Кайра бөлүшүлгөн:
بنرای Moon shadow

30.04.202516:14
با وحشت به آرکانی که بهم حمله ور شده بود نگاه میکردم
ولم کن آرکان توروخدا التماست میکنم
با سیلی که زد توی گوشم لال شدم عربده کشید
گوه نخور جنده حرومزاده امشب اینقدر میگامت انتقام مرگ مادرمو از تو پدرت بگیرم بی حال گفتم اشتباه میکنی که همون لحظه ک*یرشو تا ته واردم کرد جیغی از درد کشیدم که دوتا س*ینه هام بین حصار دستاش فشرده شد تند تند خودشو عقب جلو میکرد و من از درد به خودم میپیچیدم ک*یرشو دراورد که بیحال شدم و کم کم چشمام سیاهی رفت که گازی که دانیار از نوک سی*نه هام گرفت کامل بیهوش شدم..😱📛
پسره فکر میکنه دختره قاتل مادرشه توی مهمونی با دارو گیجش میکنه و بزور میبرش و بهش تجاوز میکنه غافل از اینکه اشتباه میکنه و ...😢📛
یه رمان فول هات و فول هیجانی که با هر پارتش خودت بری و بیای🤤🫣
با اطمینان دعوتتون میکنم به خوندنش از بهترین رمانای تلگرامه👇👇👇❌❌❌🔞🔞🔞
https://t.me/+Yx8ASfJvOuBkMmJk
https://t.me/+Yx8ASfJvOuBkMmJk
اوووف جوین شو تا از دستش ندادی🤤
22پاک
ولم کن آرکان توروخدا التماست میکنم
با سیلی که زد توی گوشم لال شدم عربده کشید
گوه نخور جنده حرومزاده امشب اینقدر میگامت انتقام مرگ مادرمو از تو پدرت بگیرم بی حال گفتم اشتباه میکنی که همون لحظه ک*یرشو تا ته واردم کرد جیغی از درد کشیدم که دوتا س*ینه هام بین حصار دستاش فشرده شد تند تند خودشو عقب جلو میکرد و من از درد به خودم میپیچیدم ک*یرشو دراورد که بیحال شدم و کم کم چشمام سیاهی رفت که گازی که دانیار از نوک سی*نه هام گرفت کامل بیهوش شدم..😱📛
پسره فکر میکنه دختره قاتل مادرشه توی مهمونی با دارو گیجش میکنه و بزور میبرش و بهش تجاوز میکنه غافل از اینکه اشتباه میکنه و ...😢📛
یه رمان فول هات و فول هیجانی که با هر پارتش خودت بری و بیای🤤🫣
با اطمینان دعوتتون میکنم به خوندنش از بهترین رمانای تلگرامه👇👇👇❌❌❌🔞🔞🔞
https://t.me/+Yx8ASfJvOuBkMmJk
https://t.me/+Yx8ASfJvOuBkMmJk
اوووف جوین شو تا از دستش ندادی🤤
22پاک
Кайра бөлүшүлгөн:
برفین



30.04.202507:25
𝐇𝐎𝐓 𝐍𝐎𝐕𝐄𝐋 🔞♨️
ممنوعهترین رمانهای تلگرامی اینجاست🍓
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
با هر ژانری که تو بخوای🫵🏻
مافیایی♨️ عاشقانه❤️🔥 اروتیک🔞 بزرگسال🩸 تخیلی🍓 پلیسی 🍷 اجتماعی 🎸 و...
🍓https://t.me/addlist/kbK2w9DYL5czODA0
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
تا لینکش منقضی نشده بزن روش!💦
ممنوعهترین رمانهای تلگرامی اینجاست🍓
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
با هر ژانری که تو بخوای🫵🏻
مافیایی♨️ عاشقانه❤️🔥 اروتیک🔞 بزرگسال🩸 تخیلی🍓 پلیسی 🍷 اجتماعی 🎸 و...
🍓https://t.me/addlist/kbK2w9DYL5czODA0
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
تا لینکش منقضی نشده بزن روش!💦
Өчүрүлгөн29.04.202514:47
29.04.202514:27
_اون محافظ منه...‼️
ولی نگاهش، بیشتر به یه #شکارچی میخوره.
من دختر یه #مافیام .
یه اسم سنگین تو دنیایی که با خون و قدرت نوشته شده.
