21.04.202510:46
یادی از اقبال لاهوری در سالمرگ او؛ همسرنوشتی اقبال و شریعتی
امروز سالمرگ محمد اقبال لاهوری شاعر پارسی گو و اندیشه ورز نامدار پاکستانی است. وی در اول اردیبهشت 1317 خورشیدی / 21 آوریل 1938 میلادی در لاهور (در آن زمان شهری از شهرهای هند) درگذشته است. به احترام وی، این مطلب کوتاه را در اینجا می آورم.
می دانیم که دکتر علی شریعتی، نویسنده و نظریه پرداز نامدار ایرانی معاصر (درگذشته 1356) از تأثیرپذیرفتگان فکری و عملی اقبال بوده و در مقام بیان نقش وی، ظهورش را در قرن بیستم نشانه ای برای اثبات خلاقیت و زایندگی اسلام در قرن بیستم می دانسته است. شریعتی در موارد قابل ذکری آرای دینی و اجتماعی و سیاسی اش را از اقبال وام گرفته است. البته شماری دیگر نیز در ایران معاصر از اقبال کم و بیش اثر پذیرفته اند.
ذکر نام اقبال و شریعتی بدان دلیل است که بگویم یکی از وجوه مشترک این دو نویسنده و گوینده اثرگذار معاصر، عدالت طلبی و مخالفت مستمر و پایدارشان با هر نوع تبعیض و تجاوز و ستم و استبداد بوده است. هرچند گفتن ندارد که شریعتی پیش و بیش از هر چیز، اندیشه های عدالت طلبانه اش را وامدار شرایط خاص و عمومی جوانان ایرانی در دوران پس از جنگ دوم و به طور خاص در مکتب پدرش و «کانون نشر حقایق اسلامی مشهد» و بعدتر در جریان اندیشه های محمد نخشب و «خداپرستان سوسیالیست» بوده، اما چنین می نماید که پس از آشنایی با اقبال، او نیز تحت تأثیر عدالت خواهی و به اصطلاح چپ گرایی اقبال نیز بوده است.
اخیرا کتابی با عنوان «اقبال و تأثیر متفکران غربی بر او» را می خواندم که توسط نویسنده ای هندی به نام تارا چارن رستوگی پدید آمده و محمدمسعود نوروزی آن را به پارسی برگردانده و توسط انتشارات «اندیشه های نو» در آلمان انتشار یافته است. در همین جا به سهم خود از جناب نوروزی و نیز ناشر سپاسگزارم که پارسی زبانان را با این اثر خوب و مفید آشنا کرده اند.
در فصل 10 این کتاب در باب «اقبال و مارکسیسم» شرحی آمده که برای من، که کم و بیش با اقبال و شریعتی آشنا هستم، بسی تازه و جذاب بود. در این مقال، بیش از پیش دریافتم که اقبال نیز در شبه قاره تا حدودی با همان اتهامی مواجه بوده که شریعتی در ایران بوده و هست و آن استفاده از اندیشه های مارکسیستی و التقاط آن با اسلام (و در ایران با تشیع نیز) است. برخی در این نگرش تا آنجا پیش رفته اند که شریعتی را در شمار پیروان «مارکسیسم اسلامی» تعریف کرده اند.
بد نیست در اینجا قسمتی کوتاه از نخسین قسمت این مقاله را عینا بیاورم:
«این که اقبال چه گرایشی سیاسی داشته محل مناقشه است. راجندرا ناث شِدا در مقاله ای که برای نشریه اردو زبان دولت هند «آچکال» نوشته، به موضوع وابستگی سیاسی اقبال، اشاره می کند. ترجمه انگلیسی قسمتی از مقاله، به قرار زیر است:
«بر سر اندیشه های سیاسی اقبال سالهاست که بحث است. برخی از پیروان اقبال، مدعی هستند که تفاوت چندانی بین آموزش های مارکس [1818-1883] و آموزش های اقبال وجود ندارد. هر دو آنها از سازمان های اجتماعی – سیاسی امروزی بیزار و خسته شده اند. هر دو از وضع موجود مردم توسری خورده و ستمدیده رنج می برند، و هر دو آنها پیام یک آینده شاد را به مردم می دهند. هر دو بر ضرورت پایان دادن به نظام سرمایه داری – که به خباثت و لذت خو کرده – تأکید می کنند. [ولی به نظر من] اگرچه قابل انکار نیست که نوعی شباهت بین اقبال و مارکس وجود دارد، اما ملاحظه شباهت ها در بیان اندیشه آنها، ناروا و اشتباه است».
نویسنده با این جمله به جمع بندی نهایی می رسد: «. . . انسان نمی تواند یک کمونیست باشد و همزمان پیرو اقبال نیز باشد. زیرا ایدئولوژی های آنها مرزبندی هایی جدا از یکدیگر دارند».
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. تا کنون از این زاویه به سرشت و سرنوشت اقبال کمتر توجه شده است. به ویژه مشابهت آشکار شریعتی با اقبال و البته دیگر برابری طلبان مسلمان در جهان با هم خود گویای خیلی چیزهاست. بیش از این مجال شرح و بیان نیست. فقط توصیه می کنم کتاب یاد شده و از جمله مقاله یادشده را حتما ملاحظه کنید.
دوشنبه اول اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_اجتماعی
امروز سالمرگ محمد اقبال لاهوری شاعر پارسی گو و اندیشه ورز نامدار پاکستانی است. وی در اول اردیبهشت 1317 خورشیدی / 21 آوریل 1938 میلادی در لاهور (در آن زمان شهری از شهرهای هند) درگذشته است. به احترام وی، این مطلب کوتاه را در اینجا می آورم.
می دانیم که دکتر علی شریعتی، نویسنده و نظریه پرداز نامدار ایرانی معاصر (درگذشته 1356) از تأثیرپذیرفتگان فکری و عملی اقبال بوده و در مقام بیان نقش وی، ظهورش را در قرن بیستم نشانه ای برای اثبات خلاقیت و زایندگی اسلام در قرن بیستم می دانسته است. شریعتی در موارد قابل ذکری آرای دینی و اجتماعی و سیاسی اش را از اقبال وام گرفته است. البته شماری دیگر نیز در ایران معاصر از اقبال کم و بیش اثر پذیرفته اند.
ذکر نام اقبال و شریعتی بدان دلیل است که بگویم یکی از وجوه مشترک این دو نویسنده و گوینده اثرگذار معاصر، عدالت طلبی و مخالفت مستمر و پایدارشان با هر نوع تبعیض و تجاوز و ستم و استبداد بوده است. هرچند گفتن ندارد که شریعتی پیش و بیش از هر چیز، اندیشه های عدالت طلبانه اش را وامدار شرایط خاص و عمومی جوانان ایرانی در دوران پس از جنگ دوم و به طور خاص در مکتب پدرش و «کانون نشر حقایق اسلامی مشهد» و بعدتر در جریان اندیشه های محمد نخشب و «خداپرستان سوسیالیست» بوده، اما چنین می نماید که پس از آشنایی با اقبال، او نیز تحت تأثیر عدالت خواهی و به اصطلاح چپ گرایی اقبال نیز بوده است.
اخیرا کتابی با عنوان «اقبال و تأثیر متفکران غربی بر او» را می خواندم که توسط نویسنده ای هندی به نام تارا چارن رستوگی پدید آمده و محمدمسعود نوروزی آن را به پارسی برگردانده و توسط انتشارات «اندیشه های نو» در آلمان انتشار یافته است. در همین جا به سهم خود از جناب نوروزی و نیز ناشر سپاسگزارم که پارسی زبانان را با این اثر خوب و مفید آشنا کرده اند.
در فصل 10 این کتاب در باب «اقبال و مارکسیسم» شرحی آمده که برای من، که کم و بیش با اقبال و شریعتی آشنا هستم، بسی تازه و جذاب بود. در این مقال، بیش از پیش دریافتم که اقبال نیز در شبه قاره تا حدودی با همان اتهامی مواجه بوده که شریعتی در ایران بوده و هست و آن استفاده از اندیشه های مارکسیستی و التقاط آن با اسلام (و در ایران با تشیع نیز) است. برخی در این نگرش تا آنجا پیش رفته اند که شریعتی را در شمار پیروان «مارکسیسم اسلامی» تعریف کرده اند.
