25.04.202512:14
عالی بود💔🫠:))))))))


13.03.202520:17
ولی برنده اونی بود که خوابید و فکر و خیال نکرد؛
13.03.202511:08
چیزی نیست خوبم، فقط یکم روحم مرده،


12.03.202520:51
در دل شب، ماه میدرخشد،
نورش دل تاریکی را مینشاند.
در سکوت شب، هزار حرف نهفته،
که تنها ماه آنها را میفهمد.
آسمان پر از ستارگان است،
اما چشم من فقط به تو میافتد.
ماه، شب با تو معنا میگیرد،
و من در این سکوت، فقط برای تو شاعر میشوم.
نورش دل تاریکی را مینشاند.
در سکوت شب، هزار حرف نهفته،
که تنها ماه آنها را میفهمد.
آسمان پر از ستارگان است،
اما چشم من فقط به تو میافتد.
ماه، شب با تو معنا میگیرد،
و من در این سکوت، فقط برای تو شاعر میشوم.
13.03.202520:57
وایییییییی😭😭💔:)))))))
13.03.202520:17
13.03.202510:09
بهار، پاداش درختانیست که زمستان را تحمل کرده اند.
که در سرمای جانفرسا، به نور عشق باور آوردند
به بوسهی آفتاب و باران، زخمها را مرهم نهادند
و از دل تیرهی خاک، ریشهها را سوی آسمان گشودند
چنان که شکوفه از دل تاریکی سر برآورد
دل صبور درخت نیز، عاقبت گل کرد و خندید و سر برآورد
زمستان گذشت و سبزی درختان، حماسهی صبر سرود
که هرکه رنج شب را بپاید، صبح را در آغوش خود فشرد
که در سرمای جانفرسا، به نور عشق باور آوردند
به بوسهی آفتاب و باران، زخمها را مرهم نهادند
و از دل تیرهی خاک، ریشهها را سوی آسمان گشودند
چنان که شکوفه از دل تاریکی سر برآورد
دل صبور درخت نیز، عاقبت گل کرد و خندید و سر برآورد
زمستان گذشت و سبزی درختان، حماسهی صبر سرود
که هرکه رنج شب را بپاید، صبح را در آغوش خود فشرد
ویکتوریآ


13.03.202520:52
13.03.202520:11
چشمای تو، ستارههای شبای منه،
یه نگاهت، دلِ منو آتیش میزنه...
ببین!
من فقط واسه نگاه تو شاعر میشم.
یه نگاهت، دلِ منو آتیش میزنه...
ببین!
من فقط واسه نگاه تو شاعر میشم.
Кайра бөлүшүлгөн:
"از رنگِ هنر"

13.03.202508:44
من پر از شعر غمم، میل دلت نیست، نخوان
زخمهای کهنهام را به لبم باز ممان
سایهای سرد و غریبم، گذر از من بگذر
شعلهای خامشم، ای بادِ سحر، دست مکش
هر نفس درد کشیدم، به امیدی که تو
لحظهای باز بمانی، نروی بیگفتوگو
لیک دانم که دل تو، به غمم راه نداد
پس بخند و برو ای یار، مرا آه مباد
زخمهای کهنهام را به لبم باز ممان
سایهای سرد و غریبم، گذر از من بگذر
شعلهای خامشم، ای بادِ سحر، دست مکش
هر نفس درد کشیدم، به امیدی که تو
لحظهای باز بمانی، نروی بیگفتوگو
لیک دانم که دل تو، به غمم راه نداد
پس بخند و برو ای یار، مرا آه مباد
Кайра бөлүшүлгөн:
JEYRAN | جـیـران

12.03.202520:32
یکروز تمام شعرهایم را بر میگردانم به زادگاهشان ؛
به چشمهایت .
به چشمهایت .


22.03.202520:31
13.03.202520:25
🫠😭😭:))))))))))
Кайра бөлүшүлгөн:
حرفای نگفته

13.03.202517:54
بیپناهی چه جان میگیرد
بر این تنِ من چه بیرحم میکوبد
#مهدیه_رضایی
بر این تنِ من چه بیرحم میکوبد
#مهدیه_رضایی


13.03.202508:44
:)))))
12.03.202519:38
و دیگر پشت پنجره نمینشینی و از احوالت نمی نویسی.
و دیگر آن جوانی باز نمیگردد..
و دیگر آن جوانی باز نمیگردد..
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 27
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.