Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
بهارِ عشق🤍🌺 avatar
بهارِ عشق🤍🌺
بهارِ عشق🤍🌺 avatar
بهارِ عشق🤍🌺
09.05.202518:28
😍سه سوته پایان‌نامه و مقالتو تموم کن
https://t.me/+0Bge7TwsPH84MWI0
09.05.202517:39
#پاییزسرد
#قسمت86

جا می خورد که دست پاچه می گویم: آخه همین بال سر خودم
.اومدهدست هایم را رها می کند و با چشم هایی ریز شده می
گوید:
می تونم یه سوال کنم؟
.سرم را به نشانه ی مثبت تکان می دهم
...تو که این جا رو این قدر دوست داری چرا می خوای -
.میان حرفش می پرم و اخمی مصنوعی می کنم
.بهت گفتم که صاحب خونه -
!پس چرا احساس می کنم از عمد می خوای بیای پیشم -
.کم می آورم. به سمت تخت می روم
.پشیمون شدی، نمی یام -
.حس می کنم همه رو دروغ گفتی -
دست و پاهایم می لرزند. خودم را به تخت می رسانم و می
.نشینم چه دروغی؟ -نگاهش می کنم که با قدم هایی آرام به سمتم
می آید و کنارم
می نشیند. گیتار را بین دست هایش می گیرد و دستی به
.تارهایش می کشد
سر بلند می کند و به چشم هایم زل می زند. آب دهانم را با
صدا
.قورت می دهم که نگاهش به سمت لب هایم کشیده می شود
...همه رو به دروغ سر هم کردی که بیای پیشم چون -
.نفس در سینه ام حبس می شود
.عاشقمی و نمی تونی ازم دور بمونی -
.نفسم را با صدا فوت می کنم
غیر اینه؟ -
نه واال، درست حدس زدی. از بس دوست دارم نمی تونم یه -
.لحظه ازت چشم بردارم
.قهقهه ای می زند و مشتی به بازویم می کوبد دستم را جای دستش می گذارم و اخم ریزی می کنم
.تو چقدر شیرینی دختر -!خیلی -
ناغافل بوسه ای روی گونه ام می نشاند و با دست آزادش به
آغوشم می کشد. گیتار را روی پاهایش درست و شروع به
نواختن قطعه ای می کند. پلک هایم را ناخواسته می بندم و
دل
.به موسیقی آرامش می دهم
چشم هایم را گیج باز می کنم و به کمد دیواری زل می زنم. به
گردنم تکانی می دهم که آخ آرامی می گویم و دستم را پشت
گردنم می کشم که با لمس جسمی سریع می چرخم و با
دیدن
آراد که با چشم های بسته تکیه به دیوار زده و سر من هم روی
پایش است از جا می پرم که با اخم پلک هایش را آرام باز می
.کند
بیدار شدی خوش خواب؟ - با شرمندگی می گویم: وای آراد، معذرت می خوام، اصال متوجه
.نشدم کی خوابم برد
.کش و قوسی به بدنش می دهد و تک خنده ای می کند
-مقصر خودمم که حواسم نبود خوابت برد فقط توپ می تونه
.بیدارت کنه
"نثارش می کنم.
بدجنسی
مشتی به بازویش می کوبم و "
.بازویش را در دست می گیرد
.من زن دست بزن نمی خوام ها -
.از تخت پایین می آیم و تک خنده ای می کنم
.از خداتم باشه -
.قهقهه ای می زند و او هم از تخت پایین می آید
!واال از خدامم باشه؛ چقدر پرروام من -
نگاهی به تخت و هیکل درشتش می اندازم و متعجب می
گویم:
موندم این تخت بیچاره چه جوری وزن تو رو تحمل کرده؟ خودش هم نگاه عاقل اندر سفیهی به تخت و من می اندازد
!واال منم موندم تو استقامتش -
تک خنده ای می کنم و شالم را از روی تخت بر می دارم و سر
می کنم که دستش را دور شانه ام حلقه و همانطور که بینی
اشرا درون موهای لختم فرو می کند، نفس عمیق می کشد و
می
.گوید: عاشقتم
در یخچال را باز و با ابرو اشاره به آراد که پشت میز نشسته و
.موهای نم دارش را به باال هدایت می کرد، می کنم
خالی تشریف دارن. حاال چه کنیم آقای جنتلمن جذاب؟ -
تک خنده ای می کند و با تاسف سرش را تکان می دهد. 
اخمی
.میان ابروهایم می اندازم و رو به یخچال می کنم
.من از جانب این بدریخت معذرت می خوام -