بد نیست در اینجا قسمتی کوتاه از نخسین قسمت این مقاله را عینا بیاورم:
«این که اقبال چه گرایشی سیاسی داشته محل مناقشه است. راجندرا ناث شِدا در مقاله ای که برای نشریه اردو زبان دولت هند «آچکال» نوشته، به موضوع وابستگی سیاسی اقبال، اشاره می کند. ترجمه انگلیسی قسمتی از مقاله، به قرار زیر است:
«بر سر اندیشه های سیاسی اقبال سالهاست که بحث است. برخی از پیروان اقبال، مدعی هستند که تفاوت چندانی بین آموزش های مارکس [1818-1883] و آموزش های اقبال وجود ندارد. هر دو آنها از سازمان های اجتماعی – سیاسی امروزی بیزار و خسته شده اند. هر دو از وضع موجود مردم توسری خورده و ستمدیده رنج می برند، و هر دو آنها پیام یک آینده شاد را به مردم می دهند. هر دو بر ضرورت پایان دادن به نظام سرمایه داری – که به خباثت و لذت خو کرده – تأکید می کنند. [ولی به نظر من] اگرچه قابل انکار نیست که نوعی شباهت بین اقبال و مارکس وجود دارد، اما ملاحظه شباهت ها در بیان اندیشه آنها، ناروا و اشتباه است».
نویسنده با این جمله به جمع بندی نهایی می رسد: «. . . انسان نمی تواند یک کمونیست باشد و همزمان پیرو اقبال نیز باشد. زیرا ایدئولوژی های آنها مرزبندی هایی جدا از یکدیگر دارند».
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. تا کنون از این زاویه به سرشت و سرنوشت اقبال کمتر توجه شده است. به ویژه مشابهت آشکار شریعتی با اقبال و البته دیگر برابری طلبان مسلمان در جهان با هم خود گویای خیلی چیزهاست. بیش از این مجال شرح و بیان نیست. فقط توصیه می کنم کتاب یاد شده و از جمله مقاله یادشده را حتما ملاحظه کنید.
دوشنبه اول اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_اجتماعی
16.04.202522:08
گشت و گذاری در مرکز لس آنجلس
یکشنبه 13 دی 88 / 3 ژانویه 2010
1
دیروز آقای علی شاکری همت کردند و ما را به گفتة خودش به تور لس آنجلس برد و از شهر اصلی لس آنجلس دیدن کردیم. این تور از صبح تا غروب طول کشید. جاهای مختلف را دیدیم. از کشتی «کویین مری» ( یک کشتی بزرگ انگلیسی در جنگ جهانی دوم که آمریکایی ها آن را خریده و اکنون در ساحل به عنوان رستوران و محل گردش توریستی مورد استفاده است) گرفته تا ساختمان های بلند و قدیمی شهر (از جمله شهرداری و مرکز راه آهن که سابقه 120 ساله دارند) و هالیوود و اسکله ساحل سانتامانیکا و خیابان ایرانی ها (یعنی خیابانی که اکثرا از ایرانیان است و تابلوهای فارسی و انگلیسی دارند). به هرحال خوش گذشت و بویژه محبت و صمیمیت جناب شاکری و توضیحات مکفی ایشان دربارة جاها بر گرمی و طراوت و فایده مندی سفر می افزود. ضمنا از برخی جاهای به یادماندنی ایشان فیلم برداری کرد و عکس گرفت تا این خاطرات برای همیشه ثبت شود. البته همین کار را هم در سفر به لاس و گاس کرد.
2
شیخ محمد یزدی، طبق معمول سال های اخیر، بیانیه ای به نام جامعه مدرسین قم انتشار داده و در آن اعلام کرده است که یوسف صانعی فاقد صلاحیت مرجعیت است. در پی آن جامعه محققین حوزه علمیه قم و نیز مجمع روحانیون تهران و برخی افراد و گروه ها نیز با انتشار بیانیه هایی به نقد رأی دبیر جامعه مدرسین پرداخته و از مرجعیت آیت الله صانعی حمایت و دفاع کرده اند. جالب است که ارشاد به روزنامه اعتماد به دلیل چاپ مقاله ای انتقادی در این مورد، به این روزنامه تذکر داده است.
واقعا این نظام همه چیز را به ابتذال کشانده و دیگر نه برای دین اعتباری باقی مانده است و نه برای مرجعیت و متولیان دین. در تاریخ نمی توان زمانی را سراغ گرفت که ارزش های دینی و روحانیون شیعه این اندازه بازیچه دست سیاست شده باشند.
3
امروز بیانیه ای با امضا پنج تن با عنوان روشنفکران دینی دربارة مسائل جاری انتشار یافته است که به شدت اوضاع فاجعه بار کشور را مورد انتقاد قرار داده است و ضمنا با تأیید بیانیه اخیر موسوی خواسته هایی چون برکناری احمدی نژاد و تجدید انتخابات تحت نظارت نهادهای بین المللی را نیز مطرح کرده است. سروش و کدیور و بازرگان و مهاجرانی و گنجی از امضا کنندگان آنند. قرار بود که من هم آن را امضا کنم اما به دلیل آمدن عنوان «ولیّ جائر» از امضا خودداری کردم. دلیل من نیز شخصی بود بدین معنا که من در بازجویی ودادگاه آنچنانی جمهوری اسلامی، که در آن نه قانون حاکم است و نه عدالت، توان دفاع از این جمله را ندارم. خدا از من به اندازه توانم مسؤلیت خواسته است. بویژه این که من بنا را بر بازگشت گذاشته ام اما دوستان دیگر بنا را بر ماندن در خارج از کشور نهاده اند.
4
چند روز پیش مصاحبه خبرنگار روز آنلاین با من انجام داد که در شماره امروز چاپ شده است. موضوع آن شرایط کنونی جنبش و آینده آن است.
نیز مقاله ای تحت عنوان «مرد دل و دانایی» دربارة علی گلزاده غفوری نوشتم که درشماره امروز سایت جرس منتشره شده است. غفوری دو روز پیش درگذشته است.
5
دوستان گفتند که تلوزیون محلی لس آنجلس اعلام کرده است که در ایام کریسمس در منطقه اورنج کانتی سه مورد آتش زدن قرآن صورت گرفته است که البته پلیس در پی پیدا کرن اقدام کنندگان است. در ایام کریسمس معمولا مساجد به مناسبت میلاد مسیح جشن می گیرند و در جلو مسجد قرآن می گذارند. آتش زنندگان، که احتمالا یک نفر بوده است، جمله ای به این مضمون که شما نمی توانید در اینجا این کار را را بکنید نوشته بودند. این کار می تواند بوسیلة عناصر ضد اسلام ایرانی و یا آمریکایی های ضد اسلام و مخالف حضور مسلمانان غیرآمریکایی باشد. بویژه که این روزها اعلام شده است که یک جوان مسلمان اهل نیجریه می خواسته است یک هواپیمای آمریکایی را منفجر کند. طبیعی است که چنین اقداماتی موجب خشم و نفرت مردم می شود.
یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو یکم
پنجشنبه 27 فروردین 1404
#یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
یکشنبه 13 دی 88 / 3 ژانویه 2010
1
دیروز آقای علی شاکری همت کردند و ما را به گفتة خودش به تور لس آنجلس برد و از شهر اصلی لس آنجلس دیدن کردیم. این تور از صبح تا غروب طول کشید. جاهای مختلف را دیدیم. از کشتی «کویین مری» ( یک کشتی بزرگ انگلیسی در جنگ جهانی دوم که آمریکایی ها آن را خریده و اکنون در ساحل به عنوان رستوران و محل گردش توریستی مورد استفاده است) گرفته تا ساختمان های بلند و قدیمی شهر (از جمله شهرداری و مرکز راه آهن که سابقه 120 ساله دارند) و هالیوود و اسکله ساحل سانتامانیکا و خیابان ایرانی ها (یعنی خیابانی که اکثرا از ایرانیان است و تابلوهای فارسی و انگلیسی دارند). به هرحال خوش گذشت و بویژه محبت و صمیمیت جناب شاکری و توضیحات مکفی ایشان دربارة جاها بر گرمی و طراوت و فایده مندی سفر می افزود. ضمنا از برخی جاهای به یادماندنی ایشان فیلم برداری کرد و عکس گرفت تا این خاطرات برای همیشه ثبت شود. البته همین کار را هم در سفر به لاس و گاس کرد.
2
شیخ محمد یزدی، طبق معمول سال های اخیر، بیانیه ای به نام جامعه مدرسین قم انتشار داده و در آن اعلام کرده است که یوسف صانعی فاقد صلاحیت مرجعیت است. در پی آن جامعه محققین حوزه علمیه قم و نیز مجمع روحانیون تهران و برخی افراد و گروه ها نیز با انتشار بیانیه هایی به نقد رأی دبیر جامعه مدرسین پرداخته و از مرجعیت آیت الله صانعی حمایت و دفاع کرده اند. جالب است که ارشاد به روزنامه اعتماد به دلیل چاپ مقاله ای انتقادی در این مورد، به این روزنامه تذکر داده است.
