
گرگ خاکسترے
http://t.me/HidenChat_Bot?start=5306474578
Another Channel: @hqzzishxf
Another Channel: @hqzzishxf
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
ТекшерилбегенИшенимдүүлүк
ИшенимсизОрду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаJul 04, 2024
TGlistке кошулган дата
Dec 30, 2024Катталгандар
481
24 саат
10.1%Жума
13-2.6%Ай
50-9.5%
Цитация индекси
0
Эскерүүлөр1Каналдарда бөлүштү0Каналдарда эскерүүлөр1
1 посттун орточо көрүүлөрү
8
12 саат80%24 саат8
37.9%48 саат130%
Катышуу (ER)
5%
Кайра посттошту0Комментарийлер0Реакциялар1
Көрүүлөр боюнча катышуу (ERR)
2.71%
24 саат0%Жума
1.77%Ай
1.15%
1 жарнама посттун орточо көрүүлөрү
10
1 саат880%1 – 4 саат00%4 - 24 саат17170%
Акыркы 24 саатта бардык посттор
4
Динамика
16
"گرگ خاکسترے" тобундагы акыркы жазуулар
Кайра бөлүшүлгөн:
꯱ᥙꪀꪀყ

06.04.202519:58
خورشید زرد من⭐
یونگی همیشه میگفت که جیمین، خورشید زرد و درخشان اوست. هر روز که کنار هم بودند، گرمای وجود جیمین مانند طلوعی بیپایان، تمام تاریکیهای زندگی یونگی را محو میکرد. لبخند جیمین چیزی بیش از یک لبخند ساده بود؛ مانند پرتوهای آفتاب، میتابید و روح یونگی را گرم میکرد.
روزهایشان با خندههای بلند، شبهایشان با نجواهای آرام و لحظاتشان با خاطرات شیرین پر شده بود. جیمین با موهای بلوند و چشمهای درخشانش، درست مثل خورشیدی بود که هیچگاه غروب نمیکرد. او همان رنگ زرد زندگی یونگی بود، همان شادی بیپایان.
اما سرنوشت، بیرحمانهتر از آن بود که همیشه این درخشش را باقی بگذارد. یک روز، آن خورشید درخشان، حافظهاش را از دست داد. جیمین دیگر یونگی را به یاد نمیآورد. آن همه لحظههای گرم، آن همه خاطرات مشترک، همه در ذهنش محو شده بودند.
یونگی با چشمانی که غم را در پس لبخندش پنهان میکرد، مقابل جیمین ایستاد. قلبش فشرده میشد، اما اجازه نداد که درد، بر لبخندش غلبه کند. نگاهش را به چشمان مردی دوخت که تمام دنیایش بود، اما دیگر او را نمیشناخت.
جیمین با چهرهای متعجب و ناآشنا به او خیره شد. "ببخشید، شما... من باید شما رو بشناسم؟"
لبخند یونگی، درد را در پشت خود پنهان کرد. دستی به موهای بلوند جیمین کشید و با صدایی که هنوز گرمای محبت را در خود داشت، گفت:
"خب... حالا میتونیم از اول شروع کنیم. بیا دوباره تمام اون خاطراتی که فراموش کردی رو از نو بسازیم و ثبتشون کنیم. مثل اولین بار، اما این بار با عشقِ بیشتر."
جیمین لبخند کمرنگی زد، انگار که چیزی دور، بسیار دور در ذهنش جرقه زده باشد. "مثل اولین بار؟"
یونگی سرش را تکان داد. "آره، درست مثل اولین بار. اما این بار، قول میدم که هر لحظهشو قشنگتر از قبل بسازیم."
06.04.202515:09
نمیدونم
06.04.202515:07
اینه وضع حمایت؟
Кайра бөлүшүлгөн:
𝚩r𝗂𝗅𝗅𝗂ā𝗇𝗍 '

06.04.202509:28
🍓 فور کنید فولدر با جذب 60+ براتون بزنم .
جوین نبودی فور نزن.
06.04.202507:45
این پست + این پیام رو فور کنید، آیدی بزارید دو به دو شیپ تون کنم.
"به دو شیپ برنده سناریو کیس تقدیم میشه"
06.04.202507:44
06.04.202507:43
Кайра бөлүшүлгөн:
𝛅𝖺𝗍𝖺𑜑'𝗌 𝔩𝛜𝗀𝖺𝖼𝛙

06.04.202507:40
⭒ولی یکی از زخمها هیچوقت خوب نشد!
↬◈﹛#𝖣𝖠𝖱𝖪𝖬𝖤𝖬𝖮𝖱𝖨𝖲𝖤﹜
زخمی که تو دیدار آخر رو قلبم افتاده بود و حتی جرئت این رو نداشتم که بهش دست بزنم؛ چه برسه به درمانش!┈─┈─┈─┈─┈─┈─┈─ ᴄᴏᴍɪɴɢ ꜱᴏᴏɴ..
به محض لمس شدنش، زخم سرباز میکرد و اتفاقات فیلم میشدن جلوی چشمام.
زخمی که تا آخر عمر باهام موند و شد تقاصم!
↬◈﹛#𝖣𝖠𝖱𝖪𝖬𝖤𝖬𝖮𝖱𝖨𝖲𝖤﹜
Кайра бөлүшүлгөн:
.ᐟدفترِکاهـے

