با همدیگر ایمام ولیلا
خمیس بر قرداحی، شاعرِ سریانی، در اواخرِ قرنِ ۱۳ و اوایلِ قرنِ چهاردهِ میلادی احتمالاً در اربیل زندگی میکردهاست. از او اشعارِ فراوانی در قالبها و گونههایِ گوناگون باقی ماندهاست. او که دورهای نیز در اردویِ خانِ مغول (ارغونشاه و گیخاتو) در آلاداغ حضور داشته، با زبانهایِ مغولی، عربی، ترکی و فارسی نیز آشنا بودهاست.
از خمیس ملمعی سریانی-فارسی در دست است که الساندرو منگوزی آن را تصحیح و با ترجمهٔ آلمانی منتشر کردهاست، منتها همهٔ کلماتِ فارسی را صحیح نخواندهاست. از این رو، صورتی را که به نظر درستتر میرسد در مقالهای آوردهام که به تازگی نوشتهام. منتها پیش از انتشارِ آن مقاله به نظرم رسید که در اینجا نقداً خدمتِ اربابِ فضل تقدیم کنم. باید توجه داشت که این صورت بر اساسِ نسخهٔ مصححِ منگوزی و نسخه بدلهایی که او یادداشت کرده اصلاح شدهاست.
صورتِ اصلی:
ܬܵܐ ܡܿܢ ܪܘܼܙܓܪܬ ܚܿܙܐ ܐ̄ܢܵܐ.
ܕܝܓܲܪܐܝܼ ܪܵܐ ܡܘܿܢ ܥܒܿܕ ܐ̄ܢܵܐ.
ܓܘܼܕܵܐ ܙ ܪܘܼܝܵܬ ܠܐ ܨܿܒܐ ܐ̄ܢܵܐ.
ܟܝ ܪܘܼܝܵܬ ܪܐ ܟܵܣ ܚܿܙܐ ܐ̄ܢܵܐ܀
ܬܵܐ ܕܝܼܕܵܐ ܡܿܢ ܨܲܠܡܹܟܼܝ ܦܲܐܝܵܐ.
ܘܢܲܦܫܐ ܕܪ ܥܸܫܩܬ ܬܘܿ ܪܸܢܝܵܐ.
ܠܐ ܚܿܙܝܬ ܫܘܿܢ ܬܘܿ ܛܠܝܼܬܼܵܐ ܦܐܝܼܬܼܵܐ.
ܫܟܠܗܿ ܡܵܘܙܘܢ ܣܩܝܠܬܐ ܟܚܝܼܠܬܐ܀
ܐܸܡܪܲܬܸ ܠܝܼ ܒܲܝܲܐ ܕܢܸܫܬܸܿܐ ܚܲܡܪܵܐ
ܒܗܲܡ ܕܝܓܵܪ ܐܝܼܡܵܡ ܘܠܸܠܝܵܐ.
ܢܸܕܼܚܘܿܩ ܐܙܕܵܠ ܐܲܟܿܬܼܵܐ ܘܪܸܢܝܵܐ.
ܘܢܸܣܥܘܿܪ ܨܸܒܼܝܵܢ ܕܗܵܟܲܢ ܫܘܢܐ܀
برگردان به خطِ فارسی با معنیِ عباراتِ سریانی
تا من روزگارت حازه-نا (میبینم)
دیگری را مون عابد-نا (چه کنم)
جدا از رویت لا صابه-نا (نمیخواهم)
کی رویت را کس حازه-نا (ببینم)*
تا دیده من صلمکی پایا (صورت زیبایت)
ونفشا (نفس) در عشقِ تو رانیا (میاندیشد)
لا حزیت (ندیدهام) چون تو طلیتا پایتا (دختری زیبا)
شکلهْ** موزون سقیلتا کحیلتا (برازندگیاش مکحول)
امرت لی (به من گفت) بیا د-نشته خمرا (بنوشیم باده)
با همدیگر ایمام ولیلا (روزان و شبان)
ندحوق (برانیم) از دل اکتا ورنیا (کینه و اندیشه)
ونسعور صبین دهاکن (و کنیم [آنچه] خواهیم چنین) چونا
_____________________________________________________
* قاعدتاً «که رویِ کس را».
** میتواند ضمیرِ متصلِ سریانی باشد یا صورتی ابتدایی از ه به جایِ کسره.
مقالهٔ منگوزی:
Alessandro Mengozzi, "Persische Lyrik in syrischem Gewand. Vierzeiler aus dem Buch des Khamis bar Qardaḥe (Ende 13. Jahrhundert)," in Geschichte, Theologie und Kultur des syrischen Christentums: Beiträge zum 7. Deutschen Syrologie-Symposium in Göttingen, Dezember 2011, ed. M. Tamcke and S. Grebenstein (Wiesbaden: Harrassowitz, 2014), 155–76.