24.04.202517:18
سه هفته پیش، در گذر از دلِ تاریخی منهتن و در امتداد خیابانهایی که دهههاست سایهی تاریخ را بر سنگفرش خود احساس کردهاند، فرصتی دست داد تا گامی نهم در یکی از کهنترین و رازناکترین جایگاههای سیاسی ایالات متحده: #فدرال_هال
در میان هیاهوی والاستریت، جایی که امروزه غوغای بازار و نبض سرمایهداری طنینانداز است و بر ذهن و عین فرمان میرانند، بنایی خموش و فروتن ولی استوار و برافراشته، برآمده از دوران بنیانگذاری آمریکا، و صحنهی آغاز جمهوریت در جهان نو با زبانی گویا ایستاده است: خانهی نخستین کنگره آمریکا، و جایگاه ادای سوگند نخستین رئیسجمهور ایالات متحده، جورج واشنگتن.
در اینجا بود که واشنگتن بر ایوان سنگی آن گام نهاد، و با دستی بر کتاب مقدس، سوگند وفاداری به قانون اساسی نوپای کشورش یاد کرد. جای شگفتی نیست که ستونهای آن روایتگر لحظهایاند که جمهوریت در آمریکا زاده شد.
فدرال هال نخست در سال ۱۷۰۳، همچو نخستین تالار شهر نیویورک ساخته شد؛ آنجا که در سده ۱۸، حلقههای نخستین مشارکت مدنی شهروندان شکل گرفت. بعدتر مرکز فرمانروایی مستعمراتی بریتانیا در نیویورک شد و از همان آغاز محملی بود برای مجادلههای سیاسی که پیشدرآمدی گشت بر دموکراسی آمریکایی.
نقطهی اوج آن اما بیتردید در ۳۰ آوریل ۱۷۸۹ رقم خورد؛ آنجا که واشنگتن بر بالای پلههای تالار، در برابر دیدگان شهروندان نیویورکی، سوگند ریاست جمهوری یاد کرد.
در همین جا بود که نخستین بذر نهادهای دموکراتیک آمریکا کاشته شد؛ در همین تالار ساده بود که نمایندگان سیزده ایالت گرد آمدند تا نه تنها قوانین بنویسند، که بنیان کشوری نوین را بر برافرازند. بحثها، مخالفتها، رأیگیریها؛ همگی در فضایی آکنده از امید و دلهره، جایی میان واقعیات زمینی و آرمانهای آسمانی. در همین ساختمان بود که منشور حقوق ایالات متحده (Bill of Rights) تدوین گشت، ساختار مالی کشور طراحی شد، و بسیاری از بنیانهای نهادی حکومت فدرال شکل گرفت؛ همه زیر سقفی ساده اما تاریخساز.
فدرال هال را نه تنها میتوان گهواره جمهوریت، که کارگاه تجربه سیاسی ملت نوبنیان آمریکا دانست؛ آنجا که قوانین بر سنگفرش تاریخ نقش بستند و گفتار و نوشتار به کردار تبدیل شد.
پیکره برنزی جورج واشنیگتن، ایستاده بر همان پلههایی که روزی بر آن سوگند خورد؛ نه بهمثابه قهرمانی برافراشته، که همچون نگهبانی فروتن به نظاره نشسته و با سکوتی رازآمیز، چشم در چشم آمریکاییان دوخته تا عهد نخستین و پیمان دیرین را به یادشان آورد: وعدهای میان ملت و قانون، میان آزادی و نظم و میان قدرت و پاسخگویی!
@Iran_simorgh
در میان هیاهوی والاستریت، جایی که امروزه غوغای بازار و نبض سرمایهداری طنینانداز است و بر ذهن و عین فرمان میرانند، بنایی خموش و فروتن ولی استوار و برافراشته، برآمده از دوران بنیانگذاری آمریکا، و صحنهی آغاز جمهوریت در جهان نو با زبانی گویا ایستاده است: خانهی نخستین کنگره آمریکا، و جایگاه ادای سوگند نخستین رئیسجمهور ایالات متحده، جورج واشنگتن.
در اینجا بود که واشنگتن بر ایوان سنگی آن گام نهاد، و با دستی بر کتاب مقدس، سوگند وفاداری به قانون اساسی نوپای کشورش یاد کرد. جای شگفتی نیست که ستونهای آن روایتگر لحظهایاند که جمهوریت در آمریکا زاده شد.
فدرال هال نخست در سال ۱۷۰۳، همچو نخستین تالار شهر نیویورک ساخته شد؛ آنجا که در سده ۱۸، حلقههای نخستین مشارکت مدنی شهروندان شکل گرفت. بعدتر مرکز فرمانروایی مستعمراتی بریتانیا در نیویورک شد و از همان آغاز محملی بود برای مجادلههای سیاسی که پیشدرآمدی گشت بر دموکراسی آمریکایی.
نقطهی اوج آن اما بیتردید در ۳۰ آوریل ۱۷۸۹ رقم خورد؛ آنجا که واشنگتن بر بالای پلههای تالار، در برابر دیدگان شهروندان نیویورکی، سوگند ریاست جمهوری یاد کرد.
در همین جا بود که نخستین بذر نهادهای دموکراتیک آمریکا کاشته شد؛ در همین تالار ساده بود که نمایندگان سیزده ایالت گرد آمدند تا نه تنها قوانین بنویسند، که بنیان کشوری نوین را بر برافرازند. بحثها، مخالفتها، رأیگیریها؛ همگی در فضایی آکنده از امید و دلهره، جایی میان واقعیات زمینی و آرمانهای آسمانی. در همین ساختمان بود که منشور حقوق ایالات متحده (Bill of Rights) تدوین گشت، ساختار مالی کشور طراحی شد، و بسیاری از بنیانهای نهادی حکومت فدرال شکل گرفت؛ همه زیر سقفی ساده اما تاریخساز.
فدرال هال را نه تنها میتوان گهواره جمهوریت، که کارگاه تجربه سیاسی ملت نوبنیان آمریکا دانست؛ آنجا که قوانین بر سنگفرش تاریخ نقش بستند و گفتار و نوشتار به کردار تبدیل شد.
پیکره برنزی جورج واشنیگتن، ایستاده بر همان پلههایی که روزی بر آن سوگند خورد؛ نه بهمثابه قهرمانی برافراشته، که همچون نگهبانی فروتن به نظاره نشسته و با سکوتی رازآمیز، چشم در چشم آمریکاییان دوخته تا عهد نخستین و پیمان دیرین را به یادشان آورد: وعدهای میان ملت و قانون، میان آزادی و نظم و میان قدرت و پاسخگویی!
@Iran_simorgh


13.04.202515:49
چه کسی گمان میکرد که تنها یک دهه پس از امضای #برجام جدیترین حامی گفتگوهای ایرانی-آمریکایی در ریاض نشسته باشد؟ چه بسا هراس فزاینده #بن_سلمان از #نظم_نوین_منطقهای مُهر پایانی بر سیاست دیرین سعودی در #ایران_زدایی از منطقه زند. دینامیک و پویایی سیاست در خاورمیانه را دستکم نگیریم!
