

07.05.202512:36
این واقعیت که میان جباریت کلاسیک و جباریت امروزی تفاوتی اساسی وجود دارد، یا این که متفکران کلاسیک حتی رؤیای جباریت امروزین را در سر نمیپروراندند، دلیلی قوی یا کافی برای کنار گذاشتن چارچوب داوری کلاسیک نیست. زیرا آن واقعیت کاملاً با این امکان سازگار است که جباریت امروزی جایگاه خود را در چارچوب کلاسیک بیابد، یعنی این که بدون چارچوب کلاسیک نمیتوان آن را به طور بسندهای فهمید. خاستگاه تفاوت میان جباریت امروزی و جباریت کلاسیک در تفاوت میان انگارۀ مدرن از فلسفه یا علم و انگارۀ کلاسیک از فلسفه یا علم است. جباریت امروزی، برخلاف جباریت کلاسیک، نه تنها بر عامیانهسازی یا انتشار دانش فلسفی یا علمی مبتنی است، بلکه بر پیشرفت نامحدود در «فتح طبیعت» هم که به واسطۀ علم مدرن ممکن شده متکی است.
#در_باب_جباریت
@qoqnoospublication
#در_باب_جباریت
@qoqnoospublication


29.04.202515:15
کمتر کسی را در تاریخ تمدن ایرانی و اسلامی میتوان یافت که در حد و اندازهٔ امام محمد غزالی به فلسفه و تفکر عقلانی تاخته باشد.
او را خصم فلسفه، عامل انحطاط و دشمن قسمخوردهٔ فکر فلسفی در جهان اسلام دانستهاند. از او رسالههای متعدد و متنوعی در دست است که مشهورترینِ آنها، همان رسالهای است که بزرگترین تصویر از او را در تاریخ ساخته است: تهافتالفلاسفه.
کتاب «غزالی فیلسوف» در ادامهٔ جریان نوظهوری در غزالیپژوهی نوشته شده که دقیقاً علیه این تصویر کمابیش نهادینه، و به نفع تصویر دیگری، استدلال میکند: غزالیِ فیلسوف. این تصویر جدید غزالی را در کسوت متفکری در ادامهٔ سنت فلسفی ابنسینا معرفی میکند که آثارش مشحون از تعالیم فلسفی است. نویسنده به صورت مشخص بر این باور است که غزالی نهتنها خصم فلسفه نیست، بلکه از بزرگترین و خلاقترین مروجان فلسفه در قرون میانی اسلامی است. غزالی در نظر او متفکری است که رندانه در قالبی عرفانی کار فلسفی کرده و میراث او تحولی عمیق در تمامی نواحی اندیشهٔ اسلامی پدید آورده
#غزالی_فیلسوف
@qoqnoospublication
او را خصم فلسفه، عامل انحطاط و دشمن قسمخوردهٔ فکر فلسفی در جهان اسلام دانستهاند. از او رسالههای متعدد و متنوعی در دست است که مشهورترینِ آنها، همان رسالهای است که بزرگترین تصویر از او را در تاریخ ساخته است: تهافتالفلاسفه.
کتاب «غزالی فیلسوف» در ادامهٔ جریان نوظهوری در غزالیپژوهی نوشته شده که دقیقاً علیه این تصویر کمابیش نهادینه، و به نفع تصویر دیگری، استدلال میکند: غزالیِ فیلسوف. این تصویر جدید غزالی را در کسوت متفکری در ادامهٔ سنت فلسفی ابنسینا معرفی میکند که آثارش مشحون از تعالیم فلسفی است. نویسنده به صورت مشخص بر این باور است که غزالی نهتنها خصم فلسفه نیست، بلکه از بزرگترین و خلاقترین مروجان فلسفه در قرون میانی اسلامی است. غزالی در نظر او متفکری است که رندانه در قالبی عرفانی کار فلسفی کرده و میراث او تحولی عمیق در تمامی نواحی اندیشهٔ اسلامی پدید آورده
#غزالی_فیلسوف
@qoqnoospublication
26.04.202510:03
علیرضا بهشتی در نقد و بررسی «دموکراسی سنجیده»؛
دموکراسی و صداهایی که شنیده نمیشود
پس از فروپاشی جبهه سوسیالیستی، تصور کلی بر این بود که تعداد دموکراسیها افزایش یافته است، اما گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد دموکراسیهای یادشده، رسما دموکراسی به حساب نمیآیند.
به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نیما بهاروندی: دوشنبه (اول اردیبهشتماه)، نشست بررسی کتاب «دموکراسی سنجیده: صندوق رای؛ شرط لازم ولی ناکافی» نوشته رابرت گودین با ترجمه لیلا سازگار، برگزار شد.
مرکز پژوهشی آفرینش به همراه انتشارات ققنوس، برگزاری این نشست را بر عهده داشتند.
در این نشست سیدعلیرضا حسینی بهشتی، پژوهشگر و استاد علوم سیاسی و مسعود پدرام، پژوهشگر و نویسنده علوم سیاسی، به گفتوگو درباره موضوعات کتاب پرداختند.
شهروندی مسئولانه
علی سهرابی، دبیر نشست، در ابتدا به معرفی و طرح کلیتی از کتاب پرداخت و گفت: گودین نظریات دموکراسی در قرن بیستم را در سه جریان صورتبندی میکند:
۱- نخبهگرایی دمکراتیک که معتقد بر مبارزه رقابتی برای کسب آرای مردم در انتخابات است؛ ۲- دموکراسی مشارکتی که تاکید بر کیفیت و سطح مشارکت مردم در سیاست دارد؛ و ۳- دموکراسی مشورتی یا رایزنانه. این نظریه تاکید میکند که تمام کسانی که متاثر از تصمیمات جمعی هستند باید بتوانند بر این تصمیمات تاثیر بگذارند.
وی افزود: گودین در سراسر کتاب دغدغه دارد چگونه میتوانیم شهروندانی داشته باشیم که در تصمیمگیریهای خود دغدغههای دیگر شهروندان را نیز لحاظ کنند. به نظر او، در یک نظام دمکراتیک نه فقط بروندادها بلکه دروندادها، نه فقط نتایج بلکه مقدمات نیز اهمیت دارند. وی همچنین معتقد است که صرفاً نظر کسانی که در دموکراسیهای نمایندگی رای میدهند و توان اظهارنظر دارند مهم نیست بلکه در این میان، کسانی که صدای آنها شنیده نمیشود و توان چانهزنی ندارند نیز مهماند.
سهرابی در پایان گفت: به نظر گودین در سایر نظریات دمکراتیک، برخی افراد توان اظهارنظر را از دست میدهند و از صحنه سیاست حذف میشوند. او این افراد را خاموشان بالاجبار مینامد و در سه گروه دستهبندی میکند: ۱- کسانی که از حقوق اجتماعی محرومند و توان اظهارنظر ندارند؛ ۲- نسلهای آینده؛ و ۳- غیرانسانها و..
دموکراسی و بحرانهایش
مسعود پدرام دیگر سخنران این نشست بود. این استاد و مدرس علوم سیاسی ابتدای صحبتش را با بحث راجع به دموکراسی و بحرانهای آن آغاز کرد و گفت: از اولین نقدهای درونی به دموکراسی و بحرانهایش را «آلکسی دو توکویل» مطرح کرد. پس از او «جان استوارت میل» این نقدها را ادامه داد. به نظر توکویل و میل، دموکراسی گنجایش آن را دارد که تبدیل به دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت شود.
پدرام در ادامه خلاصهای از نظریات دموکراسی در قرن بیستم ارائه داد و گفت: اولین نظریه در این باب، ژوزف شومپیتر است که با طرح نظریه دموکراسی مشارکتی، ادعا میکند دموکراسی تبدیل به دموکراسی غیرمستقیم و نخبگانی شده است. نظریه بعدی در سال ۱۹۷۰ مطرح میشود. «کارول پیتمن» با نگارش کتاب «مشارکت و نظریه دمکراتیک»، دموکراسیهای نمایندگی را به سبب اینکه منجربه حذف مردم از صحنه سیاست میشود را به باد انتقاد میگیرد.
وی افزود: پس از پیتمن، «کرافورد مکفرسن» با نگاشتن کتاب «زندگی و زمانه دموکراسی لیبرال»، در سال ۱۹۷۷، دموکراسی مشارکتی را به عنوان یک مدل معرفی میکند، مکفرسن ادعا میکند جهت اینکه دموکراسی مشارکتی بهوجود بیاید، مردم بایبد از فردی تملکجو و مصرفگرا به فردی توسعهخواه که به امر عمومی اهمیت میدهد، تبدیل بشوند.
