Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود avatar

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
Текшерилбеген
Ишенимдүүлүк
Ишенимсиз
Орду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаSep 21, 2019
TGlistке кошулган дата
Oct 30, 2024
Тиркелген топ

Рекорддор

14.04.202523:59
3.9KКатталгандар
17.04.202516:21
200Цитация индекси
14.04.202515:13
2801 посттун көрүүлөрү
15.04.202515:13
3381 жарнама посттун көрүүлөрү
15.03.202523:59
21.05%ER
14.04.202515:13
7.27%ERR

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود популярдуу жазуулары

29.03.202517:48
کفش کهنه ی پشت درم
که افسوس می خورم  برای پایی
که فقط مرا دارد ...

من مرده ام
بعد از انکه دستهایم قبرت را شسته اند

این اشکها که در سراشیبی عمرم
سرازیر شده اند
باران نیست

رودی ست که ساعتهای متمادی
در خودش غرق شده است ...

ببین !
در نوک خودکارم
فقط نام توست که
کاغذ را زنده می کند

🌊🌊🌊

رودی غمگینم
که از نبودنت اتش گرفته ام

در عمق ابهایم
تیغ در گلوی هر کلمه است

می دانم
هر قدر هم موج بردارم
شعرم  ماهی مرده ای
که تو را به آغوش تشنه ام  بازنمی گرداند ...

#آرزو_کاظمی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
Кайра бөлүшүлгөн:
Anarchy of words avatar
Anarchy of words
26.03.202513:02
گاه گاهی صدایم کن
  روی زخم‌هایم با هجای میم
آخر اسمم چسب زخم بزن
25.03.202510:32
چه فرقی می کند
تقویم را ورق بزنم یا فصلهای تنم را !
وقتی هر دو تا گردن در تنهایی فرورفته اند

با چشم باز
با چشم بسته
از کلمات برف می بارد
و از دهان آدمهایی که
گوش هایم  را دوره کرده اند !

به سکوتم فکر میکنم !
به صدایی که سالها زیر برف جا مانده
و می توان با ان ادم برفی ساخت

آخرین چوب کبریت را روشن میکنم
جعبه ی سیگار خالی ست
با خیالی راحت
گوشه ی چوب خط هایی که زمستان کشیده
کنارگنجشک یخ زده ام می میرم

#سمیه_بحرکاظمی
#آرزو_کاظمی
@somayeh_bahrkazemi_arezoo

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
07.04.202511:52
تو در معیت پونه ها بزرگ می شدی
من
لابلای کتابها
هدر می رفتم

روزی دیدم کلمات نیز
مانند انسان پیر می شوند
ترسیدم
به طرف گذشته دویدم
تو آنجا بودی

گفتم :
پاسخ چیست؟
گفتی :
در نگاهم بنگر

نگاه کردم
ابدیت بود.

#ناشناس

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
27.03.202509:09
از من دست‌های زیادی بلند شده بود
تا دست‌هایت را بگیرند
تو اما
خواب‌هایت را در آغوش گرفته بودی و
فرار می‌کردی

#پوریا_پلیکان

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
17.04.202508:57
هر بار که آمدی
سنگ‌ها را بردار
خاک‌ها را کنار بزن
کمکم کن بنشینم
یک دل سیر نگاهت کنم
و بعد،
دوباره بمیرم...

|م. حسین امیری|

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
29.03.202507:32
چوبِ گناه
صورتم بیخت و طَرحِ مِسگرانِ مادینه‌چشم
بر روز ایستادم '
قمار با برکه‌ی افعی بود ...

اگر این صنوبر را نمی‌ساخت
پرنده افتاده بود
و کَرجیِ شُلتوک ' به رود انداخته نبود ! ...

لاکردار سرم را سوزانده .
پستان‌های فربه از قنوت‌اَم ' رانده
برهمَن و نیروانا دوخته
قهوه‌ام را تُرشانده
قهوه‌ام باخته ...
آلخاندرو خودوروفسکی ...
شعر قلمروی اوست
بر مرزِ خویش دست می‌کشد
سنگِ سورئال را می‌یابد ...
سگی مشرقی به نطقِ آفتاب‌اَش شوریده است
درخت را فروخته
دیواری کِشنده را کشانده . آنسوی و این سوی بطلان را ! .


#امیرتیمور_زحمتکش


آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
16.04.202508:31
لب هایت را
روی این شعر جا گذاشته ای
نمی دانم می خوانمت
یا
می بوسمت!

