09.05.202508:50
https://www.youtube.com/watch?v=zhp-Cmf1_a4&t=3090s
@cognitive_science_iran
@cognitive_science_iran
06.05.202515:40
✅ تبلیغات
Қайта жіберілді:
حلقهٔ مطالعاتی پدیدار

04.05.202505:37
فصل تابستانهٔ متنخوانی پدیدار، بهزودی...
بررسی کتاب ذهن مکانیکی، اثر تیم کرین
@Padidar_Circle
@MindPhilosa
بررسی کتاب ذهن مکانیکی، اثر تیم کرین
📍ذهن انسان چگونه میتواند جهان خارج را بازنمایی کند؟ فکر چیست و آیا مطالعهٔ علمی آن ممکن است؟ آیا باید ذهن را نوعی ماشین تلقی کنیم؟ آیا ذهن، کامپیوتر است؟ تیم کرین بدون مفروض داشتن هیچ دانش پیشین در فلسفه و رشتههای مرتبط با آن، پای در راه پاسخ دادن به این پرسشها و برخی پرسشهای دیگر مینهد.
@Padidar_Circle
@MindPhilosa
23.03.202517:27
هنگام مرگ چه اتفاقی در مغز رخ میدهد؟
https://www.bbc.com/persian/articles/c0l15pjpje1o
@cognitive_science_iran
https://www.bbc.com/persian/articles/c0l15pjpje1o
@cognitive_science_iran
17.03.202513:42
🔻 دکتر مقصود فراستخواه | بخش سوم
🔹 آرامش / عوامل عینی اجتماعی دخیل در کامیابی
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
📱Instagram
📱 @shenakhtcenter
📱www.shenakhtcenter.com
🔹 آرامش / عوامل عینی اجتماعی دخیل در کامیابی
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
📱 @shenakhtcenter
📱www.shenakhtcenter.com
16.03.202512:32
🔻 دکتر مقصود فراستخواه
🔹 اضطراب بمثابۀ یک سازۀ اجتماعی
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
✍️✍️✍️✍️✍️
🔹 اضطراب بمثابۀ یک سازۀ اجتماعی
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
✍️✍️✍️✍️✍️
Қайта жіберілді:
تکامل و فلسفه | هادی صمدی

09.05.202508:47
هوش فضایی زنان کمتر از مردان نیست؛ پس چرا کمتر ارزیابی میشود؟! پاسخی تکاملی
پژوهش اخیری در حوزه علوم شناختی یافتههای قابل تأملی را در مورد درک زنان از تواناییهای فضایی خود آشکار کرده است. بر اساس این پژوهش، زنان، حتی زمانی که در آزمونهای سنجش هوش فضایی عملکردی کاملاً برابر و مشابه با مردان از خود نشان میدهند، به طور معناداری تمایل دارند تواناییهای خود در این زمینه را دستکم بگیرند. این در حالی است که ارزیابی مردان از عملکرد فضاییشان، عموماً با واقعیت تطابق بیشتری دارد و بهخلاف تصور رایج از «غرور مردانه»، نشانهای از بیشبرآوردی در آنها مشاهده نمیشود. به عبارتی در برآورد هوش فضایی مردان مغرور نبودند؛ زنان فروتنی زیادتری داشتند. این پدیده «فروتنی زنانه» در ارزیابی از خود، بهویژه در حوزهای مانند هوش فضایی که برای موفقیت در رشتههای پرتقاضای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات حیاتی است، پیامدهای گستردهای به همراه دارد. مشخص شده است که باور فرد به تواناییهایش، حتی بیش از توانایی واقعی، بر علایق و انتخابهای شغلی او تأثیرگذار است و این دستکم گرفتن میتواند به تداوم شکاف جنسیتی در عرصههای فنی و مهندسی دامن بزند.
اگر در نقد این یافته، صحنههایی از پارک کردن ضعیف زنان را به یاد میآورديد، بلافاصله صحنههایی را که مردان مستأصل به دنبال یافتن چیزی در کشو یا کمد هستند نیز به یاد آورید! هر دو فعالیت نیازمند هوش فضایی هستند.
تحلیلی تکاملی:
تفاوت در نحوهی ارزیابی تواناییها بین دو جنس میتواند بازتابی از فشارهای انتخابی متفاوتی باشد که اجداد ما طی میلیونها سال با آن مواجه بودهاند. در جوامع شکارچی-گردآورنده، تقسیم کار مبتنی بر جنسیت، نقشهای متفاوتی را برای مردان و زنان رقم میزد که هر یک نیازمند مجموعهای خاص از مهارتها، و بهتبع آن، رویکردهای شناختی و رفتاری متفاوتی بود.
مردان اغلب، و نه همیشه، مسئولیت شکار جانوران بزرگ، پیمودن مسافتهای طولانی برای یافتن منابع، و مشارکت در درگیریهای بینگروهی را بر عهده داشتند. این فعالیتها به شدت به مهارتهای فضایی، مانند جهتیابی دقیق، تخمین مسافت، و چرخش ذهنی برای پیشبینی حرکت طعمه یا پرتاب سلاح، وابسته بودند. در چنین شرایطی، انتخاب طبیعی میتوانست به نفع مردانی عمل کند که نه فقط از این مهارتها برخوردار بودند، بلکه اعتمادبهنفس کافی، و شاید حتی اندکی بیشبرآوردی خوشبینانه نسبت به تواناییهای فضایی خود داشتند. ارزیابی دقیق، یا حتی کمی اغراقآمیز از توانایی میتوانست شانس بقا را افزایش دهد.
در مقابل، هرچند زنان نیز در شکار شرکت میکردند، اما عمدتاً مسئول گردآوری گیاهان، مراقبت از فرزندان خردسال، و حفظ امنیت و پایداری در نزدیکی محل سکونت بودند. در این نقشها، احتیاط و شاید نوعی «فروتنی شناختی» در ارزیابی از تواناییهای فیزیکی یا فضایی که مستلزم ریسکپذیری بود، یک مزیت تکاملی محسوب میشد. مادری که تواناییهای خود را دستکم میگرفت، احتمالاً کمتر خود و فرزندانش را در معرض خطرات محیطی قرار میداد. «هزینه خطا» در این سناریو بسیار متفاوت است زیرا برای یک زن، بیشبرآورد کردن توانایی و به خطر انداختن خود یا فرزندانش میتوانست عواقب فاجعهباری داشته باشد، در حالی که اتخاذ رویکردی محتاطانهتر، امنیت بیشتری را به ارمغان میآورد. این فروتنی همچنین ممکن است در تسهیل همکاری و ایجاد روابط اجتماعی قویتر در گروه نیز نقش داشته باشد.
البته، این بدان معنا نیست که زنان فاقد هوش فضایی بودهاند. برای مثال، مهارتهایی نظیر «حافظه مکانی اشیاء» که برای به خاطر سپردن مکان گیاهان خوراکی یا دارویی در یک محیط پیچیده ضروری است، احتمالاً در زنان به خوبی توسعه یافته بود. تفاوت در خودارزیابی مشاهده شده در مطالعات مدرن، بیشتر به جنبههایی از هوش فضایی مانند چرخش ذهنی مربوط میشود که با جهتیابی و فعالیتهای معمولاً مردانه در دوران تکامل مرتبطتر بودهاند.
نتیجه؟
بنابراین، تمایل امروزی زنان به دستکم گرفتن هوش فضایی خود، حتی با وجود عملکرد برابر، میتواند میراثی از استراتژیهای بقای اجدادی باشد که در آن احتیاط و فروتنی برای زنان مزایای تکاملی به همراه داشته است. این در حالی است که برای مردان، اعتماد به نفس (و عدم تمایل به دستکم گرفتن توانایی) در زمینههای مرتبط با فعالیتهای فضایی، احتمالاً سودمندتر بوده است.
درک این ریشههای تکاملی نباید به معنای پذیرش جبری این الگوها باشد. امروزه نه مردان شکار میکنند و نه زنان گردآوری؛ هرچند که در دنیای گذشته نیز کمابیش هر دو جنس هر دو کار را میکردند. امروزه نیازمند مشارکت کامل هر دو جنس در تمامی عرصهها، بهویژه در حوزههای فناورانه و علمی هستیم، و شناخت این سوگیریهای شناختی و تلاش برای تعدیل آنها از طریق آموزش اهمیتی دوچندان مییابد.
هادی صمدی
@evophilosophy
پژوهش اخیری در حوزه علوم شناختی یافتههای قابل تأملی را در مورد درک زنان از تواناییهای فضایی خود آشکار کرده است. بر اساس این پژوهش، زنان، حتی زمانی که در آزمونهای سنجش هوش فضایی عملکردی کاملاً برابر و مشابه با مردان از خود نشان میدهند، به طور معناداری تمایل دارند تواناییهای خود در این زمینه را دستکم بگیرند. این در حالی است که ارزیابی مردان از عملکرد فضاییشان، عموماً با واقعیت تطابق بیشتری دارد و بهخلاف تصور رایج از «غرور مردانه»، نشانهای از بیشبرآوردی در آنها مشاهده نمیشود. به عبارتی در برآورد هوش فضایی مردان مغرور نبودند؛ زنان فروتنی زیادتری داشتند. این پدیده «فروتنی زنانه» در ارزیابی از خود، بهویژه در حوزهای مانند هوش فضایی که برای موفقیت در رشتههای پرتقاضای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات حیاتی است، پیامدهای گستردهای به همراه دارد. مشخص شده است که باور فرد به تواناییهایش، حتی بیش از توانایی واقعی، بر علایق و انتخابهای شغلی او تأثیرگذار است و این دستکم گرفتن میتواند به تداوم شکاف جنسیتی در عرصههای فنی و مهندسی دامن بزند.
