23.04.202516:00
📃 برآمدن دولت و پایان پول خصوصی (بخش یکم) | ✍🏻 رایان مکمکن
➣ @Notes_On_Liberty
امروزه در بحثهای پیرامون نظامهای پولی جهان معمولاً چیزی وجود دارد که تقریباً همه روی آن اتّفاق نظر دارند: اینکه پول باید توسّط سازمانهایی که «دولت» یا «دولت مستقل» مینامیم، کنترل شود. امروزه وقتی میگوییم «دلار آمریکا»، منظور ارزیست که دولت ایالات متّحده منتشر میکند. وقتی میگوییم «پوند انگلیس» منظور پول صادرشدهی رژیم بریتانیا است.
البته این فرض نیاز به وجود پول دولتی همیشه واقعیّت نداشته است. در واقع، تاریخ ظهور دولت، تاریخی سرشاز از تلاشهای دولتها برای جایگزینی پول بخش خصوصی با پول تحت کنترل دولت است.
دلایل این امر بسیار است. کنترل عرضهی پول -که معمولاً با مداخله در بخش مالی تکمیل میشود- به دولتها اجازه میدهد تا قدرت بیشتری در گسترش مخارج دولتی و استقراض دولتی داشته باشند. شاید مهمتر از همه، به دولتها این امکان را میدهد که در زمان جنگ و دیگر «موقعیّتهای اضطراری» هزینههای هنگفتی بکنند.
همانطور که خواهیم دید، نزاع بین امور مالی دولتی و خصوصی طولانی بوده است. سدهها طول کشید تا رژیمها نوعی مشروعیّت و قدرت مقرّراتگذاری لازم برای انحصار بر پول را بهدست آورند. و حتّی امروز، دولتها تا حدودی بهخاطر واقعیّتهای رقابت بینالمللی بین ارزها محدود شدهاند. آنها همچنین بهدلیل وجود مستمر شبهپولهایی که بهعنوان ذخیرهی ارزش عمل میکنند، مانند طلا، نقره، و ارزهای دیجیتال محدود شدهاند. با اینحال، نمیتوان انکار کرد که دولت در سدههای اخیر در زمینهی کنترل پول دستاوردهای عظیمی داشته است...
🖇 متن کامل: برآمدن دولت و پایان پول خصوصی
#پول #پول_طلا #پول_کالایی
#دولت #اقتصاد #پول_خصوصی
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
امروزه در بحثهای پیرامون نظامهای پولی جهان معمولاً چیزی وجود دارد که تقریباً همه روی آن اتّفاق نظر دارند: اینکه پول باید توسّط سازمانهایی که «دولت» یا «دولت مستقل» مینامیم، کنترل شود. امروزه وقتی میگوییم «دلار آمریکا»، منظور ارزیست که دولت ایالات متّحده منتشر میکند. وقتی میگوییم «پوند انگلیس» منظور پول صادرشدهی رژیم بریتانیا است.
البته این فرض نیاز به وجود پول دولتی همیشه واقعیّت نداشته است. در واقع، تاریخ ظهور دولت، تاریخی سرشاز از تلاشهای دولتها برای جایگزینی پول بخش خصوصی با پول تحت کنترل دولت است.
دلایل این امر بسیار است. کنترل عرضهی پول -که معمولاً با مداخله در بخش مالی تکمیل میشود- به دولتها اجازه میدهد تا قدرت بیشتری در گسترش مخارج دولتی و استقراض دولتی داشته باشند. شاید مهمتر از همه، به دولتها این امکان را میدهد که در زمان جنگ و دیگر «موقعیّتهای اضطراری» هزینههای هنگفتی بکنند.
همانطور که خواهیم دید، نزاع بین امور مالی دولتی و خصوصی طولانی بوده است. سدهها طول کشید تا رژیمها نوعی مشروعیّت و قدرت مقرّراتگذاری لازم برای انحصار بر پول را بهدست آورند. و حتّی امروز، دولتها تا حدودی بهخاطر واقعیّتهای رقابت بینالمللی بین ارزها محدود شدهاند. آنها همچنین بهدلیل وجود مستمر شبهپولهایی که بهعنوان ذخیرهی ارزش عمل میکنند، مانند طلا، نقره، و ارزهای دیجیتال محدود شدهاند. با اینحال، نمیتوان انکار کرد که دولت در سدههای اخیر در زمینهی کنترل پول دستاوردهای عظیمی داشته است...
🖇 متن کامل: برآمدن دولت و پایان پول خصوصی
#پول #پول_طلا #پول_کالایی
#دولت #اقتصاد #پول_خصوصی
➣ @Notes_On_Liberty
03.04.202515:00
📃 آیا مخارج حکومت و انبساط پولی ثروت جدید خلق میکند یا آن را از بین میبرد؟ | ✍🏻 فرانک شوستاک
➣ @Notes_On_Liberty
بسیاری از اقتصاددانان ادّعا میکنند که رشد اقتصادی ناشی از افزایش تقاضای کل برای کالاها و خدمات است؛ افزون بر این، ادّعا میکنند که تولید کلّی چندین برابر افزایش مخارج حکومت، مصرفکنندگان، و کسبوکارها افزایش مییابد. بنابراین، جای شگفتی نیست که اکثر مفسّران اقتصادی معتقدند که یک محرّک مالی و پولی تقاضای کل را تقویّت میکند و جلوی سقوط اقتصاد به ورطهی رکود را میگیرد.
این اقتصاددانان معتقدند افزایش مخارج حکومت و تزریق پول از طرف بانک مرکزی باعث افزایش تولید کالا و خدمات و تقویّت تقاضای کل میشود. این بدان معناست که تقاضا، عرضه را بهوجود میآورد. با اینحال، آیا این درست است؟
چرا عرضه بر تقاضا مقدم است؟
در اقتصاد بازار، تولیدکنندگان صرفاً برای مصرف خود تولید نمیکنند. برخی از محصولات تولیدی آنها برای مبادله با آنچه دیگران تولید میکنند، استفاده میشود. از اینرو، در اقتصاد بازار، تولید مقدّم بر مصرف است، بدین معنی که چیزی با چیز دیگری مبادله میشود. این همچنین بهمعنای آن است که افزایش تولید کالا و خدمات منجر به افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات میشود.
بهگفتهی دیوید ریکاردو،
#اقتصاد #پسانداز #صرفهجویی
#سرمایهگذاری #ثروت #تولید
#مخارج_دولتی #عرضه #تقاضا
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
بسیاری از اقتصاددانان ادّعا میکنند که رشد اقتصادی ناشی از افزایش تقاضای کل برای کالاها و خدمات است؛ افزون بر این، ادّعا میکنند که تولید کلّی چندین برابر افزایش مخارج حکومت، مصرفکنندگان، و کسبوکارها افزایش مییابد. بنابراین، جای شگفتی نیست که اکثر مفسّران اقتصادی معتقدند که یک محرّک مالی و پولی تقاضای کل را تقویّت میکند و جلوی سقوط اقتصاد به ورطهی رکود را میگیرد.
این اقتصاددانان معتقدند افزایش مخارج حکومت و تزریق پول از طرف بانک مرکزی باعث افزایش تولید کالا و خدمات و تقویّت تقاضای کل میشود. این بدان معناست که تقاضا، عرضه را بهوجود میآورد. با اینحال، آیا این درست است؟
چرا عرضه بر تقاضا مقدم است؟
در اقتصاد بازار، تولیدکنندگان صرفاً برای مصرف خود تولید نمیکنند. برخی از محصولات تولیدی آنها برای مبادله با آنچه دیگران تولید میکنند، استفاده میشود. از اینرو، در اقتصاد بازار، تولید مقدّم بر مصرف است، بدین معنی که چیزی با چیز دیگری مبادله میشود. این همچنین بهمعنای آن است که افزایش تولید کالا و خدمات منجر به افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات میشود.
بهگفتهی دیوید ریکاردو،
هیچکس تولید نمیکند، مگر با هدف مصرف یا فروش، و هرگز نمیفروشد، بلکه به قصد خرید کالای دیگری که میتواند برای حال او مفید باشد یا به تولید آینده کمک کند. پس با تولید، لزوماً یا مصرفکنندهی کالای خود میشود یا خریدار و مصرفکنندهی کالای شخص دیگری.🖇 متن کامل: آیا مخارج حکومت و انبساط پولی ثروت جدید خلق میکند یا آن را از بین میبرد؟
تقاضای یک فرد به توانایی او برای تولید کالا محدود میشود. هر چه یک فرد بتواند کالاهای بیشتری تولید کند، کالاهای بیشتری میتواند تقاضا کند. برای مثال، اگر پنج نفر ده سیبزمینی و پنج گوجه تولید کنند، این تمام چیزی است که میتوانند تقاضا کنند و مصرف کنند. تنها راه مصرف بیشتر، تولید بیشتر است.
#اقتصاد #پسانداز #صرفهجویی
#سرمایهگذاری #ثروت #تولید
#مخارج_دولتی #عرضه #تقاضا
➣ @Notes_On_Liberty
27.02.202518:32
📖 کتاب «حکومت قادرمطلق؛ ظهور دولت تمامیّتخواه و جنگ تمامعیار» توسط نشر آماره منتشر شد.
● نویسنده: لودویگ فون میزس
● مترجم: شیدوَش سپهرداد
◈ از متن:
«نوع جدیدی از خرافات اذهان مردم را تسخیر کرده است: پرستش دولت. مردم خواستار اعمال روشهای زور و اجبار، خشونت و تهدید هستند. بدا به حال کسی که در برابر بتهای مد روز زانو نزند! دولت نهادی انسانی است، نه موجودی فرابشری. کسی که میگوید «دولت»، منظورش زور و اجبار است کسی که میگوید: قانونی در این مورد باید وجود داشته باشد، منظورش این است که افراد مسلح حکومت باید مردم را مجبور به انجام کاری که دوست ندارند، بکنند و از کاری که دوست دارند انجام دهند، منع کنند... کسی که میگوید دولت خداست، اسلحه و زندان را خدا میداند. بدترین شرارتهایی که تاکنون به بشر تحمیل شده از سوی حکومتهای شریر ساخته شده است. دولت میتواند منبع اصلی بدبختی و فاجعه باشد و اغلب در طول تاریخ چنین بوده است.»
در قطع وزیری - ۳۶۲ صفحه
برای کسب اطلاعات بیشتر و خرید آنلاین به سایت نشر آماره مراجعه کنید:
https://nashreamareh.ir/product/economics/international/ghader/
#معرفی_کتاب
➣ @Notes_On_Liberty
● نویسنده: لودویگ فون میزس
● مترجم: شیدوَش سپهرداد
◈ از متن:
«نوع جدیدی از خرافات اذهان مردم را تسخیر کرده است: پرستش دولت. مردم خواستار اعمال روشهای زور و اجبار، خشونت و تهدید هستند. بدا به حال کسی که در برابر بتهای مد روز زانو نزند! دولت نهادی انسانی است، نه موجودی فرابشری. کسی که میگوید «دولت»، منظورش زور و اجبار است کسی که میگوید: قانونی در این مورد باید وجود داشته باشد، منظورش این است که افراد مسلح حکومت باید مردم را مجبور به انجام کاری که دوست ندارند، بکنند و از کاری که دوست دارند انجام دهند، منع کنند... کسی که میگوید دولت خداست، اسلحه و زندان را خدا میداند. بدترین شرارتهایی که تاکنون به بشر تحمیل شده از سوی حکومتهای شریر ساخته شده است. دولت میتواند منبع اصلی بدبختی و فاجعه باشد و اغلب در طول تاریخ چنین بوده است.»
