Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
سایه‌سار avatar

سایه‌سار

یادداشت‌های ادبی سایه اقتصادی‌نیا
@Sayeheghtesadinia
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
Расталмаған
Сенімділік
Сенімсіз
Орналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніOct 21, 2017
TGlist-ке қосылған күні
Jan 20, 2025

Рекордтар

31.03.202523:59
9.7KЖазылушылар
23.02.202523:59
100Дәйексөз индексі
01.03.202523:59
2.2K1 жазбаның қамтуы
01.03.202523:59
2.2KЖарнамалық жазбаның қамтуы
01.03.202523:59
3.23%ER
18.03.202515:47
22.82%ERR

سایه‌سار танымал жазбалары

31.03.202500:01
درس ایراندوستی در محضر استادی نادیده: جلال متینی

امروز، دهم فروردین ۱۴۰۴، مجلس یادبود دکتر جلال متینی در واشنگتن برگزار شد. قرائت پیام‌های ایرانشناسان و شاهنامه‌شناسان (جلال خالقی‌مطلق، همایون کاتوزیان و محمود امیدسالار) با اجرا و صدای سحرانگیز فریدون فرح‌اندوز، سخنان همکار نزدیک او در انتشار ایران‌نامه و ایران‌شناسی (علی سجادی)، سخنان دوستان و دوستدارانش (محمد وثوقی و رامش ابراهیمی)، و مرور خاطرات خانوادگی آن استاد فقید (وفا متینی، شانا متینی و کیمیا جاماسبی) یاد و احترام او را در دل دوستداران و آشنایانش زنده کرد. من نیز افتخار داشتم که با ارائۀ یادداشتی تحت عنوان «درس ایراندوستی در محضر استادی نادیده» نه تنها از طرف خودم بلکه از زبان بسیاری از پژوهشگران ادبی همنسلم به استاد متینی ادای احترام کنم؛ نسلی که جلال متینی را ندید ولی از میراث نوشتاری و ادبی او فراوان بهره‌مند شد.

نزد نسل من، نسلی که در اخبار تیرباران‌ها و زیر آتش جنگ بزرگ شده و در وحشت از گزینش‌ها و حراست‌ها راهش را به کنکور و دانشگاه گشوده بود دکتر جلال متینی نامی بود بزرگ و بسیار دور از دسترس. آنقدر دور که من هرگز خیال نمی‌کردم روزی در واشنگتن او را از نزدیک ببینم؛ چه رسد که حالا، در چنین روزی، در مجلسی که به یاد و احترام او برپا شده است، در رثایش، به قول ابوالفضل بیهقی، قلم را لختی بگریانم. افسوس که دیر به او رسیدم؛ وقتی که پنجۀ زمان کم‌کم به حافظۀ سرشارش چنگ انداخته بود و سکوت جای فارسی عزیز و نیرومندش نشسته بود.


در دهۀ هفتاد شمسی، ما برای امانت گرفتن مجلاتی که از امریکا می‌رسید به کتابخانۀ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی می‌رفتیم. کتابخانۀ پژوهشگاه، یکی از دو سه مرکز در تهران بود که ایران‌نامه و ایران‌شناسی را داشت. درخواست می‌دادیم و اسم می‌نوشتیم. در نوبت می‌ماندیم، گاهی ماه‌ها. ایران‌نامه و ایران‌شناسی را برای امانت به بیرون نمی‌دادند، فقط اجازه داشتیم همانجا بنشینیم و بخوانیم و، اگر مقاله‌ای را لازم داشتیم، کپی بگیریم. برای ما حکم ورق زر داشت. هر مقاله را هزاربار می‌خواندیم، سعی می‌کردیم اسم نویسندگان را به خاطر بسپریم. از مباحث مورد توجه ایرانشناسان و از جدال‌های قلمی، که گاه در ستون نامه‌ها منعکس می‌شد خبردار شویم. نزد ما دکتر متینی فقط یک نام نبود، بلکه خود مساوی بود با دهها نام دیگر، نام محققانی که نمی‌شناختیم، چون آثارشان به فارسی ترجمه نشده بود، نام کتاب‌هایی که نخوانده بودیم چون هرگز قرار نبود به دستمان برسد، نام استادانی که کم‌کم داشت از حافظۀ دانشجویان جوان پاک می‌شد چون یا از ایران رفته بودند، یا فوت کرده بودند، یا آثارشان تجدید چاپ نمی‌شد، یا بازنشسته و بازنشانده شده بودند. ایران‌نامه و ایران‌شناسی جمع و مجموع اینهمه بود. حالا که به آرشیو کامل و مرتب ایران‌نامه در وبسایت بنیاد مطالعات ایران نگاه می‌کنم و زحمتی را به یاد می‌آورم که دکتر متینی در گردآوری‌ آن مقالات بر خود هموار می‌کرد و ما در به دست آوردن آنها بر خود گواراتر از شهد و شربت می‌پنداشتیم، گویی گنجی پرگوهر را می‌بینم که دور و آزاد از دست تطاول زمانه و اغیار، محترم و محتشم، در کنجی گرد شده؛ گنجی که گوهریان قدرشناس آن‌اند. پربها‌ترین و آبدارترین و درخشان‌ترین گوهر این گنج البته زبان فارسی است. او زبان فارسی را رکین‌ترین رکن هویت ملی ایرانیان می‌دانست و بر سر این اعتقاد، نظراً و عملاً، سنگ تمام گذاشت. مرور و مطالعۀ مقالاتی که او به قلم خود دربارۀ زبان فارسی، اهمیت حفظ و آموزش و گسترش آن و به‌ویژه پیوند آن با مسئلۀ تمامیت ارضی و وحدت ملی نوشته نزد نسل ما فراگیری درس ایراندوستی بود از محضر استادی نادیده. سزاوار است این مقالات خود در یک مجموعۀ جداگانه نشر شود و امیدوارم صورت کتاب به خود گیرد تا برای نسل پژوهشگران بعد از ما هم دست‌یاب‌تر شود.

حق آن نبود که پیکر این مرد ایراندوست دور از ایران به خاک غربت سپرده شود. شایستۀ او وداعی باشکوه بود در دانشگاه فردوسی مشهد، جایی که پربارترین سال‌های عمرش را در آن مصروف سازندگی و مدیریت و معلمی کرده بود. حق آن بود که بر دوش دانشجویانش، گرداگرد دانشگاه، با جلال و عزتی تمام تشییع شود؛ و در همراهی صافی‌ترین سرودها و گرم‌ترین اشعار، به فارسی‌ای که می‌پرستید، در ایرانی که می‌پرستید، به خاکی که می‌پرستید سپرده شود.

خدایش بیامرزاد.

https://t.me/Sayehsaar
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.