اگر در نقد این یافته، صحنههایی از پارک کردن ضعیف زنان را به یاد میآورديد، بلافاصله صحنههایی را که مردان مستأصل به دنبال یافتن چیزی در کشو یا کمد هستند نیز به یاد آورید! هر دو فعالیت نیازمند هوش فضایی هستند.
تحلیلی تکاملی:
تفاوت در نحوهی ارزیابی تواناییها بین دو جنس میتواند بازتابی از فشارهای انتخابی متفاوتی باشد که اجداد ما طی میلیونها سال با آن مواجه بودهاند. در جوامع شکارچی-گردآورنده، تقسیم کار مبتنی بر جنسیت، نقشهای متفاوتی را برای مردان و زنان رقم میزد که هر یک نیازمند مجموعهای خاص از مهارتها، و بهتبع آن، رویکردهای شناختی و رفتاری متفاوتی بود.
مردان اغلب، و نه همیشه، مسئولیت شکار جانوران بزرگ، پیمودن مسافتهای طولانی برای یافتن منابع، و مشارکت در درگیریهای بینگروهی را بر عهده داشتند. این فعالیتها به شدت به مهارتهای فضایی، مانند جهتیابی دقیق، تخمین مسافت، و چرخش ذهنی برای پیشبینی حرکت طعمه یا پرتاب سلاح، وابسته بودند. در چنین شرایطی، انتخاب طبیعی میتوانست به نفع مردانی عمل کند که نه فقط از این مهارتها برخوردار بودند، بلکه اعتمادبهنفس کافی، و شاید حتی اندکی بیشبرآوردی خوشبینانه نسبت به تواناییهای فضایی خود داشتند. ارزیابی دقیق، یا حتی کمی اغراقآمیز از توانایی میتوانست شانس بقا را افزایش دهد.
در مقابل، هرچند زنان نیز در شکار شرکت میکردند، اما عمدتاً مسئول گردآوری گیاهان، مراقبت از فرزندان خردسال، و حفظ امنیت و پایداری در نزدیکی محل سکونت بودند. در این نقشها، احتیاط و شاید نوعی «فروتنی شناختی» در ارزیابی از تواناییهای فیزیکی یا فضایی که مستلزم ریسکپذیری بود، یک مزیت تکاملی محسوب میشد. مادری که تواناییهای خود را دستکم میگرفت، احتمالاً کمتر خود و فرزندانش را در معرض خطرات محیطی قرار میداد. «هزینه خطا» در این سناریو بسیار متفاوت است زیرا برای یک زن، بیشبرآورد کردن توانایی و به خطر انداختن خود یا فرزندانش میتوانست عواقب فاجعهباری داشته باشد، در حالی که اتخاذ رویکردی محتاطانهتر، امنیت بیشتری را به ارمغان میآورد. این فروتنی همچنین ممکن است در تسهیل همکاری و ایجاد روابط اجتماعی قویتر در گروه نیز نقش داشته باشد.
البته، این بدان معنا نیست که زنان فاقد هوش فضایی بودهاند. برای مثال، مهارتهایی نظیر «حافظه مکانی اشیاء» که برای به خاطر سپردن مکان گیاهان خوراکی یا دارویی در یک محیط پیچیده ضروری است، احتمالاً در زنان به خوبی توسعه یافته بود. تفاوت در خودارزیابی مشاهده شده در مطالعات مدرن، بیشتر به جنبههایی از هوش فضایی مانند چرخش ذهنی مربوط میشود که با جهتیابی و فعالیتهای معمولاً مردانه در دوران تکامل مرتبطتر بودهاند.
نتیجه؟
بنابراین، تمایل امروزی زنان به دستکم گرفتن هوش فضایی خود، حتی با وجود عملکرد برابر، میتواند میراثی از استراتژیهای بقای اجدادی باشد که در آن احتیاط و فروتنی برای زنان مزایای تکاملی به همراه داشته است. این در حالی است که برای مردان، اعتماد به نفس (و عدم تمایل به دستکم گرفتن توانایی) در زمینههای مرتبط با فعالیتهای فضایی، احتمالاً سودمندتر بوده است.
درک این ریشههای تکاملی نباید به معنای پذیرش جبری این الگوها باشد. امروزه نه مردان شکار میکنند و نه زنان گردآوری؛ هرچند که در دنیای گذشته نیز کمابیش هر دو جنس هر دو کار را میکردند. امروزه نیازمند مشارکت کامل هر دو جنس در تمامی عرصهها، بهویژه در حوزههای فناورانه و علمی هستیم، و شناخت این سوگیریهای شناختی و تلاش برای تعدیل آنها از طریق آموزش اهمیتی دوچندان مییابد.
هادی صمدی
@evophilosophy
Қайта жіберілді:
انجمن مغز و فلسفه ذهن

06.05.202515:40
لایبنیتس اشاره میکند که بدون تغییر دیگر خواص آن، میتوان مغز بشر را آنقدر بزرگ فرض کرد که بشود داخل آن را دید و در آن قدم زد. اگر بتوان تمامی کارکردهای اتمهای مغز را درک کرد، باز چیزی جز اتمهای حرکتپذیر نمیبینیم و فکر متناظر این حرکتها برای ما مشهود نخواهد بود. دوبوا ریموند نیز درمورد حدود درک ما از طبیعت بحثهایی مشابه پیش کشید. شناخت جرمها سرعتها مکانها و نیروهای مولکولهای مغز لازم است وسیع باشد یا همان گونه که او میگوید: «حال با توجه به خود فرایندهای ذهنی، آشکارا حتی با داشتن شناختی عظیم از مغز نیز همان قدر آنها را کم درک خواهیم کرد که اکنون میکنیم. حتی داشتن این شناخت نیز درکناپذیر بودن آنها را کاهش نخواهد داد. شناختی عظیم از مغز، یعنی کاملترین شناخت ممکن، برای ما چیزی جز ماده متحرک را در مغز نشان نخواهد داد. با این همه، حتی شناخت بسیار زیاد از نظم و حرکت ذرههای مادی به ما امکان نخواهد داد که بتوانیم وارد گستره خودآگاهی شویم».
•|فیزیک و طبیعت، ورنر هایزنبرگ، ترجمۀ مزدا موحد|•
@MindPhilosa | مغز و فلسفه ذهن بهشتی


07.04.202506:07
🔰 نخستین مدرسه پسرانه علوم اعصاب علامه حلی تهران
📍مبانی علوم شناختی محاسباتی، آموزش ابزارهای کاربردی برای تحلیل سیگنالهای مغزی
👤 استاد دوره: آقای دکتر محمدباقر خدابخشی
🗓 پنجشنبهها، از ۱۱ تا ۲۵ اردیبهشت ماه و ۵ تا ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۴
⏰ از ساعت ۸ تا ۱۴
📌 مدرسه به شکل حضوری برگزار میشود.
📌 ویژه دانشآموزان مقطع متوسطهی دوم و دانشجویان سال اول
📌 پوستر پروژههای برگزیده این مدرسه در سومین کنگره علوم اعصاب علامه حلی تهران (#HNC2025) ارائه خواهند شد.
® برای ثبتنام به شناسه @adhellineuro پیام دهید.
🔴 فرصت ویژه پیش ثبتنام برای اعضای ذهنایش:
۱۰ نفر اولی که زودتر پیام بدهند از تخفیف ۳۰ درصدی برخوردار خواهند شد.
@Zehnayesh
@HelliResearch
@HelliSchool
@cognitive_science_iran
📍مبانی علوم شناختی محاسباتی، آموزش ابزارهای کاربردی برای تحلیل سیگنالهای مغزی
👤 استاد دوره: آقای دکتر محمدباقر خدابخشی
🗓 پنجشنبهها، از ۱۱ تا ۲۵ اردیبهشت ماه و ۵ تا ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۴
⏰ از ساعت ۸ تا ۱۴
📌 مدرسه به شکل حضوری برگزار میشود.
📌 ویژه دانشآموزان مقطع متوسطهی دوم و دانشجویان سال اول
📌 پوستر پروژههای برگزیده این مدرسه در سومین کنگره علوم اعصاب علامه حلی تهران (#HNC2025) ارائه خواهند شد.
® برای ثبتنام به شناسه @adhellineuro پیام دهید.
🔴 فرصت ویژه پیش ثبتنام برای اعضای ذهنایش:
۱۰ نفر اولی که زودتر پیام بدهند از تخفیف ۳۰ درصدی برخوردار خواهند شد.
@Zehnayesh
@HelliResearch
@HelliSchool
@cognitive_science_iran
Қайта жіберілді:
تکامل و فلسفه

21.03.202515:54
آیندهی انسان در سایهی چند پژوهش تجربی
اگر پست قبلی را که دربارهی وضعیت انسان در جهان حاکمیت هوشی مصنوعی بود تا حدی نظرورزانه و نامتکی بر شواهد تجربی ارزیابی کردید به چند پژوهش تجربی اشاره کنیم. هرچند این شواهد لزوماً به هوش مصنوعی ربط ندارند اما اشاراتی دارند به آیندهی انسان.
چشم بسته وارد آینده نشویم.
چه کسانی بیش از متعارف عمر میکنند؟ واضح به نظر میرسد که در پاسخ به این پرسش باید به سراغ افراد مسن رفت و عوامل مشترکی را در آنها رصد کرد: عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی. در سالهای اخیر هوش به عنوان عاملی که با طول عمر همبستگی دارد معرفی شده است. اما هوش جنبههای مختلفی دارد. پژوهشی که در دانشگاه ژنو انجام شده عامل خاصی را معرفی میکند: توانایی زبانی فرد. روان بودن کلامی، بزرگی دایرهی واژگان، و توانایی فرد در استفاده از آن واژگان همبستگی مثبتی با طول عمر دارد.
