Кайра бөлүшүлгөн:
جامعهشناسانِ ایرانی

03.05.202505:23
📣 چرا تسلیمِ پیامکهای غیرِ قانونی شدید؟ خودتان با پای خودتان به پارکینگ رفته و خودرو را به دستِ خود به توقیف سپردید تا جریمه شوید و جریمه را بپردازید و هزینههای پارکینک را هم به حساب واریز کنید تا خودرو از توقیف آزاد گردد. مگر شما شهروند نیستید؟ آیا شما برده هستید؟
Кайра бөлүшүлгөн:
جامعهشناسانِ ایرانی

02.05.202515:55
وضعیت در آلمان بغرنج شد!
حزب آلترناتیو (AfD) از سوی دادگاه صیانت از قانون اساسی به عنوان یک حزب «قطعاً افراطگرای راست» دستهبندی شد.
الان میشه فرایند «ممنوعیت حزب» رو هم به جریان انداخت. مخالفان تند حزب اصرار دارند که فرایند ممنوعیت حزب رو هم به جریان بندازند. اما همین الان هم با این دستهبندی کار برای اعضای حزب خیلی سخت میشه و به سادگی میتونند تحت پیگرد قرار بگیرند.
اما مسئله چیه؟ حزب آلترناتیو الان در نظرسنجیها بیشترین طرفدار رو در آلمان داره! دستکم همسطح حزب اونیونه که مدتها محبوبترین حزب بوده. در انتخابات چند هفته پیش هم دومین فراکسیون حزب شد و بیش از یکپنجم مردم آلمان بهش رأی دادند.
آیا الان یکپنجم مردم آلمان رسماً «افراطگرای راست» معرفی شدند؟ یا اگر طبق نظرسنجی در نظر بگیریم، یکچهارم مردم آلمان دیگه راست افراطی هستند؟
طبق اصل بیستویکم قانون اساسی آلمان شرط اینکه حزبی ممنوع بشه اینه که با «نظم دموکراتیک آزادانه» مخالف باشه.
اما در اینجا یک واقعیت آزاردهنده وجود داره که نظارهگر بیرونی نمیتونه نادیده بگیره: چرا وقتی حزب در حال پیشروی و کسب اقبال اجتماعیه اینجوری مورد حمله قرار گرفت؟ آیا شیوۀ حذف رقیب با کمک نهادهای قضایی اینجا هم داره پیاده میشه؟ آلمان هم داره با آلترناتیو همون کاری رو میکنه که فرانسه با مارین لوپن، و اردوغان با اکرماماماوغلو کرد؟ چی شد که پس از سالها یهو الان که حزب در مسیر پیشرفته «افراطگرا» معرفی شد؟ قبلاً نبود یا اینکه قبلاً هنوز امیدی برای پیروزی نداشت؟ حالا که امکان موفقیت کسب کرده، باید حفظ ظاهر دموکراتیک رو کنار گذاشت؟
به هر حال از نظر من چه تشکیل دولت جدید و چه این اقدام بر بدنۀ اجتماعی حزب اضافه خواهد کرد و این مسیر ممکنه به یک بحران سیاسی جدی تبدیل بشه.
@Garajetadayoni | گاراژ
حزب آلترناتیو (AfD) از سوی دادگاه صیانت از قانون اساسی به عنوان یک حزب «قطعاً افراطگرای راست» دستهبندی شد.
الان میشه فرایند «ممنوعیت حزب» رو هم به جریان انداخت. مخالفان تند حزب اصرار دارند که فرایند ممنوعیت حزب رو هم به جریان بندازند. اما همین الان هم با این دستهبندی کار برای اعضای حزب خیلی سخت میشه و به سادگی میتونند تحت پیگرد قرار بگیرند.
اما مسئله چیه؟ حزب آلترناتیو الان در نظرسنجیها بیشترین طرفدار رو در آلمان داره! دستکم همسطح حزب اونیونه که مدتها محبوبترین حزب بوده. در انتخابات چند هفته پیش هم دومین فراکسیون حزب شد و بیش از یکپنجم مردم آلمان بهش رأی دادند.
آیا الان یکپنجم مردم آلمان رسماً «افراطگرای راست» معرفی شدند؟ یا اگر طبق نظرسنجی در نظر بگیریم، یکچهارم مردم آلمان دیگه راست افراطی هستند؟
طبق اصل بیستویکم قانون اساسی آلمان شرط اینکه حزبی ممنوع بشه اینه که با «نظم دموکراتیک آزادانه» مخالف باشه.
اما در اینجا یک واقعیت آزاردهنده وجود داره که نظارهگر بیرونی نمیتونه نادیده بگیره: چرا وقتی حزب در حال پیشروی و کسب اقبال اجتماعیه اینجوری مورد حمله قرار گرفت؟ آیا شیوۀ حذف رقیب با کمک نهادهای قضایی اینجا هم داره پیاده میشه؟ آلمان هم داره با آلترناتیو همون کاری رو میکنه که فرانسه با مارین لوپن، و اردوغان با اکرماماماوغلو کرد؟ چی شد که پس از سالها یهو الان که حزب در مسیر پیشرفته «افراطگرا» معرفی شد؟ قبلاً نبود یا اینکه قبلاً هنوز امیدی برای پیروزی نداشت؟ حالا که امکان موفقیت کسب کرده، باید حفظ ظاهر دموکراتیک رو کنار گذاشت؟
به هر حال از نظر من چه تشکیل دولت جدید و چه این اقدام بر بدنۀ اجتماعی حزب اضافه خواهد کرد و این مسیر ممکنه به یک بحران سیاسی جدی تبدیل بشه.
@Garajetadayoni | گاراژ
02.05.202514:24
تقدیم به معلمانام
ادبیّات مثل خانهای است که ما با اثاثهای خودمان وارد آن میشویم. وقتی سراغ ادبیّات میرویم، همه عواطف، غمها و شادیها و میلها و ملالهایمان هم با ما میآیند و طیّ جریانِ خواندن با ما هستند. دردهای کشیده و کُشنده، زخمها و زحمتهای زندگی، خاطره و خیالِ خوشیهای ناب و نادر، همه در درونِ ما به شکل پرسشهای بزرگ و پاسخهای ناکام درآمدهاند. ما با همه همراهان کتاب را در دست میگیریم و ورق میزنیم و پرهیبِ پرسشهایمان را پشتِ سطور آن جستوجو میکنیم.
مارسل پروست نوشت: «وقتی میخوانیم، آنچه به واقع میخوانیم، خودِ ماست». هر کس کتاب را به شکلی میدرمییابد که متفاوت از دیگری است، چون اثاثیهای که به این خانه آورده با دیگری فرق میکند، عواطف و احساسات گنگ و روشنی که رفیق راهِ کتابخوانیِ اویند، با کولهبار عاطفیِ خواننده دیگر تفاوت دارد. خواندن، فقط دیدنِ کلمات با چشم و درک الفبایی معنا نیست؛ دلِ ما، گوشت و پوستِ ما، حسّ و هوشِ عاطفیِ ما هم کتاب را میخوانند و در سکوتِ خواندن با آن حرف میزنند و به صدای آن گوش میسپرند.
بر خلاف علم و فلسفه، ادبیّات به ما چیزی «نمیآموزد.» اما کاری از دست ادبیّات برمیآید که علم و فلسفه از انجام دادناش ناتواناند: ادبیّات «احساس» برمیانگیزد، زشتی و زیبایی، رنج و راحتی، ملالتِ روزمرّه و فاجعههای ناگهانی را با واژهها تصویر میکند، میخنداندمان، میگریاندمان، میترساندمان، میلرزاندمان، مینوازدمان، میفشاردمان، یادمان میآورد، از یادمان میبَرَد، مزّه لذّتی را به ما میچشاند که تاکنون نبُردهایم، زجرِ بدبختیهایی را به ما میدهد که هنوز و هرگز بر سرمان نیامده، از جا بلندمان میکند، هوس کار و رفتاری در دلمان میاندازد که خواباش را هم تا آن موقع ندیدهایم، شرمگینمان میکند، خشمگینمان میکند: اما اینها درست همه آنچیزی است که ما برای «شناخت» و «فهم» نیاز داریم.
پروست کتاب ادبی را «فضای ابزاری بصری» میدانست «که (نویسنده) در اختیارِ خواننده گذاشته تا به او فرصتِ درک و دیدِ چیزی را بدهد که بدون این کتاب نمیتوانست آن را در درون خود ببیند.»
اندیشهها و ایدهها بیخودی و بیجا پیدا نمیشوند، این عواطف ما هستند که ما را به اندیشیدن وامیدارند و آینه «توجّه» ما را به سمت چیزهایی میگردانند که تاکنون نامرئی و نامحسوس به نظر میآمدند.
پروست، در «سدوم و عموره»، جلد پنجمِ «در جستوجوی زمانِ از دسترفته»، نوشت، ذهن آقای دو شارلوس دشت همواری مینمود که کوچکترین تصوّری از پستی و بلندی نداشت، ولی با وجود آمدنِ حسّی نیرومند و ناگهانی در درونِ او، به یکباره، «سلسه کوههایی به سختی سنگ» در ذهناش سربرآورد: «چنین است که عشق اندیشه را بهراستی دستخوش تلاطمهای آتشفشانوار میکند.» ذهن، عجایبخانه و مکانِ پیش از این ناشناختهای میشود که در آن، پیکرههای عظیمِ هیولاییِ درهمپیچیده خشم، حسادت، کنجکاوی، غبطه، نفرت، عذاب، غرور، هراس و عشق» تراشیده شدهاند. (ترجمه مهدی سحابی، ص. ۵۵۴)
ما به خواندنِ ادبیّات نیاز داریم، نه بدین خاطر که از آن نظریهها و مفهومها علمی و فلسفی یاد بگیریم، بلکه بدین سبب که کار ادبیّات، به تعبیر فلوبر، «تربیت احساسات» است.
والاییِ فرهنگ و بالندگیِ فکر، به غنا و قوّت عواطف وابسته است و به میزان حسّاسیّت و تأثرپذیریِ بالای «قوّه حسّ»، پیش میرود و بیش میشود.
ادبیّات مثل خانهای است که ما با اثاثهای خودمان وارد آن میشویم. وقتی سراغ ادبیّات میرویم، همه عواطف، غمها و شادیها و میلها و ملالهایمان هم با ما میآیند و طیّ جریانِ خواندن با ما هستند. دردهای کشیده و کُشنده، زخمها و زحمتهای زندگی، خاطره و خیالِ خوشیهای ناب و نادر، همه در درونِ ما به شکل پرسشهای بزرگ و پاسخهای ناکام درآمدهاند. ما با همه همراهان کتاب را در دست میگیریم و ورق میزنیم و پرهیبِ پرسشهایمان را پشتِ سطور آن جستوجو میکنیم.
مارسل پروست نوشت: «وقتی میخوانیم، آنچه به واقع میخوانیم، خودِ ماست». هر کس کتاب را به شکلی میدرمییابد که متفاوت از دیگری است، چون اثاثیهای که به این خانه آورده با دیگری فرق میکند، عواطف و احساسات گنگ و روشنی که رفیق راهِ کتابخوانیِ اویند، با کولهبار عاطفیِ خواننده دیگر تفاوت دارد. خواندن، فقط دیدنِ کلمات با چشم و درک الفبایی معنا نیست؛ دلِ ما، گوشت و پوستِ ما، حسّ و هوشِ عاطفیِ ما هم کتاب را میخوانند و در سکوتِ خواندن با آن حرف میزنند و به صدای آن گوش میسپرند.
بر خلاف علم و فلسفه، ادبیّات به ما چیزی «نمیآموزد.» اما کاری از دست ادبیّات برمیآید که علم و فلسفه از انجام دادناش ناتواناند: ادبیّات «احساس» برمیانگیزد، زشتی و زیبایی، رنج و راحتی، ملالتِ روزمرّه و فاجعههای ناگهانی را با واژهها تصویر میکند، میخنداندمان، میگریاندمان، میترساندمان، میلرزاندمان، مینوازدمان، میفشاردمان، یادمان میآورد، از یادمان میبَرَد، مزّه لذّتی را به ما میچشاند که تاکنون نبُردهایم، زجرِ بدبختیهایی را به ما میدهد که هنوز و هرگز بر سرمان نیامده، از جا بلندمان میکند، هوس کار و رفتاری در دلمان میاندازد که خواباش را هم تا آن موقع ندیدهایم، شرمگینمان میکند، خشمگینمان میکند: اما اینها درست همه آنچیزی است که ما برای «شناخت» و «فهم» نیاز داریم.