پدرام در ادامه گفت: کوشش نظری پیتمن و مکفرسن، توسط «جان رالز» و «یورگن هابرماس» پی گرفته میشود. مفهوم پرده بیخبری (جهل) رالز، در واقع مفهومی است که نوعی گفتوگوی درونی را منجر میشود که فرد در طی آن، میتواند به تصمیمی همسو با منافع جمعی برسد. هابرماس نیز در کتاب کنش تفاهمی (ارتباطی) نقدها بر دموکراسی نمایندگی را ادامه میدهد. به نظر پدرام، رالز و هابرماس مبنای مهمی برای دموکراسی گفتوگویی، که ادامهای بر مباحث دموکراسی مشارکتی است، فراهم میکنند.
اقتدارگرایی انتخاباتی
در پایان سیدعلیرضا حسینی بهشتی به طرح نظرات خود راجع به کتاب «دموکراسی سنجیده» پرداخت. وی بحث خود حول محور کتاب را با پرسش مهم گودین آغاز کرد و گفت: آیا رای دادن شرط کافی برای دموکراسی است؟ این سوالی است که به خصوص پس از فروپاشی بلوک شرق جدیتر شد. پس از فروپاشی جبهه سوسیالیستی، تصور کلی بر این بود که تعداد دموکراسیها افزایش یافته است، اما گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد دموکراسیهای یادشده، رسماً دموکراسی به حساب نمیآیند…
ادامه در لینک زیر
https://B2n.ir/kz8468
@qoqnoospublication
دموکراسی و صداهایی که شنیده نمیشود
پس از فروپاشی جبهه سوسیالیستی، تصور کلی بر این بود که تعداد دموکراسیها افزایش یافته است، اما گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد دموکراسیهای یادشده، رسما دموکراسی به حساب نمیآیند.
به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نیما بهاروندی: دوشنبه (اول اردیبهشتماه)، نشست بررسی کتاب «دموکراسی سنجیده: صندوق رای؛ شرط لازم ولی ناکافی» نوشته رابرت گودین با ترجمه لیلا سازگار، برگزار شد.
مرکز پژوهشی آفرینش به همراه انتشارات ققنوس، برگزاری این نشست را بر عهده داشتند.
در این نشست سیدعلیرضا حسینی بهشتی، پژوهشگر و استاد علوم سیاسی و مسعود پدرام، پژوهشگر و نویسنده علوم سیاسی، به گفتوگو درباره موضوعات کتاب پرداختند.
شهروندی مسئولانه
علی سهرابی، دبیر نشست، در ابتدا به معرفی و طرح کلیتی از کتاب پرداخت و گفت: گودین نظریات دموکراسی در قرن بیستم را در سه جریان صورتبندی میکند:
۱- نخبهگرایی دمکراتیک که معتقد بر مبارزه رقابتی برای کسب آرای مردم در انتخابات است؛ ۲- دموکراسی مشارکتی که تاکید بر کیفیت و سطح مشارکت مردم در سیاست دارد؛ و ۳- دموکراسی مشورتی یا رایزنانه. این نظریه تاکید میکند که تمام کسانی که متاثر از تصمیمات جمعی هستند باید بتوانند بر این تصمیمات تاثیر بگذارند.
وی افزود: گودین در سراسر کتاب دغدغه دارد چگونه میتوانیم شهروندانی داشته باشیم که در تصمیمگیریهای خود دغدغههای دیگر شهروندان را نیز لحاظ کنند. به نظر او، در یک نظام دمکراتیک نه فقط بروندادها بلکه دروندادها، نه فقط نتایج بلکه مقدمات نیز اهمیت دارند. وی همچنین معتقد است که صرفاً نظر کسانی که در دموکراسیهای نمایندگی رای میدهند و توان اظهارنظر دارند مهم نیست بلکه در این میان، کسانی که صدای آنها شنیده نمیشود و توان چانهزنی ندارند نیز مهماند.
سهرابی در پایان گفت: به نظر گودین در سایر نظریات دمکراتیک، برخی افراد توان اظهارنظر را از دست میدهند و از صحنه سیاست حذف میشوند. او این افراد را خاموشان بالاجبار مینامد و در سه گروه دستهبندی میکند: ۱- کسانی که از حقوق اجتماعی محرومند و توان اظهارنظر ندارند؛ ۲- نسلهای آینده؛ و ۳- غیرانسانها و..
دموکراسی و بحرانهایش
مسعود پدرام دیگر سخنران این نشست بود. این استاد و مدرس علوم سیاسی ابتدای صحبتش را با بحث راجع به دموکراسی و بحرانهای آن آغاز کرد و گفت: از اولین نقدهای درونی به دموکراسی و بحرانهایش را «آلکسی دو توکویل» مطرح کرد. پس از او «جان استوارت میل» این نقدها را ادامه داد. به نظر توکویل و میل، دموکراسی گنجایش آن را دارد که تبدیل به دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت شود.
پدرام در ادامه خلاصهای از نظریات دموکراسی در قرن بیستم ارائه داد و گفت: اولین نظریه در این باب، ژوزف شومپیتر است که با طرح نظریه دموکراسی مشارکتی، ادعا میکند دموکراسی تبدیل به دموکراسی غیرمستقیم و نخبگانی شده است. نظریه بعدی در سال ۱۹۷۰ مطرح میشود. «کارول پیتمن» با نگارش کتاب «مشارکت و نظریه دمکراتیک»، دموکراسیهای نمایندگی را به سبب اینکه منجربه حذف مردم از صحنه سیاست میشود را به باد انتقاد میگیرد.
وی افزود: پس از پیتمن، «کرافورد مکفرسن» با نگاشتن کتاب «زندگی و زمانه دموکراسی لیبرال»، در سال ۱۹۷۷، دموکراسی مشارکتی را به عنوان یک مدل معرفی میکند، مکفرسن ادعا میکند جهت اینکه دموکراسی مشارکتی بهوجود بیاید، مردم بایبد از فردی تملکجو و مصرفگرا به فردی توسعهخواه که به امر عمومی اهمیت میدهد، تبدیل بشوند.
پدرام در ادامه گفت: کوشش نظری پیتمن و مکفرسن، توسط «جان رالز» و «یورگن هابرماس» پی گرفته میشود. مفهوم پرده بیخبری (جهل) رالز، در واقع مفهومی است که نوعی گفتوگوی درونی را منجر میشود که فرد در طی آن، میتواند به تصمیمی همسو با منافع جمعی برسد. هابرماس نیز در کتاب کنش تفاهمی (ارتباطی) نقدها بر دموکراسی نمایندگی را ادامه میدهد. به نظر پدرام، رالز و هابرماس مبنای مهمی برای دموکراسی گفتوگویی، که ادامهای بر مباحث دموکراسی مشارکتی است، فراهم میکنند.
اقتدارگرایی انتخاباتی
در پایان سیدعلیرضا حسینی بهشتی به طرح نظرات خود راجع به کتاب «دموکراسی سنجیده» پرداخت. وی بحث خود حول محور کتاب را با پرسش مهم گودین آغاز کرد و گفت: آیا رای دادن شرط کافی برای دموکراسی است؟ این سوالی است که به خصوص پس از فروپاشی بلوک شرق جدیتر شد. پس از فروپاشی جبهه سوسیالیستی، تصور کلی بر این بود که تعداد دموکراسیها افزایش یافته است، اما گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد دموکراسیهای یادشده، رسماً دموکراسی به حساب نمیآیند…
ادامه در لینک زیر
https://B2n.ir/kz8468
@qoqnoospublication
19.04.202509:02
معناي زندگي از ديدگاه فلاسفه بزرگ در گفتارهايي از مصطفي ملكيان و صبا ثابتي
بار هستي
محسن آزموده
عصر پنجشنبه 28 فروردين ماه سال جاري تالار گفتوگوي ققنوس در طبقه ششم ساختمان اين انتشارات جاي سوزن انداختن نبود. بدون اغراق بيش از 500 نفر در فضايي با ظرفيت 300 نفر جمع شده بودند تا معناي زندگي از نگاه فيلسوفان را ياد بگيرند، اتفاقي كه به گفته مصطفي ملكيان در پيشرفتهترين كشورهاي دنيا نيز كمتر سابقه دارد. هشتصد و سي و دومين شب از سلسله شبهاي بخارا با همكاري انتشارات ققنوس و موسسه فرزانه به بررسي و نقد كتاب «معناي زندگي از ديدگاه فلاسفه بزرگ» ويراسته استيون ليچ و جيمز تارتاگليا اختصاص داشت. در اين جلسه مصطفي ملكيان پژوهشگر نامآشناي فلسفه و فلسفه اخلاق، صبا ثابتي مترجم اين كتاب و علي دهباشي سردبير مجله بخارا صحبت كردند. آنچه ميخوانيد گزارشي از صحبتهاي صبا ثابتي و مصطفي ملكيان است.