چند پژوهش دیگر را به پژوهش یادهشده بیافزاییم تا در ادامه تحلیلی از منظر نظریهی همتکاملی ژن-فرهنگ عرضه شود.
مطابق پژوهشی که در فایننشال تایمز آمده، در سایهی گسترش هوشمصنوعی و اتوماسیون هوش آدمی در حال کاهش است و نه افزایش!
پژوهش سوم نیز نشان میداد که مهارتهای اجتماعی و کلامی در برخی از کارگران نسل زد کاهش یافته است.
آینده انسان با توجه به این پژوهشها
اگر فرض کنیم که پژوهش دانشگاه ژنو درست باشد و توانایی زبانی واقعاً با طول عمر ارتباط داشته باشد، و همزمان دو پژوهش دیگر درست باشند که نشان میدهند هوش (به ویژه مهارتهای زبانی) در حال کاهش است، نتایج نگرانکنندهای برای آینده انسان حاصل میشود.
هرچند واضح به نظر میرسد که از مشاهدهی همبستگی نباید نتایج علی گرفت اما اگر هوش زبانی مستقیم یا غیرمستقیم با طول عمر مرتبط باشد، کاهش این مهارتها در نسلهای آینده میتواند با کاهش بالقوهی طول عمر متوسط همبستگی داشته باشد. صد البته این پیشبینی قطعی نیست و عوامل بسیار زیادی در طول عمر انسان دخیل هستند که پیشرفت در علوم پزشکی از آن جمله آنهاست. اما این پیشبینی را باید جدی گرفت، زیرا پیشرفتهای لوکستر پزشکی که گاهی در دفاع از افزایش طول عمر انسان به آنها اشاره میشود در اختیار همگان نخواهد بود و میانگین طول عمر بشر را چندان افزایش نمیدهند.
البته شاید گفته شود که هوش انسانی در حال تغییر شکل است، نه کاهش مطلق. به عبارتی شاید در عصر هوش مصنوعی، مهارتهای زبانی و کلامی سنتی کماهمیتتر شوند و مهارتهای جدیدی مانند توانایی کار با هوش مصنوعی، تفکر محاسباتی و حل مسائل پیچیده در محیطهای اتوماتیک، جایگزین آنها شوند. با این حال، پژوهش دانشگاه ژنو نشان میدهد که هوش زبانی هنوز هم مهم است؛ حداقل برای طول عمر. اما پژوهش چهارم نشان میدهد که توانایی ریاضیاتی نوجوانان نیز به شدت کاهش یافته.
همچنین است کاهش توانایی جهتیابی در اثر استفادهی زیاد از مسیریابها.
این پژوهشها هشداریاند برای توجه بیشتر به توسعه مهارتهای زبانی و شناختی در نسلهای آینده. آموزش و پرورش باید به گونهای طراحی شود که نه تنها مهارتهای کار با هوش مصنوعی را آموزش دهد، بلکه مهارتهای زبانی، کلامی، تفکر انتقادی، محاسباتی و جهتیابی را نیز تقویت کند. همچنین، باید به اثرات منفی وابستگی بیش از حد به فناوری بر مهارتهای انسانی توجه کرد و راههایی برای حفظ و تقویت این مهارتها در دنیای دیجیتال پیدا کرد.
تحلیلی از منظر نظریهی همتکاملی ژن-فرهنگ
ژنها و فرهنگ به طور متقابل بر یکدیگر اثر میگذارند و تکامل مییابند. به عبارت دیگر، فرهنگ نه تنها محصول ژنهای ماست، بلکه خود فرهنگ نیز میتواند بر انتخاب طبیعی و در نتیجه بر تکامل ژنها تأثیر بگذارد. این تعامل پویا و دوسویه، ویژگی منحصربهفرد تکامل انسان را رقم میزند.
تواناییهای زبانی، هوش، و مهارتهای اجتماعی و کلامی، همگی محصول تعامل پیچیده بین ژنها و فرهنگ هستند. تغییرات فرهنگی مانند گسترش هوش مصنوعی و رسانههای دیجیتال، محیط انتخاب طبیعی را تغییر میدهند و ممکن است در بلندمدت منجر به تغییرات ژنتیکی شوند. تغییرات فرهنگی به مراتب سریعتر از تغییرات ژنتیکی رخ میدهند. کاهش مهارتهای زبانی و اجتماعی نسل زد، نمونهای از تطابق فرهنگی سریع با محیط جدید است. تکامل ژنتیکی به زمان بسیار طولانیتری نیاز دارد و ممکن است هنوز نتواند خود را به طور کامل با این تغییرات فرهنگی تطبیق دهد.
درک همتکاملی ژن-فرهنگ به ما این امکان را میدهد که آگاهانهتر به تأثیر فرهنگ بر تکامل انسان بنگریم. میتوانیم با مداخلههای فرهنگی و آموزشی، مسیر تکامل را به سمت اهداف مطلوبتر هدایت کنیم. اگر نگران کاهش مهارتهای زبانی و اجتماعی هستیم، باید برنامههای آموزشی و فرهنگی را طراحی کنیم که این مهارتها را تقویت کنند و از اثرات منفی وابستگی بیش از حد به فناوری بکاهند.
هادی صمدی
@evophilosophy
اگر پست قبلی را که دربارهی وضعیت انسان در جهان حاکمیت هوشی مصنوعی بود تا حدی نظرورزانه و نامتکی بر شواهد تجربی ارزیابی کردید به چند پژوهش تجربی اشاره کنیم. هرچند این شواهد لزوماً به هوش مصنوعی ربط ندارند اما اشاراتی دارند به آیندهی انسان.
چشم بسته وارد آینده نشویم.
چه کسانی بیش از متعارف عمر میکنند؟ واضح به نظر میرسد که در پاسخ به این پرسش باید به سراغ افراد مسن رفت و عوامل مشترکی را در آنها رصد کرد: عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی. در سالهای اخیر هوش به عنوان عاملی که با طول عمر همبستگی دارد معرفی شده است. اما هوش جنبههای مختلفی دارد. پژوهشی که در دانشگاه ژنو انجام شده عامل خاصی را معرفی میکند: توانایی زبانی فرد. روان بودن کلامی، بزرگی دایرهی واژگان، و توانایی فرد در استفاده از آن واژگان همبستگی مثبتی با طول عمر دارد.
چند پژوهش دیگر را به پژوهش یادهشده بیافزاییم تا در ادامه تحلیلی از منظر نظریهی همتکاملی ژن-فرهنگ عرضه شود.
مطابق پژوهشی که در فایننشال تایمز آمده، در سایهی گسترش هوشمصنوعی و اتوماسیون هوش آدمی در حال کاهش است و نه افزایش!
پژوهش سوم نیز نشان میداد که مهارتهای اجتماعی و کلامی در برخی از کارگران نسل زد کاهش یافته است.
آینده انسان با توجه به این پژوهشها
اگر فرض کنیم که پژوهش دانشگاه ژنو درست باشد و توانایی زبانی واقعاً با طول عمر ارتباط داشته باشد، و همزمان دو پژوهش دیگر درست باشند که نشان میدهند هوش (به ویژه مهارتهای زبانی) در حال کاهش است، نتایج نگرانکنندهای برای آینده انسان حاصل میشود.
هرچند واضح به نظر میرسد که از مشاهدهی همبستگی نباید نتایج علی گرفت اما اگر هوش زبانی مستقیم یا غیرمستقیم با طول عمر مرتبط باشد، کاهش این مهارتها در نسلهای آینده میتواند با کاهش بالقوهی طول عمر متوسط همبستگی داشته باشد. صد البته این پیشبینی قطعی نیست و عوامل بسیار زیادی در طول عمر انسان دخیل هستند که پیشرفت در علوم پزشکی از آن جمله آنهاست. اما این پیشبینی را باید جدی گرفت، زیرا پیشرفتهای لوکستر پزشکی که گاهی در دفاع از افزایش طول عمر انسان به آنها اشاره میشود در اختیار همگان نخواهد بود و میانگین طول عمر بشر را چندان افزایش نمیدهند.
البته شاید گفته شود که هوش انسانی در حال تغییر شکل است، نه کاهش مطلق. به عبارتی شاید در عصر هوش مصنوعی، مهارتهای زبانی و کلامی سنتی کماهمیتتر شوند و مهارتهای جدیدی مانند توانایی کار با هوش مصنوعی، تفکر محاسباتی و حل مسائل پیچیده در محیطهای اتوماتیک، جایگزین آنها شوند. با این حال، پژوهش دانشگاه ژنو نشان میدهد که هوش زبانی هنوز هم مهم است؛ حداقل برای طول عمر. اما پژوهش چهارم نشان میدهد که توانایی ریاضیاتی نوجوانان نیز به شدت کاهش یافته.
همچنین است کاهش توانایی جهتیابی در اثر استفادهی زیاد از مسیریابها.
این پژوهشها هشداریاند برای توجه بیشتر به توسعه مهارتهای زبانی و شناختی در نسلهای آینده. آموزش و پرورش باید به گونهای طراحی شود که نه تنها مهارتهای کار با هوش مصنوعی را آموزش دهد، بلکه مهارتهای زبانی، کلامی، تفکر انتقادی، محاسباتی و جهتیابی را نیز تقویت کند. همچنین، باید به اثرات منفی وابستگی بیش از حد به فناوری بر مهارتهای انسانی توجه کرد و راههایی برای حفظ و تقویت این مهارتها در دنیای دیجیتال پیدا کرد.
