Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Anarchonomy avatar

Anarchonomy

خروجی‌های مکتوب یک ذهن خشن
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
Текшерилбеген
Ишенимдүүлүк
Ишенимсиз
ОрдуІран
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаMar 03, 2018
TGlistке кошулган дата
Jan 20, 2025

"Anarchonomy" тобундагы акыркы жазуулар

فرانک دیکاتر، تاریخ‌نگار هلندی، در جواب به این سوال که چرا باید برامون مهم باشه که چین تایوان رو اشغال نکنه، گفت «برای اینکه نظام چین جوریه که اگه ببینه چیزی مانعش نیست بازم میاد جلو». که موافق نیستم باش. این نظام روسیه‌ست که اینجوریه، و برای همین اینکه اجازه دادن اوکراین رو اشغال کنه یه اشتباه تاریخی بود. اما فرض می‌کنیم که در مورد چین باش موافقیم و فرض می‌کنیم مسئله روسیه وجود نداره. سوالی که من دارم اینه که: چرا همین منطق رو درباره یهودستیزی به کار نمی‌گیرید؟ وقتی ما میگیم مشکل مسلمانان اشغال زمین نیست، مشکل‌شون کشته شدن بچه‌ها نیست، مشکل‌شون اختلافات مرزی و محاصره اقتصادی نیست، بلکه آرمان شون بیرون کردن یهودی‌هاست؛ منظورمون اینه که حتی اگه موفق بشن یهودی‌ها رو از این منطقه بیرون کنند، نمیگن خب، قدس آزاد شد و به هدف رسیدیم و تمام! بعدش میگن یهودی‌ها باید از اروپا هم اخراج بشن! همین الان به خونه فرماندار یک ایالت شما حمله کرده و قصد آتش زدن خونه‌ش رو داشتن، به این بهانه که مسئول بمباران غزه‌ست، اما این کار رو با بقیه سیاستمداران آمریکایی انجام نمیدن. چون اینه که یهودیه.
اسلامگراها آلردی اومدن جلوتر.
هیاهویی که درباره میکروپلاستیک‌ها در خون و حتی مغز انسان ایجاد شده من رو یاد بحثی که یه زمانی با یک دوست مذهبی داشتم انداخت. بش می‌گفتم «اگه جلوی من گوشت خوک بذارن نمیخورم، نه برای حکم شرعیش، بلکه چون بچه خاورمیانه‌م و ما چندهزار ساله که اینجا لب به این گوشت نزدیم و وقتی ادامه دادن یه سنت ضرری به کسی نمیزنه چرا ادامه ندیم؟ ولی اینی که میگید نجسه و کثیفه و آلوده‌ست و فلان، باید یه جوری خودش رو نشون میداد تا الان و مردم تو کشورهایی که گوشت مصرفی شماره یک‌شون خوکه همه باید می‌چپیدن تو بیمارستان‌ها، ولی برعکسه و این ماییم که گرفتار دوا درمونیم». چون حالا هم همین رو میشه به این‌هایی که خیلی نگران ذرات پلاستیک تو خون هستند، گفت: اگه وجود پلاستیک تو بدن خیلی بده، تا الان باید دخل هممون می‌اومد، و اتفاقا هرچی اطلاعات بیشتر بدست میاد و معلوم میشه این ذرات تقریبا در همه ارگان‌های بدن در گردشند، و مدت‌هاست که این قضیه در جریان بوده، نشون میده که چقدر پلاستیک با بدن انسان سازگاره. البته از الان نمیشه نظر قطعی داد، و شاید بعدها معلوم بشه یه افکت‌های منفی داره (که به نظرم اختلالات هورمونی گزینه محتملی هستند) و قطعا عقل حکم می‌کنه تا همه‌چیز مشخص نیست کارهای پیشگیرانه انجام داد. اما تا همین‌جاش هم فاجعه‌ای رخ نداده. اینکه مردم سعی می‌کنند این پدیده رو به گرفتاری‌های مدرن ربط بدن، نشون میده که ذهن مردم چطور کار می‌کنه. هنوز هیچ شواهدی در کار نیست یکی میگه «نکنه بیماری‌های خودایمنی که زیاد شده ازینه؟» اون یکی میگه «نکنه آلزایمر که زیاد شده ازینه؟» اون یکی میگه «نکنه ام‌اس که زیاد شده ازینه؟». تصور اینه که چیزهایی خارجی که قبلا وارد بدن میشدند، بی‌آزارند، و فقط چیزهای خارجی که جدیدا وارد بدن میشن خطرناکند! که یه جور «جدید‌هراسی» حساب میشه. یکی نیست به این‌ها بگه فعلا شما الان در سال ۲۰۲۵ میری هند، با اسهال برمیگردی. چون اونجا میکروبی وارد بدنت شده که بدنت نمیدونه باش چیکار کنه. این چیز خارجی کاملا قدیمی داره جونت رو تهدید می‌کنه، یا پلاستیک؟ هرروز داره کشفیاتی جدید بدست میاد که خیلی از سرطان‌ها منشأ ویروسی دارند. ویروس‌هایی که خیلی قدیمی‌اند. هرروز داره بیشتر معلوم میشه که اتفاقات ناگواری که برای مغز رخ میده، یه ربطی به ترکیب باکتریایی روده داره. این‌ها همه چیزهایی هستند که از خارج وارد بدنت شده‌اند و به نظر نمیاد خیلی نگران‌شون باشی.
وقتی به این طرز کار ذهنی دقت می‌کنی، خیلی از رفتارهای دیگه هم توضیح داده میشه. مثل این واقعیت که بازار محصولات «نئو سلامت» چند برابر بازار چیزهای اصطلاحا «شیمیایی» شده.
اسناد درز داده شده از تسلا نشون میده مدیران ارشد شرکت به دنبال تولید مدل ۲ بودند که با ۲۵ هزار دلار قیمت بفروشند. اما ایلان ماسک مخالفت کرده چون میخواسته پروژه روبوتاکسی رو جلو ببره. از جر و بحث‌ها مشخصه که ماسک دو اشتباه بزرگ در پیش‌بینی بازار داشته. اول اینکه فکر نمی‌کرده از مدل Y انقدر استقبال بشه، و دوم اینکه فکر امروز رو نمی‌کرد که اگه یه سواری ارزان‌قیمت تو سبد داشت، وضع شرکت به مراتب بهتر می‌بود. اما مهم اینه که اهمیت نمی‌داده که اشتباه کنه. چون برای مدیران خودش اینطور استدلال می‌کرده که من میخوام رو مرحله بعدی کار کنم، اینکه مثل بقیه خودروسازها یه سبد از محصولات داشته باشم و همونارو هر سال یه ذره بهبود بدم، هدف من نیست. بذارید این کار رو بقیه انجام بدن. مشخصه که مشکل مدیرها صرفا با جنبه فنی خودران‌سازی کامل خودرو نبوده. با فرض اینکه موفق خواهند شد انجامش بدن، به ماسک هشدار میدن که اینکار باعث میشه بازار خودمون کوچک‌تر بشه. چون اگه قرار باشه بیشتر مردم با تاکسی خودکار جابجا بشه، معنیش اینه که بیشتر مردم دیگه ماشین نمیخرن. اما برای ماسک مهم نبود چه اتفاقی برای فروش و سرمایه‌گذارها میفته. تنها چیزی که براش مهم بود و هست که
خودش متولی انجام
The next big thing
باشه.
