به یاد علی رضاقلی که قلم را غارتگرانه رقصانید در نقد غارتوارگی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در تاریخ اندیشه توسعه در ایران، علی رضاقلی بر «شانه غولهایی» مانند همایون کاتوزیان ایستاد و با ژرفکاوی در تاریخ، توسعهنیافتگی ایران را دیگرگونه تبیین کرد. اگرچه مفهوم ناامنی عنصری مشترک در تبیین هر دو اندیشمند از توسعهنیافتگی ایران به شمار میرود اما یکی بنای نظریه خود را بر ستون شهر استوار میکند و دیگری تاروپود نظریه خود را با ریسمان رفتار قبیلگی-غارتی ایلات قوام میدهد. حاصل کار رضاقلی توسعه مفهومی بدیع بود به نام فرهنگ غارتی-معیشتی.
فرهنگ غارتی- معیشتی تنها برای توصیف رفتار افراد به کار نمیرود بلکه رضاقلی برای تببین هر دو سطح ساختار و فاعل این مفهوم را ارایه میکند. او شرح میدهد که دو سر طیف در نظام اقتصادی وجود دارد: غارتی و رقابتی. در نظام غارتی با فعالیتهایی روبهرو هستیم که از یک طرف با کاربست ابزار خشونت [زور]، به غارت منابع اقتصادی مردم میانجامد و شکل تلطیفیافته آن، ایجاد کانونهای رانت غیرشومپیتری با ابزار ارتباطات، دادن رشوه و نزدیکی به قدرت است تا «حقوق ممتازه» به دست آید و از آن، بهرهبرداری شود. این شیوه، شیوه مسلط و نهادمند در ایران و الگوی مسلط بوده است به طوری که دولتها، کارگزارانشان و همپالکیهایشان به آسانی و راحتی مردم را غارت میکردند و مورد تعدی قرار میدادند.
اما فرهنگ غارتی- معیشتی همراه با یک حکومت سپاهیگری است که امکان تداوم غارت و زورگویی را فراهم میسازد. البته رضاقلی نمونهای از حکومت غیرسپاهیگری (حکومت سامانیان) را نیز نشان میدهد که تنها حکومت غیرمیلیتاریستی در زمان شکوفایی و بر اساس الگوی ایران کهن (پشتوانه دهقانان) استوار بوده است. اهمیت نقش رهبران سازمانهای مذهبی یا فرادستان مرجع دینی در مشروعیت به حدی بود که حتی برخی از ایلخانان برای کسب مشروعیت عمومی به دین اسلام گرویدند. بنابراین نظامیان و مراجع مذهبی، دو بال تثبیت استبداد شدند؛ اگرچه هر دو گروه در ائتلاف غالب حکومتهای طبیعی حضور دارند و مانعی برای رسمیتیافتن هویت غیرشخصی در بازار سیاسی و غیرشخصیشدن آن هستند تا امتیازهای انحصاریشان حفظ شود.
چرا چنین است؟ حاکمان منافعی دارند که میکوشند تا اجرا و حقوق مالکیت را به نفع خود تعریف کنند و تابع مطلوبیت خود را حداکثر سازند که به زیان رعیت میشود. وقتی حقوق مالکیت به زیان رعیت تعریف شد، حقوق مالکیت ناکار شده و هزینههای مبادله و اجرا (هزینههای غیرفنی تولید مانند اطمینان از اجرای قرارداد) بالا میرود. برای توسعه، باید حقوق مالکیت به نفع رعیت تعریف شود. اقتصاد رشد داده شود و از مالیات حاصل منافعی بردارند. کاهش هزینه در بازار سیاسی یعنی با مقیدکردن دولت، افزایش کارایی حقوق مالکیت و کمکردن هزینه مبادله، نهادهای رقابتی غیراستثماری بسط پیدا کنند و همزمان نیروهای رقابتی بر اثر تخصص، تربیت شوند.
سهم رضاقلی از اندیشه توسعه در ایران سترگ است اما نگریستن به تاریخ از پشت شیشه کبودی که رضاقلی [به خصوص جامعهشناس و پیش از دهه 1380] ساخت به بر کشیدن تیغ تند انتقاد بر مردمان این بوم میانجامد؛ بر پهنای سایهای لمیدن و جان از ملازمت زحمت رهانیدن ... افزون این که سطح مداخله موثر در رویکرد رضاقلی محدود به غارتگرانی است که بر این سرزمین میتاختند و همان مردمان را به تیغ تیز غارت مینواختند؛ و سازوکار کسب قدرت چانهزنی یا تنوع در منابع رانت برای تبدیل این وضعیت به کنترل دایمی زورمداری، روشن نیست. واپسین نکته این که رضاقلی به رسم فرانسویان تاریخ را با تمرکز بر رویدادهای مهم آن تفسیر و تحلیل کرد و به آثار پروانهای و اهمیت تاریخ محتمل نپرداخت. به این مهم نپرداخت که در بستر این همه غارتوارگی، جامعه ایران و تمدن ایران چطور دوام آورد! و غور در آثار و اندیشه او و ایستادن بر شانههای خود او به عنوان غولی دیگر در عرصه نظر، ما را به این درنگ میرساند که بینش تاریخی از تاریخ محتمل بیشتر حاصل میآید تا تاریخ محقق.
@RezaMadjidzad