اما—آدریان کراس—
یه سایهی ساکته با چشمای #خاکستریای که انگار گذشتهم رو بلدن...
و شاید پایانمو همونجور که میخواد، رقم بزنن.
https://t.me/+G9n32UidDAw2MzFk
🚯 #مافیایی_ممنوعه
21 پاک
ولی نگاهش، بیشتر به یه #شکارچی میخوره.
من دختر یه #مافیام .
یه اسم سنگین تو دنیایی که با خون و قدرت نوشته شده.
اما—آدریان کراس—
یه سایهی ساکته با چشمای #خاکستریای که انگار گذشتهم رو بلدن...
و شاید پایانمو همونجور که میخواد، رقم بزنن.
https://t.me/+G9n32UidDAw2MzFk
🚯 #مافیایی_ممنوعه
21 پاک
Өчүрүлгөн29.04.202514:47
Кайра бөлүшүлгөн:
بنرای Moon shadow

29.04.202506:37
مالکیت و انحصار طلبی از نگاهش چکه میکنه، دوست داره نزدیکم باشه درست بعد از اینکه من و آیهان بهش بهانه دادیم تا بهم موتور سواری رو آموزش بده🌶💦🏍
- دیکه نمیخوام بهم آموزش بدی ..
دستش رو بالا سرم رو دیوار سیمانی گذاشت..
- تصمیمش با تو نیست بچه، قبل از اینکه اسپنکت کنم باسنت رو بلند کن ببر بزار رو زینِ موتور!
سکسکه ای کردم و با سرتقی به چشمای تاریکش خیره شدم..
- نه .. نه تو فقط میخوای دستمالیم کنی..
یهو حرکت کرد و سینه ام رو چنگ زد ..
- داری مجبورم میکنی همین الان هم بمالمت بچه و کاری کنم تو بغلم سست بشی...🔞❗️
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
وقتی با مالکیت بهم خیره میشه و بدنم رو لمس میکنه چاره ای جز اطاعت ندارم⛔️‼️
12پاک
- دیکه نمیخوام بهم آموزش بدی ..
دستش رو بالا سرم رو دیوار سیمانی گذاشت..
- تصمیمش با تو نیست بچه، قبل از اینکه اسپنکت کنم باسنت رو بلند کن ببر بزار رو زینِ موتور!
سکسکه ای کردم و با سرتقی به چشمای تاریکش خیره شدم..
- نه .. نه تو فقط میخوای دستمالیم کنی..
یهو حرکت کرد و سینه ام رو چنگ زد ..
- داری مجبورم میکنی همین الان هم بمالمت بچه و کاری کنم تو بغلم سست بشی...🔞❗️
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
وقتی با مالکیت بهم خیره میشه و بدنم رو لمس میکنه چاره ای جز اطاعت ندارم⛔️‼️
12پاک
Өчүрүлгөн29.04.202514:47
Кайра бөлүшүлгөн:
گسترده اخلاقی ژینوس
28.04.202519:40
داداش دختره بخاطر پول دختره رو به یه مرد وحشی و خشن میفروشه و دختره مجبور میشه هرشب ...🔞❌
۸صبح پاک
https://t.me/+BaZ7NWC-5xczY2Q0
۸صبح پاک
https://t.me/+BaZ7NWC-5xczY2Q0
Кайра бөлүшүлгөн:
گسترده اخلاقی ژینوس
30.04.202515:02
من رامش دختر معصومی که حالا بازیچه خاندان احتشام شده بودم فکر کردم قراره مثل هردختری عروس بشم اما نمی دونستم که قراره بشم عروسک جنسی یه مرد یخی
22:30
https://t.me/+_oFYLoDBI0djZmI0
22:30
https://t.me/+_oFYLoDBI0djZmI0
Кайра бөлүшүлгөн:
گسترده اخلاقی ژینوس
30.04.202507:13
-برقص دیگه خوب بلد بودی تو اون مهمونی واسه اون مردا هیز کمرتو تکون بدی
تنم چسبوند به دیوار و پر حرارت نفس های شهود آلودشو تو صورتم خالی کرد.
-برو عقب داری قرار بین مون زیر پا میزاری...
نیشخند مسخره ای زد و کمرمو به بدن داغش چسبوند.
-اون مال قبل این بود که تو این لباس خواب زنمو ببینم
-گفتم که تاریک بود ندیدم اینجایی..
رو کولش یهو بلندم کرد.
