
𝖧𝖾𝗋𝖾𝗍𝗂𝖼 𝖥𝗂𝖼𝗍𝗂𝗈𝗇.
─ 𝖶𝖾𝗅𝖼𝗈𝗆𝖾 𝗍𝗈 𝗈𝗎𝗋 𝖿𝖺𝗇𝗍𝖺𝗌𝗒 𝗐𝗈𝗋𝗅𝖽 🪗
꧇𝖲𝗍𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌 𝗂𝗇𝖿𝗈𝗋𝗆𝖺𝗍𝗂𝗈𝗇:
↬ @KrishanismBio
꧇𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋𝗌 𝗂𝗇𝖿𝗈𝗋𝗆𝖺𝗍𝗂𝗈𝗇:
↬ @HtcWriters
꧇𝖬𝖺𝗂𝗇 𝖠𝖽𝗆𝗂𝗇:
↬ @FatherOfTheGod
꧇𝖲𝖼𝗁𝖾𝖽𝗎𝗅𝖾:
↬ #Help
꧇𝖲𝗍𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌 𝗂𝗇𝖿𝗈𝗋𝗆𝖺𝗍𝗂𝗈𝗇:
↬ @KrishanismBio
꧇𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋𝗌 𝗂𝗇𝖿𝗈𝗋𝗆𝖺𝗍𝗂𝗈𝗇:
↬ @HtcWriters
꧇𝖬𝖺𝗂𝗇 𝖠𝖽𝗆𝗂𝗇:
↬ @FatherOfTheGod
꧇𝖲𝖼𝗁𝖾𝖽𝗎𝗅𝖾:
↬ #Help
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
ТекшерилбегенИшенимдүүлүк
ИшенимсизОрдуІран
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаБер 19, 2017
TGlistке кошулган дата
Січ 15, 2025Тиркелген топ
"𝖧𝖾𝗋𝖾𝗍𝗂𝖼 𝖥𝗂𝖼𝗍𝗂𝗈𝗇." тобундагы акыркы жазуулар
14.05.202518:16
ᘧ #OneShot ;#BPDdisorder.
•─ ─────── ─•
› COUPLE : #ChanBin
› GENRE : Romance, Psychological, Angst, Smut
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
″من اول اونو عاشق خودم کردم و بعد کشتمش، چون همه ی آدم ها لیاقت دارن عاشق شن و بعد از عشق بمیرن!″
•─ ─────── ─•
› COUPLE : #ChanBin
› GENRE : Romance, Psychological, Angst, Smut
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
14.05.202518:16
ᘧ NAME : BPD disorder.
› AUTHOR : @Imhappyhappyisme | #MeowMeow
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
› AUTHOR : @Imhappyhappyisme | #MeowMeow
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
13.05.202517:47
ᘧ #Fic ;#Wisteria | 𝖯art 1-15
•─ ─────── ─•
› COUPLE : #MinSung
› GENRE : Romance, Angst, Royal, Historical, Smut, Slow burn, Mystery
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
" جوابتون رو بدم؟ خبر آوردن که شوهرم رفته فاحشه خونه اومدم ببینم حقیقت داره یا نه...!″
•─ ─────── ─•
› COUPLE : #MinSung
› GENRE : Romance, Angst, Royal, Historical, Smut, Slow burn, Mystery
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
10.05.202513:23
🔜 Triton. (Season 2)
- خب به هر حال... حالا میتونم بگم مرگ یچیز عادیه. نمیتونی جلوشو بگیری.
- فقط میتونی بهش فحش بدی... که چرا کسی که دوستش داری رو ازت گرفت. نهایت قدرتی که در برابرش داری همچین چیزیه.
پوزخند ظریفی، لبهاش رو کش داد و دستهاش رو توی جیبهای شلوار مشکی رنگش فرو برد.
- من حتی این کارم نکردم.
- چون بیفایدهست و تو هم احمق نیستی.
عینکش رو از روی چشمهاش برداشت و با نگاه جدیش، چهرهی آروم همکارش رو هدف گرفت.
