04.05.202513:45
#اطلاعرسانی


03.05.202507:32
برای معلمها
Кайра бөлүшүлгөн:
کتاب بیگانه

30.04.202518:29
بنابراین، مشکل اینجاست: از آنجایی که اُنتولوژی (هستیشناسی) اروپایی-آمریکایی تنها یک جهان واقعی، یک ماهیت (آن چیزی که ساینس ساختهی غرب آن را آشکار کرده است) را پیش فرض می گیرد، پس همینطور فرض می کند که تفاوت، فقط می تواند در مورد دیدگاه های مختلف، یا راه های متفاوت درک، شناخت و بازنمایی آن واقعیت واحد باشد. این منجر به انشعاب در ساینس میشود: علم «طبیعی» با که کشف قوانین یکسانی که بر واقعیت تمایزناپذیر حاکم است، سروکار دارد، در حالی که علوم «اجتماعی» مطالعه روشهای متفاوتی است که افراد مختلف به آنها میاندیشند یا واقعیت را بازنمایی میکنند. این فرمولبندیها ناپدید شدن عجیب حوزه عمل را به دنبال دارد. مسلماً دانشمندان علوم اجتماعی خود را محدود به مطالعه چگونگی درک، شناخت یا بازنمایی مردم از جهان نمی کنند. آنها همچنین بررسی می کنند که مردم چگونه با جهان تعامل دارند، چگونه آن را شکل می دهند و به نوبه خود توسط جهان شکل می گیرند و چگونه بر روی یکدیگر تاثیر میگذارند. اما فرمول بندی مطالب به این شکل حفظ وضوح مفهومی استدلال را دشوار می کند.
آنچه که ما باید انجام دهیم تحلیل روشی نیست که کنش انسانی (یا غیر انسانی) این تقسیمبندیهای دوگانه (بدن/ذهن، طبیعت/فرهنگ، مادی/ایدهآل، و غیره) را مشکلساز میکنند، بلکه بیشتر در مورد این پیشفرض که آیا میتوانیم در مورد تنها یک جهان طبیعی واحد و غیرمتمایز صحبت کنیم، تجدید نظر کنیم. لجبازی ما در مورد وحدت طبیعت محصول هستی شناسی دوگانهساز غربی ما است که نباید آن را بر دیگران تحمیل کنیم. در واقع، ما حتی نباید آن را به خودمان تحمیل کنیم - حداقل زمانی که به دیگران فکر می کنیم.
#MaterialismoMagico
پن: درحقیقت داره ما میگه ما میگیم حقیقت یکیه و هرکسی داره جور متفاوتی میبینتش (تمثیل فیل مولانا) و اگر اینطور نباشه چی؟ اگر جای حقیقت، حقیقتها در کار باشن چی؟ و میگه باید از این تک نگری حقیقت بیاییم بیرون و وقتی با دیگری سر و کار داریم اون رو صرفا به یه دید و درک متفاوت تقلیل ندیم بلکه جهان و حقیقتش رو کاملا متفاوت فرض کنیم.
آنچه که ما باید انجام دهیم تحلیل روشی نیست که کنش انسانی (یا غیر انسانی) این تقسیمبندیهای دوگانه (بدن/ذهن، طبیعت/فرهنگ، مادی/ایدهآل، و غیره) را مشکلساز میکنند، بلکه بیشتر در مورد این پیشفرض که آیا میتوانیم در مورد تنها یک جهان طبیعی واحد و غیرمتمایز صحبت کنیم، تجدید نظر کنیم. لجبازی ما در مورد وحدت طبیعت محصول هستی شناسی دوگانهساز غربی ما است که نباید آن را بر دیگران تحمیل کنیم. در واقع، ما حتی نباید آن را به خودمان تحمیل کنیم - حداقل زمانی که به دیگران فکر می کنیم.
#MaterialismoMagico
پن: درحقیقت داره ما میگه ما میگیم حقیقت یکیه و هرکسی داره جور متفاوتی میبینتش (تمثیل فیل مولانا) و اگر اینطور نباشه چی؟ اگر جای حقیقت، حقیقتها در کار باشن چی؟ و میگه باید از این تک نگری حقیقت بیاییم بیرون و وقتی با دیگری سر و کار داریم اون رو صرفا به یه دید و درک متفاوت تقلیل ندیم بلکه جهان و حقیقتش رو کاملا متفاوت فرض کنیم.


