معناست.همه فامیل و طائفه بر گرد شمع وجود مادران روشن است. حالا این مادران خود داغدارند: آن ها هم داغدارند و هم خود باید داغ همه فامیل را تسلا دهند. بی دلیل نیست که در جنوب مادران پیر داغدیده مقدس اند و مردم آنان را قدیس می دانند: قدیس در جنوب یعنی کسی که بار داغ های بسیار بر قلب دارد.
http://t.me/mostafamehraeen
به بهانه اعدام های غیر انسانی: قطعه ای از سخنرانی در خصوص ویژگی های یک رژیم توتالیتر که شش سال پیش در انجمن جامعه شناسی ارائه شده است.
http://t.me/mostafamehraeen
برای همه مرگ های بی معنایی که بر سر مردمان بی پناه، تنها مانده و فراموش شده این سرزمین آوار شدند.....

http://t.me/mostafamehraeen
Кайра бөлүшүлгөн:
استودیو پات avatar
استودیو پات
24.04.202510:33
🔴 رفراندوم برای گذار به دموکراسی

🎙️ صدیقه وسمقی، حاتم قادری، مصطفی مهرآئین در گفتگو با حسین رزاق
پارت دوم

❎در  برنامه #امکان
✅ #استودیو_پات


🔗فیلم کامل را در کانال یوتیوب ما ببینید


📌 #استودیو_پات را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:


🔗کانال اینستاگرام

🔗کانال یوتیوب

🔗کانال ایکس (توئیتر)  


@studio_patt
02.05.202500:28
برای قلب همه مادران داغدیده این سرزمین( برای مادران داغدیده جنوب)

پدیدارشناسی "داغ فرزند"؛ فرآیند زجرآورکردن مادرانگی در ایران

1.کوچه بلندی که من دوران خردسالی تا هجده سالگی خود در شهر "دیر" در استان بوشهر را در آن گذرانده ام کوچه درد و رنج مادرانی بود که هر یک به نحوی گرفتار "داغ فرزند" بودند و زندگی شان انباشته از تجربه درد و رنج هایی بود که بواسطه این رنج بنیادین بر آن ها آوار شده بودند. پایین تر از خانه ما خانه عمویم بود. حسین فرزند بزرگ این خانواده روزهای آخر سربازی اش را میگذراند که شهید شد. آن روز صبح را به یاد دارم که خبر شهید شدن حسین را به خانواده عمویم دادند. روبروی درب حیاط آنها نشسته بودم که صدای گریه و ناله زن عمویم را شنیدم و بعد روز تشیع جنازه که این زن سیاه پوش با گریه و زاری به دنبال تابوت فرزندش در حال حرکت بود و هنوز در حال حرکت است. زن عمویم هنوز با رنج نبودن حسین سیاه پوش است و بیشتر اوقات روزها و شب های بعد از حسین اش را با قلیان کشیدن یا به قول جنوبی ها دادن دود به قلب داغ دیده اش گذرانده است. کمی بالاتر از خانه عمو خانه ما قرار داشت. مادرم که او را "دی ابراهیم"، به معنای مادر ابراهیم، صدا می کردند سال های دهه شصت را با رنج و درد زندان بودن فرزندش و احتمال اعدام او گذراند. میگفتند فرزندش مجاهد بوده و حالا منافق. درد این کلمه منافق بیش از هر چیزی مادرم را رنج می داد که او زنی مومن بود و عارف. "خدا" مهمترین واژه در زندگی نه چندان بلند او بود. در تمام آن سال ها او به هر زبانی خدا را فرامی خواند که خدایا فرزندم را به من بازگردان. فرزندش بعد از چندین سال بازگشت، اما قلب مادرم در مقابل داغ از دست دادن تنها فرزند فرزندش در حادثه تصادف بی جان شد و او آرام از این دنیا رفت. اندکی بالاتر از خانه ما خانه عموی دیگرم بود:عمو کریم. صفر فرزند بزرگ خانواده به جبهه رفت و در همان سال نخستین جنگ اسیر شد. دی صفر(مادر صفر) بود و رنج اسیر بودن فرزند. زن عمویم در آن سال ها شکسته و پیر شد. زمانی که صفر از زندان های عراق برگشت او به طبع خوشحال شد، اما رنج آن سال ها از او زن- مادری داغ دیده و ناتوان ساخته بود به خصوص که چندی بعد با داغ از دست دادن فرزند پسر بعدی اش محمد روبرو شد و فرو ریخت. اندکی بالاتر از خانه عمویم خانه دی عبدی(مادر عبدی) قرار داشت. عبدی را گرفتند و به زندان بوشهر منتقل کردند و خیلی زود به جرم مجاهد بودن اعدام کردند. خودش حافظ قرآن بود و نهج البلاغه. پدرش معلم قرآن بود. مادرش را دیده بودم که به همراه مادرم برای ملاقات فرزندانشان به زندان شکری بوشهر می رفتند. عبدی فخرایی را اعدام کردند و در کوه های بوشهر دفن کردند تا کسی خاک او را نبیند. 