- مرگ، ترسناک اما واجبه. فکر کن هیچوقت نمیمُردی... خیلی حوصله سر بر میشد. دیگه هدفی توی زندگیت نداشتی و برای چیزی تلاش نمیکردی.
•┄┄•┄┄•
- قصد داری ازم انتقام بگیری؟!
با لبخند پرسید.
- اگر میخواستم این کار رو بکنم، انقدر بیاحتیاطی به خرج نمیدادم!
- اوه! پس چطور انجامش میدادی؟
مینهو بدن خستهی سونگمین رو به دنبال خودش کشید.
- شاید صبر میکردم تا کامل بهم اعتماد کنی، بعد توی یه نیمه شب تاریک درحالیکه تو فکر میکنی اومدم تا ببینمت، با دستام خفهت کنم؟ یا شایدم سعی کنم چند ساعت آخر رو به بهترین شکل توی زندگیت رقم بزنم تا شاد از دنیا بری؟ نمیدونم؛ ولی من انقدرم بیرحم نیستم. حداقل نه برای تو.
•┄┄•┄┄•
- خودت هم 30 سالته؛ اما بیشتر شبیه یه کارآموز 20 سالهای که تازه فهمیده اداره چیه.
مینهو، انگار که ناخودآگاه مشغول نوازش انگشتهای سونگمین شده بود و با دست دیگرش، ماشین رو تحت کنترل داشت. احتمالاً از اون اشخاصی بود که لمس فیزیکی رو دوست داشتن و اینطور راحتتر بودن. بههرحال، مینهو یکی از خوشخندهترین و خوشاخلاقترین اشخاص اداره بود که معمولاً با همه به راحتی کنار میاومد و دوستان زیادی هم داشت؛ دقیقاً برخلاف سونگمین.
- مثل اینکه سن واقعا یه عدده.
•┄┄•┄┄•
- نَگین که خودتون همیشه کار درست رو انجام میدین!
با بیحوصلگی گفت و سعی کرد احساس عجیبی که از نگاههای ترسناک مینهو میگرفت رو نادیده بگیره.
- البته که نه! هیچکس اینطور نیست.
نیم رخش کمی زیادی بینقص بود.
- اما خودت میدونی که بعضیها چه بخوان چه نخوان مخالف همن. پلیس و مجرم، قاضی و گناهکار، پادشاه و دهقان. اون داستانهای خوش و خرم عاشقی توی افسانههاست.
✧ Name: #Triton
✧ Couple: #2Min . #HyunSung
✧ Genre: Romance, Smut, Drama, Crime, Mystery
✧ Author: #Wilde @WJLXG
✧ Telegram Channel: T.me/HereticTion
#teaser
- خب به هر حال... حالا میتونم بگم مرگ یچیز عادیه. نمیتونی جلوشو بگیری.
- فقط میتونی بهش فحش بدی... که چرا کسی که دوستش داری رو ازت گرفت. نهایت قدرتی که در برابرش داری همچین چیزیه.
پوزخند ظریفی، لبهاش رو کش داد و دستهاش رو توی جیبهای شلوار مشکی رنگش فرو برد.
- من حتی این کارم نکردم.
- چون بیفایدهست و تو هم احمق نیستی.
عینکش رو از روی چشمهاش برداشت و با نگاه جدیش، چهرهی آروم همکارش رو هدف گرفت.
- مرگ، ترسناک اما واجبه. فکر کن هیچوقت نمیمُردی... خیلی حوصله سر بر میشد. دیگه هدفی توی زندگیت نداشتی و برای چیزی تلاش نمیکردی.
•┄┄•┄┄•
- قصد داری ازم انتقام بگیری؟!
با لبخند پرسید.
- اگر میخواستم این کار رو بکنم، انقدر بیاحتیاطی به خرج نمیدادم!
- اوه! پس چطور انجامش میدادی؟
مینهو بدن خستهی سونگمین رو به دنبال خودش کشید.