پروست کتاب ادبی را «فضای ابزاری بصری» میدانست «که (نویسنده) در اختیارِ خواننده گذاشته تا به او فرصتِ درک و دیدِ چیزی را بدهد که بدون این کتاب نمیتوانست آن را در درون خود ببیند.»
اندیشهها و ایدهها بیخودی و بیجا پیدا نمیشوند، این عواطف ما هستند که ما را به اندیشیدن وامیدارند و آینه «توجّه» ما را به سمت چیزهایی میگردانند که تاکنون نامرئی و نامحسوس به نظر میآمدند.
پروست، در «سدوم و عموره»، جلد پنجمِ «در جستوجوی زمانِ از دسترفته»، نوشت، ذهن آقای دو شارلوس دشت همواری مینمود که کوچکترین تصوّری از پستی و بلندی نداشت، ولی با وجود آمدنِ حسّی نیرومند و ناگهانی در درونِ او، به یکباره، «سلسه کوههایی به سختی سنگ» در ذهناش سربرآورد: «چنین است که عشق اندیشه را بهراستی دستخوش تلاطمهای آتشفشانوار میکند.» ذهن، عجایبخانه و مکانِ پیش از این ناشناختهای میشود که در آن، پیکرههای عظیمِ هیولاییِ درهمپیچیده خشم، حسادت، کنجکاوی، غبطه، نفرت، عذاب، غرور، هراس و عشق» تراشیده شدهاند. (ترجمه مهدی سحابی، ص. ۵۵۴)
ما به خواندنِ ادبیّات نیاز داریم، نه بدین خاطر که از آن نظریهها و مفهومها علمی و فلسفی یاد بگیریم، بلکه بدین سبب که کار ادبیّات، به تعبیر فلوبر، «تربیت احساسات» است.
والاییِ فرهنگ و بالندگیِ فکر، به غنا و قوّت عواطف وابسته است و به میزان حسّاسیّت و تأثرپذیریِ بالای «قوّه حسّ»، پیش میرود و بیش میشود.
02.05.202504:36
🎧 معرفی کتابِ سیاستهای جنسیتی در ایران مدرن اثر ژانت آفاری - قسمت چهارم
🎤 ارائه دهنده میترا حقیقت در پادکست گذرگاه
✔️ نکته معین
با تشکر از زبانِ ترویجی خانم حقیقت و کارِ گروهی عزیزان در پادکست گذرگاه. هر چهار جلسه ارائه خانم حقیقت را شنیدم. بنظرم قابل قبول تا خوب و حتی خیلی خوب بوده. ارائه ترویجی دارند. کتاب را نخواندم که آیا ارقام و آمار دارد و یا ندارد و یا به زبان علمی نوشته شده یا زبان ترویجی. اما ارائهی صمیمانهی ایشان که با اشاره به تجارب شخصی و زندگی زیسته خود در ایران و خارج از ایران صورت میگیرد به نظر من که خودم پژوهشگر در همین قلمرو و برخی حوزههای دیگر هستم و 64 سال هم دارم بسیار جذاب و قابل استفاده برای مخاطبان شبکههای اجتماعی است.
ارائه و زبان علمی در این شبکهها مفید نیست. به همین نحوه خاطرهگویانه و زبان صمیمی بسیار مفیدتر است. سایر پادکستها هم اگر به همین روش ارائه شوند؛ تاثیرگزارتر خواهند بود. البته کم و بیش همین طور هستند. اما وقتی این طرز ارائه ،روش گردد؛ کارائی و اثر بخشی پادکستها با توجه به غلبه فرهنگِ شفاهی در فرهنگِ ما ایرانیان، بیشتر خواهد شد.
🔗 لینک قسمتهای اول تا سوم
🎤 ارائه دهنده میترا حقیقت در پادکست گذرگاه
✔️ نکته معین
با تشکر از زبانِ ترویجی خانم حقیقت و کارِ گروهی عزیزان در پادکست گذرگاه. هر چهار جلسه ارائه خانم حقیقت را شنیدم. بنظرم قابل قبول تا خوب و حتی خیلی خوب بوده. ارائه ترویجی دارند. کتاب را نخواندم که آیا ارقام و آمار دارد و یا ندارد و یا به زبان علمی نوشته شده یا زبان ترویجی. اما ارائهی صمیمانهی ایشان که با اشاره به تجارب شخصی و زندگی زیسته خود در ایران و خارج از ایران صورت میگیرد به نظر من که خودم پژوهشگر در همین قلمرو و برخی حوزههای دیگر هستم و 64 سال هم دارم بسیار جذاب و قابل استفاده برای مخاطبان شبکههای اجتماعی است.
ارائه و زبان علمی در این شبکهها مفید نیست. به همین نحوه خاطرهگویانه و زبان صمیمی بسیار مفیدتر است. سایر پادکستها هم اگر به همین روش ارائه شوند؛ تاثیرگزارتر خواهند بود. البته کم و بیش همین طور هستند. اما وقتی این طرز ارائه ،روش گردد؛ کارائی و اثر بخشی پادکستها با توجه به غلبه فرهنگِ شفاهی در فرهنگِ ما ایرانیان، بیشتر خواهد شد.
🔗 لینک قسمتهای اول تا سوم
17.04.202520:10
قرآن؛ شرحی برای جوانان'؛ روایت ساده و انتقادی از قرآن
April 9, 2013
نویسنده کتاب، رشید بن زین مسلمان مراکشی تبار فرانسوی است و کتاب به هم به زبان فرانسوی تالیف شده
اگر بخواهید درباره قرآن آگاهی بیابید و به دنبال منابع معتبر و در عین حال آسانیاب و غیرتخصصی باشید، در کتابفروشیهای معمولی کشورهای اسلامی به دشواری میتوانید چیز دندانگیری پیدا کنید. حتی در کتابفروشیهای معروف غربی، بیشتر کتابهای مربوط به قرآن و اسلام، داستان آن دو را به صورتی بازمیگویند که مسلمانان طی قرون و اعصار تعریف کردهاند.
بیشتر کتابهای اسلامستیزانه در کشورهای غربی نیز بر روایت سنتی از اسلام تأکید دارند.
از حدود دو سده پیش، قرآن و اسلام موضوع پژوهش دانشگاهی غربیان قرار گرفته است. اسلامشناسی غربی تحولات بسیاری را از سر گذارنده است. امروزه، قرآنشناسی و اسلامشناسی خود به شاخهها و شعبههای گوناگونی تقسیم شده و بسیاری از دانشوران مسلمانان نیز در این قلمروها پژوهش میکنند و اندیشه میورزند.
حاصل کار پژوهشهای دانشگاهی به ندرت در دسترس مردم عادی است و به دائره بسته نخبگان محدود میشود. در نتیجه، بازار کتاب بیشتر در انحصار روایت رسمی و سنتی از قرآن و اسلام است.
رشید بنزین، پژوهشگر مراکشیتبار فرانسوی، اخیرا کتابی نوشته با نام «قرآن؛ شرحی برای جوانان».
او که در دانشگاههای گوناگونی در ایتالیا، فرانسه و بلژیک تدریس کرده در کتاب یادشده، کوشیده که به دور از زبان پیچیده علمی و اصطلاحی، برای کسانی که دانش اندکی درباره کتاب مقدس مسلمانان دارند، پدیده قرآن را از چشمانداز دانشهای جدید - و نه تنها از منظر کلام سنتی - توضیح دهد.
از تاریخ قدسی به تفسیر انتقادی قرآن
تفسیر سنتی پیشفرضهایی نیندیشیده، نااندیشیدنی و ناپرسیدنی بسیار دارد. این پیشفرضها به نوعی به مقوله ایمان و اعتقاد پیوند خوردهاند؛ اعتقادی که طی زمانی طولانی در بستری تاریخی شکل گرفته است.
کنش انتقادی، آنگونه که بنزین میگوید، ویرانگری نیست؛ فاصلهگیری است؛ نقادی یا سنجش (یک کتاب، یک تابلوی نقاشی، یک گفتمان) به معنای واکاوی آن بر پایه معیارهایی «عینی» (ابژکتیو) است؛ یعنی معیارهایی که برای همگان فارغ از ایمانشان دستیافتنی باشد.
تفسیر انتقادی قرآن یعنی «تمایز نهادن میان پیام کلامی (الاهیاتی) متن و آن امور مادیای که متن درباره آن سخن میگوید (مانند رویدادهای تاریخی که قرآن از آنها سخن گفته است.) به سخن دیگر، رویکرد انتقادی در پی حقیقتپژوهی و درستسنجی آنچیزی است که در متن آمده و آنچه درباره متن آمده است.
بنزین از «نقد درونی» و «نقد بیرونی» نام میبرد: نقد درونی درونمایه متن را میکاود؛ معنا، انسجام یا ناسازگاریهای آن. نقد بیرونی، شرایط اجتماعی و تاریخی دورانی را میپژوهد که متن در آن پدیدآمده؛ بافت فرهنگی، بستر منطقهای، عرفها و سنتها، نظم قدرت و مانند آن.
لینک متن کامل
April 9, 2013
نویسنده کتاب، رشید بن زین مسلمان مراکشی تبار فرانسوی است و کتاب به هم به زبان فرانسوی تالیف شده
اگر بخواهید درباره قرآن آگاهی بیابید و به دنبال منابع معتبر و در عین حال آسانیاب و غیرتخصصی باشید، در کتابفروشیهای معمولی کشورهای اسلامی به دشواری میتوانید چیز دندانگیری پیدا کنید. حتی در کتابفروشیهای معروف غربی، بیشتر کتابهای مربوط به قرآن و اسلام، داستان آن دو را به صورتی بازمیگویند که مسلمانان طی قرون و اعصار تعریف کردهاند.
بیشتر کتابهای اسلامستیزانه در کشورهای غربی نیز بر روایت سنتی از اسلام تأکید دارند.
از حدود دو سده پیش، قرآن و اسلام موضوع پژوهش دانشگاهی غربیان قرار گرفته است. اسلامشناسی غربی تحولات بسیاری را از سر گذارنده است. امروزه، قرآنشناسی و اسلامشناسی خود به شاخهها و شعبههای گوناگونی تقسیم شده و بسیاری از دانشوران مسلمانان نیز در این قلمروها پژوهش میکنند و اندیشه میورزند.
حاصل کار پژوهشهای دانشگاهی به ندرت در دسترس مردم عادی است و به دائره بسته نخبگان محدود میشود. در نتیجه، بازار کتاب بیشتر در انحصار روایت رسمی و سنتی از قرآن و اسلام است.
رشید بنزین، پژوهشگر مراکشیتبار فرانسوی، اخیرا کتابی نوشته با نام «قرآن؛ شرحی برای جوانان».
او که در دانشگاههای گوناگونی در ایتالیا، فرانسه و بلژیک تدریس کرده در کتاب یادشده، کوشیده که به دور از زبان پیچیده علمی و اصطلاحی، برای کسانی که دانش اندکی درباره کتاب مقدس مسلمانان دارند، پدیده قرآن را از چشمانداز دانشهای جدید - و نه تنها از منظر کلام سنتی - توضیح دهد.
از تاریخ قدسی به تفسیر انتقادی قرآن
تفسیر سنتی پیشفرضهایی نیندیشیده، نااندیشیدنی و ناپرسیدنی بسیار دارد. این پیشفرضها به نوعی به مقوله ایمان و اعتقاد پیوند خوردهاند؛ اعتقادی که طی زمانی طولانی در بستری تاریخی شکل گرفته است.
کنش انتقادی، آنگونه که بنزین میگوید، ویرانگری نیست؛ فاصلهگیری است؛ نقادی یا سنجش (یک کتاب، یک تابلوی نقاشی، یک گفتمان) به معنای واکاوی آن بر پایه معیارهایی «عینی» (ابژکتیو) است؛ یعنی معیارهایی که برای همگان فارغ از ایمانشان دستیافتنی باشد.
تفسیر انتقادی قرآن یعنی «تمایز نهادن میان پیام کلامی (الاهیاتی) متن و آن امور مادیای که متن درباره آن سخن میگوید (مانند رویدادهای تاریخی که قرآن از آنها سخن گفته است.) به سخن دیگر، رویکرد انتقادی در پی حقیقتپژوهی و درستسنجی آنچیزی است که در متن آمده و آنچه درباره متن آمده است.