-امشب دیگه خدا هم نمیتونه از دستم نجاتت بده رامش... 🔞💦
13:30
https://t.me/+_oFYLoDBI0djZmI0
تنم چسبوند به دیوار و پر حرارت نفس های شهود آلودشو تو صورتم خالی کرد.
-برو عقب داری قرار بین مون زیر پا میزاری...
نیشخند مسخره ای زد و کمرمو به بدن داغش چسبوند.
-اون مال قبل این بود که تو این لباس خواب زنمو ببینم
-گفتم که تاریک بود ندیدم اینجایی..
رو کولش یهو بلندم کرد.
-امشب دیگه خدا هم نمیتونه از دستم نجاتت بده رامش... 🔞💦
13:30
https://t.me/+_oFYLoDBI0djZmI0
Кайра бөлүшүлгөн:
برفین



29.04.202512:29
𝐇𝐎𝐓 𝐍𝐎𝐕𝐄𝐋 🔞♨️
ممنوعهترین رمانهای تلگرامی اینجاست🍓
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
با هر ژانری که تو بخوای🫵🏻
مافیایی♨️ عاشقانه❤️🔥 اروتیک🔞 بزرگسال🩸 تخیلی🍓 پلیسی 🍷 اجتماعی 🎸 و...
🍓https://t.me/addlist/kbK2w9DYL5czODA0
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
تا لینکش منقضی نشده بزن روش!💦
ممنوعهترین رمانهای تلگرامی اینجاست🍓
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
با هر ژانری که تو بخوای🫵🏻
مافیایی♨️ عاشقانه❤️🔥 اروتیک🔞 بزرگسال🩸 تخیلی🍓 پلیسی 🍷 اجتماعی 🎸 و...
🍓https://t.me/addlist/kbK2w9DYL5czODA0
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
تا لینکش منقضی نشده بزن روش!💦
Өчүрүлгөн29.04.202514:47
Кайра бөлүшүлгөн:
گسترده اخلاقی ژینوس
29.04.202506:33
پسره پلیسه و حالا از عشقش میپرسه که با وجود شرایط خطرناک زندگیش آیا حاضره باز هم باهاش بمونه ولی اون .....
https://t.me/+nbBM_InhuJg2ODY0
13
https://t.me/+nbBM_InhuJg2ODY0
13
Өчүрүлгөн28.04.202519:54
Кайра бөлүшүлгөн:
بنرای Moon shadow

28.04.202516:51
اون مالِ منه وقتی دوست پسرش خواست براش توطئه بچینه نمیتونستم بشینم و تماشا کنم و اون رو تماما مالِ خودم نکنم🔞‼️
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
- آههه دی .. دی.. دیاکووو
- جونم ماه کوچولوی من.. جونم عزیزم .. مالِ من..
ک*یر بزرگم تو ک*ص کوچولوی صورتیش سُر خورد و مانع بینمون برداشته شد!
- قراره مثل موتور سواریت رو ک*یرم ماهرانه سواری کنی بیبی..
ناله ای کرد و به بازوهام چنگ زد با ناله هاش جری تر شدم و محکم ...🔞🍆💦
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
یه بدبویِ وحشی، دوست دختر رفیقش رو یه شب وقتی حس مالکیتس میزنه بالا پردشو میزنه🤤😈🫦
22پاک
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
- آههه دی .. دی.. دیاکووو
- جونم ماه کوچولوی من.. جونم عزیزم .. مالِ من..
ک*یر بزرگم تو ک*ص کوچولوی صورتیش سُر خورد و مانع بینمون برداشته شد!
- قراره مثل موتور سواریت رو ک*یرم ماهرانه سواری کنی بیبی..
ناله ای کرد و به بازوهام چنگ زد با ناله هاش جری تر شدم و محکم ...🔞🍆💦
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
یه بدبویِ وحشی، دوست دختر رفیقش رو یه شب وقتی حس مالکیتس میزنه بالا پردشو میزنه🤤😈🫦
22پاک
30.04.202509:37
خلاصه و شروع کتاب 🪻
Кайра бөлүшүлгөн:
گسترده اخلاقی ژینوس
29.04.202519:36
:_تو مال منی،تو از اول آفریده شدی تا بشی جانایِ مسیحا!
با بغض سر تکان داد و اینبار هم اشک هایش یکی پس از دیگری از چشمانش جاری شدند!