این یک شهوت مختص مردان نیست. ولی مردان زیادی گرفتار این شهوت هستند. لازمه بیش ازین خودمون رو گول نزنیم و حساب زرنگی و هوش رو ازین شهوت جدا کنیم. لازمه اعتراف کنیم که داریم مردهای بیماری تحویل جامعه میدیم، که نمی‌تونند خودشون رو مرکز عالم نبینند، و دقیقا چون نمی‌تونند خودشون رو مرکز عالم نبینند نمی‌تونند در نقش منجی فرو نرن. ما داریم مردهایی میسازیم که هر کدوم به اندازه قابلیت‌ها و اختیاراتش، میخواد بت‌من باشه و دنیا رو نجات بده، و اصرار داره که این نجات به نام خودش ثبت بشه؛ که در ادامه به اندازه دخالت‌هایی که انجام داده و افکت‌هایی که ایجاد کرده، به دیگران آسیب میزنه‌.
ما در فقر شدید مرد خوب هستیم و این داره همه‌چی رو خراب می‌کنه.
این یه جور بهانه‌جویی برای پذیرفتن شره، نه برای بالا قرار دادن ارزش جان انسان‌ها.
معیار باید عقل باشه، نه هزینه انسانی. اگه معیار عقل بود هزینه هم میاد پایین. اگه معیار عقل نبود، حتی اگه خیلی مواظب باشی هم باز هزینه به سمت حداکثری شدن پیش میره. مشکل هفت اکتبر این نبود که آدم‌های زیادی به کشتن میداد. مشکلش این بود که در ضدیت با عقل و محصول یک جنون قدیمی بود. طراحانش هم به این عقل ستیزی افتخار می‌کنند.
اگه عقل حکم کنه که باید هیتلر رو ترور کرد، باید انجامش داد، حتی اگه به خاطرش چندنفر از آدم‌های ارزشمند فدا بشن. همونطور که عده‌ای اینکار رو کردند، و موفق نشدند و اعدام شدند. با اینکه کارشون نتیجه نداشت، کار درستی بود. کار پرریسک اون‌ها بود که ارزش جان انسان‌ها رو بالاتر قرار میداد.
یه مصاحبه قدیمی تو یوتیوب هست، از پیرمرد پیرزن‌های روس میپرسه ارزش زندگی تو چیه؟ هیچ‌کدوم‌شون نمی‌تونند جواب بدن‌. بعضی‌هاشون حتی دچار استرس میشن از شنیدنش. تو کامنت‌ها نوشتن این‌ها انقدر درگیر بقا بودن که به معنای زنده بودن فکر نکردن هیچوقت و وقتی یهو کسی ازشون این سوال رو میپرسه شوکه میشن. دیفالت ذهن‌شون اینه که باید سگ‌دو زد و زنده موند دیگه، مگه باید کار دیگه‌ای میکردیم؟
هیچ‌کس ملامت‌شون نمی‌کنه. در حالی که باید ملامت بشن. مردی که تا شصت سالگی به اینکه چرا باید زندگی کنه فکر نکرده، باید ملامت بشه. دقیقا آدم‌های فقیر که دستاشون از خشکی مثل پوست درخت شده، باید ملامت بشن. و چون نمی‌کنیم، زنجیره آدم‌های «فقط زنده» ادامه پیدا می‌کنه.
لیبرتارین‌ها از «دولت خر است» رسیدند به اینکه «حالا ممکنه دولت به صورت کاملا آدم‌رباطور خفتت کنه و بفرستدت مغولستان.. دنیا که به آخر نمیرسه، برمیگردی دوباره».
نه تنها لیبرتارین‌ها، که اون مدافعان حمل اسلحه که می‌گفتند «اسلحه برای اینه که اگه دولت خیلی شرارت کرد از خودمون دفاع کنیم» هم به خفت ماستمالی وضع موجود افتادن.
وقتی به چیزهایی که میگی اعتقاد نداشته باشی، یه روزی حتما به این خفت میفتی.
شرکتی که درباره هوش مصنوعی به شرکت‌ها مشاوره میده، و بشون میگه نجنبید دهنتون سرویسه، از مجموع همه استارت‌اپ‌هایی که رو خود هوش مصنوعی کار می‌کنند بیشتر درآمد داره.
#لبخند_شبانه
درباره تأثیر شبکه‌های اجتماعی روی کاهش اعتماد به نفس، مخصوصا تا جایی که مربوط به ظاهر بدنی میشه، اغراق کرده‌اند. یه شبکه اجتماعی هم اون بیرون وجود داره، در ارتباطات فیزیکی بین مردم با هم. مسابقه برای قشنگ بودن رو دارند اون بیرون می‌بینند، و تحت فشارش قرار می‌گیرند، نه لزوما در اینترنت.
اما نقص بدنی یه دریچه فراره. برای شبیه‌سازی موفقیت. این فشار از دیگران رو می‌پذیرند، چون می‌دونند که میشه توش موفق شد. کافیه مقداری پول خرج کرد. وقتی موفقیت‌های دیگه یا از سمت فضای جامعه، و یا از سمت ناتوانی شخصی، غیرقابل دسترسند، به اونی که در دسترسه چنگ زده خواهد شد.
چنان همه مردم دنیا، از خاورمیانه‌ای گرفته تا آمریکایی، از مشاوران املاک زخم خورده‌اند، که املاکی بودن ترامپ و ویتکاف رو علامتی می‌دونند از مناسب بودن اون‌ها برای مذاکره و معامله با آخوند جماعت. چون پیشفرض همگی اینه که: «این‌ها هر عیبی داشته باشند، کلاه سرشون نمیره، و دست خالی بیرون نمیان».
مردم به دو نکته مهم توجه ندارند.
اول اینکه ترامپ و دوستانش اصلا در املاک موفق نبودن، و خیلی وقت‌ها ضرر کردند. هرکس وارد این بیزینس شده، لزوما مثل اون املاکی که سر شما رو بریده نیست. یک دلیل اینکه وارد سیاست شدند این بود که قاعده بازی رو تغییر بدن، چون داخل قواعد موجود نمی‌تونستند همیشه برنده معاملات باشند‌. در حالی که خیلی‌های دیگه داخل همون قواعد داشتند پشت سر هم برنده میشدند (ترامپ هیچوقت یک جمهوری‌خواه نبود و نیست. مشکلش با دموکرات‌ها این بود که مقرراتی که وضع میکردند مانع پول چاپ کردن از املاک و بقیه روش‌های آسان پول درآوردن میشد).
دوم اینکه شرایط بده بستان‌های سیاسی، متناظر شرایط معاملات املاک نیست‌. در معامله املاک، خریدار از خیلی چیز‌ها خبر نداره، مثل اینکه ملک مورد معامله واقعا ارزش داره یا نه، یا بعدا در اطرافش چه پیش خواهد اومد. و فروشنده، فاقد چرب‌زبانی لازم برای متقاعد کردن خریدار مردده‌. این فاکتورها در تقابلات سیاسی و امنیتی، وجود ندارند. مثلا چیز مجهولی برای جمهوری‌اسلامی وجود نداره. اسراییل هم نیاز به چرب‌زبانی و متقاعدسازی نداره.
همچنین در معاملات تجاری، هیچکس هدفی غیر از دستاوردهای قابل اندازه‌گیری، که یعنی سود بیشتر، نداره. اما در تقابلات سیاسی، ممکنه غیر از دستاوردهای قابل اندازه‌گیری، دنبال اهداف غیرقابل اندازه‌گیری، مثل ایدئولوژی، باشند. که در مورد ایران قطعا هستند.‌ و از قضا یک املاکی با چنین موقعیت‌هایی کمتر آشناست و درک ناقص‌‌تری ازشون داره. چون هیچوقت ندیده که یکی از طرفین معامله، ضرر خودش رو بخواد.‌

