14.04.202511:58
📝وعدهای که صادق میماند!
🔻وعده صادق یک میتوانست خیلی زودتر از ۲۵ فروردین ۴۰۳ اتفاق بیفتد، اگر فرماندهی کل قوا هم همچون برخی کنشگران سیاسی، تصمیمات جدی حاکمیتی را از سر احساسات هیجانی میگرفتند و تصمیم کلان امنیتی- نظامی را با رجزخوانیهای جنگ روانی اشتباه میگرفتند! اما حضرت آیتالله خامنهای زمانی تصمیم به انجام این حمله گرفتند که بزرگترین حامیان اسرائیل هم در اوج موضع جانبدارانه نسبت به صهیونیستها فقط توانستند در لفظ، ایران را محکوم کنند، اما کسی در عمل برای دفاع از اسرائیل، اسلحه بهدست نگرفت.
🔻و البته وعده صادق یک میتوانست اصلاً هم صورت نگیرد، نه در ۲۵ فروردین ۴۰۳ و نه در هیچ وقت دیگری، اگر فرماندهی کل قوا همچون برخی کنشگران سیاسی دیگر، عزت ملی را جدی نمیگرفتند یا با فراموشی عرف بینالملل، حمله به سفارت ایران را حمله به «خاک» کشورمان تعبیر نمیکردند و از این تجاوز آشکار با تغافل میگذشتند. اما ایشان از همان پیام اولیه تسلیت برای ترور مقامات نظامی کشورمان در حمله به سفارت ایران در سوریه، از «مجازات» رژیم به دست «دلاورمردان ما» گفتند و شنیدههای غیررسمی هم از تأکید ایشان برای پاسخ به صهیونیستها از داخل «خاک» کشور خودمان حکایت میکرد.
🔻این رفتار ایران با اسرائیل، ۶ ماه بعد از وعده صادق یک، در نماز جمعه و در کلام حضرت آیتالله خامنهای اینگونه تصریح شد که «نه تعلّل میکنیم، نه شتابزده میشویم»؛ آن هم چه زمانی؛ در هنگامهای که سیدحسن نصرالله ترور شده بود و جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر از دست دادن همپیمان عزیز و وفادار خود، زیر فشار انتقاد آشنا و بیگانه هم رفته بود، بیگانه به طعنه و شعف که چطور ایران نتوانست مانع این ترور شود و آشنا به اعتراض و خشم که چرا ایران پس از ترور اسماعیل هنیه، وعده صادق بعدی را عملی نکرد که به زعمشان مانع ترور سید شود. در گیرودار چنین هنگامهای آمیخته از غم و خشم و حرمان و فشار سیاسی و امنیتی و اجتماعی و...، رهبر انقلاب ایستاد و از سیاست ایران در مقابل اسرائیل دفاع کرد. دفاعی که هم انجام وعده صادق یک و دو را در بر میگرفت و هم عدم انجام حملهای را که برخی دوست داشتند وعده صادق سه باشد.
🔻در اولین سالگرد انجام وعده صادق یک، سخن گفتن از اینکه این حمله، فراتر از یک حمله نظامی، معادلهای بود که ژئوپلیتیک منطقه را در روزهای حساسی که میگذراند، تغییر داد، شاید همچنان سخت باشد. چه آنکه در این یک سال، ایران و محور مقاومت روزهای سختی از فقدان را گذراندند، اما اتفاقات تلخی که رژیمصهیونیستی همیشه مترصد انجام آنها بود، یعنی ترور رهبران مقاومت و عملیاتهایی از این دست، همچون ماجرای پیجرها، گرچه پس از وعده صادق روی داد، اما دلیل بی فایده بودن آن نبود و وعده صادق قرار نبود بازدارنده آن باشد.