تحلیلی از منظر نظریهی همتکاملی ژن-فرهنگ
ژنها و فرهنگ به طور متقابل بر یکدیگر اثر میگذارند و تکامل مییابند. به عبارت دیگر، فرهنگ نه تنها محصول ژنهای ماست، بلکه خود فرهنگ نیز میتواند بر انتخاب طبیعی و در نتیجه بر تکامل ژنها تأثیر بگذارد. این تعامل پویا و دوسویه، ویژگی منحصربهفرد تکامل انسان را رقم میزند.
تواناییهای زبانی، هوش، و مهارتهای اجتماعی و کلامی، همگی محصول تعامل پیچیده بین ژنها و فرهنگ هستند. تغییرات فرهنگی مانند گسترش هوش مصنوعی و رسانههای دیجیتال، محیط انتخاب طبیعی را تغییر میدهند و ممکن است در بلندمدت منجر به تغییرات ژنتیکی شوند. تغییرات فرهنگی به مراتب سریعتر از تغییرات ژنتیکی رخ میدهند. کاهش مهارتهای زبانی و اجتماعی نسل زد، نمونهای از تطابق فرهنگی سریع با محیط جدید است. تکامل ژنتیکی به زمان بسیار طولانیتری نیاز دارد و ممکن است هنوز نتواند خود را به طور کامل با این تغییرات فرهنگی تطبیق دهد.
درک همتکاملی ژن-فرهنگ به ما این امکان را میدهد که آگاهانهتر به تأثیر فرهنگ بر تکامل انسان بنگریم. میتوانیم با مداخلههای فرهنگی و آموزشی، مسیر تکامل را به سمت اهداف مطلوبتر هدایت کنیم. اگر نگران کاهش مهارتهای زبانی و اجتماعی هستیم، باید برنامههای آموزشی و فرهنگی را طراحی کنیم که این مهارتها را تقویت کنند و از اثرات منفی وابستگی بیش از حد به فناوری بکاهند.
هادی صمدی
@evophilosophy
17.03.202513:41
🔻 دکتر جواد حاتمی
🔹 گفتاری کوتاه در باب ماهیت اضطراب
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
✍️✍️✍️✍️✍️
🔹 گفتاری کوتاه در باب ماهیت اضطراب
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
✍️✍️✍️✍️✍️
16.03.202512:32
🔻 دکتر جواد حاتمی
🔹 گفتاری کوتاه در باب ماهیت اضطراب
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
✍️✍️✍️✍️✍️
🔹 گفتاری کوتاه در باب ماهیت اضطراب
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
✍️✍️✍️✍️✍️
Қайта жіберілді:
تکامل و فلسفه | هادی صمدی

09.05.202508:47
نسل زِد و محافظهکاران: بیش از سایرین در خطر اطلاعات نادرست
چه کسانی بیشتر گول اطلاعات نادرست را میخورند؟
در پاسخ به این پرسش مهم پژوهش بسیار بزرگی انجام شده است؛ بیش از ۶۶ هزار نفر در ۲۴ کشور جهان از طریق یک وبسایت عمومی در این پژوهش شرکت داشتند.
نقش سن:
نتایج تا حد زیادی ناامیدکننده است زیرا نشان میدهد که بهخلاف تصور رایج که جوانان نسل زد (متولدین ۱۹۹۷-۲۰۱۲) به دلیل بزرگ شدن با اینترنت آگاهی رسانهای بیشتری دارند، این نسل کمترین امتیاز را در تشخیص اخبار جعلی کسب کردند و آسیبپذیرتر از سایر گروههای سنی بودند. نکتهی جالب و امیدوارکننده آنکه به رغم آنکه نمرات نسل زِد پایینتر از بقیه بود اما خودارزیابی این گروه واقعیتر از نسلهای قبلی بود. به عبارتی خودشان میدانستند که عملکرد مناسبی در تشخیص اطلاعات نادرست ندارند.
نقش گرایش سیاسی:
همانطور که شواهد قبلی نیز نشان داده بودند افرادی که خود را از نظر سیاسی محافظهکار یا بسیار محافظهکار معرفی کردند، به طور متوسط امتیاز پایینتری در تشخیص اطلاعات نادرست داشتند. خطر بزرگ این عدم تشخیص وقتی روشن میشود که این دسته در نهادهای سیاسی و امنیتی مشغول به فعالیت میشوند زیرا کمتوانی در تشخیص اطلاعات نادرست میتواند عواقب وخیمی برای همگان داشته باشد. در افراد بسیار محافظهکار، ارتباط بین اعتماد به نفس بالا و توانایی واقعی ضعیفتر بود؛ یعنی اعتماد به نفس این گروه کمتر نشاندهندهی مهارت واقعی آنها بود که همین امر خطرات تصمیمگیریهای این دسته را بالاتر میبرد.
نقش جنسیت:
وقتی پای جنسیت به میان آمد مشخص شد که مردان عملکرد بهتری در تشخیص اطلاعات نادرست از خود نشان دادند. اما در این میان زنان خودارزیابی بهتری نسبت به مردان داشتند. به عبارتی مردان در تشخیص اطلاعات نادرست بهتر بودند اما اعتماد کاذبی نسبت به عملکرد خود داشتند و آن را بالاتر از واقعی ارزیابی میکردند.
نقش تحصیلات:
افرادی که سطح تحصیلات رسمی بالاتری داشتند در تشخیص اطلاعات نادرست بهتر عمل کردند. اما خطری نیز در کمین تحصیلکردههای دانشگاهی است: افراد با تحصیلات عالی (لیسانس به بالا) کمی کمتر از افراد با تحصیلات پایینتر در تخمین توانایی خود دقیق بودند. یعنی افرادی که دانشگاه رفتهاند باید بیشتر مراقب خودارزیابیهایشان باشند.
اما در مجموع کل جمعیت افرادی که فکر میکردند توانایی خوبی در تشخیص اخبار جعلی دارند، واقعاً عملکرد بهتری داشتند.
نقش جغرافیا:
عملکرد شرکتکنندگان در کشورهای مختلف اندکی متفاوت بود، اگرچه برخی کشورهای اروپایی و کانادا عملکردی مشابه آمریکا داشتند. پژوهشگران میگویند این مطالعه به زبان انگلیسی انجام شده، بنابراین ممکن است یافتهها کاملاً به جمعیتهای غیرانگلیسیزبان قابل تعمیم نباشد هرچند دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که فکر کنیم وضعیت کشورهای دیگر متفاوت است.
چرا این پژوهش بسیار مهم است؟
آسیبپذیری در برابر اطلاعات نادرست تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، روانی و جمعیتی است و هیچکس مصون نیست: همه افراد، صرفنظر از گروه جمعیتی یا باورهایشان، در معرض خطر باور کردن اطلاعات نادرست هستند. تقویت مهارتهای تفکر انتقادی و سواد دیجیتال برای همگان ضروری است.
حتی تفاوتهای کوچک در آسیبپذیری میتواند با توجه به حجم انبوه اطلاعات آنلاین، پیامدهای مهمی در دنیای واقعی مانند سلامت عمومی و تصمیمات سیاسی داشته باشد.
نکتهی بسیار مهم آن است که شناسایی گروههای آسیبپذیرتر به معنی مقصر دانستن آنها نیست، بلکه نشاندهندهی نیاز به تلاشهای هدفمندتر برای افزایش سواد رسانهای و تفکر انتقادی در تمام اقشار جامعه است.
چه کنیم؟ از جمله، فلسفه بخوانیم.
مطالعه فلسفه، بهویژه فلسفه طبیعیگرایانه که با علم پیوند خورده، قدرت تشخیص اطلاعات نادرست را افزایش میدهد. فلسفه به طور ذاتی شامل پرسشگری، تحلیل منطقی استدلالها، شناسایی مغالطهها و ارزیابی پیشفرضهاست. این مهارتها مستقیماً به شناسایی ضعفها، تناقضات و ترفندهای رایج در اطلاعات نادرست کمک میکنند. فلسفه با طرح پرسشهایی نظیر اینکه «چگونه میدانیم؟» و «معیار حقیقت چیست؟» باعث میشود فرد نسبت به منابع اطلاعات، روش کسب دانش و میزان قطعیت ادعاها حساستر و دقیقتر شود.
فلسفههای طبیعیگرایانه بر اهمیت شواهد عینی، روش علمی و سازگاری با یافتههای علمی تأکید میکنند. این رویکرد فرد را عادت میدهد که برای هر ادعای واقعی (به خصوص ادعاهای مربوط به جهان فیزیکی و اجتماعی)، به دنبال مدارک قابل اتکا و قابل آزمایش باشد و ادعاهای بیاساس، شبهعلمی یا صرفاً مبتنی بر شهود و سنت را به چالش بکشد.
درک پیچیدگیهای فلسفی و محدودیتهای دانش بشری، به فروتنی فکری منجر میشود. این باعث میشود فرد کمتر مستعد اعتماد به نفس کاذب و پذیرش عجولانه اطلاعات باشد.
هادی صمدی
@evophilosophy
چه کسانی بیشتر گول اطلاعات نادرست را میخورند؟
در پاسخ به این پرسش مهم پژوهش بسیار بزرگی انجام شده است؛ بیش از ۶۶ هزار نفر در ۲۴ کشور جهان از طریق یک وبسایت عمومی در این پژوهش شرکت داشتند.