هم ایرانی عاصی، و هم اسراییلی خسته، زیادی روی معامله‌گر بودن ترامپ و اطرافیانش حساب کرده‌اند، و به زودی مأیوس خواهند شد.
In case you missed it.
دولت فعلی آمریکا هرچیزی هست غیر از یک دولت فاشیست. برای تشکیل یک دولت فاشیست به تعدادی متفکر فاشیست نیاز است، و در اطراف ترامپ حتی یک نفر که بتونه یک جمله معنی‌دار تولید کنه وجود نداره. اما چپ‌ها مدعی‌اند خشونت و بی‌رحمی و هیاهو و آشوبی که این دولت راه انداخته نشانه فاشیست بودنشه. فرض می‌کنیم همینطور باشه که چپ‌‌ها میگن. در اون صورت باید پرسید چرا اقدام مسلحانه نمی‌کنید پس؟ اگه دولت فاشیستی تشکیل شده، پس دیگه دموکراسی وجود نداره، و دیگه اینکه «هیچ کس بالاتر از قانون نیست» وجود نداره. پس دیگه برای اعتراض مدنی هم دیر شده، و باید از اسلحه ، بمب‌گذاری، و خشونت متقابل استفاده کنید. اگه کارمندان مسلح فدرال، یک میلیون نفر هم باشند، شما ۳۳۰ میلیون نفرید! اما فرض کنیم توان اقدام مسلحانه ندارید. چرا نافرمانی مدنی ازتون دیده نمیشه پس؟ چرا هنوز دارید مثل گذشته زندگی می‌کنید؟ چرا مثل تو فیلم‌هاتون بچه‌های باهوش که از پنج سالگی مهندس بودن، تجهیزات دولت رو از کار نمیندازن؟ چرا هیچ‌کدوم از خواننده‌هاتون حرکتی انجام نمیده که دستگیر بشه؟ این رو برای این میپرسم که ما اینجا تو ایران آدمی داشتیم که میدونست دستگیر و شکنجه میشه، اما روسریش رو بست به چوب‌. خواننده‌ای داشتیم که می‌دونست دستگیر و شکنجه میشه اما باز هم کار خودش رو کرد. ما حتی کسی رو داشتیم که می‌دونست اگه دستگیر بشه اعدام میشه اما باز دوربین‌های مداربسته رو خاموش کرد تا معترض‌ها شناسایی و بازداشت نشن. ما اینجا کسانی رو داشتیم که پروژه‌های نظامی رو خراب کردن تا دیرتر به نتیجه برسه، یا نرسه. ما آدم‌های اینجوری انقدر زیاد داریم که گاهی اسم‌هاشون یادمون میره و با هشتگ یادآوری‌شون می‌کنیم. یعنی تو جمعیت ۳۳۰ میلیون نفری شما، ۳۰ نفر اینجوری نیست؟ این خیلی بده که.
چند وقت پیش یکی یه مسابقه گذاشت گفت هرچی که فکر می‌کنید روس‌ها مبتکرش بودن بگید تا بگم اصلیش کجاییه. هرچی ملت می‌گفتن معلوم میشد دزدی بوده. حتی سماور. یه چیزی که خیلی‌ها باور نمی‌کردن این بود: حتی کلاشینکف هم یه دزدی بی‌کیفیت از یه طرح آلمانی بود.
#لبخند_شبانه
یه چیزی که در بلبشوی اخبار مذاکرات و معاملات هسته‌ای به حاشیه رفته، خود آسیب بمب هسته‌ایه، و نه حتی کاربرد استراتژیکش. درباره قسمت استراتژیکش حرف زیاد زده شده، و نیاز به حرف بیشتر هم نیست، چون جنگ اوکراین نشون داد که داشتن هزاران کلاهک هسته‌ای هم بیفایده‌ست، حتی اگه اندازه روس‌ها متوحش و خون‌ریز باشی که از کشتن بچه‌ها لذت ببری. این آسیب فیزیکی بمب هسته‌ایه که کمتر درباره‌ش صحبت شده.
خیلی ازین بمب‌ها انقدر قوی هستند که خود اونی که ازش استفاده می‌کنه رو هم گرفتار خواهند کرد. همونطور که فاصله کیف تا مسکو کوتاهه، فاصله تل‌آویو تا تهران هم کوتاهه. اما خیلی‌های دیگه انقدر ضعیف‌ترند که اگه فقط یک شبانه‌روز در پناهگاه بمونی، تشعشعات رادیواکتیوش دیگه اونقدری نیست که سلامتت رو به خطر بندازه. و ارتش‌های مدرن برای گذروندن اون بیست و چهار ساعت، و حتی چند روز آموزش دیدن.
عوام خیلی تحت تأثیر سیاستمدارها هستند. در حالی که باید کمی هم حرف نظامی‌های باسواد رو گوش کنند‌. اگه امروز از یک نظامی بپرسی «چه سلاحی میخوای؟ فرض کن نه قانونی هست نه تابویی نه محدودیتی». نمیگه چندتا کلاهک هسته‌ای بم بدید. اگه همین الان بپرسی میگه یه پدافند ارزون بدید که بتونه از پس ده هزارتا کوادکوپتر سبک بربیاد. فردا بپرسید شاید یه چیز دیگه بخواد. ولی فردا هم کلاهک هسته‌ای نمیخواد.
چینی‌ها نمی‌فهمند که در موقعیت جنگی بهتر بودن، معنیش این نیست که در مسیر درستی هستند. در جنگ تجاری، و حتی نظامی، با آمریکا در بهترین موقعیت در دو قرن اخیر هستند، و می‌تونند قدرتمندتر از قبل ازش بیرون بیان. ولی این واقعیت رو که در مسیر درستی نیستند رو تغییر نمیده.
در یکی از پست‌های وایرال‌شده در شبکه‌های اجتماعی‌شون، نویسنده میگه «کشور ما تنها کشوریه که تو همون مدرسه به بچه‌ها میگه که خدایی وجود نداره و برای خوشبخت شدن نمی‌تونیم به کسی غیر از خودمون متکی باشیم. و علم و تکنولوژی تنها ابزار رسیدن به خوشبختیه، نه قصه‌ها و خرافات. تو همون مدرسه بشون میگه که چطور در تاریخ‌مون حکومت‌ها همه‌چیز رو بدست آوردن و چطور همه‌چیز رو از دست دادند. و برای پیدا کردن راه درست باید به چیزهایی که گذشتگان‌مون گفتند عمل کنیم». و حرف‌هایی تو همین مایه‌ها.
قدرت انسان در تعطیل کردن عقل خودش فوق‌العاده‌ست. از یک طرف به پوزیتیویسم علمی چنگ می‌زنند، از یک طرف اجدادشون رو چراغ راهنما قرار میدن که غرق در خرافه بودند! این تعارض، حاصل چسباندن زورکی سنت، به متریالیسم مدرنه. و با این تعارض ره به ترکستان خواهید برد.
چون طرف‌تون آمریکاست و فقط ۲۵۰ سال قدمت داره، معنیش این نیست که پیرترین بچه محلید. شما باید بیایید سر کلاس ایران بشینید، که هزاران سال پیش کارهایی کرد که شما بش فکر هم نمی‌کردید. ایران به شما خواهد آموخت که انسان یک‌شکلی رو پس خواهد زد. مهم نیست اون یک‌شکل موجود، چه شکل بی‌نقصی به نظر بیاد. شکل پرستش، شکل برخورداری، شکل خوشبختی، شکل شجاعت، شکل بطالت، شکل افتخار، شکل محبت، و حتی شکل خیانت رو تغییر خواهد داد. شما نمی‌تونید شکل ایده‌آل جامعه رو کشف کرده باشید، چون کشف کردنی نیست. ایران معنی درست «هیچ چیز تازه‌ای زیر آفتاب تابان وجود ندارد» رو به شما میگه، چون درست متوجهش نشدید. چیزی که ازش فهمیدید اینه که تاریخ یک الگوی تکرارشونده‌ست، و برای همینه که امروز سر هر موضوع کوچک و بزرگی به اسطوره‌هاتون مراجعه می‌کنید و وقایع نامربوط با هزاران سال فاصله باهم رو بهم ربط میدید. اما ایران به شما میگه که معنیش ثابت بودن رنجه. که نه علم، نه پیشرفت، نه ثروت، نه وفور نعمت، نه انباشت قدرت، نه زیر و رو شدن جغرافیا، اینکه صاحب عقل رنج خواهد برد رو تغییر نمیده. چون همواره باید تصمیم بگیره، و هیچوقت انتخاب‌ها آسان نمیشن.
تا وقتی تسلیم این حقیقت نباشید، در یک بیراهه‌اید.
پدر و مادرش رو کشته تا اموالشون بش برسه تا بتونه بودجه ترور ترامپ رو تهیه کنه، تا نژاد سفید رو از خطر انقراض نجات بده. حالا چرا باید برای نجات سفیدها ترامپ رو کشت که سفیدها برای نجات خودشون بش رأی دادند؟ چون ترامپ صندلی رو گذاشت زیر باسن نتانیاهو! چون همه‌جوره از اسراییل حمایت می‌کنه. چون یهودی‌ها دشمن سفیدها هستند، و هرکی حامی اون‌هاست دشمن سفیدها محسوب میشه!