بنزین از «نقد درونی» و «نقد بیرونی» نام میبرد: نقد درونی درونمایه متن را میکاود؛ معنا، انسجام یا ناسازگاریهای آن. نقد بیرونی، شرایط اجتماعی و تاریخی دورانی را میپژوهد که متن در آن پدیدآمده؛ بافت فرهنگی، بستر منطقهای، عرفها و سنتها، نظم قدرت و مانند آن.
لینک متن کامل
03.05.202508:32
👀 کجاست این خشمِ ملت جناب آقای جامعهشناس! برخی ساکت نشستند و با یادِ امام حسین، شمع روشن میکنند؟ برخی دیگر هم به استقبالِ پرداختِ جریمهی پوششِ اختیاریشون میروند! تبیینِ بهتر و دقیقتری از جامعه میخواهم.
پس نوشت یک ساعت ۱۵: یاداشت برای ۸۰ نفر جامعهشناسی خوانده ارسال شد. تا کنون هیچ واکنشی از ۳۰ نفری که یادداشت را مشاهده کردند؛ دریافت نکردم.
پس نوشتِ دو ساعت 16:
از جمله افرادی که هنوز مشاهده نکردند عبارتند از: حمیدرضا جلایی پور،نعمتالله فاضلی؛ رحیم محمدی،علی نوری، عباس نعمیی جورشری؛، حسین نوری نیا، حسن محدثی(پیامک اختصاصی از مخابرات ایران برای مشاهده برای ایشان فرستادم)،مصطفی مهرآیین، شیرین احمدنیا،فریبا نظری، محمد میرزایی(جمعیت شناس)، علی جنادله، سعید معیدفر،
از جمله افرادی که یادداشت را مشاهده کردند و هنوز واکنشی نشان ندادند عبارتند از: علی زمانیان، رضا نساجی، فریبا نظری، مجید یونسیان، سعید معدنی، حسین میرزایی، حسین حجتپناه، وحیده میره بیگی، سیمین کاظمی، بیتا مدنی، محمدرضا طالبان، محمد زینعلی، رضا امیدی ، رضا صمیم، احمد شکرچی، گیتی خزاعی، محمدرضا کلاهی، لیلا آریان پور، سید جواد میری، حسین سراجزاده، محمد میرسندسی، مهران صولتی، شهره مجمع، مجید حیدری، فردین علیخواه،
افرادی که تا ساعت 16 واکنش نشان دادند: علی طایفی با 👍 واکنش نشان داد.
توضیح اینکه یادداشت تا این لحظه 16.16 فقط یک بار به اشتراک گذاشته شده است. آن هم توسط خودم در اینجا که تا این لحظه 9 بار مشاهده شده است.
.
پس نوشت یک ساعت ۱۵: یاداشت برای ۸۰ نفر جامعهشناسی خوانده ارسال شد. تا کنون هیچ واکنشی از ۳۰ نفری که یادداشت را مشاهده کردند؛ دریافت نکردم.
پس نوشتِ دو ساعت 16:
از جمله افرادی که هنوز مشاهده نکردند عبارتند از: حمیدرضا جلایی پور،نعمتالله فاضلی؛ رحیم محمدی،علی نوری، عباس نعمیی جورشری؛، حسین نوری نیا، حسن محدثی(پیامک اختصاصی از مخابرات ایران برای مشاهده برای ایشان فرستادم)،مصطفی مهرآیین، شیرین احمدنیا،فریبا نظری، محمد میرزایی(جمعیت شناس)، علی جنادله، سعید معیدفر،
از جمله افرادی که یادداشت را مشاهده کردند و هنوز واکنشی نشان ندادند عبارتند از: علی زمانیان، رضا نساجی، فریبا نظری، مجید یونسیان، سعید معدنی، حسین میرزایی، حسین حجتپناه، وحیده میره بیگی، سیمین کاظمی، بیتا مدنی، محمدرضا طالبان، محمد زینعلی، رضا امیدی ، رضا صمیم، احمد شکرچی، گیتی خزاعی، محمدرضا کلاهی، لیلا آریان پور، سید جواد میری، حسین سراجزاده، محمد میرسندسی، مهران صولتی، شهره مجمع، مجید حیدری، فردین علیخواه،
افرادی که تا ساعت 16 واکنش نشان دادند: علی طایفی با 👍 واکنش نشان داد.
توضیح اینکه یادداشت تا این لحظه 16.16 فقط یک بار به اشتراک گذاشته شده است. آن هم توسط خودم در اینجا که تا این لحظه 9 بار مشاهده شده است.
.
03.05.202504:39
👀 بمون برای من امام حسین، مامان ول کن
✍️ حسن معین - ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
📣 جامعه ایران سقوط کرده است. انکار بدیهیات را هضم نموده است. تماشا کنید حتی یک نفر از این چندصد نفر از مردم ایران در حالیکه فقط 54 ساعت از انفجار در بندرعباس گذشته است؛ به اعتراض تکنفریی یک زن در خودِ بندرعباس اهمیت نمیدهند. سقوط جامعه از این بیشتر! انکار بدیهیات از این بیشتر؟ خودِ شما جناب عبدی بدیهیات را انکار میکنید. هنوز پس از بیش از 9 ماه تجربه کردنِ رئیسجمهور پزشکیان، امید به پزشکیان دارید! امید به پزشکیان بستن یعنی بدیهیات را انکار کردن!
✍️ حسن معین - ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
📣 جامعه ایران سقوط کرده است. انکار بدیهیات را هضم نموده است. تماشا کنید حتی یک نفر از این چندصد نفر از مردم ایران در حالیکه فقط 54 ساعت از انفجار در بندرعباس گذشته است؛ به اعتراض تکنفریی یک زن در خودِ بندرعباس اهمیت نمیدهند. سقوط جامعه از این بیشتر! انکار بدیهیات از این بیشتر؟ خودِ شما جناب عبدی بدیهیات را انکار میکنید. هنوز پس از بیش از 9 ماه تجربه کردنِ رئیسجمهور پزشکیان، امید به پزشکیان دارید! امید به پزشکیان بستن یعنی بدیهیات را انکار کردن!
حتی دخترِ نوجوانِ این زنِ معترض که قاعدتا باید شورِ بیشتری در این قبیل امور از خود نشان بدهد در ثانیه 44 ویدئو صدایش میآید که میگوید: مامان ول کن!
02.05.202515:38
فایل صوتی «چرا مذاکرات رم دو به تعویق افتاد؟». نسخه ویدئویی در اینجا
@Aliafshari52
@Aliafshari52
Кайра бөлүшүлгөн:
گاراژ ــ مهدی تدینی

02.05.202509:07
صحبتهای روبیو با فاکس نیوز با زیرنویس
اینجا عملاً داره همون "خواستههای حداکثری" رو مطرح میکنه که ترامپ تا قبل از نامه به ایران بیان میکرد.
این مواضع درون مذاکرات مطرح نبوده، اما تکرارش دائماً از سوی وزیر خارجه — و حالا دیگه "مشاور امنیت ملی آمریکا" — چیز سادهای نیست که بشه از کنارش گذشت.
@Garajetadayoni | گاراژ
اینجا عملاً داره همون "خواستههای حداکثری" رو مطرح میکنه که ترامپ تا قبل از نامه به ایران بیان میکرد.
این مواضع درون مذاکرات مطرح نبوده، اما تکرارش دائماً از سوی وزیر خارجه — و حالا دیگه "مشاور امنیت ملی آمریکا" — چیز سادهای نیست که بشه از کنارش گذشت.
@Garajetadayoni | گاراژ
Кайра бөлүшүлгөн:
BBCPersian



02.05.202502:14
🔻دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا میگوید هرگونه خرید نفت از ایران باید فورا متوقف شود و در غیر این صورت هر کشوری که نفت ایران را خریداری کند باید منتظر تحریمهای مضاعف و فوری از سوی آمریکا باشد.
آقای ترامپ که این هشدار را عصر پنجشنبه - اول مه - در شبکه اجتماعی خود - سوشال تروث - منتشر کرده همچنین هشدار داده که هیچ بنگاه اقتصادی آمریکایی حق ارتباط تجاری با ایران از هیچ نوع و در هیچ زمینهای را ندارد.
آقای ترامپ که در دور نخست ریاستجمهوری خود هم بر سیاست فشار حداکثری بر ایران با هدف توقف برنامه هسته ای این کشور تاکید و اصرار داشت، در حالی امروز این هشدار را با لحنی تند منتشر کرد که نمایندگان او در حال مذاکره مستقیم با ایرانند و ساعتی قبل موضوع مکان و زمان دور چهارم این مذاکرات خبرساز شد.
او در سال ۲۰۱۷ تنها چند ماه پس از آغاز دور نخست ریاست جمهوری خود، آمریکا را به طور یکجانبه از توافق هستهای موسوم به برجام که در دوران باراک اوباما امضاء شده بود خارج کرد و پس از آن ایران هم اعلام کرد به طور گام به گام از تعهدات خود در قالب این توافقنامه عقبنشینی خواهد کرد.
📸GettyImages
@BBCPersian
آقای ترامپ که این هشدار را عصر پنجشنبه - اول مه - در شبکه اجتماعی خود - سوشال تروث - منتشر کرده همچنین هشدار داده که هیچ بنگاه اقتصادی آمریکایی حق ارتباط تجاری با ایران از هیچ نوع و در هیچ زمینهای را ندارد.
آقای ترامپ که در دور نخست ریاستجمهوری خود هم بر سیاست فشار حداکثری بر ایران با هدف توقف برنامه هسته ای این کشور تاکید و اصرار داشت، در حالی امروز این هشدار را با لحنی تند منتشر کرد که نمایندگان او در حال مذاکره مستقیم با ایرانند و ساعتی قبل موضوع مکان و زمان دور چهارم این مذاکرات خبرساز شد.
او در سال ۲۰۱۷ تنها چند ماه پس از آغاز دور نخست ریاست جمهوری خود، آمریکا را به طور یکجانبه از توافق هستهای موسوم به برجام که در دوران باراک اوباما امضاء شده بود خارج کرد و پس از آن ایران هم اعلام کرد به طور گام به گام از تعهدات خود در قالب این توافقنامه عقبنشینی خواهد کرد.
📸GettyImages
@BBCPersian
Кайра бөлүшүлгөн:
جامعهشناسانِ ایرانی

17.04.202519:28
✅ ج.ا سخت بدنبال توافق است زیرا مسئلهاش دیگر اینست: بودن با نبودن
🔸امروز سخنگوی دولت ایران به خبرنگار الجزیره گفت :
" رژیم صهیونیستی در تلاش برای خرابکاری در مذاکرات است و واشنگتن باید به این موضوع توجه کند. "
این سخنان برای اولین بار است که از یک مسئول و سخنگوی دولت ج.ا خطاب به امریکا گفته میشود ضمن آنکه تمایل شدید ج.ا اسلامی برای توافق با امریکا را آشکار می سازد نکته مهم دیگری را هم نشان می دهد و آن اینکه سرانجام ج.ا در یافته که امریکا مستقل از اسرائیل است و اسرائیل میتواند مذاکرات را با شکست روبرو سازد.
🔸امروز ج.ا بزرگترین خطر را از ناحیه اسرائیل حس می کند زیرا سالها شعار داده که اسرائیل باید محو و نابود شود و بیشترین ضربه را از ناحیه اسراییل بخصوص در سالهای اخیر خورده است. ج.ا با اسرائیل تخم کین و عداوتی را کاشته که به هیچ طریقی و روشی کنده نمی شود و قابل زدودن نیست کار بجایی رسیده که یکی از این دو باید بماند. ج.ا که بشدت احساس خطر میکند خوب میداند که امریکا مثل پدری که از فرزند خود مراقبت میکند از اسرائیل حمایت و محافظت میکند پس با فروپاشی هژمونی منطقهای اش سخت نگران آینده وجودی خود است. مسئله ج.ا دیگر مسئله بقا است و نه عقده گشایی و جهانگیری، از اینرو سخنگوی دولت ایران نسبت به کارشکنی اسرائیل در مذاکرات به واشنگتن هشدار می دهد چون بقول شکسپیر مسئله امروز ج.ا اینست بودن یا نبودن !
https://t.me/homo_deuus
🔸امروز سخنگوی دولت ایران به خبرنگار الجزیره گفت :
" رژیم صهیونیستی در تلاش برای خرابکاری در مذاکرات است و واشنگتن باید به این موضوع توجه کند. "
این سخنان برای اولین بار است که از یک مسئول و سخنگوی دولت ج.ا خطاب به امریکا گفته میشود ضمن آنکه تمایل شدید ج.ا اسلامی برای توافق با امریکا را آشکار می سازد نکته مهم دیگری را هم نشان می دهد و آن اینکه سرانجام ج.ا در یافته که امریکا مستقل از اسرائیل است و اسرائیل میتواند مذاکرات را با شکست روبرو سازد.