@Iran_simorgh
@Iran_simorgh
10.04.202504:18
دکتر عادل نعمتی
دکتری علوم سیاسی، دانشگاه شیراز
جکسونیسم ترامپ: برآمده از انتاگونیسم/تضاد غیر قابل رفع در بستر تاریخی ایالات متحده به عنوان یک امپراطوری
امپراطوری روم (روم دوم) نتیجه ضروری ماهیت تاریخی جمهوری روم (روم اول ) بود ، ماهیت تاریخ پایه ی که بر بنیاد آنتاگونیست و تضاد غیر قابل رفع بین شهروندان روم و قبایل و اقوام غیر شهروند روم چون بربرها و ژرمن ها و اعراب و .... استوار و شاکله بندی شده بود ؛
همین تضاد با انتاگونیسم بین شهروندان روم با اتباع غیر شهروند روم باعث ضرورت و اجتناب ناپذیر شدن فروپاشی جمهوری روم در قرن اول پیش از میلاد شده بود .
امپراطوری روم(روم دوم) از دل این انتاگونیسم شکل گرفت و کاتالیزوری برای گسترش ژئوپلتیکی امپراطوری روم به سرتاسر جهان مدیترانه ای تا قرن دوم میلادی گردید .
ولی در قرن دوم میلادی بعد از اشباع ژئوپلتیکی مرزهای امپراتوری روم این واحد ژئوپلتیکی با یک «بزنگاه تاریخی/نقطه عطف تاریخی » روبرو شد :
از یک سو ، گسترش ژئوپلتیکی مرزهای امپراتوری روم به سرتاسر دنیا مدیترانه ای باعث شده بود که اتباع غیر شهروند روم چون بربرها در شمال آفریقا و اعراب در ایالت های شرقی و قبایل ژرمنی در شمال اکثریت را در امپراطوری روم بدست بیاورند و خواهان حقوق شهروندی برابر با شهروندان روم در ساختار امپراطوری روم شوند ، و از سوی دیگر و در جهت مخالف ، ماهیت تاریخ پایه امپراطوری روم (روم دوم ) قرار داشت که بر بنیاد آنتاگونیست و تضاد بین شهروندان روم با اتباع غیر شهروند روم مفصل بندی گردیده بود و بدون این تضاد بین شهروندان روم با اتباع غیر شهروند روم دیگر هویت تاریخی به نام امپراطوری روم در تاریخ جهانی وجود نداشت ؛
این بزنگاه تاریخی در قرن دوم میلادی در امپراطوری روم سرآغاز شکاف ها و درگیری های تاریخی در قرون سوم و چهارم میلادی در بستر تاریخی امپراطوری روم گردید ، که نتیجه آن فروپاشی وحدت جغرافیا سرزمینی امپراطوری روم و سرانجام تسخیر روم توسط قبایل ژرمنی و جانشین شدن امپراطوری بیزانس (به عنوان روم سوم ) در تاریخ جهانی و در حوزه دریایی مدیترانه گردید ؛
ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان جانشین بریتانیا به عنوان قدرت هژمونیک غرب در قالب رهبری امپراطوری دریایی تجارت محور غربی با پشتوانه تسلط بر آبراه ها و تنگه های راهبردی ماهیت خود را همچون کهن الگوی تاریخی خود یعنی امپراطوری روم (یا روم دوم) بر پایه و بنیاد یک امپراطوری مفصل بندی نموده است .
امپراطوری دریایی ایالات متحده ،همچون کهن الگوی خود در تاریخ یعنی امپراطوری روم در قرن دوم میلادی ، در اوایل قرن بیست و یکم، پس از پیروزی در جنگ سرد ، توانست موجی از جهانی شدن تجارت و بازرگانی را در سطح سیاره ای و جهانی از طریق تجارت دریایی بواسطه امنیتی که نیروهای دریایی و هوایی استراتژیک ایالات متحده در مسیر تجارت جهانی در مسیر تجارت دریایی ایجاد و بوجود آورده بودند شکل بدهند .
ولی همین گسترش تجارت دریایی بواسطه قدرت هژمونی ایالات متحده بر مسیرهای تجارت جهانی باعث ایجاد یک «بزنگاه تاریخی/نقطه عطف تاریخی » در بستر تاریخی امپراطوری دریایی ایالات متحده در قرن بیست و یکم شود :
از یک سو ، گسترش تجارت جهانی و جهانی شدن اقتصاد و بازرگانی در سطح سیاره ای بعد از پیروزی در جنگ سرد و هژمونی ایالات متحده باعث ظهور چین و هند و آمریکا لاتین و کشورهای جنوب شرقی آسیا در صحنه تجارت جهانی گردیده و باعث چرخش قطب تولید ثروت از ایالات متحده به شرق دور گردیده که این امر یعنی اکثریت یافتن غیر آمریکایی ها در تجارت جهانی بر آمریکایی ها شده است ،و از سوی دیگر ، ماهیت تاریخ پایه امپراطوری تجارت دریایی ایالات متحده قرار دارد که بر بنیاد تضاد بین «جهان شهر » آمریکایی بر غیر آمریکایی مفصل بندی شده است و این نیروهای دریایی و هوایی امپراتوری دریایی ایالات متحده به عنوان قدرت هژمونیک غرب هستند که امنیت مسیرهای تجارت جهانی در دریا و اقیانوس را تامین می کنند ؛
این تضاد امپراطوری دریایی ایالات متحده در قرن بیست و یکم همچون کهن الگوی تاریخی اش یعنی تضاد و آنتاگونیست امپراطوری روم در قرن دوم میلادی بزرگترین بزنگاه تاریخی روبرو کارگزار آمریکایی در اکنون تاریخی می باشد ، که او را در « سالهای تصمیم » قرار داده است که :
آیا باید نتیجه و پیآمد ناخواسته گسترش تجارت جهانی بواسطه گسترش امنیت مسیر های تجارت جهانی توسط نیروهای دریایی و هوایی ایالات متحده را بپذیرد و با جهان «پسا آمریکا » که در آن غیر آمریکایی ها در تجارت و بازرگانی به اکثریت تاریخی دست پیدا کردند خود را منطبق سازد و با این جهان جدید که بواسطه قدرت هژمونیک خودش آن را بوجود آورده است در تاریخ جهانی انطباق پذیر گردد ، که در این صورت آغاز پایان امپراتوری دریایی ایالات متحده در تاریخ جهانی را پذیرفته است
دکتری علوم سیاسی، دانشگاه شیراز
جکسونیسم ترامپ: برآمده از انتاگونیسم/تضاد غیر قابل رفع در بستر تاریخی ایالات متحده به عنوان یک امپراطوری
امپراطوری روم (روم دوم) نتیجه ضروری ماهیت تاریخی جمهوری روم (روم اول ) بود ، ماهیت تاریخ پایه ی که بر بنیاد آنتاگونیست و تضاد غیر قابل رفع بین شهروندان روم و قبایل و اقوام غیر شهروند روم چون بربرها و ژرمن ها و اعراب و .... استوار و شاکله بندی شده بود ؛
همین تضاد با انتاگونیسم بین شهروندان روم با اتباع غیر شهروند روم باعث ضرورت و اجتناب ناپذیر شدن فروپاشی جمهوری روم در قرن اول پیش از میلاد شده بود .
امپراطوری روم(روم دوم) از دل این انتاگونیسم شکل گرفت و کاتالیزوری برای گسترش ژئوپلتیکی امپراطوری روم به سرتاسر جهان مدیترانه ای تا قرن دوم میلادی گردید .