🔻وعده صادق معادلهای جدید برای منطقه تعریف کرد و آن هم ورود ایران به فاز نظامی مستقیم در پاسخ به حمله اسرائیل به خاک خود یا هر جایی است که در حکم حمله به خاکش است. این اتفاق که پیش از این فقط در مواضع سیاسی بیان میشد، حالا به عمل رسیده بود که آن هم البته محدود بود و میتواند به درستی فقط «یک آغاز» تعبیر شود. آغازی بر فصل جدید زیست نامشروع اسرائیل در منطقه غرب آسیا که تنشهای میان ایران و رژیمصهیونیستی را به قبل و بعد خود تقسیم میکند. نتیجه وعده صادق چنین چیزی است، نه آنکه انتظار داشته باشیم که رژیمصهیونیستی از همه برنامههای تروریستی خود که سالها برای اجرایشان نقشه کشیده و مترصد فرصت اجرا بوده، با اجرای وعده صادق دست بکشد!
🔻بازدارندگی با آن مفهوم فانتزی که در ذهن برخی افراد وجود دارد که اگر حمله کنیم، نمیزند، در دنیای سیاسی نمیتواند میان ایران و اسرائیل معنا یابد. چه آنکه دو طرف مترصد ضربه زدن به همدیگر هستند و از هر فرصتی برای چنین کاری بهره میبرند، لذا هر حمله و پاسخی، بهانه حمله و پاسخ بعدی است و نباید انتظار داشت طرفی دست از دشمنی با طرف مقابل بردارد. طبعاً ما معتقدیم رژیم نامشروع با ملتی جعلی و سرزمینی اشغالی در مسیر اضمحلال است و محور مقاومت پیروز میدان خواهد بود، اما توحش صهیونیسم تا آخرین نفسها دست و پا خواهد زد. چه آنکه بر سر موجودیت خود در حال جنگ است. این همه را گفتیم که نتیجه بگیریم، وعده جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با صهیونیست، وعده حقی است که در همه عمر این نظام تحقق یافته است و با افتخار هم بیان میشود. وعدهای که متناسب با اتفاقات روی داده، در برههای هم از مسیر نظامی و حمله مستقیم محقق شد و صرفنظر از نتیجه، باید محقق میشد تا حمله به خاکی که در حکم خاک ایران است، بیجواب نماند. هر آنچه پس از این حمله روی داد، چیزی از صداقت جمهوری اسلامی در تحقق آن کم نمیکند و وعده صادق برای همیشه وعدهای صادق باقی میماند.
۲۵ فروردین ۴۰۴
روزنامه فرهیختگان
@asoupar
🔻وعده صادق یک میتوانست خیلی زودتر از ۲۵ فروردین ۴۰۳ اتفاق بیفتد، اگر فرماندهی کل قوا هم همچون برخی کنشگران سیاسی، تصمیمات جدی حاکمیتی را از سر احساسات هیجانی میگرفتند و تصمیم کلان امنیتی- نظامی را با رجزخوانیهای جنگ روانی اشتباه میگرفتند! اما حضرت آیتالله خامنهای زمانی تصمیم به انجام این حمله گرفتند که بزرگترین حامیان اسرائیل هم در اوج موضع جانبدارانه نسبت به صهیونیستها فقط توانستند در لفظ، ایران را محکوم کنند، اما کسی در عمل برای دفاع از اسرائیل، اسلحه بهدست نگرفت.
🔻و البته وعده صادق یک میتوانست اصلاً هم صورت نگیرد، نه در ۲۵ فروردین ۴۰۳ و نه در هیچ وقت دیگری، اگر فرماندهی کل قوا همچون برخی کنشگران سیاسی دیگر، عزت ملی را جدی نمیگرفتند یا با فراموشی عرف بینالملل، حمله به سفارت ایران را حمله به «خاک» کشورمان تعبیر نمیکردند و از این تجاوز آشکار با تغافل میگذشتند. اما ایشان از همان پیام اولیه تسلیت برای ترور مقامات نظامی کشورمان در حمله به سفارت ایران در سوریه، از «مجازات» رژیم به دست «دلاورمردان ما» گفتند و شنیدههای غیررسمی هم از تأکید ایشان برای پاسخ به صهیونیستها از داخل «خاک» کشور خودمان حکایت میکرد.