‌‌‌‌░⃟⃟🌸
09.05.202516:36
رابطه خوب ساختنیه...
اما آیا با هر آدمی میشه رابطه خوبی ساخت؟!
قطعا ما نمیتونیم با کسی که کلی اختلال روانی داره یه رابطه خوبی رو بسازیم!
اولین نکته ای که باید بدونیم اینه که
برای ساختن یه رابطه ی موفق اول باید انتخاب درستی داشته باشی.
09.05.202516:17
همیشه جنگیدن خوب نیست.
من همیشه جنگیدم تا یه چیزایی رو عوض کنم.
اما این روزها فهمیدم که برای بعضی آدم‌های قدر نشناس نباید جنگید.
فهمیدم برای اثبات دوست داشتن نباید جنگید.
برای به دست آوردن دل آدما نباید جنگید.
این روزها نسخه فاصله گرفتن رو می‌پیچم.
از آدم‌هایی که زیاد دروغ میگن فاصله می‌گیرم.
از آدم‌هایی که دغدغه می‌سازن فاصله می‌گیرم.
از آدم‌هایی که حرمت نگه نمی‌دارن فاصله می‌گیرم.
با حقارت بعضی آدم‌ها و دل‌هاشون نباید جنگید.
باید نادیده‌شون گرفت و گذشت و بخشیدشون.
نه برای این که مستحق بخششن،
برای این که من مستحق آرامشم...
♡🪴♡

امروز
هوای عطر نابی پیچیده
در تنِ واژه هایم
نوشتم از تو
به هر خط دلم

از یاس چشمانت
و نگاه پر از عاشقانه‌ات

#الهه_وزواری

04.05.202518:20
+شب خوش
_تا فردایی بهتر بدرود♥️💋
09.05.202517:41
این آهنگ خیلی  غم داره توش انگار :)
به سوی تو به طرف کوی  تو
سپیده دم آیم..
09.05.202517:38
#پاییزسرد
#قسمت85