ولی در قرن دوم میلادی بعد از اشباع ژئوپلتیکی مرزهای امپراتوری روم این واحد ژئوپلتیکی با یک «بزنگاه تاریخی/نقطه عطف تاریخی » روبرو شد :
از یک سو ، گسترش ژئوپلتیکی مرزهای امپراتوری روم به سرتاسر دنیا مدیترانه ای باعث شده بود که اتباع غیر شهروند روم چون بربرها در شمال آفریقا و اعراب در ایالت های شرقی و قبایل ژرمنی در شمال اکثریت را در امپراطوری روم بدست بیاورند و خواهان حقوق شهروندی برابر با شهروندان روم در ساختار امپراطوری روم شوند ، و از سوی دیگر و در جهت مخالف ، ماهیت تاریخ پایه امپراطوری روم (روم دوم ) قرار داشت که بر بنیاد آنتاگونیست و تضاد بین شهروندان روم با اتباع غیر شهروند روم مفصل بندی گردیده بود و بدون این تضاد بین شهروندان روم با اتباع غیر شهروند روم دیگر هویت تاریخی به نام امپراطوری روم در تاریخ جهانی وجود نداشت ؛
این بزنگاه تاریخی در قرن دوم میلادی در امپراطوری روم سرآغاز شکاف ها و درگیری های تاریخی در قرون سوم و چهارم میلادی در بستر تاریخی امپراطوری روم گردید ، که نتیجه آن فروپاشی وحدت جغرافیا سرزمینی امپراطوری روم و سرانجام تسخیر روم توسط قبایل ژرمنی و جانشین شدن امپراطوری بیزانس (به عنوان روم سوم ) در تاریخ جهانی و در حوزه دریایی مدیترانه گردید ؛
ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان جانشین بریتانیا به عنوان قدرت هژمونیک غرب در قالب رهبری امپراطوری دریایی تجارت محور غربی با پشتوانه تسلط بر آبراه ها و تنگه های راهبردی ماهیت خود را همچون کهن الگوی تاریخی خود یعنی امپراطوری روم (یا روم دوم) بر پایه و بنیاد یک امپراطوری مفصل بندی نموده است .
امپراطوری دریایی ایالات متحده ،همچون کهن الگوی خود در تاریخ یعنی امپراطوری روم در قرن دوم میلادی ، در اوایل قرن بیست و یکم، پس از پیروزی در جنگ سرد ، توانست موجی از جهانی شدن تجارت و بازرگانی را در سطح سیاره ای و جهانی از طریق تجارت دریایی بواسطه امنیتی که نیروهای دریایی و هوایی استراتژیک ایالات متحده در مسیر تجارت جهانی در مسیر تجارت دریایی ایجاد و بوجود آورده بودند شکل بدهند .
ولی همین گسترش تجارت دریایی بواسطه قدرت هژمونی ایالات متحده بر مسیرهای تجارت جهانی باعث ایجاد یک «بزنگاه تاریخی/نقطه عطف تاریخی » در بستر تاریخی امپراطوری دریایی ایالات متحده در قرن بیست و یکم شود :
از یک سو ، گسترش تجارت جهانی و جهانی شدن اقتصاد و بازرگانی در سطح سیاره ای بعد از پیروزی در جنگ سرد و هژمونی ایالات متحده باعث ظهور چین و هند و آمریکا لاتین و کشورهای جنوب شرقی آسیا در صحنه تجارت جهانی گردیده و باعث چرخش قطب تولید ثروت از ایالات متحده به شرق دور گردیده که این امر یعنی اکثریت یافتن غیر آمریکایی ها در تجارت جهانی بر آمریکایی ها شده است ،و از سوی دیگر ، ماهیت تاریخ پایه امپراطوری تجارت دریایی ایالات متحده قرار دارد که بر بنیاد تضاد بین «جهان شهر » آمریکایی بر غیر آمریکایی مفصل بندی شده است و این نیروهای دریایی و هوایی امپراتوری دریایی ایالات متحده به عنوان قدرت هژمونیک غرب هستند که امنیت مسیرهای تجارت جهانی در دریا و اقیانوس را تامین می کنند ؛
این تضاد امپراطوری دریایی ایالات متحده در قرن بیست و یکم همچون کهن الگوی تاریخی اش یعنی تضاد و آنتاگونیست امپراطوری روم در قرن دوم میلادی بزرگترین بزنگاه تاریخی روبرو کارگزار آمریکایی در اکنون تاریخی می باشد ، که او را در « سالهای تصمیم » قرار داده است که :
آیا باید نتیجه و پیآمد ناخواسته گسترش تجارت جهانی بواسطه گسترش امنیت مسیر های تجارت جهانی توسط نیروهای دریایی و هوایی ایالات متحده را بپذیرد و با جهان «پسا آمریکا » که در آن غیر آمریکایی ها در تجارت و بازرگانی به اکثریت تاریخی دست پیدا کردند خود را منطبق سازد و با این جهان جدید که بواسطه قدرت هژمونیک خودش آن را بوجود آورده است در تاریخ جهانی انطباق پذیر گردد ، که در این صورت آغاز پایان امپراتوری دریایی ایالات متحده در تاریخ جهانی را پذیرفته است


27.03.202510:54
هشدار داده شد تا اینکه اتحاد نامقدس #امت_گرایی و #قوم_گرایی را در روزهای گذشته دیدید؛ اتحادی بر پایه #نفرت_از_ایران
اولی دفاع از امت را مهمتر از دفاع از ایران و ملت ایران میبیند، دومی ایران و ملت ایران را جعلی میخواند
نمیدانند:
«هر که با ایران و ملت ایران درافتاد، ورافتاد!»
@Iran_simorgh
اولی دفاع از امت را مهمتر از دفاع از ایران و ملت ایران میبیند، دومی ایران و ملت ایران را جعلی میخواند
نمیدانند:
«هر که با ایران و ملت ایران درافتاد، ورافتاد!»
@Iran_simorgh
11.03.202514:37
۱۴۲ سال پیش در چنین روزی سلطان مراد میرزا #حسام_السلطنه فاتح هرات چشم از جهان فروبست.
پسر سیزدهم شاهزاده #عباس_میرزا بود و حاکم خراسان. پس از سالها توانست شورش محمدحسن خان سالار را در ۹ اردیبهشت ۱۲۲۹ درهم کوبد. در ۱۲۳۰ خورشیدی نیز قشون محمدامینخان ، حاکم خیوه، را که چشم به مرو و سرخس، شرقیترین شهرهای ایران آن زمان، دوخته بود خرد کند و ترکمانان به خیوه گریختند.
شاهکارش اما بازپسگیری هرات از دست نیروهای شورشی افغان بود که به اشارت بریتانیا در هند سر به طغیان برداشته بودند. سپاه ایران اما به فرماندهی سلطان مراد میرزا شهر را ۳ آبان ۱۲۳۵ فتح کرد.
بریتانیا اما از بازپسگیری این شهر همیشه ایرانی خراسان برافروخته بود. پس به درباره قجر التیماتیومی برای خروج سپاه ایران از هرات داد.