کلمه «فتنه» در ادبیات اسلام پرکاربرده. همیشه وقتی میخواستن بگن یه جوری همه‌چی در هم‌تنیده میشه که دیگه نمیشه تشخیص داد کی به کیه، ازش استفاده می‌کردند. و یکی از شرایط مشترک‌شون این بود که یه عده قاطی چیزهای اشتباهی میشن و خودشون رو به فنا میدن. جماعت نژادپرست هم از همون‌هاست. فکر کرد یه مشت میلیاردر که به چیزی اعتقاد ندارند و طرف هیچ ایدئولوژی مطرحی نیستند، و غایت زندگی رو در برنده شدن در بازی بازار می‌بینند، دغدغه‌ای برای نژاد کسی دارند، و به خاطر دغدغه اون‌ها خودشون رو درگیر سیاست کرده‌اند!
از دوران فتنه، فقط اونایی که مجهز به عقل سردند سالم بیرون میان. نه اونایی که حس خوب و حس بد، به این طرف و اون طرف هدایت‌شون می‌کنه.

Рекорддор

15.04.202512:58
37.8KКатталгандар
22.03.202523:59
100Цитация индекси
10.04.202523:59
13.2K1 посттун көрүүлөрү
09.03.202523:59
4.1K1 жарнама посттун көрүүлөрү
18.12.202423:59
8.92%ER
10.04.202523:59
34.89%ERR
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
JAN '25FEB '25MAR '25APR '25