- شاید صبر میکردم تا کامل بهم اعتماد کنی، بعد توی یه نیمه شب تاریک درحالیکه تو فکر میکنی اومدم تا ببینمت، با دستام خفهت کنم؟ یا شایدم سعی کنم چند ساعت آخر رو به بهترین شکل توی زندگیت رقم بزنم تا شاد از دنیا بری؟ نمیدونم؛ ولی من انقدرم بیرحم نیستم. حداقل نه برای تو.
•┄┄•┄┄•
- خودت هم 30 سالته؛ اما بیشتر شبیه یه کارآموز 20 سالهای که تازه فهمیده اداره چیه.
مینهو، انگار که ناخودآگاه مشغول نوازش انگشتهای سونگمین شده بود و با دست دیگرش، ماشین رو تحت کنترل داشت. احتمالاً از اون اشخاصی بود که لمس فیزیکی رو دوست داشتن و اینطور راحتتر بودن. بههرحال، مینهو یکی از خوشخندهترین و خوشاخلاقترین اشخاص اداره بود که معمولاً با همه به راحتی کنار میاومد و دوستان زیادی هم داشت؛ دقیقاً برخلاف سونگمین.
- مثل اینکه سن واقعا یه عدده.
•┄┄•┄┄•
- نَگین که خودتون همیشه کار درست رو انجام میدین!
با بیحوصلگی گفت و سعی کرد احساس عجیبی که از نگاههای ترسناک مینهو میگرفت رو نادیده بگیره.
- البته که نه! هیچکس اینطور نیست.
نیم رخش کمی زیادی بینقص بود.
- اما خودت میدونی که بعضیها چه بخوان چه نخوان مخالف همن. پلیس و مجرم، قاضی و گناهکار، پادشاه و دهقان. اون داستانهای خوش و خرم عاشقی توی افسانههاست.
•┄┄•┄┄•
✧ Name: #Triton
✧ Couple: #2Min . #HyunSung
✧ Genre: Romance, Smut, Drama, Crime, Mystery
✧ Author: #Wilde @WJLXG
✧ Telegram Channel: T.me/HereticTion
09.05.202518:33
ᘧ #Fic ;#SilentLotus | 𝖯art 29
•─ ─────── ─•
› COUPLE : #HyunLix #ChanLix . #2Min
› GENRE : Psychological, Mystery, Romance, Angst, Smut
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
فکرش رو نمیکردم یک نفر توی راهروهای بیمارستان روانی عشقش رو به من اعتراف کنه!
•─ ─────── ─•
› COUPLE : #HyunLix #ChanLix . #2Min
› GENRE : Psychological, Mystery, Romance, Angst, Smut
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
08.05.202513:45
ᘧ #Fic ;#TRT | 𝖯art : 31
› COUPLE : #ChangJin . #Han x NingNing
› GENRE : Romance. Smut. Historical. Angst. Royal, Drama
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
"ﺗﻮ راست میگی... ﻣﻦ یه ﻣﺮﺩ ﻣﺘﺎﻫﻠﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ شبا پیش ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ، ﺍﺗﺎﻕ ﻣﺤﺎﻓﻈﻢ ﻣﯿﺎﻡ تا پیش اون باشم. اگه اینو بفهمن فکر میکنن ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﺍﯾﻦ کشورو ﻧﺪﺍﺭﻡ؟ برام مهم نیست، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ قلب ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ.″•─ ─────── ─•
› COUPLE : #ChangJin . #Han x NingNing
› GENRE : Romance. Smut. Historical. Angst. Royal, Drama
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
08.05.202513:43
ᘧ #Fic ;#TRT | 𝖯art : 31
› COUPLE : #ChanLix . #LeeKnow x NingNing
› GENRE : Romance. Smut. Historical. Angst. Royal, Drama
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
"ﺗﻮ راست میگی... ﻣﻦ یه ﻣﺮﺩ ﻣﺘﺎﻫﻠﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ شبا پیش ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ، ﺍﺗﺎﻕ ﻣﺤﺎﻓﻈﻢ ﻣﯿﺎﻡ تا پیش اون باشم. اگه اینو بفهمن فکر میکنن ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﺍﯾﻦ کشورو ﻧﺪﺍﺭﻡ؟ برام مهم نیست، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ قلب ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ.″•─ ─────── ─•
› COUPLE : #ChanLix . #LeeKnow x NingNing
› GENRE : Romance. Smut. Historical. Angst. Royal, Drama
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
Кайра бөлүшүлгөн:
𝖧𝖾𝗋𝖾𝗍𝗂𝖼 𝖥𝗂𝖼𝗍𝗂𝗈𝗇.