شاه سودای درخواست کمک از روسیه تزاری را داشت ولی مسکو خود گرفتار تبعات ویرانگر جنگ کریمه بود و زخم خورده از شکست در برابر نیروهای بریتانیایی-فرانسوی در حمایت از مرد بیمار اروپا، خلافت عثمانی!
شاه به پاریس گرایش نشان داد و از ناپلئون سوم امپراتور فرانسه، برای حل اختلاف میان ایران و انگلیس درخواست کمک کرد و حتی نشان شیر و خورشید، تمثال همایون و چندین مروارید برای وی فرستاد. فرانسه امابه گرفتاری ایران وقعی ننهاد.
ایران حتی کوشید تا با آمریکا پیمان دوستی بندد و اهرمی برای اعمال فشار بر انگلیس بیابد. شاه آمریکا را به برپایی پایگاههای نظامی در خلیج فارس تشویق کرد، اما آن کشور تمایلی نشان نداد و حتی تقاضای شاه در باب کمک مالی هم نادیده گرفته شد.
ایران دگربار در بزنگاهی تاریخی تنها ماند. تاریخ بارها #تنهایی_استراتژیک ایران را نشان داده است!
در میانه تنهایی ایران، بریتانیا جزیره خارک را تسخیر کرد و اندکی بعد، علیرغم دلاوری احمد خان تنگستانی، بندر بوشهر را تسخیر کرد. سپس جنوب خوزستان را گرفته و در نبرد خوشاب نیروهای ایرانی را درهمشکستند.
حسامالسلطنه اما ضمن ارسال فتحنامه هرات، عریضهای را به شخص شاه نوشت که شورش سپاهیان هند شروع شده اگر اجازه میفرمایید با همین قشونی که همراه دارم به هندوستان بروم.
#میرزا_آقا_خان_نوری در نزد شاه بدگویی کرد و زنهار داد اگر حسامالسلطنه به هندوستان برود، تاج و تخت ایران را هم به رایگان به دست خواهد آورد.
حسامالسلطنه اما دل در گروی ایران داشت. پس قاصدها فرستاد و فریادها کرد:
«شورش سپاهیان هند شروع شده است. هرچه از انگلیسیها بخواهید، خواهند داد. بیدار باشید. مفت نبازید!»
شاه اما در حساسترین لحظات، بیشترین امتیاز را به ناتوانترین بریتانیا داد.
@Iran_simorgh
پسر سیزدهم شاهزاده #عباس_میرزا بود و حاکم خراسان. پس از سالها توانست شورش محمدحسن خان سالار را در ۹ اردیبهشت ۱۲۲۹ درهم کوبد. در ۱۲۳۰ خورشیدی نیز قشون محمدامینخان ، حاکم خیوه، را که چشم به مرو و سرخس، شرقیترین شهرهای ایران آن زمان، دوخته بود خرد کند و ترکمانان به خیوه گریختند.
شاهکارش اما بازپسگیری هرات از دست نیروهای شورشی افغان بود که به اشارت بریتانیا در هند سر به طغیان برداشته بودند. سپاه ایران اما به فرماندهی سلطان مراد میرزا شهر را ۳ آبان ۱۲۳۵ فتح کرد.
بریتانیا اما از بازپسگیری این شهر همیشه ایرانی خراسان برافروخته بود. پس به درباره قجر التیماتیومی برای خروج سپاه ایران از هرات داد.
شاه سودای درخواست کمک از روسیه تزاری را داشت ولی مسکو خود گرفتار تبعات ویرانگر جنگ کریمه بود و زخم خورده از شکست در برابر نیروهای بریتانیایی-فرانسوی در حمایت از مرد بیمار اروپا، خلافت عثمانی!
شاه به پاریس گرایش نشان داد و از ناپلئون سوم امپراتور فرانسه، برای حل اختلاف میان ایران و انگلیس درخواست کمک کرد و حتی نشان شیر و خورشید، تمثال همایون و چندین مروارید برای وی فرستاد. فرانسه امابه گرفتاری ایران وقعی ننهاد.
ایران حتی کوشید تا با آمریکا پیمان دوستی بندد و اهرمی برای اعمال فشار بر انگلیس بیابد. شاه آمریکا را به برپایی پایگاههای نظامی در خلیج فارس تشویق کرد، اما آن کشور تمایلی نشان نداد و حتی تقاضای شاه در باب کمک مالی هم نادیده گرفته شد.
ایران دگربار در بزنگاهی تاریخی تنها ماند. تاریخ بارها #تنهایی_استراتژیک ایران را نشان داده است!
در میانه تنهایی ایران، بریتانیا جزیره خارک را تسخیر کرد و اندکی بعد، علیرغم دلاوری احمد خان تنگستانی، بندر بوشهر را تسخیر کرد. سپس جنوب خوزستان را گرفته و در نبرد خوشاب نیروهای ایرانی را درهمشکستند.
حسامالسلطنه اما ضمن ارسال فتحنامه هرات، عریضهای را به شخص شاه نوشت که شورش سپاهیان هند شروع شده اگر اجازه میفرمایید با همین قشونی که همراه دارم به هندوستان بروم.
#میرزا_آقا_خان_نوری در نزد شاه بدگویی کرد و زنهار داد اگر حسامالسلطنه به هندوستان برود، تاج و تخت ایران را هم به رایگان به دست خواهد آورد.
حسامالسلطنه اما دل در گروی ایران داشت. پس قاصدها فرستاد و فریادها کرد:
«شورش سپاهیان هند شروع شده است. هرچه از انگلیسیها بخواهید، خواهند داد. بیدار باشید. مفت نبازید!»
شاه اما در حساسترین لحظات، بیشترین امتیاز را به ناتوانترین بریتانیا داد.
@Iran_simorgh
23.01.202517:56
نبرد ترافالگار در ۲۱ اکتبر ۱۸۰۵ در غرب دماغه ترافالگار در جنوب غرب اسپانیا رخ داد. در این جنگ سرنوشت ساز نیروی دریایی بريتانيا با ۲۷ کشتی جنگی بزرگ بر نیروی دریایی فرانسه و اسپانیا با ۳۳ کشتی جنگی بزرگ پیروز شد به گونه ای که فرانسه و اسپانیا ۲۲ کشتی را از دست دادند ولی بریتانیایی ها کشتی از دست ندادند. هر چند که فرمانده باهوش و توانمند خود را از دست دادند، دریاسالار نلسون.
هوريشيو نلسون پیش از این در نبرد ابوقیر نقشی کلیدی در پیروزی بریتانیا داشت. این اما نقشه متهورانه و فرماندهی شگفت انگیزش بود که به شکست پیر شارل ویلنوو دریا سالار فرانسوی و فدریکو گراوینا متحد اسپانیاییش و خرد شدن نیروی دریایی فرانسه انجامید؛ پیروزی که آغاز سقوط امپراتوری ناپلئون بناپارت شد و به چیرگی بی رقیب امپراتوری بریتانیا بر جهان شد تا آنکه در جنگ جهانی دوم آفتاب در امپراتوریش غروب کرد!
ای کاش که در کشورمان نیز قهرمانان تاریخی ایران زمین قدر بینند و بر صدر نشینند!