در قطع وزیری - ۳۶۲ صفحه
برای کسب اطلاعات بیشتر و خرید آنلاین به سایت نشر آماره مراجعه کنید:
https://nashreamareh.ir/product/economics/international/ghader/
#معرفی_کتاب
➣ @Notes_On_Liberty
19.02.202514:30
📃 چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت و سوسیالیسم آن را ویران کرد | ✍🏻 یوهان نوربرگ
➣ @Notes_On_Liberty
این روزها همه لیبرال هستند
جنبش لیبرال پیروز شده بود، ولی در آستانهی آن بود که قربانی موفّقیّت خود شود. در ژانویه ۱۸۶۷، لیبرالیسم با پارلمان جدید و دموکراتیکتر بدون تقسیم به املاک، ظفرمند جلوهگر شد. لارس یوهان هیرتا، قدیمیترین نمایندهی مجلس، سخنرانی افتتاحیّه را ایراد کرد و در آن اصلاحات را گرامی داشت و به نمایندگان هشدار داد که ایدههای جدیدی دربارهی نحوهی گرفتن پول از مردم ارائه نکنند. یکی از مفسّران گفت: «حالا دیگر احزاب وجود ندارند. امروز همه لیبرال هستند.»
ولی از جهتی، این مسئله برای لیبرالهای کلاسیک مشکلاتی بهوجود آورد. بهنظر میرسید که آنها برنامهی خود را به پایان رسانده بودند. ائتلافی که ایدهها را به پیروزی رسانده بود، اکنون منافع دیگری را مدّنظر داشت. این را میتوان در احزاب جدیدی که در مجلس تشکیل شد، دید. اهالی حکومت لیبرال قدیم، با هدف دفاع از اصلاحات، و نه فراتر رفتن از آن، حزب وزیران را راه انداختند. یک گروه کوچکتر حزب نئولیبرال را تأسیس کرد؛ این حزب از نظر اقتصادی لیبرال بود و میخواست اصول خود را به موضوعات فرهنگی و سیاسی، از جمله حقوق بیشتر برای زنان، حاکمیّت قانون گستردهتر، و دموکراسی بیشتر بسط دهد. حزب برجستهی جدید «حزب مردان روستایی» بود، حزبی برای کشاورزان که دارای عناصر لیبرال بود، و میخواست مالیاتها را کاهش دهد و به کسانیکه خارج از تشکیلات استکهلم بودند قدرت بیشتری بدهد.
بدیهی است که لیبرالها بین همهی آن احزاب تقسیم شدند. گریپنشتد و لیبرالهای میانهرو به حزب وزیران پیوستند. هیرتا و لیبرالهای رادیکال مدّتی به حزب نئولیبرال پیوستند و هدلاند و بسیاری از لیبرالهای خارج از استکهلم عضو حزب روستایی شدند. این بدین معنا بود که همهی احزاب تحت تأثیر لیبرالیسم بودند، و یک حکومت لیبرال همچنان فرمان میراند -ولی همچنین بدین معنی بود که لیبرالیسم دیگر نیروی منسجم و مؤثّری برای نیل به یک هدف مشترک نیست...
🖇 متن کامل: چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت و سوسیالیسم آن را ویران کرد
#سوئد #بازار_آزاد #لیبرالیسم
#آزادی_اقتصادی #سرمایهداری
#سوسیالیسم #سوسیالدموکراسی
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
این روزها همه لیبرال هستند
جنبش لیبرال پیروز شده بود، ولی در آستانهی آن بود که قربانی موفّقیّت خود شود. در ژانویه ۱۸۶۷، لیبرالیسم با پارلمان جدید و دموکراتیکتر بدون تقسیم به املاک، ظفرمند جلوهگر شد. لارس یوهان هیرتا، قدیمیترین نمایندهی مجلس، سخنرانی افتتاحیّه را ایراد کرد و در آن اصلاحات را گرامی داشت و به نمایندگان هشدار داد که ایدههای جدیدی دربارهی نحوهی گرفتن پول از مردم ارائه نکنند. یکی از مفسّران گفت: «حالا دیگر احزاب وجود ندارند. امروز همه لیبرال هستند.»
ولی از جهتی، این مسئله برای لیبرالهای کلاسیک مشکلاتی بهوجود آورد. بهنظر میرسید که آنها برنامهی خود را به پایان رسانده بودند. ائتلافی که ایدهها را به پیروزی رسانده بود، اکنون منافع دیگری را مدّنظر داشت. این را میتوان در احزاب جدیدی که در مجلس تشکیل شد، دید. اهالی حکومت لیبرال قدیم، با هدف دفاع از اصلاحات، و نه فراتر رفتن از آن، حزب وزیران را راه انداختند. یک گروه کوچکتر حزب نئولیبرال را تأسیس کرد؛ این حزب از نظر اقتصادی لیبرال بود و میخواست اصول خود را به موضوعات فرهنگی و سیاسی، از جمله حقوق بیشتر برای زنان، حاکمیّت قانون گستردهتر، و دموکراسی بیشتر بسط دهد. حزب برجستهی جدید «حزب مردان روستایی» بود، حزبی برای کشاورزان که دارای عناصر لیبرال بود، و میخواست مالیاتها را کاهش دهد و به کسانیکه خارج از تشکیلات استکهلم بودند قدرت بیشتری بدهد.
بدیهی است که لیبرالها بین همهی آن احزاب تقسیم شدند. گریپنشتد و لیبرالهای میانهرو به حزب وزیران پیوستند. هیرتا و لیبرالهای رادیکال مدّتی به حزب نئولیبرال پیوستند و هدلاند و بسیاری از لیبرالهای خارج از استکهلم عضو حزب روستایی شدند. این بدین معنا بود که همهی احزاب تحت تأثیر لیبرالیسم بودند، و یک حکومت لیبرال همچنان فرمان میراند -ولی همچنین بدین معنی بود که لیبرالیسم دیگر نیروی منسجم و مؤثّری برای نیل به یک هدف مشترک نیست...
🖇 متن کامل: چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت و سوسیالیسم آن را ویران کرد
#سوئد #بازار_آزاد #لیبرالیسم
#آزادی_اقتصادی #سرمایهداری
#سوسیالیسم #سوسیالدموکراسی
➣ @Notes_On_Liberty
10.02.202517:05
منقول است که توکویل اندکی پیش از انقلاب ۱۸۴۸ در مجلس نمایندگان فرانسه گوش به زمین چسبانده و گفته بود: صدای پای انقلاب به گوش میرسد. امروز نیز اگر عاقلی گوش به زمین بچسباند، صدای پای سوسیالیسمِ بیشتر را، که رخت اپوزیسیون بر تن کرده، آشکارا میشنود. در واقع، محلّ اختلاف جمهوری سوسیالیستی حاکم بر ایران و اپوزیسیونش، مسئلهی قدرت است؛ چه کسی باید قدرت داشته باشد تا سیاستهای سوسیالیستی را اجرا کند؟ خصومت و مقابلهای با اصل سوسیالیسم و اقتصاد دولتی در میان گفتهها و نوشتههای اپوزیسیون به چشم نمیخورد، و نهتنها این، که وعدههای رفاهی آنان با وعدههای رژیم سوسیالیستی کنونی در رقابتی تنگاتنگ به سر میبرند.
با افزایش تدریجی گرایش به لیبرتاریانیسم (لیبرالیسم کلاسیک) و آزادی اقتصادی در میان بخشی از مردم، سوسیالیستهای در قدرت و سوسیالیستهای بیقدرت به جوش و خروش آمده، ترسان و حیران متّحداً کمر همّت به نبرد با آن بستهاند. طایفهی «چپگراتر از چپها» نیز پس از تلاشهای ناموفّق برای چسباندن خود به لیبرالیسم و سرمایهداری، «عداوت خود ظاهر کرد» و به «اتّحاد مقدّس» برای نبرد با آزادی پیوست.
سوسیالدموکرات قصّه هم به پیروی از اسلاف سوسیالیستاش سالاد کلماتی ردیف کرده تا همان سخنان احمقانهای را بگوید که کارلایل بیش از یک سده پیش گفته بود: اقتصاد علم نیست! به همین ترتیب، دلایل و شواهد علمی برای زمینتختگرایان نیز علم نیست و نیروی جاذبه چیزی جز سخنان پوچ و بیهوده نمیتواند بود. (در اینجا به نادانیاش در باب ریشههای لیبرالیسم نمیپردازم.)
اگر تقابل سوسیالیستها (با هر پیشوند و پسوندی اعمّ از سوسیالدموکرات، سوسیالیست لیبرتارین، سوسیالیسم سبز، نئوسوسیالیسم) با بازار آزاد را عناد با خود آزادی ندانیم، در بهترین حالت میتوان آن را ناشی از عدم درک زنجیره استدلالهای منطقی علم اقتصاد و نادانی نسبت به شیوهی کار اقتصاد دانست. اجزای اقتصاد به شکل منفرد و مجزّا از هم کار نمیکنند. بلکه بازار آزاد شبکهای از کنشهاست که بر یکدیگر تأثیر میگذارند، سیگنالهایی را ارسال میکنند، که بر محاسبات و شیوههای تولید اثر میگذارد و هر مداخلهای در این ساختار بهمعنی ایجاد اختلال و عواقب زیانبار دیگر است.
اعتراض لیبرالها به مداخلات حکومت، ناشی از خودخواهی و منفعتطلبی ایشان یا دشمن با اقشار کمدرآمد و فقیر نیست، بلکه مخالفت با ریشههای فقر و عوامل بهوجودآورندهی آن است. تنها چیزی که وضعیّت مادی آدمیان را بهبود میبخشد انباشت سرمایه، سرمایهگذاری بیشتر و تولید کالاست؛ و هزینهها و مداخلههای حکومت دقیقاً همان چیزیست که روند تشکیل سرمایه و سرمایهگذاری بیشتر را مختل میکند و، در نهایت، به فروپاشی کلّ اقتصاد و فقر عمومی میانجامد؛ زیرا هر مداخلهای مداخلهی بیشتری را میطلبد و کمتر دولتی به میل خود دست از مداخلهگرایی میکشد.