🔸امروز ج.ا بزرگترین خطر را از ناحیه اسرائیل حس می کند زیرا سالها شعار داده که اسرائیل باید محو و نابود شود و بیشترین ضربه را از ناحیه اسراییل بخصوص در سالهای اخیر خورده است. ج.ا با اسرائیل تخم کین و عداوتی را کاشته که به هیچ طریقی و روشی کنده نمی شود و قابل زدودن نیست کار بجایی رسیده که یکی از این دو باید بماند. ج.ا که بشدت احساس خطر میکند خوب میداند که امریکا مثل پدری که از فرزند خود مراقبت میکند از اسرائیل حمایت و محافظت میکند پس با فروپاشی هژمونی منطقهای اش سخت نگران آینده وجودی خود است. مسئله ج.ا دیگر مسئله بقا است و نه عقده گشایی و جهانگیری، از اینرو سخنگوی دولت ایران نسبت به کارشکنی اسرائیل در مذاکرات به واشنگتن هشدار می دهد چون بقول شکسپیر مسئله امروز ج.ا اینست بودن یا نبودن !
https://t.me/homo_deuus
03.05.202507:51
چرا باید ادبیات خواند
🎥 «١٩٨۴»، رُمانِ جورج اورول، + امسال هفتادویک ساله شد. این اثر با آوازەی عالمگیرش، نه فقط تحسینِ اغلبِ خوانندگان ادبیّات و منتقدان ادبی که توجّه صاحبنظرانِ فلسفه و علوم انسانی را همچنان برمیانگیزد.
فیلسوفِ نامداری چون ریچارد رورتی، فصلِ هشتمِ کتابِ خود با عنوانِ «امکان، آیرونی و همبستگی» را به اورول اختصاص داد و او را «واپسین روشنفکر اروپا»خواند.
📚رُمان اورول، جهانِ بستەی جامعەای را تصویر میکند که ‐ زیر سلطەی نظامی توتالیتر همگان از آزادیها و حقوق انسانی منع و محروماند. تحتِ نظم آهنین حکومت توتالیتر، برای تولید «انسان طراز نوین»، قلمروهای جامعه و فرهنگ، درست مانند کشاورزی و صنعت، مهندسی میشوند.
به واقع، شبهنگام،گورستانی بیصدا و روزهنگام، زندانی عظیم است. مردمان یا در حکم محکوماناند یا در نقش مردگان.
«١٩٨۴» از مؤثرترین رُمانهایی در قرن بیستم به شمار میرود که توانست صنعتِ نیرنگ و تبلیغاتِ توتالیتاریسم را رسوا سازد و شالودەی خشونتبار و انسانستیزِ نظامهایی از این دست را به نمایش گذارد.
با این همه، میلان کوندرا، از سرآمدانِ رُمان معاصر، دراین باره داوریِ دیگری دارد. او در رشتەجُستارهای گردآمده درکتابِ «وصایای عملناشده» (Les testaments trahis)، این خلقِ اورول را دارای ایدەهای خوبی میداند که در قالب «رُمانی بد» ریخته شده، «با تمامِ تأثیرهای شومی که یک رُمان بد میتواند برجا نهد.»
ارزیابی منفی کوندرا از این اثر در باور او به اهمیّت تخیّل ریشه دارد. کوندرا به یکی از ویژگیهای رُمان «محاکمە»ی کافکا اشاره میکند. در نگاه اوّل، میان فضای حاکم بر «محاکمه»ی کافکا و دنیای اورولیِ «۱۹۸۴» توفیر چندانی نیست. قانون و قاضیِ جهان «ک.»، شخصیت اصلی این رُمان نیز جبّار و جائرند.
داستان با اتهّام و بازداشت ناغافلِ «ک.» آغاز میشود و بدون پیبردن به علّت اتّهام خود یا داشتن یارای گریز یا مقاومت به ضرب چاقوی فرورفته بر قلباش از نفس میافتد: روایتی از وادادگی معصومیت در برابر تقدیری تاریک و بیمعنا.
جهان کافکایی، به قول کوندرا، یکسره، غیر پوئتیک یا ناشاعرانه است. او شعر را به معنایی فراتر از تلقی رایجِ و در مقام استعارەای از تخیّل به مفهوم عامّ آن به کار میبرد.
از دید کوندرا تخیّل با آزادی توأم و تنیده است. انسانها تا زمانی و به قدری «خود»شان هستند که از امکان آزادی و بلوغِ تخیّل برخوردارند. هویّت اصیل هرکسی آن چیزی است که خود ابداع میکند. حریم جغرافیای انسانیّتِ انسان با میزان رهائی او از انقیاد دیگری و آ گاهی به آزادی و توانایی خویش تعیین میشود.
بنابراین، شعر، نه تنها بُنمایەای برای لذّت زیباشناختی و حتّی ادراکِ معرفتیِ آدمی،که بنیاد و نمادِ بود و شدِ اوست. در عین حال،کوندرا میان فضای کافکایی و جهان اُورولی تفاوتی بارز میبیند.«ک.»،گرچه در فرصتهایی کوتاه، میتواند از دادگاه بیرون بزند. او میتواند در همین مجال اندک، از «پنجره»ها آدمهای دیگر را ببیند، مردی که سیگار میکشد یا زنی که لباسِ خواب به تن دارد. حتّی میتواند در لحظاتی گذرا و شتابناک شاهد عشقبازی دختری باشد. این «پنجره»ها برای دقائقی ناچیز هم که شده، چشمهای او را به جهانِ آزادی میگشاید که فارغ از نظم و نظارتِ دادگاه است. او میتواند «واقعیّت» را، ولو مدّتی بسیار کم، مشاهده کند، از «واقعیّت» جهانی که بیرونِ زندان اوست آگاهی یابد و از آزادی دریغشدەاش، قدری بدزدد.
در عوض، اورول، به رغم داشتن نیّت خیر، انسانهای محکوم به زندگی در نظام توتالیتر را به طور مطلق دستبستگانی بازمینماید که ذرّەای امکان و موقعیّتِ تصادفی برای اِعمال ارادەی خود نمییابند. آنان پشتِ در و دیواری بیپنجره، برای همیشه، به محبوسانی مأیوس و منفعل میمانند. محال است ثانیەای چشمشان به واقعیّتِ بیرونی برخورد یا بدانچه ورای حصارها و حسرتهایشان میگذرد، از سر اتّفاق، آ گاهی یابند.
کوندرا این بازنمایی مبالغەآمیز را مخاطرەانگیز میداند. امتناعِ مطلقِ آزادی یعنی انحلالِ کامل مسئولیتِ اخلاقی. در این موقعیتِ مفروض، نه تنها محکومان به اندازەی حاکمان با مسئولیت اخلاقی بیگانەاند که خود را در خالی کردن شانه از مسئولیت به همان قدر مُحقّ میشمارند. چنین تصوّری به انکارِ امکانهای آینده میانجامد.
بدون ایمان به آیندەای آبستن امکانهای ناشناخته، مسئولیتپذیری اخلاقی و سعی برای آزادی معنا میبازد. در مقام شهروندی تنها شاید نتوان مانعِ اعمالِ قدرتِ حکومت بر جسم خود شد، ولی با نیروی ذهنی میتوان به مصاف نظام معنوی و ارزشیِ توتالیتر رفت. میتوان در برابر مغزشویی تبلیغات و تعلیماتِ توتالیتر مقاومت کرد.
✍️ مهدی خلجی
🎥 «١٩٨۴»، رُمانِ جورج اورول، + امسال هفتادویک ساله شد. این اثر با آوازەی عالمگیرش، نه فقط تحسینِ اغلبِ خوانندگان ادبیّات و منتقدان ادبی که توجّه صاحبنظرانِ فلسفه و علوم انسانی را همچنان برمیانگیزد.
فیلسوفِ نامداری چون ریچارد رورتی، فصلِ هشتمِ کتابِ خود با عنوانِ «امکان، آیرونی و همبستگی» را به اورول اختصاص داد و او را «واپسین روشنفکر اروپا»خواند.
📚رُمان اورول، جهانِ بستەی جامعەای را تصویر میکند که ‐ زیر سلطەی نظامی توتالیتر همگان از آزادیها و حقوق انسانی منع و محروماند. تحتِ نظم آهنین حکومت توتالیتر، برای تولید «انسان طراز نوین»، قلمروهای جامعه و فرهنگ، درست مانند کشاورزی و صنعت، مهندسی میشوند.
در جمهوری بردگان خودکامگی و خیرەسری کاملاً قانونی است. اندک تخطی از شئون و مقررّاتِ اجباری، مجازاتهایی مخوف در پی میآورد.
به واقع، شبهنگام،گورستانی بیصدا و روزهنگام، زندانی عظیم است. مردمان یا در حکم محکوماناند یا در نقش مردگان.
«١٩٨۴» از مؤثرترین رُمانهایی در قرن بیستم به شمار میرود که توانست صنعتِ نیرنگ و تبلیغاتِ توتالیتاریسم را رسوا سازد و شالودەی خشونتبار و انسانستیزِ نظامهایی از این دست را به نمایش گذارد.
با این همه، میلان کوندرا، از سرآمدانِ رُمان معاصر، دراین باره داوریِ دیگری دارد. او در رشتەجُستارهای گردآمده درکتابِ «وصایای عملناشده» (Les testaments trahis)، این خلقِ اورول را دارای ایدەهای خوبی میداند که در قالب «رُمانی بد» ریخته شده، «با تمامِ تأثیرهای شومی که یک رُمان بد میتواند برجا نهد.»
ارزیابی منفی کوندرا از این اثر در باور او به اهمیّت تخیّل ریشه دارد. کوندرا به یکی از ویژگیهای رُمان «محاکمە»ی کافکا اشاره میکند. در نگاه اوّل، میان فضای حاکم بر «محاکمه»ی کافکا و دنیای اورولیِ «۱۹۸۴» توفیر چندانی نیست. قانون و قاضیِ جهان «ک.»، شخصیت اصلی این رُمان نیز جبّار و جائرند.
داستان با اتهّام و بازداشت ناغافلِ «ک.» آغاز میشود و بدون پیبردن به علّت اتّهام خود یا داشتن یارای گریز یا مقاومت به ضرب چاقوی فرورفته بر قلباش از نفس میافتد: روایتی از وادادگی معصومیت در برابر تقدیری تاریک و بیمعنا.
جهان کافکایی، به قول کوندرا، یکسره، غیر پوئتیک یا ناشاعرانه است. او شعر را به معنایی فراتر از تلقی رایجِ و در مقام استعارەای از تخیّل به مفهوم عامّ آن به کار میبرد.
از دید کوندرا تخیّل با آزادی توأم و تنیده است. انسانها تا زمانی و به قدری «خود»شان هستند که از امکان آزادی و بلوغِ تخیّل برخوردارند. هویّت اصیل هرکسی آن چیزی است که خود ابداع میکند. حریم جغرافیای انسانیّتِ انسان با میزان رهائی او از انقیاد دیگری و آ گاهی به آزادی و توانایی خویش تعیین میشود.
بنابراین، شعر، نه تنها بُنمایەای برای لذّت زیباشناختی و حتّی ادراکِ معرفتیِ آدمی،که بنیاد و نمادِ بود و شدِ اوست. در عین حال،کوندرا میان فضای کافکایی و جهان اُورولی تفاوتی بارز میبیند.«ک.»،گرچه در فرصتهایی کوتاه، میتواند از دادگاه بیرون بزند. او میتواند در همین مجال اندک، از «پنجره»ها آدمهای دیگر را ببیند، مردی که سیگار میکشد یا زنی که لباسِ خواب به تن دارد. حتّی میتواند در لحظاتی گذرا و شتابناک شاهد عشقبازی دختری باشد. این «پنجره»ها برای دقائقی ناچیز هم که شده، چشمهای او را به جهانِ آزادی میگشاید که فارغ از نظم و نظارتِ دادگاه است. او میتواند «واقعیّت» را، ولو مدّتی بسیار کم، مشاهده کند، از «واقعیّت» جهانی که بیرونِ زندان اوست آگاهی یابد و از آزادی دریغشدەاش، قدری بدزدد.
