04.02.202522:25
شب بخیر دردونه هام
04.02.202517:08
03.02.202519:25
Қайта жіберілді:
فـرماندهِ نعـناع


03.02.202517:05
🏳🌈 لیستـی از چنـلای هـات و تهکـوک 🍓
Қайта жіберілді:
𝐚𝐦𝐚𝐲𝐚[ɴᴇᴡ ᴘᴏꜱᴛ]
![𝐚𝐦𝐚𝐲𝐚[ɴᴇᴡ ᴘᴏꜱᴛ] avatar](/_next/image?url=https%3A%2F%2Fstatic-storm.tglist.com%2Fda1b354b28a3cd215fbc5731e8fd06cb%2F0d2274df-64ec-43a2-8e34-da2be51ad031.jpg%3Fw%3D24%26h%3D24&w=48&q=75)
03.02.202510:14
به زیبایی نگاهت قسم،تا به آخر
رسیدن ما،تمامم را برای یک لبخندت به دست
باد می سپارم...
با تورا تحمل میکنم.
در بهشتی که با وجودت زیبایش کردی،
قلب پر زخم مرا تسکین بده...
رسیدن ما،تمامم را برای یک لبخندت به دست
باد می سپارم...
عزیز کرده من،نمی توانی حتی تصور کنیکجا رفتی ماهزاد من،حسرت یک بار دیگر بودن
که چقدر نقشت درون داستان غم انگیز زندگی ام
پر رنگ می ماند.
با تورا تحمل میکنم.
در بهشتی که با وجودت زیبایش کردی،
قلب پر زخم مرا تسکین بده...
در آتش جهنم هر لحظه ام را در پرستش رخسارت
میگذرانم
04.02.202519:29
04.02.202517:08
مثل همیشه برام باز نشد
Қайта жіберілді:
.ᐟدفترِکاهـے


03.02.202519:25
برخی از تصمیم هایم بی فایده بودند
مثل دوست داشتن تو !
تلخ است اما حقیقت دارد
دلیلش را برایت بازگو میکنم ؛من درهم شکستم ، از بین رفتم و خاکستر قلبم را تقدیمت کردم تا درمانش کنی . امید داشتم درمان شوم ولی باز هم این حسِ طرد شدن از جانب تو قلبم را شکست
اما هیچوقت دوست داشتن تورا فراموش نمیکنم
عزیز بودن تورا فراموش نمیکنم
با ارزش بودنت را فراموش نمیکنم
به قلبم یاداوری میکنم ؛ و شور و شوق چشمان افسونگرت را هم فراموش نمیکنم .
قول میدهم هیچکس به اندازه قلب من برایت گرم نشد و جا باز نکرد.
مثل دوست داشتن تو !
تلخ است اما حقیقت دارد
دلیلش را برایت بازگو میکنم ؛من درهم شکستم ، از بین رفتم و خاکستر قلبم را تقدیمت کردم تا درمانش کنی . امید داشتم درمان شوم ولی باز هم این حسِ طرد شدن از جانب تو قلبم را شکست
اما هیچوقت دوست داشتن تورا فراموش نمیکنم
عزیز بودن تورا فراموش نمیکنم
با ارزش بودنت را فراموش نمیکنم
به قلبم یاداوری میکنم ؛ و شور و شوق چشمان افسونگرت را هم فراموش نمیکنم .
قول میدهم هیچکس به اندازه قلب من برایت گرم نشد و جا باز نکرد.
03.02.202511:29
03.02.202508:56
02.02.202519:37
03.02.202517:05
03.02.202511:29
پیویمو داری
02.02.202520:04
02.02.202519:37
04.02.202517:08
03.02.202520:12
03.02.202510:14
02.02.202520:02
Қайта жіберілді:
𝗦𝗶𝘅 𝗖𝗶𝘁𝘆



02.02.202519:37
یـادهای بیپایانـ دَر سُکـوتِ دَریــا ؛
نشسته بودم کنار دریا، جایی که امواج با صدای آرامشان به ساحل میخوردند و گویی هر موج یک یادآوری از تو بود. در دستانم فنجانی نسکافه بود که گرمایش هیچگاه نمیتوانست سرمای دلتنگیام را از بین ببرد. چشمان سیاه و پر از راز تو همیشه در ذهنم بودند، همانطور که موهای کوتاه موجدار تو در باد دریا میرقصیدند؛ هر لحظه با یاد تو، قلبم سنگینتر میشد، دلتنگی درونم چنان گسترش مییافت که گریههایم بیصدا فرو میریختند. اشکهایم همچون قاصدکهایی میشدند که در باد میرقصیدند و به دوردستها میرفتند، اما هیچ چیزی نمیتوانست این غم را از من بزداید؛ حتی ستارهها در آسمان شب، درخشانتر از همیشه میدرخشیدند، ولی برای من، تمام این زیباییها تنها یادآوری از نبود تو بودند. معشوقم، هر لحظه بیشتر در قلبم جایی میگرفتی، اما من همچنان در این ساحل تنها مانده بودم.
نشسته بودم کنار دریا، جایی که امواج با صدای آرامشان به ساحل میخوردند و گویی هر موج یک یادآوری از تو بود. در دستانم فنجانی نسکافه بود که گرمایش هیچگاه نمیتوانست سرمای دلتنگیام را از بین ببرد. چشمان سیاه و پر از راز تو همیشه در ذهنم بودند، همانطور که موهای کوتاه موجدار تو در باد دریا میرقصیدند؛ هر لحظه با یاد تو، قلبم سنگینتر میشد، دلتنگی درونم چنان گسترش مییافت که گریههایم بیصدا فرو میریختند. اشکهایم همچون قاصدکهایی میشدند که در باد میرقصیدند و به دوردستها میرفتند، اما هیچ چیزی نمیتوانست این غم را از من بزداید؛ حتی ستارهها در آسمان شب، درخشانتر از همیشه میدرخشیدند، ولی برای من، تمام این زیباییها تنها یادآوری از نبود تو بودند. معشوقم، هر لحظه بیشتر در قلبم جایی میگرفتی، اما من همچنان در این ساحل تنها مانده بودم.
Көрсетілген 1 - 4 арасынан 4
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.