Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
خوشه های شعر avatar

خوشه های شعر

ترانس مدرنیسم
چرخش کهکشان راه شیری بی هیچ اما و اگر و باید و نبایدی...
خویشاوندی توفان و نسیم و آب و آتش
ارتباط با من :
@hosinzar
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
Расталмаған
Сенімділік
Сенімсіз
Орналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніApr 25, 2016
TGlist-ке қосылған күні
Apr 14, 2025
Қосылған топ

Рекордтар

14.04.202523:59
117Жазылушылар
13.04.202523:59
0Дәйексөз индексі
14.04.202523:59
151 жазбаның қамтуы
19.04.202523:59
8Жарнамалық жазбаның қамтуы
23.04.202503:17
0.00%ER
23.04.202503:17
0.00%ERR
Жазылушылар
Цитата индексі
1 хабарламаның қаралымы
Жарнамалық хабарлама қаралымы
ER
ERR
14 APR '2516 APR '2518 APR '2520 APR '2522 APR '25

خوشه های شعر танымал жазбалары

Қайта жіберілді:
واران avatar
واران
13.04.202521:02
مانند پرندە در سقوط آزاد
ناگاە ز روی داربستی افتاد
بابا همەی زندگی اش قرضی بود
جانش را-- قسط آخرش-- را هم داد
#واران
14.04.202512:19
تو تنها از این رابطه خسته ای
من از زندگی خسته ام،گوش کن
من سنگ و بیروح و دلسرد رو
بیا مثل دردی فراموش کن
#
میدونم داره باغمون آب از
زمستون و زردی و غم میخوره
میدونم که کم کم تو هم مثل من
از این وضع حالت بهم می خوره
#
نخواستم که داغون ببینی منو
اگه پس زدم زندگیمو عزیز
اگه از همون روز اول به تو
نشون دادم این خستگیمو عزیز
#
پدر مادرم باد و ابرند و من
زمستون قطبم پر از برف و مه
من : این سوز آتشفشانو زدن
به ساز غم انگیز یخ ها،گره
#
مامان دست سرد حسینو بگیر
بگیر از تنش سوز سرماش رو
مامان درد دارم..مامان گشنمه
مامان گرم کن رو دلم آش رو.....

#آرش(حسین)_زربخش

@khoshehayeshear
Қайта жіберілді:
امضای مستقبل avatar
امضای مستقبل
13.04.202521:03
□ پنج اپیزود از کتاب «حالا بُعد ماضی بعدن بود»
• شعر رضا روزبهانی

□ صداها:
• محسن توحیدیان
• نگین فرهود
• رضا بهادر
• رضا روزبهانی
• بهار الماسی

□ موسیقی:
• گوستاوو سانتائولایا
• کامیلا توماس

□ تدوین و میکس:
• سعید اسکندری
13.04.202512:38
.
.
به من گفتند شعرت مرده مرد مرده در گورت بمان آرام و ساکت باش مثل طبع یک صحرا...

کسی که جان ماهش را پلنگی مرده میگیرد چو قطره در صدف با جذر و مدش میشود دریا...

چه مانده در سر الفاظ جز لفاظی پر رنگ و بی جایی که خاتم از نگین دارد

چه دارد این زبان با حمق صاحب خانه اش از دوری آن جان خوشبو جز خیالی غرق در معنا.....
13.04.202512:38
.
.
.

چند رباعی از دهه های پیش :

هی درد و بلا به جان خریدن تا کی؟
خودسوزی خویش را ندیدن تا کی؟
یکبار خطا..بهشت..حوا...کافیست
این بازی "آدم" آفریدن تا کی؟

###

هر چند کمم ولی زیادم با "عشق"
گاهی غمگین و گاه شادم با "عشق"
از دست تورم مضاعف امسال
تمدید نشد قراردادم با "عشق"

###

گل داد و شناختیم پژمردن را
در اوج بهار زندگی مردن را
از "عشق" فقط سه چیز را فهمیدم
دلتنگی و درد و خون دل خوردن را..

ح.ز
14.04.202512:32
.

@Khosehayeshear
14.04.202512:21
@khoshehayeshear
Қайта жіберілді:
واران avatar
واران
«معتقدم اگر شعر خوبی یا رمان خوبی بخوانی، چیزی از آن در وجود تو می‌ماند، در وجدان تو، در شخصیت تو می‌ماند و از راه‌های مختلف به تو کمک می‌کند.
به نظر من این فکر حساسیت آدم و تخیل او را تقویت می‌کند و نوعی حس انتقاد نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کند به وجود می‌آورد. این گریزناپذیر است، اگر مدتی در جامعه‌ای کامل و بی‌نقص و منسجم که در فضای آن‌ همه‌چیز یکدست و پیوسته است، زندگی کنید و بعد به دنیای واقعی برگردید چاره‌ای جز مقایسه این دو ندارید؛ و بعد به این نتیجه می‌رسید که دنیای واقعی به‌مراتب حقیرتر و فقیرتر از دنیای عظیمی است که نویسندگان بزرگ خلق می‌کنند.
یعنی مقایسه، حس انتقاد تو را نسبت به دنیای واقعی تشدید می‌کند و بهتر است در مقابل وسوسۀ رفع‌ورجوع مسئله مقاومت کنی. جامعه‌ای که خوب می‌خواند و استعداد آفرینش ادبیات خوب را دارد، فریب دادن این جامعه بسیار دشوارتر از جامعه‌ای مرکب از افراد جاهل است.»

دعوت به تماشای دوزخ| گزیده و ترجمهٔ عبدالله کوثری| انتشارات فرهنگ جاوید

▫️خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (به اسپانیایی: Jorge Mario Pedro Vargas Llosa) (زاده ۲۸ مارس ۱۹۳۶ – درگذشته ۱۳ آوریل ۲۰۲۵) درگذشت.
13.04.202512:38
این غزل جزو اولین پست های فیسبوکم بود...
:
بیکرانی دور از من بیکرانی در وجودم

آه دریا آرزوی مرده در روئیای رودم

ریشه ام درخاک میمیرد سرم درآسمانها

همچو کوهی مرده بی تابوت در گوری عمودم

سر بریدم نخلهای لحظه ها را تا رسیدم

عاقبت در مزرع بی حاصل کشف وشهودم

زندگی را خواب میبیند کسی در من خدایا

کاش در کابوس وحشتناک بودن من نبودم

پلک بستی دود شد دور و بر خاکستر من

آنهمه شعری که از دنیای چشمانت سرودم

ای جنون بیهوده میکوشی مرا از خود بگیری

من هزاران بار جنگ تن به تن را آزمودم

کاش وقتی در خیالم میگذشتی با نسیمی

بالهای با قفس خو کرده ام را میگشودم

من کویری خشک وتو ابر بهاری پرطراوت

گریه کن شاید بگیرد آتشی در تار و پودم...
Қайта жіберілді:
امضای مستقبل avatar
امضای مستقبل
13.04.202509:43
عشق تو بکشت عالم و عامی را
زلف تو برانداخت نکونامی را
چشم سیه مست تو بیرون آورد
از صومعه بایزید بسطامی را

خاقانی
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.