29.04.202513:44


26.04.202518:34
وبینار ضبط شد!
برای دیدن وبینار "مفاهیم انسانشناسانه در زندگی روزمره" میتوانید از طریق این لینک وارد یوتیوب شوید:
https://www.youtube.com/live/pMZWxTMmeS0?si=xzgigOi9dXClcvLj
برای دیدن وبینار "مفاهیم انسانشناسانه در زندگی روزمره" میتوانید از طریق این لینک وارد یوتیوب شوید:
https://www.youtube.com/live/pMZWxTMmeS0?si=xzgigOi9dXClcvLj


04.05.202512:13
معرفی کتاب
خلاصه:
خلاصه:
Soviet socialism was based on paradoxes that were revealed by the peculiar experience of its collapse. To the people who lived in that system the collapse seemed both completely unexpected and completely unsurprising. At the moment of collapse it suddenly became obvious that Soviet life had always seemed simultaneously eternal and stagnating, vigorous and ailing, bleak and full of promise. Although these characteristics may appear mutually exclusive, in fact they were mutually constitutive. This book explores the paradoxes of Soviet life during the period of "late socialism" (1960s-1980s) through the eyes of the last Soviet generation.
Focusing on the major transformation of the 1950s at the level of discourse, ideology, language, and ritual, Alexei Yurchak traces the emergence of multiple unanticipated meanings, communities, relations, ideals, and pursuits that this transformation subsequently enabled. His historical, anthropological, and linguistic analysis draws on rich ethnographic material from Late Socialism and the post-Soviet period.
The model of Soviet socialism that emerges provides an alternative to binary accounts that describe that system as a dichotomy of official culture and unofficial culture, the state and the people, public self and private self, truth and lie--and ignore the crucial fact that, for many Soviet citizens, the fundamental values, ideals, and realities of socialism were genuinely important, although they routinely transgressed and reinterpreted the norms and rules of the socialist state.
Кайра бөлүшүлгөн:
نیما اورازانی|روانشناسی اجتماعی و انتقادی



02.05.202523:07
آیا روانشناسی میتواند علیه زندگی کار کند؟
در این گفتار کوتاه در مورد ساختارهایی صحبت میکنم که روانشناسی از طریق آن؛ علیه زندگی کار میکند.
مشاهده ویدئو
در این گفتار کوتاه در مورد ساختارهایی صحبت میکنم که روانشناسی از طریق آن؛ علیه زندگی کار میکند.
مشاهده ویدئو
30.04.202509:12
This paper is based on research undertaken in 1998 on chronic fatigue in the UK. At that time sufferers and their organizations were engaged in a fierce battle to affirm the organic nature of their affliction against the dom- inant psychiatric interpretation sanctioned by the medical establishment as the proper way to diagnosing and treating a condition that had increas-ingly come to medical and public attention during the past 15 to 20 years. The different medical categories crafted to define such an affliction, namely Chronic Fatigue Syndrome and Myalgic Encephalomyelitis(1), represent very different processes of constructing its nature: the former interpreting suf-ferers’ complaints as symptoms of a psychological condition; whereas the latter referring to the same set of signs as the outcome of an organic condi- tion of complex aetiology. We can list CFS/ME among those controversial illnesses, whose characteris- tic is always a very hot debate over their nature as ‘real’ medical conditions (SINGER M. et al. 1984, COOPER L. 1997).
28.04.202512:56
Rational Fools: A Critique of the Behavioral Foundations of Economic Theory
Author(s): Amartya K. Sen
Author(s): Amartya K. Sen
27.04.202508:24
#اطلاعرسانی
Кайра бөлүшүлгөн:
medistU | مدیستیو⚫