در اقتصاد، یعنی در جهان واقع، کالای رایگان وجود ندارد. هر پروژهی دولتی نیاز به هزینههایی دارد که از طریق مالیاتستانی تأمین میشود. مالیاتهای مستقیم، غیرمستقیم، و مالیات تورّمی. برخلاف مغالطات کینزی، تأمین هزینههای چنین پروژههایی نهتنها رفاه عمومی را ارتقا نمیدهد بلکه سخت به آن آسیب میزند. زیرا مالیاتهای تصاعدی انگیزهی کار و تولید را در بین قشر مولّد جامعه از بین میبرد و در نتیجه به کاهش درآمد مالیاتی دولت منجر شده و دولت را ناچار به توسّل به تأمین مالی از طریق خلق تورّم میکند. خلق تورّم نیز وضعیّت را بهبود نمیبخشد بلکه گرهی بر گره قبلی میافزاید. این بار، انباشت سرمایه و تولید کاهش نمییابد، بلکه سرمایه بهکلّی نابود شده یا فرار میکند و تولید اگر با مداخلات دیگر (واضحاً تثبیت قیمت) از بین نرود، پیامد تورّم را با کاهش کیفیّت بازتاب میدهد.
بررسی پیامد مداخلات دولت، تورّم، و شکست دولتها در ارائهی خدمات، و کیفیّت خدمات دولتی در این مختصر نگنجد و ارجاع به مطالب بسیاری که دربارهی موضوعات یادشده در این کانال منتشر شده، تکافو میکند؛ «و بر مردمان واجب است که در کسب علم کوشند و فهم را در آن معتبر دارند که طلب علم و ساختن توشهی آخرت از مهمات است، و زنده را از دانش و کردار نیک چاره نیست و نیز نور ادب دل را روشن کند و داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند...»
➣ @Notes_On_Liberty
با افزایش تدریجی گرایش به لیبرتاریانیسم (لیبرالیسم کلاسیک) و آزادی اقتصادی در میان بخشی از مردم، سوسیالیستهای در قدرت و سوسیالیستهای بیقدرت به جوش و خروش آمده، ترسان و حیران متّحداً کمر همّت به نبرد با آن بستهاند. طایفهی «چپگراتر از چپها» نیز پس از تلاشهای ناموفّق برای چسباندن خود به لیبرالیسم و سرمایهداری، «عداوت خود ظاهر کرد» و به «اتّحاد مقدّس» برای نبرد با آزادی پیوست.
سوسیالدموکرات قصّه هم به پیروی از اسلاف سوسیالیستاش سالاد کلماتی ردیف کرده تا همان سخنان احمقانهای را بگوید که کارلایل بیش از یک سده پیش گفته بود: اقتصاد علم نیست! به همین ترتیب، دلایل و شواهد علمی برای زمینتختگرایان نیز علم نیست و نیروی جاذبه چیزی جز سخنان پوچ و بیهوده نمیتواند بود. (در اینجا به نادانیاش در باب ریشههای لیبرالیسم نمیپردازم.)
اگر تقابل سوسیالیستها (با هر پیشوند و پسوندی اعمّ از سوسیالدموکرات، سوسیالیست لیبرتارین، سوسیالیسم سبز، نئوسوسیالیسم) با بازار آزاد را عناد با خود آزادی ندانیم، در بهترین حالت میتوان آن را ناشی از عدم درک زنجیره استدلالهای منطقی علم اقتصاد و نادانی نسبت به شیوهی کار اقتصاد دانست. اجزای اقتصاد به شکل منفرد و مجزّا از هم کار نمیکنند. بلکه بازار آزاد شبکهای از کنشهاست که بر یکدیگر تأثیر میگذارند، سیگنالهایی را ارسال میکنند، که بر محاسبات و شیوههای تولید اثر میگذارد و هر مداخلهای در این ساختار بهمعنی ایجاد اختلال و عواقب زیانبار دیگر است.
اعتراض لیبرالها به مداخلات حکومت، ناشی از خودخواهی و منفعتطلبی ایشان یا دشمن با اقشار کمدرآمد و فقیر نیست، بلکه مخالفت با ریشههای فقر و عوامل بهوجودآورندهی آن است. تنها چیزی که وضعیّت مادی آدمیان را بهبود میبخشد انباشت سرمایه، سرمایهگذاری بیشتر و تولید کالاست؛ و هزینهها و مداخلههای حکومت دقیقاً همان چیزیست که روند تشکیل سرمایه و سرمایهگذاری بیشتر را مختل میکند و، در نهایت، به فروپاشی کلّ اقتصاد و فقر عمومی میانجامد؛ زیرا هر مداخلهای مداخلهی بیشتری را میطلبد و کمتر دولتی به میل خود دست از مداخلهگرایی میکشد.
در اقتصاد، یعنی در جهان واقع، کالای رایگان وجود ندارد. هر پروژهی دولتی نیاز به هزینههایی دارد که از طریق مالیاتستانی تأمین میشود. مالیاتهای مستقیم، غیرمستقیم، و مالیات تورّمی. برخلاف مغالطات کینزی، تأمین هزینههای چنین پروژههایی نهتنها رفاه عمومی را ارتقا نمیدهد بلکه سخت به آن آسیب میزند. زیرا مالیاتهای تصاعدی انگیزهی کار و تولید را در بین قشر مولّد جامعه از بین میبرد و در نتیجه به کاهش درآمد مالیاتی دولت منجر شده و دولت را ناچار به توسّل به تأمین مالی از طریق خلق تورّم میکند. خلق تورّم نیز وضعیّت را بهبود نمیبخشد بلکه گرهی بر گره قبلی میافزاید. این بار، انباشت سرمایه و تولید کاهش نمییابد، بلکه سرمایه بهکلّی نابود شده یا فرار میکند و تولید اگر با مداخلات دیگر (واضحاً تثبیت قیمت) از بین نرود، پیامد تورّم را با کاهش کیفیّت بازتاب میدهد.
بررسی پیامد مداخلات دولت، تورّم، و شکست دولتها در ارائهی خدمات، و کیفیّت خدمات دولتی در این مختصر نگنجد و ارجاع به مطالب بسیاری که دربارهی موضوعات یادشده در این کانال منتشر شده، تکافو میکند؛ «و بر مردمان واجب است که در کسب علم کوشند و فهم را در آن معتبر دارند که طلب علم و ساختن توشهی آخرت از مهمات است، و زنده را از دانش و کردار نیک چاره نیست و نیز نور ادب دل را روشن کند و داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند...»
➣ @Notes_On_Liberty
06.02.202514:30
📃 در دفاع از بنیادگرایی بازار آزاد | ✍🏻 پاتریک کارول
➣ @Notes_On_Liberty
بسیاری از مردم نخستین بار در درس مطالعات اجتماعی، سپس در مقاطع بالاتر، در دبیرستان، با علم اقتصاد آشنا میشوند. برای آشناکردن دانشآموزان با موضوع، آموزگار توضیح میدهد که سه رویکرد اصلی در اقتصاد وجود دارد که یک کشور میتواند اتّخاذ کند: سوسیالیسم، سرمایهداری، یا نظام میانی که «اقتصاد مختلط» نام میگیرد.
سپس آموزگار به توضیح محاسن و معایب هر نظام میپردازد. از آنجاکه آموزگار معمولاً مغرضانه عمل میکند و جهتگیری دارد، پس ناگزیر یکی از گزینهها مطلوبترین گزینه معرّفی میشود. در تجربهی خودم از این درس -و من گمان میکنم که تجربهی خیلیها چنین بوده است- «اقتصاد مختلط» بهعنوان کمضررترین گزینه در نظر گرفته میشود. افراط با سوءظن نگریسته میشد؛ راه میانی بهترینهای هر دو نظام را در خود جای میداد و از افراط سرمایهداری ناب یا سوسیالیسم پرهیز میکرد.
با نگاهی به چشمانداز سیاسی امروز، روشن است که این موقعیّت «میانی» محبوبترین موضع دانسته میشود. میدانیم که سرمایهداری و سوسیالیسم هر دو وقتی به حدّ افراط کشیده میشوند، مشکلات جدّی بهوجود میآورند. ولی این رویکرد بهظاهر مبتنی بر عقل سلیم مسئله را از چند جهت مهم اشتباه میفهمد.
افسانهی «اقتصاد مختلط»
نخستین مسئله دربارهی راه میانی این است که واقعاً چیزی به نام اقتصاد «مختلط» وجود ندارد. همانطور که لودویگ فون میزس در اثر بزرگ خود، کنش انسانی، توضیح میدهد، اقتصاد بازار و اقتصاد سوسیالیستی از نظر فنّی کاملاً منحصربهفردند، بنابراین اختلاط آنها، حتّی در عالم نظر، غیرممکن است...
🖇 متن کامل: در دفاع از بنیادگرایی بازار آزاد
#اقتصاد #اقتصاد_مختلط
#سوسیالیسم #مداخلهگرایی
#بازار_آزاد #سرمایهداری
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
بسیاری از مردم نخستین بار در درس مطالعات اجتماعی، سپس در مقاطع بالاتر، در دبیرستان، با علم اقتصاد آشنا میشوند. برای آشناکردن دانشآموزان با موضوع، آموزگار توضیح میدهد که سه رویکرد اصلی در اقتصاد وجود دارد که یک کشور میتواند اتّخاذ کند: سوسیالیسم، سرمایهداری، یا نظام میانی که «اقتصاد مختلط» نام میگیرد.
سپس آموزگار به توضیح محاسن و معایب هر نظام میپردازد. از آنجاکه آموزگار معمولاً مغرضانه عمل میکند و جهتگیری دارد، پس ناگزیر یکی از گزینهها مطلوبترین گزینه معرّفی میشود. در تجربهی خودم از این درس -و من گمان میکنم که تجربهی خیلیها چنین بوده است- «اقتصاد مختلط» بهعنوان کمضررترین گزینه در نظر گرفته میشود. افراط با سوءظن نگریسته میشد؛ راه میانی بهترینهای هر دو نظام را در خود جای میداد و از افراط سرمایهداری ناب یا سوسیالیسم پرهیز میکرد.
با نگاهی به چشمانداز سیاسی امروز، روشن است که این موقعیّت «میانی» محبوبترین موضع دانسته میشود. میدانیم که سرمایهداری و سوسیالیسم هر دو وقتی به حدّ افراط کشیده میشوند، مشکلات جدّی بهوجود میآورند. ولی این رویکرد بهظاهر مبتنی بر عقل سلیم مسئله را از چند جهت مهم اشتباه میفهمد.
افسانهی «اقتصاد مختلط»
نخستین مسئله دربارهی راه میانی این است که واقعاً چیزی به نام اقتصاد «مختلط» وجود ندارد. همانطور که لودویگ فون میزس در اثر بزرگ خود، کنش انسانی، توضیح میدهد، اقتصاد بازار و اقتصاد سوسیالیستی از نظر فنّی کاملاً منحصربهفردند، بنابراین اختلاط آنها، حتّی در عالم نظر، غیرممکن است...