Anarchonomy популярдуу жазуулары

25.03.202507:28
جماعت ایرانی به اخبار بیشتر توجه داره تا الگوها. برای همین یه ذهنیت خاص نسبت به موضوع «حمله نظامی به ایران» پیدا کرده. چون اخبار یه تصویری ازش درست کردند که انگار قراره یه حالت آخرالزمانی ایجاد کنه، و بعد بوم! میریزیم نظام رو عوض می‌کنیم!. در حالی که باید به الگوها توجه میکردند. اگه به طرز مواجهه آمریکا با خاورمیانه در سال‌های اخیر دقت می‌کردند می‌دیدند که الگو اینه: «از بین بردن اون بخش از توان حکومت که میتونه در خارج از مرزهای خودش دردسر کنه، و نگه داشتن مابقی سیستم به شکل یک زامبی، که زورش فقط به کنترل مردم همون کشور برسه». در افغانستان همین کار رو کردن، در سوریه هم دارند همین کار رو می‌کنند. اسراییل اون پاسگاهی که آدم‌های جولانی روزه‌خوار رو گرفتن و چوب در اونجاش می‌کنند رو هدف قرار نمیده. اون سوله‌ای که توش راکت ساخته میشد رو میزنه. بنابراین الگو اینه که حکومت‌های اسلامی در منطقه، اسلام رو در داخل کشور خودشون نگه دارند. و اگه قبول کنند که این کار رو بکنند، بگو بخندهای دیپلماتیک زیادی هم باشون رد و بدل میشه.
بنابراین اینکه تیم ترامپ حاضر بشه ایران رو بزنه یا حاضر نشه، هیچ موضوعیتی برای تو ایرانی نداره، جز یه مدت نوسان هیجانی قیمت دلار. چون برنامه اون‌ها این نیست که با اسلام مبارزه کنند. برنامه‌شون اینه که اسلام به بیرون ترشح نکنه. در هر صورت، به عنوان کسی که داخل ایرانی، باز هم تو میمونی و اسلام.
31.03.202522:00
مذهبی‌ها فکر می‌کنند پسر نوح نجات پیدا نکرد چون یه بچه اهل نبود! معمولا تو زندگی خودشون این رو به حرام‌لقمگی ربط میدن، اما سفره نوح رو نمی‌تونند به لقمه حرام آلوده بدونند. بنابراین با «پیش میاد بچه آدم نااهل باشه» رفع و رجوعش می‌کنند.
اما پیش‌آمد نیست. به خاطر الاکلنگی بودن همه‌چیز دنیاست. اگه صبر ایوب رو داشته باشی اما فرکانس مصیبت بالا باشه، حتی زنت هم عاصی میشه. چون به نظر میرسه که بازه برنامه‌هات کوتاهه. اگه ممارست نوح رو داشته باشی، حتی پسرت هم عاصی میشه، چون به نظر میرسه همه زندگیت رو صرف یک رویا کردی و بازه برنامه‌هات زیادی طولانیه. هرچیزی که بره بالا، چیز متناظری ازش میره پایین، و بالعکس. طبیعتِ هرروز درگیر یک مصیبت جدید بودن، اینه که همراهیت نکنند. و طبیعت هزار سال درگیر فقط یک چیز بودن، اینه که فکر کنند همراهی‌شون نمی‌کنی. این دو قصه اغراق‌آمیز رو بت دادن، تا دو نقطه اکستریم الاکلنگ رو بت معرفی کنند.
هرچیزی رو میبری بالا، منتظر باش یه جای دیگه یه چیزی بیاد پایین. و برعکس.

اینو معلم دینیت بت نگفت. اینو باید من می‌گفتم.
هیچ‌کس نمیتونه بگه «کفاره روزه عمد» چیه و چرا تعیین شده. هرکس که در ماه رمضان روزه نمی‌‌گیره، یا کلا اعتقاد نداره، که کفاره برای آدم غیرمعتقد بی‌معنیه، و یا اعتقاد داره اما دلایلی داره که نمیتونه بگیره، که میشه غیرعمد. مهم نیست اون دلایل چی هستند و چقدر موجهند. هیچ‌کس اینطور نیست که بگه روزه بر من واجبه، هیچ مشکلی هم با گرفتنش ندارم، اما نمی‌گیرم! حتی اگه وسط روز هم بخوره، دلیلش نتوانستنه. طمع بی‌پایان صنف آخوند برای کاسبی از هیچ، چنین ساختار بی‌معنی‌ای ایجاد کرد. کفاره عمد، یک نمونه کامل از بهشت‌فروشی به ثروتمندانه. چون ۴۵ میلیون تومن (یا هرعددی متناسب با تورم در آینده) رو یک کارگر نمیتونه بده. این ساختار داره میگه مثل یک کافر باش، اما پول بده و در جایگاه مسلمانان در بهشت قرار بگیر!
حالا که هوش مصنوعی میتونه صحنه‌های مشابه انیمه‌های استودیو جیبلی تولید کنه به این صحنه معروف اشاره می‌کنند که ساختش ۱۵ ماه طول کشیده و میگن زحمت و ممارستی که هنرمندان برای چنین کاری به خرج دادن هیچوقت با هوش مصنوعی جایگزین‌شدنی نیست!
حتی قبل ازینکه پرفرمنس هوش‌مصنوعی به اینجایی که الان هست برسه، و استاد میازاکی خروجی‌ها رو دید و گفت «این توهین به اصل زندگیه» (که این جمله‌ش رو دست گرفتن و ول‌کن هم نیستن)، گفتم به کت شلوار استاد نگاه کنید. چی می‌بینید؟ پارچه‌ای می‌بینید که از صفر تا صدش با دستگاه‌های تمام خودکار تولید شده. در حالی که ژاپن یه تاریخ غنی از هنرمندانی داشت که ظریف‌ترین پارچه‌ها رو با دست می‌بافتند. چی شدن اون‌ها؟ چرا برای اون‌ها سوگواری نکردید؟
مسئله فقط این نیست که هنرمندی که شغلش در معرض منقرض شدنه، نمیتونه برای ما تعیین کنه که آینده چه شکلی باشه. بلکه خود اون هنرمند هم در زندگی شخصیش، بارها با کیف پولش به ماشین و کامپیوتر رأی داده! (هربار که به جای فرش دستی، فرش ماشینی میخری، به ماشین رأی میدی).
اگه ناراحتی که ۱۵ ماه زحمت انسانی به ۱۵ ثانیه کاهش پیدا کرده، دغدغه‌ت انسان نیست.
01.04.202508:35
اینکه نمیتونی خونه بخری به خاطر تورم نیست، با اینکه قیمت خونه هم با تورم بالا رفته. دلیلش اینه که چیزی که میخوای وجود نداره. دلیل اینکه نسل‌های قبل می‌تونستن خونه داشته باشند تورم کم نبود، با اینکه تورمِ خیلی کمتر زمان اون‌ها، قیمت خونه‌ها رو نسبتا ثابت نگه داشته بود. دلیلش این بود که چیزی که میخواستن وجود داشت.
وفور، یک چیز خطی نیست. از یک نعمت، زیاد هست، زیاد هست، زیاد هست، بعد دیگه زیاد نیست. مثل جنگل، که درخت زیادی داره برای قطع کردن، و سال‌ها زیاد داره، و همینطور زیاد داره، و ناگهان دیگه زیاد نداره. که یعنی وفور شکل لگاریتمی داره. هر شکل لگاریتمی یک قسمت خطی در ابتدای خودش داره، و بعد خم میشه. دلیل اینکه نسل قبل از شما می‌تونستند خونه بخرند این بود که در قسمت خطی وفور قرار داشتند، و دلیل اینکه شما نمی‌تونی اینه که در ناحیه خم شده قرار داری. نمیشه سه تا لندن داشت، و همون یه لندن هم نمیشه خیلی بزرگتر کرد. پس عده زیادی روی نعمت لندن‌نشینی رقابت دارند. ممکنه دولت امتیازاتی ایجاد کنه تا عده‌ای که فقیرترند بتونند لندن‌نشین بشن، اما همه اون امتیازات برنامه‌هایی موقت برای تعویض برنده‌هاست، نه برای تغییر خود رقابت. اگه پدربزرگت به ثمن بخس زمینی رو خرید که الان میلیاردها تومن میارزه، به خاطر هوش اقتصادی بالاش نبوده. به این دلیل بوده که «زمین خالی با پتانسیل توسعه»، زیاد بوده. در زمان تو، زمین خالی زیاد هست، ولی زمین خالی با پتانسیل توسعه دیگه زیاد نیست. پس تو و تعداد زیادتری از افراد، باید روی مقدار کمتری از نعمت رقابت کنی. بنابراین حتی اگه تورم فقط یک درصد بود هم، موقعیتت خیلی سخت‌تر از موقعیت پدربزرگت می‌بود. تورم بالا، موقعیت تو رو در رقابت تغییر نداده. تورم برنده‌های رقابت رو تعویض می‌کنه. در دولت رفاه، که در کنار تورم پایین، برنامه‌هایی هم برای امتیازدهی به فقرا داره، تعویض برنده‌ها بر مبنای خیرجمعی انجام میشه، که تعریف اینکه خیرجمعی چیست هم به عهده دموکراسیه. در دولت خلافکاران و اقتدارگرایان، تعویض برنده‌ها بر مبنای گروه‌هایی که به پول چاپی دولت نزدیک‌ترند انجام میشه، که یعنی اون‌هایی که از تورم جلوترند، یا تورم بشون آسیبی نمیزنه، برنده خواهند بود. قطعا حالت اول بهتر از حالت دومه، اما هر دو وضعیت کلی رقابت رو تغییر نمیده. اگه کارآمدترین دولت هم بر ایران حاکم می‌شد، و بهترین قوانین هم تصویب می‌شد تا اون دولت اجراشون کنه، تا وقتی قراره ۹۰ میلیون نفر روی تهران رقابت داشته باشند، فقط اندکی از مردم برنده خواهند شد. که یعنی بیشتر افراد از زمین بازی بیرون خواهند افتاد.
این دلیل ابتدایی اینه که نمیتونی همون مسیری رو بری که پدربزرگت رفت. اجازه نده گسلایتت کنند و دلیل دیگه‌ای بیارن.
02.04.202518:33
میگن چارلز بوکوفسکی گفته بود مشکل دنیا اینه که باهوش‌ها پر از تردیدند، و ابلهان پر از اعتماد به نفس!
اما گیر باهوش‌ها تردید نیست. اون‌ها دنیا رو بزرگتر می‌بینند. چه در مقیاس جغرافیایی، و چه در مقیاس زمانی. وقتی به ایران نگاه می‌کنند، میلیون‌ها آدم متفاوت با قصه‌های مختلف می‌بینند، و آدم‌هایی که در گذشته اومدن و رفتن و یه چیزهایی به جا گذاشتن و خیلی چیزها هم با خودشون دفن شده. وقتی ایران رو انقدر بزرگ ببینی، خودت رو کوچک می‌بینی، و بعد به خودت میگی «من اصلا چکاره باشم که بخوام مسیر این رودخانه بزرگ رو تغییر بدم؟». این تردید نیست. این اطمینانه، ازینکه یک هیچ‌کس به حساب میاد.
اما ابله، دنیا رو خیلی کوچک می‌بینه. همه آدم‌ها، همه قصه‌ها، همه تاریخ، و حتی زمان رو میتونه تو کشوی میزش جا بده. طوری که انگار هیچ آدم مهمی به دنیا نیومده بوده تا الان، تا اینکه خودش به دنیا اومد، و هیچ اتفاق مهمی رخ نداده تا الان جز اون اتفاقی که خودش رقم زد. بنابراین خودش رو از دنیا و همه بزرگتر می‌بینه. پس براش مسلمه که میتونه همه‌چیز رو تغییر بده.
در دراز مدت، شکل و شمایل دنیا اونجوری میشه که انگار ابلهان معمارش بوده‌اند. و خود این دلیل دیگه‌ای میشه برای باهوش‌ها که این رودخانه بزرگ رو جدی نگیرند، و تمرکز کنند روی امن نگه داشتن خودشون از توحش این رودخانه.
این در ادبیات خودمون هم وجود داره. مثل جایی که حافظ میگه عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی، عشق داند که در این دایره سرگردانند. این جدی نگرفتن دنیا تا اونجایی پیش رفته که آدم باهوش‌تر، حتی اون‌هایی که در تعریف عرفی ابله نیستند رو هم ابله حساب کرده. آدم باهوش‌تر کاری به مرزبندی عرفی نداره، که کی گیجه و کی نیست. چون خود اون مرزبندی هم محصول جامعه‌ایه که ابلهان معمارش بوده‌اند. آدم باهوش‌تر هرکس از خودش عقب‌تره رو گیج حساب می‌کنه‌. حتی اگه اون‌هایی که ازش عقب‌ترند یک‌‌ مجموعه متفاوت از افراد با درجات مختلف استعدادی باشند.‌ آدم باهوش‌تر، هرکس هم‌ردیف خودش نیست رو غرق‌شده حساب می‌کنه.