سرش را از پیشانی جانا جدا کرد و اینبار قطره اشکی که از چشم اش جاری میشد را قبل از اینکه بیوفتد بوسید و همینطور که صورت اش را با دستانش قاب گرفته بود گفت
_اگه ازت بخوام میتونی انجامش بدی؟ ساده هست من مراقبتم
خندید با شیطنت گفت:
+درد نداره قولت میدم توامشب برای همیشه میشی خانم من .
ارام گریست سرش را تکان داد لباس حریر نازکش را از شانه های برهنش پاینن کشیدم و.....
https://t.me/+nbBM_InhuJg2ODY0
۸صبح پاک
با بغض سر تکان داد و اینبار هم اشک هایش یکی پس از دیگری از چشمانش جاری شدند!
سرش را از پیشانی جانا جدا کرد و اینبار قطره اشکی که از چشم اش جاری میشد را قبل از اینکه بیوفتد بوسید و همینطور که صورت اش را با دستانش قاب گرفته بود گفت
_اگه ازت بخوام میتونی انجامش بدی؟ ساده هست من مراقبتم
خندید با شیطنت گفت:
+درد نداره قولت میدم توامشب برای همیشه میشی خانم من .
ارام گریست سرش را تکان داد لباس حریر نازکش را از شانه های برهنش پاینن کشیدم و.....
https://t.me/+nbBM_InhuJg2ODY0
۸صبح پاک
Кайра бөлүшүлгөн:
گسترده اخلاقی ژینوس
29.04.202514:35
:_تو مال منی،تو از اول آفریده شدی تا بشی جانایِ مسیحا!
با بغض سر تکان داد و اینبار هم اشک هایش یکی پس از دیگری از چشمانش جاری شدند!
سر اش را از پیشانی جانا جدا کرد و اینبار قطره اشکی که از چشم اش جاری میشد را قبل از اینکه بیوفتد بوسید و همینطور که صورت اش را با دستانش قاب گرفته بود گفت
:_اگه ازت بخوام دوباره هم مال بشی چی؟!من رو تحمل میکنی؟!شرایط ام رو؟!شغل ام رو؟!یه روز بودن و سه روز نبودن ام رو؟!تو سالها یه مسیحای دیگه رو شناختی،با یه مسیحای دیگه زندگی کردی و عاشقش شدی،این مسیحا چی؟!اینی که روبروت ایستاده رو هم دوست داری؟!حاضری بقیه ی عمرت رو کنارش بگذرونی؟!که بهش زندگی ببخشی و بهت زندگی ببخشه؟!
https://t.me/+nbBM_InhuJg2ODY0
22
با بغض سر تکان داد و اینبار هم اشک هایش یکی پس از دیگری از چشمانش جاری شدند!
سر اش را از پیشانی جانا جدا کرد و اینبار قطره اشکی که از چشم اش جاری میشد را قبل از اینکه بیوفتد بوسید و همینطور که صورت اش را با دستانش قاب گرفته بود گفت
:_اگه ازت بخوام دوباره هم مال بشی چی؟!من رو تحمل میکنی؟!شرایط ام رو؟!شغل ام رو؟!یه روز بودن و سه روز نبودن ام رو؟!تو سالها یه مسیحای دیگه رو شناختی،با یه مسیحای دیگه زندگی کردی و عاشقش شدی،این مسیحا چی؟!اینی که روبروت ایستاده رو هم دوست داری؟!حاضری بقیه ی عمرت رو کنارش بگذرونی؟!که بهش زندگی ببخشی و بهت زندگی ببخشه؟!
https://t.me/+nbBM_InhuJg2ODY0
22
Кайра бөлүшүлгөн:
بنرای Moon shadow

29.04.202510:41
دیاکو میره خونه ی زن رفیقش و طاقت نمیاره و ماهلین و به هفت جهت پاره می کنه🤤🔥
- فاک آروم تر دیاکو، شوهرم صدامونو میشنوه لعنتی!
من با اینکه ناله هام آروم بود تلمبه هایی که اوستا تو ک*صم میزد و سر و صدایی که ایجاد کرده بود صد در صد باعث میشد که آیهان بشنوه.
- هیس ماهلینم، من تازه رسیدم به این کلوچه ی خیس و ناز، بذار بشنوه شوهرت بفهمه رفیقش چجوری داره زنشو پاره می کنه که یاد بگیره!