تحمل رنج زيستن
صبا ثابتي: انسان به طور عام طبق غريزه و نيازهايش زندگي را پيش ميبرد و شايد هيچگاه مساله معناي زندگي براي او مطرح نشود. اما اين سوالي است كه براي انسان در عصر جديد پيش ميآيد و ميپرسد چه چيز باعث ميشود كه بخواهد اين رنج را تحمل كند. همينجا اين سوال هم طرح ميشود كه طرح اين پرسش برآمده از خردورزي انسان عصر جديد است يا حاصل اضطراب عصر جديد يا هر دو؟
در اين كتاب ديدگاه فلاسفه درباره معناي زندگي مطرح ميشود. ايشان زندگي را به شكل وسواسگونهاي مورد مداقه قرار دادهاند و اين به ما كمك ميكند كه ديدگاهمان به زندگي و آنچه در زندگي ميكنيم، عميقتر شود و اگر بخواهيم ديدگاه اين افراد را مرجع قرار دهيم، ببينيم چقدر در مسير قرار داريم. ما آراي ايشان را ميخوانيم تا بتوانيم خودمان را پيدا كنيم.
بهترين خودمان باشيم
وقتي كتاب را ترجمه ميكردم، ديدم ميتوان با بسياري از معاني طرح شده در اين كتاب همذاتپنداري كرد. حتي ممكن است بسياري را دستاويز قرار داده باشيم تا بتوانيم به زندگيمان معنايي ببخشيم و آنها را به كار گرفته باشيم. از بازگشت به اصول بنيادي كنفوسيوس تا فضيلتجويي افلاطون و حقيقتگويي و حتي مينيماليسم ديوژن، آرامش امپريكوس و اينكه طبق سنت رواقي ما ممكن است سعي كنيم در هر لحظه بهترين خودمان باشيم. معطوف شدن به منبع هستي طبق نظر ابن سينا يا تسليم دكارتي يا اينكه شايد انكار اراده شوپنهاور يا اراده معطوف به قدرت نيچه رويكردهاي آشنايي براي ما باشند. مبارزه براي آزادي و عدالت كه فانون معتقد است، ميتواند به زندگي ما معنا ببخشد، احتمالا براي همه ما معناهاي آشنا و ملموس هستند. يا زماني كه ارتگايي گاست از غرق شدن در خويشتن سخن ميگويد. شايد هم همه در انتها چنانكه كوهلت اذعان ميكند، به پوچي همهچيز رسيده باشيم. علاوه بر اينها ممكن است ما معناهاي ديگري يافته باشيم كه بعضا با معاني موردنظر فلاسفه همپوشاني داشته باشند يا خير. مثل اينكه ممكن است معناي زندگي ما ادامه دادن اين مسير باشد و بتوانيم آن را به انتها برسانيم، طريقه مواجهه با پيشامدها باشد، به دوش كشيدن بار هستي خودمان، قدردان داشتهها بودن و عدم سكون فكري يا عملي يا رها بودن در جهان هستي.
وراي اين جهان
اكثريت قريب به اتفاق اين فلاسفه فارغ از اعتقاداتشان به چيزي وراي مسائل اين جهاني اشاره ميكنند يا لااقل به وجود چنين چيزي شك دارند. نكته ديگر اينكه ممكن است فكر كنيم چرا اصلا بايد دنبال زندگي معنادار بود؟ چه اهميتي دارد؟ اگر همهچيز پوچ و عبث باشد چه؟ اگر در پس اينهمه رنج چيزي نباشد، چه ميشود؟ در دوراني از يأس و دلمردگي و خستگي كه مدتي بود معنايي براي زندگي پيدا نميكرد، يادداشتي نوشتم. در اين يادداشت از حس و حالم در يك عصر نوشتهام. اين حس و حال نميدانم به علت ديدار با خانهاي بود كه صاحباني فرهيخته داشت يا به علت كلاس با شاگرد جديد. هر چه بود حس و حالي بود آنقدر قوي كه بار ديگر حس كردم در زير اين پوسته خبري هست. در زير پوسته زندگي، آنجا خبري است و هميشه رنج از بيخبري است، از ناداني و دور خود گشتن. همين كه حس ميكني خبري هست، رنج را براي كوتاه زماني ساكت ميكند. اينكه رنج هستي براي كوتاه زماني متوقف شود و بار هستي براي لحظاتي از دوشهاي ما برداشته شود، در موقعيتهاي مختلفي براي ما رخ ميدهد و در شرايط متفاوتي اين حس را داريم. انگار براي لحظاتي دريچهاي گشوده ميشود و دوباره بسته ميشود. اين دريچه به انحاي مختلفي گشوده ميشود….
روزنامه اعتماد سی فروردین ۱۴۰۴
ادامه در لینک زیر
https://B2n.ir/rf1623
@qoqnoospublication
بار هستي
محسن آزموده
عصر پنجشنبه 28 فروردين ماه سال جاري تالار گفتوگوي ققنوس در طبقه ششم ساختمان اين انتشارات جاي سوزن انداختن نبود. بدون اغراق بيش از 500 نفر در فضايي با ظرفيت 300 نفر جمع شده بودند تا معناي زندگي از نگاه فيلسوفان را ياد بگيرند، اتفاقي كه به گفته مصطفي ملكيان در پيشرفتهترين كشورهاي دنيا نيز كمتر سابقه دارد. هشتصد و سي و دومين شب از سلسله شبهاي بخارا با همكاري انتشارات ققنوس و موسسه فرزانه به بررسي و نقد كتاب «معناي زندگي از ديدگاه فلاسفه بزرگ» ويراسته استيون ليچ و جيمز تارتاگليا اختصاص داشت. در اين جلسه مصطفي ملكيان پژوهشگر نامآشناي فلسفه و فلسفه اخلاق، صبا ثابتي مترجم اين كتاب و علي دهباشي سردبير مجله بخارا صحبت كردند. آنچه ميخوانيد گزارشي از صحبتهاي صبا ثابتي و مصطفي ملكيان است.
تحمل رنج زيستن
صبا ثابتي: انسان به طور عام طبق غريزه و نيازهايش زندگي را پيش ميبرد و شايد هيچگاه مساله معناي زندگي براي او مطرح نشود. اما اين سوالي است كه براي انسان در عصر جديد پيش ميآيد و ميپرسد چه چيز باعث ميشود كه بخواهد اين رنج را تحمل كند. همينجا اين سوال هم طرح ميشود كه طرح اين پرسش برآمده از خردورزي انسان عصر جديد است يا حاصل اضطراب عصر جديد يا هر دو؟
در اين كتاب ديدگاه فلاسفه درباره معناي زندگي مطرح ميشود. ايشان زندگي را به شكل وسواسگونهاي مورد مداقه قرار دادهاند و اين به ما كمك ميكند كه ديدگاهمان به زندگي و آنچه در زندگي ميكنيم، عميقتر شود و اگر بخواهيم ديدگاه اين افراد را مرجع قرار دهيم، ببينيم چقدر در مسير قرار داريم. ما آراي ايشان را ميخوانيم تا بتوانيم خودمان را پيدا كنيم.
بهترين خودمان باشيم
وقتي كتاب را ترجمه ميكردم، ديدم ميتوان با بسياري از معاني طرح شده در اين كتاب همذاتپنداري كرد. حتي ممكن است بسياري را دستاويز قرار داده باشيم تا بتوانيم به زندگيمان معنايي ببخشيم و آنها را به كار گرفته باشيم. از بازگشت به اصول بنيادي كنفوسيوس تا فضيلتجويي افلاطون و حقيقتگويي و حتي مينيماليسم ديوژن، آرامش امپريكوس و اينكه طبق سنت رواقي ما ممكن است سعي كنيم در هر لحظه بهترين خودمان باشيم. معطوف شدن به منبع هستي طبق نظر ابن سينا يا تسليم دكارتي يا اينكه شايد انكار اراده شوپنهاور يا اراده معطوف به قدرت نيچه رويكردهاي آشنايي براي ما باشند. مبارزه براي آزادي و عدالت كه فانون معتقد است، ميتواند به زندگي ما معنا ببخشد، احتمالا براي همه ما معناهاي آشنا و ملموس هستند. يا زماني كه ارتگايي گاست از غرق شدن در خويشتن سخن ميگويد. شايد هم همه در انتها چنانكه كوهلت اذعان ميكند، به پوچي همهچيز رسيده باشيم. علاوه بر اينها ممكن است ما معناهاي ديگري يافته باشيم كه بعضا با معاني موردنظر فلاسفه همپوشاني داشته باشند يا خير. مثل اينكه ممكن است معناي زندگي ما ادامه دادن اين مسير باشد و بتوانيم آن را به انتها برسانيم، طريقه مواجهه با پيشامدها باشد، به دوش كشيدن بار هستي خودمان، قدردان داشتهها بودن و عدم سكون فكري يا عملي يا رها بودن در جهان هستي.