بنابراین با بوکوفسکی مخالفم. مشکل دنیا این نیست که باهوش‌ها گرفتار تردیدند. مشکل دنیا اینه که اون‌هایی که میتونند درستش کنند، اونایی‌ان که جدی نمی‌گیرنش.
چند وقت پیش یکی یه مسابقه گذاشت گفت هرچی که فکر می‌کنید روس‌ها مبتکرش بودن بگید تا بگم اصلیش کجاییه. هرچی ملت می‌گفتن معلوم میشد دزدی بوده. حتی سماور. یه چیزی که خیلی‌ها باور نمی‌کردن این بود: حتی کلاشینکف هم یه دزدی بی‌کیفیت از یه طرح آلمانی بود.
#لبخند_شبانه
09.04.202520:55
اف‌بی‌آی رد یکی رو زده بود که تو دارک‌وب داشت پول‌شویی می‌کرد. کارش این بود که کریپتو ملت رو می‌گرفت دلار تو پاکت میفرستاد براشون. فهمیده بودن طرف هندیه و مدت‌هاست دنبال گرفتن ویزای آمریکاست. بش زنگ میزنند میگن کار ویزات تمومه فقط یه کار کوچیک مونده بیا فلان‌جا یه امضاء بزن و تموم. اونم میاد و همونجا دستگیر میشه. بعد که میگیرنش شبکه پولشوییش رو میگیرن دست خودشون و شروع می‌کنند به ادامه فعالیتش به جای خودش، و اینجوری به همه مشتری‌هاش دسترسی پیدا می‌کنند، که توشون از آدم‌های عادی بوده تا هکرها و دزدها و خلافکارها و باج‌بگیرها. اگه میخواستن اینارو خودشون تک به تک پیدا کنن شاید ده سال طول می‌کشید. کار تا اونجایی پیش میره که یه بار میان بریزن خونه یکی از پیک‌های پول و دستگیرش کنن، و اونم میفهمه زنگ میزنه به رابط خودش که حاجی اینا اومدن سراغم چیکار کنم؟ در حالی که اون رابط هم آدم اف‌بی‌آی بوده!