🖇 متن کامل: در دفاع از بنیادگرایی بازار آزاد
#اقتصاد #اقتصاد_مختلط
#سوسیالیسم #مداخلهگرایی
#بازار_آزاد #سرمایهداری
➣ @Notes_On_Liberty
23.04.202509:00
تا پیش از ملّیسازی مراتع و منابع، اگر وحوشی مانند اینان چنین رفتاری با محیطزیست میداشتند، با ضربات دستهبیل و کلنگ افراد محلّی مواجه میشدند. با ملّیسازی مراتع و منابع نهتنها آنها بیصاحب شدند، بلکه برخلاف تصوّر سیاستمداران و به دور از احساسات ملّیگرایانه، میزان تخریب آنها افزایش یافت. ورود رایگان به این مناطق و نبود هیچ ناظر و محافظی، شرایط را برای بروز توحش فراهم کرد و شعائر سانتیمانتالیستی نظیر «شهر ما خانهی ما»، «در حفظ محیطزیست کشورمان کوشا باشیم»، و «برای آیندگان فلان کنیم» هم ذرّهای در بهبود رفتار مهاجمین مؤثّر نبود. امیدواریم که افراد بومی و محلّی به سلوک پیشینیان خود برگردند و مهاجمین را با دستهبیل و خود بیل آشنا سازند.
#لوکالیسم #مالکیت_خصوصی
#تراژدی_منابع_مشاع #ملیسازی
➣ @Notes_On_Liberty
#لوکالیسم #مالکیت_خصوصی
#تراژدی_منابع_مشاع #ملیسازی
➣ @Notes_On_Liberty


20.03.202509:01
«نوبهار آمد و نوروز نو آورد نشاط،
ز مهی چون بت نوشاد میِ سرخ ستان
تا بجایست زمین با طرب و شادی زی
تا بپایست فلک با خوشی و رامش مان»
(قطران تبریزی)
֎ نوروزتان خرّم! جشن شکوهمند نوروز و فرارسیدن سال ۱۴۰۴ خورشیدی و ۱۳۹۴ یزدگری، بر همهی ایرانیان شاد باد. به امید زندگیای در سایهی آزادی.
ز مهی چون بت نوشاد میِ سرخ ستان
تا بجایست زمین با طرب و شادی زی
تا بپایست فلک با خوشی و رامش مان»
(قطران تبریزی)
֎ نوروزتان خرّم! جشن شکوهمند نوروز و فرارسیدن سال ۱۴۰۴ خورشیدی و ۱۳۹۴ یزدگری، بر همهی ایرانیان شاد باد. به امید زندگیای در سایهی آزادی.
24.02.202513:08
«اینک زمین را میستاییم؛
زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اهورهمزدا!
زنان را میستاییم.
زنانی را که از آنِ تو به شمار آیند،
و از بهترین اَشَه برخوردارند، میستاییم.» (یسنا، هات سیوهشتم)
❈ پنجم اسفندماه، سپندارمذگان، جشن بزرگداشت زن و زمین، فرخنده باد.
➣ @Notes_On_Liberty
زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اهورهمزدا!
زنان را میستاییم.
زنانی را که از آنِ تو به شمار آیند،
و از بهترین اَشَه برخوردارند، میستاییم.» (یسنا، هات سیوهشتم)
❈ پنجم اسفندماه، سپندارمذگان، جشن بزرگداشت زن و زمین، فرخنده باد.
➣ @Notes_On_Liberty


15.02.202514:30
«اگر اسلحه محدود یا غیرقانونی باشد، دلیلی وجود ندارد که انتظار داشته باشیم مجرمانِ مصمّم و قاطع توجّه چندانی به قانون داشته باشند. پس مجرمان همیشه میتوانند اسلحه بخرند و حمل کنند؛ این تنها قربانیان بیگناه آنها خواهند بود که از لیبرالهای [= چپ آمریکایی] دلواپس، که قوانینی را علیه اسلحه و دیگر سلاحها وضع میکند، رنج خواهند برد.» (مورای روتبارد)
- فکر میکنید مخالفان آزادی اسلحه با دیدن این نوع جنایات، در اعتقادات شوم خود بازنگری میکنند؟ اصلاً. آنها به شما خواهند گفت که اگر اسلحه آزاد بود این جنایات بیشتر میشد، چون افراد بیشتری سلاح در اختیار داشتند! ذهن آنها هرگز توانایی درک این را نخواهد داشت که تبهکاران همواره سلاح خود را به دست خواهند آورد.
#آزادی_اسلحه #حق_دفاع #دفاع_از_خود
➣ @Notes_On_Liberty
- فکر میکنید مخالفان آزادی اسلحه با دیدن این نوع جنایات، در اعتقادات شوم خود بازنگری میکنند؟ اصلاً. آنها به شما خواهند گفت که اگر اسلحه آزاد بود این جنایات بیشتر میشد، چون افراد بیشتری سلاح در اختیار داشتند! ذهن آنها هرگز توانایی درک این را نخواهد داشت که تبهکاران همواره سلاح خود را به دست خواهند آورد.
#آزادی_اسلحه #حق_دفاع #دفاع_از_خود
➣ @Notes_On_Liberty


10.02.202517:05
«نظریّههای اقتصادی که آموزهی لیبرال بر آنها استوار است، انکارناپذیرند. بیش از صدوپنجاه سال تلاشهای مذبوحانه برای ردّ آموزههای آنچه که یکی از بزرگترین پیشگامان توتالیتاریسم و نازیسم، کارلایل، «علم ملالانگیز» مینامید، بهطرز تأسّفباری شکست خوردند. همهی این خوداقتصاددانپنداران نتوانستند خدشهای بر پیکر نظریّهی ریکاردویی تجارت خارجی یا آموزههای مربوط به تأثیرات دخالت حکومت در اقتصاد بازار بیاندازند. هیچکس در تلاش برای ردّ این واقعیّت که هیچ محاسبهی اقتصادی در نظام سوسیالیستی امکانپذیر نیست، توفیق نیافت. این گزاره را، که در اقتصاد بازار هیچ تعارضی بین منافع درستدرکشده وجود ندارد، نمیتوان رد کرد.» (میزس، حکومت قادرمطلق)
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
22.01.202520:06
📃 سوسیالیستها و پیشوا: مسابقهای جهنمساز | ✍🏻 پائولو فریرا
➣ @Notes_On_Liberty
اخیراً داستان شوروی را تماشا کردم، مستندی که به بررسی شرارتهای سوسیالیسم شوروی و شباهتهای چشمگیر آنها با نازیسم میپردازد و همکاری آنها را برجسته میکند: اقتصاد متمرکز، افسران گشتاپو که تکنیکهای شکنجهی توسعهیافتهی ان.کا.و.ده (NKVD) را آموزش دیده بودند، و صادرات غلّات، نفت، سنگآهن و دیگر منابع حیاتی برای جنگ توسّط شوروی به آلمان.
این باعث شد بیاندیشم: چه گروههای سوسیالیست دیگری روابط رسمی و کاری با نازیها را حفظ کردند؟ با کاوشی ژرفتر، فهرستی غیرجامع از سوسیالیستهای اروپایی تهیّه کردم؛ کسانیکه با نازیها برای نیل به لبنسراوم (Lebensraum) همکاری میکردند. انترناسیونالیستهای واقعی!
در فضای نزاکت سیاسی، جوانان مفتخرانه نفرت جاهلانهی خود از «فاشیسم» را در تجلیل از سوسیالیسم نمایان میسازند، و اینها همان افرادی هستند که احتمالاً هیتلر و جنبش او را هیولا نمیدانستند، بلکه آنان را بهعنوان افرادی روشنفکر و مترقی مینگریستند.
سوسیالدموکراتهای سوئد
سوسیالدموکراتها، که در اصل مارکسیست بودند، یکسری از سیاستهای عمومی را به اجرا درآوردند، دولت رفاه را ایجاد کرده و گسترش دادند، حقوق کارگران را توسعه دادند (موافقتنامهی سلتشوبدن برای هماهنگکردن تضاد بین کار و سرمایه، به حدّاقلرساندن خطر اعتصاب و تعطیلی)، و راهحلهای کینزی برای کاهش بیکاری را با افزایش هزینههای عمومی بهکار گرفتند. در سال ۱۹۳۴ به کشاورزی یارانه پرداخت شد و در برابر رقابت خارجی از آن حمایت گردید، و دولت با تنزّل ارزش کرون برای تقویّت صنایع داخلی و جلوگیری از واردات، بر اقتصاد تأثیر گذاشت -متعاقباً قدرت خرید کاهش یافت، و محصولات با کیفیّت پایینتر در بازار داخلی پدیدار گشت. این سیاستها از سال ۱۹۳۳ به بعد در آلمان تقلید شد...
🖇 متن کامل: سوسیالیستها و پیشوا: مسابقهای جهنمساز
#نازیسم #سوسیالیسم #هیتلر
#فاشیسم #سوسیالدموکراسی
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
اخیراً داستان شوروی را تماشا کردم، مستندی که به بررسی شرارتهای سوسیالیسم شوروی و شباهتهای چشمگیر آنها با نازیسم میپردازد و همکاری آنها را برجسته میکند: اقتصاد متمرکز، افسران گشتاپو که تکنیکهای شکنجهی توسعهیافتهی ان.کا.و.ده (NKVD) را آموزش دیده بودند، و صادرات غلّات، نفت، سنگآهن و دیگر منابع حیاتی برای جنگ توسّط شوروی به آلمان.
این باعث شد بیاندیشم: چه گروههای سوسیالیست دیگری روابط رسمی و کاری با نازیها را حفظ کردند؟ با کاوشی ژرفتر، فهرستی غیرجامع از سوسیالیستهای اروپایی تهیّه کردم؛ کسانیکه با نازیها برای نیل به لبنسراوم (Lebensraum) همکاری میکردند. انترناسیونالیستهای واقعی!
در فضای نزاکت سیاسی، جوانان مفتخرانه نفرت جاهلانهی خود از «فاشیسم» را در تجلیل از سوسیالیسم نمایان میسازند، و اینها همان افرادی هستند که احتمالاً هیتلر و جنبش او را هیولا نمیدانستند، بلکه آنان را بهعنوان افرادی روشنفکر و مترقی مینگریستند.
سوسیالدموکراتهای سوئد
سوسیالدموکراتها، که در اصل مارکسیست بودند، یکسری از سیاستهای عمومی را به اجرا درآوردند، دولت رفاه را ایجاد کرده و گسترش دادند، حقوق کارگران را توسعه دادند (موافقتنامهی سلتشوبدن برای هماهنگکردن تضاد بین کار و سرمایه، به حدّاقلرساندن خطر اعتصاب و تعطیلی)، و راهحلهای کینزی برای کاهش بیکاری را با افزایش هزینههای عمومی بهکار گرفتند. در سال ۱۹۳۴ به کشاورزی یارانه پرداخت شد و در برابر رقابت خارجی از آن حمایت گردید، و دولت با تنزّل ارزش کرون برای تقویّت صنایع داخلی و جلوگیری از واردات، بر اقتصاد تأثیر گذاشت -متعاقباً قدرت خرید کاهش یافت، و محصولات با کیفیّت پایینتر در بازار داخلی پدیدار گشت. این سیاستها از سال ۱۹۳۳ به بعد در آلمان تقلید شد...