در عوض، اورول، به رغم داشتن نیّت خیر، انسانهای محکوم به زندگی در نظام توتالیتر را به طور مطلق دستبستگانی بازمینماید که ذرّەای امکان و موقعیّتِ تصادفی برای اِعمال ارادەی خود نمییابند. آنان پشتِ در و دیواری بیپنجره، برای همیشه، به محبوسانی مأیوس و منفعل میمانند. محال است ثانیەای چشمشان به واقعیّتِ بیرونی برخورد یا بدانچه ورای حصارها و حسرتهایشان میگذرد، از سر اتّفاق، آ گاهی یابند.
کوندرا این بازنمایی مبالغەآمیز را مخاطرەانگیز میداند. امتناعِ مطلقِ آزادی یعنی انحلالِ کامل مسئولیتِ اخلاقی. در این موقعیتِ مفروض، نه تنها محکومان به اندازەی حاکمان با مسئولیت اخلاقی بیگانەاند که خود را در خالی کردن شانه از مسئولیت به همان قدر مُحقّ میشمارند. چنین تصوّری به انکارِ امکانهای آینده میانجامد.
بدون ایمان به آیندەای آبستن امکانهای ناشناخته، مسئولیتپذیری اخلاقی و سعی برای آزادی معنا میبازد. در مقام شهروندی تنها شاید نتوان مانعِ اعمالِ قدرتِ حکومت بر جسم خود شد، ولی با نیروی ذهنی میتوان به مصاف نظام معنوی و ارزشیِ توتالیتر رفت. میتوان در برابر مغزشویی تبلیغات و تعلیماتِ توتالیتر مقاومت کرد.
✍️ مهدی خلجی
Кайра бөлүшүлгөн:
Hosein Ghazian حسین قاضیان

02.05.202519:16
🔻جامعه خشمگین و عاصی یا فروپاشیده و منحط؟🔻
🔵 آیا ما با جامعهای خشمگین روبرو هستیم؟ آیا جامعه، عاصی و شورشی شده است؟ آیا جامعه ما به سوی فروپاشی و انحطاط میرود؟
🔵 این پرسشها به همراه پرسشهای دیگر در یک اتاق کلاب هاسی به بحث گذاشته شد. و مانند هر بحث و گفت و گوی دیگر به چندین و چند موضوع دیگر هم کشیده شد.
🔵 گرچه این گفت و گوها مدتها پیش انجام شده هنوز، بویژه این روزها، با مسائل سیاسی و اجتماعی ما سر و کار دارد.
این جا 👇 بشنوید!
https://youtu.be/yd3AFFCEQT8
🔵 آیا ما با جامعهای خشمگین روبرو هستیم؟ آیا جامعه، عاصی و شورشی شده است؟ آیا جامعه ما به سوی فروپاشی و انحطاط میرود؟
🔵 این پرسشها به همراه پرسشهای دیگر در یک اتاق کلاب هاسی به بحث گذاشته شد. و مانند هر بحث و گفت و گوی دیگر به چندین و چند موضوع دیگر هم کشیده شد.
🔵 گرچه این گفت و گوها مدتها پیش انجام شده هنوز، بویژه این روزها، با مسائل سیاسی و اجتماعی ما سر و کار دارد.
این جا 👇 بشنوید!
https://youtu.be/yd3AFFCEQT8
Кайра бөлүшүлгөн:
جامعهشناسانِ ایرانی



02.05.202515:31
🔖 بحثی پیرامون روانشناسی انواع سبکهای دلبستگی (attachment styles) و نقش آنها در روابط عاطفی
طی چند کنفرانسِ تلگرامی ( از اینجا تا اینجا ) به بررسی روابط عاطفی در قالب نظریه دلبستگی جان بالبی John Bowlby روانشناس انگلیسی پرداخته شده است.
نظریه دلبستگی، توضیح می دهد که چگونه نحوه ارتباط اولیه ما با والدینمان [والدین در اینجا، لزوما پدر و مادر ما نیستند و هر کسی می تواند باشد که در هنگام خردسالی از ما مراقبت و نگه داری کرده و یا در ارتباط نزدیک با ما بوده است] نحوه ارتباط ما با دیگران در کل طول زندگی مان را شکل می دهد و با ما تا روز آخر زندگیمان باقی خواهد ماند.
طی چند کنفرانسِ تلگرامی ( از اینجا تا اینجا ) به بررسی روابط عاطفی در قالب نظریه دلبستگی جان بالبی John Bowlby روانشناس انگلیسی پرداخته شده است.
نظریه دلبستگی، توضیح می دهد که چگونه نحوه ارتباط اولیه ما با والدینمان [والدین در اینجا، لزوما پدر و مادر ما نیستند و هر کسی می تواند باشد که در هنگام خردسالی از ما مراقبت و نگه داری کرده و یا در ارتباط نزدیک با ما بوده است] نحوه ارتباط ما با دیگران در کل طول زندگی مان را شکل می دهد و با ما تا روز آخر زندگیمان باقی خواهد ماند.
Кайра бөлүшүлгөн:
آمیزش افقها

02.05.202509:05
مرا کارگر بخوان
از سال 1397 تا 1403، سی درصد بر شمار کارگرانی که حین کار جان خود را از دست دادهاند افزوده شده است. آمارهایی نه رسمی از مرگ ماهانه دویست کارگر در سال 1403 خبر میدهند. از نظر معیشتی و استاندارد زندگی، غالب کارگران با فقری مطلق دست و پنجه نرم میکنند که توام با مسائلی نظیر بی ثباتی شغلی و قوانینی نه حامی زندگی را به دهشتی تمام عیار برای آنها بدل ساخته است. اما چرا این مسائل جز به هنگام حوادثی بزرگ که توجهی مقطعی را جلب میکند جایی در گفتارهای رسمی و حتی غیر رسمی ندارد؟ بررسی سیاستها و قوانین دولتی/ کارفرمایی در تحلیل وضعیت موجود مهم است اما به نظر میرسد روندی بنیادیتر در کار بوده است که در آن اساساً موجودیت چهره یا فیگوری به نام «کارگر» به رسمیت شناخته نمیشود؛ یعنی انگار کارگر چیزی است متعلق به گذشته که تحولات مختلف در تکنولوژی و اقتصاد هستیِ آن را تحلیل برده است؛ نوعی فرایند هویتزدایی در کار بوده که محدود به حاکمیت و قدرت مستقر هم نیست و به نوعی عقل سلیم (common sense) در جامعه بدل شده است. کارگر انگار ناپدید شده است. اگر از افراد بپرسیم آیا خود کارگری را میشناسند پاسخ احتمالاً نه باشد. مسئله کارگر صرفاً این نیست که صدایی ندارد یا هیچ گروه سیاسی نمایندگیاش نمیکند؛ مسئله این است که به مرور زمان حتی وجودش نادیده گرفته شده است و این امر بیش از هر چیز در زبان تجلی یافته است. در اینجا از دقایق و تفاوتهای مفهومی درباره اینکه شمول کارگر تا به کجا است و چه مشاغلی را شامل میشود میگذریم و بر همان معنای سنتی (کارگریدی) بسنده میکنیم.
رشد مشاغل یقه سفید و نوعی صنعتیزدایی باعث شده عموم مردم حداقل به لحاظ کمی احساس کنند مقولهای به نام کارگر دیگر وجود ندارد و اگر هم باشد قلیلی هستند صرف نظر کردنی؛ یا اینکه کارگران را افرادی در بخش غیررسمی میدانند که چون فاقد صلاحیتهای علمی و فنی لازم بودهاند آن گوشهها، عموماً به صورت موقتی مشغول انجام کاری هستند: به تعداد ناچیزند و نقش مهمی ندارند. حاکمیت هم بعد از مدتها سرگردانی که با این طبقه چه کند و سروکله زدن با اصطلاحات و رفت و برگشت بین مفاهیم کارگر/مستضعف دست آخر چاره کار را در نادیده گرفتن همه دید. یعنی بعد از اینکه مفهوم کارگر قربانی مفهوم مستضعف شد از خیر این دومی هم گذشته و نهایتاً با عباراتی خنثی و بی معنا نظیر «کمتر برخوردار» کل مسئله را به برخورداریِ اندک گروهی قلیل که با یارانه و دیگر اعانهها باید مانع مرگ شان از گرسنگی شد فروکاسته است. اوضاع در «حوزه عمومی» و بخصوص رسانهای بدتر بوده: در اینجا کارگر با برچسبهایی بد بی اعتبار شده است: که چنان بر این همانی یاقرابت کارگر با چیزهایی نظیر تجربه شوروی، اغتشاش، موانع رشد و سرمایهگذاری تاکید شده که صحبت از کارگر در معنای طبقهای جایگیر در جامعه با نوعی بدنامی همراه شده. این گفتمانِ عموماً اصلاح طلبانه چنان مستغرق در فیگورهایی چون «کارآفرین» و ایدههایی چون برداشتن موانع سرمایهگذاری بوده که کارگر را تنها شبه مقولهای انتخاباتی میبیند که شکستهای خود را گردن این «حاشیه نشینان» و سیبزمینیطلبان بیندازد.
کارگر، گرفتار در بدترین وضعیت بشری، نامرئی شده است؛ نام عمومیاش را نمیبرند و نام زدایی نخستین گام نابود کردن است. گاه به نامهایی خوانده میشود که نام او نیست و همه اینها احتمالاً برای فاصله انداختن بین او با سنتی حالا دیگر طولانی است: سنتی از زندگی و فرهنگ کارگری، آگاهی طبقاتی، چانه زنی و اعتصاب عمومی، مطالبات اجتماعی و فرهنگی، وجد و گاه حزن جمعی که بسیارانی را به هم پیوند میداد. احتمالاً اولین گام در تغییر این وضعیت تصدیق وجودی کارگر و پذیرش نامش است: کارگر.
محمد هدایتی
https://t.me/fusionofhorizons/946
از سال 1397 تا 1403، سی درصد بر شمار کارگرانی که حین کار جان خود را از دست دادهاند افزوده شده است. آمارهایی نه رسمی از مرگ ماهانه دویست کارگر در سال 1403 خبر میدهند. از نظر معیشتی و استاندارد زندگی، غالب کارگران با فقری مطلق دست و پنجه نرم میکنند که توام با مسائلی نظیر بی ثباتی شغلی و قوانینی نه حامی زندگی را به دهشتی تمام عیار برای آنها بدل ساخته است. اما چرا این مسائل جز به هنگام حوادثی بزرگ که توجهی مقطعی را جلب میکند جایی در گفتارهای رسمی و حتی غیر رسمی ندارد؟ بررسی سیاستها و قوانین دولتی/ کارفرمایی در تحلیل وضعیت موجود مهم است اما به نظر میرسد روندی بنیادیتر در کار بوده است که در آن اساساً موجودیت چهره یا فیگوری به نام «کارگر» به رسمیت شناخته نمیشود؛ یعنی انگار کارگر چیزی است متعلق به گذشته که تحولات مختلف در تکنولوژی و اقتصاد هستیِ آن را تحلیل برده است؛ نوعی فرایند هویتزدایی در کار بوده که محدود به حاکمیت و قدرت مستقر هم نیست و به نوعی عقل سلیم (common sense) در جامعه بدل شده است. کارگر انگار ناپدید شده است. اگر از افراد بپرسیم آیا خود کارگری را میشناسند پاسخ احتمالاً نه باشد. مسئله کارگر صرفاً این نیست که صدایی ندارد یا هیچ گروه سیاسی نمایندگیاش نمیکند؛ مسئله این است که به مرور زمان حتی وجودش نادیده گرفته شده است و این امر بیش از هر چیز در زبان تجلی یافته است. در اینجا از دقایق و تفاوتهای مفهومی درباره اینکه شمول کارگر تا به کجا است و چه مشاغلی را شامل میشود میگذریم و بر همان معنای سنتی (کارگریدی) بسنده میکنیم.