26.04.202512:49
⭕️⭕️فراخوان اهدای خون در بندرعباس
🔴در پی حادثه اخیر، تمامی گروههای خونی به ویژه گروه خونی O منفی مورد نیاز است.
🔴آدرس پایگاه انتقال خون بندرعباس:
🔹خیابان شهید نظری، روبهروی آموزش و پرورش ناحیه ۲
🔹پایگاه انتقال خون به صورت یکسره فعال و آماده پذیرش داوطلبان اهدای خون است.
http://t.me/medistU
🔴در پی حادثه اخیر، تمامی گروههای خونی به ویژه گروه خونی O منفی مورد نیاز است.
🔴آدرس پایگاه انتقال خون بندرعباس:
🔹خیابان شهید نظری، روبهروی آموزش و پرورش ناحیه ۲
🔹پایگاه انتقال خون به صورت یکسره فعال و آماده پذیرش داوطلبان اهدای خون است.
http://t.me/medistU
04.05.202512:13
‘Hypernormalisation’ is a state of being where everyone knows that the systems underpinning society are crumbling, yet pretend that they’re not.
The term was coined by Alexei Yurchak, a Russian professor of anthropology who wrote a book called, Everything Was Forever, Until It Was No More: The Last Soviet Generation (2006). In it, he describes how during the 1970s and ’80s, everyone in the Soviet Union knew that things were on the skids, but didn’t know what to do about it, so just acted as though it was fine. “Lalalala! Nothing to see here except great times!” Eventually, this ‘fake reality’ became the new normal – an effect Yurchak called ‘hypernormalisation’.
https://jousmar.substack.com/p/hypernormalisation
The term was coined by Alexei Yurchak, a Russian professor of anthropology who wrote a book called, Everything Was Forever, Until It Was No More: The Last Soviet Generation (2006). In it, he describes how during the 1970s and ’80s, everyone in the Soviet Union knew that things were on the skids, but didn’t know what to do about it, so just acted as though it was fine. “Lalalala! Nothing to see here except great times!” Eventually, this ‘fake reality’ became the new normal – an effect Yurchak called ‘hypernormalisation’.
https://jousmar.substack.com/p/hypernormalisation
02.05.202510:20
آیا انسانها، پیش از پزشکی مدرن، عمرشان عمدتا از چهل بیشتر نمیشد؟
این یکی از صدها کلان روایتیست که به وفور از افراد متنوع شنیده میشود اما چقدر به واقعیت نزدیک است؟ طبق تحقیقات انسانشناسی که به بررسی و نقد این مسائل پرداختند، چند نکته اهمیت بالایی دارد:
۱. عمدتا آنچه که به ما گفته میشود تنها میزان امید به زندگیست و نه مقداری که افراد در حقیقت زیست میکردند. به این معنا که در مطالعات ادبی و اندک نوشتههایی که در این باره بدست ما رسیده، افرادی عنوان کردند که امید به زندگیشان تا ۴۰ سال است اما امید به زندگی، معادل میزان سالهایی که در حقیقت زیست کردند نیست.
۲. در اغلب مطالعات باستانشناسانه میتوان دید که کودکانی که میتوانستند پنجسالگی را رد کنند به صورت میانگین بین ۶۰ تا ۷۰ سال با توجه به منطهای که در آن زیست میکردند طول عمرشان به درازا میکشید. مهم است بدانیم که علت مرگ افراد در پیش از بایومدیسین متفاوت بوده برای مثال زایش یکی از دلایل اصلی مرگ و میر محسوب میشدهاست.
۳. طولانی شدن عمر انسان، پیش از آنکه توسط پزشکی بخواهد ثبات پیدا کرده باشد، اول توسط بهداشت ثبات پیدا کرده است. به عبارتی پس از بهبود مسائل بهداشتی همچون پیدایش صابون و متداول شدن استفاده از حمام و شستن دستها و بهداشت غذاها و شستوشوی مناسب آنها، بسیار از مرگ و میر کاهش پیدا کرد و صرفا بسیار بعد از اینها بایومدیسین بوسیلهی واکسنها و آنتیبیوتیکها موجب این شد که افراد بیشتری بتوانند کودکی را پشت سر بگذارند.
رفرنسهایی برای مطالعه:
این یکی از صدها کلان روایتیست که به وفور از افراد متنوع شنیده میشود اما چقدر به واقعیت نزدیک است؟ طبق تحقیقات انسانشناسی که به بررسی و نقد این مسائل پرداختند، چند نکته اهمیت بالایی دارد:
۱. عمدتا آنچه که به ما گفته میشود تنها میزان امید به زندگیست و نه مقداری که افراد در حقیقت زیست میکردند. به این معنا که در مطالعات ادبی و اندک نوشتههایی که در این باره بدست ما رسیده، افرادی عنوان کردند که امید به زندگیشان تا ۴۰ سال است اما امید به زندگی، معادل میزان سالهایی که در حقیقت زیست کردند نیست.
۲. در اغلب مطالعات باستانشناسانه میتوان دید که کودکانی که میتوانستند پنجسالگی را رد کنند به صورت میانگین بین ۶۰ تا ۷۰ سال با توجه به منطهای که در آن زیست میکردند طول عمرشان به درازا میکشید. مهم است بدانیم که علت مرگ افراد در پیش از بایومدیسین متفاوت بوده برای مثال زایش یکی از دلایل اصلی مرگ و میر محسوب میشدهاست.
۳. طولانی شدن عمر انسان، پیش از آنکه توسط پزشکی بخواهد ثبات پیدا کرده باشد، اول توسط بهداشت ثبات پیدا کرده است. به عبارتی پس از بهبود مسائل بهداشتی همچون پیدایش صابون و متداول شدن استفاده از حمام و شستن دستها و بهداشت غذاها و شستوشوی مناسب آنها، بسیار از مرگ و میر کاهش پیدا کرد و صرفا بسیار بعد از اینها بایومدیسین بوسیلهی واکسنها و آنتیبیوتیکها موجب این شد که افراد بیشتری بتوانند کودکی را پشت سر بگذارند.
رفرنسهایی برای مطالعه:
Nancy Scheper-Hughes & Margaret Lock (1987) – “The Mindful Body: A Prolegomenon to Future Work in Medical Anthropology”
Kathy Stuart MacDonald (1999) – "Anthropological Perspectives on Aging and Longevity"
Laurie K. Bertram (2010) – “On Biomedicine, Progress, and Narrative”
29.04.202513:48
پن: من این افراد رو نمیشناسم، صرفا در توانم اطلاعرسانی کردنه. صحتسنجی و میزان تواناییشون رو لطفا خودتون بررسی کنید. هرچند میدونم هیچ لزومی به این تاکید وجود نداشت اما دلم آروم نمیگرفت.