08.03.202516:23
ᘧ #Fic ;#CleaningSquad | 𝖯art 1-5
› COUPLE : #MinSung . #HyunLix . #MinLix
› GENRE : Crime Drama, Dark Romance, Mystery, Erotic Noir
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
"یه شرکت خدماتی معمولی؟ نه، جوخه پاکسازی همهچیز رو کنترل میکنه. جیسونگ که تازه بهعنوان مدیر آیتی ترفیع گرفته، هنوز نفهمیده دقیقاً توی چه جهنمی گیر افتاده. بین حذفهای بیدلیل، یه پرونده آدمربایی مشکوک و رئیس مرموز سازمان، انگار فقط یه اشتباه کافیه تا خودش قربانی بعدی بشه..."•─ ─────── ─•
› COUPLE : #MinSung . #HyunLix . #MinLix
› GENRE : Crime Drama, Dark Romance, Mystery, Erotic Noir
•─ ─────── ─•
‹ @HereticTion ›
08.03.202509:47
🔜 Hypnotic Poison.
«من هیولاییم که تو ساختی، و یادت نیست ساختیش، یادت نمیاد بهش میگفتی عاشقشی و حتی یه بارم نخواستی واسش عزا بگیری. حتی نتونستی بشناسیش و هیچوقت به این فکر نکردی که چی پشت سر خودت جا گذاشتی.»
•┄┄•┄┄•
چندبار آب دهانش را قورت داد و سعی کرد نگاهش را از پوست برهنهی هیونجین بدزد و به صورتش خیره شود.
صدای نفسنفس زدن خودش را میشنید. کاش این مکالمه مزخرف زودتر تمام میشد تا بتواند برود جرعهای خون بنوشد.
دستش را از روی قفسه سینه هیونجین برداشت و خواست عقب برود که آیدن گفت: «ماسک رو... دور ننداختم. به یه شرط بهت میدمش.»
دلش میخواست بیخیال شود و با خیال راحت برود و خونش را بنوشد، ولی آن ماسک دستساز، یادگاری بود. یادگاری جیسونگ.
به سختی دهانش را باز کرد: «چه شرطی؟»
لبخند مزخرفی بر لبهای هیونجین نشست.
- منو ببوس.
•┄┄•┄┄•
«گفته بودم هیچوقت با یه تکدست نمیخوابم! احمق هول.»
هیونجین این را گفت و در برابر نگاه خیره مینهو، با همان دکمههای باز و وضعی آشفته، از کابین خارج شد. باز هم هیونجین بازیاش داده بود. کاش جلوی عطشش را نمیگرفت و دندانهایش را در گلویش فرو میکرد تا حال این تحقیر را تجربه نکند.
•┄┄•┄┄•
خواست به سمتش برود و در آغوش بگیرد، ببوسد و بکشد. میخواست آنقدر محکم او را در آغوش بکشاند که صدای خرد شدن استخوانهایش را بشنوند. میخواست آن صورت را با بوسههایش به خون بکشاند. میخواست آن عینک را در چشمان زیبایش خرد کند و چشمهای خونآلودش را ببوسد. میخواست هالهای باشد که میتواند او را در خود فرو ببرد.
•┄┄•┄┄•
«نمیخوای که اینجا انجامش بدی؟» جیسونگ، بوسه کوچکی بر لالهی گوش مینهو نشاند.
میخواست سوالی بپرسد ولی عمیقا میدانست که نیازی نیست. دستهایش هنوز روی شانههای جیسونگ بود و با چشمانش او را میبلعید. مانند حیوانی وحشی و یا عاشقی دلخسته؟ اهمیتی نداشت، مهم این بود که حس میکرد روح جیسونگ در چشمانش فرو میرود.