رشد مشاغل یقه سفید و نوعی صنعتیزدایی باعث شده عموم مردم حداقل به لحاظ کمی احساس کنند مقولهای به نام کارگر دیگر وجود ندارد و اگر هم باشد قلیلی هستند صرف نظر کردنی؛ یا اینکه کارگران را افرادی در بخش غیررسمی میدانند که چون فاقد صلاحیتهای علمی و فنی لازم بودهاند آن گوشهها، عموماً به صورت موقتی مشغول انجام کاری هستند: به تعداد ناچیزند و نقش مهمی ندارند. حاکمیت هم بعد از مدتها سرگردانی که با این طبقه چه کند و سروکله زدن با اصطلاحات و رفت و برگشت بین مفاهیم کارگر/مستضعف دست آخر چاره کار را در نادیده گرفتن همه دید. یعنی بعد از اینکه مفهوم کارگر قربانی مفهوم مستضعف شد از خیر این دومی هم گذشته و نهایتاً با عباراتی خنثی و بی معنا نظیر «کمتر برخوردار» کل مسئله را به برخورداریِ اندک گروهی قلیل که با یارانه و دیگر اعانهها باید مانع مرگ شان از گرسنگی شد فروکاسته است. اوضاع در «حوزه عمومی» و بخصوص رسانهای بدتر بوده: در اینجا کارگر با برچسبهایی بد بی اعتبار شده است: که چنان بر این همانی یاقرابت کارگر با چیزهایی نظیر تجربه شوروی، اغتشاش، موانع رشد و سرمایهگذاری تاکید شده که صحبت از کارگر در معنای طبقهای جایگیر در جامعه با نوعی بدنامی همراه شده. این گفتمانِ عموماً اصلاح طلبانه چنان مستغرق در فیگورهایی چون «کارآفرین» و ایدههایی چون برداشتن موانع سرمایهگذاری بوده که کارگر را تنها شبه مقولهای انتخاباتی میبیند که شکستهای خود را گردن این «حاشیه نشینان» و سیبزمینیطلبان بیندازد.
کارگر، گرفتار در بدترین وضعیت بشری، نامرئی شده است؛ نام عمومیاش را نمیبرند و نام زدایی نخستین گام نابود کردن است. گاه به نامهایی خوانده میشود که نام او نیست و همه اینها احتمالاً برای فاصله انداختن بین او با سنتی حالا دیگر طولانی است: سنتی از زندگی و فرهنگ کارگری، آگاهی طبقاتی، چانه زنی و اعتصاب عمومی، مطالبات اجتماعی و فرهنگی، وجد و گاه حزن جمعی که بسیارانی را به هم پیوند میداد. احتمالاً اولین گام در تغییر این وضعیت تصدیق وجودی کارگر و پذیرش نامش است: کارگر.
محمد هدایتی
https://t.me/fusionofhorizons/946
Кайра бөлүшүлгөн:
BBCPersian



01.05.202520:35
🔻تامی بروس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در پاسخ به سوال بیبیسی فارسی در خصوص پست وزیر خارجه عمان در شبکه اجتماعی ایکس برای تعویق دور جدید مذاکرات «به دلایل لجستیکی و فنی» گفت: «هیچگاه زمان و مکان حضور ایالات متحده در دور چهار مذاکرات تایید نشده بود.»
خانم بروس در ادامه همچنین گفت «اما میتوانم به شما بگویم براساس آنچه نماینده ما در مذاکرات میگوید، حدس میزنم در آینده نزدیک اتفاقی رخ خواهد داد و به محض اینکه این جزئیات را داشته باشیم، به شما اطلاع خواهیم داد.»
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا تاکید کرد که او در خصوص پست هیچ شخصی در ایران «صرف نظر از موقعیتش صحبت نمیکند» و «ممکن است یکی از این جلسات در آینده نزدیک برگزار شود، اما ما در مورد مکان یا زمان بحث نخواهیم کرد.»
پیشتر وزارت خارجه عمان تایید کرده بود که مذاکرات روز شنبه بین ایران و آمریکا که قرار بود با میزبانی عمان در شهر رم پایتخت ایتالیا برگزار شود، به تعویق افتاده است.
📸GettyImages
https://bbc.in/4jEad1P
@BBCPersian
خانم بروس در ادامه همچنین گفت «اما میتوانم به شما بگویم براساس آنچه نماینده ما در مذاکرات میگوید، حدس میزنم در آینده نزدیک اتفاقی رخ خواهد داد و به محض اینکه این جزئیات را داشته باشیم، به شما اطلاع خواهیم داد.»
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا تاکید کرد که او در خصوص پست هیچ شخصی در ایران «صرف نظر از موقعیتش صحبت نمیکند» و «ممکن است یکی از این جلسات در آینده نزدیک برگزار شود، اما ما در مورد مکان یا زمان بحث نخواهیم کرد.»
پیشتر وزارت خارجه عمان تایید کرده بود که مذاکرات روز شنبه بین ایران و آمریکا که قرار بود با میزبانی عمان در شهر رم پایتخت ایتالیا برگزار شود، به تعویق افتاده است.
📸GettyImages
https://bbc.in/4jEad1P
@BBCPersian
17.04.202514:58
🛎 به دیپلماسی امکان موفقیت بدهید!
🔖 روسای محترم دولتهای آلمان، آمریکا، بریتانیا و فرانسه
📄 رونوشت: دبیر کل محترم سازمان ملل
با سلام،
🔺«همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران» به عنوان بخشی از اپوزیسیون ایران که به گذار از نظام استبدادی جمهوری اسلامی به یک نظام سیاسی مبتنی بر جمهوری سکولاردموکرات اعتقاد دارد، همواره مخالفت شدید خود را با استفاده ازهر نوع گزینه نظامی علیه تاسیسات و زیرساختهای ایران اعلام کرده و از اصل توافق آمریکا و دیگر کشورهای غربی در چهارچوب تنش زدایی با «جمهوری اسلامی ایران» و به کار گیری راهکارهای دیپلماتیک در حل و فصل اختلافات حمایت کرده است.
مذاکرات بر اساس تجارب گذشته باید شفاف، عادلانه و به صورت برد-برد با رعایت نگرانیهای موجه غرب از یک سو و منافع ملی و ملاحظات امنیت ملی ایران از سوی دیگر انجام شود (و روشن است تلقی ما از امنیت ملی و منافع ملی با جمهوری اسلامی متفاوت است).
🔺اگرچه ما بارها به صراحت مخالفت خود را با مواضع جمهوری اسلامی در خصوص برنامه هستهای، رویکردهای امنیتی و کلا سیاست خارجی اعلام کردهایم ولی در عین حال تنشزایی بین ایران و غرب را باعث به قهقرا رفتن بیشتر ایران و تشدید بیثباتی در منطقه میدانیم.
🔺ارتقاء سطح تنش و رویکرد تقابل نظامی به ضرر ایران، همه کشورهای خاورمیانه و صلح جهانی است و در نگاه درازمدت برندهای ندارد؛ همه بازندهی آن خواهند بود. به باور ما تا کنون عواملی چون «سیاستهای غلط جمهوری اسلامی در روابط خارجی»، «کارشکنیهای دولت اسرائیل»، «اقدامات تندروها در کشورهای غربی» و در یک کلام اقدامات ذینفعان ادامه تنش و نظامیگری از هر دو طرف، مانع توافق پایدار بوده است.
🔺ما همچنین پیشنهاد میکنیم که در کنار این گفتگوها اقداماتی از سوی نهادهای حقوق بشری وابسته به سازمان ملل و اتحادیه اروپا در جهت گفتگوی انتقادی با جمهوری اسلامی شروع شود. آنچه اکنون اولویت دارد دور شدن از درگیری نظامی و دستیابی به یک توافق ماندگار و متوازن در حوزههای امنیتی و راهبردی بر اساس قوانین بینالمللی و نظارت موثر آژانس جهانی انرژی اتمی بر فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی است تا مردم ایران از زیر بار فشارهای خردکننده تحریمها بیرون بیایند.
🔴 البته به باور ما منشا اصلی مشکلات مردم ایران حاکمیت استبداد و ایدئولوژی توسعهطلبانه واپسگرای جمهوری اسلامی است. بر این اساس جایگزین شدن یک حکومت مبتنی بر دمکراسی، سکولاریسم، مدارا و صلحطلبی در مناسبات خارجی با اتکا به مبارزات مردمی میتواند منافع ملی مردم ایران را در شکل مطلوب تامین کرده و به ثبات پایدار در خاورمیانه یاری رساند. به همین دلیل عادیسازی مناسبات سیاسی و گسترش روابط تجاری در سطح کلان نیاز دارد تا با تاکید بر رعایت تعهدات بینالمللی حکومت ایران در تمامی زمینهها، بویژه اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آن پیگیری شود. به نظر ما ضروری است که تحریم هدفمند ناقضان حقوق بشر و حمایت جامعه جهانی از مطالبات دموکراسیخواهانه مردم ایران ادامه پیدا کند.
🔴«همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران»
١٦ آوریل ٢٠٢٥ برابر با ٢٧ فروردین ۱۴۰۴
🔖 روسای محترم دولتهای آلمان، آمریکا، بریتانیا و فرانسه
📄 رونوشت: دبیر کل محترم سازمان ملل
با سلام،
🔺«همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران» به عنوان بخشی از اپوزیسیون ایران که به گذار از نظام استبدادی جمهوری اسلامی به یک نظام سیاسی مبتنی بر جمهوری سکولاردموکرات اعتقاد دارد، همواره مخالفت شدید خود را با استفاده ازهر نوع گزینه نظامی علیه تاسیسات و زیرساختهای ایران اعلام کرده و از اصل توافق آمریکا و دیگر کشورهای غربی در چهارچوب تنش زدایی با «جمهوری اسلامی ایران» و به کار گیری راهکارهای دیپلماتیک در حل و فصل اختلافات حمایت کرده است.
مذاکرات بر اساس تجارب گذشته باید شفاف، عادلانه و به صورت برد-برد با رعایت نگرانیهای موجه غرب از یک سو و منافع ملی و ملاحظات امنیت ملی ایران از سوی دیگر انجام شود (و روشن است تلقی ما از امنیت ملی و منافع ملی با جمهوری اسلامی متفاوت است).
🔺اگرچه ما بارها به صراحت مخالفت خود را با مواضع جمهوری اسلامی در خصوص برنامه هستهای، رویکردهای امنیتی و کلا سیاست خارجی اعلام کردهایم ولی در عین حال تنشزایی بین ایران و غرب را باعث به قهقرا رفتن بیشتر ایران و تشدید بیثباتی در منطقه میدانیم.
🔺ارتقاء سطح تنش و رویکرد تقابل نظامی به ضرر ایران، همه کشورهای خاورمیانه و صلح جهانی است و در نگاه درازمدت برندهای ندارد؛ همه بازندهی آن خواهند بود. به باور ما تا کنون عواملی چون «سیاستهای غلط جمهوری اسلامی در روابط خارجی»، «کارشکنیهای دولت اسرائیل»، «اقدامات تندروها در کشورهای غربی» و در یک کلام اقدامات ذینفعان ادامه تنش و نظامیگری از هر دو طرف، مانع توافق پایدار بوده است.
🔺ما همچنین پیشنهاد میکنیم که در کنار این گفتگوها اقداماتی از سوی نهادهای حقوق بشری وابسته به سازمان ملل و اتحادیه اروپا در جهت گفتگوی انتقادی با جمهوری اسلامی شروع شود. آنچه اکنون اولویت دارد دور شدن از درگیری نظامی و دستیابی به یک توافق ماندگار و متوازن در حوزههای امنیتی و راهبردی بر اساس قوانین بینالمللی و نظارت موثر آژانس جهانی انرژی اتمی بر فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی است تا مردم ایران از زیر بار فشارهای خردکننده تحریمها بیرون بیایند.