واقعا این نظام همه چیز را به ابتذال کشانده و دیگر نه برای دین اعتباری باقی مانده است و نه برای مرجعیت و متولیان دین. در تاریخ نمی توان زمانی را سراغ گرفت که ارزش های دینی و روحانیون شیعه این اندازه بازیچه دست سیاست شده باشند.
3
امروز بیانیه ای با امضا پنج تن با عنوان روشنفکران دینی دربارة مسائل جاری انتشار یافته است که به شدت اوضاع فاجعه بار کشور را مورد انتقاد قرار داده است و ضمنا با تأیید بیانیه اخیر موسوی خواسته هایی چون برکناری احمدی نژاد و تجدید انتخابات تحت نظارت نهادهای بین المللی را نیز مطرح کرده است. سروش و کدیور و بازرگان و مهاجرانی و گنجی از امضا کنندگان آنند. قرار بود که من هم آن را امضا کنم اما به دلیل آمدن عنوان «ولیّ جائر» از امضا خودداری کردم. دلیل من نیز شخصی بود بدین معنا که من در بازجویی ودادگاه آنچنانی جمهوری اسلامی، که در آن نه قانون حاکم است و نه عدالت، توان دفاع از این جمله را ندارم. خدا از من به اندازه توانم مسؤلیت خواسته است. بویژه این که من بنا را بر بازگشت گذاشته ام اما دوستان دیگر بنا را بر ماندن در خارج از کشور نهاده اند.
4
چند روز پیش مصاحبه خبرنگار روز آنلاین با من انجام داد که در شماره امروز چاپ شده است. موضوع آن شرایط کنونی جنبش و آینده آن است.
نیز مقاله ای تحت عنوان «مرد دل و دانایی» دربارة علی گلزاده غفوری نوشتم که درشماره امروز سایت جرس منتشره شده است. غفوری دو روز پیش درگذشته است.
5
دوستان گفتند که تلوزیون محلی لس آنجلس اعلام کرده است که در ایام کریسمس در منطقه اورنج کانتی سه مورد آتش زدن قرآن صورت گرفته است که البته پلیس در پی پیدا کرن اقدام کنندگان است. در ایام کریسمس معمولا مساجد به مناسبت میلاد مسیح جشن می گیرند و در جلو مسجد قرآن می گذارند. آتش زنندگان، که احتمالا یک نفر بوده است، جمله ای به این مضمون که شما نمی توانید در اینجا این کار را را بکنید نوشته بودند. این کار می تواند بوسیلة عناصر ضد اسلام ایرانی و یا آمریکایی های ضد اسلام و مخالف حضور مسلمانان غیرآمریکایی باشد. بویژه که این روزها اعلام شده است که یک جوان مسلمان اهل نیجریه می خواسته است یک هواپیمای آمریکایی را منفجر کند. طبیعی است که چنین اقداماتی موجب خشم و نفرت مردم می شود.
یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو یکم
پنجشنبه 27 فروردین 1404
#یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
12.04.202511:13
بیانیه هفدهم موسوی و پنج پیشنهاد مهم او به خامنه ای
جمعه 11 دی 88 / 1 ژانویه 2010
1
روز پنجشبه نیز طبق گزارش ها در برخی نواحی تهران تحرکات پراکنده در جریان بود که البته نیروهای امنیتی و انتظامی به شدت با آنان برخورد کرده و به ضرب و جرح معترضان دست زده و شماری نیز بازداشت شده اند.
2
روز پنجشنبه در دانشگاه آزاد مشهد حدود 500 نفر از نیروهای بسیجی و لباس شخصی از بیرون دانشگاه به داخل آورده شده و به ضرب و سرکوبی شدید دانشجویان دست زدند. این افراد مجهز به انواع سلاح سرد بودند. شدت سرکوب چنان بوده است که به گفته ای دو نفر کشته و بیست نفر کارشان به بیمارستات کشیده و حدود 170 نفر بازداشت شده اند. البته دانشجویان دانشگاه برای آزادی دانشجویان بازداشت شده دست به تحصن اعتراضی زده و طبق گزارش ساکت بوده و حتی شعار هم نمی دادند. در پی این خشونت عریان دانشجویان دانشگاه مشهد اعلام تحصن کرده اند که خدا به خیر کند. زیرا احتمال سرکوب شدید هست. اکنون تهران و مشهد حکومت نظامی است. در این شب ها در برخی نواحی تهران مردم بانگ الله اکبر برداشته اند.
3
موسوی امروز بیانیه مهمی انتشار داده است. وی در این بیانیه (هفدهمین بیانیه)، از یک سو بر مواضع خود تأکید کرده و در برابر مرگ خواهی های حاکمان و تهدیدهای آنان به دستگیری و اعدام اعلام کرده است که برای مرگ آماده است و افتخار می کند از شهیدان جنبش سبز باشد. او می گوید اگر کسانی شعارهای نامناسبی داده اند به دلیل برخوردهای نادرست و در برابر کشتن و بستن و ترور بوده است. وی یادآوری کرده است که قدم اول خروج ار بحران اعتراف به وجود بحران است و قطعا با انکار بحران و کشتار و خشونت و سرکوب نمی توان به حل مشکل کشور کمک کرد. ایشان بر اعتقاد به اسلام و انقلاب و التزام به قانون اساسی و استقلال کشور تأکید کرده و در نهایت در پنج بند پیشنهادهای حداقلی خود را اعلام کرده است. بدین قرار:
مسؤلیت پذیری و پاسخگویی مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوة قضائیه
تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات ها
آزادی زندانیان سیاسی
آزادی رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامه های توقیف شده
به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب
موسوی افزوده است که این پیشنهادها نیازی به گفتگو و توافق و قرار و مدار ندارد و می تواند به تدریج و یا همزمان اجرا شوند. این مواد نیز پیش از این مطرح شده بودند اما اولا اکنون آشکارا موضوع مهم نتایج انتخابات و دولت احمدی نژاد نادیده گرفته شده و به سکوت برگزار شده و ثانیا در این مقطع این بیانیه به موقع انتشار یافته و می تواند به نوعی اتمام حجت برای خامنه ای و باند کودتا باشد. در واقع موسوی از یک سو استوار و با ادبیات روشن و حاکی از اعتماد به نفس و از موضع بالا و برتر به رقیب سخن گفته و از سوی دیگر با انعطاف حسن نیت خود را نشان داده است. از آثار این بیانیه ایجاد شکاف احتمالی در اصولگرایان است و به احتمال زیاد از ایجاد اجماع برای سرکوب و دستگیری موسوی و کروبی جلوگیری می کند.
نخستین واکنش، نامه محسن رضایی به خامنه ای بود. ایشان ضمن به رخ کشیدن تظاهرات به گفتة وی میلیونی حامیان خامنه ای در چهارشنبه، گفته است موسوی از انکار دولت عقب نشینی کرده و این مثبت است و این بیانیه می تواند گامی برای وحدت و خروج از بحران باشد. ایشان از رهبری خواسته است اقدامی بکند.
اما برخی امامان جمعه (از جمله در تهران - جنتی – و شیراز و اصفهان و مشهد) به شدت به مردم و موسوی و دیگران تاخته و تظاهرکنندگام عاشورا و رهبران جنبش را مرتد و مفسد فی الارض و خائن و وابسته به بیگانه دانسته و از دستگاه های دولتی و امنیتی و قضایی خواسته اند که این مفسدین را بی گذشت مجازات و اعدام کنند. احمد خاتمی در پاسخ به بیانیه موسوی گفته است ایشان باید توبه کند تا رهایی یابد و گرنه در کشور بحرانی وجود ندارد.
به هرحال این بیانیه نقش آفرین خواهد بود. البته من چندان امیدوار نیستم که خامنه ای و افراطیون تشنه خون و بی توجه به منافع کشور و حتی نظام به آن پاسخ مثبت دهند. در این صورت اوضاع رو به خشونت بیشتر خواهد رفت.
ضمنا دستگیری ها همچنان ادامه دارد. از جمله آقایان زهدی، علی حکمت و دخترش مهسا حکمت نیز بازداشت شده اند.
4
این ایام، ایام ژانویه و سال نو مسیحی است و همه جا غرق در نور و چراغانی و درختان کاج مخصوص ژانویه و تبریکات است و تعطیلات عید و سفرها به نقاط دور و نزدیک.
یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودم
شنبه 23 فروردین 1404
#یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
جمعه 11 دی 88 / 1 ژانویه 2010
1
روز پنجشبه نیز طبق گزارش ها در برخی نواحی تهران تحرکات پراکنده در جریان بود که البته نیروهای امنیتی و انتظامی به شدت با آنان برخورد کرده و به ضرب و جرح معترضان دست زده و شماری نیز بازداشت شده اند.