06.04.202507:40
هر آن دم که میزدم که جویای حالت شوم
آن من بودم که تنها تر در گوشه ای از خاکستر ِ قلبی که برایت یک روز میتپید پرت میشدم .
مگر نوای عاشقی دردِ همه را تسکین نمیداد؟!
مگر نوای عاشقی زخم های قلب را درمان نمیکرد ؟!
مگر نوای عاشقی کینه های حاصل از دلتنگی معشوق را به وقت هر روز و شب شفا نمیداد ؟!
مگر نوای عاشقی قفل تنهایی قلب را در هم نمیشکست؟!
نوای عاشقی کافی نبود ؟
نوای عاشقی شاعران که از درد فراغ یار برای پرندگان پر شکسته مینواختند کافی نبود ؟
ندیدی ونخواستی و نشد؟
همه چیز را به نفرت ترجیح دادی و عشق را نخواستی
همه چیز را به تنهایی ترجیح دادی وعشق را نخواستی
همه چیز را به خاکستر شدن احساسات ترجیح دادی و عشق را....
عشق را که هم درد داشت و هم درمان عزیزکرده!
آن من بودم که تنها تر در گوشه ای از خاکستر ِ قلبی که برایت یک روز میتپید پرت میشدم .
مگر نوای عاشقی دردِ همه را تسکین نمیداد؟!
مگر نوای عاشقی زخم های قلب را درمان نمیکرد ؟!
مگر نوای عاشقی کینه های حاصل از دلتنگی معشوق را به وقت هر روز و شب شفا نمیداد ؟!
مگر نوای عاشقی قفل تنهایی قلب را در هم نمیشکست؟!
نوای عاشقی کافی نبود ؟
نوای عاشقی شاعران که از درد فراغ یار برای پرندگان پر شکسته مینواختند کافی نبود ؟
ندیدی ونخواستی و نشد؟
عشق تمام و کمال برایت فرستادم که ای کاش دستم میشکست و قلمم را به رقص نوشتن حرکت نمیدادم و از عشقی که برایت داشتم جوهرم را تمام نمیکردم و اشک های حاصل از هر خطی که مینوشتم را روی دفتر کاهی نمیریختمعشق مگر قلب سرد و زمستانی را به نوبهار ِ جاودان تبدیل نمیکرد ؟
همه چیز را به نفرت ترجیح دادی و عشق را نخواستی
همه چیز را به تنهایی ترجیح دادی وعشق را نخواستی
همه چیز را به خاکستر شدن احساسات ترجیح دادی و عشق را....
عشق را که هم درد داشت و هم درمان عزیزکرده!
Медиа контентке кире албай жатабыз
06.04.202507:36
Кайра бөлүшүлгөн:
ڪـلبـهٔ بــنفـش

06.04.202507:36
ای عمیقترین معنای وجود
زیباترین شاهکارِ پروردگار،
محبوبترین ستارهی آسمان
دوستت دارم...!
زیباترین شاهکارِ پروردگار،
محبوبترین ستارهی آسمان
دوستت دارم...!
Кайра бөлүшүлгөн:
ڪـلبـهٔ بــنفـش

06.04.202507:36
- شاید برای یک ثانیه فراموش کردم چه میزان دوستت دارم لیک نخستین لمس از جانبِ دستانِ ظریفت برای یادآوریِ آن حسِ حدناپذیر بسنده بود؛
- گمان میکنی شطارِ چیرهدستی نیستم و مغلوب میشوم؟اشکالی ندارد،حتی اگر گیتیام را در راهِ تو از دست دهم هیچ دچارِ واهمه نمیشوم.
- من تو را به چه نحو وصف کنم؟
گر خواهم سپهر یا که پردیس را به تو نسبت دهم باز در تشریح تعشقِ قلبم کم است.
بگذار از چشمانِ زیبندهات بگویم که اندر آن هزاران حرف،میلیونها فریاد و میلیاردها عشق نهفتهای؛
- از تلاطمِ آشفتهی موهایت گفتم؟همان گیسوانی که عطرشان تمامِ ثانیههای رویایم را در خویش مغروق میکند؛
- من هرگز نمیدانم چگونه آدمی میتواند اینچنین بینقص و دلنشین باشد البته اگر که تو آدم باشی،زیرا رازت نزدِ من چو روز صریح شد و بالهای دیبای تو را دیدهام...!
- با رغبت به نزدم پویه کردی و مرا با ژرفا در بر گرفتی،اما واقف بودی بر این که من چنان بهرِ دیدنت اشتیاق داشتم که طاقتی درون گامهایم نمانده بود؟
- هنوز نوازشِ دستهایت دارای نکهتِ عشق در سینهاش است و همراه با هر بوسه شکوفهای را زنده میکند؛
- کاش جانآفرین زبان دیگری به من میآموخت،زبانی مختص به مدحِ تو،چراکه هیچ نظم و نثری بیانگر پرتوهای رخشندهی تو نمیباشد؛
- عزیزکرده،دیرینه را به خاطرات پیشکش کن،دستانم را بگیر و دیدگانت را به من بسپار،اینجا جانفدایی داری که با حیاتِ خویش برای یک دم خندهی تو قمار میکند؛
- گمان میکنی شطارِ چیرهدستی نیستم و مغلوب میشوم؟اشکالی ندارد،حتی اگر گیتیام را در راهِ تو از دست دهم هیچ دچارِ واهمه نمیشوم.
06.04.202507:28
آبی ، بنفش
06.04.202506:45
.
Рекорддор
23.01.202520:37
558Катталгандар09.03.202521:14
100Цитация индекси28.03.202515:30
481 посттун көрүүлөрү15.10.202423:59
291 жарнама посттун көрүүлөрү26.01.202523:59
50.00%ER27.02.202523:59
8.43%ERRӨнүгүү
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.