نقش سن:
نتایج تا حد زیادی ناامیدکننده است زیرا نشان میدهد که بهخلاف تصور رایج که جوانان نسل زد (متولدین ۱۹۹۷-۲۰۱۲) به دلیل بزرگ شدن با اینترنت آگاهی رسانهای بیشتری دارند، این نسل کمترین امتیاز را در تشخیص اخبار جعلی کسب کردند و آسیبپذیرتر از سایر گروههای سنی بودند. نکتهی جالب و امیدوارکننده آنکه به رغم آنکه نمرات نسل زِد پایینتر از بقیه بود اما خودارزیابی این گروه واقعیتر از نسلهای قبلی بود. به عبارتی خودشان میدانستند که عملکرد مناسبی در تشخیص اطلاعات نادرست ندارند.
نقش گرایش سیاسی:
همانطور که شواهد قبلی نیز نشان داده بودند افرادی که خود را از نظر سیاسی محافظهکار یا بسیار محافظهکار معرفی کردند، به طور متوسط امتیاز پایینتری در تشخیص اطلاعات نادرست داشتند. خطر بزرگ این عدم تشخیص وقتی روشن میشود که این دسته در نهادهای سیاسی و امنیتی مشغول به فعالیت میشوند زیرا کمتوانی در تشخیص اطلاعات نادرست میتواند عواقب وخیمی برای همگان داشته باشد. در افراد بسیار محافظهکار، ارتباط بین اعتماد به نفس بالا و توانایی واقعی ضعیفتر بود؛ یعنی اعتماد به نفس این گروه کمتر نشاندهندهی مهارت واقعی آنها بود که همین امر خطرات تصمیمگیریهای این دسته را بالاتر میبرد.
نقش جنسیت:
وقتی پای جنسیت به میان آمد مشخص شد که مردان عملکرد بهتری در تشخیص اطلاعات نادرست از خود نشان دادند. اما در این میان زنان خودارزیابی بهتری نسبت به مردان داشتند. به عبارتی مردان در تشخیص اطلاعات نادرست بهتر بودند اما اعتماد کاذبی نسبت به عملکرد خود داشتند و آن را بالاتر از واقعی ارزیابی میکردند.
نقش تحصیلات:
افرادی که سطح تحصیلات رسمی بالاتری داشتند در تشخیص اطلاعات نادرست بهتر عمل کردند. اما خطری نیز در کمین تحصیلکردههای دانشگاهی است: افراد با تحصیلات عالی (لیسانس به بالا) کمی کمتر از افراد با تحصیلات پایینتر در تخمین توانایی خود دقیق بودند. یعنی افرادی که دانشگاه رفتهاند باید بیشتر مراقب خودارزیابیهایشان باشند.
اما در مجموع کل جمعیت افرادی که فکر میکردند توانایی خوبی در تشخیص اخبار جعلی دارند، واقعاً عملکرد بهتری داشتند.
نقش جغرافیا:
عملکرد شرکتکنندگان در کشورهای مختلف اندکی متفاوت بود، اگرچه برخی کشورهای اروپایی و کانادا عملکردی مشابه آمریکا داشتند. پژوهشگران میگویند این مطالعه به زبان انگلیسی انجام شده، بنابراین ممکن است یافتهها کاملاً به جمعیتهای غیرانگلیسیزبان قابل تعمیم نباشد هرچند دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که فکر کنیم وضعیت کشورهای دیگر متفاوت است.
چرا این پژوهش بسیار مهم است؟
آسیبپذیری در برابر اطلاعات نادرست تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، روانی و جمعیتی است و هیچکس مصون نیست: همه افراد، صرفنظر از گروه جمعیتی یا باورهایشان، در معرض خطر باور کردن اطلاعات نادرست هستند. تقویت مهارتهای تفکر انتقادی و سواد دیجیتال برای همگان ضروری است.
حتی تفاوتهای کوچک در آسیبپذیری میتواند با توجه به حجم انبوه اطلاعات آنلاین، پیامدهای مهمی در دنیای واقعی مانند سلامت عمومی و تصمیمات سیاسی داشته باشد.
نکتهی بسیار مهم آن است که شناسایی گروههای آسیبپذیرتر به معنی مقصر دانستن آنها نیست، بلکه نشاندهندهی نیاز به تلاشهای هدفمندتر برای افزایش سواد رسانهای و تفکر انتقادی در تمام اقشار جامعه است.
چه کنیم؟ از جمله، فلسفه بخوانیم.
مطالعه فلسفه، بهویژه فلسفه طبیعیگرایانه که با علم پیوند خورده، قدرت تشخیص اطلاعات نادرست را افزایش میدهد. فلسفه به طور ذاتی شامل پرسشگری، تحلیل منطقی استدلالها، شناسایی مغالطهها و ارزیابی پیشفرضهاست. این مهارتها مستقیماً به شناسایی ضعفها، تناقضات و ترفندهای رایج در اطلاعات نادرست کمک میکنند. فلسفه با طرح پرسشهایی نظیر اینکه «چگونه میدانیم؟» و «معیار حقیقت چیست؟» باعث میشود فرد نسبت به منابع اطلاعات، روش کسب دانش و میزان قطعیت ادعاها حساستر و دقیقتر شود.
فلسفههای طبیعیگرایانه بر اهمیت شواهد عینی، روش علمی و سازگاری با یافتههای علمی تأکید میکنند. این رویکرد فرد را عادت میدهد که برای هر ادعای واقعی (به خصوص ادعاهای مربوط به جهان فیزیکی و اجتماعی)، به دنبال مدارک قابل اتکا و قابل آزمایش باشد و ادعاهای بیاساس، شبهعلمی یا صرفاً مبتنی بر شهود و سنت را به چالش بکشد.
درک پیچیدگیهای فلسفی و محدودیتهای دانش بشری، به فروتنی فکری منجر میشود. این باعث میشود فرد کمتر مستعد اعتماد به نفس کاذب و پذیرش عجولانه اطلاعات باشد.
هادی صمدی
@evophilosophy
04.05.202514:19
📣دانشگاه شهید بهشتی برگزار می کند.
🧠 دوره تخصصی ارزیابی و توانبخشی شناختی
👨🏫 مدرس دوره : دکتر مجتبی چیذری
📍 آشنایی با ابزارهای تخصصی و کاربردی برای ارزیابی عملکردهای شناختی و طراحی مداخلههای توانبخشی هدفمند
🧪 ابزارهایی که در این دوره با آنها آشنا میشوید:
IVA-2 (ارزیابی توجه و تکانشگری)🔹
🔹 ریهاکام (توانبخشی شناختی رایانهمحور)
🔹 کاپتان لاگ (ارزیابی عملکردهای اجرایی)
و ابزارهای کاربردی دیگر…
🕒 مدت دوره: ۱۵ ساعت
👥 نحوه برگزاری: حضوری و آنلاین
🎯 مناسب برای روانشناسان، نوروسایکولوژیستها، کاردرمانگران و دانشجویان علاقهمند به ارزیابی و مداخلات شناختی
📞 اطلاعات و ثبتنام
09307634682
09334334240
09027665729
@SBUshabani
@sbupsyworkshop
http://wa.me/989334334240
🔗 برای اطلاعات بیشتر پیج آکادمی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی را دنبال کنید:
🆔اینستاگرام:
instagram.com/sbu.psychacademy
🆔تلگرام:
https://t.me/sbupsychacademy
🌟 گامی تخصصی برای ارزیابی دقیقتر و توانبخشی مؤثرتر
#دانشگاه_شهیدبهشتی #ابزار_ارزیابی
🧠 دوره تخصصی ارزیابی و توانبخشی شناختی
👨🏫 مدرس دوره : دکتر مجتبی چیذری
📍 آشنایی با ابزارهای تخصصی و کاربردی برای ارزیابی عملکردهای شناختی و طراحی مداخلههای توانبخشی هدفمند
🧪 ابزارهایی که در این دوره با آنها آشنا میشوید:
IVA-2 (ارزیابی توجه و تکانشگری)🔹
🔹 ریهاکام (توانبخشی شناختی رایانهمحور)
🔹 کاپتان لاگ (ارزیابی عملکردهای اجرایی)
و ابزارهای کاربردی دیگر…
🕒 مدت دوره: ۱۵ ساعت
👥 نحوه برگزاری: حضوری و آنلاین
🎯 مناسب برای روانشناسان، نوروسایکولوژیستها، کاردرمانگران و دانشجویان علاقهمند به ارزیابی و مداخلات شناختی
📞 اطلاعات و ثبتنام
09307634682
09334334240
09027665729
@SBUshabani
@sbupsyworkshop
http://wa.me/989334334240
🔗 برای اطلاعات بیشتر پیج آکادمی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی را دنبال کنید:
🆔اینستاگرام:
instagram.com/sbu.psychacademy
🆔تلگرام:
https://t.me/sbupsychacademy
🌟 گامی تخصصی برای ارزیابی دقیقتر و توانبخشی مؤثرتر
#دانشگاه_شهیدبهشتی #ابزار_ارزیابی
01.04.202511:48
کانال اطلاع رسانی اخبار مربوط به فعالیتهای نوروساینس علامهحلیتهران (من جمله کنگره، مسابقات کارگاهها و ...) که به جهت آگاهسازی مخاطبین و علاقهمندان این حوزه تشکیل شده است:
@zehnayesh
@zehnayesh
Қайта жіберілді:
تکامل و فلسفه

21.03.202515:54
گیرافتاده بین هوش مصنوعی و خودمختاری
جان نوستا در پستهای قبل معرفی شده است. او از جمله پیشگامان فعال در حوزهی هوش مصنوعی است. نکتهی قابل توجه در مورد او، توجه همزمانش به تأثيرات انسانی این فناوری و اطلاعرسانی فعالانه در این زمینه است. مقاله اخیر او نیز بسیار قابل توجه است. در ادامه، خلاصه این مقاله را بررسی میکنیم.
