🟥از این منظر، شاید انفجار اخیر در بندر شهید رجایی را نیز باید بخشی از همین رویکرد جدید تحلیل کرد. این حادثه درست در روز برگزاری دور سوم مذاکرات ایران و آمریکا در عمان رخ داد. هرچند رسماً هیچ طرفی مسئولیت آن را بر عهده نگرفت اما در فضای رسانه ای و تحلیلی این انفجار به عنوان پیامی غیر مستقیم اما آشکار به تهران تفسیر شد:
ادامه مذاکرات بدون امتیازدهی واقعی ممکن است با عواقب ملموس و ناخوشایندی همراه شود. تغییر فلسفه مذاکرات را همچنین میتوان در لحن تیم آمریکایی مشاهده کرد. اگر در گذشته نشانه هایی از مصالحه تدریجی و امتیازدهی های متقابل دیده میشد، امروز خطوط قرمز آمریکا واضح تر و غیرقابل مذاکره تر به نظر میرسند.
تیم تحت هدایت آنتون با دقت وسواس گونه ای روی جزئیات فنی برنامه هسته ای ایران تمرکز کرده و تلاش میکند توافقی شکل بگیرد که راه های فرار احتمالی را برای تهران به حداقل برساند.
🟥اما تحولی که این روزها در مذاکرات دیده میشود تنها محدود به تغییر افراد یا تاکتیکها نیست؛ بلکه در لایه ای عمیق تر، بازتاب دهنده تغییر در خود فلسفه برخورد واشنگتن با پرونده ایران است. مقایسه رویکرد کنونی با شیوه دولت پیشین آمریکا به روشنی این تغییر را نشان می دهد.
🟥در دوران ریاست جمهوری جو بایدن سیاست کلی ایالات متحده در قبال ایران بر مبنای نوعی استراتژی پسیو (منفعل) یا به عبارتی (مهار تدریجی) استوار بود دولت بایدن تلاش میکرد با اتکا به مذاکرات چندجانبه بازگشت به برجام و ایجاد مشوق های محدود اقتصادی تهران را به عقب نشینی در برنامه های هسته ای و منطقه ای خود ترغیب کند. این رویکرد بیش از آنکه به تهدید متکی باشد به گفتگو و ایجاد فضایی برای تصمیم گیری های تدریجی امید بسته بود. در عمل اما این سیاست، با طولانی شدن مذاکرات و مقاومت های پنهان ایران به نوعی فرسایش سیاسی انجامید؛ فرسایشی که منتقدان بایدن آن را نشانه ای از ضعف آمریکا در قبال تهدیدهای فزاینده ایران میدانستند.
🟥در مقابل، اکنون با بازگشت ترامپ و حضور چهره هایی چون مایکل آنتون فلسفه ای کاملاً متفاوت بر سیاست خارجی آمریکا حاکم شده است استراتژی اکتیو فعال و تهاجمی در این چارچوب اصل بر این است که دشمن تنها در مواجهه با فشار واقعی و تهدید محسوس تغییر رفتار خواهد داد. از این منظر ابزارهایی چون مذاکرات دیپلماتیک ارزش خود را تنها زمانی حفظ میکنند که پشتوانه ای از قدرت سخت – از تحریم های فلج کننده گرفته تا نمایش قدرت نظامی - در کنارشان وجود داشته باشد.
🟥مفهوم “نشان دادن دندان” دقیقاً در همین جا معنا پیدا میکند در منطق تیم آنتون، لبخند دیپلماتیک بدون تهدید واقعی نه تنها بازدارندگی نمی آورد بلکه دشمن را به ادامه بازی زمان بر تشویق میکند. بنابراین ضروری است که همزمان با مذاکرات، اقدامات عینی ای صورت گیرد که به طرف مقابل بفهماند گزینه های جایگزین - از تحریم های تازه گرفته تا ضربات محدود عملیاتی - واقعی و در دسترس هستند. در همین چارچوب است که انفجار در بندر شهید رجایی یا تحرکات غیررسمی دیگر نه به عنوان وقایع تصادفی، بلکه به عنوان پیامهایی دقیق و حساب شده قابل تفسیرند پیامهایی که نشان میدهند بازی جدید قواعد سخت گیرانه تری دارد.
🟥شاید در میان تحلیل های سخت و سرد از مذاکرات نباید فراموش کرد که پشت هر رخداد امنیتی یا اقتصادی، سرنوشت انسانهای واقعی نهفته است انفجار در بندر شهید رجایی اگرچه در تحلیلهای سیاسی به عنوان پیامی ژئوپلیتیک تلقی شد، اما در واقع یک فاجعه ملی بود حادثه ای که نه فقط زیرساخت های اقتصادی مهم کشور را هدف گرفت، بلکه جان شماری از کارگران و شهروندان بیگناه را نیز گرفت یا به شدت مجروح کرد. در این میان نباید از یاد برد که هر ضربه ای به دروازه های اقتصادی ایران در نهایت فشار مضاعفی بر زندگی مردم عادی وارد می آورد؛ مردمی که خود قربانی اصلی این نزاع های پنهان و آشکار هستند. اشاره به این ابعاد انسانی و ملی، ضروری است تا تحلیلهایمان از مسیر سخت دیپلماسی رنگ بی تفاوتی به خود نگیرد و همواره آگاه باشیم که پشت هر جمله سرد در مذاکرات زندگی گرم انسانهایی در جریان است.
🟥در واقع، دیپلماسی جدید آمریکا در قبال ایران، دیپلماسی لبخند نیست؛ دیپلماسی چهره ی مصمم و گاه دندان های نیمه آشکار است. در این رویکرد نرمش و انعطاف تنها زمانی معنا پیدا میکند که طرف مقابل خطر واقعی را حس کرده باشد - خطری که اگر درک نشود ممکن است به سرعت به گزینه های سخت تر سوق یابد.
ادامه در پست بعدی👇