وراي اين جهان
اكثريت قريب به اتفاق اين فلاسفه فارغ از اعتقاداتشان به چيزي وراي مسائل اين جهاني اشاره ميكنند يا لااقل به وجود چنين چيزي شك دارند. نكته ديگر اينكه ممكن است فكر كنيم چرا اصلا بايد دنبال زندگي معنادار بود؟ چه اهميتي دارد؟ اگر همهچيز پوچ و عبث باشد چه؟ اگر در پس اينهمه رنج چيزي نباشد، چه ميشود؟ در دوراني از يأس و دلمردگي و خستگي كه مدتي بود معنايي براي زندگي پيدا نميكرد، يادداشتي نوشتم. در اين يادداشت از حس و حالم در يك عصر نوشتهام. اين حس و حال نميدانم به علت ديدار با خانهاي بود كه صاحباني فرهيخته داشت يا به علت كلاس با شاگرد جديد. هر چه بود حس و حالي بود آنقدر قوي كه بار ديگر حس كردم در زير اين پوسته خبري هست. در زير پوسته زندگي، آنجا خبري است و هميشه رنج از بيخبري است، از ناداني و دور خود گشتن. همين كه حس ميكني خبري هست، رنج را براي كوتاه زماني ساكت ميكند. اينكه رنج هستي براي كوتاه زماني متوقف شود و بار هستي براي لحظاتي از دوشهاي ما برداشته شود، در موقعيتهاي مختلفي براي ما رخ ميدهد و در شرايط متفاوتي اين حس را داريم. انگار براي لحظاتي دريچهاي گشوده ميشود و دوباره بسته ميشود. اين دريچه به انحاي مختلفي گشوده ميشود….
روزنامه اعتماد سی فروردین ۱۴۰۴
ادامه در لینک زیر
https://B2n.ir/rf1623
@qoqnoospublication
15.04.202515:05
اگر تاریخ تفکر تنها و تنها یک چیز از متفکری چون سارتر در خود به یادگار نگاه داشته باشد، آن چیزی نیست جز تعهدی شوریدهوار و عاصی نسبت به آزادی انسان.
در نظرسارترآزادیْ محور و مبنای تمامی ساحتهای زندگی انسان است. انسان همینکه پا بر این کره خاکی مینهد، در کنه خود یکسره آزاد و رهاست. آزادی روند مداومی است که بر حسب انتخابهایی که از میان امکانهای متعدد زندگی به انجام میرساند، گسترش یافته و تثبیت میشوند. انسان هم در انتخاب این امکانها آزاد است و هم در خودداری از انتخاب آنها. از این رو مسئولیت تمامی خطاها و نیزدستاوردهایش با خود اوست. انسان در این تعریف، جوهری تغییرناپذیر نیست بلکه هستیای است که بر حسب جریان یافتن در گسترۀ تاریخ و زمان رفتهرفته خود را تعیّن میبخشد.
استقلال رادیکال وجودی انسان در فلسفۀ سارتر در این جملۀ جاودانۀ او جلوهگرشده که «دیگری دوزخ است»؛ دیگری چیزی نیست جز برونفکنی خویشتن. با اینحال باید پیوسته مراقب بود تا خویشتن در چنبرۀ دیگریها اسیر نشود.
«تعهدی» که سارتر از آن سخن میگفت و شالودۀ نظریۀ او در باب هنر و ادبیات بود به معنای پذیرش مسئولیت در عصری بود که فرد در آن میزیست، و نه سرسپردگی به فرمایشات حزبی و دستورات متصلب گروهی-سیاسی؛ راهی بود برای فرار از بیمسئولیتی و بیتفاوتی در عصر انتخابهای سخت و دشوار هم برای قربانی نبودن و هم با جلادان درافتادن. در عینحال به معنای اعتقاد به تردیدهای شخصی و بیان پیچیدگیهای تجربۀ انسانی بود خصوصاً در آن موقعیتهای خطیری که در انقلابها و جنگها و مبارزات ضداستعماری خود را عیان میسازند.
ممکن است برخی در مورد شماری از انتخابها و تصمیمات سیاسی سارتر انتقاداتی را بر او وارد سازند، هیچکس اما در صداقت و شهامت او شک نداشت. او زمانی به نقد استعمار پرداخت که هیچ گروه چپ فرانسوی حتی فکر دفاع از مردمان تحت استعمار در مقابل استعمار فرانسه را به خود راه نمیداد؛ او نخستین صدای روشنفکری اروپا در حمایت از استقلال کشورهای آفریقای شمالی از یوغ استعمار بود.
سارتر از شروع فعالیت سیاسی خود در سالهای پس از جنگ تا آخر عمر سوسیالیست ثابتقدم باقی ماند و در اواخر عمر از سوسیال دموکراسی اسکاندیناوی حمایت کرد.
سارتر با تمامی دلبستگی به چپ شوروی و کوبا هیچگاه به حزب کمونیست نپیوست وهمواره استقلال رأی و نظر، و نیز آزادیاش در موضعگیریهای سیاسی در مواقع بغرنج را حفظ کرد.
ابعاد کار روشنفکری سارتر تا آن اندازه بزرگ است که از او یک «ماندارن» میسازد؛کسی که فارغ از آنچه گفت و آنچه انجام داد و آنچه نوشت همواره به مثابه آموزگاریبیبدیل باقی میماند؛ در مقام کسی که تا آخر عمر آموزگار جسور و راستین آزادی انسانی باقی ماند.
سارتر شاید آخرین نمایندۀ روشنفکران جهانشمول بود؛روشنفکرانی جهانی.
تحریریه انتشارات ققنوس
#ژان_پل_سارتر
@qoqnoospub
در نظرسارترآزادیْ محور و مبنای تمامی ساحتهای زندگی انسان است. انسان همینکه پا بر این کره خاکی مینهد، در کنه خود یکسره آزاد و رهاست. آزادی روند مداومی است که بر حسب انتخابهایی که از میان امکانهای متعدد زندگی به انجام میرساند، گسترش یافته و تثبیت میشوند. انسان هم در انتخاب این امکانها آزاد است و هم در خودداری از انتخاب آنها. از این رو مسئولیت تمامی خطاها و نیزدستاوردهایش با خود اوست. انسان در این تعریف، جوهری تغییرناپذیر نیست بلکه هستیای است که بر حسب جریان یافتن در گسترۀ تاریخ و زمان رفتهرفته خود را تعیّن میبخشد.
استقلال رادیکال وجودی انسان در فلسفۀ سارتر در این جملۀ جاودانۀ او جلوهگرشده که «دیگری دوزخ است»؛ دیگری چیزی نیست جز برونفکنی خویشتن. با اینحال باید پیوسته مراقب بود تا خویشتن در چنبرۀ دیگریها اسیر نشود.
«تعهدی» که سارتر از آن سخن میگفت و شالودۀ نظریۀ او در باب هنر و ادبیات بود به معنای پذیرش مسئولیت در عصری بود که فرد در آن میزیست، و نه سرسپردگی به فرمایشات حزبی و دستورات متصلب گروهی-سیاسی؛ راهی بود برای فرار از بیمسئولیتی و بیتفاوتی در عصر انتخابهای سخت و دشوار هم برای قربانی نبودن و هم با جلادان درافتادن. در عینحال به معنای اعتقاد به تردیدهای شخصی و بیان پیچیدگیهای تجربۀ انسانی بود خصوصاً در آن موقعیتهای خطیری که در انقلابها و جنگها و مبارزات ضداستعماری خود را عیان میسازند.
ممکن است برخی در مورد شماری از انتخابها و تصمیمات سیاسی سارتر انتقاداتی را بر او وارد سازند، هیچکس اما در صداقت و شهامت او شک نداشت. او زمانی به نقد استعمار پرداخت که هیچ گروه چپ فرانسوی حتی فکر دفاع از مردمان تحت استعمار در مقابل استعمار فرانسه را به خود راه نمیداد؛ او نخستین صدای روشنفکری اروپا در حمایت از استقلال کشورهای آفریقای شمالی از یوغ استعمار بود.
سارتر از شروع فعالیت سیاسی خود در سالهای پس از جنگ تا آخر عمر سوسیالیست ثابتقدم باقی ماند و در اواخر عمر از سوسیال دموکراسی اسکاندیناوی حمایت کرد.
سارتر با تمامی دلبستگی به چپ شوروی و کوبا هیچگاه به حزب کمونیست نپیوست وهمواره استقلال رأی و نظر، و نیز آزادیاش در موضعگیریهای سیاسی در مواقع بغرنج را حفظ کرد.
ابعاد کار روشنفکری سارتر تا آن اندازه بزرگ است که از او یک «ماندارن» میسازد؛کسی که فارغ از آنچه گفت و آنچه انجام داد و آنچه نوشت همواره به مثابه آموزگاریبیبدیل باقی میماند؛ در مقام کسی که تا آخر عمر آموزگار جسور و راستین آزادی انسانی باقی ماند.