#شهیا_مفرح

       https://t.me/shahya_m

#با_من_همراه_این_لحظه_های_گریزان
@aztominevisamtafarsitamamshavad
13.04.202508:19
‏رعد را بشنوید یاد من خواهید کرد
و خواهید گفت
او طوفان می‌خواست.

#با_من_همراه_این_لحظه_های_گریزان
@aztominevisamtafarsitamamshavad
Кайра бөлүшүлгөн:
Anarchy of words avatar
Anarchy of words
07.04.202514:02
آلن تورینگ می‌گوید: «یک ماشین هرگز فلان کار را نمی‌کند». و این «فلان»، می‌تواند هر چیزی باشد.
بسیاری از مردم تصور می‌کنند که ماشین‌ها و سیستم‌های هوش مصنوعی به سطحی از تفکر و آگاهی دست یافته‌اند که مشابه انسان‌هاست. این تصور غالباً ناشی از تبلیغات و ادعاهای غیرواقعی محققان و رسانه‌ها است که به طور اغراق‌آمیز توانایی‌های هوش مصنوعی را توصیف می‌کنند.
انسان‌ها دارای احساسات، تجربیات، آگاهی و توانایی‌های پیچیده‌ای هستند که در فرآیندهای تفکر آنها دخیل است. این شامل قضاوت، استدلال، خلاقیت و احساسات انسانی می‌شود‌ و‌ یک نوع رویداد فیزیکی را در منشأ مغز توصیف و دنبال می‌کنند.بعبارتی فقط از طریق نقش کارکردی خود ایجاد می‌شوند و ورودی‌ها و خروجی‌های رفتاری هستند.
هوش مصنوعی، بر اساس الگوریتم‌ها و داده‌ها عمل می‌کند. آنها می‌توانند الگوها را شناسایی کنند و تصمیماتی بر اساس داده‌ها بگیرند، اما این فرآیندها با تفکر انسانی متفاوت است. هوش و هوشیاری تنها در سیستم های فیزیکی خاصی میتواند درک شود زیرا ویژگی هایی دارد که ضرورتا به یک ساختار فیزیکی وابسته اند
رسانه‌ها و برخی محققان توانایی‌های هوش مصنوعی را به گونه‌ای توصیف می‌کنند که گویی این سیستم‌ها دارای آگاهی یا تفکر مستقل هستند. این می‌تواند باعث سردرگمی عمومی شود و سوءتفاهماتی را ایجاد کند که انتظارات غیر معقولی از فناوری‌های هوش مصنوعی شکل گیرد. این ادعا را به سمت ارزان‌ترین کالا در ابتذال  ادبیات می کشانم و آن تولید و نقد شعر توسط هوش مصنوعی است. اینجاست که  سوالاتی درباره اعتبار و ارزش آثار هنری و ادبی به وجود آمده است. اگر شاعری برای تایید اثرش به هوش مصنوعی نیاز داشته باشد، ممکن است این سوال مطرح شود که آیا اثر او واقعاً خلاقانه است یا صرفاً یک بازتولید از داده‌های موجود؟
آیا تایید هوش مصنوعی می‌تواند به اعتبار یک اثر هنری بیفزاید یا آن را کاهش دهد؟
ایا وابستگی به هوش مصنوعی در تولید شعر و نقد ادبی می‌تواند اصالت آن را زیر سوال ببرد؟
به عقیده‌ی من  هنر باید از انسان‌ها بیاید و هرگونه وابستگی به هوش مصنوعی در این زمینه، می‌تواند اصالت آن را زیر سوال ببرد.
شاعران، نویسندگان مبتنی بر هوش مصنوعی، ممکن است تصور کنند که این سیستم‌ها درک عمیقی از زبان و مفاهیم دارند، در حالی که در واقع آنها فقط الگوهای زبانی را شناسایی و تولید می‌کنند و درک واقعی از وضعیت‌ها و عواطف انسانی ندارند. البته شعر می‌تواند توسط هوش مصنوعی شبیه‌سازی گرد اما غافل از جنبه‌های عاطفی و انسانی شاعر، چرا که جهان‌بینی شاعر متشکل از مجموعه نگرش یا گرایش است که امکان دلرد او را نسبت به یک تفسیر متضاد با آن  نگرش سست نماید و یا بر عکس. بنابراین مرزی دربارهٔ آنچه شاعر کاملاً می‌داند و آنچه هوش مصنوعی می‌تواند کاملاً بداند ایجاد می‌شود . پس اینجاست که شاعر  به مفهوم شکست خود و ادبیات، در بهره‌گیری یا‌ تایید از هوش مصنوعی دامن می‌زند، چنان که جان سیرل از منتقدان کامپیوتشونالیسم می‌گوید «آنچه ما می‌خواهیم بدانیم این است که چه چیزی ذهن آدمی را از دماسنج و جگر متمایز می‌کند» هر مقاله‌ای که به نوعی با کپی‌برداری از مغز در ارتباط باشد، مقاله ایست که بر نادانی ما در خصوص چگونگی عملکرد هوش صحّه گذاشته است.
به هوش خودمان‌ رجوع کنیم در اینکه‌ هوش مصنوعی کجا تاثیرگذار است و چه‌ محدودیت‌هایی در جاهای دیگر دارد. تنها‌ در ابن‌صورت‌ می‌توان گفت انتظارات واقع‌بینانه‌تری از هوش مصنوعی شکل می‌گیرد. در غیر این‌صورت تصور کنید که روزی دانشمندی دیوانه، مغز ما را از جمجمه خارج کند و آن را در ماده‌ای مغذی قرار داده و زنده نگه دارد. آنگاه به وسیله سیستم کامپیوتری پیچیده‌ای، این توهم را ایجاد کند که زندگی ما همچنان به صورت عادی ادامه دارد. مهم نیست این آزمایش فکری از پاتنم است یا‌ ایده‌ی  اصلی آن به دکارت باز می‌گردد اما نکته اینجاست‌ که‌ یک مغز توی خمره تصور می‌کند دارد راه می‌رود. درست مانند توهم گاوی که در گروه‌های فلسفی ساکسیفون می‌زند و همزمان آواز می‌خواند و شعر هم می‌گوید و هوش مصنوعی برایش نقد می‌کند و  هورا‌ می‌کشد.
جیمز_برایدل می‌گوید هوش مصنوعی احمق است اما به شکلی قانع‌کننده. «هوش مصنوعی به شکل فعلی‌اش بیشتر کلیشه است تا خلاق، و بیشتر مبتذل است تا پیشرو.»
   ‏━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
07.04.202510:22
مثل اناری قرمز
بر بستر آبی رود
همه رفتنم را می بینند
همه رفتنم را می بینند
اما  دلیل افتادنم را کسی نمیداند
من باید فرار می کردم
از درختی
که به ایستادن عادت کرده بود