پام رو بیشتر باز کردم و دستم رو گذاشتم روی کلیتوریسم و آه غلیظی کشیدم.
- دیدی خودت میخاری ماهلینم؟ کی بهتر از من برای خاریدن نازت؟
گفت و ک*یرشو رو محکم تر داخلی ضربه زد ولی یهویی صدای ضربه زدن به در اومد و...
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
https://t.me/+4A8AzruIqkkxNjZk
16:30پاک
Өчүрүлгөн29.04.202514:47
28.04.202520:44
پیشنهاد سینکلر برای یه رابطه یه هفتهای رو قبول میکنه و ...
+...لطفا...
_ بهم واضح بگو که چی میخوای؟
+من...من تو رو می خوام
متوجه نبود، گیر آدمی افتاده که هیـچ رحمـی نداره و حتی تو تخت هم، مثل یه بــرده باهاش رفتار میکنه و نفسـش رو بنـد میـاره🔞❌
https://t.me/+9Qq07Gbd7HIwNzE8
+...لطفا...
_ بهم واضح بگو که چی میخوای؟
+من...من تو رو می خوام
متوجه نبود، گیر آدمی افتاده که هیـچ رحمـی نداره و حتی تو تخت هم، مثل یه بــرده باهاش رفتار میکنه و نفسـش رو بنـد میـاره🔞❌
https://t.me/+9Qq07Gbd7HIwNzE8
Өчүрүлгөн28.04.202519:54
Кайра бөлүшүлгөн:
گسترده اخلاقی ژینوس
28.04.202514:42
توی خواب بودم که یهو حس کردم دست یکی توی موهامه و درحال حرکته ، هینی کشیدم و چشم هام رو باز کردم و با دیدن پسر حاجی چشمام گرد شد.
- آقا آرتا ، اینجا چیکار میکنیین؟
دستش رو روی دهنم فشار داد و گفت :
-ا امشب خانومم میشی... میشی زن پسر حاجی ...
خواستم از دستش فرار کنم که کمرمو گرفت روی تخت کوبید...
۲۲پاک
https://t.me/+BaZ7NWC-5xczY2Q0
- آقا آرتا ، اینجا چیکار میکنیین؟
دستش رو روی دهنم فشار داد و گفت :
-ا امشب خانومم میشی... میشی زن پسر حاجی ...
خواستم از دستش فرار کنم که کمرمو گرفت روی تخت کوبید...
۲۲پاک
https://t.me/+BaZ7NWC-5xczY2Q0
Кайра бөлүшүлгөн:
بنرای Moon shadow



30.04.202508:52
+تمومش کن من میترسم خواهش میکنم
با خاکستری رنگ چشمانش که فروغ اتش را به ارمغان میاورد به بدن لرزانم چشم دوخت و نیش خندی تلخ بر لبانش چیره شد.
_تازه شروع شده
و سپس قهقهاش اوج میگیرد و مردمک هایش هرلحظه گشاد تر از قبل میشود.
+داره برات چه اتفاقی میوفته؟
با گریه پرسشم را ادا میکنم که به یک باره صدای خندهاش قطع میشود و سکوتی خوفناک فضای انبار نژند را در بر میگیرد
_تبدیل من تازه داره شکل میگیره مونده تا بترسی
و سپس.....
دختری لطیف و معصوم که بی خبر از بدو تولد سرنوشتش با دیوی گره میخورد.
و پس از هفده سال دیو برای پس گرفتن امانتیاش به دنیای ادمیزاد ها بازمیگردد.....
https://t.me/+8s6v92vT5ZM1MjM0
https://t.me/+8s6v92vT5ZM1MjM0
14پاک
با خاکستری رنگ چشمانش که فروغ اتش را به ارمغان میاورد به بدن لرزانم چشم دوخت و نیش خندی تلخ بر لبانش چیره شد.
_تازه شروع شده
و سپس قهقهاش اوج میگیرد و مردمک هایش هرلحظه گشاد تر از قبل میشود.
+داره برات چه اتفاقی میوفته؟
با گریه پرسشم را ادا میکنم که به یک باره صدای خندهاش قطع میشود و سکوتی خوفناک فضای انبار نژند را در بر میگیرد
_تبدیل من تازه داره شکل میگیره مونده تا بترسی
و سپس.....
دختری لطیف و معصوم که بی خبر از بدو تولد سرنوشتش با دیوی گره میخورد.
