Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Nuanțe de culori avatar

Nuanțe de culori

TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
Текшерилбеген
Ишенимдүүлүк
Ишенимсиз
Орду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаКвіт 02, 2024
TGlistке кошулган дата
Бер 27, 2025

"Nuanțe de culori" тобундагы акыркы жазуулар

کلماتی در من وجود دارد
که نمیتوانم به زبان بیاورم
شاید روزی آن ها را برایت رقصیدم ..
در نقاشی هایم
آن‌جا که تاریکی‌ست
به دنبال تو می‌گردم
و آن‌جا که روشنی‌ست
تو را از دست داده ام.
خاکستری ها را دوست دارم

-خاکستری ها
summer memory_
lyric;
همچون سیگار میان انگشتانت باقی مانده ام
نه دودم می کنی و نه خاموش.
آیا فراموش کرده ای که
در حال ســوختـنـم؟!
ما در همه‌چیز آزادیم، جز در احساساتمان.
دلتنگی
خوشه انگور سیاه است
لگدکوبش کن، لگدکوبش کن
بگذار ساعتی سربسته بماند
مستت می‌کند اندوه.
-شمس لنگرودی
اگر من درد هایم را به زیر خاک دفن کنم،
آنها را کُشته ام یا کاشته ام؟
آره عزیزم
تو گُل‌بهی می‌خندی
گاهی هم آبی.

Рекорддор

18.04.202523:59
75Катталгандар
24.03.202523:59
0Цитация индекси
11.04.202522:51
4511 посттун көрүүлөрү
19.04.202516:22
01 жарнама посттун көрүүлөрү
31.03.202509:23
42.11%ER
11.04.202522:51
644.29%ERR
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
30 БЕР '2506 КВІТ '2513 КВІТ '25

Nuanțe de culori популярдуу жазуулары

24.03.202523:43
ستاره‌ی غروب‌کرده‌ام!
فکر می‌کردم فرق داری...
تا لحظه‌ای که برق شادی را در چشمانت،
در همان لحظه‌ی شکستم دیدم...
انگار برای تو،
منِ ویران‌شده،
تماشایی‌تر از یک عاشق بی‌دریغ بود.
26.03.202521:12
Кайра бөлүшүлгөн:
دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰ avatar
دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰
27.03.202500:34
برق چشمانش خاموش شد؛ درست مثل ستاره‌ای که پیش از سحر ناپدید می‌شود.
و صبح، دیگر هیچ نشانی از سرخی نبود...
همه چیز در هاله‌ای از آبیِ خفقان‌آور غرق شده بود.
06.04.202520:02
به یاد داشتم. روزی را که گفتم! من جسمی خآکستری دارم اِی عَهَد. شبی در بستر بودم و تصمیم بر فروختنش کردم. زیرا هر روز بی‌رنگ تر میشد، چنین خاکستری..
در مکانی برای فروختن پا نهادم، شخصی که نمیشناختمش گفت: من جسم تورا نمیخرم، روحت را خواستارم. در مقابل حاله‌ای از جنس قدرت به تو میدهَم که جسمت مستدام باقی‌ماند.
از نا‌آگاهی فروختم، روحم‌را!
حس قدرت آن حاله مستم میکرد و دردی نداشتم، از جسمم محافظت میشد، چه بهتر از این؟
زمانی گذر کرد و متوجه‌شدم. این جسم خاکستری خود را آرام میکرد که حاله‌ِیی آبی از آن محافظت میکرد. حاله‌ای که آشنا تر از آشِنایان بود.
حال چه گمراهت کرده که گمان میکنی آن حاله خاکستری بیش از جسمت شده. گمان میکنی غمی که آوارهِ شهر به شهر شده بود به آن قدرت رسیده و خاکسترش کرده؟
گمان میکنی؛ آن بی‌مِهری که مُهره‌ی تمامِ شطرنج‌ها شده بود، آبی‌ات را خاکستری کرده؟
چه‌بسا باز آن انتظار از سر کرده. که جوانی بیآید و تمامِ خاکستر‌هارا پس زند و دنیآیِ آبی رنگت را یادآورت کند. چه‌بسا باز آن انتظارِ بی‌رحم از سر کرده.. چه‌بسا.
18.04.202501:11
کلماتی در من وجود دارد
که نمیتوانم به زبان بیاورم
شاید روزی آن ها را برایت رقصیدم ..
14.04.202520:43
ما در همه‌چیز آزادیم، جز در احساساتمان.
17.04.202511:31
15.04.202522:51
همچون سیگار میان انگشتانت باقی مانده ام
نه دودم می کنی و نه خاموش.
آیا فراموش کرده ای که
در حال ســوختـنـم؟!
17.04.202520:48
در نقاشی هایم
آن‌جا که تاریکی‌ست
به دنبال تو می‌گردم
و آن‌جا که روشنی‌ست
تو را از دست داده ام.
خاکستری ها را دوست دارم

-خاکستری ها
12.04.202517:42
آره عزیزم
تو گُل‌بهی می‌خندی
گاهی هم آبی.
10.04.202508:23
-وقتی یه روند سخت رو طی کنی،یه روند نرمال که برای بقیه سخته،برای تو راحت تره
و اینجاست که میگن،درد ادمو میبره بالاتر
تنها پوینتش میتونه همین باشه
که توی سیاهی بزارتت..
و 'خاکستری' برات رنگ قشنگی بشه
در صورتی که بقیه خاکستری رو زیادی تیره میبینن!
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.