تابلو فرش دارید؟ -
آره. مغازه ی فرش و تابلو فرش داریم؛ چه طور؟ -
.هیچی -
."فقط می خواستم مطمئن تر بشم که قاتل برادرم
خودتی"گره ی دست هایش را از دور شکمم باز می کنم و به
سمت چایی
.ساز می روم
چایی می خوری؟ -
.قربون دستت، آره یخ کردم -
صدای کشیده شدن صندلی با زنگ اعالن پیام یکی می شود.
چایی ساز
را به برق می زنم و گوشی را از جیبم بیرون می آورم. به متن
تهدید ستاره توجهی نمی کنم و برایش تایپ می کنم: آراد
قاتل
!ماکانه منتظر جوابش نمی مانم و گوشی را خاموش می کنم
هر دو در سکوت به بخار چای که هر لحظه محو و محوتر می
شد
زل می زنیم و فنجان هایی را که هر ثانیه گرمایش فروکش می
کرد، بین دست های مان جای می دهیم. نگاه مان ثانیه ای به
هم
گره می خورد که صدای زنگ گوشی آراد سکوت فضا را در
هممی شکند. گوشی را از جیب کتش بیرون می کشد و
همانطور که
.جواب می دهد با لبخند زمزمه می کند
مهرداد. جانم؟ -
.پشتش را به صندلی تکیه می زند و دستی به گردنش می
کشد
.آره همه چی حله، تا یک ساعت دیگه حرکت می کنیم -امشب می مونم -
چرا؟ -
.همین جوری -
بلند می شوم. فنجان ها را بر می دارم و داخل سینک خالی و
.دوباره از چای داغ پر می کنم
باشه می مونم. فعال. راستی مهرداد، گوشی رو خاموش می کنم
-
.یه وقت نگران نشی حوصله حسام رو ندارم، اهوم. می بینمت
نفس عمیقی می کشم و همانطور که فنجان را جلویش می
گذارم
روی صندلی می نشینم و فنجان چای خودم را بین دست هایم
.می گیرم.نیازی به موندن شما نیست -
اخمی میان پیشانی اش می اندازد و آرنج هایش را روی میز
می
.گذاردشما؟ -
!بی حوصله می گویم: می خوام تنها باشم
.یک تای ابرویش را باال می دهد و اخمش بیشتر می شود
!از این به بعد دیگه هیچ وقت حق نداری تنها بمونی -
.پوزخندی می زنم که عصبی تر از قبل می غرد
دو ساعت پیش با اعتراف عشقت، خودت رو تا ابد به نامم -
کردی پس از این لحظه به بعد من رو تو ثانیه به ثانیه نفس
کشیدنت باید جا بدی که اگه روزی رسید بدون من بخوای
نفس
!بکشی، نفست و می گیرم
نگاهی به دست مشت شده و رگ های برجسته اش می اندازم
و
به خاکستری هایش که هر لحظه تیره تر می شد، چشم می
.دوزممن رو تو حریصم و بی رحم پس سعی کن هیچ وقت
خودت رو -از من نگیری! گرفتی چی می گم؟
مشت محکمی به میز می کوبد که از جا می پرم و گوشت لبم
را
.بین دندان هایم اسیر می کنم و سرم را به اجبار تکان می دهم
.آفرین دختر خوب -
عصبی بلند می شوم و از زیر نگاه خیره اش بیرون می روم. 
وارد
اتاقم می شوم و کنار پنجره می ایستم. پرده را کنار زده و
پنجره
را باز می کنم. باد سرد را چندین بار پی در پی به ریه هایم می
فرستم که گلویم می سوزد و سرفه می کنم. قطره اشکی از
گوشه چشمم سر می خورد و تا انتهای چانه ی لرزانم پیش می
رود که قطره ی دیگری هم به کمکش می شتابد. باد تندی می
وزد و پرده را به رقص در می آورد که تقه ای به در می خورد،
باعجله صورتم را پاک و صدایم را با سرفه ای صاف می کنم
.بفرمایید -در باز می شود و به ثانیه نمی کشد که آن طرف
پنجره می
ایستد و به نقطه ای نامعلوم زل می زند شاید هم به نقطه ای
...که
پلک هایم را روی هم می فشارم و اجازه ی پیش روی بیشتر
.مغزم را نمی دهم
.معذرت می خوام -
سر به طرفش که خیره ام بود می چرخانم و صورت خنثی و بی
.حسم را به چشم هایش می دهم
.مهم نیست -
.قدمی پیش می آید و دست هایم را می گیرد
.اگه بدونی چه به روزم آوردی هیچ وقت این حرف و نمی زنی
-
!می دونم -



‌‌‌‌░⃟⃟🌸
09.05.202516:22
اون که دل می فروشی ارزون به خدا بی خبره
اگه سوده ببری بی وفای میخره...:)
09.05.202516:15
یک چیزی هم داریم به نام بی تفاوتی پنهان.
آدم‌هایی که در پشت ظاهر بسیار مهربان و لبخند های صمیمانه و دلسوزی های بی انتها، یک موذی گری خفته دارند

احتمالا ریشه گرفته از بخل و حسد و عقده های روانی، که باعث می شود از خوشبختی و سعادت شما خوشحال نشوند
موفقیت های شما را  کاملا ندیده بگیرند
و چه بسا که از آسایش و آرامش و رابطه ی  شما مثل مار هم بخودشان بپیچند.

مشکل اینجاست که چون اینها اغلب از نزدیکان شما هستند، مجبورید خودتان را به نفهمیدن بزنید.