🔴 البته به باور ما منشا اصلی مشکلات مردم ایران حاکمیت استبداد و ایدئولوژی توسعهطلبانه واپسگرای جمهوری اسلامی است. بر این اساس جایگزین شدن یک حکومت مبتنی بر دمکراسی، سکولاریسم، مدارا و صلحطلبی در مناسبات خارجی با اتکا به مبارزات مردمی میتواند منافع ملی مردم ایران را در شکل مطلوب تامین کرده و به ثبات پایدار در خاورمیانه یاری رساند. به همین دلیل عادیسازی مناسبات سیاسی و گسترش روابط تجاری در سطح کلان نیاز دارد تا با تاکید بر رعایت تعهدات بینالمللی حکومت ایران در تمامی زمینهها، بویژه اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آن پیگیری شود. به نظر ما ضروری است که تحریم هدفمند ناقضان حقوق بشر و حمایت جامعه جهانی از مطالبات دموکراسیخواهانه مردم ایران ادامه پیدا کند.
🔴«همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران»
١٦ آوریل ٢٠٢٥ برابر با ٢٧ فروردین ۱۴۰۴
03.05.202507:39
هنر و ادبیّات چه چیزی به ما میدهند؟ لذّت!
لذّت بردن از هر اثر هنری یا متن ادبی از قضاوت زیباشناختیِ خواننده یا مخاطب هنر برمیآید. خوشایند و پسند زیباشناختی آدمی در فرایندی پیچیده، تحت تأثیر عواملی فراوان، شکل میگیرد. روشن است که قوه قضاوت فرد فقط محصول استعداد ذاتی و اکتسابی او نیست. ما انسانها گروهی زندگی میکنیم. قوه داوری ما از همزیستی و دادوستد با دیگران تأثیر میپذیرد و به فراوردهای جمعی و تاریخی بدل میگردد. امکان ندارد فردی به تنهایی قادر به تشخیص ارزشها و مجذوب زیباییهایی باشد که دیگران همه با آن بیگانهاند. ما چیزی را زیبا مییابیم و از آن حظّ میبریم که اگر نه در خور ذائقه همگان، دستکم، موافق سلیقه جمعی از آنان است. به عبارت دیگر، ادراک زیبایی نمیتواند انحصاری و شخصی باشد.
کانت در «نقد قوه حکم» شرح داد که زیبایی نه ویژگی شیء و عین خارجی که امری سراپا ذهنی است. امر زیبا فارغ از تعلق شخصی ما زیباست و زیبایی آن از حس مشترک یا عقل سلیم (common sense) برمیخیزد. بنابراین، قواعد و رموز زیبایی آن را نیز همان حس مشترک تعیین میکند و اعتبار عام میبخشد. (ایمانوئل کانت، نقد قوه حکم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، تهران، نشر نی، ۱۳۸۱، ص. ۱۱۰ به بعد)
قضاوت انسان به زشت و زیبا خواندنِ مظاهر و اشیاء محدود نیست، بلکه اخلاق و سیاست هم به قوه داوری تکیه میکنند و بدون ارزشگذاریها و ارزشیابیهای ما معنا ندارند. عمل اخلاقی یا عمل سیاسی تجسم و تبلور قضاوت اخلاقی و سیاسی ماست.
رابرت موزیل، رماننویسِ فیلسوفمآب اتریشی و خالقِ «انسان بیخاصیت»، در عصری میزیست که ذوق هنری و شامه زیباشناختی سخت تنزل پیداکرده بود، یعنی دورانی که دو نظام توتالیتر، کمونیسم در شوروی و نازیسم در آلمان، علم و هنر را در خدمت منافع مکتبی و اهداف ایدئولوژیک خود میخواستند و دریغ کردن آزادی آفرینش و اندیشه از شهروندان به رواج ابتذال انجامیده بود. بازتابی از این وضع را در روزنوشتهای موزیل میتواند خواند: «توقع هیتلر: اینکه هنر از جنبشهای بزرگ مردمی غافل نشود.» (Robert Musil, Journeux, Paris, Seuil, 1981, vol.2, p.291) متولیان رسمی فرهنگ از رسوایی عقلستیزی و آزادیکشی شرمی نداشتند: «گوبلز درباره فرهنگ و اراده ملی: عقل هیچکاره است (فاهمه، عقل، خرد)… عقل، هرگز خلاق نیست… هیچ چیز بدیعی نمیآفریند، ‘هنر برای هنر’ باطلِ محض است: منسوخ است.» (۲/۳۴۵)
موزیل میاندیشد اگر اختلال در ذائقه زیبایی قدرت قضاوت را از آدمی بستاند، او لاجرم نیروی داوری و تشخیص نیک از بد خود را در اخلاق و سیاست، نیز از دست میدهد. برای موزیل ادبیات و اخلاق به هم پیوستهاند و ادبیات چیزی جز «مبارزه برای یک سرشت اخلاقی متعالی» (۲/۵۱۷) نیست: «تاریخنگاری که به رسالتی سیاسی ایمان نداشته باشد، تن به توهم میسپارد. همینطور نویسنده.» (۲/۴۱۹)
او از قول شوپنهاور، فیلسوف انحطاطاندیش آلمانی مینویسد «هنر منحط با هرچه تماس یابد آن را به انحطاط میآلاید.» (۱/۵۳) تباهی قوه قضاوت، اخلاق و سیاست و جمالیات را یکجا به مخاطره میاندازد. بنابراین، مقاومت در برابر انحطاط ادبیات و مبارزه با انحطاط و ابتذال زیباشناختی، شرطی ضروری برای پاسداری از اخلاق و سیاست است.
لذّت بردن از هر اثر هنری یا متن ادبی از قضاوت زیباشناختیِ خواننده یا مخاطب هنر برمیآید. خوشایند و پسند زیباشناختی آدمی در فرایندی پیچیده، تحت تأثیر عواملی فراوان، شکل میگیرد. روشن است که قوه قضاوت فرد فقط محصول استعداد ذاتی و اکتسابی او نیست. ما انسانها گروهی زندگی میکنیم. قوه داوری ما از همزیستی و دادوستد با دیگران تأثیر میپذیرد و به فراوردهای جمعی و تاریخی بدل میگردد. امکان ندارد فردی به تنهایی قادر به تشخیص ارزشها و مجذوب زیباییهایی باشد که دیگران همه با آن بیگانهاند. ما چیزی را زیبا مییابیم و از آن حظّ میبریم که اگر نه در خور ذائقه همگان، دستکم، موافق سلیقه جمعی از آنان است. به عبارت دیگر، ادراک زیبایی نمیتواند انحصاری و شخصی باشد.
کانت در «نقد قوه حکم» شرح داد که زیبایی نه ویژگی شیء و عین خارجی که امری سراپا ذهنی است. امر زیبا فارغ از تعلق شخصی ما زیباست و زیبایی آن از حس مشترک یا عقل سلیم (common sense) برمیخیزد. بنابراین، قواعد و رموز زیبایی آن را نیز همان حس مشترک تعیین میکند و اعتبار عام میبخشد. (ایمانوئل کانت، نقد قوه حکم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، تهران، نشر نی، ۱۳۸۱، ص. ۱۱۰ به بعد)
قضاوت انسان به زشت و زیبا خواندنِ مظاهر و اشیاء محدود نیست، بلکه اخلاق و سیاست هم به قوه داوری تکیه میکنند و بدون ارزشگذاریها و ارزشیابیهای ما معنا ندارند. عمل اخلاقی یا عمل سیاسی تجسم و تبلور قضاوت اخلاقی و سیاسی ماست.
رابرت موزیل، رماننویسِ فیلسوفمآب اتریشی و خالقِ «انسان بیخاصیت»، در عصری میزیست که ذوق هنری و شامه زیباشناختی سخت تنزل پیداکرده بود، یعنی دورانی که دو نظام توتالیتر، کمونیسم در شوروی و نازیسم در آلمان، علم و هنر را در خدمت منافع مکتبی و اهداف ایدئولوژیک خود میخواستند و دریغ کردن آزادی آفرینش و اندیشه از شهروندان به رواج ابتذال انجامیده بود. بازتابی از این وضع را در روزنوشتهای موزیل میتواند خواند: «توقع هیتلر: اینکه هنر از جنبشهای بزرگ مردمی غافل نشود.» (Robert Musil, Journeux, Paris, Seuil, 1981, vol.2, p.291) متولیان رسمی فرهنگ از رسوایی عقلستیزی و آزادیکشی شرمی نداشتند: «گوبلز درباره فرهنگ و اراده ملی: عقل هیچکاره است (فاهمه، عقل، خرد)… عقل، هرگز خلاق نیست… هیچ چیز بدیعی نمیآفریند، ‘هنر برای هنر’ باطلِ محض است: منسوخ است.» (۲/۳۴۵)
در چنین موقعیتی قوای ادراکی انسانها راکد و بیحس میشود و رشته پیوند آنها با واقعیت کم کم میگسلد: به گواهی موزیل «آلمانِ امروز به طرز وحشتناکی فاقد حسّی از واقعیت است. کار در فضائی آغاز میشود که مستی پیروزی بر آن حاکم است. ادبیاتِ مجله هیچ درکی از واقعیت ندارد.ملتی به دست یک نفر فتح شده است.» (۲/۲۳۳) در برابر گزافهخواهیها و بندگیپروریهای نظام تمامیتخواه، موزیل به یاد نخبگان میآورد که «نخستین وظیفه نویسنده آن است که در خدمتِ وطنِ خود باشد، و البته ادبیات، وطن اوست.» (۲/۴۲۳)
موزیل میاندیشد اگر اختلال در ذائقه زیبایی قدرت قضاوت را از آدمی بستاند، او لاجرم نیروی داوری و تشخیص نیک از بد خود را در اخلاق و سیاست، نیز از دست میدهد. برای موزیل ادبیات و اخلاق به هم پیوستهاند و ادبیات چیزی جز «مبارزه برای یک سرشت اخلاقی متعالی» (۲/۵۱۷) نیست: «تاریخنگاری که به رسالتی سیاسی ایمان نداشته باشد، تن به توهم میسپارد. همینطور نویسنده.» (۲/۴۱۹)
او از قول شوپنهاور، فیلسوف انحطاطاندیش آلمانی مینویسد «هنر منحط با هرچه تماس یابد آن را به انحطاط میآلاید.» (۱/۵۳) تباهی قوه قضاوت، اخلاق و سیاست و جمالیات را یکجا به مخاطره میاندازد. بنابراین، مقاومت در برابر انحطاط ادبیات و مبارزه با انحطاط و ابتذال زیباشناختی، شرطی ضروری برای پاسداری از اخلاق و سیاست است.
Кайра бөлүшүлгөн:
BBCPersian



02.05.202515:56
🔻پس از وقوع یک زلزله بزرگ ، شیلی هشدار سونامی صادر کرده و از ساکنان مناطق ساحلی خواسته تا منطقه را ترک کنند.
به گفته مرکز زمینشناسی آمریکا زلزلهای به بزرگی ۷/۴ در فاصله ۲۱۹ کیلومتری شهر ساحلی اسوایا در آرژانتین حوالی ۲ بعد از ظهر به وقت محلی رخ داد.
گفته میشود چنیدن پسلرزه نیز در این منطقه ثبت شده است.
گابریل بوریک، رئیسجمهور شیلی در شبکه اجتماعی ایکس از مردم خواست که تمام نقاط ساحلی منطقه ماژلان و جنوبگان شیلی را تخلیه کنند.
📷Social Media
@BBCPersian
به گفته مرکز زمینشناسی آمریکا زلزلهای به بزرگی ۷/۴ در فاصله ۲۱۹ کیلومتری شهر ساحلی اسوایا در آرژانتین حوالی ۲ بعد از ظهر به وقت محلی رخ داد.
گفته میشود چنیدن پسلرزه نیز در این منطقه ثبت شده است.
گابریل بوریک، رئیسجمهور شیلی در شبکه اجتماعی ایکس از مردم خواست که تمام نقاط ساحلی منطقه ماژلان و جنوبگان شیلی را تخلیه کنند.