@Iran_simorgh
هوريشيو نلسون پیش از این در نبرد ابوقیر نقشی کلیدی در پیروزی بریتانیا داشت. این اما نقشه متهورانه و فرماندهی شگفت انگیزش بود که به شکست پیر شارل ویلنوو دریا سالار فرانسوی و فدریکو گراوینا متحد اسپانیاییش و خرد شدن نیروی دریایی فرانسه انجامید؛ پیروزی که آغاز سقوط امپراتوری ناپلئون بناپارت شد و به چیرگی بی رقیب امپراتوری بریتانیا بر جهان شد تا آنکه در جنگ جهانی دوم آفتاب در امپراتوریش غروب کرد!
ای کاش که در کشورمان نیز قهرمانان تاریخی ایران زمین قدر بینند و بر صدر نشینند!
@Iran_simorgh
24.04.202517:18


12.04.202517:44
#توافق_موقت ظاهرا در دسترس است؛ با این حال، شکننده مینماید چرا که توافق برخلاف #روند_ژئوپلیتیکی در منطقه است. ریشه این توافق را در برتری «اراده کنشگران» بر «ضروریات ساختاری» بجویید و تداوم شکنندهاش را در درک شخصیت تصمیمگیرندگان و روندهای فرامنطقهای در #ایندوپاسیفیک ببینید!
@Iran_simorgh
#توافق_موقت ظاهرا در دسترس است؛ با این حال، شکننده مینماید چرا که توافق برخلاف #روند_ژئوپلیتیکی در منطقه است. ریشه این توافق را در برتری «اراده کنشگران» بر «ضروریات ساختاری» بجویید و تداوم شکنندهاش را در درک شخصیت تصمیمگیرندگان و روندهای فرامنطقهای در #ایندوپاسیفیک ببینید!
@Iran_simorgh


08.04.202517:13
اهداف سیاست خارجی رهبران را از تحلیل روانشناسانه و شناخت #رقیب_ذهنی آنان دریابیم. اولویت اصلی اینان دستیابی به نسخه ارتقا یافته دستاوردهای رقبایِ ذهنی خود است. هر چند که روندهای ژئوپلیتیکی، شرایط ناهمسان اقتصادی و بازیگری کنشگران داخلی-خارجی میتواند در این مسیر اختلال ایجاد کند!
https://x.com/arashreisi/status/1909645343802679539?t=tIQRe71mMfhoridMX7gMDw&s=19
@Iran_simorgh
https://x.com/arashreisi/status/1909645343802679539?t=tIQRe71mMfhoridMX7gMDw&s=19
@Iran_simorgh


25.03.202521:33
پس از تهدیدات #هاکان_فیدان علیه ایران، دیروز #اردوغان گفت: «از سوریه تا غزه، از حلب تا تبریز، از موصل تا قدس، شهدا از چهار گوشه جغرافیای معنویمان در چناق قلعه در کنار هم آرمیدهاند.»
به نظر شما چرا اردوغان به شهر ایرانی #تبریز اشاره کرد؟ هنوز «گروههای داخلی کشورتان» مشخص نشده؟
@Iran_simorgh
به نظر شما چرا اردوغان به شهر ایرانی #تبریز اشاره کرد؟ هنوز «گروههای داخلی کشورتان» مشخص نشده؟
@Iran_simorgh


11.03.202514:37
21.01.202507:31
🔺ویژهنامهی مانتره
🖇️شمارهی هشتم گاهنامهی علمی-فرهنگی مانتره به صاحبامتیازی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران با محوریت واکنش به سخنان معاون اول رئیسجمهور منتشر شد.
🔹«به نام تمرکززدایی، به کام نابودی ایران»
یادداشت ۱۵ استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته در واکنش به سخنان آقای محمدرضا عارف، معاون اول ریاست جمهوری دربارهی اختیارات استانداران و ایدهی فدرالیسم
🔸نویسندگان:
حمید احمدی
احسان هوشمند
اصغر دادبه
کوروش احمدی
مهدی ذاکریان
آرش رییسینژاد
سید عبدالامیر نبوی
مهدی تدینی
حامد زارع
حسین(سالار) سیفالدینی
عارف مسعودی
محمدعلی بهمنی قاجار
محمدرضا پاسبان
احسان موحدیان
اشکان زارع
۲۵ دیماه ۱۴۰۳
https://t.me/iranshenasi_ut/635
🖇️شمارهی هشتم گاهنامهی علمی-فرهنگی مانتره به صاحبامتیازی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران با محوریت واکنش به سخنان معاون اول رئیسجمهور منتشر شد.
🔹«به نام تمرکززدایی، به کام نابودی ایران»
یادداشت ۱۵ استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته در واکنش به سخنان آقای محمدرضا عارف، معاون اول ریاست جمهوری دربارهی اختیارات استانداران و ایدهی فدرالیسم
🔸نویسندگان:
حمید احمدی
احسان هوشمند
اصغر دادبه
کوروش احمدی
مهدی ذاکریان
آرش رییسینژاد
سید عبدالامیر نبوی
مهدی تدینی
حامد زارع
حسین(سالار) سیفالدینی
عارف مسعودی
محمدعلی بهمنی قاجار
محمدرضا پاسبان
احسان موحدیان
اشکان زارع
۲۵ دیماه ۱۴۰۳
https://t.me/iranshenasi_ut/635
14.04.202517:56
سه هفته پیش، بخت آن را یافتم که گامی در دل یکی از کانونهای دیرپای کار و داد و ستد جهان نهم: بازار سهام نیویورک (NYSE)، قلب تپنده والاستریت، نبض سرمایهداری نوین، و یکی از مهمترین صحنههای نمایش قدرت سرمایه در جهان.
اینجا، در ژرفای خیابان والستریت، ساختمانی است استوار و پرشکوه، که نه تنها چشماندازی از شتاب سرمایه، که بازتابی است از بیش از دو سده داستانسرایی مردمانی خطرپذیر در میدان بازرگانی.
آغاز این راه به سال ۱۷۹۲ بازمیگردد؛ روزی که بیستوچهار بازرگان در سایهی درختی بهنام «باتنوود» (نوعی نارون)، بر سنگفرش خیابان، پیمانی نانوشته بستند و با امضای آن «پیمان باتنوود»، پایهگذار یکی از پُرنفوذترین بازارهای مالی جهان شدند. آن روز، چه بسا نمیدانستند که روزی پایهگذار شبکهای جهانی با هزاران شرکت و میلیاردها دلار سرمایه گردند.
بورس نیویورک تنها یک مرکز مالی و جایی برای خرید و فروش نیست؛ بل تجسمیست از رؤیاهای جمعی، تصمیمهای سرنوشتساز، و نبض بیوقفهی اقتصاد جهانی. آیینهایست از جانمایهی تمدنی که سود، خطر، خِرَد و گاه آزمندی را در هم میتند و مکانی است که در آن هر ثانیه معنا دارد و هر صدا پژواکی از آینده است.
در تالار دادوستد نیویورک، هر تپش نور و هر جهش اَعداد، نشان از هزاران اندیشه و ریسک، بیم و امید، و تصمیم و کنشهایی دارد که سرنوشت بنگاهها و گاه کشورها را دگرگون میکند. آنجا را میتوان «چکاد آرام و ناآرامی» نامید؛ جایی که پول، زمان، و سیاست در سکوتی آهنین، با یکدیگر میرقصند.