حالا من یک سوال مطرح می‌کنم:
به نظر شما این‌ها اگر می‌خواستن نمی‌تونستن بفهمن کدوم آخوندزاده و کدوم سپاهی‌زاده و کدوم اختلاسگرزاده پول مردم ایران رو برداشته برده اونجا؟
15.04.202506:16
دولت فعلی آمریکا هرچیزی هست غیر از یک دولت فاشیست. برای تشکیل یک دولت فاشیست به تعدادی متفکر فاشیست نیاز است، و در اطراف ترامپ حتی یک نفر که بتونه یک جمله معنی‌دار تولید کنه وجود نداره. اما چپ‌ها مدعی‌اند خشونت و بی‌رحمی و هیاهو و آشوبی که این دولت راه انداخته نشانه فاشیست بودنشه. فرض می‌کنیم همینطور باشه که چپ‌‌ها میگن. در اون صورت باید پرسید چرا اقدام مسلحانه نمی‌کنید پس؟ اگه دولت فاشیستی تشکیل شده، پس دیگه دموکراسی وجود نداره، و دیگه اینکه «هیچ کس بالاتر از قانون نیست» وجود نداره. پس دیگه برای اعتراض مدنی هم دیر شده، و باید از اسلحه ، بمب‌گذاری، و خشونت متقابل استفاده کنید. اگه کارمندان مسلح فدرال، یک میلیون نفر هم باشند، شما ۳۳۰ میلیون نفرید! اما فرض کنیم توان اقدام مسلحانه ندارید. چرا نافرمانی مدنی ازتون دیده نمیشه پس؟ چرا هنوز دارید مثل گذشته زندگی می‌کنید؟ چرا مثل تو فیلم‌هاتون بچه‌های باهوش که از پنج سالگی مهندس بودن، تجهیزات دولت رو از کار نمیندازن؟ چرا هیچ‌کدوم از خواننده‌هاتون حرکتی انجام نمیده که دستگیر بشه؟ این رو برای این میپرسم که ما اینجا تو ایران آدمی داشتیم که میدونست دستگیر و شکنجه میشه، اما روسریش رو بست به چوب‌. خواننده‌ای داشتیم که می‌دونست دستگیر و شکنجه میشه اما باز هم کار خودش رو کرد. ما حتی کسی رو داشتیم که می‌دونست اگه دستگیر بشه اعدام میشه اما باز دوربین‌های مداربسته رو خاموش کرد تا معترض‌ها شناسایی و بازداشت نشن. ما اینجا کسانی رو داشتیم که پروژه‌های نظامی رو خراب کردن تا دیرتر به نتیجه برسه، یا نرسه. ما آدم‌های اینجوری انقدر زیاد داریم که گاهی اسم‌هاشون یادمون میره و با هشتگ یادآوری‌شون می‌کنیم. یعنی تو جمعیت ۳۳۰ میلیون نفری شما، ۳۰ نفر اینجوری نیست؟ این خیلی بده که.
21.03.202521:42
بعضی وقت‌ها مدل جدیدی از محصول که عرضه میشه، به مشتریانی که همون دیروزش مدل قبلی رو خریدن این لطف رو می‌کنند که کالا رو برگردونه و مدل جدید رو بدون پرداخت هزینه اضافه تحویل بگیره، تا به خاطر یک روز فاصله، احساس باخت نکنه. بعضی وقت‌ها این فرجه یک روزه، گاهی یک‌هفته‌ست، و گاهی حتی یک ماه. اما هرچقدر باشه، مشتریانی وجود خواهند داشت که یک روز قبل‌تر از همون فرجه خرید رو انجام دادن، و اون‌ها احساس باخت خواهند کرد. اگه یه روز واکسنی برای دیابت ساخته شد، همه کسانی که عزیزانشون رو به خاطر دیابت تا قبل ازون روز از دست دادن، احساس باخت خواهند کرد. فرقی نداره اون روز رو، چقدر روی تقویم جابجا کنی. به ازای تمام لحظاتی که کسی گفته «چه زمان خوبی به دنیا اومدم»، لحظاتی وجود خواهند داشت که کسی گفته «کاش کمی دیرتر به دنیا می‌اومدم». و این نفرین زمانه. و زور هیچ‌کس به زمان نمیرسه.
الان همه‌چی یه جوریه که به نظر خیلی‌ها در بدترین زمان و مکان ممکن قرار گرفته‌اند. اما زمان اهمیت نمیده چقدر از قرعه خودت ناراحتی. هیچ‌چیز در این دنیا طوری ساخته نشده که اهمیت بده که ناراحتی. این خودتی که باید بدونی قرعه تو، همه چیزیه که داری. بنابراین بهتر و بدتر از قرعه‌ای در قبل‌ها و بعدها نیست. هرچیزی که هست، طوری استفاده‌ش کن که کسی که در آستانه خفگی در دریا موفق شده صورتش رو به سطح آب برسونه، از هوا استفاده می‌کنه.
نارنجک‌هاش تموم شده. کلاهش رو پرت می‌کنه سمت طرف مقابل. اون هم نمی‌بینه که کلاهه، فکر می‌کنه بمبی چیزیه، و فرار می‌کنه، و فرار کردن باعث میشه برای چند لحظه پشتش در معرض گلوله قرار بگیره، و تمام.
یه کاغذ گذاشتن جلوت گفتن اگه اینارو حل کنی یعنی آی‌کیو بالایی داری. بت نگفتن مسئله‌های بقا چقدر فرق دارند. بت نگفتن جنگ دقیقا چیه.
30.03.202510:03
آتلانتیک یه مقاله درباره بیماری ALS گذاشته، که چون پولیه همه نمی‌تونند استفاده کنند، بنابراین خلاصه‌ش رو می‌نویسم.
این یه بیماری نادره که فرد رو فلج می‌کنه تا جایی که هیچ‌کاری نمیتونه بکنه و در نهایت جانش رو از دست میده. هنوز علت مشخصی براش پیدا نکردن. اما هر از گاهی در نقاطی از جهان حالت متمرکز پیدا می‌کنه. یعنی تو یه منطقه خیلی‌ها میگیرن. یکی ازین نقاط یه روستای توریستی در فرانسه بود که در دامنه آلپ قرار داره و ملت میان اونجا برای اسکی. تعداد مبتلایان به قدری زیاد بود که توجه پزشکان و دانشمندان رو جلب کرد و ریختن تو منطقه برای تحقیق. اول روی ژن اهالی کار کردند و بین قربانی‌ها چیز مشترکی وجود نداشت. بعد رفتن آب رو تست کردن که شاید آلوده باشه، اونم کاملا اوکی بود. بعد محصولات کشاورزی رو تست کردن گفتن شاید آلوده به کودها و آفت‌کش‌ها باشه، اما اوکی بود. بعد رفتن خاک رو تست کردن، و گفتن شاید به خاطر ساخت پیست اسکی و امکانات تفریحی مواد شیمیایی ریخته شده باشه تو محیط، اما مقدار اون مواد انقدر کم بود که به حساب نمی‌اومد. کلا همه‌چیز برعکس محیطی بود که مردم از مریضی خاصی بمیرند. هوا تمیز، خاک تمیز، آب تمیز، استرس در حداقل ممکن، منظره کارت پستال. بعد مجبور شدن از همه بخوان لطفا بنویسید هرروز چیکار می‌کنید و چی می‌خورید. نهایتا معلوم شد اینا عادت دارن برن کوه. کلا یکی از تفریحاتشون اینه که تو اکیپ‌های سه چهارنفری برن کوه. بعد ازشون پرسیدن میرید کوه چی میخورید. بعد عزیزان تازه اعتراف کردن یه قارچ محلی هست که میرن کوه میچینن میارن میپزن میخورن، و گاهی درست نمیپزن. اون قارچه بعضی‌ها رو یکم اذیت میکرده، ولی میذاشتن به حساب اینکه «به معده‌ش نمیسازه». اما در واقع سم داخل این قارچ، داشته خرابی بدتری به بار می‌آورده. اینو که فهمیدن قارچه رو حذف کردن، و از وقتی حذف کردن بیماری هم جمع شده.
معنیش این نیست که هرکی در هرجای دنیا این بیماری رو میگیره به خاطر خوردن قارچه. معنیش اینه که سموم میتونند منجر به بیماری‌هایی بشن که سیستم عصبی به کلی نابود بشه. و معنیش اینه که هر چیزی که بش میگن «طبیعی» یا تو کوه درمیاد، لزوما چیز خوبی نیست.
یه مصاحبه قدیمی تو یوتیوب هست، از پیرمرد پیرزن‌های روس میپرسه ارزش زندگی تو چیه؟ هیچ‌کدوم‌شون نمی‌تونند جواب بدن‌. بعضی‌هاشون حتی دچار استرس میشن از شنیدنش. تو کامنت‌ها نوشتن این‌ها انقدر درگیر بقا بودن که به معنای زنده بودن فکر نکردن هیچوقت و وقتی یهو کسی ازشون این سوال رو میپرسه شوکه میشن. دیفالت ذهن‌شون اینه که باید سگ‌دو زد و زنده موند دیگه، مگه باید کار دیگه‌ای میکردیم؟
هیچ‌کس ملامت‌شون نمی‌کنه. در حالی که باید ملامت بشن. مردی که تا شصت سالگی به اینکه چرا باید زندگی کنه فکر نکرده، باید ملامت بشه. دقیقا آدم‌های فقیر که دستاشون از خشکی مثل پوست درخت شده، باید ملامت بشن. و چون نمی‌کنیم، زنجیره آدم‌های «فقط زنده» ادامه پیدا می‌کنه.
07.04.202520:15
نوشته بود جایی که اگه در پنجاه سالگی دنیا رو همونجوری ببینی که در بیست سالگی می‌دیدی، یعنی سی سال از عمرت رو هدر دادی.
یه روز خیلی گرم تابستونی بود و سوار تاکسی‌ای بودم که همه مسافراش رو رسونده بود و فقط من و راننده مونده بودیم.‌ یه جا گفت «اینجوری نمیشه». زد کنار و جلوی یه بقالی پارک کرد و رفت بیرون. فکر کردم رفت سیگار بخره، اما با دو تا بطری آب معدنی تگری برگشت و یکیش رو داد به من و پولش هم حساب نکرد. غیر از تشکر همون لحظه دیگه تا آخر مسیر هیچ حرفی نزدیم. سال‌ها گذشته و هنوز هربار آب معدنی میخرم یادش میفتم، و یاد خنکی اون آب. دیدی که اون موقع به دنیا داشتم این بود که: منم باید اینجوری باشم، وقتِ درست انجام کار مثبت رو بدونم، بدون تعلل انجامش بدم، و دیگه بش فکر نکنم. همین باعث میشه من رو تا سال‌ها فراموش نکنند.