سارتر شاید آخرین نمایندۀ روشنفکران جهانشمول بود؛روشنفکرانی جهانی.
تحریریه انتشارات ققنوس
#ژان_پل_سارتر
@qoqnoospub


05.05.202506:33
منتشر شد
در سرزمینی که خاک هر روز تشنهتر از دیروز است و آسمان در تمنای قطرهای باران چشم به افق دوخته، روایت از الههای برخاسته از زلالترین چشمههای اساطیر ایران شنیدن دارد. کتاب «آناهیتا، روایت پیدایش و پذیرش ایزدبانوی آب» نهفقط مروری بر تاریخ یک ایزدبانو، که سفر در پیچوخم اسطوره، سیاست و حافظهٔ فرهنگیِ مردمی است که قرنها در کنار آب زیسته و آن را پرستیدهاند.
از همان نخستین صفحهٔ کتاب، نویسنده خواننده را با خود به اعماق تاریخ میبرد، به سپیدهدم تمدنهای ایرانی، که آناهیتا نهفقط الههٔ آب، که نگهبان باروری، پاکی و جنگ بوده است. او از دل سنگنبشتههای هخامنشی و متون اوستایی برمیخیزد و در آتشکدهها حضور مییابد.
این کتاب پلیست میان گذشته و امروز؛ روایتی از زنی اسطورهای که قرنها در قلب آیینها، نیایشها و داستانهای مردم این سرزمین زیسته است. خواندن این کتاب همچون نوشیدن جرعهای از زلالترین آبهای تاریخ است؛ گوارا، حیاتبخش و رازآلود.
@qoqnoospublication
در سرزمینی که خاک هر روز تشنهتر از دیروز است و آسمان در تمنای قطرهای باران چشم به افق دوخته، روایت از الههای برخاسته از زلالترین چشمههای اساطیر ایران شنیدن دارد. کتاب «آناهیتا، روایت پیدایش و پذیرش ایزدبانوی آب» نهفقط مروری بر تاریخ یک ایزدبانو، که سفر در پیچوخم اسطوره، سیاست و حافظهٔ فرهنگیِ مردمی است که قرنها در کنار آب زیسته و آن را پرستیدهاند.
از همان نخستین صفحهٔ کتاب، نویسنده خواننده را با خود به اعماق تاریخ میبرد، به سپیدهدم تمدنهای ایرانی، که آناهیتا نهفقط الههٔ آب، که نگهبان باروری، پاکی و جنگ بوده است. او از دل سنگنبشتههای هخامنشی و متون اوستایی برمیخیزد و در آتشکدهها حضور مییابد.
این کتاب پلیست میان گذشته و امروز؛ روایتی از زنی اسطورهای که قرنها در قلب آیینها، نیایشها و داستانهای مردم این سرزمین زیسته است. خواندن این کتاب همچون نوشیدن جرعهای از زلالترین آبهای تاریخ است؛ گوارا، حیاتبخش و رازآلود.
@qoqnoospublication
Қайта жіберілді:
نشر و پخش آفرینگان

28.04.202514:59
متاسفانه باخبر شدیم روزبه کیاییان مدیر پخش چشمه و فرزند برومند آقای حسن کیاییان،مدیر خانواده فرهنگی چشمه،فوت کردند.گروه انتشاراتی ققنوس این مصیبت بزرگ را خدمت خانواده محترم کیاییان و همکارانمان در نشر و پخش چشمه تسلیت عرض می کند.
#نشرآفرینگان
#پخش_آفرینگان
#پخش_ققنوس
#نشرققنوس
#نشرهیلا
#پخش_هیلا
#نشرآفرینگان
#پخش_آفرینگان
#پخش_ققنوس
#نشرققنوس
#نشرهیلا
#پخش_هیلا
22.04.202511:53
تأثیر شگرف و منحصربهفرد ماکس وبر (۱۸۶۴-۱۹۲۰) بر علوم انسانی و حوزهٔ مطالعات جامعه را شاید تنها بتوان با مارکس و فروید مقایسه کرد.
این جامعهشناس آلمانی نه فقط تئوریپرداز برخی از کلیدیترین مفاهیم علوم اجتماعی همچون «رهبری کاریزماتیک»، «بوروکراسی»، «عقلانیسازی»، و «مشروعیت» بود بلکه با تأکید برمضمون «فهم» (verstehen) در روششناسی علومانسانی، فصلی نو در تحلیل جامعهٔ انسانی را پیش روی پژوهشگران باز کرد. اینها در کنار مطالعهٔ پرآوازه وجریانساز او در باب «اخلاق پروتستانی» و نقشش در ظهور و تثبیت جامعهٔ سرمایهداری چهرهای افسانهای از او ساخته است.
درست است که اغلب نام وبر در کنار نام کارل مارکس و امیل دورکیم به عنوان بنیانگذاران علم جامعهشناسی آورده میشود اما حقیقت این است که مرزهای تأثیرگذاری فکری او فرسنگها از ساحت جامعهشناسی فراتر رفته، او را به چهرهای کلیدی در بسیاری از شاخههای علوم انسانی، از فلسفه گرفته تا علومسیاسی و تاری خجهان بدل ساخته است.
جهتگیریهای سیاسی وبر که یکی از سرچشمههای بنیادین نظرگاه جامعهشناختی او بود، ترکیبی است از لیبرالیسم و ملیگرایی آلمانی که او را در مقابل دو جبههٔ قدرتمند در سیاست آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار میداد؛ از یکسو اشراف و محافظهکاران سنتی و از سوی دیگر سوسیالدموکراتها و چپگرایان.
ملیگرایی و «مسئلهٔ آلمان» از دوران جوانی یکی از اصلیترین دغدغههای فکری وبر به شمار میآمد و البته سرمنشاء دلشورهها و افسردگی فزآیندی او. او آلمان را درکانون جریانی ویرانساز از عقلانیت مدرن میدید که در نظر او در تدارک«قفسآهنینی» برای آیندهی بشر بود.
وبر که در خانوادهای متموّل و سیاستمدار چشم به جهان گشوده بود، از کودکی بامسائل سیاسی آشنا شده بود. پدرش حقودانی برجسته و از سیاستمداران شناختهشدهٔ برلین به حساب میآمد و درگیری روزافرون پدر با مسائل سیاسی روز آلمان خواه ناخواه بر پسر تأثیرگذار بود. او که در ابتدا با تحصیل در رشتهٔ حقوق به دنبال آن بود تا در مسیر پدر قدم بگذارد به تدریج با افزایش بدبینیاش نسبت به جهان سیاست و علاقهٔ وافرش به کار فکری، به فضای دانشگاهی علاقهمند شد.
وبر که متفکری جامعالاطراف بود هم فلاسفهای چون کارل یاسپرس و همجامعهشناسانی چون گئورگ زیمل را در مقام دوست در کنار خود داشت. او که هم با نظریات تطورگرایان انگلیسی و هم پوزیتیویستهای فرانسوی به سیاقی کامل آشنایی داشت خود را در کانون تعارضات فکری قرن نوزدهم قرار داده بود که همه و همه به غنا و پیچیدگی نظریهٔ جامعهشناسی کلان او انجامیدند.
چکیدهٔ نظرگاه وبر در علوم اجتماعی آن بود که یک جامعهشناس باید همدلانه ومشفقانه مردمان جامعهٔ خود را «بفهمد». حتی آن مردمانی که قرنها پیش از اوزیستهاند و سربرخاک نهادهاند. او استاد مسلّم جامعهشناسی تاریخی بود ودانشاش در تاریج جهان در میان همعصرانش بیمثال بود.
وبر که معتقد بود جامعهشناس وظیفه دارد تا آنچه در زیرپوست جامعه میبیند را باروشنبینی درک کرده و فرمولبندی کند، در زیر پوست خانودهٔ خود شکافی عمیق را شاهد بود؛ از یک سو پدری مقتدر، خشک و مغرور و از دیگر سو مادری دلسوز و نوعدوست و به غایت مهربان. هستهٔ جامعهشناسی وبر و دیدگاهش در باب مذهب واخلاق پروتستان و رشد سرمایهداری خود خلاصهٔ همین تعارضی بود که او ازکودکی در خانواده شاهد آن بود.
@qoqnoospub
این جامعهشناس آلمانی نه فقط تئوریپرداز برخی از کلیدیترین مفاهیم علوم اجتماعی همچون «رهبری کاریزماتیک»، «بوروکراسی»، «عقلانیسازی»، و «مشروعیت» بود بلکه با تأکید برمضمون «فهم» (verstehen) در روششناسی علومانسانی، فصلی نو در تحلیل جامعهٔ انسانی را پیش روی پژوهشگران باز کرد. اینها در کنار مطالعهٔ پرآوازه وجریانساز او در باب «اخلاق پروتستانی» و نقشش در ظهور و تثبیت جامعهٔ سرمایهداری چهرهای افسانهای از او ساخته است.