2
روز پنجشنبه در دانشگاه آزاد مشهد حدود 500 نفر از نیروهای بسیجی و لباس شخصی از بیرون دانشگاه به داخل آورده شده و به ضرب و سرکوبی شدید دانشجویان دست زدند. این افراد مجهز به انواع سلاح سرد بودند. شدت سرکوب چنان بوده است که به گفته ای دو نفر کشته و بیست نفر کارشان به بیمارستات کشیده و حدود 170 نفر بازداشت شده اند. البته دانشجویان دانشگاه برای آزادی دانشجویان بازداشت شده دست به تحصن اعتراضی زده و طبق گزارش ساکت بوده و حتی شعار هم نمی دادند. در پی این خشونت عریان دانشجویان دانشگاه مشهد اعلام تحصن کرده اند که خدا به خیر کند. زیرا احتمال سرکوب شدید هست. اکنون تهران و مشهد حکومت نظامی است. در این شب ها در برخی نواحی تهران مردم بانگ الله اکبر برداشته اند.
3
موسوی امروز بیانیه مهمی انتشار داده است. وی در این بیانیه (هفدهمین بیانیه)، از یک سو بر مواضع خود تأکید کرده و در برابر مرگ خواهی های حاکمان و تهدیدهای آنان به دستگیری و اعدام اعلام کرده است که برای مرگ آماده است و افتخار می کند از شهیدان جنبش سبز باشد. او می گوید اگر کسانی شعارهای نامناسبی داده اند به دلیل برخوردهای نادرست و در برابر کشتن و بستن و ترور بوده است. وی یادآوری کرده است که قدم اول خروج ار بحران اعتراف به وجود بحران است و قطعا با انکار بحران و کشتار و خشونت و سرکوب نمی توان به حل مشکل کشور کمک کرد. ایشان بر اعتقاد به اسلام و انقلاب و التزام به قانون اساسی و استقلال کشور تأکید کرده و در نهایت در پنج بند پیشنهادهای حداقلی خود را اعلام کرده است. بدین قرار:
مسؤلیت پذیری و پاسخگویی مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوة قضائیه
تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات ها
آزادی زندانیان سیاسی
آزادی رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامه های توقیف شده
به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب
موسوی افزوده است که این پیشنهادها نیازی به گفتگو و توافق و قرار و مدار ندارد و می تواند به تدریج و یا همزمان اجرا شوند. این مواد نیز پیش از این مطرح شده بودند اما اولا اکنون آشکارا موضوع مهم نتایج انتخابات و دولت احمدی نژاد نادیده گرفته شده و به سکوت برگزار شده و ثانیا در این مقطع این بیانیه به موقع انتشار یافته و می تواند به نوعی اتمام حجت برای خامنه ای و باند کودتا باشد. در واقع موسوی از یک سو استوار و با ادبیات روشن و حاکی از اعتماد به نفس و از موضع بالا و برتر به رقیب سخن گفته و از سوی دیگر با انعطاف حسن نیت خود را نشان داده است. از آثار این بیانیه ایجاد شکاف احتمالی در اصولگرایان است و به احتمال زیاد از ایجاد اجماع برای سرکوب و دستگیری موسوی و کروبی جلوگیری می کند.
نخستین واکنش، نامه محسن رضایی به خامنه ای بود. ایشان ضمن به رخ کشیدن تظاهرات به گفتة وی میلیونی حامیان خامنه ای در چهارشنبه، گفته است موسوی از انکار دولت عقب نشینی کرده و این مثبت است و این بیانیه می تواند گامی برای وحدت و خروج از بحران باشد. ایشان از رهبری خواسته است اقدامی بکند.
اما برخی امامان جمعه (از جمله در تهران - جنتی – و شیراز و اصفهان و مشهد) به شدت به مردم و موسوی و دیگران تاخته و تظاهرکنندگام عاشورا و رهبران جنبش را مرتد و مفسد فی الارض و خائن و وابسته به بیگانه دانسته و از دستگاه های دولتی و امنیتی و قضایی خواسته اند که این مفسدین را بی گذشت مجازات و اعدام کنند. احمد خاتمی در پاسخ به بیانیه موسوی گفته است ایشان باید توبه کند تا رهایی یابد و گرنه در کشور بحرانی وجود ندارد.
به هرحال این بیانیه نقش آفرین خواهد بود. البته من چندان امیدوار نیستم که خامنه ای و افراطیون تشنه خون و بی توجه به منافع کشور و حتی نظام به آن پاسخ مثبت دهند. در این صورت اوضاع رو به خشونت بیشتر خواهد رفت.
ضمنا دستگیری ها همچنان ادامه دارد. از جمله آقایان زهدی، علی حکمت و دخترش مهسا حکمت نیز بازداشت شده اند.
4
این ایام، ایام ژانویه و سال نو مسیحی است و همه جا غرق در نور و چراغانی و درختان کاج مخصوص ژانویه و تبریکات است و تعطیلات عید و سفرها به نقاط دور و نزدیک.
یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودم
شنبه 23 فروردین 1404
#یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
20.04.202509:17
اعلام 62 سازمان و نهاد دانشگاهی و حقوق بشری خارجی در فهرست براندازان و این که هر نوع همکاری با آن ها جرم است توسط وزارت اطلاعات
سه شنبه 15 دی 88 / 5 ژانویه 2010
1
داستان مرجعیت آیت الله صانعی هنوز ادامه دارد. هاشمی رفسنجانی نیز موضع گرفته و گفته مرجعیت چیزی نیست که از سوی کسی به این مقام نصب و یا عزل شود. البته ایشان درست می گوید اما گویا یادشان رفته است در اوایل دهه شصت همین جامعه مدرسین قم با انتشار بیانیه ای آیت الله شریعتمداری را از مرجعیت خلع کردند و هاشمی ظاهرا (و قطعا باطنا) از چنان اقدام شومی حمایت می کرده اند و احتمالا صانعی نیز که در آن زمان از تندروها بوده چنین بوده است.
2
معاون وزارت اطلاعات ایران طی گفتگویی 62 سازمان و نهاد دانشگاهی و حقوق بشری خارجی را در شمار نهادهای برانداز نرم معرفی کرده و اعلام کرده است که هر نوع همکاری با آنها جرم است. در حوزه رسانه ها نیز بی بی سی و صدای آمریکا و جرس را از همین نهادها دانسته و همکاری با آنها را جرم شمرده است. این در حالی است که در قانون ایران آمده است که جرم عبارت است از فعل یا ترک فعل که در قانون معین شده است. گرچه سخن از قانون گفتن در جمهوری اسلامی خود حرفی لغو یا شوخی بی مزه ای است.
3
پنج روز پیش مهندس سحابی متنی را تحت عنوان نامه به هموطنان خارج از کشور منتشر کرد که در آن با تحلیل شرایط کنونی کشور و خطراتی که در کمین حال و آینده ایران است هشدار داده است که نباید تندروی کرد و جنبش سبز را با خشونت آلود. ایشان به سرنوشت انقلابها و انقلاب ایران اشاره کرده و گفته است نباید شبیه سازی کرد و شرایط حال را با انقلاب ایران مقایسه کرد. به گمان ایشان اکنون نه کشور در شرایط انقلابی است و نه اصلا انقلاب مفید است. این نوشته سحابی در حال حاضر خیلی خوب و به موقع است و می تواند مؤثر باشد. گرچه به مذاق تندروها چندان خوش نمی آید.
یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو دوم
یکشنبه 31 فروردین 1404
#یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
سه شنبه 15 دی 88 / 5 ژانویه 2010
1
داستان مرجعیت آیت الله صانعی هنوز ادامه دارد. هاشمی رفسنجانی نیز موضع گرفته و گفته مرجعیت چیزی نیست که از سوی کسی به این مقام نصب و یا عزل شود. البته ایشان درست می گوید اما گویا یادشان رفته است در اوایل دهه شصت همین جامعه مدرسین قم با انتشار بیانیه ای آیت الله شریعتمداری را از مرجعیت خلع کردند و هاشمی ظاهرا (و قطعا باطنا) از چنان اقدام شومی حمایت می کرده اند و احتمالا صانعی نیز که در آن زمان از تندروها بوده چنین بوده است.