🔻این رفتار ایران با اسرائیل، ۶ ماه بعد از وعده صادق یک، در نماز جمعه و در کلام حضرت آیتالله خامنهای اینگونه تصریح شد که «نه تعلّل میکنیم، نه شتابزده میشویم»؛ آن هم چه زمانی؛ در هنگامهای که سیدحسن نصرالله ترور شده بود و جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر از دست دادن همپیمان عزیز و وفادار خود، زیر فشار انتقاد آشنا و بیگانه هم رفته بود، بیگانه به طعنه و شعف که چطور ایران نتوانست مانع این ترور شود و آشنا به اعتراض و خشم که چرا ایران پس از ترور اسماعیل هنیه، وعده صادق بعدی را عملی نکرد که به زعمشان مانع ترور سید شود. در گیرودار چنین هنگامهای آمیخته از غم و خشم و حرمان و فشار سیاسی و امنیتی و اجتماعی و...، رهبر انقلاب ایستاد و از سیاست ایران در مقابل اسرائیل دفاع کرد. دفاعی که هم انجام وعده صادق یک و دو را در بر میگرفت و هم عدم انجام حملهای را که برخی دوست داشتند وعده صادق سه باشد.
🔻در اولین سالگرد انجام وعده صادق یک، سخن گفتن از اینکه این حمله، فراتر از یک حمله نظامی، معادلهای بود که ژئوپلیتیک منطقه را در روزهای حساسی که میگذراند، تغییر داد، شاید همچنان سخت باشد. چه آنکه در این یک سال، ایران و محور مقاومت روزهای سختی از فقدان را گذراندند، اما اتفاقات تلخی که رژیمصهیونیستی همیشه مترصد انجام آنها بود، یعنی ترور رهبران مقاومت و عملیاتهایی از این دست، همچون ماجرای پیجرها، گرچه پس از وعده صادق روی داد، اما دلیل بی فایده بودن آن نبود و وعده صادق قرار نبود بازدارنده آن باشد.
🔻وعده صادق معادلهای جدید برای منطقه تعریف کرد و آن هم ورود ایران به فاز نظامی مستقیم در پاسخ به حمله اسرائیل به خاک خود یا هر جایی است که در حکم حمله به خاکش است. این اتفاق که پیش از این فقط در مواضع سیاسی بیان میشد، حالا به عمل رسیده بود که آن هم البته محدود بود و میتواند به درستی فقط «یک آغاز» تعبیر شود. آغازی بر فصل جدید زیست نامشروع اسرائیل در منطقه غرب آسیا که تنشهای میان ایران و رژیمصهیونیستی را به قبل و بعد خود تقسیم میکند. نتیجه وعده صادق چنین چیزی است، نه آنکه انتظار داشته باشیم که رژیمصهیونیستی از همه برنامههای تروریستی خود که سالها برای اجرایشان نقشه کشیده و مترصد فرصت اجرا بوده، با اجرای وعده صادق دست بکشد!
🔻بازدارندگی با آن مفهوم فانتزی که در ذهن برخی افراد وجود دارد که اگر حمله کنیم، نمیزند، در دنیای سیاسی نمیتواند میان ایران و اسرائیل معنا یابد. چه آنکه دو طرف مترصد ضربه زدن به همدیگر هستند و از هر فرصتی برای چنین کاری بهره میبرند، لذا هر حمله و پاسخی، بهانه حمله و پاسخ بعدی است و نباید انتظار داشت طرفی دست از دشمنی با طرف مقابل بردارد. طبعاً ما معتقدیم رژیم نامشروع با ملتی جعلی و سرزمینی اشغالی در مسیر اضمحلال است و محور مقاومت پیروز میدان خواهد بود، اما توحش صهیونیسم تا آخرین نفسها دست و پا خواهد زد. چه آنکه بر سر موجودیت خود در حال جنگ است. این همه را گفتیم که نتیجه بگیریم، وعده جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با صهیونیست، وعده حقی است که در همه عمر این نظام تحقق یافته است و با افتخار هم بیان میشود. وعدهای که متناسب با اتفاقات روی داده، در برههای هم از مسیر نظامی و حمله مستقیم محقق شد و صرفنظر از نتیجه، باید محقق میشد تا حمله به خاکی که در حکم خاک ایران است، بیجواب نماند. هر آنچه پس از این حمله روی داد، چیزی از صداقت جمهوری اسلامی در تحقق آن کم نمیکند و وعده صادق برای همیشه وعدهای صادق باقی میماند.