اما الان دیگه این دید رو ندارم. الان اینکه دیگران من رو تا سال‌ها فراموش نکنند هیچ اهمیتی برام نداره. چون اون‌ها رو بهتر میشناسم، و اندازه‌شون رو میدونم. اگه یه روز صبح گوشیت زنگ بخوره و وکیلت بت خبر بده که قراره یکی یه قطعه زمین به نامت بزنه، ذوق‌زده میشی. اما وقتی بت بگه کجاست، ممکنه ذوقت بپره. چون اگه حاشیه یه برهوتی اون سر مملکت باشه، برات مهم نیست به نامت هست یا نیست.‌ خیلی‌ها مشابهش رو از باباشون به ارث برده بودن و ولش کردند. اینکه آدم‌هایی که ازت عقب‌ترند و اندازه‌شون کوچک‌تره، فراموشت نکنند، چه ارزشی داره؟ دید الانم اینه که خودم خودمو فراموش نکنم. که یادم نره چی بودم و از چه چیزهایی عبور کردم.‌ دید الانم اینه که جز خودم کسی رو در کل جهان نمی‌بینم. که در نتیجه کاری که برای دیگران انجام میدم هم نمی‌بینم.
احتمالا بعدها، و با همین فاصله، باز دید دیگه‌ای پیدا کنم، و معلوم نیست چقدر درست‌تر یا بدتره. اما همینکه میتونه انقدر زیر و رو بشه، حیرت‌آوره. اینکه گفته بودم واقعیت مهیب‌تر از همه قصه‌ها و افسانه‌هاست، به این موضوع هم مربوط میشه. توی افسانه‌ها یک کوتوله تبدیل به غول میشه، و غول تبدیل به اژدهای پرنده میشه. در حالی که تبدیل شدن‌های انسان از همه این‌ها عجیب‌تره.
05.04.202522:48
پروفسور معتبرترین دانشگاه آمریکاست. فاندش رو قطع کردن، گفته دیگه اینجا خیلی فاشیستی شده دیگه نمیشه تحمل کرد، من رفتم کانادا، خدافس!
نزدنش، تهدیدش نکردن، اموالش رو مصادره نکردن، حتی رو ماشینش خط هم ننداختن. فقط گفتن دیگه مالیات مردم رو به تو اختصاص نمیدیم که هی بری سر کلاس درباره اسراییل مزخرفات تاریخ‌گذشته به خورد دانشجو بدی! به اینکه دولت نخواد به کسانی که درباره دولت لجن‌پراکنی می‌کنند پول توجیبی بده میگن فاشیسم و فرار می‌کنند!
بعد اینجا وقتی آدمی که زندگیش رو ازش گرفتن، شکنجه‌ش کردن، و حتی وقتی آزادش کردن تو خیابون تعقیبش کردن تا همیشه سایه ترس بالاسرش باشه، و بعد کاری کردن نتونه شغل پیدا کنه، از ایران میره و تو یه کشور دیگه پناهنده میشه، میگن کجا رفتی؟ چرا نموندی مبارزه کنی؟ وطن مگه هتله هروقت سخت گذشت بذاری بری؟ به شهرت که رسیدی گذاشتی رفتی؟

این کنتراست شدید، شدیدا میگاد.
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.