28.04.202512:55
Rational fools


27.04.202508:19
Кайра бөлүшүлгөн:
انتشارات ققنوس

26.04.202500:02
تأثیر شگرف و منحصربهفرد ماکس وبر (۱۸۶۴-۱۹۲۰) بر علوم انسانی و حوزهٔ مطالعات جامعه را شاید تنها بتوان با مارکس و فروید مقایسه کرد.
این جامعهشناس آلمانی نه فقط تئوریپرداز برخی از کلیدیترین مفاهیم علوم اجتماعی همچون «رهبری کاریزماتیک»، «بوروکراسی»، «عقلانیسازی»، و «مشروعیت» بود بلکه با تأکید برمضمون «فهم» (verstehen) در روششناسی علومانسانی، فصلی نو در تحلیل جامعهٔ انسانی را پیش روی پژوهشگران باز کرد. اینها در کنار مطالعهٔ پرآوازه وجریانساز او در باب «اخلاق پروتستانی» و نقشش در ظهور و تثبیت جامعهٔ سرمایهداری چهرهای افسانهای از او ساخته است.
درست است که اغلب نام وبر در کنار نام کارل مارکس و امیل دورکیم به عنوان بنیانگذاران علم جامعهشناسی آورده میشود اما حقیقت این است که مرزهای تأثیرگذاری فکری او فرسنگها از ساحت جامعهشناسی فراتر رفته، او را به چهرهای کلیدی در بسیاری از شاخههای علوم انسانی، از فلسفه گرفته تا علومسیاسی و تاری خجهان بدل ساخته است.
جهتگیریهای سیاسی وبر که یکی از سرچشمههای بنیادین نظرگاه جامعهشناختی او بود، ترکیبی است از لیبرالیسم و ملیگرایی آلمانی که او را در مقابل دو جبههٔ قدرتمند در سیاست آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار میداد؛ از یکسو اشراف و محافظهکاران سنتی و از سوی دیگر سوسیالدموکراتها و چپگرایان.
ملیگرایی و «مسئلهٔ آلمان» از دوران جوانی یکی از اصلیترین دغدغههای فکری وبر به شمار میآمد و البته سرمنشاء دلشورهها و افسردگی فزآیندی او. او آلمان را درکانون جریانی ویرانساز از عقلانیت مدرن میدید که در نظر او در تدارک«قفسآهنینی» برای آیندهی بشر بود.
وبر که در خانوادهای متموّل و سیاستمدار چشم به جهان گشوده بود، از کودکی بامسائل سیاسی آشنا شده بود. پدرش حقودانی برجسته و از سیاستمداران شناختهشدهٔ برلین به حساب میآمد و درگیری روزافرون پدر با مسائل سیاسی روز آلمان خواه ناخواه بر پسر تأثیرگذار بود. او که در ابتدا با تحصیل در رشتهٔ حقوق به دنبال آن بود تا در مسیر پدر قدم بگذارد به تدریج با افزایش بدبینیاش نسبت به جهان سیاست و علاقهٔ وافرش به کار فکری، به فضای دانشگاهی علاقهمند شد.
وبر که متفکری جامعالاطراف بود هم فلاسفهای چون کارل یاسپرس و همجامعهشناسانی چون گئورگ زیمل را در مقام دوست در کنار خود داشت. او که هم با نظریات تطورگرایان انگلیسی و هم پوزیتیویستهای فرانسوی به سیاقی کامل آشنایی داشت خود را در کانون تعارضات فکری قرن نوزدهم قرار داده بود که همه و همه به غنا و پیچیدگی نظریهٔ جامعهشناسی کلان او انجامیدند.
چکیدهٔ نظرگاه وبر در علوم اجتماعی آن بود که یک جامعهشناس باید همدلانه ومشفقانه مردمان جامعهٔ خود را «بفهمد». حتی آن مردمانی که قرنها پیش از اوزیستهاند و سربرخاک نهادهاند. او استاد مسلّم جامعهشناسی تاریخی بود ودانشاش در تاریج جهان در میان همعصرانش بیمثال بود.
وبر که معتقد بود جامعهشناس وظیفه دارد تا آنچه در زیرپوست جامعه میبیند را باروشنبینی درک کرده و فرمولبندی کند، در زیر پوست خانودهٔ خود شکافی عمیق را شاهد بود؛ از یک سو پدری مقتدر، خشک و مغرور و از دیگر سو مادری دلسوز و نوعدوست و به غایت مهربان. هستهٔ جامعهشناسی وبر و دیدگاهش در باب مذهب واخلاق پروتستان و رشد سرمایهداری خود خلاصهٔ همین تعارضی بود که او ازکودکی در خانواده شاهد آن بود.