۲۵ فروردین ۴۰۴
روزنامه فرهیختگان
@asoupar
19.12.202411:52
📝امام خمینی و مخالفتی که فهم نشد
🔻۲۹ آذر سالروز درگذشت آیتالله منتظری است. او تنها کسی در ایران است که برای زمانی چند ساله عنوان «قائم مقام رهبری» داشت که عبارتی جایگزین برای رهبری آینده نظام بود. گرچه او پس از امام خمینی رهبر نشد و حضرت امام، در فروردین ۶۸ تصریح کردند که «از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید...» او پس از این نامه، استعفایی خطاب به امام خمینی نوشت و امام هم آن را پذیرفتند.
🔻تصور غالب در افکار عمومی این بود که امام خمینی با قائم مقامی مرحوم منتظری موافق هستند، اما یکی از مهمترین بخشهای نامه 6 فروردین امام این جمله خطاب به آیتالله منتظری است که «والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم» البته امام در آن عبارات سه قسم جلاله یاد میکنند برای سه موضوع: ««والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم.... والله قسم من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم... والله قسم من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد، نظر دوستان را پذیرفتم».
🔻جالب آنکه در هر سه مورد هم تصور بسیاری از مردم این بود که امام هم موافق هستند. این یعنی که بسیاری از مردم در شناخت نظر ولی جامعه اسلامی دچار اشتباه شده بود و طبعاً نقش خواص در این عدم درک برجسته است.
🔻امام خمینی در پاسخ به استعفای آیتالله منتظری هم این مخالفت خود را تصریح میکنند و مینویسند: «هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر میکردیم. ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمیخواستم در محدودۀ قانونی آنها دخالت کنم.»
🔻سخن صریحی هم از آیتالله گیلانی وجود دارد که امام موافق طرح مسئله قائم مقامی در خبرگان نبودند، اما صریحاً هم مقابل تصمیم خبرگان نمیایستند. مشی حضرت امام اینگونه بوده که وارد مداخله در وظایف قانونی نهادهای دیگر نمیشدند و اجازه میدادند امور از مسیر عادی خود پیگیری شود، مگر در جایی که نظام اسلامی و انقلابی را که حاصل دسترنج مردم و خون دادن آنهاست، در خطر ببینند. چنانچه ۴ سال بعد إبایی نداشتند که تصریح کنند آقای منتظری صلاحیت رهبری نظام را ندارد. البته ۴ سال بعد شناخت مردم از مرحوم منتظری هم تغییراتی کرده بود و پذیرش نظر امام برایشان راحتتر بود.
🔻امام پس از علنی شدن مصوبه خبرگان در مورد قائم مقامی آیتالله منتظری هم سکوت میکنند و سخنی در تایید نمیفرمایند. توجه به همین سکوت معنادار هم میتوانست قرینهای مبنی بر مخالفت ایشان باشد. حتی امام در دیدار با اعضای خبرگان هم در این زمینه صحبتی نمیکنند.
🔻امام یک هفته پس از علنی شدن این مصوبه در سال ۶۴ با مسئولین نظام دیدار داشتند و یک کلمه هم در مورد جانشینی خود صحبت نکردند. هفدهم آذر ماه هم همان سال هم ۲۰۰ نفر از نمایندگان مجلس بیانیه تبریک و تهیت به امام برای این انتخاب را در صحن علنی خواندند که باز هم واکنش امام سکوت بود. در واقع نه تنها نظر واقعی امام از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی درک نشده بود، بلکه حتی نامه تبریک هم به ایشان نوشته بودند!
🔻نباید از ولیفقیه انتظار داشت در همه امور تصریح به نظر خود کنند و پشت بلندگو همه چیز را بگویند؛ گاه مصالحی وجود دارد که رهبر جامعه اسلامی ترجیح میدهد بی آنکه صراحتاً مداخله کند، نکاتی را تلویحی یا از مسیری غیر از بلندگو و تریبون رسمی بیان کنند. این قرائن و شواهد و مسیرها را باید شناخت و به وقتش درک کرد.