اگر پایتان به نیویورک گشوده شد و گذارتان به منهتن افتاد، دیدار از این زیارتگه سرمایهداری را فرو مگذارید و دیدار از والاستریت را نه همچو جاذبهای شهری، که آوردگاه نبردهای بیصدای قدرت و پول از یاد مبرید.
@Iran_simorgh
اینجا، در ژرفای خیابان والستریت، ساختمانی است استوار و پرشکوه، که نه تنها چشماندازی از شتاب سرمایه، که بازتابی است از بیش از دو سده داستانسرایی مردمانی خطرپذیر در میدان بازرگانی.
آغاز این راه به سال ۱۷۹۲ بازمیگردد؛ روزی که بیستوچهار بازرگان در سایهی درختی بهنام «باتنوود» (نوعی نارون)، بر سنگفرش خیابان، پیمانی نانوشته بستند و با امضای آن «پیمان باتنوود»، پایهگذار یکی از پُرنفوذترین بازارهای مالی جهان شدند. آن روز، چه بسا نمیدانستند که روزی پایهگذار شبکهای جهانی با هزاران شرکت و میلیاردها دلار سرمایه گردند.
بورس نیویورک تنها یک مرکز مالی و جایی برای خرید و فروش نیست؛ بل تجسمیست از رؤیاهای جمعی، تصمیمهای سرنوشتساز، و نبض بیوقفهی اقتصاد جهانی. آیینهایست از جانمایهی تمدنی که سود، خطر، خِرَد و گاه آزمندی را در هم میتند و مکانی است که در آن هر ثانیه معنا دارد و هر صدا پژواکی از آینده است.
در تالار دادوستد نیویورک، هر تپش نور و هر جهش اَعداد، نشان از هزاران اندیشه و ریسک، بیم و امید، و تصمیم و کنشهایی دارد که سرنوشت بنگاهها و گاه کشورها را دگرگون میکند. آنجا را میتوان «چکاد آرام و ناآرامی» نامید؛ جایی که پول، زمان، و سیاست در سکوتی آهنین، با یکدیگر میرقصند.
اگر پایتان به نیویورک گشوده شد و گذارتان به منهتن افتاد، دیدار از این زیارتگه سرمایهداری را فرو مگذارید و دیدار از والاستریت را نه همچو جاذبهای شهری، که آوردگاه نبردهای بیصدای قدرت و پول از یاد مبرید.
@Iran_simorgh
10.04.202518:32
هم اکنون از انتشارات وزین دانشگاه تهران به بنده اطلاع داده شد که چاپ هشتم کتاب «ایران و راه ابریشم نوین» نیز در حال اتمام است. امید که این کتاب برای ایران و ایرانیان کارا، کارساز و رهگشا گردد!
@Iran_simorgh
@Iran_simorgh
02.04.202516:27
دو سال پس از اخراج از دانشگاه تهران، دیروز به دانشگاه هاروارد پیوستم. همزمان همکاری با دانشگاه ال.اس.ای را نیز حفظ کردهام. امید که بتوانم در راستای #ایران و منافع #ملت_ایران گام بردارم.
ولی ای کاش دانشگاه تهران اجازه میداد تا در خدمت جوانان ایران باشم.
نشد؛ نگذاشتند که بشود!
https://x.com/arashreisi/status/1907469684464931049?t=Vugkv_nKJrRL7-kDHk7Oww&s=19
@Iran_simorgh
ولی ای کاش دانشگاه تهران اجازه میداد تا در خدمت جوانان ایران باشم.
نشد؛ نگذاشتند که بشود!
https://x.com/arashreisi/status/1907469684464931049?t=Vugkv_nKJrRL7-kDHk7Oww&s=19
@Iran_simorgh
24.03.202512:12
بنیان #کشور_تمدن بر پایه نژاد، زبان، خون و دین نیست؛ بلکه بر پایه تداوم فرهنگ ملی و تاریخ مشترک است. این بدین معناست که در کشور-تمدن امر ناب وجود ندارد. از این رو، #امت_گرایی و #قوم_گرایی در ایران تداوم نخواهد داشت. شگفت اینکه، ایران کهنترین کشور-تمدن است و آمریکا جوانترینِ آن!
https://x.com/arashreisi/status/1904115063037874478?t=6qpfSi5WRhyW_gXD_WbNKA&s=19
@Iran_simorgh
https://x.com/arashreisi/status/1904115063037874478?t=6qpfSi5WRhyW_gXD_WbNKA&s=19
@Iran_simorgh


14.02.202511:22
برای نخستین بار ریاض در بیانیهای گزنده از پیشنهاد ترامپ در اسکان فلسطینیان در خاک عربستان انتقاد کرد. در میانه هماوردطلبی اسرائیل در شرق مدیترانه و افتادن سوریه عرب در دامان ترکیه، سعودی از #معماری_نوین_منطقه #New_Regional_Architecture هراسیده. آیا سکوت در سوریه پایدار میماند؟
https://x.com/arashreisi/status/1890355372084310357?t=nzVzvj7_lUucE4awFIKJIw&s=19
@Iran_simorgh
https://x.com/arashreisi/status/1890355372084310357?t=nzVzvj7_lUucE4awFIKJIw&s=19
@Iran_simorgh


17.01.202512:40
داستان #داپ
https://x.com/arashreisi/status/1880166196336816465?t=LCcNxiyDf5PdqvkHiL7UUQ&s=19
@Iran_simorgh
https://x.com/arashreisi/status/1880166196336816465?t=LCcNxiyDf5PdqvkHiL7UUQ&s=19
@Iran_simorgh


14.04.202517:56
10.04.202504:18
و یا در جهت مخالف ، با عدم پذیرش این پیامد ناخواسته گسترش تجارت جهانی بواسطه گسترش امنیت توسط هژمونی ایالات متحده در تاریخ جهانی و اکثریت یافتن غیر آمریکایی ها در قطب تولید ثروت ، با این پیآمد ناخواسته گسترش قدرت خود به ستیز برخیزد و مانع انتقال قطب تولید ثروت از ایالات متحده به شرق آسیا و خارج از ایالات متحده گردد و با قدرت سخت خود در مسیر تجارت جهانی مانع از تحقق «جهان پسا آمریکا » و پایان قدرت برتر خود در تولید ثروت در تاریخ جهانی شود ؛
پیروزی جکسونیسم ترامپ با شعار «اول آمریکا » در ۲۰۲۵ نشان می دهد که آمریکاییان راه دوم ، یعنی راه مقابله و ستیز با پیآمد های ناخواسته گسترش تجارت جهانی را برگزیده اند و اعمال تعرفه های بازرگانی بر حتی اتحادیه اروپا و کانادا و مکزیک و الحاق گریئلند به ایالات متحده و پایان دوره مماشات با جمهوری اسلامی دوم و اصرار بر آغاز فرآیند «عادی سازی » جمهوری اسلامی دوم و پایان امت گرایی و... همه نشان از تصمیم گیری بر حفظ جایگاه هژمونیک ایالات متحده و مقابله با از دست دادن جایگاه تولید ثروت در تجارت جهانی به شرق آسیا می باشد .