تصور کنید مدتی است فقط با کمک هوش مصنوعی ایمیل نوشتهاید و حالا میخواهید بدون کمک آن ایمیل بنویسید. احتمالاً با مشکل مواجه خواهید شد. همین وضعیت را در نظر بگیرید وقتی بهطور مداوم از مسیریاب در رانندگی استفاده میکنید و ناگهان از کار میافتد. در این شرایط، مغز به اصطلاح لکنت میگیرد و مهارتهایی که قبلاً بهطور طبیعی انجام میشدند، به راحتی قابل انجام نیستند.
نوستا این پدیده را «دام نوسان هوش مصنوعی» مینامد و آن را اینگونه تعریف میکند: جابهجایی مداوم بین استفاده از هوش مصنوعی و انجام کارها به صورت دستی که میتواند اثرات منفی بر شناخت، عملکرد و حتی ایمنی داشته باشد. دام نوسان با تحلیل رفتن مهارت متفاوت است. در تحلیل رفتن مهارت، ما به مرور زمان انجام کاری را فراموش میکنیم. اما دام نوسان، الگویی پیچیدهتر از سازگاری و انطباق مجدد است؛ چرخهای پیوسته از وابستگی به هوش مصنوعی و تلاش برای بازیابی مهارتهای دستی. این وضعیت، شامل ناراحتی، کاهش کارایی و حتی خطرات احتمالی ناشی از تغییر مداوم بین حالتهای شناختیِ تقویتشدهباهوشمصنوعی و حالتهای سنتی است. به نظر میرسد این «مدل جدید» زندگی ما در عصر حاضر باشد، حداقل در آیندهای قابل پیشبینی.
ما معمولاً فکر میکنیم که فناوریها نیروهای افزایشی هستند که تواناییهای ما را گسترش میدهند و ما را بهتر، باهوشتر و سریعتر میکنند. اما واقعیت این است که بسیاری از فناوریها ما را به روشهای جدیدی از فکر کردن، مسیریابی و کار کردن عادت میدهند. وقتی به حالت استفاده نکردن از این فناوریها برمیگردیم، به سادگی به وضعیت قبلی خود باز نمیگردیم، بلکه نوعی گسست شناختی را تجربه میکنیم.
برای مثال، مترجمی که بهطور مداوم از هوش مصنوعی برای ترجمه استفاده میکند، ممکن است پس از مدتی کارایی قبلی خود را از دست بدهد. همچنین، پزشکی که برای تشخیص بیماریها به هوش مصنوعی متکی است، ممکن است در صورت عدم دسترسی به آن، به خصوص در شرایط اورژانسی، دچار تردید شود و توانایی تشخیص شهودی خود را از دست دهد.
در این موارد، مشکل فقط از دست دادن مهارت نیست. مغز که به استفاده از این فناوریها عادت کرده، در برابر تغییر و بازگشت به روشهای قبلی مقاومت نشان میدهد. فناوریها به جنبههای بسیار اساسی انسانی ما نفوذ میکنند.
از یکسو اگر هوش مصنوعی به شکل استراتژیک استفاده شود ممکن است با رشد مثبت شناختی همراه باشد. اما از سوی دیگر میتواند به تحلیل رفتن مهارتها بیانجامد. این حالت وقتی رخ میدهد که اتکا به هوش مصنوعی بیش از حد و بدون کنترل باشد. وقتی یک ابزار جدید وارد روند کار ما میشود، ما بخشی از وظایف شناختی خود را به آن ابزار میسپاریم؛ چه حافظه باشد (مانند موتورهای جستجو)، چه تصمیمگیری (مانند هوش مصنوعی در پزشکی) یا آگاهی از محیط (مانند رانندگی خودکار). این واگذاری وظایف مفید به نظر میرسد، اما مشکل زمانی شروع میشود که مجبور میشویم دوباره کنترل را به دست بگیریم.
یک مشکل احساسی این وضعیت را بدتر میکند: وقتی فردی متوجه کاهش کارایی خود در بازگشت به کارهای دستی میشود، ناامیدی را تجربه میکند و به جای تلاش برای تقویت دوبارهی مهارتهای خود، بیشتر به فناوری وابسته میشود.
آیا در آینده این مسأله حل میشود؟
دام نوسان، پدیدهای مربوط به زمانهی ماست. ما در دورهی گذاری قرار داریم که در آن هوش مصنوعی و اتوماسیون قدرتمند شدهاند، اما هنوز بهطور کامل فراگیر نشدهاند. این وضعیت باعث میشود افراد مدام بین استفاده از فناوریهای پیشرفته و روشهای سنتی و دستی در نوسان باشند. اگر استفاده از هوش مصنوعی کاملاً پایدار و همهگیر شود، آیا این نوسان از بین میرود یا همچنان به عنوان یک معضل باقی میماند؟ در حالی که برخی افراد ممکن است با این وضعیت سازگار شده و به تعادل برسند، عموم دیگر افراد ممکن است در مدیریت صحیح وابستگی خود به هوش مصنوعی ناتوان باشند و مهارتهایشان تحلیل رود.
شاید نسلهای آینده هرگز این اصطکاک را تجربه نکنند، زیرا ممکن است دیگر نیازی به بازگشت به مهارتهای دستی نداشته باشند. اما اگر به بهای از دست دادن برخی مهارتهای شناختی انسان این اصطکاک از بین رود چه؟! طرح این پرسش از جانب کسی که خود از پیشروان توسعهی این حوزه است باید ما را به تأمل وادارد.
در پست بعد در دفاع از اینکه چرا باید این نظر نوستار را بسیار جدی گرفت به چند پژوهش تجربی جدید اشاره خواهد شد.
هادی صمدی
@evophilosophy
جان نوستا در پستهای قبل معرفی شده است. او از جمله پیشگامان فعال در حوزهی هوش مصنوعی است. نکتهی قابل توجه در مورد او، توجه همزمانش به تأثيرات انسانی این فناوری و اطلاعرسانی فعالانه در این زمینه است. مقاله اخیر او نیز بسیار قابل توجه است. در ادامه، خلاصه این مقاله را بررسی میکنیم.
تصور کنید مدتی است فقط با کمک هوش مصنوعی ایمیل نوشتهاید و حالا میخواهید بدون کمک آن ایمیل بنویسید. احتمالاً با مشکل مواجه خواهید شد. همین وضعیت را در نظر بگیرید وقتی بهطور مداوم از مسیریاب در رانندگی استفاده میکنید و ناگهان از کار میافتد. در این شرایط، مغز به اصطلاح لکنت میگیرد و مهارتهایی که قبلاً بهطور طبیعی انجام میشدند، به راحتی قابل انجام نیستند.
نوستا این پدیده را «دام نوسان هوش مصنوعی» مینامد و آن را اینگونه تعریف میکند: جابهجایی مداوم بین استفاده از هوش مصنوعی و انجام کارها به صورت دستی که میتواند اثرات منفی بر شناخت، عملکرد و حتی ایمنی داشته باشد. دام نوسان با تحلیل رفتن مهارت متفاوت است. در تحلیل رفتن مهارت، ما به مرور زمان انجام کاری را فراموش میکنیم. اما دام نوسان، الگویی پیچیدهتر از سازگاری و انطباق مجدد است؛ چرخهای پیوسته از وابستگی به هوش مصنوعی و تلاش برای بازیابی مهارتهای دستی. این وضعیت، شامل ناراحتی، کاهش کارایی و حتی خطرات احتمالی ناشی از تغییر مداوم بین حالتهای شناختیِ تقویتشدهباهوشمصنوعی و حالتهای سنتی است. به نظر میرسد این «مدل جدید» زندگی ما در عصر حاضر باشد، حداقل در آیندهای قابل پیشبینی.
ما معمولاً فکر میکنیم که فناوریها نیروهای افزایشی هستند که تواناییهای ما را گسترش میدهند و ما را بهتر، باهوشتر و سریعتر میکنند. اما واقعیت این است که بسیاری از فناوریها ما را به روشهای جدیدی از فکر کردن، مسیریابی و کار کردن عادت میدهند. وقتی به حالت استفاده نکردن از این فناوریها برمیگردیم، به سادگی به وضعیت قبلی خود باز نمیگردیم، بلکه نوعی گسست شناختی را تجربه میکنیم.
برای مثال، مترجمی که بهطور مداوم از هوش مصنوعی برای ترجمه استفاده میکند، ممکن است پس از مدتی کارایی قبلی خود را از دست بدهد. همچنین، پزشکی که برای تشخیص بیماریها به هوش مصنوعی متکی است، ممکن است در صورت عدم دسترسی به آن، به خصوص در شرایط اورژانسی، دچار تردید شود و توانایی تشخیص شهودی خود را از دست دهد.
در این موارد، مشکل فقط از دست دادن مهارت نیست. مغز که به استفاده از این فناوریها عادت کرده، در برابر تغییر و بازگشت به روشهای قبلی مقاومت نشان میدهد. فناوریها به جنبههای بسیار اساسی انسانی ما نفوذ میکنند.
از یکسو اگر هوش مصنوعی به شکل استراتژیک استفاده شود ممکن است با رشد مثبت شناختی همراه باشد. اما از سوی دیگر میتواند به تحلیل رفتن مهارتها بیانجامد. این حالت وقتی رخ میدهد که اتکا به هوش مصنوعی بیش از حد و بدون کنترل باشد. وقتی یک ابزار جدید وارد روند کار ما میشود، ما بخشی از وظایف شناختی خود را به آن ابزار میسپاریم؛ چه حافظه باشد (مانند موتورهای جستجو)، چه تصمیمگیری (مانند هوش مصنوعی در پزشکی) یا آگاهی از محیط (مانند رانندگی خودکار). این واگذاری وظایف مفید به نظر میرسد، اما مشکل زمانی شروع میشود که مجبور میشویم دوباره کنترل را به دست بگیریم.