2
معاون وزارت اطلاعات ایران طی گفتگویی 62 سازمان و نهاد دانشگاهی و حقوق بشری خارجی را در شمار نهادهای برانداز نرم معرفی کرده و اعلام کرده است که هر نوع همکاری با آنها جرم است. در حوزه رسانه ها نیز بی بی سی و صدای آمریکا و جرس را از همین نهادها دانسته و همکاری با آنها را جرم شمرده است. این در حالی است که در قانون ایران آمده است که جرم عبارت است از فعل یا ترک فعل که در قانون معین شده است. گرچه سخن از قانون گفتن در جمهوری اسلامی خود حرفی لغو یا شوخی بی مزه ای است.
3
پنج روز پیش مهندس سحابی متنی را تحت عنوان نامه به هموطنان خارج از کشور منتشر کرد که در آن با تحلیل شرایط کنونی کشور و خطراتی که در کمین حال و آینده ایران است هشدار داده است که نباید تندروی کرد و جنبش سبز را با خشونت آلود. ایشان به سرنوشت انقلابها و انقلاب ایران اشاره کرده و گفته است نباید شبیه سازی کرد و شرایط حال را با انقلاب ایران مقایسه کرد. به گمان ایشان اکنون نه کشور در شرایط انقلابی است و نه اصلا انقلاب مفید است. این نوشته سحابی در حال حاضر خیلی خوب و به موقع است و می تواند مؤثر باشد. گرچه به مذاق تندروها چندان خوش نمی آید.
یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو دوم
یکشنبه 31 فروردین 1404
#یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
Қайта жіберілді:
فرهیختگان

15.04.202517:03
🔺میانجیگر اصلی و عجله ترامپ!
سفر ویتکاف به روسیه و دیدار چهار و نيم ساعته او با پوتین و پرواز مستقیمش از این کشور به عمان در شنبه گذشته برای گفتگو با وزیر خارجه ایران، سفر آخر هفته عراقچی به مسکو و احتمال دیدار او با رئیس جمهور روسیه، آن هم قبل از شروع دور دوم گفتوگوها، نشانگر نقش مهمی است که کرملین در این دور مذاکرات بر خلاف گفتگوهای منتهی به برجام در سال 2015 بازی میکند.
به نظر میرسد که نقش روسیه در این مذاکرات میان دو طرف ایرانی و آمریکایی فراتر از عمان است. با این نقش پررنگی که مسکو ایفا میکند، بعید نیست در آینده به ایستگاهی و چه بسا مهمترین آنها در مسیر گفتگوهای ایران و آمریکا بدل شود و اگر این اتفاق بیفتد، مذاکرات از حیث شکل و محتوا متفاوتتر از قبل آن خواهد بود.
این نقشآفرینی مسکو در بحبوحه مذاکرات خود با آمریکا پیرامون جنگ اوکراین بیانگر قسمی پیوند میان سرنوشت هر دو مذاکرات است. اما این لزوما بدان معنا نیست که توافق احتمالی میان تهران و واشنگتن حتما تالی زمانی توافق احتمالی در جنگ اوکراین خواهد بود، بلکه ممکن است عکس آن اتفاق بیفتد.
در این میان، اما سفر گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در دستور کار قرار گرفتن لوایح مربوط به پیوستن ایران به «فاتف»، اعلام خرسندی گسترده در منطقه از گفتگوها به استثنای اسرائیل، رضایت بالای دو طرف ایرانی و آمریکایی از نتایج دور اول مذاکرات در مسقط، همه و همه منعکس کننده «تحولات و تحرکاتی جدی و سریع» در روند مذاکرات برای دستیابی به توافق است.
پیشران همه این تحولات هم خود ترامپ است که عجله عجیبی برای توافق با ایران دستکم در بعد اعلامی از خود نشان میدهد. به نظر میرسد که او در مواجهه با بنبستها در پروندههای متعدد خارجی خود از جنگ غزه و آزادی گروگانها گرفته تا جنگ اوکراین و جنگ تجاری به دنبال ثبت و ترویج یک «موفقیت بزرگ» است و از این رو، معتقد است که چه بسا حل و فصل پرونده هستهای ایران آسانتر از بقیه پروندهها باشد. علت هم این است که در پرونده ایران، آمریکا خود مستقیما طرف مذاکره است، اما در پرونده جنگ اوکراین و غزه اینگونه نیست و مساله در اصل میان مسکو و کییف و حماس و اسرائیل است.
در همین حال اگر واقعا موضوع مذاکرات ایران و آمریکا صرفا در این پرونده خلاصه شود و خواسته اصلی آمریکا برچیدن برنامه هستهای ایران نباشد، احتمالا در سایه وجود متن آماده برجام با اندک تغییراتی زمانی در آن توافق سریعتر از آن چیزی که گمان میرود حاصل شود.
در این راستا، فعلا در بعد اعلامی، ترامپ صرفا درباره برنامه هستهای و نه پروندههای دیگر سخن میگوید و حرفی از برچیدن کل این برنامه هم نمیزند و هدف خود را جلوگیری از دستیابی تهران به بمب اتمی عنوان میکند.
با این دور تندی که ترامپ در مذاکره با وجود تکرار تهدیدهایش برای بمباران تاسیسات هستهای ایران در صورت عدم توافق برداشته است، هیچ بعید نیست که حتی به توافقی همسطح برجام هم راضی شود، ولی در مقابل در بعد روایت بر آن مانور بزرگی دهد و از موفقیت عظیم خود در منع دستیابی ایران به بمب اتم و شکست بایدن و اوباما در این باره بگوید.
این رویکرد ترامپ به شدت موجب نگرانی تصمیمسازان و نهادهای امنیتی اسرائیلی هم شده است؛ اما بنیامین نتانیاهو که فعلا به فکر ماندن در قدرت است و به هیچ وجه قصد ورود به چالش با ترامپ را هم ندارد و حتی اگر بتواند ما به ازای آن را با هدف حفظ قدرت در تداوم جنگ غزه و آزاد گذاشتن بیشتر دست اسرائیل در منطقه کسب کند، ممکن است حداقل در بعد اعلامی از توافقی که ممکن است ترامپ با ایران امضا کند، حمایت هم بکند.
اما گویا ترامپ خواهان یک توافق جامع و سریع درباره برنامه هستهای است، ولی تهران توافق مرحله به مرحله را برای راستی آزمایی درباره رفع تحریمها بیشتر میپسندد. به هر حال، تعهدات ایران قابلیت اجرای سریع را دارد اما رفع تحریمها تا حدودی زمانبر است.
فعلا هیچ کسی جز خود ترامپ نمیداند که در سر او چه میگذرد و این که علت واقعی این همه عجله او برای توافق با ایران چیست؟ آیا صرفا همانی است که شرحش رفت؟ یا انگیزههای دیگری دارد؟ فعلا که حتی توجهی به هشدارها و توصیههای برخی ناظران جمهوریخواه و اسرائیل نمیکند که معتقد هستند در این شرایط منطقه و در سایه تحولات لبنان و سوریه با تشدید فشارها بر ایران میتواند در آینده در شرایط واجد فرصتهای بیشتری مذاکره کند و به توافق بهتری دست یابد.
باید منتظر ماند و دید که آیا این رویکرد ترامپ در جریان مذاکرات با ورود به جزئیات فنی و پیچیده ادامه مییابد، یا ممکن است با پیشرفت گفتگوها درباره پرونده هستهای در مرحله مشخصی ترامپ خواستههای سختگیرانه و چالشی در این حوزه و یا دیگر پروندههای چالشی مطرح کند.
صابر گلعنبری
#فرهیختگان راهی به رهایی
سفر ویتکاف به روسیه و دیدار چهار و نيم ساعته او با پوتین و پرواز مستقیمش از این کشور به عمان در شنبه گذشته برای گفتگو با وزیر خارجه ایران، سفر آخر هفته عراقچی به مسکو و احتمال دیدار او با رئیس جمهور روسیه، آن هم قبل از شروع دور دوم گفتوگوها، نشانگر نقش مهمی است که کرملین در این دور مذاکرات بر خلاف گفتگوهای منتهی به برجام در سال 2015 بازی میکند.
به نظر میرسد که نقش روسیه در این مذاکرات میان دو طرف ایرانی و آمریکایی فراتر از عمان است. با این نقش پررنگی که مسکو ایفا میکند، بعید نیست در آینده به ایستگاهی و چه بسا مهمترین آنها در مسیر گفتگوهای ایران و آمریکا بدل شود و اگر این اتفاق بیفتد، مذاکرات از حیث شکل و محتوا متفاوتتر از قبل آن خواهد بود.
این نقشآفرینی مسکو در بحبوحه مذاکرات خود با آمریکا پیرامون جنگ اوکراین بیانگر قسمی پیوند میان سرنوشت هر دو مذاکرات است. اما این لزوما بدان معنا نیست که توافق احتمالی میان تهران و واشنگتن حتما تالی زمانی توافق احتمالی در جنگ اوکراین خواهد بود، بلکه ممکن است عکس آن اتفاق بیفتد.