@qoqnoospub
این جامعهشناس آلمانی نه فقط تئوریپرداز برخی از کلیدیترین مفاهیم علوم اجتماعی همچون «رهبری کاریزماتیک»، «بوروکراسی»، «عقلانیسازی»، و «مشروعیت» بود بلکه با تأکید برمضمون «فهم» (verstehen) در روششناسی علومانسانی، فصلی نو در تحلیل جامعهٔ انسانی را پیش روی پژوهشگران باز کرد. اینها در کنار مطالعهٔ پرآوازه وجریانساز او در باب «اخلاق پروتستانی» و نقشش در ظهور و تثبیت جامعهٔ سرمایهداری چهرهای افسانهای از او ساخته است.
درست است که اغلب نام وبر در کنار نام کارل مارکس و امیل دورکیم به عنوان بنیانگذاران علم جامعهشناسی آورده میشود اما حقیقت این است که مرزهای تأثیرگذاری فکری او فرسنگها از ساحت جامعهشناسی فراتر رفته، او را به چهرهای کلیدی در بسیاری از شاخههای علوم انسانی، از فلسفه گرفته تا علومسیاسی و تاری خجهان بدل ساخته است.
جهتگیریهای سیاسی وبر که یکی از سرچشمههای بنیادین نظرگاه جامعهشناختی او بود، ترکیبی است از لیبرالیسم و ملیگرایی آلمانی که او را در مقابل دو جبههٔ قدرتمند در سیاست آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار میداد؛ از یکسو اشراف و محافظهکاران سنتی و از سوی دیگر سوسیالدموکراتها و چپگرایان.
ملیگرایی و «مسئلهٔ آلمان» از دوران جوانی یکی از اصلیترین دغدغههای فکری وبر به شمار میآمد و البته سرمنشاء دلشورهها و افسردگی فزآیندی او. او آلمان را درکانون جریانی ویرانساز از عقلانیت مدرن میدید که در نظر او در تدارک«قفسآهنینی» برای آیندهی بشر بود.
وبر که در خانوادهای متموّل و سیاستمدار چشم به جهان گشوده بود، از کودکی بامسائل سیاسی آشنا شده بود. پدرش حقودانی برجسته و از سیاستمداران شناختهشدهٔ برلین به حساب میآمد و درگیری روزافرون پدر با مسائل سیاسی روز آلمان خواه ناخواه بر پسر تأثیرگذار بود. او که در ابتدا با تحصیل در رشتهٔ حقوق به دنبال آن بود تا در مسیر پدر قدم بگذارد به تدریج با افزایش بدبینیاش نسبت به جهان سیاست و علاقهٔ وافرش به کار فکری، به فضای دانشگاهی علاقهمند شد.
وبر که متفکری جامعالاطراف بود هم فلاسفهای چون کارل یاسپرس و همجامعهشناسانی چون گئورگ زیمل را در مقام دوست در کنار خود داشت. او که هم با نظریات تطورگرایان انگلیسی و هم پوزیتیویستهای فرانسوی به سیاقی کامل آشنایی داشت خود را در کانون تعارضات فکری قرن نوزدهم قرار داده بود که همه و همه به غنا و پیچیدگی نظریهٔ جامعهشناسی کلان او انجامیدند.
چکیدهٔ نظرگاه وبر در علوم اجتماعی آن بود که یک جامعهشناس باید همدلانه ومشفقانه مردمان جامعهٔ خود را «بفهمد». حتی آن مردمانی که قرنها پیش از اوزیستهاند و سربرخاک نهادهاند. او استاد مسلّم جامعهشناسی تاریخی بود ودانشاش در تاریج جهان در میان همعصرانش بیمثال بود.
وبر که معتقد بود جامعهشناس وظیفه دارد تا آنچه در زیرپوست جامعه میبیند را باروشنبینی درک کرده و فرمولبندی کند، در زیر پوست خانودهٔ خود شکافی عمیق را شاهد بود؛ از یک سو پدری مقتدر، خشک و مغرور و از دیگر سو مادری دلسوز و نوعدوست و به غایت مهربان. هستهٔ جامعهشناسی وبر و دیدگاهش در باب مذهب واخلاق پروتستان و رشد سرمایهداری خود خلاصهٔ همین تعارضی بود که او ازکودکی در خانواده شاهد آن بود.
@qoqnoospub
04.05.202511:38