مثل اناری قرمز
بر بستر آبی رود
اما این رود به دریا نمی ریزد
اما این رود در خودش غرق می شود

#محسن_منصوری
@mohsenemansouri
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
14.04.202508:33
سی و سه هزار ساله بودم
ارتفاع مطلق دماوند تا کلیمانجارو را
تا سطح دریای مدیترانه
طاق باز می خوابیدم
نامم را که می بردند
هزار ماهی آزاد از سینه ام عبور می کرد
نامم در سکسکه ای تکرار می شد
حالا اما نوزادم
چانه بر زانو نهاده ام
بوی خون و لجن رودخانه می پیچد در سرم
نامم افتادن قطره بر سنگ است
از حفره ی اکسیژن
از حفره ی هیدروژن
از حفره ی نامم
چهره ی جهان بزرگتر را می بینم
هر چهار طرف صورت شماست
طرف دیگرتان را با پارافین پوشانده اید
مراعاتم نکنید
عبور سهم شماست
یک نهنگ آبی نیستم
درد سوز میکشد در تنم
و حس بودن امانم را می برد
_من یه بیمار روانیم که تونسته از دست دکترش قسر در بره_

#سوگند_دلبری

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
13.04.202509:11
- تو را فراموش می‌کردم اگر هیچ شعری در حافطه‌ام باقی نمی‌ماند..
@Leilycafe
27.03.202507:24
بر سرم شال گندم!
مترسکی  مصلوب/ میان موها
به وقت تلاقی خوشه و تیغ،
چیدند دم اسبی را!

وعده نان دادند!
به دست های خسته در قرن آبادها
به دهان روزنامه/
خرده ریزهای صلح...

#مریم_حیدری(ریحان)

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
27.03.202508:16
Bilmem nedir yaşamak
Yok sağlam sığınak
Ne aşk anlar ne de şarap


بر دره‌ها فرود می‌آیم
و با خورشیدِ گریان رشدی غم‌انگیز دارم
...
‌دوست‌دارانِ من ای ستارگان چوپانی
مرا بگذارید
تا با نیم‌تنه‌ی گدازانْ خوابِ دوستی ببینم.

هوشنگ چالنگی

#با_من_همراه_این_لحظه_های_گریزان
@aztominevisamtafarsitamamshavad
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.