در این میان، اما سفر گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در دستور کار قرار گرفتن لوایح مربوط به پیوستن ایران به «فاتف»، اعلام خرسندی گسترده در منطقه از گفتگوها به استثنای اسرائیل، رضایت بالای دو طرف ایرانی و آمریکایی از نتایج دور اول مذاکرات در مسقط، همه و همه منعکس کننده «تحولات و تحرکاتی جدی و سریع» در روند مذاکرات برای دستیابی به توافق است.
پیشران همه این تحولات هم خود ترامپ است که عجله عجیبی برای توافق با ایران دستکم در بعد اعلامی از خود نشان میدهد. به نظر میرسد که او در مواجهه با بنبستها در پروندههای متعدد خارجی خود از جنگ غزه و آزادی گروگانها گرفته تا جنگ اوکراین و جنگ تجاری به دنبال ثبت و ترویج یک «موفقیت بزرگ» است و از این رو، معتقد است که چه بسا حل و فصل پرونده هستهای ایران آسانتر از بقیه پروندهها باشد. علت هم این است که در پرونده ایران، آمریکا خود مستقیما طرف مذاکره است، اما در پرونده جنگ اوکراین و غزه اینگونه نیست و مساله در اصل میان مسکو و کییف و حماس و اسرائیل است.
در همین حال اگر واقعا موضوع مذاکرات ایران و آمریکا صرفا در این پرونده خلاصه شود و خواسته اصلی آمریکا برچیدن برنامه هستهای ایران نباشد، احتمالا در سایه وجود متن آماده برجام با اندک تغییراتی زمانی در آن توافق سریعتر از آن چیزی که گمان میرود حاصل شود.
در این راستا، فعلا در بعد اعلامی، ترامپ صرفا درباره برنامه هستهای و نه پروندههای دیگر سخن میگوید و حرفی از برچیدن کل این برنامه هم نمیزند و هدف خود را جلوگیری از دستیابی تهران به بمب اتمی عنوان میکند.
با این دور تندی که ترامپ در مذاکره با وجود تکرار تهدیدهایش برای بمباران تاسیسات هستهای ایران در صورت عدم توافق برداشته است، هیچ بعید نیست که حتی به توافقی همسطح برجام هم راضی شود، ولی در مقابل در بعد روایت بر آن مانور بزرگی دهد و از موفقیت عظیم خود در منع دستیابی ایران به بمب اتم و شکست بایدن و اوباما در این باره بگوید.
این رویکرد ترامپ به شدت موجب نگرانی تصمیمسازان و نهادهای امنیتی اسرائیلی هم شده است؛ اما بنیامین نتانیاهو که فعلا به فکر ماندن در قدرت است و به هیچ وجه قصد ورود به چالش با ترامپ را هم ندارد و حتی اگر بتواند ما به ازای آن را با هدف حفظ قدرت در تداوم جنگ غزه و آزاد گذاشتن بیشتر دست اسرائیل در منطقه کسب کند، ممکن است حداقل در بعد اعلامی از توافقی که ممکن است ترامپ با ایران امضا کند، حمایت هم بکند.
اما گویا ترامپ خواهان یک توافق جامع و سریع درباره برنامه هستهای است، ولی تهران توافق مرحله به مرحله را برای راستی آزمایی درباره رفع تحریمها بیشتر میپسندد. به هر حال، تعهدات ایران قابلیت اجرای سریع را دارد اما رفع تحریمها تا حدودی زمانبر است.
فعلا هیچ کسی جز خود ترامپ نمیداند که در سر او چه میگذرد و این که علت واقعی این همه عجله او برای توافق با ایران چیست؟ آیا صرفا همانی است که شرحش رفت؟ یا انگیزههای دیگری دارد؟ فعلا که حتی توجهی به هشدارها و توصیههای برخی ناظران جمهوریخواه و اسرائیل نمیکند که معتقد هستند در این شرایط منطقه و در سایه تحولات لبنان و سوریه با تشدید فشارها بر ایران میتواند در آینده در شرایط واجد فرصتهای بیشتری مذاکره کند و به توافق بهتری دست یابد.
باید منتظر ماند و دید که آیا این رویکرد ترامپ در جریان مذاکرات با ورود به جزئیات فنی و پیچیده ادامه مییابد، یا ممکن است با پیشرفت گفتگوها درباره پرونده هستهای در مرحله مشخصی ترامپ خواستههای سختگیرانه و چالشی در این حوزه و یا دیگر پروندههای چالشی مطرح کند.
صابر گلعنبری
#فرهیختگان راهی به رهایی
Қайта жіберілді:
📚✏️ندای سیاست



10.04.202511:14
🔺 اسلام سیاسی یا آچارفرانسۀ تحلیل
🖊 نیکو سرخوش
🔻 اسلام سیاسی در بسیاری از تحلیل ها یک آدرس غلط است. اینک پرسش اصلی این است که چگونه این آدرس غلط تا بدین اندازه فراگیر شده است و به سهولت می توان نُسَخ متفاوت آن را با کارکردی مشابه از حسن منصور گرفته تا محمد مالجو از مصطفی مهرآئین تا حاتم قادری مشاهده کرد.
🔲 برای مطالعه این متن اینجا را کلیک کنید...
@Nedaye_siyasat
🖊 نیکو سرخوش
🔻 اسلام سیاسی در بسیاری از تحلیل ها یک آدرس غلط است. اینک پرسش اصلی این است که چگونه این آدرس غلط تا بدین اندازه فراگیر شده است و به سهولت می توان نُسَخ متفاوت آن را با کارکردی مشابه از حسن منصور گرفته تا محمد مالجو از مصطفی مهرآئین تا حاتم قادری مشاهده کرد.
🔲 برای مطالعه این متن اینجا را کلیک کنید...
@Nedaye_siyasat
Қайта жіберілді:
چشم انداز...



18.04.202522:29
♦️عکس سال "وورلد پرس فتو ۲۰۲۵"، این عکس از "محمود عجور" است.
✍️کودک فلسطینی ۹ ساله که پس از قطع هر دو دست به مادرش گفت: "چطور میتوانم تو را بغل کنم؟"
«ما می میریم تا عکاس «تایمز» جایزه بگیرد ...»
@presageeaa
✍️کودک فلسطینی ۹ ساله که پس از قطع هر دو دست به مادرش گفت: "چطور میتوانم تو را بغل کنم؟"
«ما می میریم تا عکاس «تایمز» جایزه بگیرد ...»
@presageeaa
14.04.202511:37
قسمت دوم
در هرحال برای این جریان ها رنج مردم و اصولا منافع و مصالح ملی، که منطقا و عملا امری فراتر از حاکمیت هر دولتی است، هیچ اهمیتی ندارد. مهم آن است که رقیب، که مانند منطق خامنه ای آن را «دشمن» ذاتی و تغییرناپذیر می نامند، نباشد ولو بلغ مابلغ! از نظر اینان هر اقدامی، ولو فرضی و حداقلی به سود حاکمیت جمهوری اسلامی باشد (مانند ایجاد هر نوع توافق و حتی گفتگویی)، محکوم است. اینان هر دروغی و اتهامی علیه رقیب را باور می کنند و گاه عامدانه آن را ترویج می کنند. گویا برای اینان قاعده این است که «هرچه تو گویی نکنی، آن کنم»! درست و نادرست و راست و دروغ در این جدال ابلهانه بلاموضوع است.
در هرحال مخالفان برانداز عمدتا منتظر بهانه اند و مطلقا به سود خود و نفی مطلق طرف مقابل فکر می کنند. مثلا سالهاست به درستی انتقاد می زنند که خامنه ای لجوج است و کشور را با تحریم ها و غرب ستیزی و آمریکاستیزی به ورطه سقوط کشانده است اما وقتی هم او تصمیم می گیرد، به هر دلیل که در اینجا چندان مهم نیست، با «دشمن» گفتکو کند و احیانا به توافق برسد، همین افراد در سویه مقابل قرار گرفته و او را متهم به تسلیم و خفت و وادادگی می کنند!؛ کاری که جز تحریک و ترغیب طرف مقابل به ادامه سیاست های منفی و غلطش، حاصلی نداشته و ندارد. می گویند جلو ضرر را در هرکجا بگیرید، منفعت است. این منطق تقابلی دقیقا همان منطق حاکم در جمهوری ولایی است. آیت الله خمینی زمانی می گفت، هر وقت دیدید «دشمن» از شما تعریف می کند، بدانید که ایرادی در شما هست! یا در ارتباط با پیشنهادهای صلح در جریان جنگ ایران و عراق می گفت، این چه صلحی است که دوستان ما می گویند جنگ و دشمنان ما می گویند صلح! در این منطق، صلحی که به سود هر دو طرف باشد، معنایی نخواهد داشت! بالاخره می توان از مخالفان پرسید از جمهوری اسلامی و مقامات آن، گفتگو و صلح می خواهید یا جنگ؟؛ رفع تحریم مطلوب است یا استمرار تحریم و در نتیجه فقر و فاقه بیشتر مردم ایران؟؛ آیا می خواهید آینده مردم بهتر باشد و یا بدتر؟ . . . و هلمّ جرّا.