۲۹ آذر ۴۰۳
روزنامه جوان
https://t.me/asoupar
🔻۲۹ آذر سالروز درگذشت آیتالله منتظری است. او تنها کسی در ایران است که برای زمانی چند ساله عنوان «قائم مقام رهبری» داشت که عبارتی جایگزین برای رهبری آینده نظام بود. گرچه او پس از امام خمینی رهبر نشد و حضرت امام، در فروردین ۶۸ تصریح کردند که «از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید...» او پس از این نامه، استعفایی خطاب به امام خمینی نوشت و امام هم آن را پذیرفتند.
🔻تصور غالب در افکار عمومی این بود که امام خمینی با قائم مقامی مرحوم منتظری موافق هستند، اما یکی از مهمترین بخشهای نامه 6 فروردین امام این جمله خطاب به آیتالله منتظری است که «والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم» البته امام در آن عبارات سه قسم جلاله یاد میکنند برای سه موضوع: ««والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم.... والله قسم من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم... والله قسم من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد، نظر دوستان را پذیرفتم».
🔻جالب آنکه در هر سه مورد هم تصور بسیاری از مردم این بود که امام هم موافق هستند. این یعنی که بسیاری از مردم در شناخت نظر ولی جامعه اسلامی دچار اشتباه شده بود و طبعاً نقش خواص در این عدم درک برجسته است.
🔻امام خمینی در پاسخ به استعفای آیتالله منتظری هم این مخالفت خود را تصریح میکنند و مینویسند: «هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر میکردیم. ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمیخواستم در محدودۀ قانونی آنها دخالت کنم.»
🔻سخن صریحی هم از آیتالله گیلانی وجود دارد که امام موافق طرح مسئله قائم مقامی در خبرگان نبودند، اما صریحاً هم مقابل تصمیم خبرگان نمیایستند. مشی حضرت امام اینگونه بوده که وارد مداخله در وظایف قانونی نهادهای دیگر نمیشدند و اجازه میدادند امور از مسیر عادی خود پیگیری شود، مگر در جایی که نظام اسلامی و انقلابی را که حاصل دسترنج مردم و خون دادن آنهاست، در خطر ببینند. چنانچه ۴ سال بعد إبایی نداشتند که تصریح کنند آقای منتظری صلاحیت رهبری نظام را ندارد. البته ۴ سال بعد شناخت مردم از مرحوم منتظری هم تغییراتی کرده بود و پذیرش نظر امام برایشان راحتتر بود.
🔻امام پس از علنی شدن مصوبه خبرگان در مورد قائم مقامی آیتالله منتظری هم سکوت میکنند و سخنی در تایید نمیفرمایند. توجه به همین سکوت معنادار هم میتوانست قرینهای مبنی بر مخالفت ایشان باشد. حتی امام در دیدار با اعضای خبرگان هم در این زمینه صحبتی نمیکنند.
🔻امام یک هفته پس از علنی شدن این مصوبه در سال ۶۴ با مسئولین نظام دیدار داشتند و یک کلمه هم در مورد جانشینی خود صحبت نکردند. هفدهم آذر ماه هم همان سال هم ۲۰۰ نفر از نمایندگان مجلس بیانیه تبریک و تهیت به امام برای این انتخاب را در صحن علنی خواندند که باز هم واکنش امام سکوت بود. در واقع نه تنها نظر واقعی امام از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی درک نشده بود، بلکه حتی نامه تبریک هم به ایشان نوشته بودند!
🔻نباید از ولیفقیه انتظار داشت در همه امور تصریح به نظر خود کنند و پشت بلندگو همه چیز را بگویند؛ گاه مصالحی وجود دارد که رهبر جامعه اسلامی ترجیح میدهد بی آنکه صراحتاً مداخله کند، نکاتی را تلویحی یا از مسیری غیر از بلندگو و تریبون رسمی بیان کنند. این قرائن و شواهد و مسیرها را باید شناخت و به وقتش درک کرد.
۲۹ آذر ۴۰۳
روزنامه جوان
https://t.me/asoupar
Көрсетілген 1 - 2 арасынан 2
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.