
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

زندگی و انسان
هدف کانال یادگیری و آگاهی است هدف ایجاد سوال نسبت به دانسته هایمان است که میتواند درست نباشد و با ایجاد سوال و مخصوصا شک به دنبال یادگیری باشیم
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніJun 28, 2024
TGlist-ке қосылған күні
Feb 12, 2025Рекордтар
22.04.202523:59
118Жазылушылар24.10.202423:59
0Дәйексөз индексі31.03.202516:41
2311 жазбаның қамтуы19.03.202509:24
16Жарнамалық жазбаның қамтуы07.12.202423:59
33.33%ER21.03.202509:26
158.62%ERR

26.03.202506:54
16.04.202513:29
معلم کیست ، وظیفه او چیست ؟
هدف تعلیم و تربیت باید آن باشد که در مردم آزاد فکری بپروراند و آنان را چنان بار بیاورد که با رغبت به بحثهای دیگران گوش کنند و چنانچه این بحثها به نتایجی که مورد دلبستگی آنان نیست منتهی گردید، خشمگین نگردند. هر جا تعصبات عمومی حکمفرما باشد، اعم از تعصبات ملی و نژادی و تنگ نظریهای مذهبی، مدرسهها باید آگاهانه کوشش خود را مصروف تعدیل و رفع این تعصبات کنند.
#برتراند_راسل
از مقاله: معلم کیست وظیغه او چیست؟
ترجمه: محمد وحید دستگردی
هدف تعلیم و تربیت باید آن باشد که در مردم آزاد فکری بپروراند و آنان را چنان بار بیاورد که با رغبت به بحثهای دیگران گوش کنند و چنانچه این بحثها به نتایجی که مورد دلبستگی آنان نیست منتهی گردید، خشمگین نگردند. هر جا تعصبات عمومی حکمفرما باشد، اعم از تعصبات ملی و نژادی و تنگ نظریهای مذهبی، مدرسهها باید آگاهانه کوشش خود را مصروف تعدیل و رفع این تعصبات کنند.
#برتراند_راسل
از مقاله: معلم کیست وظیغه او چیست؟
ترجمه: محمد وحید دستگردی


10.04.202516:29
05.04.202503:38
برخلاف تصور عموم نتیجه شوم بیکار شدن از دست دادن دستمزد و حقوق نیست، بلکه برعکس ...
برای شخص بیسواد، که عادت به کار کردن تا مغز استخوانش ریشه دوانده است، کار خود مهمتر از پول و دستمزد است. فرد باسواد و تحصیلکرده میتواند با بیکاری تحمیلی، که یکی از بدترین بلاهای فقر است، بسازد. اما وضع شخصی که وسیله پرکردن اوقات بیکاری خود را ندارد، مانند سگی است که به زنجیر کشیده شده باشد بنابراین دلسوزی به کسی که "از عزت به ذلت افتاده" دلیل موجهی ندارد بلکه آنکه در بدبختی چشم به جهان گشوده و ناچار با فقر دست به گریبان است، استحقاق دستگیری و ترحم را دارد.
▫️رمان: آس و پاسها
▫️نویسنده: جورج اورول
برای شخص بیسواد، که عادت به کار کردن تا مغز استخوانش ریشه دوانده است، کار خود مهمتر از پول و دستمزد است. فرد باسواد و تحصیلکرده میتواند با بیکاری تحمیلی، که یکی از بدترین بلاهای فقر است، بسازد. اما وضع شخصی که وسیله پرکردن اوقات بیکاری خود را ندارد، مانند سگی است که به زنجیر کشیده شده باشد بنابراین دلسوزی به کسی که "از عزت به ذلت افتاده" دلیل موجهی ندارد بلکه آنکه در بدبختی چشم به جهان گشوده و ناچار با فقر دست به گریبان است، استحقاق دستگیری و ترحم را دارد.
▫️رمان: آس و پاسها
▫️نویسنده: جورج اورول
23.03.202506:41
اندر احوالات جامعه ایران - کشور منتظران
خودمان را گول نزنیم و به کوچه ی گند گرفته و متعفن علی چپ پناهنده نشویم. هیچ کس بهتر از ما نمیداند در این مرز پرگوهر چه میگذرد ٬ از ذهن فریبکار خود دمی فاصله بگیرید و به حقایق نزدیک شوید !