📷Social Media
@BBCPersian
Кайра бөлүшүлгөн:
عقل آبی | صدیق قطبی

02.05.202515:16
راه حلّ تنهایی
«البته که تنهایی «راه حل» ندارد. تنهایی بخشی از هستیست، باید با آن رودررو شویم و راهی برای هضم آن بیابیم. ارتباط با دیگران مهمترین منبع در دسترس ما برای کاستن از وحشتِ تنهاییست. هر یک از ما کشتیهایی تنها در دریایی تیره و تاریم. نور کشتیهای دیگر را میبینیم، کشتیهایی که به آنها دسترسی نداریم ولی حضورشان و شرایط مشابهی که با ما دارند، آرامش زیادی به ما میبخشد. ما از تنهایی و درماندگی محضمان آگاهیم. ولی اگر بتوانیم سلولهای بیروزنمان را بشکافیم، متوجه میشویم که دیگرانی هم هستند که با وحشتی مشابه دستبهگریبانند. احساس تنهایی، راهی برای همدردی با دیگران بهرویمان میگشاید و به این ترتیب، دیگر چندان وحشتزده نخواهیم بود. پیوندی نادیدنی، افرادی را که تجربهای مشترک دارند، به هم میپیوندد.»(صفحه ۵۵۴)
«هیچ رابطهای قادر به از میان بردن تنهایی نیست. هر یک از ما در هستی تنهاییم. ولی میتوانیم در تنهایی یکدیگر شریک شویم همانطور که عشق درد تنهایی را جبران میکند. بوبر میگوید: «یک رابطهٔ خوب و صمیمی، بر دیوارههای سر به فلک کشیدهٔ تنهایی آدمی رخنه میکند، بر قانون بیچون و چرای آن فائق میشود و بر فراز مغاک وحشتانگیز عالَم، از وجود خود به وجود دیگری پل میزند.»(صفحه ۵۰۷)
«نجات از تنهایی برای بسیاری بهدست خداوند میسّر است؛ ولی همانطور که آلفرد نورث وایتهد تأکید کرده تنهایی شرط یک اعتقاد معنوی حقیقیست: «دین همان کاریست که فرد با تنهایی خود میکند... و اگر هرگز تنها نبوده باشی، هرگز دیندار نبودهای.»... فروم در هنر عشق ورزیدن نوشت: «توانایی تنها بودن، شرط توانایی عشق ورزیدن است.»... افراد زیادی این موضوع را تأیید کردهاند که تنهایی را باید پیش از آنکه بر آن پیشی گیریم، تجربه کنیم. مثلاً کامو: «وقتی انسان آموخت_ آن هم نه فقط بر روی کاغذ_ که چگونه با رنجهایش تنها بمانَد، چگونه بر اشتیاقش به گریز چیره شود، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.» همینطور رابرت هابسن: «انسان بودن به معنای تنها بودن است. پیشرفت در جهت انسان شدن به معنای کشف شیوههای نوین برای آرام گرفتن در تنهایی خویش است.»(صفحه ۵۵۵_۵۵۶)
▫️(رواندرمانی اگزیستانسیال(وجودی)، اروین یالوم، ترجمهٔ سپیده حبیب، نشر نی، چاپ ششم: ۱۳۹۴)
«آیا ارزش روابط حد و مرزی هم دارد؟ آخر اگر تنها به دنیا میآییم و ناچاریم تنها از دنیا برویم، پس ارتباط چه ارزش اساسی پایداری میتواند داشته باشد؟ هر وقت این پرسش را سبکسنگین میکنم، یاد تعبیری میافتم که زنی رو به مرگ در گروه رواندرمانی کرده است: «شبی سیاه و قیرگون است. من تنها در قایقی بر لنگرگاهی شناورم. چراغهای روشن قایقهای دیگر را میبینم. میدانم که نمیتوانم به آنها برسم و به جمعشان بپیوندم. اما چقدر احساس آرامش میکنم که میبینم آن همه نور روی لنگرگاه در جنبش است.» با او موافقم.»(صفحه ۱۶۴)
◽️(خیره به خورشید: غلبه بر هراس از مرگ، اروین یالوم، ترجمهٔ مهدی غبرایی، نیکونشر، ۱۳۸۹)
@sedigh_63
«البته که تنهایی «راه حل» ندارد. تنهایی بخشی از هستیست، باید با آن رودررو شویم و راهی برای هضم آن بیابیم. ارتباط با دیگران مهمترین منبع در دسترس ما برای کاستن از وحشتِ تنهاییست. هر یک از ما کشتیهایی تنها در دریایی تیره و تاریم. نور کشتیهای دیگر را میبینیم، کشتیهایی که به آنها دسترسی نداریم ولی حضورشان و شرایط مشابهی که با ما دارند، آرامش زیادی به ما میبخشد. ما از تنهایی و درماندگی محضمان آگاهیم. ولی اگر بتوانیم سلولهای بیروزنمان را بشکافیم، متوجه میشویم که دیگرانی هم هستند که با وحشتی مشابه دستبهگریبانند. احساس تنهایی، راهی برای همدردی با دیگران بهرویمان میگشاید و به این ترتیب، دیگر چندان وحشتزده نخواهیم بود. پیوندی نادیدنی، افرادی را که تجربهای مشترک دارند، به هم میپیوندد.»(صفحه ۵۵۴)
«هیچ رابطهای قادر به از میان بردن تنهایی نیست. هر یک از ما در هستی تنهاییم. ولی میتوانیم در تنهایی یکدیگر شریک شویم همانطور که عشق درد تنهایی را جبران میکند. بوبر میگوید: «یک رابطهٔ خوب و صمیمی، بر دیوارههای سر به فلک کشیدهٔ تنهایی آدمی رخنه میکند، بر قانون بیچون و چرای آن فائق میشود و بر فراز مغاک وحشتانگیز عالَم، از وجود خود به وجود دیگری پل میزند.»(صفحه ۵۰۷)
«نجات از تنهایی برای بسیاری بهدست خداوند میسّر است؛ ولی همانطور که آلفرد نورث وایتهد تأکید کرده تنهایی شرط یک اعتقاد معنوی حقیقیست: «دین همان کاریست که فرد با تنهایی خود میکند... و اگر هرگز تنها نبوده باشی، هرگز دیندار نبودهای.»... فروم در هنر عشق ورزیدن نوشت: «توانایی تنها بودن، شرط توانایی عشق ورزیدن است.»... افراد زیادی این موضوع را تأیید کردهاند که تنهایی را باید پیش از آنکه بر آن پیشی گیریم، تجربه کنیم. مثلاً کامو: «وقتی انسان آموخت_ آن هم نه فقط بر روی کاغذ_ که چگونه با رنجهایش تنها بمانَد، چگونه بر اشتیاقش به گریز چیره شود، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.» همینطور رابرت هابسن: «انسان بودن به معنای تنها بودن است. پیشرفت در جهت انسان شدن به معنای کشف شیوههای نوین برای آرام گرفتن در تنهایی خویش است.»(صفحه ۵۵۵_۵۵۶)
▫️(رواندرمانی اگزیستانسیال(وجودی)، اروین یالوم، ترجمهٔ سپیده حبیب، نشر نی، چاپ ششم: ۱۳۹۴)
«آیا ارزش روابط حد و مرزی هم دارد؟ آخر اگر تنها به دنیا میآییم و ناچاریم تنها از دنیا برویم، پس ارتباط چه ارزش اساسی پایداری میتواند داشته باشد؟ هر وقت این پرسش را سبکسنگین میکنم، یاد تعبیری میافتم که زنی رو به مرگ در گروه رواندرمانی کرده است: «شبی سیاه و قیرگون است. من تنها در قایقی بر لنگرگاهی شناورم. چراغهای روشن قایقهای دیگر را میبینم. میدانم که نمیتوانم به آنها برسم و به جمعشان بپیوندم. اما چقدر احساس آرامش میکنم که میبینم آن همه نور روی لنگرگاه در جنبش است.» با او موافقم.»(صفحه ۱۶۴)
◽️(خیره به خورشید: غلبه بر هراس از مرگ، اروین یالوم، ترجمهٔ مهدی غبرایی، نیکونشر، ۱۳۸۹)
@sedigh_63
Кайра бөлүшүлгөн:
جامعهشناسانِ ایرانی



02.05.202508:02
📚 چرا باید رُمان خواند و ادبیات اصلاً به چه کار میآید؟
بسیاری ممکن است خواندن رُمان و آثار ادبی را فقط کاری سرگرمکننده بدانند. حکومتهای ایدئولوژیک به ادبیات به مثابه اسلحه تبلیغاتی و ابزار ذهنشوئی نگاه میکنند، در پی تولید ادبیات «متعهد»ند و جز آن را به تیغ سانسور حذف میکنند.
موضوع فلسفه قدیم، از جمله فلسفه اسلامی، «وجود» است، ولی وجود به معنای انتزاعی آن که هیچ ربطی به انسان و جهان پیرامونی درگیر با آن ندارد.
از طرف دیگر، در فلسفه قدیم بحث از «نوع انسان» است، و روشن است که در عالم خارج چیزی به نام نوع انسان نداریم، آنچه هست انسانها هستند که با همدیگر زندگی میکنند. همچنین، در این فلسفه چنان از وجود کلی و نوع انسانی سخن میرود که گویی جهان و انسان، همواره، به یک رنگ و روی هستند و گذر زمان اثری بر آنها برجا نمینهد.
تجدّد، فلسفه را از آسمان به زمین آورد. از دکارت به این سو، فلسفه در پی شناخت انسان واقعی است، همین انسانی که خطا میکند و گوشت و پوست و استخوان دارد. اگر بخواهیم هدف کانت را از فلسفهورزی بدانیم، باید رساله او درباره انسانشناسی را بخوانیم.
تاریخ رُمان درست با تجدًد آغاز میشود،...
بسیاری ممکن است خواندن رُمان و آثار ادبی را فقط کاری سرگرمکننده بدانند. حکومتهای ایدئولوژیک به ادبیات به مثابه اسلحه تبلیغاتی و ابزار ذهنشوئی نگاه میکنند، در پی تولید ادبیات «متعهد»ند و جز آن را به تیغ سانسور حذف میکنند.
موضوع فلسفه قدیم، از جمله فلسفه اسلامی، «وجود» است، ولی وجود به معنای انتزاعی آن که هیچ ربطی به انسان و جهان پیرامونی درگیر با آن ندارد.
از طرف دیگر، در فلسفه قدیم بحث از «نوع انسان» است، و روشن است که در عالم خارج چیزی به نام نوع انسان نداریم، آنچه هست انسانها هستند که با همدیگر زندگی میکنند. همچنین، در این فلسفه چنان از وجود کلی و نوع انسانی سخن میرود که گویی جهان و انسان، همواره، به یک رنگ و روی هستند و گذر زمان اثری بر آنها برجا نمینهد.
تجدّد، فلسفه را از آسمان به زمین آورد. از دکارت به این سو، فلسفه در پی شناخت انسان واقعی است، همین انسانی که خطا میکند و گوشت و پوست و استخوان دارد. اگر بخواهیم هدف کانت را از فلسفهورزی بدانیم، باید رساله او درباره انسانشناسی را بخوانیم.
تاریخ رُمان درست با تجدًد آغاز میشود،...
01.05.202515:03
بدر ابوسعیدی، وزیر خارجه عمان در شبکه ایکس نوشت: «مذاکره بین ایران و آمریکا که برای تاریخ ۳ مه برنامهریزی شده بود، به دلایل لجستیک به تعویق افتاده است. تاریخ جدید بعد از توافق دو طرف اعلام میشود.» سابقه ماجرا در امریکا بامداد امروز پنجشنبه: اینجا و اینجا.
Кайра бөлүшүлгөн:
جامعهشناسانِ ایرانی

17.04.202512:10
📣 کنار رفتنِ شاه را اعلام کنید
✍️ حسن معین - پنج شنبه - ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
این نگاه، نه تیره است و نه تار. همهچیز فرو ریخته و چیزی برای فروریختن باقی نمانده است. خودِ شما هم نوشتید. قطعا ولیفقیه نمیتواند فرمان اجرای راهبردهای جدید را بدهد. من فکر میکنم با شروع این مذاکرات از شنبه گذشته عملا ولیفقیهی در کار نیست. نمیشود که رسما در بوق کرد. اما نهایتا حاکمیت ناچار خواهد شد برکناری شاه را اعلام کند.
✍️ حسن معین - پنج شنبه - ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
این نگاه، نه تیره است و نه تار. همهچیز فرو ریخته و چیزی برای فروریختن باقی نمانده است. خودِ شما هم نوشتید. قطعا ولیفقیه نمیتواند فرمان اجرای راهبردهای جدید را بدهد. من فکر میکنم با شروع این مذاکرات از شنبه گذشته عملا ولیفقیهی در کار نیست. نمیشود که رسما در بوق کرد. اما نهایتا حاکمیت ناچار خواهد شد برکناری شاه را اعلام کند.
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 138
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.