🖇 متن کامل: سوسیالیستها و پیشوا: مسابقهای جهنمساز
#نازیسم #سوسیالیسم #هیتلر
#فاشیسم #سوسیالدموکراسی
➣ @Notes_On_Liberty


16.04.202516:00
«اگر کسی نتواند برای تأمین عدالت به مرجعی جز حکومت متوسل شود، عدالت مورد سوءاستفادهی حکومت قرار خواهد گرفت؛ حتی اگر قانون اساسی و دیوان عالی وجود داشته باشد. قوانین اساسی و دیوانهای عالی نهادهای دولتی هستند، و هر محدودیتی که وضع شود بهناچار باید توسط کارگزاران همان سازمان بررسی شود. قابل پیشبینی است که تعریف مالکیت و امنیت پیوسته تغییر میکند و قلمرو اختیارات حکومت گسترش مییابد تا جاییکه، در نهایت، مفهوم حقوق جهانشمول و تغییرناپذیر بشر، بهویژه حق مالکیت، نابود شود، و قانون -بهعنوان مصوبات حکومتی- و حقوق -بهعنوان کمکهای دولتی- جایگزین آن گردند.»
❈ هانس هرمان هوپ، اخلاق روتباردی
➣ @Notes_On_Liberty
❈ هانس هرمان هوپ، اخلاق روتباردی
➣ @Notes_On_Liberty
07.03.202518:16
● کتاب «حکومت قادرمطلق؛ ظهور دولت تمامیّتخواه و جنگ تمامعیار»
● نویسنده: لودویگ فون میزس
● مترجم: شیدوَش سپهرداد
برای کسب اطلاعات بیشتر و خرید به سایت نشر آماره مراجعه کنید:
https://nashreamareh.ir/product/economics/international/ghader/
● نویسنده: لودویگ فون میزس
● مترجم: شیدوَش سپهرداد
برای کسب اطلاعات بیشتر و خرید به سایت نشر آماره مراجعه کنید:
https://nashreamareh.ir/product/economics/international/ghader/
24.02.202509:30
فیالواقع آزادی اسلحه و حق دفاع باعث میشه که مردم هر روز همدیگر رو بکشند و بدرّند. ولی انحصار اسلحه در دست دولت خیلی خوبه و دولت خردمند و خوب هیچکس رو نمیکشه 🥹
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
15.02.202512:30
رویکرد مرسوم به توسعهی اقتصادی برای ثروتمند کردن کشورهای فقیر، مبتنی بر یک توهّم تکنوکراتیک است: این باور که فقر یک مشکل کاملاً فنّی و تکنولوژیک است که میتواند با راهحلهای فنّی مانند کود، آنتیبیوتیک یا مکمّلهای غذایی برطرف شود. رویکرد تکنوکراتیک علّت واقعی فقر، یعنی قدرت لگامگسیختهی دولت در برابر افراد فقیر و بدون حقوق را نادیده میگیرد.
کارشناسان فنّی ناخواسته با این توهّم تکنوکراتیک، به دولت، بهعنوان نهادی که راهحلهای فنّی را اجرا میکند، اختیارات و مشروعیّت جدیدی اعطا میکنند. اقتصاددانانی که از رویکرد تکنوکراتیک حمایت میکنند، به سادهلوحی وحشتناکی دربارهی قدرت دچارند؛ اینکه با کاهش یا حتّی حذف محدودیّتهای قدرت، دولت به میل خود خیرخواه باقی خواهد ماند.
آنچه قبلاً حقّ الهی پادشاهان نامیده میشد در زمان ما به حقّ توسعهی دیکتاتورها تبدیل شده است. دیدگاه مسلّم در باب توسعه، دیدگاه مستبدّان خوشنیّت است که کارشناسان فنّی توصیه میکنند، و ما آن را توسعهی اقتدارگرا یا آمرانه مینامیم. واژهی تکنوکراسی (مترادف توسعهی اقتدارگرا) خود یک مفهوم ابداعی در اوایل سدهی بیستم است؛ بهمعنای «حکمرانی متخصّصان.»
تراژدی اخلاقی توسعهی امروز، تردستی و شعبدهای است که توجّه را به راهحلهای فنّی معطوف میکند و در عین حال بر نقض حقوق افراد سرپوش میگذارد. حقوق فقرا به خودی خود اهداف اخلاقی هستند. رویکرد اخلاقی خنثی به افراد فقیر وجود ندارد. هر رویکرد توسعهگرایانه یا به حقوق فقرا احترام میگذارد یا آنها را زیر پا مینهد. توسعهی اقتدارگرایانه نیز یک تراژدی عملی است.
تاریخ و تجربهی مدرن نشان میدهد که افرادِ آزادِ دارای حقوق سیاسی و اقتصادی -که آن را توسعهی آزاد مینامیم- نظام حلّ مشکلات بسیار موفّقی را برقرار میکنند. توسعهی آزاد به ما این حق را میدهد که یکی از هزاران مشکلگشای خودجوش را انتخاب کنیم و به کسانیکه مشکلات ما را حل میکنند پاداش دهیم.
توسعهی آزاد به چرخ معیوب پرسروصدا اجازه میدهد تا برای رفع مشکل روغن پیدا کند، در حالیکه توسعهی اقتدارگرایانه چرخ معیوب را ساکت میکند؛ احتمالاً با حملهی پلیس و مجازات زندان.
توهّم تکنوکراتیک این است که فقر ناشی از کمبود تخصّص است، در حالیکه فقر واقعاً به کمبود حق مربوط میشود. تأکید بر مسئلهی تخصّص و کارشناسی مشکل حقوق را بدتر میکند. مشکلات فنّی و تکنولوژیک فقرا، نشانهی فقر است، نه دلیل آن. علّت فقر فقدان حقوق سیاسی و اقتصادی، نبود یک نظام سیاسی و اقتصادی آزاد است که راهحلهای فنّی برای مشکلات فقرا پیدا کند. مستبدّی که کارشناسان انتظار دارند راهحلهای فنّی را اجرا و مشکلات فنّی را برطرف کند، خود بزرگترین مشکل است.
یکی از مفاهیم رایج در میان توسعهگرایان مفهوم «دیکتاتور خیرخواه» است. بر اساس این مفهوم، رهبر ممکن است قدرت و اختیارات نامحدودی داشته باشد، ولی نیّت او در زمینهی استفاده از قدرت، نیّت خیر فرض میشود. او فقط به مشاورهی متخصّصان نیاز دارد تا کارهای خوب انجام دهد.
حمایت از رویکرد توسعهی اقتدارگرایانه گاهی آشکار نیست، بلکه در لفافه است؛ اغلب با لباس نوعدوستی جلوه میکند تا خودخواهی.
● استبداد متخصصان، ویلیام ایسترلی
➣ @Notes_On_Liberty
کارشناسان فنّی ناخواسته با این توهّم تکنوکراتیک، به دولت، بهعنوان نهادی که راهحلهای فنّی را اجرا میکند، اختیارات و مشروعیّت جدیدی اعطا میکنند. اقتصاددانانی که از رویکرد تکنوکراتیک حمایت میکنند، به سادهلوحی وحشتناکی دربارهی قدرت دچارند؛ اینکه با کاهش یا حتّی حذف محدودیّتهای قدرت، دولت به میل خود خیرخواه باقی خواهد ماند.
آنچه قبلاً حقّ الهی پادشاهان نامیده میشد در زمان ما به حقّ توسعهی دیکتاتورها تبدیل شده است. دیدگاه مسلّم در باب توسعه، دیدگاه مستبدّان خوشنیّت است که کارشناسان فنّی توصیه میکنند، و ما آن را توسعهی اقتدارگرا یا آمرانه مینامیم. واژهی تکنوکراسی (مترادف توسعهی اقتدارگرا) خود یک مفهوم ابداعی در اوایل سدهی بیستم است؛ بهمعنای «حکمرانی متخصّصان.»
تراژدی اخلاقی توسعهی امروز، تردستی و شعبدهای است که توجّه را به راهحلهای فنّی معطوف میکند و در عین حال بر نقض حقوق افراد سرپوش میگذارد. حقوق فقرا به خودی خود اهداف اخلاقی هستند. رویکرد اخلاقی خنثی به افراد فقیر وجود ندارد. هر رویکرد توسعهگرایانه یا به حقوق فقرا احترام میگذارد یا آنها را زیر پا مینهد. توسعهی اقتدارگرایانه نیز یک تراژدی عملی است.
تاریخ و تجربهی مدرن نشان میدهد که افرادِ آزادِ دارای حقوق سیاسی و اقتصادی -که آن را توسعهی آزاد مینامیم- نظام حلّ مشکلات بسیار موفّقی را برقرار میکنند. توسعهی آزاد به ما این حق را میدهد که یکی از هزاران مشکلگشای خودجوش را انتخاب کنیم و به کسانیکه مشکلات ما را حل میکنند پاداش دهیم.
توسعهی آزاد به چرخ معیوب پرسروصدا اجازه میدهد تا برای رفع مشکل روغن پیدا کند، در حالیکه توسعهی اقتدارگرایانه چرخ معیوب را ساکت میکند؛ احتمالاً با حملهی پلیس و مجازات زندان.
توهّم تکنوکراتیک این است که فقر ناشی از کمبود تخصّص است، در حالیکه فقر واقعاً به کمبود حق مربوط میشود. تأکید بر مسئلهی تخصّص و کارشناسی مشکل حقوق را بدتر میکند. مشکلات فنّی و تکنولوژیک فقرا، نشانهی فقر است، نه دلیل آن. علّت فقر فقدان حقوق سیاسی و اقتصادی، نبود یک نظام سیاسی و اقتصادی آزاد است که راهحلهای فنّی برای مشکلات فقرا پیدا کند. مستبدّی که کارشناسان انتظار دارند راهحلهای فنّی را اجرا و مشکلات فنّی را برطرف کند، خود بزرگترین مشکل است.
یکی از مفاهیم رایج در میان توسعهگرایان مفهوم «دیکتاتور خیرخواه» است. بر اساس این مفهوم، رهبر ممکن است قدرت و اختیارات نامحدودی داشته باشد، ولی نیّت او در زمینهی استفاده از قدرت، نیّت خیر فرض میشود. او فقط به مشاورهی متخصّصان نیاز دارد تا کارهای خوب انجام دهد.
حمایت از رویکرد توسعهی اقتدارگرایانه گاهی آشکار نیست، بلکه در لفافه است؛ اغلب با لباس نوعدوستی جلوه میکند تا خودخواهی.
● استبداد متخصصان، ویلیام ایسترلی
➣ @Notes_On_Liberty
08.02.202514:30
📃 محور شرارت؛ بدترین رؤسای جمهور آمریکا | ✍🏻 توماس دیلورنزو
➣ @Notes_On_Liberty
بنیاد پژوهشی کالج سییِنا، انجمن علوم سیاسی آمریکا و سی-سپن، همگی رتبهبندی رؤسای جمهور آمریکا توسّط مورّخان «جریان اصلی»، دانشمندان علوم سیاسی، و دیگر «کارشناسان ریاستجمهوری» را منتشر میکنند. آبراهام لینکلن و فرانکلین دی. روزولت معمولاً در جایگاه اوّل و دوم قرار میگیرند، ولی گاهی اوقات جورج واشینگتن در رتبهی دوم قرار میگیرد. در چند سال گذشته، دونالد ترامپ، با اختلاف از همه، رتبهی آخر را به خود اختصاص داده، در حالیکه جو بایدن رتبهی قابلاحترام ۱۳ یا ۱۴ را کسب کرده است.