از تمام چرندیات حاضر و غایب باید عبور کرد و به اصل مطلب نزدیک شد ٬ اما اصل مطلب چیست؟ جز فرهنگ و سبک زندگی این مردم چه چیز مهمتر است؟ این همان مسئله ای است که تمام جوانب حیات کوتاه زندگان این مرز و بوم را تحت تاثیر قرار داده و میدهد.
گمان نمیکنم که مطلب را غریبه ایی بخواند ٬ و همه خوانندگان خودی محسوب میشوند در نتیجه نیاز نیست تا اسم فرهنگ ایران آمد با جت های سریع السیر خود برویم سراغ یک مشت حکایت و داستان از عهد دقیانوس !
بنگرید به آن چه امروز هستیم !
یک نگاه به ریخت ها و ژست ها و اعمال خود بیاندازیم ٬
چه میبینید؟ جز انسان هایی که از پیش آمدن هر فرصتی برای لگدمال کردن ضعیف تر از خود به وجد میایند و دلشان قنج میرود؟
چه میبینید؟ جز انسانهایی که لحظه شماری میکنند تا یقه انسانهایی قوی تر از خود را بگیرند و آنها را به زیر بکشند تا ادامه عروسی در ماتحت خودشان برگذار شود؟
باید از خودمان بپرسیم که از کدام دسته ایم؟ منتظران دسته ی اول یا منتظران دسته ی دوم !
چه فرقی میکند که در کدام دسته از درندگان باشی و لنگر جهت خوردن کنگر انداخته باشی ٬ لیکن اگر اندکی صداقت در وجود انسان باشد جای خود را به روشنی در یکی از این دو طبقه خواهد یافت و البته که این صداقت به پشیزی هم نمی ارزد !
این چپاول و غارتگری فقط از سوی بالای جامعه و مملکت نیست بهتر است چشمان خود را باز کنیم و ببینیم کل جامعه درگیر این ویروس و نکبت شده است: پیر و جوان ٬ خرد و کلان ... همه و همه در هر شغلی که هستند زنبیل های پر ناشدنی خود را زیر بغل گرفته اند و برای خیزشی غرورآفرین بسوی موفقیت و پیشرفت (گند زدن به زندگی یک بدبخت دیگر) اماده و منتظرند.
روحیه درندگی و فرومایگی چنان چهار ستون پیکره ی این مملکت را تسخیر کرده است که اگر به مرده های این خاک بنگرید ولع زنده شدن جهت دریدن و غارت و دروغ و تجاوز را در چشمانشان خواهید دید !
ایرانیان امروزه تمام ابزارهای موجود در هستی و نیستی (معنوی و مادی) را دارند به یاری فرا میخوانند تا با تمام توان به چپاول یکدیگر بپردازند(چه یک ریال و چه میلیاردها) و یک عده معدود هم که توان چپاول ندارند نشسته اند تا چپاولی صورت بگیرد و با ساز و دهل و رقص و دلقک بازی آنرا با فخر و سرفرازی در تمام جامعه انتشار دهند و تا هم خدمتی در جهت همه گیر شدن و عادی جلوه نشان دادن این اعمال کرده باشند و هم دو زار کاسب شوند در این بازار عظیم مکاره ...
وضعیت بی شباهت به یک سیرک بزرگ نیست یکی از تفریحات و سرگرمی های این مردم صحبت در مورد ارقام دزدی ها و بگیر و ببند ها و نحوه ی تجاوزها است. چنان این ملت را درگیر و سرگرم این اراجیف کرده اند که از پوست و گوشت هم برایشان عادی تر و روزمره تر شده به کل تابوی هر چه رفتار غیر انسانی را از بین برده اند و این بزرگترین خدمت به چپاول گران بزرگ و دزدان ملی است.
اکنون یک انسان فرومایه و رذل در این جامعه یک شهروند کاملا عادی محسوب میشود.
آیا این ملت شریف و متمدن مصلحت نمیداند تا اراده بفرمایند حداقل یک قدم از مواضع پرشکوه(حقیرانه) و انسانی(حیوانی) خود کوتاه بیاید؟
کلام آخر: فورا نروید ژست کارشناسان و آسیب شناسان اجتماعی را به خود بگیرید و درب صندوقچه توجیه های مرسوم را بگشایید و بسان یک طوطی چند اسم را بعنوان مقصر از بام تا شام تلاوت کنید٬ این وضعیت اگر برای هر انسانی توجیه پذیر باشد تنها نشانگر یک چیز است: آن انسان نیز خود یکی از همین منتظران است.