ولی این پرسش همچنان به جای خود باقی می ماند که :
آیا ایالات متحده به عنوان یک امپراطوری می تواند با حفظ ماهیت آنتاگونیستی خود در تاریخ جهانی از سرنوشت مختوم امپراطوری روم در قرون سوم و چهارم میلادی اجتناب کند ؟
آیا آنتاگونیست بین آمریکا با غیر آمریکایی در امپراطوری ایالات متحده و شعار «اول آمریکا »جکسونیسم ترامپ میتواند فرجام تاریخی متفاوت از انتاگونیسم بین شهروندان روم با اتباع غیر شهروند روم چون بربرها و ژرمن ها و اعراب و ... در بستر تاریخی امپراطوری روم داشته باشد؟
@Iran_simorgh
پیروزی جکسونیسم ترامپ با شعار «اول آمریکا » در ۲۰۲۵ نشان می دهد که آمریکاییان راه دوم ، یعنی راه مقابله و ستیز با پیآمد های ناخواسته گسترش تجارت جهانی را برگزیده اند و اعمال تعرفه های بازرگانی بر حتی اتحادیه اروپا و کانادا و مکزیک و الحاق گریئلند به ایالات متحده و پایان دوره مماشات با جمهوری اسلامی دوم و اصرار بر آغاز فرآیند «عادی سازی » جمهوری اسلامی دوم و پایان امت گرایی و... همه نشان از تصمیم گیری بر حفظ جایگاه هژمونیک ایالات متحده و مقابله با از دست دادن جایگاه تولید ثروت در تجارت جهانی به شرق آسیا می باشد .
ولی این پرسش همچنان به جای خود باقی می ماند که :
آیا ایالات متحده به عنوان یک امپراطوری می تواند با حفظ ماهیت آنتاگونیستی خود در تاریخ جهانی از سرنوشت مختوم امپراطوری روم در قرون سوم و چهارم میلادی اجتناب کند ؟
آیا آنتاگونیست بین آمریکا با غیر آمریکایی در امپراطوری ایالات متحده و شعار «اول آمریکا »جکسونیسم ترامپ میتواند فرجام تاریخی متفاوت از انتاگونیسم بین شهروندان روم با اتباع غیر شهروند روم چون بربرها و ژرمن ها و اعراب و ... در بستر تاریخی امپراطوری روم داشته باشد؟
@Iran_simorgh
28.03.202513:11
گفته #روبیو مبنی بر اینکه «واشنگتن اجازه نمیدهد روسیه به شریک کوچکتر دائمی چین تبدیل شود» به تلاش برای مدیریت اوراسیا با ابزارهای ژئوپلیتیکی اشاره دارد؛ تلاشی برای جلوگیری از اتحاد قدرت هارتلندی روسی با ریملند شرقی چینی؛ راهبردی برگرفته از #ماهان و #مکیندر تا #برژینسکی و #برندز.
@Iran_simorgh
@Iran_simorgh


21.03.202511:10
شوق روزافزون ایرانیان در گرامیداشت #نوروز نشان از آن دارد که #امر_ایرانی به آستانه در رسیده؛ چشم براهِ دقالبابش باشیم که سایه #سیمرغ_ایران بر فلات ایران گسترانده شده.
#سیمرغ نمادِ ملکوت است و واصلِ لاهوت و ناسوت؛ آغاز است و پایان؛ #صفیر_سیمرغ را دریابیم که سیمرغ خودِ ایران است!
https://x.com/arashreisi/status/1903025143397425332?t=bdpACvOkgBMOSNhpMLqELQ&s=19
@Iran_simorgh
#سیمرغ نمادِ ملکوت است و واصلِ لاهوت و ناسوت؛ آغاز است و پایان؛ #صفیر_سیمرغ را دریابیم که سیمرغ خودِ ایران است!
https://x.com/arashreisi/status/1903025143397425332?t=bdpACvOkgBMOSNhpMLqELQ&s=19
@Iran_simorgh
Кайра бөлүшүлгөн:
انصاف نیوز

24.01.202519:34
➖ تفرشی: کاش آرش رئیسینژاد بازگردد
از میان نامهای مختلف ایرانیان مقیم خارج از کشور آرش رئیسینژاد نامیست که مجید تفرشی، تحلیلگر سیاسی، به آن اشاره میکند و دوست دارد به ایران بازگردد. انصاف نیوز مصاحبهای با آقای تفرشی دربارهی آنها که باید بازگردند داشته است.
تفرشی در پاسخ به اینکه از گروههای مختلف مهاجرین ایرانی کدام اشخاص بهتر است و به نفع منافع ملیست که به کشور بازگردند، گفت: به نظر من اگر شرایط امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یعنی شئون آدمها مساعد باشد، یعنی بدانند حریم امنی دارند در شرایطی که خلافی هم نکردهاند، دیگر اصلا نیازی به این قسم گفتوگوهای ما نیست! بسیاریشان خودشان به کشور بازخواهند گشت.
فکر میکنم اگر مطمئن شوند در اینجا هم فرصت برابر وجود دارد و میتوانند پیشرفت کنند دیگر نیازی نیست که بگوییم چه کسی برگردد. منتهی اینکه انتظار داشته باشیم آنها منافع خودشان را فدا کنند و برای منافع ملی به کشور بازگردند در مورد تمام مردم دنیا جواب نمیدهد!
مواردی که شما اسم بردید یا اشاره کردید با اسم یا بدون اسم بسیاریشان دوست ندارند در ایران پیر شوند. دوست دارند در کشور خودشان باشند.
اما در مورد نسل جوان و موثر داریم صحبت میکنیم. آنها اگر بدانند که ایران تیتر یک اخبار منفی جهان نیست و سقف آرزوهای اقتصادی، علمی و فرهنگی قابل تحقق است آنوقت دیگر نیازی به این حرفها نیست.
او در مورد اینکه آیا اسم خاصی بین جمعیت دیاسپورای ایرانی را در خاطر دارد نیز گفت: «آرش رئیسینژاد. اگر منظورتان آن دو اسم است من اسمی از آنها نمیبرم! احقاق حق اگر شود همین فردا به ایران بازمیگردد. بهترین استاد روابط بینالملل ایرانیست.»
تفرشی درمورد بازگشت افراد سرشناستر میان عموم مردم مانند خوانندگان و هنرمندانی که خارج از کشور فعالیت دارند نیز گفت: در مورد هنرمندان و خوانندگان بسیاری از آنها که خارج از کشور هستند وضعشان چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ سبک زندگی یا حتی محتوای تولیداتشان خیلی بدتر از همکارانشان در داخل ایران نیست. بسیاریشان منزهتر از آدمهای داخل ایرانند.
مسئلهی ما مسئلهی انقلاب ایدئولوژیک داخل ایران بوده که حالا دیگر عملا دورانش گذشته است. منتهی چون آن نسل اول فرهنگی سیاسی سرکارند هنوز بر این مسئله پافشاری میکنند. این مسئله به زودی خود به خود حل و تبدیل به یک خاطره خواهد شد.
معین و ستار و بهروز وثوق خب تعدادی شاکی خصوصی از ایدئولوژیکهای اول انقلاب دارند و نمیگذارند. به نظرم این سد بلاخره شکسته خواهد شد.
جالب است بدانید که سال ۲۰۰۴ پروژهی داخل این بود که ایرانیان خارج و داخل کشور به هم نزدیک نشوند. یکی از سردمداران این موضوع هم شخص آقای لاریجانی در جریان کنفرانس برلین بود. آن زمان ایشان رئیس صدا و سیمای ملی بود. این پروژه سالهاست که شکست خورده است.