سالیان متمادی وودرو ویلسون رتبهی بسیار بالایی داشت، برای مثال، ششمین رتبهی سییِنا در سال ۱۹۸۲. بهتازگی پس از اینکه «کارشناسان ریاستجمهوری» ظاهراً متوجّه شدند که او ارتش ایالات متّحده را جداسازی نژادی کرده، او به محدودهی ۱۳-۱۴ سقوط کرد.
ایوان اِلند در کتاب خود «بازتراشی راشمور: رتبهبندی رؤسای جمهور بر اساس صلح، رونق، و آزادی»، رؤسای جمهور را بر اساس میزان محافظت از جان، آزادی و دارایی رتبهبندی کرده است. رتبهی اوّل به جان تایلر، معاون جفرسونی ویرجینیایی رسید که با مرگ ناگهانی رئیسجمهور ویلیام هنری هریسون در سال ۱۸۴۱ رئیسجمهور شد. طبیعتاً، تایلر از نظر کارشناسان «جریان اصلی» ریاست جمهوری، همانند دیگر رؤسای جمهور آزادیخواهتر مانند گروور کلیولند و مارتین ون بورن، در رتبهی آخر قرار دارد. اکثر آمریکاییهای امروزی احتمالاً هرگز نام جان تایلر را نشنیدهاند.
در واقع، لینکلن، روزولت، و ویلسون بدترین رؤسای جمهور آمریکا بودند، زیرا تمایل مشترکشان به دیکتاتوری، فساد، بیقانونی، حمله به آزادیهای تضمینشده در قانون اساسی، جنگافروزی و زندانیکردن دگراندیشان و مخالفان سیاسی و نیز سوسیالیسم، فاشیسم اقتصادی، و مداخلهگرایی احمقانهی حکومت بود...
🖇 متن کامل: محور شرارت؛ بدترین رؤسای جمهور آمریکا
#لینکلن #ویلسون #روزولت
#سوسیالیسم #فاشیسم
#آمریکا #محور_شرارت
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
بنیاد پژوهشی کالج سییِنا، انجمن علوم سیاسی آمریکا و سی-سپن، همگی رتبهبندی رؤسای جمهور آمریکا توسّط مورّخان «جریان اصلی»، دانشمندان علوم سیاسی، و دیگر «کارشناسان ریاستجمهوری» را منتشر میکنند. آبراهام لینکلن و فرانکلین دی. روزولت معمولاً در جایگاه اوّل و دوم قرار میگیرند، ولی گاهی اوقات جورج واشینگتن در رتبهی دوم قرار میگیرد. در چند سال گذشته، دونالد ترامپ، با اختلاف از همه، رتبهی آخر را به خود اختصاص داده، در حالیکه جو بایدن رتبهی قابلاحترام ۱۳ یا ۱۴ را کسب کرده است.
سالیان متمادی وودرو ویلسون رتبهی بسیار بالایی داشت، برای مثال، ششمین رتبهی سییِنا در سال ۱۹۸۲. بهتازگی پس از اینکه «کارشناسان ریاستجمهوری» ظاهراً متوجّه شدند که او ارتش ایالات متّحده را جداسازی نژادی کرده، او به محدودهی ۱۳-۱۴ سقوط کرد.
ایوان اِلند در کتاب خود «بازتراشی راشمور: رتبهبندی رؤسای جمهور بر اساس صلح، رونق، و آزادی»، رؤسای جمهور را بر اساس میزان محافظت از جان، آزادی و دارایی رتبهبندی کرده است. رتبهی اوّل به جان تایلر، معاون جفرسونی ویرجینیایی رسید که با مرگ ناگهانی رئیسجمهور ویلیام هنری هریسون در سال ۱۸۴۱ رئیسجمهور شد. طبیعتاً، تایلر از نظر کارشناسان «جریان اصلی» ریاست جمهوری، همانند دیگر رؤسای جمهور آزادیخواهتر مانند گروور کلیولند و مارتین ون بورن، در رتبهی آخر قرار دارد. اکثر آمریکاییهای امروزی احتمالاً هرگز نام جان تایلر را نشنیدهاند.
در واقع، لینکلن، روزولت، و ویلسون بدترین رؤسای جمهور آمریکا بودند، زیرا تمایل مشترکشان به دیکتاتوری، فساد، بیقانونی، حمله به آزادیهای تضمینشده در قانون اساسی، جنگافروزی و زندانیکردن دگراندیشان و مخالفان سیاسی و نیز سوسیالیسم، فاشیسم اقتصادی، و مداخلهگرایی احمقانهی حکومت بود...
🖇 متن کامل: محور شرارت؛ بدترین رؤسای جمهور آمریکا
#لینکلن #ویلسون #روزولت
#سوسیالیسم #فاشیسم
#آمریکا #محور_شرارت
➣ @Notes_On_Liberty


20.01.202514:44
15.04.202518:00
📃 بحران آب؟ مقصر کیست؟
➣ @Notes_On_Liberty
نزاع کشاورزان اصفهانی با دولت بر سر آب و شکستهشدن خطلولهی انتقال آب به یزد بار دیگر قلم تحلیلگران مختلف را به جنبش درآورده است: مقصر بحران کشاورز اصفهانی است یا اهالی یزد؟ مقصّر کیست؟ محق کدام است؟ پاسخ این است که هیچکدام. در تحلیل نهایی، دولت و برنامهریزی مرکزی باید مقصر بحران بهوجودآمده دانسته شود.
ردّ پای بحران کنونی -نه فقط در اصفهان، که در کل ایران- را باید در ملّیسازی منابع آب، برنامهریزی مرکزی در راستای صنعتیسازی کشور، قیمتگذاری دستوری، و انواع و اقسام مداخلات کوچک و بزرگ دولت طی سالیان دراز باید جست. در ابتدا دولت مالکیّت افراد بر آب را با ملّیسازی منابع از میان برده است. منبع آبی که ساکنان حوزهی آبی یک رود را تأمین میکرد و عرفاً حقّ مالکیّت آن بین اهالی تقسیم شده بود، حقّ مسلّم همهی جمعیّت تحت سلطهی دولت قلمداد شد. معنای ملّیسازی جز دولتسازی یک «چیز» نیست. فرض بر آن بگذاریم که یک معدن حقّ همهی ساکنان کشور x است، و پس از مدّتی یکی از استانهای آن کشور به تسخیر دولت y در آمد، آیا اهالی آن استان همچنان سهمی از منابع کشور x دارند یا نه؟ آیا ساکنان کشورهایی که سابقاً و بهلحاظ تاریخی تحت سلطهی حکومت کشور x بودهاند، از آن منابع سهم میبرند؟ به همین روی، اساساً ملّیسازی صنایع/منابع معنایی جز سپردن آن به دست دولت و برنامهریزی مرکزی ندارد. در اینجا با تراژدی منابع مشاع روبهرو خواهیم شد. مالکیّت دولتی بدون آیندهنگری منابع را در راستای اهداف خود «مصرف» و «چپاول» میکند.
فرض کنید یک سرمایهگذار خصوصی قصد دارد که کارخانهی ذوبآهن بنا کند. او ابتدا باید هزینهها را بسنجد که آیا احداث کارخانه در دل کویر و خرید آب از مالکان رود نزدیک آنجا بهصرفهتر است یا احداث آن در کنار منبع آبی عظیمتر، یعنی دریا (احتمالاً بدون مالک یا با قیمتی ارزانتر). ولی دولت، با تکیه بر منبع مالی بیپایان و سلطهی قهرآمیز بر منابع، فارغ از ملاحظات اقتصادی، تنها متوجّه آن است که کدام مکان از لحاظ راهبردی مناسبتر است، به مرکز نزدیکتر بوده، و دیرتر به تصرّف دشمن درمیآید.
دوم، دولت با قیمتگذاری دستوری بر روی برخی اقلام کشاورزی (به زبان دولت: محصولات استراتژیک!)، و ممنوعیّت برخی محصولات مانند خشخاش، کشت بعضی از محصولات را سودآور و برخی دیگر را زیانآور ساخته است. در چنین شرایطی کشاورزان به کشت محصولاتی میپردازند که از قید قیمتگذاری دولتی خارج هستند یا قیمت مناسبتری دارند (ممنوعیّت خریدوفروش گندم به افراد و شرکتهای خصوصی و، در مقابل، کاهش واردات برنج از خارج را در نظر بگیرید).
از سوی دیگر، دولت با مداخلهی سدسازی، مصرف آب در برخی مناطق را افزایش میدهد. برداشت آب از بالادست رودها، شهرکسازیها و باغسازیهای گسترده در اطراف سدهای ذخیرهی کشور، تنها بهلطف مجوزهای دولتی ممکن شد و مالکان سنّتی طی هزاران سال از چنین اقدام پرهیز کرده بودند و در صورت اقدام به احداث باغ، از سهم آبی معیّن استفاده میکردند.
وانگهی، دولت با ملّیسازی منابع آبی و عرضهی ارزانقیمت آب (یارانه)، انگیزهی صرفهجویی و مصرف محتاطانهی آن را از میان برده است. در بازار آزاد، سازوکار قیمتها در مواقع ترسالی و خشکسالی، جلوی مصرف بیرویّهی آب را میگیرد، و مصرف آن را مدیریّت میکند. حتّی انتقال آب از یک شهر به شهر دیگر تابعی از نظام قیمتهاست و ملاحظات آیندهنگرانه را جانشین کوتهبینی و «مصرف» صرف منابع میکند.
راهکار بحران کنونی کشور چیزی جز مجموعهای از اقدامات ضدسوسیالیستی (دولتزدایی) نتواند بود. ملّیزدایی منابع و مراتع، بازگرداندن مالکیّت منابع به مالکان تاریخی و محلّی، خصوصیسازی صنایع، آزادسازی قیمتها و قطع یارانه به کشاورزان و صنایع، لازمهی بازگشت نظم طبیعی به کشور است و شرّ برنامهریزی بیشتر و متمرکزتر، که بیش از صد سال کشور را به اسارت گرفته، تنها بر مشکلات میافزاید.
#آب #مالکیت #ملیسازی
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
نزاع کشاورزان اصفهانی با دولت بر سر آب و شکستهشدن خطلولهی انتقال آب به یزد بار دیگر قلم تحلیلگران مختلف را به جنبش درآورده است: مقصر بحران کشاورز اصفهانی است یا اهالی یزد؟ مقصّر کیست؟ محق کدام است؟ پاسخ این است که هیچکدام. در تحلیل نهایی، دولت و برنامهریزی مرکزی باید مقصر بحران بهوجودآمده دانسته شود.