درست است که اغلب نام وبر در کنار نام کارل مارکس و امیل دورکیم به عنوان بنیانگذاران علم جامعهشناسی آورده میشود اما حقیقت این است که مرزهای تأثیرگذاری فکری او فرسنگها از ساحت جامعهشناسی فراتر رفته، او را به چهرهای کلیدی در بسیاری از شاخههای علوم انسانی، از فلسفه گرفته تا علومسیاسی و تاری خجهان بدل ساخته است.
جهتگیریهای سیاسی وبر که یکی از سرچشمههای بنیادین نظرگاه جامعهشناختی او بود، ترکیبی است از لیبرالیسم و ملیگرایی آلمانی که او را در مقابل دو جبههٔ قدرتمند در سیاست آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار میداد؛ از یکسو اشراف و محافظهکاران سنتی و از سوی دیگر سوسیالدموکراتها و چپگرایان.
ملیگرایی و «مسئلهٔ آلمان» از دوران جوانی یکی از اصلیترین دغدغههای فکری وبر به شمار میآمد و البته سرمنشاء دلشورهها و افسردگی فزآیندی او. او آلمان را درکانون جریانی ویرانساز از عقلانیت مدرن میدید که در نظر او در تدارک«قفسآهنینی» برای آیندهی بشر بود.
وبر که در خانوادهای متموّل و سیاستمدار چشم به جهان گشوده بود، از کودکی بامسائل سیاسی آشنا شده بود. پدرش حقودانی برجسته و از سیاستمداران شناختهشدهٔ برلین به حساب میآمد و درگیری روزافرون پدر با مسائل سیاسی روز آلمان خواه ناخواه بر پسر تأثیرگذار بود. او که در ابتدا با تحصیل در رشتهٔ حقوق به دنبال آن بود تا در مسیر پدر قدم بگذارد به تدریج با افزایش بدبینیاش نسبت به جهان سیاست و علاقهٔ وافرش به کار فکری، به فضای دانشگاهی علاقهمند شد.
وبر که متفکری جامعالاطراف بود هم فلاسفهای چون کارل یاسپرس و همجامعهشناسانی چون گئورگ زیمل را در مقام دوست در کنار خود داشت. او که هم با نظریات تطورگرایان انگلیسی و هم پوزیتیویستهای فرانسوی به سیاقی کامل آشنایی داشت خود را در کانون تعارضات فکری قرن نوزدهم قرار داده بود که همه و همه به غنا و پیچیدگی نظریهٔ جامعهشناسی کلان او انجامیدند.
چکیدهٔ نظرگاه وبر در علوم اجتماعی آن بود که یک جامعهشناس باید همدلانه ومشفقانه مردمان جامعهٔ خود را «بفهمد». حتی آن مردمانی که قرنها پیش از اوزیستهاند و سربرخاک نهادهاند. او استاد مسلّم جامعهشناسی تاریخی بود ودانشاش در تاریج جهان در میان همعصرانش بیمثال بود.
وبر که معتقد بود جامعهشناس وظیفه دارد تا آنچه در زیرپوست جامعه میبیند را باروشنبینی درک کرده و فرمولبندی کند، در زیر پوست خانودهٔ خود شکافی عمیق را شاهد بود؛ از یک سو پدری مقتدر، خشک و مغرور و از دیگر سو مادری دلسوز و نوعدوست و به غایت مهربان. هستهٔ جامعهشناسی وبر و دیدگاهش در باب مذهب واخلاق پروتستان و رشد سرمایهداری خود خلاصهٔ همین تعارضی بود که او ازکودکی در خانواده شاهد آن بود.
@qoqnoospub
17.04.202516:29
روز دوشنبه اول اردیبهشت ماه ساعت ۱۶ نشست نقد و بررسی کتاب دموکراسی سنجیده با حضور آقای دکتر مسعود پدرام و دکتر علیرضا بهشتی در تالار گفتگوی ققنوس به دبیری علی سهرابی برگزار میشود
منتظر حضور گرمتان هستیم
@qoqnoospublication
منتظر حضور گرمتان هستیم
@qoqnoospublication


15.04.202515:04
چهل و پنج سال پیش در چنین شبی سارتر در ۷۵ سالگی در پاریس درگذشت
👇👇
@qoqnoospublication
👇👇
@qoqnoospublication
Қайта жіберілді:
پخش ققنوس



08.04.202514:29
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
#انتشارات_ققنوس
#پخش_ققنوس
@qoqnoospublication
@qoqnoosp
#انتشارات_ققنوس
#پخش_ققنوس
@qoqnoospublication
@qoqnoosp


03.05.202514:29
تاکنون درباره تاریخ ایران باستان، و مشخصا درباره هخامنشیان کتاب های بسیاری نوشته اند. این کتاب ها را با قدری تسامح می توان به دو دسته تخصصی و عمومی تقسیم کرد. در هر حال اما از حیث منابع و مراجع، در هر دو دسته، دست بالا با منابع یونانی و رومی است. این کتاب از هر دو حیث با عمده آثاری که تاکنون منتشر شده است تفاوت دارد. نخست، کتابی است خوشخوان، روان، و در برگیرنده دوران طولانی آغاز تا پایان شاهنشاهی پارسیان، با ارجاعاتی فراوان که کتاب را در مرز بین اثری تخصصی و اثری عمومی نگه داشته است. و دوم، نقطه عطف کتاب، به زعم نویسنده آن، تلاش برای روایتی منصفانه تر از این دوران عظیم باستانی، این بار اما نه با اتکا به منابع یونانی بلکه با ارجاع مداوم به منابع نویافته تمدن ایرانی است. بر نویسنده روشن است که برای توضیح چند و چون یک تمدن نمی شود، یا شاید نباید، تنها به منابع مهم ترین رقیب یا حتی خصمش اعتماد و اکتفا کرد.
نویسنده در«سخن آخر» مختصرا به چند و چون امیال اصحاب قدرت در ایران معاصر در بازخوانی این دوره باستانی ایران اشاره می کند و از تلاش ها برای ازآن خودسازی آن میراث پرده بردارد.
#عصر_شاهان_بزرگ
@qoqnoospub
نویسنده در«سخن آخر» مختصرا به چند و چون امیال اصحاب قدرت در ایران معاصر در بازخوانی این دوره باستانی ایران اشاره می کند و از تلاش ها برای ازآن خودسازی آن میراث پرده بردارد.
#عصر_شاهان_بزرگ
@qoqnoospub
26.04.202518:15
در تاریخ هر ملت رویدادهای سرنوشتسازی وجود دارد که برای آن ملت در حکم نقطهٔ عطف است و تأثیری فراتر از مرزهای آن دارد.
در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، ساعت ۱:۲۳:۴۴ بامداد، انفجار عظیم بخارْ رآکتور شمارهٔ ۴ نیروگاه هستهای و. ای. لنین را در نزدیکی چرنوبیل — که در آن زمان انبار غلهٔ اتحاد شوروی بود — تکهتکه کرد. چهل ثانیه قبل از آن، مهندسان نیروگاه برای انجام دادن یک آزمایش ایمنی، که طراحی بدی داشت، رآکتور را غیرفعال کرده بودند….
بخشی از سریال جرنوبیل که دربارهٔ فاجعهٔ چرنوبیل ساخته شده است
#چرنوبیل
@qoqnoospublication
در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، ساعت ۱:۲۳:۴۴ بامداد، انفجار عظیم بخارْ رآکتور شمارهٔ ۴ نیروگاه هستهای و. ای. لنین را در نزدیکی چرنوبیل — که در آن زمان انبار غلهٔ اتحاد شوروی بود — تکهتکه کرد. چهل ثانیه قبل از آن، مهندسان نیروگاه برای انجام دادن یک آزمایش ایمنی، که طراحی بدی داشت، رآکتور را غیرفعال کرده بودند….
بخشی از سریال جرنوبیل که دربارهٔ فاجعهٔ چرنوبیل ساخته شده است
#چرنوبیل
@qoqnoospublication


22.04.202511:52
"به لحاظ جامعهشناختی چیزی به عنوان شخصیت جمعی که عمل میکند، وجود ندارد. دولت، ملت، سازمان صنفی، خانواده یا یکان ارتشی، یا به جمعهایی مشابه اشاره میشود، منظور از آن صرفاً نوع خاصی از شکلگیری کنشهای اجتماعی واقعی یا ممکن اشخاص منفرد است."