شاید تسکینی‌باشد اگر‌بدانید که این افراد حتی یک شب خواب راحت ندارند، چرا که یکسره در فکر برنامه ریزی و نقشه کشی برای شما و دیگرانند و دایم مثل مار بخود می پیچد.

✍🏻 نیکی فیروزکوهی
Қайта жіберілді:
تبادلات رشد avatar
تبادلات رشد
06.05.202518:28
شبیه ساز و سوالات آزمون آیلتس (کاملا رایگان)
https://t.me/+RT9NkzcfOY5iMGQ0

🤩این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی؛ادبیات و زبان داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی رو #رایگان بهتون میده :

https://t.me/addlist/Qt_l2-__D-FmODQ0
🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲
👌فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی

#فرصت_محدود
09.05.202517:39
وایب حال خوب کن😍
09.05.202516:21
اشک من خودت نگهدار نیا پایین من رسوا میکنی..:))
09.05.202516:10
جمالِ شخص،
نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته
در این کار و بارِ دلداری‌ست...
#حافظ
.به جز بنان که زِ لب‌ها گوهرفشانی کرد

که دیده‌ای که به گنج هنر نگهبان است؟

#ابوالحسن_ورزی

تصنیف خوشه چین

#غلامحسین_بنان

۱۵ اردیبهشت سالروز تولد استاد بنان گرامی باد 🌹
04.05.202518:19
حسن ختام امزوز هم اهنگی از عمو حسن :)))
09.05.202517:39
#پاییزسرد
#قسمت87