نتیجه: بدا به حال آنان که جزو دسته های منتظران نیستند ٬ چرا که به زودی هیولای تنهایی آنان را از پای در خواهد آورد.
▫️یاسر اسلامی نوکنده
خودمان را گول نزنیم و به کوچه ی گند گرفته و متعفن علی چپ پناهنده نشویم. هیچ کس بهتر از ما نمیداند در این مرز پرگوهر چه میگذرد ٬ از ذهن فریبکار خود دمی فاصله بگیرید و به حقایق نزدیک شوید !
از تمام چرندیات حاضر و غایب باید عبور کرد و به اصل مطلب نزدیک شد ٬ اما اصل مطلب چیست؟ جز فرهنگ و سبک زندگی این مردم چه چیز مهمتر است؟ این همان مسئله ای است که تمام جوانب حیات کوتاه زندگان این مرز و بوم را تحت تاثیر قرار داده و میدهد.
گمان نمیکنم که مطلب را غریبه ایی بخواند ٬ و همه خوانندگان خودی محسوب میشوند در نتیجه نیاز نیست تا اسم فرهنگ ایران آمد با جت های سریع السیر خود برویم سراغ یک مشت حکایت و داستان از عهد دقیانوس !
بنگرید به آن چه امروز هستیم !
یک نگاه به ریخت ها و ژست ها و اعمال خود بیاندازیم ٬
چه میبینید؟ جز انسان هایی که از پیش آمدن هر فرصتی برای لگدمال کردن ضعیف تر از خود به وجد میایند و دلشان قنج میرود؟
چه میبینید؟ جز انسانهایی که لحظه شماری میکنند تا یقه انسانهایی قوی تر از خود را بگیرند و آنها را به زیر بکشند تا ادامه عروسی در ماتحت خودشان برگذار شود؟
باید از خودمان بپرسیم که از کدام دسته ایم؟ منتظران دسته ی اول یا منتظران دسته ی دوم !
چه فرقی میکند که در کدام دسته از درندگان باشی و لنگر جهت خوردن کنگر انداخته باشی ٬ لیکن اگر اندکی صداقت در وجود انسان باشد جای خود را به روشنی در یکی از این دو طبقه خواهد یافت و البته که این صداقت به پشیزی هم نمی ارزد !
این چپاول و غارتگری فقط از سوی بالای جامعه و مملکت نیست بهتر است چشمان خود را باز کنیم و ببینیم کل جامعه درگیر این ویروس و نکبت شده است: پیر و جوان ٬ خرد و کلان ... همه و همه در هر شغلی که هستند زنبیل های پر ناشدنی خود را زیر بغل گرفته اند و برای خیزشی غرورآفرین بسوی موفقیت و پیشرفت (گند زدن به زندگی یک بدبخت دیگر) اماده و منتظرند.
روحیه درندگی و فرومایگی چنان چهار ستون پیکره ی این مملکت را تسخیر کرده است که اگر به مرده های این خاک بنگرید ولع زنده شدن جهت دریدن و غارت و دروغ و تجاوز را در چشمانشان خواهید دید !
ایرانیان امروزه تمام ابزارهای موجود در هستی و نیستی (معنوی و مادی) را دارند به یاری فرا میخوانند تا با تمام توان به چپاول یکدیگر بپردازند(چه یک ریال و چه میلیاردها) و یک عده معدود هم که توان چپاول ندارند نشسته اند تا چپاولی صورت بگیرد و با ساز و دهل و رقص و دلقک بازی آنرا با فخر و سرفرازی در تمام جامعه انتشار دهند و تا هم خدمتی در جهت همه گیر شدن و عادی جلوه نشان دادن این اعمال کرده باشند و هم دو زار کاسب شوند در این بازار عظیم مکاره ...
وضعیت بی شباهت به یک سیرک بزرگ نیست یکی از تفریحات و سرگرمی های این مردم صحبت در مورد ارقام دزدی ها و بگیر و ببند ها و نحوه ی تجاوزها است. چنان این ملت را درگیر و سرگرم این اراجیف کرده اند که از پوست و گوشت هم برایشان عادی تر و روزمره تر شده به کل تابوی هر چه رفتار غیر انسانی را از بین برده اند و این بزرگترین خدمت به چپاول گران بزرگ و دزدان ملی است.