ردّ پای بحران کنونی -نه فقط در اصفهان، که در کل ایران- را باید در ملّیسازی منابع آب، برنامهریزی مرکزی در راستای صنعتیسازی کشور، قیمتگذاری دستوری، و انواع و اقسام مداخلات کوچک و بزرگ دولت طی سالیان دراز باید جست. در ابتدا دولت مالکیّت افراد بر آب را با ملّیسازی منابع از میان برده است. منبع آبی که ساکنان حوزهی آبی یک رود را تأمین میکرد و عرفاً حقّ مالکیّت آن بین اهالی تقسیم شده بود، حقّ مسلّم همهی جمعیّت تحت سلطهی دولت قلمداد شد. معنای ملّیسازی جز دولتسازی یک «چیز» نیست. فرض بر آن بگذاریم که یک معدن حقّ همهی ساکنان کشور x است، و پس از مدّتی یکی از استانهای آن کشور به تسخیر دولت y در آمد، آیا اهالی آن استان همچنان سهمی از منابع کشور x دارند یا نه؟ آیا ساکنان کشورهایی که سابقاً و بهلحاظ تاریخی تحت سلطهی حکومت کشور x بودهاند، از آن منابع سهم میبرند؟ به همین روی، اساساً ملّیسازی صنایع/منابع معنایی جز سپردن آن به دست دولت و برنامهریزی مرکزی ندارد. در اینجا با تراژدی منابع مشاع روبهرو خواهیم شد. مالکیّت دولتی بدون آیندهنگری منابع را در راستای اهداف خود «مصرف» و «چپاول» میکند.
فرض کنید یک سرمایهگذار خصوصی قصد دارد که کارخانهی ذوبآهن بنا کند. او ابتدا باید هزینهها را بسنجد که آیا احداث کارخانه در دل کویر و خرید آب از مالکان رود نزدیک آنجا بهصرفهتر است یا احداث آن در کنار منبع آبی عظیمتر، یعنی دریا (احتمالاً بدون مالک یا با قیمتی ارزانتر). ولی دولت، با تکیه بر منبع مالی بیپایان و سلطهی قهرآمیز بر منابع، فارغ از ملاحظات اقتصادی، تنها متوجّه آن است که کدام مکان از لحاظ راهبردی مناسبتر است، به مرکز نزدیکتر بوده، و دیرتر به تصرّف دشمن درمیآید.
دوم، دولت با قیمتگذاری دستوری بر روی برخی اقلام کشاورزی (به زبان دولت: محصولات استراتژیک!)، و ممنوعیّت برخی محصولات مانند خشخاش، کشت بعضی از محصولات را سودآور و برخی دیگر را زیانآور ساخته است. در چنین شرایطی کشاورزان به کشت محصولاتی میپردازند که از قید قیمتگذاری دولتی خارج هستند یا قیمت مناسبتری دارند (ممنوعیّت خریدوفروش گندم به افراد و شرکتهای خصوصی و، در مقابل، کاهش واردات برنج از خارج را در نظر بگیرید).
از سوی دیگر، دولت با مداخلهی سدسازی، مصرف آب در برخی مناطق را افزایش میدهد. برداشت آب از بالادست رودها، شهرکسازیها و باغسازیهای گسترده در اطراف سدهای ذخیرهی کشور، تنها بهلطف مجوزهای دولتی ممکن شد و مالکان سنّتی طی هزاران سال از چنین اقدام پرهیز کرده بودند و در صورت اقدام به احداث باغ، از سهم آبی معیّن استفاده میکردند.
وانگهی، دولت با ملّیسازی منابع آبی و عرضهی ارزانقیمت آب (یارانه)، انگیزهی صرفهجویی و مصرف محتاطانهی آن را از میان برده است. در بازار آزاد، سازوکار قیمتها در مواقع ترسالی و خشکسالی، جلوی مصرف بیرویّهی آب را میگیرد، و مصرف آن را مدیریّت میکند. حتّی انتقال آب از یک شهر به شهر دیگر تابعی از نظام قیمتهاست و ملاحظات آیندهنگرانه را جانشین کوتهبینی و «مصرف» صرف منابع میکند.
راهکار بحران کنونی کشور چیزی جز مجموعهای از اقدامات ضدسوسیالیستی (دولتزدایی) نتواند بود. ملّیزدایی منابع و مراتع، بازگرداندن مالکیّت منابع به مالکان تاریخی و محلّی، خصوصیسازی صنایع، آزادسازی قیمتها و قطع یارانه به کشاورزان و صنایع، لازمهی بازگشت نظم طبیعی به کشور است و شرّ برنامهریزی بیشتر و متمرکزتر، که بیش از صد سال کشور را به اسارت گرفته، تنها بر مشکلات میافزاید.
#آب #مالکیت #ملیسازی
➣ @Notes_On_Liberty
07.03.202512:57
امروز کتاب به دستم رسید. متوجّه شدم که بخشهایی از کتاب قربانی تیغ تیز سانسور آقایان شده و از کتاب حذف گردیده است. قسمتهای محذوف و سانسورشده را در اینجا میآورم تا محتوای کتاب و گفتههای میزس بر خوانندگان روشن شود.
در صفحهی ۲۴۱ (بخش ۵ از فصل هشتم)، در پایان صفحه، میزس چنین گفته است:
در صفحهی ۳۳۹ (بخش ۵ از فصل دوازدهم)، با عنوان «مشکلات آسیا»، بخشهایی از بند سوم و دو بند پس از آن بهطور کامل سانسور و حذف شده است:
در صفحهی ۲۴۱ (بخش ۵ از فصل هشتم)، در پایان صفحه، میزس چنین گفته است:
بشریّت هزینهی سنگینی برای احساسات ضدّ سامی و ضدّ یهودی پرداخت کرده است.
در صفحهی ۳۳۹ (بخش ۵ از فصل دوازدهم)، با عنوان «مشکلات آسیا»، بخشهایی از بند سوم و دو بند پس از آن بهطور کامل سانسور و حذف شده است:
... افزون بر این، این مسئله نشان میدهد که تمدّن غربی، که انگلیسیها میخواستند بومیان تحت سلطه را از آن بهرهمند سازند، مورد استقبال آنها قرار گرفته است. ممکن است این امر را بدیهی انگاریم. گواه امر این است که همهی این نژادهای رنگینپوست نهتنها مشتاق پذیرش روشهای فنّی تمدّن غرب بودند، بلکه مشتاق آموختن آموزهها و ایدئولوژیهای سیاسی غرب نیز بوده و هستند. دقیقاً همین پذیرش تفکّر غربی بود که سرانجام آنها را علیه حکومت مطلقهی مهاجمان برانگیخت.
خواستههای مردم آسیا برای دستیابی به آزادی و تعیین سرنوشت، نتیجهی غربگرایی آنهاست. بومیان با ایدئولوژیهای وامگرفتهشده از اروپاییان، با خود آنان میجنگند. اینکه اعراب، هندوها و چینیها معنای آموزههای سیاسی غرب را بهخوبی درک کردهاند، بزرگترین دستاورد سیاستهای آسیایی سدهی نوزدهم اروپا است.
مردم آسیا توجیهی برای مقصّر دانستن مهاجمان بهخاطر جنایاتی که در سالهای گذشته مرتکب شدهاند، ندارند. این افراطها هرچند از منظر اصول و اهداف لیبرالی غیرقابل دفاع بودند، ولی وقتی با معیارهای آدابورسوم و عادات شرقی سنجیده میشدند، چیز خارقالعادهای نبودند. ولی شرق بهخاطر نفوذ افکار غربی ممکن است هرگز درستی کشتار و شکنجه دشمنان را زیر سؤال نبرده باشد. روشهای بومی آنها بسیار وحشیانهتر و نفرتانگیزتر بود. این متناقض است که این مسائل را با نارضایتیهای گذشته، درست در لحظهی که پرجمعیّتترین کشورهای آسیایی تمدّنهای خود را تنها با کمک نظامی آنگلوساکسونها میتوانند حفظ کرد، بیان کنیم.
20.02.202515:30
«ما نه وارثان محافظهکاران، بلکه وارثان راسخ و استوار دشمنان دیرپای آنها، لیبرالهای کلاسیک، هستیم. لیبرالیسم کلاسیک با ارادت به آزادی فردی و سیاست خارجی صلحجویانه، از ابتدا خود را در قطب مخالف محافظهکاری قرار داد، و این تضاد تا امروز ادامه دارد. محافظهکاری یعنی طرفداری از حکومت بزرگ و دولتگرایی در سراسر جهان؛ یعنی طرفداری از میلیتاریسم و سرکوب آزادیهای مدنی در داخل، و مداخله، امپریالیسم و سیاست خارجی جنگطلبانه در خارج از کشور؛ محافظهکاری یعنی تکریم دولت و رهبر آن، و یعنی «اخلاق» تحمیلی دینمآبانه، که تحت لوای آن، دولت رفتاری را که خالص و درست تصور میشود بر اتباع خود تحمیل میکند. لیبرتارینیسم، بهعنوان وارث لیبرالیسم کلاسیک، برعکس محافظهکاری، از آزادی فردی و عدم مداخلهی حکومت در داخل یا خارج حمایت میکند. ما به فرد صلحطلب احترام میگذاریم، و با دستگاه دولتی دشمنیم. ما دین و اخلاق را دغدغهی خصوصی هر فرد میدانیم.»
❈ مورای روتبارد، انجمن آزادی
➣ @Notes_On_Liberty
❈ مورای روتبارد، انجمن آزادی
➣ @Notes_On_Liberty
14.02.202513:30
📃 لیبرتارینهای متقدم مخالف حق رأی همگانی بودند | ✍🏻 رایان مکمکن
➣ @Notes_On_Liberty
مسئلهی تعیین معیاری برای مشارکت سیاسی در انتخابات، مسئلهی رایجی در میان لیبرتارینهای متقدّم -افرادی که پیس از سدهی بیستم «لیبرال» نامیده میشدند- بود. این لیبرتارینها با قدرت دولتی مخالف بودند و از مالکیّت خصوصی حمایت میکردند و همچنین میخواستند گسترهی رأیدهندگان را افزایش دهند. با اینحال، حتّی این اصلاحطلبان رادیکال هم این را درک میکردند که اجازهی شرکت در انتخابات به همگان بدون درنظرگرفتن اینکه «پوست در بازی» دارند یا نه، حماقت است. احتیاط حکم میکرد که مشارکتکنندگان سیاسی باید به نحوی از انحاء در جامعه سرمایهگذاری کنند.
این امر مشکل جدیدی را بهوجود آورد: چگونه میتوانیم میزان دلبستگی یک فرد به جامعه را اندازهگیری کنیم؟ از نظر تاریخی، این دلبستگی بر اساس مالیات و دارایی سنجیده میشد. با اینحال، ممکن است هنگام درنظرگرفتن مشکل تابعیّت برای مهاجران، نیاز به معیارهای دیگری نیز باشد. در هر صورت، مسئلهی مشارکت سیاسی از روزگار اصلاحطلبان لیبرتارین تغییر اساسی نکرده است.