به هر تقدیر اگر دقیق شویم به روشنی می بینیم که بن مایه های نظری گروههایی چون امت حزب الله ولایی غرب ستیز و آمریکاستیزِ خانه کرده در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، جنگ طلبان ضد ایرانی آمریکایی، اسرائیلی های خشن و نسل کش و ضد فلسطینی و ضد ایرانی به طور خاص حاکم کنونی؛ و شماری از مخالفان موسوم به برانداز جمهوری اسلامی؛ جملگی یکی است و آن دشمنی با هر نوع گفتگو و ایجاد صلح با جهان و در نتیجه براندازی جمهوری اسلامی به هر قیمت!
بد نیست برای تقریب به ذهن از یک قصه عامیانه ایرانی استفاده کنم. شاید مرادم را روشن تر بیان کند.
گویند بچه ای مرتب گریه می کرد و به اصطلاح نق می زد، مادر گفت: بچه! چته؟ چه می خواهی؟! گفت: فلان چیز را می خواهم. مادر آن را تهیه کرد اما دید بچه باز گریه می کند. گفت، دیگر چته؟ گفت فلان چیز را می خواهم. مادر باز برای ساکت کردن بچه آن را تهیه کرد و آورد. باز دید گریه بچه قطع نشد، گفت دیگر چته؟ بچه گفت، این دو را با هم مخلوط کن. مادر چنین کرد اما باز گریه بچه قطع نشد. مادر درمانده گفت، دیگر چه می خواهی؟! بچه گفت، حال این ها را از هم جدا کن! مادر بیچاره چنین کرد اما دید باز گریه ادامه دارد. ناگزیر مادر کاملا درمانده فریاد برآورد که بچه! دیگر چه می خواهی؟! بچه گفت، هیچی! مادر گفت، پس چرا باز گریه می کنی؟ بچه گفت، هیچی فقط «بونه» (بهانه) ام میاد!! ظاهرا عده ای فقط «بونه»شان میاد!
دوشنبه 25 فروردین 1404
یادآوری: معمولا تلاش می شود نوشته ها در این کانال کوتاه و یک قسمتی باشد اما این بار ناگزیر دو قسمتی شد. از این بابت پوزش می خواهم #یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی
در هرحال برای این جریان ها رنج مردم و اصولا منافع و مصالح ملی، که منطقا و عملا امری فراتر از حاکمیت هر دولتی است، هیچ اهمیتی ندارد. مهم آن است که رقیب، که مانند منطق خامنه ای آن را «دشمن» ذاتی و تغییرناپذیر می نامند، نباشد ولو بلغ مابلغ! از نظر اینان هر اقدامی، ولو فرضی و حداقلی به سود حاکمیت جمهوری اسلامی باشد (مانند ایجاد هر نوع توافق و حتی گفتگویی)، محکوم است. اینان هر دروغی و اتهامی علیه رقیب را باور می کنند و گاه عامدانه آن را ترویج می کنند. گویا برای اینان قاعده این است که «هرچه تو گویی نکنی، آن کنم»! درست و نادرست و راست و دروغ در این جدال ابلهانه بلاموضوع است.
در هرحال مخالفان برانداز عمدتا منتظر بهانه اند و مطلقا به سود خود و نفی مطلق طرف مقابل فکر می کنند. مثلا سالهاست به درستی انتقاد می زنند که خامنه ای لجوج است و کشور را با تحریم ها و غرب ستیزی و آمریکاستیزی به ورطه سقوط کشانده است اما وقتی هم او تصمیم می گیرد، به هر دلیل که در اینجا چندان مهم نیست، با «دشمن» گفتکو کند و احیانا به توافق برسد، همین افراد در سویه مقابل قرار گرفته و او را متهم به تسلیم و خفت و وادادگی می کنند!؛ کاری که جز تحریک و ترغیب طرف مقابل به ادامه سیاست های منفی و غلطش، حاصلی نداشته و ندارد. می گویند جلو ضرر را در هرکجا بگیرید، منفعت است. این منطق تقابلی دقیقا همان منطق حاکم در جمهوری ولایی است. آیت الله خمینی زمانی می گفت، هر وقت دیدید «دشمن» از شما تعریف می کند، بدانید که ایرادی در شما هست! یا در ارتباط با پیشنهادهای صلح در جریان جنگ ایران و عراق می گفت، این چه صلحی است که دوستان ما می گویند جنگ و دشمنان ما می گویند صلح! در این منطق، صلحی که به سود هر دو طرف باشد، معنایی نخواهد داشت! بالاخره می توان از مخالفان پرسید از جمهوری اسلامی و مقامات آن، گفتگو و صلح می خواهید یا جنگ؟؛ رفع تحریم مطلوب است یا استمرار تحریم و در نتیجه فقر و فاقه بیشتر مردم ایران؟؛ آیا می خواهید آینده مردم بهتر باشد و یا بدتر؟ . . . و هلمّ جرّا.
به هر تقدیر اگر دقیق شویم به روشنی می بینیم که بن مایه های نظری گروههایی چون امت حزب الله ولایی غرب ستیز و آمریکاستیزِ خانه کرده در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، جنگ طلبان ضد ایرانی آمریکایی، اسرائیلی های خشن و نسل کش و ضد فلسطینی و ضد ایرانی به طور خاص حاکم کنونی؛ و شماری از مخالفان موسوم به برانداز جمهوری اسلامی؛ جملگی یکی است و آن دشمنی با هر نوع گفتگو و ایجاد صلح با جهان و در نتیجه براندازی جمهوری اسلامی به هر قیمت!
بد نیست برای تقریب به ذهن از یک قصه عامیانه ایرانی استفاده کنم. شاید مرادم را روشن تر بیان کند.
گویند بچه ای مرتب گریه می کرد و به اصطلاح نق می زد، مادر گفت: بچه! چته؟ چه می خواهی؟! گفت: فلان چیز را می خواهم. مادر آن را تهیه کرد اما دید بچه باز گریه می کند. گفت، دیگر چته؟ گفت فلان چیز را می خواهم. مادر باز برای ساکت کردن بچه آن را تهیه کرد و آورد. باز دید گریه بچه قطع نشد، گفت دیگر چته؟ بچه گفت، این دو را با هم مخلوط کن. مادر چنین کرد اما باز گریه بچه قطع نشد. مادر درمانده گفت، دیگر چه می خواهی؟! بچه گفت، حال این ها را از هم جدا کن! مادر بیچاره چنین کرد اما دید باز گریه ادامه دارد. ناگزیر مادر کاملا درمانده فریاد برآورد که بچه! دیگر چه می خواهی؟! بچه گفت، هیچی! مادر گفت، پس چرا باز گریه می کنی؟ بچه گفت، هیچی فقط «بونه» (بهانه) ام میاد!! ظاهرا عده ای فقط «بونه»شان میاد!
دوشنبه 25 فروردین 1404
یادآوری: معمولا تلاش می شود نوشته ها در این کانال کوتاه و یک قسمتی باشد اما این بار ناگزیر دو قسمتی شد. از این بابت پوزش می خواهم #یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی
09.04.202509:24
Қайта жіберілді:
نامه صالح

17.04.202513:11
🔵🔵 سختترین مرحله مبارزه با بردهداری!!
✅ در زمانی که #بردهداری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام #هاریت گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری میداد.
✅ بعدها از او پرسیدند: #سختترین مرحله کار شما برای نجات بردگان چه بود؟
✅ او عمیقا" به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن یک برده به اینکه «تو برده نیستی، و باید #آزاد باشی»!
✅ در زمانی که #بردهداری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام #هاریت گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری میداد.
✅ بعدها از او پرسیدند: #سختترین مرحله کار شما برای نجات بردگان چه بود؟
✅ او عمیقا" به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن یک برده به اینکه «تو برده نیستی، و باید #آزاد باشی»!
14.04.202511:32
÷ حاکمان بی تدبیر و مخالفان بی مهار که ظاهرا فقط «بونه»شان میاد!