قهقهه ای می زند که در یخچال را می بندم و چپ چپ
نگاهش
می کنم. دست هایش را به نشانه ی تسلیم بلند و دست
راستش
.را روی سینه می گذارد
یخچال خانم، به بزرگی قد و باالتون، شما ببخشید اگه -
.جسارت کردمچینی میان پیشانی ام می اندازم که لبخندش را
جمع می کند و
می گوید: خوبه؟
.سرم را مثل خودش با تاسف تکان می دهم
.خاک -
.و پشت به او می کنم
سراب، نداشتیم ها؟ -
در کابینت را باز می کنم که با دیدن شیشه ی خالی چای تک
خنده ای می کنم و شیشه ی خالی را جلویش تکان می دهم می خندد و بلند می شود
.بیا بریم که می ترسم قحطی اینجا به شهر هم سرایت کنه -
می خندم و شیشه ی خالی را روی کابینت می گذارم. با هم از
آشپزخانه خارج می شویم که رو به او می گویم: تو برو من االن
.می یام
همان طور که گوشی همراهش را روشن می کرد سرش را به
نشانه ی باشه تکان می دهد و بدون حرف بیرون می رود. به
دربسته ی اتاق پدر و مادر نگاهی می اندازم و با قدم هایی
لرزان
پشت در بسته ی اتاق ماکان می ایستم. دستم را روی
دستگیره
ی در می گذارم که عقب می کشم و لب هایم را روی در رنگ
.پریده گذاشته و بوسه ی عمیقی می زنم
.یکم دیگه مونده عزیزدلم -
سراب!؟ -ترسیده می چرخم که آراد با چشم هایی گرد داخل می شود و
.نگاهی به در و من می اندازد
داشتی چه کار می کردی؟ -
!هیچی -
.قدم دیگری به سمتم آمد
می خواستی در و باز کنی؟ -
قبل از اینکه بگویم نه دستش روی دستگیره ی در می نشیند
و
.می کشد که غیر ارادی هولش می دهم و جیغ می کشم
!دست کثیفت و بکش کنار -در اتاق را می بندم و به آراد که
مات و مبهوت خشکش زده بود
نگاه می کنم. به سمت اتاقم قدم برمی دارم که بر می گردم و
خودم را در آغوشش می اندازم. چند ثانیه ای سرم را روی قلب
شوک زده اش می گذارم و به اتاقم پناه می برم. لبه ی تخت
مینشینم و چنگی به موهایم می زنم. چند نفس عمیق می کشم
و
گیتار را در کاور جای می دهم و به همراه ساک از اتاق بیرون
می
آیم. به جای خالی اش نگاهی می اندازم و لبم را به دندان می
.گیرم
چشم از ریل قطار می گیرم و داخل کوچه می پیچم که آراد را
پشت فرمان می بینم. به آسمان صاف و آفتابی زل می زنم و آه
خفه ای از گلویم خارج می شود. بند کاور گیتار را روی دوشم
جای می دهم و به سمت ماشین قدم برمی دارم. چنان غرق در
.افکار خود بود که با ایستادنم هم بیرون نمی آید
آراد؟ -گیج سرش را می چرخاند که با دیدن ساک و گیتار با
عجله
پیاده می شود. دستش را برای گرفتن ساک پیش می برد که
.عقب می کشم معذرت می خوام -
.سرش را با بی تفاوتی تکان می دهد که می نالم
نگام نمی کنی؟ -
ساک را از دستم می کشد و روی صندلی عقب می اندازد.
دستش را برای گرفتن گیتار به سمتم دراز می کند که خودم
گیتار را روی صندلی می گذارم و ماشین را دور می زنم.
دستگیره ی در شاگرد را می گیرم که با صدای سالم آشنایی
می
چرخم. صحنه ی رو به رویم آن قدر برایم زجر آور است که
برای
جلوگیری ازسقوطم به ماشین تکیه می زنم. چشم از دست
های
گره خورده اشان می گیرم و به صورت خندان معصومه می
دهم.چه قدر عوض شده بود! چه قدر شادتر و جذابتر شده! و چه
قدر
از خندیدنش حسادت کردم! قدمی با طنازی به طرفم آمد و رخ
.در رخم قهقهه ای زدبهمون تبریک نمی گی عزیزم؟ -
چرا قدرت تکلم و هر حرکتی ازم سلب شده بود؟ انگشت دست
چپش را جلویم می گیرد و تکان می دهد. برق حلقه ی
ظریفش
.قلبم را نشانه می رود و با بی رحمی می سوزاند
خوشگله، مگه نه؟ -
.سر می چرخاند و دستش دور بازوی او پیچ می خورد
این بشر آخر سوپرایز کردنه، یه روزه خواستگاری و محرم -
.کرد
.سالم. تبریک -
آراد دستش را دور شانه ام حلقه و به خودش نزدیکم می کند.
معصومه کمی چادرش را مرتب و همان طور که به دست آراد نگاه می کرد" ممنونی"
بریم عزیزم؟ -سرم را در جواب آراد تکان می دهم و او هم با
به
"اجازه ای"
سمت در راننده می رود. دستگیره ی در ماشین را می کشم که
معصومه می گوید: بسالمتی جایی می ری عزیزم؟
سر می چرخانم و رد نگاهش را که روی ساک و گیتار است،
می
.گیرم
.آره -
کجا؟ -
.سفر -
همان طور که در را می گشایم و سوار می شوم زیر لب زمزمه
.می کنم
.یه سفر طوالنی -
.سفر بخیر -

🍁 ادامه دارد....

‌‌‌‌░⃟⃟🌸
09.05.202516:36
زندگی.
09.05.202515:46
Қайта жіберілді:
تبادلات رشد avatar
تبادلات رشد
04.05.202518:28
هر روانشناسی به یه همچین فولدری احتیاج داره که پر باشه از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
⬅️این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده

💻فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی ⬇️⬇️

https://t.me/addlist/5BOF8YWtHrNlN2M0

🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲
⭕️آزمون Duolingo جایگزین تافل و آیلتس
@Duolingo_Englishtest

شب‌ها‌ که از سراسرِ ما عشق می‌گذشت
و از هوا
بهار تنت پُر بود
دستانِ نور ما
که پلی در عبور ماست
به بوی هم
دستان ما
که شب
تا راز بیکرانهٔ ما شاخهٔ هواست
دستان ما
که پنج دهن باز کرده است
به‌ سوی‌ هم
شب کز کنار خرم گیسوی او گذشت
و روز کز کنار من
ای عشق
ای سراسر او
ای تمام من


#محمد_حقوقی

شبتون بخیر 🌙🌃
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 319
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.