2. داستان این چهار مادر با چهار تجربه شهادت فرزند، زندانی بودن فرزند، اسیر بودن فرزند، اعدامی بودن فرزند، تجربه بسیاری از مادران این سرزمین در سال های پس از انقلاب ایران است. این انقلاب اگر برای همه مفید بوده است و اگر بنا به ادعای حاکمیت باعث تعالی مردم ایران شده است، برای مادران این سرزمین چیزی جز تجربه "داغ فرزند" نداشته است. مادران بی پناه این سرزمین زندگی را نه با شادی و رفاه و خوشبختی و آرامش که با رنج نبود فرزند و ناله و گریه و درد بزرگ بی پناهی تجربه کرده اند.

3. این روزها و این سال ها شاهد ظهور گروه دیگری از مادران هستیم که هر یک به طریقی گرفتار در تجربه "داغ فرزند" اند، چه آن ها که در راستای ایدئولوژی نظم سیاسی موجود با داغ فرزند خود روبرو شده اند و چه آن ها که در مخالفت با نظم سیاسی موجود فرزند خود را از دست داده اند. فرفی نمیکند سمت و سوی ماجرا به کدام سوست، آنچه این زن- مادران تجربه می کنند برای هیچ فرد دیگری قابل فهم نیست. ممکن است بسیاری از آن ها خود را قوی جلوه دهند، اما آن ها در درون خود شکسته و ناتوانند. جملات شهناز اکملی، مادر مصطفی کریم بیگی، خطاب به بهیه نامجو، مادر نوید افکاری، اوج این درد و رنج را نشان می دهد:" میدانم این روزها بی رمق تر از آن هستی که بدانی چه اتفاقی افتاده، اما روزهای بعد تازه دنیا بر سرت آوار می شود، آنجا که بخواهی سعیدت را صدا کنی و به اشتباه بگویی نوید، آنجا که در خیابان کسی را ببینی که از پشت مانند او راه می رود، آنجا که خوابش را ببینی اما تا در آغوشش کشیدی برود، آنجا که صدای مامان گفتنش در گوش ات میپیچد اما خودش را نمیبینی". چه کسی می تواند رنج این مادر را بفهمد که می گوید صدای مامان گفتنش در گوش ات میپیچد اما خودش را نمیبینی. او در قطعه دیگری می نویسد: "مصطفای خودم را زیر این سنگ پیدا نمی کنم....مصطفای خودم را گم کرده ام، نشانی ازش نمی یابم....من مادری هستم که در حسرت بوسه ای بر گونه پسرم روزهایم را سر میکنم". باید مادر بود و پدر تا فهمید این زن چه می گوید.
http://t.me/mostafamehraeen
30.04.202513:27
بازگشت صفحه اینستاگرام

از همه دوستان و عزیزانی که بی هیچ منت کمک کردند صفحه اینستاگرام به من بازگرده ممنونم.امیدوار به آمدن روزی در این سرزمین هستم که با پدیده هایی همچون محدودیت و سانسور روبرو نباشیم و همه ما بتوانیم در فضایی آزاد زندگی کنیم، سخن بگوییم، زندگی خود را نقد کنیم، و مبتنی بر نقدهای خود زندگی خود را تغییر دهیم.
http://t.me/mostafamehraeen
به عنوان آدمی که احساس می کنم"کشورم را بیش از خودم دوست دارم"، به همه کسانی که قادر به خواندن کتاب هستند توصیه میکنم این کتاب کوچک انباشته از ایده های نیکوی سیاسی را مطالعه کنند و به منظور گسترش ایده های نیکوی آن در جامعه آن را به دیگران نیز هدیه دهند. پیشنهاد میکنم اگر کسی قادر به ارتباط با مقامات سیاسی این کشور خصوصا آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور، وزرا، و مقامات ارشد امنیتی و نظامی این کشور است، کتاب را به آنها هدیه دهد و توصیه به خواندن دقیق و زود هنگام آن کند.

http://t.me/mostafamehraeen
بدون شرح.وصف این آدم ها را خود مردم مینویسن.
http://t.me/mostafamehraeen
02.05.202500:10
بازنشر فایل صوتی سخنرانی با عنوان "خانه داری جمعی و مرگ سیاست" که حدود شش سال پیش به مناسبت روز جهانی کارگر در انجمن جامعه شناسی ارائه شده است.پیشنهاد میکنم بشنوید و منتشر کنید.

http://t.me/mostafamehraeen

#مصطفی_مهرآیین
#روز_جهانی_کارگر
29.04.202511:49
درخواست کمک از دوستان

بالاخره دوستان سایبری با تلاش فراگیر صفحه اینستاگرام منو هک کردن و اونو از بین بردن.اگر دوستانی دانش فنی امکان بازگرداندن صفحه را دارند ممنون میشم به من کمک کنند. امیدوارم با از بین بردن صفحه من امنیت نظام برقرار شه و دیگه هیچ بندری منفجر نشه.
http://t.me/mostafamehraeen
26.04.202523:06
برای جنوب سوگوار که از زیباترین قطعات جغرافیایی و فرهنگی این سرزمین است، آنجا که زندگی کردم و فهمیدم "عشق، آزادی، ایمان و عدالت" از نگاه مردمانش زیباترین جلوه های زندگی اند:

حالمو خوش تو باور مکن

بلیک

بلیکشتی چشت امشو خمارم کردِ بدجوری
ستاری ری زمین امشو و کارم کردِ بدجوری
مو وختی دیدمت سی رخص گل هی پینجه میشکندی
صدی شک شک پینجت بی کرارم کردِ بدجوری
تو وختی شرمتیمو شی مو ازم خم کلوتیمم
امان از دل که ری گردی سوارم کردِ بدجوری
اما الدن همی جوری همی جوری که رسمن جون
نمی فهمی خراوی دل امارم کردِ بدجوری
دلم هی مثل مشکی سی تو جون تو تنگ و ورتنگن
تو بسی لیت رسوی خت حصارم کردِ بدجوری
نواپشکی چشی تناز عشکم بخت برگشتم
که عشک کافلت شی گل غوارم کردِ بد جوری

احمد شمس العلماء
خواننده: طاها عمرانی، خواننده ای از بندر دیر، استان بوشهر.
تصاویر: بندر دیر، استان بوشهر.

http://t.me/mostafamehraeen
26.04.202500:38
اندیشیدن انفعال نیست بلکه تجربه ای درونی است که نور می آفریند

۱.در فضای سیاست زدایی شده جامعه امروز ما که سیاست به "انباشت خشم" تقلیل یافته است، تصور بر آن است که دعوت به اندیشیدن دعوت به انفعال و بی عملی ست.سامانتا رز هیل از شارحان آثار هانا آرنت در شرح کتاب " حیات ذهن" آرنت نشان می دهد که چگونه آرنت فکر کردن و اندیشیدن را نه یک انفعال بلکه نوعی تجربه معنابخشی عمیق به زندگی می دانست. ما عمدتا تصور میکنیم که حیات فعال حیاتی در بیرون است که ذهن و فعالیت های ذهنی تنها به بیان این حیات بیرونی می پردازند و اصولا تاملات فکری خود نه یک فعالیت که نوعی انفعال هستند.

۲.آرنت فکر کردن را فعالیتی عینی و واقعی می دانست که "حاصلش ساختن معناست" و نه " میل به دانستن و رسیدن به حقیقت". آرنت فکر کردن و خلق معنا برای زندگی را در پیوند با "عشق" یا تمنای آنچه که فاقد آن هستیم می دانست. او معتقد بود همانگونه که عاشق راجع به معشوقش سخن می گوید تا او را آشکار سازد، انسان اهل فکر هم تنها می تواند همچون یک عاشق به عشق ورزیدن به امور دوست داشتنی چون آزادی، زیبایی، عدالت و خرد بپردازد و با توصیف آنها و سخن گفتن از آنها جهان ما را معنادار سازد. به همین دلیل، آرنت معتقد بود ما نمی توانیم به امور شرورانه بیندیشیم چون شر از جنس فضیلت نیست.

۳.او معتقد بود اندیشیدن فعالیتی همچون عشق ورزیدن و توصیف معشوق است و در این حال متفکر تجربه ای درونی را در خود می یابد که جز در فکر کردن ممکن نمی شود؛ فکر کردن عمل معنادار ساختن زندگیست. آرنت فکر کردن را مهمترین پاسخ ما به زندگی در دوره های تاریک زندگی انسان می دانست. او با شرح داستان زندگی متفکرانی که در دوره سیاه زندگی خود توانسته بودند " نور" را از درون ظلمانی ترین دوران زندگی خود بیرون بکشند معتقد بود " سخن گفتن از تجربیات زندگی" همان اندیشیدن و معنا بخشیدن به زندگی ست. او در عین حال، معتقد به وجود پیوندی عمیق میان اندیشه و دوستی بود و معتقد بود گفتگو و سخن گفتن دوستانه و تجربه ای که از حضور و سخنان دوست بر جان انسان می نشیند مهمترین وجه فعالیت فکری ماست. بنابراین، اندیشیدن نه صرف یک فعالیت ذهنی، بلکه حیاتی پویا شامل گفتگو، دوستی، پذیرش تکثر، شاعری، دوام آوری، داستان گویی، معناآفرینی و عشق است و اینها همه یعنی " انسان بودن در زمانه ظلمت و تاریکی". به زبان آرنت اندیشیدن نه یک انفعال بلکه مهمترین فعالیت برای ایجاد نور در درون تاریکی ست و این نور حیات خود را مدیون دیدار انسان های اهل گفتگو است. اینان اگر چه اندکند اما می توانند با زندگی اندیشه ورزانه خود زندگی تاریک مردم یک دوران را روشن سازند و معنا بخشند.

http://t.me/mostafamehraeen
اگر عزیزم من از نگاه تو "اسوه بلاهتم"، شما مدت هاست از نگاه مردم......این را گذاشتم تا بدونی عزت را "مردم" دهند نه " سلطان".

http://t.me/mostafamehraeen
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 197
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.