یک مشکل احساسی این وضعیت را بدتر میکند: وقتی فردی متوجه کاهش کارایی خود در بازگشت به کارهای دستی میشود، ناامیدی را تجربه میکند و به جای تلاش برای تقویت دوبارهی مهارتهای خود، بیشتر به فناوری وابسته میشود.
آیا در آینده این مسأله حل میشود؟
دام نوسان، پدیدهای مربوط به زمانهی ماست. ما در دورهی گذاری قرار داریم که در آن هوش مصنوعی و اتوماسیون قدرتمند شدهاند، اما هنوز بهطور کامل فراگیر نشدهاند. این وضعیت باعث میشود افراد مدام بین استفاده از فناوریهای پیشرفته و روشهای سنتی و دستی در نوسان باشند. اگر استفاده از هوش مصنوعی کاملاً پایدار و همهگیر شود، آیا این نوسان از بین میرود یا همچنان به عنوان یک معضل باقی میماند؟ در حالی که برخی افراد ممکن است با این وضعیت سازگار شده و به تعادل برسند، عموم دیگر افراد ممکن است در مدیریت صحیح وابستگی خود به هوش مصنوعی ناتوان باشند و مهارتهایشان تحلیل رود.
شاید نسلهای آینده هرگز این اصطکاک را تجربه نکنند، زیرا ممکن است دیگر نیازی به بازگشت به مهارتهای دستی نداشته باشند. اما اگر به بهای از دست دادن برخی مهارتهای شناختی انسان این اصطکاک از بین رود چه؟! طرح این پرسش از جانب کسی که خود از پیشروان توسعهی این حوزه است باید ما را به تأمل وادارد.
در پست بعد در دفاع از اینکه چرا باید این نظر نوستار را بسیار جدی گرفت به چند پژوهش تجربی جدید اشاره خواهد شد.
هادی صمدی
@evophilosophy
Қайта жіберілді:
موسسه حامی علوم انسانی



17.03.202513:41
📣 ثبتنام بورسیه تحصیلی حامی ۱۴۰۴ آغاز شد
🔺 موسسه حامی به دانشجویانی که در دانشگاههای معتبر خارجی امکان ادامه تحصیل دارند کمک هزینه تحصیلی اعطا مینماید.
✅ کمکهزینه تا سقف ۳۵۰۰۰ دلار
🗓 مهلت ثبتنام تا ۴ فروردین ۱۴۰۴
🔗 برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام از طریق سایت حامی به نشانی https://haamee.org/award-type/scholarship-fa اقدام کنید.
🎥ویدیوی راهنما برای ثبتنام در بورسیه تحصیلی حامی
📌 با به اشتراک گذاشتن این پست امکان استفاده از این فرصت را برای دانشجویان بیشتری فراهم میکنید.
@haameeorg
🔺 موسسه حامی به دانشجویانی که در دانشگاههای معتبر خارجی امکان ادامه تحصیل دارند کمک هزینه تحصیلی اعطا مینماید.
✅ کمکهزینه تا سقف ۳۵۰۰۰ دلار
🗓 مهلت ثبتنام تا ۴ فروردین ۱۴۰۴
🔗 برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام از طریق سایت حامی به نشانی https://haamee.org/award-type/scholarship-fa اقدام کنید.
🎥ویدیوی راهنما برای ثبتنام در بورسیه تحصیلی حامی
📌 با به اشتراک گذاشتن این پست امکان استفاده از این فرصت را برای دانشجویان بیشتری فراهم میکنید.
@haameeorg
Қайта жіберілді:
سیناپس

06.05.202515:40
📣 گروه علمی سیناپس با همکاری موسسه آموزش آزاد ماهان و آکادمی کوچینگ ویموند برگزار می کند:
👈اولین دورۀ تربیت تخصصی کوچ مغزآگاهی-فراشناختی➡️
✔️فرصت آمادگی برای ورود به کسب و کار روانشناسی و استخدام به عنوان روانشناس کودک، کوچ تخصصی، استعدادیابی و تدریس مهارت های زندگی و مدیریت در آکادمی کوچینگ ویموند
🗓 شروع دوره : ۳ خرداد ۱۴۰۴
🥇 با ۵۰٪ تخفیف برای گروه مخاطب هدف
🔗 برای مشاهده سرفصلها و ثبت نام كليک كنيد.
🖥لینکدین گروه علمی سیناپس
📱اینستاگرام گروه علمی سیناپس
🌐@synapsemedia
👈اولین دورۀ تربیت تخصصی کوچ مغزآگاهی-فراشناختی➡️
✔️فرصت آمادگی برای ورود به کسب و کار روانشناسی و استخدام به عنوان روانشناس کودک، کوچ تخصصی، استعدادیابی و تدریس مهارت های زندگی و مدیریت در آکادمی کوچینگ ویموند
🗓 شروع دوره : ۳ خرداد ۱۴۰۴
🥇 با ۵۰٪ تخفیف برای گروه مخاطب هدف
🔗 برای مشاهده سرفصلها و ثبت نام كليک كنيد.
🖥لینکدین گروه علمی سیناپس
📱اینستاگرام گروه علمی سیناپس
🌐@synapsemedia
04.05.202514:18
✅ تبلیغات
Қайта жіберілді:
تکامل و فلسفه

29.03.202509:02
شش اشتیاقی که مهار زندگی ما را در دست دارند،
و باید مدیریت شوند!
استیون هیز، رواندرمانگر معروف اکت، در مقالهی آخر خود به بررسی شش اشتیاق پنهان و اساسی میپردازد که ناآگاهانه زندگی ما را شکل میدهند. این اشتیاقها، اگر به درستی مدیریت نشوند، میتوانند منجر به رفتارهای خود-تخریبی، احساس تنهایی، و ناخشنودی شوند. مقاله استدلال میکند که راز داشتن یک زندگی بهتر، به جای سرکوب یا نادیده گرفتن این نیازها، شناخت این اشتیاقها و یادگیری نحوهی ارضای سالم و سازنده آنهاست.
در ادامه ضمن معرفی شش اشتیاق پنهان معرفیشده، تبیین تکاملی هرکدام نیز عرضه میشود زیرا آشنایی با ریشههای زیستی این اشتیاقها ما را در پذیرش و مدیریت آنها کمک میکند. اما چرا به مدیریت آنها نیاز داریم؟ درست همانگونه که بهرغم ریشههای تکاملیِ قویِ اشتیاق وافر به قند و چربی، نیازمند مدیریت آن هستیم باید این شش اشتیاق را نیز مدیریت کنیم.
۱. اشتیاق به تعلق، یعنی نیاز به پذیرفته شدن و ارتباط با دیگران، مکانیسم تکاملی قدرتمندی است که انسانها را به جستوجوی پیوند اجتماعی و عضویت در گروهها سوق میدهد، زیرا این امر در طول تاریخ تکامل ما برای بقا، تولیدمثل و موفقیت گونه ضروری بوده است. هیز میگوید به جای سرکوب این اشتیاق طبیعی از یکسو و اجازه دادن به آن در جهت غلبهی کامل بر رفتارمان باید از خودِ کاذب دست برداریم. به جای ساختن شخصیتی ساختگی برای جلب تأیید، اصالت خود را بپذیریم و با آسیبپذیریهای خود ارتباط برقرار کنیم. تعلق واقعی از اصالت ناشی میشود، نه تظاهر.
۲. اشتیاق به تشخیص موقعیت، یعنی نیاز به درک موقعیت خود در جهان و داشتن حس ثبات و کنترل، نیز یک سازوکار تکاملی است که به انسانها کمک میکند تا محیط خود را درک کنند، عدم قطعیت را کاهش دهند، برای آینده برنامهریزی کنند و احساس کنترل و تسلط داشته باشند، که همه اینها برای بقا و موفقیت در محیطهای پیچیده و متغیر ضروریاند. اما عدم مدیریت این اشتیاق دردسرساز شده زیرا توجه ما را به نحوی مستمر به گذشته و آینده معطوف کرده است. چه کنیم؟ به زمان حال توجه کنیم و به جای غرق شدن در گذشته یا نگرانی در مورد آینده، در لحظهی حال حضور داشته باشیم.
۳. اشتیاق به احساس کردن، یعنی نیاز به تجربه طیف کاملی از احساسات، حتی احساسات ناخوشایند یک سازوکار تکاملی است که به انسانها کمک میکند تا انگیزه پیدا کنند، با دیگران ارتباط برقرار کنند، از تجربه بیاموزند و زندگی را به طور کامل تجربه کنند. سرکوب احساسات، چه مثبت و چه منفی، میتواند توانایی ما برای انطباق، ارتباط و شکوفایی را محدود کند. معمولاً این اشتیاق را نادیده میگیریم و صرفاً خواهان تجربههای مثبت هستیم. راهکار؟ از احساسات خود فرار نکنیم؛ آنها را بپذیریم و به آنها گوش دهیم. احساسات، حتی احساسات دردناک، میتوانند درسهای ارزشمندی به ما بیاموزند و زندگی را غنی کنند.
۴. اشتیاق به انسجام فکری، یعنی نیاز به درک منطقی و سازمانیافته از جهان و تجربیات خود نیز یک سازوکار تکاملی است که به انسانها کمک میکند تا جهان پیچیده را درک کنند، تصمیمات کارآمد بگیرند، استرس را کاهش دهند، دانش را منتقل کنند و حس هویت خود را شکل دهند. این تواناییها برای بقا و موفقیت در محیطهای اجتماعی و طبیعی پیچیده ضروری بودهاند. در این مورد چه کنیم؟ هیز پیشنهاد میدهد پیچیدگی را بپذیریم زیرا زندگی اغلب نامنظم و متناقض است. به جای تلاش برای تحمیل نظم و منطق مصنوعی، پیچیدگی را بپذیریم و یاد بگیریم که با ابهام زندگی کنیم!