لاک و همترازخواهان: حق رأی مالیاتدهندگان
مورای روتبارد همترازخواهان انگلیسی سدهی هفدهم را «نخستین جنبش تودهای لیبرتارین خودآگاه جهان» نامید. آنها مخالف سرسخت مطلقگرایی سلطنتی و اقتدارگرایی کرامولی، که پس از آن بهوجود آمد، بودند. آنها با مرکانتیلیسم مخالفت ورزیدند، از تجارت آزاد حمایت کردند و بهدنبال گسترش حقّ رأی بودند. از سوی دیگر، آنها همچنین به حقّ رأی محدود اعتقاد داشتند.
امروزه بحثهایی در میان مورّخان وجود دارد که همترازخواهان محدودیّت این حقّ رأی را تا چه حد میدانستند. رالف رایکوِ تاریخنگار، بیان میدارد که همترازخواهان «محصول عادّی لیبرالیسم بورژوایی بودند و در واقع از محدود کردن حقّ رأی به کسانی که مالیات میپرداختند، دفاع میکردند.»...
🖇 متن کامل: لیبرتارینهای متقدم مخالف حق رأی همگانی بودند
#لیبرالیسم #لیبرتاریانیسم
#حق_رای #همترازخواهان
#جان_لاک #مونتسکیو
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
مسئلهی تعیین معیاری برای مشارکت سیاسی در انتخابات، مسئلهی رایجی در میان لیبرتارینهای متقدّم -افرادی که پیس از سدهی بیستم «لیبرال» نامیده میشدند- بود. این لیبرتارینها با قدرت دولتی مخالف بودند و از مالکیّت خصوصی حمایت میکردند و همچنین میخواستند گسترهی رأیدهندگان را افزایش دهند. با اینحال، حتّی این اصلاحطلبان رادیکال هم این را درک میکردند که اجازهی شرکت در انتخابات به همگان بدون درنظرگرفتن اینکه «پوست در بازی» دارند یا نه، حماقت است. احتیاط حکم میکرد که مشارکتکنندگان سیاسی باید به نحوی از انحاء در جامعه سرمایهگذاری کنند.
این امر مشکل جدیدی را بهوجود آورد: چگونه میتوانیم میزان دلبستگی یک فرد به جامعه را اندازهگیری کنیم؟ از نظر تاریخی، این دلبستگی بر اساس مالیات و دارایی سنجیده میشد. با اینحال، ممکن است هنگام درنظرگرفتن مشکل تابعیّت برای مهاجران، نیاز به معیارهای دیگری نیز باشد. در هر صورت، مسئلهی مشارکت سیاسی از روزگار اصلاحطلبان لیبرتارین تغییر اساسی نکرده است.
لاک و همترازخواهان: حق رأی مالیاتدهندگان
مورای روتبارد همترازخواهان انگلیسی سدهی هفدهم را «نخستین جنبش تودهای لیبرتارین خودآگاه جهان» نامید. آنها مخالف سرسخت مطلقگرایی سلطنتی و اقتدارگرایی کرامولی، که پس از آن بهوجود آمد، بودند. آنها با مرکانتیلیسم مخالفت ورزیدند، از تجارت آزاد حمایت کردند و بهدنبال گسترش حقّ رأی بودند. از سوی دیگر، آنها همچنین به حقّ رأی محدود اعتقاد داشتند.
امروزه بحثهایی در میان مورّخان وجود دارد که همترازخواهان محدودیّت این حقّ رأی را تا چه حد میدانستند. رالف رایکوِ تاریخنگار، بیان میدارد که همترازخواهان «محصول عادّی لیبرالیسم بورژوایی بودند و در واقع از محدود کردن حقّ رأی به کسانی که مالیات میپرداختند، دفاع میکردند.»...
🖇 متن کامل: لیبرتارینهای متقدم مخالف حق رأی همگانی بودند
#لیبرالیسم #لیبرتاریانیسم
#حق_رای #همترازخواهان
#جان_لاک #مونتسکیو
➣ @Notes_On_Liberty
07.02.202515:30
🏘 شهر آزاد فرانکفورت (۱۳۷۲-۱۸۶۶)
مهمترین ارز در شهر آزاد فرانکفورت، گیلدر، معادل ۹٫۵ گرم نقرهی خالص بود. ارتش شهر آزاد گردانی ۷۰۰ نفره به فرماندهی یک سرهنگ را شامل میشد. نیروهای این گردان را مزدوران اهل جنوب آلمان تشکیل میدادند. فرانکفورت طی دورانی که «شهر آزاد» حساب میشد... به یکی از مراکز عمدهی تجارت و امور مالی در اروپا تبدیل شد. مهمترین مرکز بانکداری در فرانکفورت متعلق به خانوادهی روتشیلد بود... تنها بانکی که با این بانک قابل قیاس بود، بانک بتمان متعلق به مسیحیان بود. هر دو این بانکها بر تجارت اوراق قرضهی کشورهای مختلف اروپایی تسلط داشتند. موقعیت ممتاز شهر سبب شد تا به مرکز ترابری تبدیل شود. در سال ۱۸۳۲، بریتانیا و فرانکفورت قراردادی را امضا کردند که بر اساس آن تجارت آزاد و دریانوردی مجاز دانسته میشد. این شهر نقشی پیشرو در توسعهی شبکهی راهآهن آلمان داشت. همهی بانکداران فرانکفورت از این ابتکار حمایت کردند... شهر آزاد پس اصلاحات سیاسی و قضایی و گسترش حق رأی، و کشمکشها، دچار نابسامانی گردید و سرانجام توسط پروس تسخیر شد.
➣ @Notes_On_Liberty
مهمترین ارز در شهر آزاد فرانکفورت، گیلدر، معادل ۹٫۵ گرم نقرهی خالص بود. ارتش شهر آزاد گردانی ۷۰۰ نفره به فرماندهی یک سرهنگ را شامل میشد. نیروهای این گردان را مزدوران اهل جنوب آلمان تشکیل میدادند. فرانکفورت طی دورانی که «شهر آزاد» حساب میشد... به یکی از مراکز عمدهی تجارت و امور مالی در اروپا تبدیل شد. مهمترین مرکز بانکداری در فرانکفورت متعلق به خانوادهی روتشیلد بود... تنها بانکی که با این بانک قابل قیاس بود، بانک بتمان متعلق به مسیحیان بود. هر دو این بانکها بر تجارت اوراق قرضهی کشورهای مختلف اروپایی تسلط داشتند. موقعیت ممتاز شهر سبب شد تا به مرکز ترابری تبدیل شود. در سال ۱۸۳۲، بریتانیا و فرانکفورت قراردادی را امضا کردند که بر اساس آن تجارت آزاد و دریانوردی مجاز دانسته میشد. این شهر نقشی پیشرو در توسعهی شبکهی راهآهن آلمان داشت. همهی بانکداران فرانکفورت از این ابتکار حمایت کردند... شهر آزاد پس اصلاحات سیاسی و قضایی و گسترش حق رأی، و کشمکشها، دچار نابسامانی گردید و سرانجام توسط پروس تسخیر شد.
➣ @Notes_On_Liberty
18.01.202512:16
اما قضاة سه طایفهاند چنانک خواجه میفرماید: «القضاه ثلث قاضیان فیالنار و قاض فیالجنه». فرمود قاضیان سهاند: دو در دوزخاند و یکی در بهشت.
آن دو که در دوزخاند یکی آن است که به علم قضا جاهل باشد و از سر جهل و هوا و میل نفس قضا کند. دوم آن که به علم قضا عالم بود، اما به علم کار نکند؛ به جهل و هوا کار کند و میل و محابا کند و جانب خلق بر جانب خدای ترجیح نهد، و رشوت ستاند...، و نیابتها در ولایت به مال و رشوت دهد، و خدمتکاران را مستولی کند تا رشوتها ستانند و در ابطال حقوق کوشند، و در اموال مواریث و ایتام تصرف فاسد کنند، و تزویرات بردارند، و باطلها را به حق فرانمایند، و حق را بپوشانند و باطل کنند و امثال این. چنانکه تصرف در اوقاف به ناواجب نمایند، و مناصب و مساجد و مدارس و خانقاهات به علتها و غرضها و رشوتها به نااهلان و مستأکله دهند، و تقویت اهل دین نکنند و کار احتساب و امر معروف و نهی منتکر مهمل گذارند، و آنچه به ابوابالبر [= موقوفه] تعلق دارد که بر قاضی واجب بود غمخوارگی آن کردن، ضایع گذارند، این جمله آن است که بدان مستوجب دوزخ گردند.
و اما آن قاضی که در بهشت است مگر اشارت بدان است که خود در بهشت قاضی است و الّا آنکه در دنیا قاضی باشد رعایت این حقوق بر وجه خویش کجا تواند کرد؟ خواجه علیهالسلام از اینجا فرمود «من جعل قاضیا فقد ذبح بغیر سکین.» [هر كه به كار قضاوت گماشته شود، بدون كارد سر بريده شده است].
تا این ضعیف در بلاد جهان شرق و غرب قرب سیسال است تا میگردد هیچ قاضی نیافت که از این آفات مبرا و مصون بود الا ماشاءالله.
● نجمالدین رازی، مرصادالعباد
➣ @Notes_On_Liberty
آن دو که در دوزخاند یکی آن است که به علم قضا جاهل باشد و از سر جهل و هوا و میل نفس قضا کند. دوم آن که به علم قضا عالم بود، اما به علم کار نکند؛ به جهل و هوا کار کند و میل و محابا کند و جانب خلق بر جانب خدای ترجیح نهد، و رشوت ستاند...، و نیابتها در ولایت به مال و رشوت دهد، و خدمتکاران را مستولی کند تا رشوتها ستانند و در ابطال حقوق کوشند، و در اموال مواریث و ایتام تصرف فاسد کنند، و تزویرات بردارند، و باطلها را به حق فرانمایند، و حق را بپوشانند و باطل کنند و امثال این. چنانکه تصرف در اوقاف به ناواجب نمایند، و مناصب و مساجد و مدارس و خانقاهات به علتها و غرضها و رشوتها به نااهلان و مستأکله دهند، و تقویت اهل دین نکنند و کار احتساب و امر معروف و نهی منتکر مهمل گذارند، و آنچه به ابوابالبر [= موقوفه] تعلق دارد که بر قاضی واجب بود غمخوارگی آن کردن، ضایع گذارند، این جمله آن است که بدان مستوجب دوزخ گردند.
و اما آن قاضی که در بهشت است مگر اشارت بدان است که خود در بهشت قاضی است و الّا آنکه در دنیا قاضی باشد رعایت این حقوق بر وجه خویش کجا تواند کرد؟ خواجه علیهالسلام از اینجا فرمود «من جعل قاضیا فقد ذبح بغیر سکین.» [هر كه به كار قضاوت گماشته شود، بدون كارد سر بريده شده است].
تا این ضعیف در بلاد جهان شرق و غرب قرب سیسال است تا میگردد هیچ قاضی نیافت که از این آفات مبرا و مصون بود الا ماشاءالله.
● نجمالدین رازی، مرصادالعباد
➣ @Notes_On_Liberty
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 25
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.