تندروهای داخلی و براندازان خارجی خیلی دوست دارند این وضعیت ادامه پیدا کند اما ممکن نیست. من یکی از اتهاماتم در خارج از ایران این بود که به من میگفتند که تو اگر خیلی آدم خوب و سالمی هستی چرا تا به حال تو را در ایران نگرفتهاند؟! چرا زندان نرفتهای؟! این تندرویها زمانی سکهی رایج و غالب بوده اما الآن اینطور نیست.
اکثریت مردم ایران دیگر توجهی به این مسائل ندارند. اما اینکه زورشان نمیرسد معین را به کشور برگردانند دو وجه دارد یکی اینکه هنوز در حاکمیت کسانی هستند که فکر میکنند بازگشت معین یعنی پایان انقلاب اسلامی و عدهای فکر میکنند اگر امثال معین بیایند دنبال اموالشان خواهند بود و این باب میشود و خطرناک خواهد بود.
زمانی ارتباط ایرانیهای داخل با ایرانیان خارج از کشور در حد کاست قاچاقی میدان انقلاب بوده اما الآن بلیط آنتالیا و دبی میگیرند و دو ساعت بعد کنسرت معیناند. بنابراین این ارتباط برقرار است و بیشتر هم خواهد شد.
این هم نکتهی جالبیست که باید به آن توجه کنید معین اگر بخواهد به ایران بیاید شماتت سنگینی از جانب خارجیها متوجه اوست که «تو داری میروی خودت را به جمهوری اسلامی بفروشی!» این کماثرتر از فشار داخلی بر او نخواهد بود.
اما من فکر میکنم به طور کلی این مسئلهی زمان است. تا حدی حل شده و بیشتر هم خواهد شد.
https://ensafnews.com/574054
@ensafnews
از میان نامهای مختلف ایرانیان مقیم خارج از کشور آرش رئیسینژاد نامیست که مجید تفرشی، تحلیلگر سیاسی، به آن اشاره میکند و دوست دارد به ایران بازگردد. انصاف نیوز مصاحبهای با آقای تفرشی دربارهی آنها که باید بازگردند داشته است.
تفرشی در پاسخ به اینکه از گروههای مختلف مهاجرین ایرانی کدام اشخاص بهتر است و به نفع منافع ملیست که به کشور بازگردند، گفت: به نظر من اگر شرایط امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یعنی شئون آدمها مساعد باشد، یعنی بدانند حریم امنی دارند در شرایطی که خلافی هم نکردهاند، دیگر اصلا نیازی به این قسم گفتوگوهای ما نیست! بسیاریشان خودشان به کشور بازخواهند گشت.
فکر میکنم اگر مطمئن شوند در اینجا هم فرصت برابر وجود دارد و میتوانند پیشرفت کنند دیگر نیازی نیست که بگوییم چه کسی برگردد. منتهی اینکه انتظار داشته باشیم آنها منافع خودشان را فدا کنند و برای منافع ملی به کشور بازگردند در مورد تمام مردم دنیا جواب نمیدهد!
مواردی که شما اسم بردید یا اشاره کردید با اسم یا بدون اسم بسیاریشان دوست ندارند در ایران پیر شوند. دوست دارند در کشور خودشان باشند.
اما در مورد نسل جوان و موثر داریم صحبت میکنیم. آنها اگر بدانند که ایران تیتر یک اخبار منفی جهان نیست و سقف آرزوهای اقتصادی، علمی و فرهنگی قابل تحقق است آنوقت دیگر نیازی به این حرفها نیست.
او در مورد اینکه آیا اسم خاصی بین جمعیت دیاسپورای ایرانی را در خاطر دارد نیز گفت: «آرش رئیسینژاد. اگر منظورتان آن دو اسم است من اسمی از آنها نمیبرم! احقاق حق اگر شود همین فردا به ایران بازمیگردد. بهترین استاد روابط بینالملل ایرانیست.»
تفرشی درمورد بازگشت افراد سرشناستر میان عموم مردم مانند خوانندگان و هنرمندانی که خارج از کشور فعالیت دارند نیز گفت: در مورد هنرمندان و خوانندگان بسیاری از آنها که خارج از کشور هستند وضعشان چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ سبک زندگی یا حتی محتوای تولیداتشان خیلی بدتر از همکارانشان در داخل ایران نیست. بسیاریشان منزهتر از آدمهای داخل ایرانند.
مسئلهی ما مسئلهی انقلاب ایدئولوژیک داخل ایران بوده که حالا دیگر عملا دورانش گذشته است. منتهی چون آن نسل اول فرهنگی سیاسی سرکارند هنوز بر این مسئله پافشاری میکنند. این مسئله به زودی خود به خود حل و تبدیل به یک خاطره خواهد شد.
معین و ستار و بهروز وثوق خب تعدادی شاکی خصوصی از ایدئولوژیکهای اول انقلاب دارند و نمیگذارند. به نظرم این سد بلاخره شکسته خواهد شد.
جالب است بدانید که سال ۲۰۰۴ پروژهی داخل این بود که ایرانیان خارج و داخل کشور به هم نزدیک نشوند. یکی از سردمداران این موضوع هم شخص آقای لاریجانی در جریان کنفرانس برلین بود. آن زمان ایشان رئیس صدا و سیمای ملی بود. این پروژه سالهاست که شکست خورده است.
تندروهای داخلی و براندازان خارجی خیلی دوست دارند این وضعیت ادامه پیدا کند اما ممکن نیست. من یکی از اتهاماتم در خارج از ایران این بود که به من میگفتند که تو اگر خیلی آدم خوب و سالمی هستی چرا تا به حال تو را در ایران نگرفتهاند؟! چرا زندان نرفتهای؟! این تندرویها زمانی سکهی رایج و غالب بوده اما الآن اینطور نیست.
اکثریت مردم ایران دیگر توجهی به این مسائل ندارند. اما اینکه زورشان نمیرسد معین را به کشور برگردانند دو وجه دارد یکی اینکه هنوز در حاکمیت کسانی هستند که فکر میکنند بازگشت معین یعنی پایان انقلاب اسلامی و عدهای فکر میکنند اگر امثال معین بیایند دنبال اموالشان خواهند بود و این باب میشود و خطرناک خواهد بود.
زمانی ارتباط ایرانیهای داخل با ایرانیان خارج از کشور در حد کاست قاچاقی میدان انقلاب بوده اما الآن بلیط آنتالیا و دبی میگیرند و دو ساعت بعد کنسرت معیناند. بنابراین این ارتباط برقرار است و بیشتر هم خواهد شد.
این هم نکتهی جالبیست که باید به آن توجه کنید معین اگر بخواهد به ایران بیاید شماتت سنگینی از جانب خارجیها متوجه اوست که «تو داری میروی خودت را به جمهوری اسلامی بفروشی!» این کماثرتر از فشار داخلی بر او نخواهد بود.
اما من فکر میکنم به طور کلی این مسئلهی زمان است. تا حدی حل شده و بیشتر هم خواهد شد.
https://ensafnews.com/574054
@ensafnews


17.01.202512:39
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 25
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.