02.05.202505:25
معرفی کتاب
Anthropologies of unemployment
اگر بیکاری را صرفا به یک سری عدد و امار تقلیل ندیم و تلاش کنیم کار و بیکاری را با ذرهبین آنتروپولوژی بررسی کنیم، به چه دیدگاهی میرسیم؟ یکی از کارهای مهم در این باب این کتابه که عمدتا به عنوان رفرنس استفاده میشه توی کارهای مربوط به انسانشناسی و بیکاری یا شغل.
Anthropologies of unemployment
اگر بیکاری را صرفا به یک سری عدد و امار تقلیل ندیم و تلاش کنیم کار و بیکاری را با ذرهبین آنتروپولوژی بررسی کنیم، به چه دیدگاهی میرسیم؟ یکی از کارهای مهم در این باب این کتابه که عمدتا به عنوان رفرنس استفاده میشه توی کارهای مربوط به انسانشناسی و بیکاری یا شغل.
29.04.202513:47
28.04.202507:37


27.04.202508:18


25.04.202516:07
مفاهیم انسانشناسانه در زندگی: وبینار یوتیوب
کِی و کجا؟
به تلاشِ
لینک ورود به وبینار
برای داشتن قدرت تحلیل و نگاهی جدید به آنچه که در زندگی روزمرهی ما میگذرد، شناخت مفاهیم جدید میتواند مفید باشد. از این رو تصمیم گرفتم برخی از مفاهیم متداول در انسانشناسی که ممکن است در روزمره مفید باشند اما گوش ما با آن آشنا نباشد را ترجمه کنم و تلاش کنم در این وبینار این مفاهیم را توضیح بدهم و در نهایت به سوالات شما پاسخ دهم.
کِی و کجا؟
این وبینار روز شنبه ۶ اردیبهشت ساعت ۲۰:۰۰ به وقت طهران در یوتیوب برگزار میشود.
به تلاشِ
نیکا دانشجوی ارشد انسانشناسی فرهنگی و مردمشناسی
لینک ورود به وبینار
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 107
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.