متأسفانه وضعیت جامعه ما به یک دوقطبی خطرناک رسیده که صد البته مقصر اصلی و اولیه آن حاکمان جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون بوده و هستند. در یک سو حاکمان و مدیران غیر مدبّر قرار دارند که در طول بیش از چهار دهه کشور را در انواع گرداب ها فروبرده اند و در سوی دیگر منتقدان و مخالفانی پرورده شده اند که در واقع عکس برگردان حاکمان ولایی اند و عملا به هیچ صراطی نیستند. گزاف نیست گفته شود که عملکرد ریاکارانه و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی بسیاری از جوانان و زنان را به درماندگی و استیصال کشانده است. نتیجه آن شده است که بسیاری از آنان گرفتار خشم و نفرتی عظیم و عمیق شده و در نهایت جز به سقوط کامل نظام حاکم آن هم به هر قیمت قانع نبوده و نیستند. اینان در این راه از توسل به بیگانگان و در استفاده از هر حربه ای برای از پادرآوردن جمهوری اسلامی و حاکمانش ابا ندارند. تحریم خارجی، که جز فقر و بدبختی بیشتر مردم ثمری نداشته و ندارد، و حتی حمله نظامی آمریکایی و اسرائیلی نیز ساده ترین ابزاری است برای اینان در جهت نفی و برانداختن جمهوری اسلامی. شاید این ضرب المثل ایرانی در این مورد صادق باشند «دیگی که برای من نجوشد، بگذار سرِ سگ در آن بجوشد»!
به مناسبت راه افتادن بساط مذاکره با آمریکا در دولت ترامپ و در حاکمیت ترامپیسم در چند روز اخیر، این دوگانه تقابلی بار دیگر خود را به عیان نشان می دهد. حال که آقای خامنه ای و گروهش در حاکمیت جمهوری اسلامی، به هر دلیل، تصمیم گرفته وارد چانه زنی و مذاکره بر سر سیاست هسته ای و احتمالا امور دیگر با مقامات واشگنتن بشود و شاید به توافقی دست یابند، شماری به تکاپو افتاده و تلاش می کنند این مذاکره و احیانا توافق با شکست مواجه شود. فکر نمی کنم کسی با هر گرایشی و وابسته به هرجناحی در داخل و کشور تردید داشته باشد که هر نوع توافقی که به کاهش تنش های بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده منتهی شود، به سود هر دو طرف و جهان و از جمله به سود مردم ایران است.
اما گروه هایی که برای شکست این مذاکرات تلاش کرده و می کنند را می توان چنین طبقه بندی کرد: اول، جنگ سالاران آمریکایی؛ دوم، جنگ سالاران ظاهرا آرمانگرا و در واقع متوهم در ایران که همچنان شعار می دهند که «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان» و این دعوی احمقانه که کاخ سفید را حسینیه می کنیم که به «کاسبان تحریم» نیز شهره اند؛ سوم، اسرائیلی ها و به طور خاص جناح خشن و متجاوز و جنگ طلب نتانیاهو به دلایل کاملا روشن و شناخته شده؛ و چهارم، افراد و یا جناح هایی که خواهان سقوط جمهوری اسلامی اند به هر قیمت. اینان، که به براندازان نیز شهره اند، به تلویح و غالبا به تصریح از متحدان افراطی و جنگ طلب و ضد ایرانی (و نه لزوما ضد جمهوری اسلامی) در آمریکا و عملا هم پیمان با صهیونیست های اسرائیلی و در مقطع کنونی متحد با جناح نتانیاهو عمل می کنند. رضا پهلوی و غالب حامیانش در دو سال اخیر از این شمارند. آنان حتی در شرایطی که در دو سال اخیر نخست وزیر و ارتش متجاوز اسرائیل متهم به نسل کشی و ارتکاب جنایت علیه بشریت در غزه هستند و در دادگاه بین المللی نیز محکوم شده و قاعدتا می بایست دستگیر و محاکمه و زندانی شوند، ابا ندارند حتی با پرچم اسرائیل در تظاهرات خیابانی در آمریکا و اروپا حاضر شوند. برای این افراد و جریان ها مرغ همیشه یک پا دارد و سیاست و تصمیم های سیاسی نیز همیشه ثابت است و لایتغیر! درست مانند تفکر حاکم بر ولاییون حاکم بر ایران!
قسمت اول
متأسفانه وضعیت جامعه ما به یک دوقطبی خطرناک رسیده که صد البته مقصر اصلی و اولیه آن حاکمان جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون بوده و هستند. در یک سو حاکمان و مدیران غیر مدبّر قرار دارند که در طول بیش از چهار دهه کشور را در انواع گرداب ها فروبرده اند و در سوی دیگر منتقدان و مخالفانی پرورده شده اند که در واقع عکس برگردان حاکمان ولایی اند و عملا به هیچ صراطی نیستند. گزاف نیست گفته شود که عملکرد ریاکارانه و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی بسیاری از جوانان و زنان را به درماندگی و استیصال کشانده است. نتیجه آن شده است که بسیاری از آنان گرفتار خشم و نفرتی عظیم و عمیق شده و در نهایت جز به سقوط کامل نظام حاکم آن هم به هر قیمت قانع نبوده و نیستند. اینان در این راه از توسل به بیگانگان و در استفاده از هر حربه ای برای از پادرآوردن جمهوری اسلامی و حاکمانش ابا ندارند. تحریم خارجی، که جز فقر و بدبختی بیشتر مردم ثمری نداشته و ندارد، و حتی حمله نظامی آمریکایی و اسرائیلی نیز ساده ترین ابزاری است برای اینان در جهت نفی و برانداختن جمهوری اسلامی. شاید این ضرب المثل ایرانی در این مورد صادق باشند «دیگی که برای من نجوشد، بگذار سرِ سگ در آن بجوشد»!
به مناسبت راه افتادن بساط مذاکره با آمریکا در دولت ترامپ و در حاکمیت ترامپیسم در چند روز اخیر، این دوگانه تقابلی بار دیگر خود را به عیان نشان می دهد. حال که آقای خامنه ای و گروهش در حاکمیت جمهوری اسلامی، به هر دلیل، تصمیم گرفته وارد چانه زنی و مذاکره بر سر سیاست هسته ای و احتمالا امور دیگر با مقامات واشگنتن بشود و شاید به توافقی دست یابند، شماری به تکاپو افتاده و تلاش می کنند این مذاکره و احیانا توافق با شکست مواجه شود. فکر نمی کنم کسی با هر گرایشی و وابسته به هرجناحی در داخل و کشور تردید داشته باشد که هر نوع توافقی که به کاهش تنش های بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده منتهی شود، به سود هر دو طرف و جهان و از جمله به سود مردم ایران است.
اما گروه هایی که برای شکست این مذاکرات تلاش کرده و می کنند را می توان چنین طبقه بندی کرد: اول، جنگ سالاران آمریکایی؛ دوم، جنگ سالاران ظاهرا آرمانگرا و در واقع متوهم در ایران که همچنان شعار می دهند که «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان» و این دعوی احمقانه که کاخ سفید را حسینیه می کنیم که به «کاسبان تحریم» نیز شهره اند؛ سوم، اسرائیلی ها و به طور خاص جناح خشن و متجاوز و جنگ طلب نتانیاهو به دلایل کاملا روشن و شناخته شده؛ و چهارم، افراد و یا جناح هایی که خواهان سقوط جمهوری اسلامی اند به هر قیمت. اینان، که به براندازان نیز شهره اند، به تلویح و غالبا به تصریح از متحدان افراطی و جنگ طلب و ضد ایرانی (و نه لزوما ضد جمهوری اسلامی) در آمریکا و عملا هم پیمان با صهیونیست های اسرائیلی و در مقطع کنونی متحد با جناح نتانیاهو عمل می کنند. رضا پهلوی و غالب حامیانش در دو سال اخیر از این شمارند. آنان حتی در شرایطی که در دو سال اخیر نخست وزیر و ارتش متجاوز اسرائیل متهم به نسل کشی و ارتکاب جنایت علیه بشریت در غزه هستند و در دادگاه بین المللی نیز محکوم شده و قاعدتا می بایست دستگیر و محاکمه و زندانی شوند، ابا ندارند حتی با پرچم اسرائیل در تظاهرات خیابانی در آمریکا و اروپا حاضر شوند. برای این افراد و جریان ها مرغ همیشه یک پا دارد و سیاست و تصمیم های سیاسی نیز همیشه ثابت است و لایتغیر! درست مانند تفکر حاکم بر ولاییون حاکم بر ایران!
قسمت اول
Көрсетілген 1 - 11 арасынан 11
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.