اکنون یک انسان فرومایه و رذل در این جامعه یک شهروند کاملا عادی محسوب میشود.
آیا این ملت شریف و متمدن مصلحت نمیداند تا اراده بفرمایند حداقل یک قدم از مواضع پرشکوه(حقیرانه) و انسانی(حیوانی) خود کوتاه بیاید؟
کلام آخر: فورا نروید ژست کارشناسان و آسیب شناسان اجتماعی را به خود بگیرید و درب صندوقچه توجیه های مرسوم را بگشایید و بسان یک طوطی چند اسم را بعنوان مقصر از بام تا شام تلاوت کنید٬ این وضعیت اگر برای هر انسانی توجیه پذیر باشد تنها نشانگر یک چیز است: آن انسان نیز خود یکی از همین منتظران است.
نتیجه: بدا به حال آنان که جزو دسته های منتظران نیستند ٬ چرا که به زودی هیولای تنهایی آنان را از پای در خواهد آورد.
▫️یاسر اسلامی نوکنده
16.04.202513:31
بعضی وقت ها این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر هم میاریم میبخشه؟!
ولی بعد به دور و برم نگاه میکنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده ...
#ادوارد_زوئیک / الماس خونین
ولی بعد به دور و برم نگاه میکنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده ...
#ادوارد_زوئیک / الماس خونین
01.04.202504:05
چه شادی هایی که زیر پای انسانها سرکوب شدند، زیرا بیشتر افراد به آسمان توجه دارند و آنچه را که زیر پاهایشان است نادیده می گیرند.
#ولفگانگ_گوته
#ولفگانگ_گوته


01.04.202506:42
09.04.202520:00
جاری شو …
#رشید_کاکاوند
دکترای ادبیات فارسی
تفاوت عقل با خرد
#رشید_کاکاوند
دکترای ادبیات فارسی
تفاوت عقل با خرد
24.03.202505:54
جانا به غریبستان چندین به چه میمانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی
گر نامه نمیخوانی خود نامه تو را خواند
ور راه نمیدانی در پنجه ره دانی
بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی
ای از دل و جان رسته دست از دل و جان شسته
از دام جهان جسته بازآ که ز بازانی
هم آبی و هم جویی هم آب همیجویی
هم شیر و هم آهویی هم بهتر از ایشانی
چند است ز تو تا جان تو طرفه تری یا جان
آمیختهای با جان یا پرتو جانانی
نور قمری در شب قند و شکری در لب
یا رب چه کسی یا رب اعجوبه ربانی
هر دم ز تو زیب و فر از ما دل و جان و سر
بازار چنین خوشتر خوش بدهی و بستانی
از عشق تو جان بردن وز ما چو شکر مردن
زهر از کف تو خوردن سرچشمه حیوانی .
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی
گر نامه نمیخوانی خود نامه تو را خواند
ور راه نمیدانی در پنجه ره دانی
بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی
ای از دل و جان رسته دست از دل و جان شسته
از دام جهان جسته بازآ که ز بازانی
هم آبی و هم جویی هم آب همیجویی
هم شیر و هم آهویی هم بهتر از ایشانی
چند است ز تو تا جان تو طرفه تری یا جان
آمیختهای با جان یا پرتو جانانی
نور قمری در شب قند و شکری در لب
یا رب چه کسی یا رب اعجوبه ربانی
هر دم ز تو زیب و فر از ما دل و جان و سر
بازار چنین خوشتر خوش بدهی و بستانی
از عشق تو جان بردن وز ما چو شکر مردن
زهر از کف تو خوردن سرچشمه حیوانی .
07.04.202507:46
یک تمدن وقتی در سراشیبی سقوط میافتد
که بجای رسیدگی به امور زندگان ،
بطور افراطی سعی
در زنده نگه داشتن مردگانش کند
که بجای رسیدگی به امور زندگان ،
بطور افراطی سعی
در زنده نگه داشتن مردگانش کند
05.04.202503:37
حاکم به بهلول گفت؛ چرا خدا را شکر نمیکنی از زمانی که حاکم شدم طاعون از میان شما رفع شد بهلول گفت: خدا عادل تر از آن است که در یک زمان ۲ بلا نازل کند !
01.04.202506:36
شعر کامل یک شبی مجنون نمازش را شکست از نظامی گنجوی. خمسه نظامی
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.