@qoqnoospub
@qoqnoospub


17.04.202516:09
انتشارات ققنوس با همکاری مرکز پژوهشی توسعه اجتماعی آفرینش برگزار میکند.
نشست نقد و بررسی کتاب «دموکراسی سنجیده»
رای دادن مهمترین سازوکار مشروعیت بخشیدن به هر نظام سیاسی است.
رابرت گودین، در کتاب بدیع «دموکراسی سنجیده» اظهار میدارد که رأی دادن شرط لازم برای دموکراسی است ولی شرط کافی نیست. از نظر او دموکراتیک بودنِ دستاوردهایِ سیاسی مشروط به این است که آرای مردم بازتاب داوریهای حسابشده و سنجیده آنها و توجه به خواستههای همگان و خیر کشور باشد، نه واکنشهایی سرسری و غیرارادی. گودین با طرح مفهوم «مشورت دموکراتیک درونی» که اساس آن استدلال، گفتگو، و احترام گذاشتن به رجحانها و دیدگاههای همگان است، راه دستیابی به این رفتار سنجیده و مسئولانه را نشان میدهد. او «مشورت دموکراتیک درونی» را هم به سیاستمداران توصیه میکند و هم به شهروندان.
آنچه گودین توجه خود را به آن معطوف میکند نه صرف صندق رای بلکه برساخته شدن شهروندانی است فعال که در فرایند تصمیمسازی دموکراتیک مشارکت دارند.
@qoqnoospublication
نشست نقد و بررسی کتاب «دموکراسی سنجیده»
رای دادن مهمترین سازوکار مشروعیت بخشیدن به هر نظام سیاسی است.
رابرت گودین، در کتاب بدیع «دموکراسی سنجیده» اظهار میدارد که رأی دادن شرط لازم برای دموکراسی است ولی شرط کافی نیست. از نظر او دموکراتیک بودنِ دستاوردهایِ سیاسی مشروط به این است که آرای مردم بازتاب داوریهای حسابشده و سنجیده آنها و توجه به خواستههای همگان و خیر کشور باشد، نه واکنشهایی سرسری و غیرارادی. گودین با طرح مفهوم «مشورت دموکراتیک درونی» که اساس آن استدلال، گفتگو، و احترام گذاشتن به رجحانها و دیدگاههای همگان است، راه دستیابی به این رفتار سنجیده و مسئولانه را نشان میدهد. او «مشورت دموکراتیک درونی» را هم به سیاستمداران توصیه میکند و هم به شهروندان.
آنچه گودین توجه خود را به آن معطوف میکند نه صرف صندق رای بلکه برساخته شدن شهروندانی است فعال که در فرایند تصمیمسازی دموکراتیک مشارکت دارند.
@qoqnoospublication


14.04.202515:18
شب معنای زندگی از دیدگاه فلاسفه بزرگ
هشتصد و سی و دومین شب از سلسلهشبهای مجلهٔ بخارا در ساعت ۴ بعدازظهر پنجشنبه ۲۸ فروردین، با همکاری انتشارات ققنوس و مؤسسهٔ فرزانه، در تالار گفتگوی ققنوس (خیابان انقلاب، خیابان دوازدهم فروردین، خیابان شهید نظری، نبش کوچهٔ جاوید ۲، پلاک ۲) برگزار میشود.
این نشست به مناسبت انتشار کتاب «معنای زندگی از دیدگاه فلاسفهٔ بزرگ»، ویراستهٔ استیون لیچ و جیمز تارتاگلیا، که صبا ثابتی آن را ترجمه و انتشارات ققنوس بهتازگی منتشر کرده است برگزار میشود.
در این نشست، استاد مصطفی ملکیان، صبا ثابتی و علی دهباشی سخنرانی خواهند کرد.
کتاب مذکور شامل مباحثی گسترده است از جمله: «کنفوسیوس و معنای زندگی»، «بودا و معنای زندگی» و همچنین نظریات فلاسفهای چون سقراط، افلاطون، دیوژن، ارسطو، اپیکور، ابوعلیسینا، دکارت، اسپینوزا، کانت، شوپنهاور، کییرکگور، مارکس، نیچه، ویتگنشتاین، هایدگر، سارتر، کامو، فانون و ... دربارهٔ معنای زندگی؛ مقالاتی کمنظیر و درخشان دربارهٔ گفتگوی بزرگترین فیلسوفان اروپایی، هندی و چینی پیرامون پرسش معنای زندگی.
منتظر حضور گرم شما هستیم.
@qoqnoospub
هشتصد و سی و دومین شب از سلسلهشبهای مجلهٔ بخارا در ساعت ۴ بعدازظهر پنجشنبه ۲۸ فروردین، با همکاری انتشارات ققنوس و مؤسسهٔ فرزانه، در تالار گفتگوی ققنوس (خیابان انقلاب، خیابان دوازدهم فروردین، خیابان شهید نظری، نبش کوچهٔ جاوید ۲، پلاک ۲) برگزار میشود.
این نشست به مناسبت انتشار کتاب «معنای زندگی از دیدگاه فلاسفهٔ بزرگ»، ویراستهٔ استیون لیچ و جیمز تارتاگلیا، که صبا ثابتی آن را ترجمه و انتشارات ققنوس بهتازگی منتشر کرده است برگزار میشود.
در این نشست، استاد مصطفی ملکیان، صبا ثابتی و علی دهباشی سخنرانی خواهند کرد.
کتاب مذکور شامل مباحثی گسترده است از جمله: «کنفوسیوس و معنای زندگی»، «بودا و معنای زندگی» و همچنین نظریات فلاسفهای چون سقراط، افلاطون، دیوژن، ارسطو، اپیکور، ابوعلیسینا، دکارت، اسپینوزا، کانت، شوپنهاور، کییرکگور، مارکس، نیچه، ویتگنشتاین، هایدگر، سارتر، کامو، فانون و ... دربارهٔ معنای زندگی؛ مقالاتی کمنظیر و درخشان دربارهٔ گفتگوی بزرگترین فیلسوفان اروپایی، هندی و چینی پیرامون پرسش معنای زندگی.
منتظر حضور گرم شما هستیم.
@qoqnoospub
08.04.202514:28
ادموند هوسرل در 8 آوریل 1859 در چنین روزی در موراویا که اکنون در جمهوری چک واقع است متولد شد. نظام فکری غنی و پیچیدهٔ او سبب شده برخی او را همتای ارسطو و کانت بدانند.
کار فکری هوسرل از مطالعهٔ روانشناختیِ مبانی علم حساب شروع شد، با نقد رویکرد روانشناختی (در تلاش برای بنیانگذاری نوعی منطق محض) ادامه یافت، سپس در مواجهه با مباحث معرفتشناختی و معمای شناخت و نسبت سوژه و ابژه در فضایی کانتی به طرح ایدهٔ پدیدارشناسی معطوف شد.
تفکر هوسرل به طور کلی تحولات مختلفی را از سر گذرانده و در هر مرحله مفاهیم خاصی در آن برجسته شده، اما به هر صورت نام هوسرل به طور خاص با مکتب «پدیدارشناسی» گره خورده است، مکتبی که تحولات عمیقی در سیر تفکر در اروپا ایجاد کرد، هم در سنت تحلیلی و هم در سنت قارهای.
البته خود مفهوم پدیدارشناسی هم نزد هوسرل به شیوههای گوناگون مطرح شده است و همین سبب میشود ارائهٔ تعریف مشخص و واحدی از آن آسان نباشد، اما به طور کلی میتوان پدیدارشناسی هوسرلی را علمی در باب ساختارهای ذاتی آگاهی خواند.
پدیدارشناسی هوسرل در دوران متأخر سویه ای به شدت دکارتی پیدا میکند، و به همین دلیل در آخرین اثر او، یعنی «بحران علوم اروپایی» به بحثهای مفصلی در باب اگوی محض، منِ محض، و به عبارتی منِ استعلایی برمیخوریم. هوسرل در این اثر ریشههای نگرش ابژکتیویستی و پوزیتیویستی مدرن را میکاود تا به گالیله برسد. بشر بحرانزدهٔ امروزی از دل ریاضی سازی طبیعت برآمده است. از نظر هوسرل علم مدرن بنیان خودش را فراموش کرده است، و این بنیان «زیست جهان» است، همان جهان مشترک پیشاعلمی که همهٔ ما اولا در آن ساکنیم.
میراث فکری هوسرل نه تنها بستری برای شکوفایی نسلی قدیمیتر از فیلسوفان همچون هایدگر، لویناس، سارتر و مرلوپونتی فراهم کرد، بلکه در دوران جدید نیز همچنان در حوزههای مختلف از جمله فلسفهٔ ذهن و فلسفهٔ زبان تأثیرگذار است.