•┄┄•┄┄•
«همین که منو بکشی، دوباره. میخواستم همون جوری که تو مال منی، کل وجودم متعلق به تو باشه.»
✧ Name: #HypnoticPoison
✧ Couple: #MinSung . #HyunHo
✧ Genre: Fantasy, Vampire, Romance, Mystery, Smut, Psychological, Steampunck
✧ Author: #Anna | @Malificanna
✧ Telegram Channel: http://T.me/HereticTion
#Teaser
«من هیولاییم که تو ساختی، و یادت نیست ساختیش، یادت نمیاد بهش میگفتی عاشقشی و حتی یه بارم نخواستی واسش عزا بگیری. حتی نتونستی بشناسیش و هیچوقت به این فکر نکردی که چی پشت سر خودت جا گذاشتی.»
•┄┄•┄┄•
چندبار آب دهانش را قورت داد و سعی کرد نگاهش را از پوست برهنهی هیونجین بدزد و به صورتش خیره شود.
صدای نفسنفس زدن خودش را میشنید. کاش این مکالمه مزخرف زودتر تمام میشد تا بتواند برود جرعهای خون بنوشد.
دستش را از روی قفسه سینه هیونجین برداشت و خواست عقب برود که آیدن گفت: «ماسک رو... دور ننداختم. به یه شرط بهت میدمش.»
دلش میخواست بیخیال شود و با خیال راحت برود و خونش را بنوشد، ولی آن ماسک دستساز، یادگاری بود. یادگاری جیسونگ.
به سختی دهانش را باز کرد: «چه شرطی؟»
لبخند مزخرفی بر لبهای هیونجین نشست.
- منو ببوس.
•┄┄•┄┄•
«گفته بودم هیچوقت با یه تکدست نمیخوابم! احمق هول.»
هیونجین این را گفت و در برابر نگاه خیره مینهو، با همان دکمههای باز و وضعی آشفته، از کابین خارج شد. باز هم هیونجین بازیاش داده بود. کاش جلوی عطشش را نمیگرفت و دندانهایش را در گلویش فرو میکرد تا حال این تحقیر را تجربه نکند.
•┄┄•┄┄•
خواست به سمتش برود و در آغوش بگیرد، ببوسد و بکشد. میخواست آنقدر محکم او را در آغوش بکشاند که صدای خرد شدن استخوانهایش را بشنوند. میخواست آن صورت را با بوسههایش به خون بکشاند. میخواست آن عینک را در چشمان زیبایش خرد کند و چشمهای خونآلودش را ببوسد. میخواست هالهای باشد که میتواند او را در خود فرو ببرد.
•┄┄•┄┄•
«نمیخوای که اینجا انجامش بدی؟» جیسونگ، بوسه کوچکی بر لالهی گوش مینهو نشاند.
میخواست سوالی بپرسد ولی عمیقا میدانست که نیازی نیست. دستهایش هنوز روی شانههای جیسونگ بود و با چشمانش او را میبلعید. مانند حیوانی وحشی و یا عاشقی دلخسته؟ اهمیتی نداشت، مهم این بود که حس میکرد روح جیسونگ در چشمانش فرو میرود.
•┄┄•┄┄•
«همین که منو بکشی، دوباره. میخواستم همون جوری که تو مال منی، کل وجودم متعلق به تو باشه.»
•┄┄•┄┄•
✧ Name: #HypnoticPoison
✧ Couple: #MinSung . #HyunHo
✧ Genre: Fantasy, Vampire, Romance, Mystery, Smut, Psychological, Steampunck
✧ Author: #Anna | @Malificanna
✧ Telegram Channel: http://T.me/HereticTion
Рекорддор
15.05.202523:59
6.3KКатталгандар09.02.202518:32
250Цитация индекси10.05.202523:59
5061 посттун көрүүлөрү09.02.202518:32
4781 жарнама посттун көрүүлөрү10.05.202523:59
6.52%ER10.05.202523:59
8.04%ERRӨнүгүү
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.