و پس از هفده سال دیو برای پس گرفتن امانتیاش به دنیای ادمیزاد ها بازمیگردد.....
https://t.me/+8s6v92vT5ZM1MjM0
https://t.me/+8s6v92vT5ZM1MjM0
14پاک
Кайра бөлүшүлгөн:
برفین



29.04.202518:31
𝐇𝐎𝐓 𝐍𝐎𝐕𝐄𝐋 🔞♨️
ممنوعهترین رمانهای تلگرامی اینجاست🍓
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
با هر ژانری که تو بخوای🫵🏻
مافیایی♨️ عاشقانه❤️🔥 اروتیک🔞 بزرگسال🩸 تخیلی🍓 پلیسی 🍷 اجتماعی 🎸 و...
🍓https://t.me/addlist/kbK2w9DYL5czODA0
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
تا لینکش منقضی نشده بزن روش!💦
ممنوعهترین رمانهای تلگرامی اینجاست🍓
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
با هر ژانری که تو بخوای🫵🏻
مافیایی♨️ عاشقانه❤️🔥 اروتیک🔞 بزرگسال🩸 تخیلی🍓 پلیسی 🍷 اجتماعی 🎸 و...
🍓https://t.me/addlist/kbK2w9DYL5czODA0
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
تا لینکش منقضی نشده بزن روش!💦
29.04.202514:27
- وقتی آلتم داخلته خیلی خوشگل به نظر میای. وقتی هم که دورش ارضا بشی، خوشگلتر هم میشی.
_آهههه … کینگ …🍑
با یه پوزخند عصبی گفت:
+فکر کردی چون معلمی، باید از قوانین تو پیروی کنم؟ کور خوندی، بِيب. بین من و تو، من رئیسم. اگه لازم باشه تو کتابخونه بکنمت تا نشونت بدم کی به کیه، با کمال میل این کارو میکنم.
https://t.me/+9Qq07Gbd7HIwNzE8
_آهههه … کینگ …🍑
با یه پوزخند عصبی گفت:
+فکر کردی چون معلمی، باید از قوانین تو پیروی کنم؟ کور خوندی، بِيب. بین من و تو، من رئیسم. اگه لازم باشه تو کتابخونه بکنمت تا نشونت بدم کی به کیه، با کمال میل این کارو میکنم.
https://t.me/+9Qq07Gbd7HIwNzE8
Кайра бөлүшүлгөн:
گسترده اخلاقی ژینوس
29.04.202510:40
سرش را از پشت به سینه اش تکیه داد و لب زد:
:_میدونی خیلی دوستت دارم،مگه نه؟!
بینی اش را به موهای فر اش کشید و گفت:
:_هوم!
به سمتش برگشت و صورتش را با دستانش قاب کرد و با عشق در چشمانش خیره شد و البته که شکستن این نگاه کار سختی بود ناگهان با ناله ریزی که کرد تعجب وار نگاهش کرد با دیدن قطرات خونی که روی زمین میچیکدترسیده فریاد بلندی زد ولی....
https://t.me/+nbBM_InhuJg2ODY0
17
:_میدونی خیلی دوستت دارم،مگه نه؟!
بینی اش را به موهای فر اش کشید و گفت:
:_هوم!
به سمتش برگشت و صورتش را با دستانش قاب کرد و با عشق در چشمانش خیره شد و البته که شکستن این نگاه کار سختی بود ناگهان با ناله ریزی که کرد تعجب وار نگاهش کرد با دیدن قطرات خونی که روی زمین میچیکدترسیده فریاد بلندی زد ولی....
https://t.me/+nbBM_InhuJg2ODY0
17
Өчүрүлгөн28.04.202519:54
Кайра бөлүшүлгөн:
بنرای Moon shadow

28.04.202512:08
مخزن داستان های شهوانی و آب اور 🔥🚫
که فقط مخصوص تنهایی های خودته🤤
بپر توی کانال تا پاک نشده ❌
بیا و از خوندن تک به تک داستان ها و رمان هاش لذت ببر و خیس شو😈💦
https://t.me/+Oif2sF7ysmMxOGU8
18پاک
که فقط مخصوص تنهایی های خودته🤤
بپر توی کانال تا پاک نشده ❌
بیا و از خوندن تک به تک داستان ها و رمان هاش لذت ببر و خیس شو😈💦
https://t.me/+Oif2sF7ysmMxOGU8
18پاک
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 403
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.