تحریریه ققنوس
@qoqnoospublication
کار فکری هوسرل از مطالعهٔ روانشناختیِ مبانی علم حساب شروع شد، با نقد رویکرد روانشناختی (در تلاش برای بنیانگذاری نوعی منطق محض) ادامه یافت، سپس در مواجهه با مباحث معرفتشناختی و معمای شناخت و نسبت سوژه و ابژه در فضایی کانتی به طرح ایدهٔ پدیدارشناسی معطوف شد.
تفکر هوسرل به طور کلی تحولات مختلفی را از سر گذرانده و در هر مرحله مفاهیم خاصی در آن برجسته شده، اما به هر صورت نام هوسرل به طور خاص با مکتب «پدیدارشناسی» گره خورده است، مکتبی که تحولات عمیقی در سیر تفکر در اروپا ایجاد کرد، هم در سنت تحلیلی و هم در سنت قارهای.
البته خود مفهوم پدیدارشناسی هم نزد هوسرل به شیوههای گوناگون مطرح شده است و همین سبب میشود ارائهٔ تعریف مشخص و واحدی از آن آسان نباشد، اما به طور کلی میتوان پدیدارشناسی هوسرلی را علمی در باب ساختارهای ذاتی آگاهی خواند.
پدیدارشناسی هوسرل در دوران متأخر سویه ای به شدت دکارتی پیدا میکند، و به همین دلیل در آخرین اثر او، یعنی «بحران علوم اروپایی» به بحثهای مفصلی در باب اگوی محض، منِ محض، و به عبارتی منِ استعلایی برمیخوریم. هوسرل در این اثر ریشههای نگرش ابژکتیویستی و پوزیتیویستی مدرن را میکاود تا به گالیله برسد. بشر بحرانزدهٔ امروزی از دل ریاضی سازی طبیعت برآمده است. از نظر هوسرل علم مدرن بنیان خودش را فراموش کرده است، و این بنیان «زیست جهان» است، همان جهان مشترک پیشاعلمی که همهٔ ما اولا در آن ساکنیم.
میراث فکری هوسرل نه تنها بستری برای شکوفایی نسلی قدیمیتر از فیلسوفان همچون هایدگر، لویناس، سارتر و مرلوپونتی فراهم کرد، بلکه در دوران جدید نیز همچنان در حوزههای مختلف از جمله فلسفهٔ ذهن و فلسفهٔ زبان تأثیرگذار است.
تحریریه ققنوس
@qoqnoospublication
30.04.202518:20
ای داغ از قلب پریشانم چه میخواهی
ای جای زخم کهنه از جانم چه میخواهی
دریاچهای خشکیده در آغوش خود دارم
باران سرخ از ابر چشمانم چه میخواهی
ای وای از این ای وای از این از دست دادنها
ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهی
@qoqnoospub
ای جای زخم کهنه از جانم چه میخواهی
دریاچهای خشکیده در آغوش خود دارم
باران سرخ از ابر چشمانم چه میخواهی
ای وای از این ای وای از این از دست دادنها
ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهی
@qoqnoospub
26.04.202514:09
خیلیها نمیدانستند رمانهای ژول ورن معمولا بین سیصد تا هزار صفحه حجم دارد. خود فرانسویها هم درک نکرده بودند ژانری وجود دارد با عنوان "علمیتخیلی" که ژول ورن به بهترین نحو از پس آن برآمده. نور ببارد به قبر مارسل موره، که اولین بار با نوشتن مقالات متعدد دربارهٔ ژانر نویسندگی ژول ورن، او را وارد فضای ادبیات بزرگسال کرد.
حالا مدتی است گروه انتشاراتی ققنوس شروع کرده به ترجمه و نشر آثار شاخص این نویسندهی جدیِ ادبیات علمیتخیلی، که هم بزرگسالان میخوانندش، هم نوجوانان را با خود همراه میکند. مجموعهی ژول ورنِ ققنوس از زبان اصلی ترجمه شده، حاوی متن کامل است، و گراورهای نسخهی اصل کتابها نیز در نسخهٔ فارسی کار شده.
بخوانید و لذت ببرید.
#ژول_ورن
#سمیه_نوروزی
@qoqnoospub
حالا مدتی است گروه انتشاراتی ققنوس شروع کرده به ترجمه و نشر آثار شاخص این نویسندهی جدیِ ادبیات علمیتخیلی، که هم بزرگسالان میخوانندش، هم نوجوانان را با خود همراه میکند. مجموعهی ژول ورنِ ققنوس از زبان اصلی ترجمه شده، حاوی متن کامل است، و گراورهای نسخهی اصل کتابها نیز در نسخهٔ فارسی کار شده.
بخوانید و لذت ببرید.
#ژول_ورن
#سمیه_نوروزی
@qoqnoospub
20.04.202514:12
اگر بخواهیم تمام شخصیتهای بزرگ آلمانی را که گرفتار بیماری شدهاند، بر اثر خودکشی جان سپردهاند، یا به واسطهٔ مشاغلی نفرتانگیز از پای درآمدهاند برشمریم، در واقع فهرست وحشتناکی خواهد شد! هلدرلین در هیپریونِ خود این را به بهترین شکل بیان کرده: «جایی که مردمانش به زیبایی عشق میورزند، جایی که نبوغ هنرمندانشان را ارج مینهند، آنجا روحی جهانی همچون نَفَس زندگی وزیدن میگیرد، ذهن خاضع پدیدار میگردد، خودپسندی از میان میرود؛ در آنجا تمامی قلبها پرهیزکارند و بزرگ، و الهام قهرمانانی میزاید. چنین کسانی موطن تمامی مردماناند و در آنجا آن انسان غریب نیز میلِ سکنی گزیدن دارد. اما آنجا که به طبیعت الهی و هنرمندانش بیحرمتی میشود، آه! آنجا والاترین شادی زندگی از میان رفته و هر ستارهٔ دیگر را حالْ بهتر از زمین است. در آنجا تمامی مردمان، اگرچه زیبا به دنیا میآیند، هرچه میگذرد درندهخوتر و سترونتر میگردند؛ روحیهٔ نوکرمآبانه رشد میکند، و همراه با آن جسارتی وهنآمیز. افراطکاری همراه با مصائب خود، و نیز گرسنگی و ترس از قحطی ازدیاد مییابد؛ برکت هر سال بدل به نفرینی میشود و همهٔ خدایان از اینجا میگریزند.»
#وقایع_نگاری_جنون
#جورجو_آگامبن
#فرهاد_محرابی
#بهزودی
@qoqnoospub
#وقایع_نگاری_جنون
#جورجو_آگامبن
#فرهاد_محرابی
#بهزودی
@qoqnoospub
16.04.202508:26
به باور اورول، میهنپرستی هیچ ربطی به محافظهکاری ندارد. در حقیقت در نقطهٔ مقابل محافظهکاری قرار میگیرد، زیرا میهنپرستی به معنی پایبندی به چیزی است که پیوسته در حال تغییر است و در عین حال به شکلی رازگونه همانطور باقی میماند. میهنپرستی پلی است میان آینده و گذشته.
#چرا_مینویسم
#جورج_اورول
#کیارش_درگاهی
#پانوراما
به زودی منتشر میشود
@qoqnoospublication
#چرا_مینویسم
#جورج_اورول
#کیارش_درگاهی
#پانوراما
به زودی منتشر میشود
@qoqnoospublication
09.04.202515:04
«آنتوان چخوف؛ شش داستان و نقد آن» تجدیدچاپ شد
کتاب حاضر شامل شش داستان کوتاه از آنتوان چخوف و نقد آنهاست. تمرکز تحلیلی و پرهیز از اطنابِ کلام از ویژگی های نقد مجموعه داستانهایی است با این عناوین: وانکا، خواب آلود، دانشجو، گریشا، اندوه، و اسقف.
داستانهای این مجموعه به درونمایههایی چون رنج، شناخت، تنهایی و تردید و تامل در معنای زندگی می پردازند.
این کتاب دریچهای است به سوی جهان آنتوان چخوف و شناخت تحلیلی آثار او.
#آنتوان_چخوف_شش_داستان_و_نقد_آن #بهروز_حاجی_محمدی
@qoqnoospub
کتاب حاضر شامل شش داستان کوتاه از آنتوان چخوف و نقد آنهاست. تمرکز تحلیلی و پرهیز از اطنابِ کلام از ویژگی های نقد مجموعه داستانهایی است با این عناوین: وانکا، خواب آلود، دانشجو، گریشا، اندوه، و اسقف.
داستانهای این مجموعه به درونمایههایی چون رنج، شناخت، تنهایی و تردید و تامل در معنای زندگی می پردازند.
این کتاب دریچهای است به سوی جهان آنتوان چخوف و شناخت تحلیلی آثار او.
#آنتوان_چخوف_شش_داستان_و_نقد_آن #بهروز_حاجی_محمدی
@qoqnoospub


08.04.202514:28
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 59
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.