۵. اشتیاق به معنا، یعنی نیاز به داشتن هدف و احساس ارزشمندی در زندگی، سازوکار تکاملی دیگری است که به انسانها کمک میکند تا هدفمند شوند، انگیزه پیدا کنند، با رنج مقابله کنند، جوامع منسجم ایجاد کنند و سلامت روانی خود را حفظ کنند. این جنبهها برای بقا، همکاری و شکوفایی در جوامع انسانی پیچیده حیاتی بودهاند. چگونه مدیریتش کنیم؟ توصیه هیز آن است که از تأیید خارجی رها شویم و به دنبال معنا در معیارهای اجتماعی مانند ثروت و مقام نباشیم زیرا معنای واقعی از درون نشأت میگیرد. باید ارزشهای عمیق خود را پیدا کنیم و زندگی خود را در راستای آنها شکل دهیم.
۶. اشتیاق به توانش (برای رسیدن به هدف)، یعنی نیاز به احساس توانایی و مهارت در انجام کارها و تسلط بر چیزی نیز سازوکار تکاملی است که انسانها را به یادگیری مهارتها، بهبود عملکرد، کسب منابع و موقعیت اجتماعی، افزایش اعتماد به نفس و لذت بردن از پیشرفت سوق میدهد. این جنبهها برای بقا، موفقیت و شکوفایی در طول تاریخ تکامل انسان حیاتی بودهاند. افراط در این اشتیاق منبع دردسرهای زیادی بوده است.
توصیهی هیز برای مدیریت این اشتیاق آن است که فرایند را دوست داشته باشیم و بر موفقیت و نتیجهی نهایی تمرکز نکنیم.
هادی صمدی
@evophilosophy
و باید مدیریت شوند!
استیون هیز، رواندرمانگر معروف اکت، در مقالهی آخر خود به بررسی شش اشتیاق پنهان و اساسی میپردازد که ناآگاهانه زندگی ما را شکل میدهند. این اشتیاقها، اگر به درستی مدیریت نشوند، میتوانند منجر به رفتارهای خود-تخریبی، احساس تنهایی، و ناخشنودی شوند. مقاله استدلال میکند که راز داشتن یک زندگی بهتر، به جای سرکوب یا نادیده گرفتن این نیازها، شناخت این اشتیاقها و یادگیری نحوهی ارضای سالم و سازنده آنهاست.
در ادامه ضمن معرفی شش اشتیاق پنهان معرفیشده، تبیین تکاملی هرکدام نیز عرضه میشود زیرا آشنایی با ریشههای زیستی این اشتیاقها ما را در پذیرش و مدیریت آنها کمک میکند. اما چرا به مدیریت آنها نیاز داریم؟ درست همانگونه که بهرغم ریشههای تکاملیِ قویِ اشتیاق وافر به قند و چربی، نیازمند مدیریت آن هستیم باید این شش اشتیاق را نیز مدیریت کنیم.
۱. اشتیاق به تعلق، یعنی نیاز به پذیرفته شدن و ارتباط با دیگران، مکانیسم تکاملی قدرتمندی است که انسانها را به جستوجوی پیوند اجتماعی و عضویت در گروهها سوق میدهد، زیرا این امر در طول تاریخ تکامل ما برای بقا، تولیدمثل و موفقیت گونه ضروری بوده است. هیز میگوید به جای سرکوب این اشتیاق طبیعی از یکسو و اجازه دادن به آن در جهت غلبهی کامل بر رفتارمان باید از خودِ کاذب دست برداریم. به جای ساختن شخصیتی ساختگی برای جلب تأیید، اصالت خود را بپذیریم و با آسیبپذیریهای خود ارتباط برقرار کنیم. تعلق واقعی از اصالت ناشی میشود، نه تظاهر.
۲. اشتیاق به تشخیص موقعیت، یعنی نیاز به درک موقعیت خود در جهان و داشتن حس ثبات و کنترل، نیز یک سازوکار تکاملی است که به انسانها کمک میکند تا محیط خود را درک کنند، عدم قطعیت را کاهش دهند، برای آینده برنامهریزی کنند و احساس کنترل و تسلط داشته باشند، که همه اینها برای بقا و موفقیت در محیطهای پیچیده و متغیر ضروریاند. اما عدم مدیریت این اشتیاق دردسرساز شده زیرا توجه ما را به نحوی مستمر به گذشته و آینده معطوف کرده است. چه کنیم؟ به زمان حال توجه کنیم و به جای غرق شدن در گذشته یا نگرانی در مورد آینده، در لحظهی حال حضور داشته باشیم.
۳. اشتیاق به احساس کردن، یعنی نیاز به تجربه طیف کاملی از احساسات، حتی احساسات ناخوشایند یک سازوکار تکاملی است که به انسانها کمک میکند تا انگیزه پیدا کنند، با دیگران ارتباط برقرار کنند، از تجربه بیاموزند و زندگی را به طور کامل تجربه کنند. سرکوب احساسات، چه مثبت و چه منفی، میتواند توانایی ما برای انطباق، ارتباط و شکوفایی را محدود کند. معمولاً این اشتیاق را نادیده میگیریم و صرفاً خواهان تجربههای مثبت هستیم. راهکار؟ از احساسات خود فرار نکنیم؛ آنها را بپذیریم و به آنها گوش دهیم. احساسات، حتی احساسات دردناک، میتوانند درسهای ارزشمندی به ما بیاموزند و زندگی را غنی کنند.
۴. اشتیاق به انسجام فکری، یعنی نیاز به درک منطقی و سازمانیافته از جهان و تجربیات خود نیز یک سازوکار تکاملی است که به انسانها کمک میکند تا جهان پیچیده را درک کنند، تصمیمات کارآمد بگیرند، استرس را کاهش دهند، دانش را منتقل کنند و حس هویت خود را شکل دهند. این تواناییها برای بقا و موفقیت در محیطهای اجتماعی و طبیعی پیچیده ضروری بودهاند. در این مورد چه کنیم؟ هیز پیشنهاد میدهد پیچیدگی را بپذیریم زیرا زندگی اغلب نامنظم و متناقض است. به جای تلاش برای تحمیل نظم و منطق مصنوعی، پیچیدگی را بپذیریم و یاد بگیریم که با ابهام زندگی کنیم!
۵. اشتیاق به معنا، یعنی نیاز به داشتن هدف و احساس ارزشمندی در زندگی، سازوکار تکاملی دیگری است که به انسانها کمک میکند تا هدفمند شوند، انگیزه پیدا کنند، با رنج مقابله کنند، جوامع منسجم ایجاد کنند و سلامت روانی خود را حفظ کنند. این جنبهها برای بقا، همکاری و شکوفایی در جوامع انسانی پیچیده حیاتی بودهاند. چگونه مدیریتش کنیم؟ توصیه هیز آن است که از تأیید خارجی رها شویم و به دنبال معنا در معیارهای اجتماعی مانند ثروت و مقام نباشیم زیرا معنای واقعی از درون نشأت میگیرد. باید ارزشهای عمیق خود را پیدا کنیم و زندگی خود را در راستای آنها شکل دهیم.
۶. اشتیاق به توانش (برای رسیدن به هدف)، یعنی نیاز به احساس توانایی و مهارت در انجام کارها و تسلط بر چیزی نیز سازوکار تکاملی است که انسانها را به یادگیری مهارتها، بهبود عملکرد، کسب منابع و موقعیت اجتماعی، افزایش اعتماد به نفس و لذت بردن از پیشرفت سوق میدهد. این جنبهها برای بقا، موفقیت و شکوفایی در طول تاریخ تکامل انسان حیاتی بودهاند. افراط در این اشتیاق منبع دردسرهای زیادی بوده است.
توصیهی هیز برای مدیریت این اشتیاق آن است که فرایند را دوست داشته باشیم و بر موفقیت و نتیجهی نهایی تمرکز نکنیم.
هادی صمدی
@evophilosophy
20.03.202509:58
با سلام و احترام
سال جدید را خدمت تمام اعضای کانال «علوم شناختی» تبریک میگویم و برای همگی شما عزیزان آرزوی بهترین ها و موفقیت و سلامتی دارم. امیدوارم برای موفقیت و سربلندی کشور همه ما، ایران عزیز در این دشواری ها و سختی ها همدل باشیم و شاهد ایرانی آرام و پر از خوشی و شادی باشیم ❤️
ارادتمند
دزفولی
@cognitive_science_iran
سال جدید را خدمت تمام اعضای کانال «علوم شناختی» تبریک میگویم و برای همگی شما عزیزان آرزوی بهترین ها و موفقیت و سلامتی دارم. امیدوارم برای موفقیت و سربلندی کشور همه ما، ایران عزیز در این دشواری ها و سختی ها همدل باشیم و شاهد ایرانی آرام و پر از خوشی و شادی باشیم ❤️
ارادتمند
دزفولی
@cognitive_science_iran
16.03.202512:32
🔻 دکتر مقصود فراستخواه
🔹 آیا میتوان روزگار ما را «عصر اضطراب» نامید؟ / نرمالیزاسیون اضطراب
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🔹 آیا میتوان روزگار ما را «عصر اضطراب» نامید؟ / نرمالیزاسیون اضطراب
📱 مشاهده در یوتیوب | مشاهده در آپارات
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
Көрсетілген 1 - 22 арасынан 22
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.